این را باید به فال نیک گرفت که در زمستان مرگبار فتنهگران و پس از گذشت یک سال و نیم از فتنه، رییس مجمع تشخیص مصلحت که به نشانه اعتراض در مراسم تنفیذ رییس جمهور حاضر نشده بود، در جلسات مکرر با سران فتنه نشسته و برخاسته بود و حتی پیشتر از اینها در مورد مباحثی نظیر شورای رهبری اظهار نظر کرده بود، ولو به بهانه قرابت زمانی با انتخابات خبرگان هم که شده در رویکردی جدید از ولایتمداری، قانونمداری و لزوم تبعیت از دستورات رهبری سخن بگوید.
به گزارش رجانیوز، چندی پیش آقاي هاشمي در ديدار جمعي از روحانيون و اساتيد دانشگاه از نسبت نظرات خود با رهبر انقلاب سخن گفت و تصریح کرد: «ديدگاه اينجانب با رهبري در كليات تفاوتي با يكديگر ندارد و طبيعي است كه در اجرا ميان افراد اختلاف ديدگاه وجود دارد و در همين زمينه نيز خود را ملزم به تبعيت از دستورات ايشان ميدانم.» شاید البته این سخنِ هاشمی بیانِ دیگرگونه همان بیانات رهبر انقلاب در نماز جمعهی بعد از انتخابات در مورد نسبت نظرشان با احمدینژاد و هاشمی بود. آنجا که رهبری با يادآوري اختلافنظرها، نظر رییسجمهور را به نظر خود نزدیکتر دانستند.
کمی بعد از دیدار با روحانیون و اساتید اما هاشمی بار دیگر و به موازات شرط و شروط گذاشتنهای گستاخانه خاتمی برای نظام، بر مواضعی تأکید کرد که پیشتر موجب فاصلهگیری او از جایگاه امامت نماز جمعه تهران شده بود و این در کنار سایر مواضع آقای هاشمی، پارادوکس موجود را تشديد كرد. این یک سوال جدی بود که چگونه میتوان از تبعیت سخن گفت و به جای موضعگیری شفاف در مورد فتنهگران و مرزبندی با دشمنان مطابق آنچه رهبری بارها و بارها به آن امر کردهاند، بر شروطی مشابه همان شروط خاتمی، مجدداً تأکید کرد؟!
به نظر میرسد مرور عملکرد هاشمی و برخي رفتارهاي او که در یک سال و نیم گذشته مورد سوء استفاده دشمنان نظام و فتنهگران قرار گرفته و همچنان میگیرد، بتواند تصویر روشنی از اصلاح مواضعی که مورد نیاز است هاشمی در دستور کار قرار دهد، فراهم آورد. اگر او تصمیم دارد از این به بعد از رهبری تبعیت کند و حتی در صورت وجود اختلاف نظرها به نظر ایشان تمکین نماید، طبیعتا بايد در این مسیر به صورتی کاملا جدی و روشن مواضع رهبری را معیار مواضع و عملکرد خود قرار دهد و به گونهای عمل کند که از مواضعاش برداشت تلاشهای صرفا انتخاباتی هم نشود.
رهبر انقلاب سال گذشته تصریح کردند:«گناه بزرگى كه برخى از دستاندركاران فتنهها در كشور انجام ميدهند، اميدوار كردن دشمن است.» ایشان فرمودند: «بايد دشمن را مأيوس كنيد. وقتى دشمن مأيوس شد، يك ملت از شرّ او خلاص خواهد شد.»
یک سوال جدی از آقای هاشمی که از تبعیت نسبت به مواضع رهبری سخن میگوید این است که چرا او اصرار دارد دشمن را امیدوار کند؟ وي از آغاز جریان فتنه تا کنون برای مأیوس کردن دشمن چه کاری انجام داده است؟ آیا مواضع او در راستای مأیوس کردن بوده یا اتفاقا برعکس مصداق همان گناه بزرگ یعنی امیدوار کردن؟
مرور برخی وقایع جالب گذشته برای پاسخ به این سوال راهگشاست. آقای هاشمی ابراهیم نبوی را خوب میشناسد؛ کسی که قبل از نماز جمعه تاریخی هاشمی دست به قلم برد تا خطاب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام بنویسد:«اکنون روز مباداست!»
این در شرایطی بود که سایت خبری تابناک خبر از تحولاتی مهم میداد: «یک منبع نزدیک به هاشمی رفسنجانی اعلام داشت نماز جمعه این هفته تحول مهمی در سامان دادن شرایط سیاسی امروز است و به نظر می رسد که رئیس مجلس خبرگان رهبری نقش خود را در باز گرداندن اعتماد عمومی در تحولات جاری ایفا خواهد کرد.»
در چنین فضایی ابراهیم نبوی در یادداشتی که گویانیوز هم منتشر کرد، ابتدا به صحبتهایش با مهدی اشاره نمود و اینکه مهدی به نقل از هاشمی و با اشاره به مطالب طنز ابراهیم نبوی به او گفته است: «وقتی اینها منتشر شد عصبانی شدم، ولی حالا که می خوانم می خندم، بامزه است!»
او خطاب به هاشمی ادامه داد: «طنز نوشتن علیه شما کار ساده ای است و دفاع از شما کاری سخت، من این هر دو را کرده ام و هر دو را نیز به یک قصد، اینکه کمک کنم تا شما به عنوان یکی از مهمترین استوانههای سیاست ایران به مسیر درستتری بروید. گفتنش دشوار است، اما من جزو مدافعان سرسخت شما هستم. علت هم این است که معتقدم سیاستمدار با کیاست جواهری است گرانبها که ما کم داریم، اگر هم داریم در این مانداب و مرداب سیاست کنونی چنانش به لجن کشیدهاند که باید هر بار پاکیزهاش کرد و به مردم نشانش داد، اگر مردمان باور کنند.»
نبوی بعد از آنکه هاشمی را از معدود سیاستمداران باکیاستی که میتوانند به امداد بیایند، خواند، تصریح کرد: «هر آدمی آبرو و حیثیت و منزلت و اعتبارش را برای "روز مبادا"یش ذخیره کرده است. در سن هفتاد و پنج سالگی هستید و با هر حساب که بکنید روز مبادای شما چندان از امروز دور نیست، جمعه شاید روز مبادای شما باشد. شاید همین جمعه روزی باشد که باید ذخیره آبرو و سیاست و کیاستتان را خرج کنید. شاید همین جمعه روزی باشد که لازم بشود که شما چنان با درایت سخن بگوئید که سبزپوشانی که در صورت حضور میرحسین موسوی رئیس جمهور ایران به نماز جمعه میآیند شما را تشویق کنند و به همان که قبلا گفته اید فخر کنید که "افتخار من این است که بیست سال منتخب مردم بودهام."»
نوشته ابراهیم نبوی واقعا تأمل برانگیز بود. او خطاب به هاشمی ادامه داد: «ما در بیرون ایران برایتان آبرو گذاشتهایم(!)، من شخصا آشنای فائزه و مهدی و محسن و محمد برادرتان هستم و سالها با آنان کار کردهام و جز آزاداندیشی و ایران دوستی و مدیریت قوی و تفکر پیشرو در فرزندانتان چیزی ندیدهام. همان فائزهای که سالها مخالفان شما با بدترین الفاظ خطابش کردهاند، در حالی که یکی از بزرگترین و داناترین و خدمتگذارترین زنان ایران بود. من میدانم که فائزه سالهای سال درس خوانده و در سختی زندگی کرده و هر ماه در روزنامه زن که ما در آنجا با هم همکار بودیم، برای حفظ روزنامهای حامی حقوق زنان، از هر قشر و گروهی که بودند، از این و آن پول قرض میکرد تا بتواند از آزادی و دموکراسی دفاع کند و در بزرگی او همان بس که مردم تهران او را به عنوان نماینده دوم خود به مجلس فرستادند و در مجلس تنها زنی بود که از همه زنان دفاع می کرد و نه فقط زنان مسلمان.» نبوی از مهدی و محسن هم در ادامه یادداشت خود تجلیل میکند.
آقای هاشمی خود به خوبی میداند که این دست اظهارنظرها از همان روزهای فتنه تا اکنون از سوی بیگانگان و دشمنان نظام کم نیست. این یک پرسش به جاست که چرا آقای هاشمی مطابق بیان رهبری بر تداوم این گناه بزرگ یعنی امیدوار کردن دشمن، اصرار دارد؟
همین چند روز پیش و در شرایطی که هاشمی باز بر مواضع خود در نماز جمعه بعد از انتخابات تأکید کرد، سایت رادیو فردا با اشاره به مواضع او نوشت: «ایشان و رهبران جنبش سبز به این نتیجه رسیدهاند که نباید عقبنشینی کرد، چرا که فشار سازمانیافته به طور جدی برای محاکمه رهبران جنبش سبز در جریان است و کوچکترین عقبنشینی از طرف آنها این امکان را فراهم خواهد کرد که رقیب پایش را جلو بگذارد و یک گام دیگر در جهت سرکوبی بردارد.» این سایت ضدانقلاب ادامه داد: «تا زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی به خاطر جایگاهی که دارد بر مواضعش پافشاری نماید، آنها نمیتوانند حملاتشان را از این که هست تندتر کنند.»
امام راحل از یک اصل کلیدی برای ما سخن گفتند که بر مبنای آن اگر دشمن برای ما سوت و کف زد، باید بدانیم راه را به بیراهه سپردهایم. سادهترین سوال از آقای هاشمی که سایتشان از قضا ایشان را ولایتمدارتر از احمدینژاد هم میداند این است که اگر ایشان این قدر تابع رهبری هستند، چرا این قدر دشمن برای ایشان کف ممتد میزند؟!
رهبر انقلاب تصریح کردند: «وقتى مىبينيد عامل دشمن - كه حرف او، شعار او حاكى از مافىالضمير اوست - آمد توى ميدان، اينجا بايد خط را مشخص كنيد، اينجا بايد مرز را روشن كنيد. همه وظيفه دارند؛ بيشتر از همه، خواص؛ و در ميان خواص.» ایشان ادامه دادند: «اينجور نباشد كه باطل، خودش را در لابهلاى گرد و غبارِ برخاستهى در ميدان مخفى كند، ضربه بزند و جبههى حق نداند از كجا دارد ضربه ميخورد. اين است كه حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نيست. خواص بايد حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بيان كنند.»
آقای هاشمی که از تبعیت خود نسبت به رهبری سخن میگویند، به وظیفهای که رهبری بدان امر کردند، چقدر عمل نمودند؟ به راستی در جلسات ایشان با متهمان وقایع بعد از انتخابات یعنی سران فتنه چه میگذشت؟ ایشان چه حرفی با خاتمی و موسوي و کروبی داشت و آنان چه حرفی با او داشتند؟
رهبر انقلاب پس از حماسه بزرگ نهم دی تصریح کردند: «مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مىبينند؛ مىبينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند. حجت بر همه تمام شده است. حركت عظيم روز چهارشنبهى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوهى مجريه، مسئولين قوهى مقننه، مسئولين قوهى قضائيه، دستگاههاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنهاند و چه ميخواهند. دستگاهها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينهى ادارهى كشور.»
