کد خبر: ۸۶۰۲۲
زمان انتشار: ۱۰:۴۰     ۲۴ مهر ۱۳۹۱
امروز ما بیشتر از همیشه محتاج چیزی هستیم که یادمان بیاورد «هستیم». چیزی که دستش را زیر چانه‌مان بگذارد و سربلندمان کند. که یادمان بیاورد ما نیز مردمی هستیم. فوتبال... ای یگانه‌ترین یار
iran fans
ok

يادداشت ويژه| عيسي عظيمي

سايت گل-

  1. با شعر شروع کنیم: دریا، صبور و سنگین/ می‌خواند و می‌نوشت:/ «من خواب نیستم/ خاموش اگر نشستم/ مرداب نیستم/ روزی که برخروشم/ زنجیر بگسلم/ روشن شود که آتشم/ آب نیستم» از فریدون مشیری.
  2. حکایت ما و فوتبال حکایت غریبی است. عشقی اثیری که بیشتر یک‌طرفه بوده. «ما» پنهان نکرده‌ایم که دیوانه‌وار دوستش می‌داریم و «او» چندان با ما مهربانی نکرده. با همه‌ی این‌ها، بهترین خاطرات زندگی ما برمی‌گردد به زمان‌هایی که این معشوق سنگ‌دل گوشه چشمی برای‌مان نازک کرده و یا روزی چون هشت آذر 78، در اوج ناامیدی به چشم‌های‌مان نگاه کرده و توی صورت‌مان لبخند زده. روزهای سخت هم البته کم نبوده‌اند اما چه لزومی دارد در این یادداشت فوتبالی احساسات‌زده که با شعر شروع می‌شود، از تلخی بگوییم. بیایید شاعرانه به استقبال معشوق برویم و امیدوار باشیم با ما مهربان باشد و به لبخندی در پاییز رو به سردی، گرمی بدهد به زندگی‌مان.
  3. نگاه «میلیارد تومنی» به فوتبال – آن‌چه که در ماه‌های گذشته مثل اسید بر صورت فوتبال پاشید – شاید بخواهد نفرت، روی دیگر سکه‌ی عشق را بین ما و فوتبال حاکم کند اما بی‌گمان این نگاه و صاحبانش نه ما را می‌شناسند و نه فوتبال را. کسانی که بازیکنان فوتبال را تنها به دلیل قراردادهای چند صد ملیونی سرزنش می‌کنند همان‌هایی هستند که حسرت می‌خورند ای کاش سه ماه پیش زندگی‌شان را به دلار تبدیل کرده بودند. زندگی ما دیوانگان فوتبال اما بیشتر از آن‌که دلار باشد، ریال است؛ کم‌فروغ‌تر از همیشه و در حضیض. ولی این پایین هم اگر هستیم کنار بچه‌های تیم‌مان بایستیم و نگذاریم دلار و ریال بین ما فاصله بیاندازد. این یک روز را - مثل هر روز؟! - بگذاریم فوتبال جایگزین همه‌ی آن چیزهایی باشد که نداریم.
  4. چه لحظه‌ی حقیری بود وقتی جواد خیابانی در برنامه‌ای تلویزیونی که گویا برای تقویت روحیه‌ی ملی دو روز قبل از بازی مهم اجرا می‌کرد شروع به شمردن نتایج بازی‌های مقدماتی جام جهانی در اروپا کرد؛ بازی‌هایی که تیم میزبان در آن باخته بود. و نتیجه گرفت که اتفاق خاصی نمی‌افتد اگر ما هم ... . نه دوست عزیز؛ حرفش را هم نزن. تو که از همه‌ی ما احساساتی‌تری کمی هم مغرور باش. مرفین را از حالا تزریق نکن که بدجور کرخت می‌کند. حساب و کتاب این‌که اگر باختیم خیالی نیست و با این برد و آن مساوی فلان خواهد شد را بگذار برای بعد. بگذار حالا بجنگیم. چه اشکالی دارد آدم وقت مردن کمی هم درد بکشد؟! ما ولی می‌رویم که ببریم. که زندگی کنیم.
  5. بدون شک و بی‌ هیچ تواضعی ارزش تک تک آن یادداشت‌ها و تحلیل‌هایی که به بحث فنی و تاکتیکی بازی ایران و کره می‌پردازند از هذیانی که می‌خوانید بیشتر است اما چه می‌شود کرد که گاهی «نیاز» آدمی فراتر از آن است که پای‌بند منطقش نگه دارد. برای ما، جماعتی که همیشه در «برهه‌ی حساس کنونی» زیسته‌ایم، صحبت از نیاز به برد در این بازی و تلاش برای اثبات این نیاز کاری سیزیف‌وار است. همین بس که بگوییم امروز ما بیشتر از همیشه محتاج چیزی هستیم که یادمان بیاورد «هستیم». چیزی که دستش را زیر چانه‌مان بگذارد و سربلندمان کند. که یادمان بیاورد ما نیز مردمی هستیم. فوتبال... ای یگانه‌ترین یار!
  6. با آرزو تمام کنیم؛ چهارشنبه روز دیگری است. آفتاب از شرق طلوع خواهد کرد و زندگی، تلخ یا شیرین، ادامه خواهد داشت. چهارشنبه، ایران یک روز بزرگ‌تر خواهد شد. شب قبلش اما ... . خدایا کاری کن که سه‌شنبه پاییزی‌مان بوی خوب تخمه و نارنگی و سیگار بدهد. کاری کن که حال همه‌ی ما خوب باشد؛ لطفن!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها