*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « چه کسی در آن نقطه منتظر بود » به قلم « حسین شریعتمداری » آورده است.
1- با نگاهی گذرا به عرصه اقتصادی کشور، دو طیف با دو انگیزه متفاوت و حتی متضاد را می توان دید که اصرار دارند گرانی های افسارگسیخته این روزها را به «تحریم»ها نسبت دهند. طیف اول؛ برخی از مسئولان هستند که شماری از آنها تحلیل واقع بینانه ای از ماجرا ندارند و شماری دیگر با نسبت دادن گرانیها به تحریم ها، وظیفه و مسئولیتی را که برای مهار گرانی برعهده داشته و دارند، نادیده میانگارند و یا از میزان و غلظت آن می کاهند. افراد این طیف- غیر از اعضای اصلی یک حلقه انحرافی که حساب جداگانهای دارند- مانند همه مردم از افزایش بی رویه و جهشی قیمت ها نگرانند ولی چرا با حلقه یاد شده در نسبت دادن گرانی به تحریمها همصدا می شوند؟ پاسخ به درستی معلوم نیست ولی می توان از فشار و تحمیل حلقه انحرافی به عنوان یکی از علت های موثر در این همصدایی یاد کرد. حلقهای که عقبه ای مشکوک و پیوندهایی غیرقابل توضیح و توجیه دارد.
طیف دوم؛ مجموعه ای از کلان سرمایه داران سودجو و دنبالههای داخلی دشمنان بیرونی هستند که با دستاندازی به بازار کالا و خدمات مورد نیاز مردم، از یکسو کیسه های خود را از اموال حرام و غارت شده پر میکنند و از سوی دیگر نارضایتی ناشی از گرانی را به حساب تحریم ها می نویسند. این طیف تاکنون ردپاها و سرنخ های فراوانی از خود برجای گذاشته که ردیابی آن برای مراکز امنیتی و اطلاعاتی کشور به آسانی امکان پذیر بوده و هست و در موارد بسیاری نیز، برخورد و بازداشت شماری از آنها- تاکید میشود که فقط شماری از آنها- را در پی داشته است.
دو طیف یاد شده، اگرچه انگیزه های متفاوتی دارند و طیف اول- غیر از حلقه انحرافی- خودی و طیف دوم، غریبه است ولی این دو طیف متفاوت؛ نهایتا در یک نقطه به هم می رسند. نقطه ای که در آن، ضروریترین نیاز این روزهای آمریکا و متحدانش تامین می شود. چرا...؟! بخوانید!
2- آمریکا از حمله نظامی ناامید است و به خوبی می داند که در صورت دست زدن به این اقدام احمقانه، چه فاجعه بزرگی در انتظارش خواهد بود. از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران «موقعیت آمریکا» به عنوان یک ابرقدرت سابق! و «موجودیت اسرائیل» را به عنوان یک رژیم جعلی و تحمیلی که با بلندپروازی دو خط آبی به نشانه نیل تا فرات را بر پرچم خود نقش بسته بود، با خطر جدی روبرو کرده است.
این واقعیت به قول حضرت آقا در اجتماع پرشور مردم بجنورد «شعار» نیست، تحلیل هم نیست، بلکه خبری غیرقابل انکار است. انقلاب های اسلامی منطقه که با الگو گرفتن از انقلاب اسلامی ایران پدید آمده است، شکست های پی درپی آمریکا و متحدانش در جنگ های عراق و افغانستان و 33 روزه و 22 روزه، بحران مالی آمریکا و اروپا که طی 60 سال اخیر بی سابقه بوده است، جنبش فراگیر وال استریت که براندازی نظام سرمایه داری را دنبال می کند، فروپاشی رژیم صهیونیستی که به گفته نتانیاهو، در اطراف آن خمینی و خامنه ای خیمه زده اند و ده ها نمونه دیگر که به گفته برژینسکی در شورای راهبردی «آتلانتیک»، آمریکا را از بلندای ابرقدرتی 2001 به دره فاجعه آمیز 2011 کشانده است و به گفته نتانیاهو در گزارش دسامبر 2011 به کمیسیون سیاست خارجی سنای آمریکا «موجی است که از تنگه خیبر در عربستان تا تنگه جبل الطارق در مراکش، طوفان به پا کرده، قدرت های منطقه ای هم پیمان غرب نظیر مصر و تونس را به زیر کشیده، حاکمیت های عربستان و اردن را به لبه پرتگاه کشانده و «لولای تاریخ- HISTORY HINGE-» را به نفع خود چرخانده است» و یا به قول کارتر «آنچه این روزها در خاورمیانه می بینم و می شنوم برایم آشناست. آن را در انقلاب 1979 ایران دیده و شنیده بودم.» و...
ماه گذشته بعد از لغو رزمایش از قبل اعلام شده آمریکا و چند کشور اروپایی و عربی در خلیج فارس، ژنرال «جان میلر» درباره علت لغو این رزمایش گفت؛ ترافیک سنگین دریایی در خلیج فارس مانع برگزاری آن بوده است! ولی ژنرال «رابرت گیتس» در مصاحبه با CNN گفت؛ «واقعیت آن است که ما- آمریکا- دیگر در خلیج فارس غریبه ایم و ملت های منطقه از دریچه چشم ایران که نسبت به آمریکا نفرت بار است به ما نگاه می کنند».
گفتنی است حمله نظامی به ایران قبلا در جریان جنگ تحمیلی صورت پذیرفته و علی رغم شرایط بسیار سخت آن روزها، ناکام مانده بود و می توان حدس زد که امروزه با توجه به پیشرفت های نظامی حیرت انگیز ایران اسلامی و شرایط حساس منطقه، نتیجه حمله احتمالی چه خواهد بود؟!
3- آمریکا و اسرائیل اگر با ایران اسلامی مقابله نکنند، اولی «موقعیت» خود و دومی «موجودیت» خود را از دست می دهد بنابراین ناچار به مقابله هستند، اما چگونه؟! حمله نظامی برای آنها فاجعه آفرین است. کودتای مخملی در فتنه همه جانبه ای نظیر فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 نیز با شکست روبرو شده، عرصه جنگ نرم نیز به نوشته مستند و گزارش میدانی هافینگتون پست به نفع ایران تمام شده است. این نشریه آمریکایی در بخشی از گزارش فوریه 2012 خود- بهمن 1390- از اوباما می پرسد؛ اگر در جنگ نرم پیروزی نصیب آمریکا شده است، چرا امروزه مردم در خاورمیانه ای که 50 سال تحت نظارت و حضور ما بود، علیه آمریکا دست به شورش زده و از ایران به عنوان الگو یاد می کنند؟! در پی این ناکامی ها که به قول حضرت آقا ویترینی از شکست های آمریکا و اسرائیل را در منطقه به نمایش گذارده است، نوبت به تحریم ها و فشار اقتصادی می رسد تا به گفته خانم هیلاری کلینتون، «تحریم های فلج کننده ایران را به عقب نشینی و امتیاز دادن وادار کند»!
تحریم های اقتصادی در پوشش مقابله با برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران صورت پذیرفته است که به قول دقیق و حکیمانه رهبر معظم انقلاب- از جمله در دیدار پرشور اخیر مردم خراسان شمالی با ایشان- فقط بهانه ای برای تحریم هاست. همین جا اشاره به اعتراف صریح «جرج فریدمن» مسئول موسسه راهبردی استراتفور خالی از فایده نیست. مسئول این موسسه که به باشگاه کهنه کاران سازمان سیا، شهرت دارد در مصاحبه با واشنگتن پست می گوید؛ «مشکل ما با ایران، برنامه هسته ای این کشور نیست، مسئله آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا، بلکه در حال ستیز و درگیری با آمریکا می توان قدرت اول منطقه در هر دو عرصه نظامی و تکنولوژیک بود. همین تصویر از ایران است که آن را به الگو تبدیل کرده و تحولات منطقه را در پی داشته است.»
4- حالا می توان نتیجه گرفت که تحریم های اقتصادی، جدیدترین جبهه از جنگ تمام عیار آمریکا و متحدانش با ایران اسلامی است. جنگی که از نخستین روزهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و تاکنون بدون کمترین وقفه در عرصه های مختلف ادامه داشته است. نظیر؛ تحریم های اولیه در سال های آغازین انقلاب، کودتاهای ناکام مانده نظامی، فتنه گروهک های تروریستی، جنگ تحمیلی، جنگ شهرها، جنگ نفتکش ها، جنگ سفارتخانه ها و...
تحریم ها قرار بود مردم ایران را از پای درآورد و به گفته صریح اوباما و تصریح آیپک (لابی صهیونیستی در آمریکا)، ابتدا به کمبود کالای ضروری و سپس به اعتراض های خیابانی و نهایتا، اجبار ایران اسلامی به عقب نشینی از خواسته های خود منجر شود. این پیش بینی، اما در میدان عمل، تحقق پیدا نکرد و تحریم ها، اگرچه ضریب و درجه ای از تاثیر را داشته است ولی گرانی های افسارگسیخته این روزها را با هیچ معیار و ملاک قابل قبولی نمی توان به تحریم ها نسبت داد و این واقعیتی است که تحریم کنندگان نیز با صراحت به آن اعتراف دارند. «دیلی میل» می نویسد؛ تحریم ها به جای ایران، به اقتصاد بیمار و بحران زده آمریکا و اروپا لطمه وارد کرده است. یو.اس.ای تودی در گزارشی به عبور ایران از تحریم ها اشاره می کند و تحریم کشوری با صدها میلیارد دلار گردش مالی سالانه و برخوردار از بزرگترین منابع انرژی مورد نیاز جهان صنعتی را ناممکن می داند. وزیر خزانه داری آمریکا با تاسف اعلام می کند که شرکت های آمریکایی با ارائه اطلاعات غلط، تحریم های آمریکا را دور می زنند. مرکز استراتژیک «امریکن اینترپرایز»، با اشاره به رقبای سرسخت آمریکا و اروپا در شرق کره زمین، ادعای خانم کلینتون درباره فلج کننده بودن تحریم ها را محترمانه مسخره می کند و...
5- اکنون به بند اول یادداشت پیش روی باز میگردیم. دشمنان از فلج کنندگی تحریم ها قطع امید کرده اند ولی در صورتی که به ناکامی در این جبهه اعتراف کنند، الگوی دیگری از مقاومت پیروز جمهوری اسلامی ایران را که ترجمان شکست دیگری برای آمریکا و متحدانش است، به ویترین شکست های پی در پی خود افزوده اند. و این حالت بدون کمترین تردیدی، تزریق روحیه ایستادگی و مقاومت در مقابل قدرت های استکباری به ملت های مسلمان منطقه و جهان است. از این روی و دقیقا از این روی به نمایشی از «اثرگذاری تحریم ها» نیاز دارند. این نمایش می تواند کاریکاتوری از اثرگذاری باشد! آیا خنده دار نیست که ماجرای اخیر روز چهارشنبه تهران که شمار اندکی قصد آشوب آفرینی داشتند و خیلی زود با مقاومت و اعتراض بازاریان روبرو شدند، از سوی رسانه های آمریکایی و اروپایی با عنوان «شورش خیابانی»! به خبر اول این رسانه ها تبدیل می شود؟ و این در حالی است که به قول حضرت آقا و به استناد گزارش های مستند و تصویری رسانه های غربی، آمریکا و کشورهای اروپایی طی بیش از یکسال گذشته، همه روزه با اعتراض های گسترده مردم این کشورها روبرو بوده و هستند؟! و آیا این ذوق زدگی کودکانه آمریکا و متحدانش نشانه آن نیست که به هر رخداد یا حادثه ای- ولو کاریکاتوری- که حاکی از اثرگذاری تحریم ها باشد نیازمندند؟
بنابراین می توان نتیجه گرفت که هر دو طیف یاد شده در بند اول این نوشته، اگرچه انگیزه های متفاوتی دارند ولی در یک نقطه یعنی تامین مبرمترین نیاز این روزهای آمریکا و متحدانش، به هم می رسند. از طیف دوم که همواره در نقش ستون پنجم دشمن ظاهر شده انتظاری نیست، اما، از کسانی که وظیفه و مسئولیت مقابله با گرانی را برعهده دارند ولی به جای انجام متعهدانه مسئولیت خویش، کم توجهی ها و بی تدبیری های خود را به حساب تحریم ها می گذارند، انتظار دیگری در میان است. چه کسانی به این طیف از مسئولان محترم مشاوره می دهند؟
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « جنگ احزاب، امتحانی در میانه بدر و خیبر » به قلم « صالح اسکندری » آورده است.
عنصر تشبیه، تمثیل و اشاره به حوادث تاریخی یک سنت قرآنی است که هدف اصلی از آن پند و عبرت گرفتن از کردار، رفتار و گفتار گذشتگان است. « به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [از کتابهایی] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان میآورند رهنمود و رحمتی است.»(یوسف: 111) کسانی که از تاریخ درس نمی گیرند محکوم به تکرار آنند چرا که تاریخ در حال تکرار است. از رهگذر این اشارات تاریخی برخی مفاهیم گنگ و غیر قابل ملموس که بعضا در غبار فتنه های زمانه و حجاب معاصرت گم می شوند رخ می نمایانند و حق را از باطل، سفیدی را از سیاهی و سره را از ناسره تمییز می دهند.
رهبر معظم انقلاب نیز با تاسی به همین سنت حسنه قرآنی در تحلیل و تبیین برخی وضعیت ها و مقاطع زمانی حساس در کشور از این اشارات تاریخی به خصوص حوادت تاریخی صدر اسلام استفاده می کنند که حاوی پیام ها و عبرت های زیادی است. معظم له در سفر اخیر خود به استان خراسان شمالی در دیدار روحانیون و علمای این استان با تشبیه وضعیت کنونی کشور به جنگ احزاب فرمودند: امروز نیز همانند شرایط جنگ احزاب در دوران پیامبر(ص)، همه دشمنان ملت ایران در سطح بین المللی و منطقه ای، دست به دست یکدیگر داده اند، تا ایستادگی و عزم راسخ این ملت را بشکنند اما همانگونه که در آن جنگ، مومنان به خود ترس و تردید راه ندادند، ملت ایران هم با تلاش برای افزایش قدرت و توانایی های خود، در مقابل فشارها ایستاده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی افزودند: در جنگ احزاب عده ای منافق و سست ایمان، مومنان را مورد عتاب و خطاب قرار میدادند که چرا کوتاه نمی آیید و سیاست خود را عوض نمی کنید اما یاران واقعی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در پاسخ به آنها می گفتند: ما از این فشارها تعجب نمی کنیم و نمی هراسیم و به راه خود ادامه خواهیم داد.
جنگ احزاب یک آزمون و ابتلای الهی در میانه جنگ های بزرگی نظیر بدر و خیبر در سال پنجم هجری بود. در این جنگ اگر چه نبرد جدی صورت نگرفت اما امتحان الهی سبب شد با افشای چهره نفاق سیاسی و اقتصادی در بین مسلمین عیار جبهه ایمان بالا برود و آنها را مهیای پیروزی در جنگ خیبر کرد که مقدمه فتحالفتوح مسلمین بود.
در جنگ احزاب تمام قبایل و گروه های مشرکین، منافقین و حتی یهودیان دست به دست هم دادند تا اسلام را به زانو در آورند. در این جنگ به تعبیر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفت. بیش از 10 هزار نفر از مشرکین به سمت مدینه حرکت کردند. پیغمبر اکرم
(صلی الله علیه و آله وسلم) شورای نظامی تشکیل دادند و در این شورا به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی در نقطه نفوذپذیر مدینه حفر کردند تا سپاهیان دشمن نتوانند از آن عبور کنند. سپاهیان کفر به همراهی یهودیان حدود یک ماه شهر مدینه را محاصره کردند. محاصره مدینه توسط سپاهیان مشرکین موجی از رعب و وحشت را در دل برخی از ساکنین شهر ایجاد کرده بود.
خداوند متعال در سوره احزاب وضعیت حاکم بر مدینه را در هنگام محاصره اینگونه ترسیم فرموده اند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید نعمتخدا را بر خویش یادآور شوید،در آن هنگام که لشگرهای(عظیمی)به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سخت و لشگریانی که آنان را نمیدیدید بر آنها فرستادیم(و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)و خداوند به آنچه انجام میدهید،بیناست.
به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین به شهر شما وارد شدند (و مدینه را محاصره کردند)و زمانی را به یاد آورید که چشمها از شدت وحشتخیره شده بود و جانها به لب رسیده بود و گمانهای گوناگون[بدی]به خدا میبردید!در آن هنگام مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند.
به خاطر بیاورید زمانی را که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری بود،میگفتند خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند.
نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند:ای اهل یثرب!(مردم مدینه)اینجا جای توقف شما نیست،به خانههای خود بازگردید.و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند خانههای ما بدون حفاظ است،در حالی که بدون حفاظ نبود،آنها فقط میخواستند(از جنگ)فرار کنند!
آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدینه بر آنان وارد میشدند و پیشنهاد بازگشتبه سوی شرک به آنها میکردند،میپذیرفتند،و جز مدت کمی برای انتخاب این راه درنگ نمیکردند.(احزاب:9-14 )
در یک ماه محاصره شهر مدینه لحظات بسیار سخت و خطرناکی بر مسلمانان گذشت منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند تا بتوانند بیمار دلان و سست عنصران را از سپاه اسلام جدا کنند. آنها مرتب دم از هیبت و هیمنه جبهه کفر می زدند و دل مسلمانان را خالی می کردند. آنها همه چیز را برای مسلمانان پایان یافته وانمود می کردند و به دنبال سازش با جبهه کفر بودند که در آستانه شهر مدینه و پشت خندق اردو زده بود و منتظر لحظه ای غفلت برای تصرف این شهر و تاراج جان و مال و ناموس مسلمانان بود. غافل از اینکه نفس های گرم پیغمبر اکرم(ص) چیزی جز امیدواری به آینده و توکل به ذات اقدس اله نبود. امید به وعده های حق پروردگار بصیری که به هر آنچه بندگانش انجام می دهند آگاه است. خداوند متعال با این امتحان و ابتلا میخواست در این غزوه آخرین ضربه را بر پیکر کفر فرود آورد و صف منافقین و کسانی که "فی قلوبهم مرض" بود را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد. سر انجام این غزوه به پیروزی مسلمانان انجامید، امداد های غیبی و طوفانی شدن هوا، خیمه و خرگاه و زندگی کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدی در قلب آنها افکند که باعث شد پا به فرار بگذارند. کشته شدن عمرو بن عبدود که توانسته بود از خندق عبور کند توسط مولای متقیان امیر مومنان(ع) و فرار دیگر مدعیان مبارزه، از میدان نبرد نیز تاثیر زاید الوصفی در تجدید روحیه مسلمانان داشت. البته برخی از تواریخ نوشته اند یکی دیگر از عوامل شکست سپاه دشمن شکافی بود که به واسطه تدبیر پیامبر اعظم(ص) در صفوف دشمن افتاد.