این کاملا واضح است که آقای هاشمی در نمازجمعه نقطه نظراتی داشتند که نظام آن را بیراهه میدانست و با درایت رهبر انقلاب مسیری محکم را در پیش گرفت. سوالی که وجود دارد این است که اصرار مجدد و همزمان آقای هاشمی با خاتمی بر همان دیدگاههای نماز جمعه و شرط و شروط هایی نظیر آزادی زندانیان و... چه معنایی میتواند داشته باشد؟ آیا این به معنای تبعیت از رهبری است؟ یا در ارتباط با همان جلسات آقای هاشمی و برخی چهرههای سردمدار فتنه قابل تحلیل است؟ آیا آن سخن عطریانفر قبل از انتخابات 88 مبنی بر اینکه هاشمی، رهبری و هدایت جبهه دوم خرداد را در دست گرفته است، با مواضع کنونی هاشمی نیز نسبتی دارد؟ مگر مردم حرفشان را نگفتند و مگر حجت بر همه تمام نشده؟ چرا جهتگیری آقای هاشمی همان جهتگیری مردم و نظام نیست؟
رهبري سال گذشته القاي دروغ تقلب در انتخابات را جرم بزرگ خواندند، آقاي هاشمي چهقدر براي تبيين ابعاد اين جرم بزرگ تلاش كردند. آيا آقاي هاشمي از اينكه فرزندش مهدي برابر اسناد موجود در دستگاههاي امنيتي از طراحان القاي اين دروغ و دامن زدن به جرم بزرگ بوده، اطلاع داشته است؟ اگر مطلع بوده، چرا اجازه بازگشت مهدي و محاكمه او بهخاطر ارتكاب اين جرم بزرگ را نميدهد؟
رهبر انقلاب در نمازجمعه تاريخي 29 خرداد صراحتاً از اردوكشيهاي خياباني، ساختارشكني و بيقانوني نهي كردند، آقاي هاشمي چند بار اين رفتارها را محكوم كردند و چرا اساساً فائزه هاشمي در اغلب اين تجمعهاي غيرقانوني حضور فعال داشت؟
رهبر انقلاب سال گذشته چندين بار از سكوت و دوپهلوگوييهاي خواص كه بهنظر يكي از مصاديق اصلي آن آقاي هاشمي بود، نهي كردند. آقاي هاشمي در تبعيت از اين دستور رهبري مطابق آنچه كه خود را ملزم به آن ميدانند، چه كردند؟
رهبر انقلاب در مورد دولت در شهریور ماه 89 و خطاب به اعضای هیئت دولت فرمودند: «خوب، اين هم در واقع نوعى نمودار و نمادى از همان جهتگيرىهائى است كه از آن دو شهيد ذكر كرديم؛ يعنى شهيد رجائى و شهيد باهنر. حقاً شهيد رجائى و شهيد باهنر هم همين جور بودند؛ مظهر كار و تلاش مؤمنانه و پايبندىِ بىاغماض به اصول. آنها در هر نقشى كه حضور داشتند، همين پايبندىِ بدون اغماض به مبانى و ارزشها را در جريان كار كشور اعمال و اجراء كردند.» ایشان طرح خیلی از مسائل در مورد دولت را خلاف انصاف دانستند و تصریح کردند اینها اصلی و اصولی نیست.
آیا آقای هاشمی که خود را تابع نظرات رهبری میداند، همین نظر را در خصوص دولت دارد و مشابهسازی سایت او بین احمدینژاد و بنیصدر در راستای همین ولایتمداری حداکثری ایشان و مشابهسازی رهبری بین دولت اصولگرا و دولت شهید رجایی است؟! آیا بین یادداشت 19 دی هاشمی و نامه سرگشاده و بدون سلام و والسلام او نسبتی است و آیا این همه باز مصداق همان تبعیت از ولایت است؟
در این مورد و با استناد به گزارههای مختلفی از سخنان رهبری میتوان به صورت کاملا مفصل عملکرد آقای هاشمی را به ترازوی قضاوت سنجید؛ آنگونه که مجموع این سنجشها چندین جلد کتاب شود! آنچه عیان است را چه حاجت به بیان! اتفاق اخیر مجمع تشخیص مصلحت در خصوص تصویب موضوعی در مورد بانک مرکزی علی رغم مخالفت رهبری را میتوان در زمره آخرین حلقههای این تبعیت وصفناشدنی دانست!
ادعاي تبعيت از وليفقيه چنانچه با عمل منطبق باشد، بسيار اميدوار كننده است اما متاسفانه مشی عملی آقای هاشمی تصویر مطلوبی را به دست نمیدهدو وي ظاهراً حاضر به برگشت از راه رفته نيست. هاشمی اگر واقعا تمایلی به تجدید نظر در مواضع خود دارد باید در مواردی نظیر آنچه مورد اشاره قرار گرفت، رویکرد گذشته خود را اصلاح نماید و تبعیت واقعی از رهبری را وجه همت خویش قرار دهد.