دیدار رهبر انقلاب با خانواده شهدا و ایثارگران در سفرهای استانی دیداری خاص است. این جلسه، جلسه عزیزدادههاست
و میزبان و مهمانش معلوم نیست! راستش انتظار این همه استقبال و اشتیاق را
از شركتكنندگان در این جلسه نمیكشیدم. خانوادههای شهدا و ایثارگران تا
آخر برنامه به هر بهانهای شعار دادند و منطق و احساسشان را به رهبرشان
نشان دادند.
خیلی از پدر و مادرها با عكس عزیزانشان آمده بودند در این جلسه. لابد میخواستند آنها هم فیض این مهمانی را از دست ندهند.
برعكس تمام جلسات سفر، تنها جلسه ای كه تعداد مسنها و پیرها بیشتر است،
همین جلسه است. به خاطر همین هم هست كه آقا صحبتهایشان را در این جلسه
طولانی نمی كند.
صفوف اول صف فرماندهها و جانباران بود! آنهایی هم كه دست و پایشان در كمیت و كیفیت كامل بود، بی چشم و گوش بودند.
وقتی آقا آمد روی جایگاه، مردم جلو آمدند و شعار دادند. دو تا پسر نوجوان
از نرده های سكوی خبرنگارها كه ما رویش نشسته بودیم بالا آمدند تا آقا را
ببینند. یكی به دیگری گفت: سبحان! رهبر را دیدی؟... چهقدر قشنگه!
اول جلسه خانم صدیقه بهاری متنی خواند و در آن اشاره كرد به حرف شهید باكری
كه بازماندگان جنگ سه دسته میشوند؛ اول پشیمانها، دوم بی تفاوتها و سوم
كسانی كه پایبند آرمانها میمانند و مجبورند از غصه دق كنند. رهبر انقلاب
در صحبتهایشان به این حرف دختر شهید بهاری اشاره كردند و گفتند: من جمله
آخر آن حرف (حرف شهید باكری) را قبول ندارم، آنهایی كه پایبند آرمانها و
ارزشها میمانند شاهد به ثمر نشستن و تناور شدن این نهال خواهند بود.
این پیرمرد از وقتی آقا آمد تا آخر جلسه داشت گریه میكرد، گاهی هم بلند
میشد و چیزهایی میگفت كه نمی شنیدیم. خواستم بعد از جلسه بروم ببینم حرفش
چه بوده ولی پیدایش نكردم. همه خبرنگارها بالای سكو محو حال او بودند.
وقت رفتن، رهبر انقلاب به خواست یكی از همان صف اولیها دست به گردن بردند و
چفیهاشان را درآوردند تا بدهند به او. بین راه كس دیگری چفیه را گرفت.
آقا روی جایگاه ماندند و با دست اشاره كردند تا چفیه برسد به آنكه زودتر
درخواست كرده.