انگیزه قبیلههای غطفان و فزاره برای حضور در جنگ خندق علیه مسلمانان، طمع به محصولات خیبر بود که یهودیان آنجا به آنان وعده داده بودند. بنابراین پیامبر اکرم(ص) هیئتی را فرستاد که با سران این قبایل پیمانی ببندند که یکسوم میوههای مدینه برای آنان باشد، به شرطی که با دشمنان همکاری نکنند. همین پیمان باعث شد که آنان از همکاری با دشمنان اسلام خودداری کنند و از تعداد دشمنان اسلام کاسته شود. پس از این آزمون الهی در سال هفتم هجری خیبر به نماد کندن ریشه نفاق در حکومت اسلامی تبدیل شد. خیبر نماد هشدار به کسانی است که در دارالاسلام هستند اما به دشمن چراغ سبز نشان می دهند. همانها که با کسریها و قیصرهای زمان فالوده میخورند و زلفشان را با بیگانگان گره زدهاند. با استقرار حکومت اسلامی در مدینه، یهودیان دشمنی خود را با اسلام و پیامبر و مسلمانان به شکلهای گوناگون نشان میدادند. یهودیانی که در مدینه و اطراف آن ساکن بودند، به دلیل پیمانشکنی و توطئه، از سوی پیامبر اکرم به عواقب ناگواری نظیر اعدام، آوارگی و تبعید از مدینه گرفتار شدند و برخی از آنها در منطقهای به نام خیبر و وادیالقری که جلگه وسیع و حاصلخیزی در 32 فرسخی شمال مدینه است، سکونت گزیدند. با این حال، بعضی اقدامات یهودیان که منجر به حوادثی چون جنگ احزاب شد و نیز احتمال همدستی آنها با کسری و قیصر، پیامبر را بر آن داشت که هرچه زودتر آتش فتنه آنها را برای همیشه خاموش کند. به همین جهت دستور حمله به سوی دژهای یهودیان را صادر کرد که با دلاوری مسلمانان، دژهای هفتگانه خیبر که عبارت بودند از « ناعم، قموص، کتیبه، نسطاة، شق، وطیح و سلالم » یکی پس از دیگری فتح شد و ریشه نفاق درآمد. البته تا دژهای هفت گانه نفاق از ریشه درنیامد زمینه فتح الفتوح مسلمین در رمضان همان سال هفتم مهیا نشد. ایران اسلامی نیز امروز در میانه بدر و خیبر به امتحانی بس بزرگ دچار شده است که سربلندی در آن مقدمه پیروزی های بزرگتر است. تحریم های سیاسی و اقتصادی اخیر نیز یک امتحان بزرگ برای ملت و مسئولان کشور است. در شکست دشمن تردیدی نیست چون ایران بسیار مقتدر و قوی تر از گذشته است و هم صفوف دشمن به مراتب شکننده تر از سابق می باشد.رهبر معظم انقلاب با همان استراتژی پیغمبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) و با همان امیدی که پیامبر به وعده های حق الهی داشتند وارد این کارزار شده اند. امروز اقتصاد مقاومتی و اتکا به تولیدات داخلی همان خندقی است که فرا روی جبهه کفر در جنگ احزاب کنده شد. غرب در دنیایی که به ادعای خودش جهانی کرده نمی تواند از حصن حصین خودباوری اقتصادی و خود اتکایی یک ملت بگذرد. اقتصاد مقاومتی خندقی در جهانی سازی اقتصاد است که با همه روش های تجربه شده متفاوت است. همانطور که خندق جناب سلمان را کفار ندیده بودند و نمی دانستند در برابر آن چه باید بکنند. از طرفی مولفه ها و ارکان اقتصاد مقاومتی نظیر مدیریت مصرف، اجتناب از خام فروشی نفت، خصوصی سازی اقتصادی، اتکا بر شرکت های دانش بنیان در تولید ثروت و ... بیش از آنکه اقداماتی پدافندی و ستادی باشد یک استراتژی بلند مدت به منظور اولویت بندی سیاست گذاری ها در عرصه اقتصاد به منظور پیشرفت کشور است.رهبر فرزانه انقلاب نیز به تاسی از پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) در مواجهه با تلاش دشمن برای ایجاد یاس و ناامیدی در بین ملت تنها نسخه قابل تجویز برای کشور را در شرایط کنونی ایجاد روحیه امید به آینده قلمداد می کنند. ایشان در دیدار معلمین و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها در خراسان شمالی اساسیترین نیاز کشور را ایجاد روحیه امید به آینده، نشاط و خودباوری در نسل جوان دانستند. معظم له همچنین با استفاده از روش پیامبر اکرم(ص) در ایجاد شکاف بین دشمنان حساب بخش های مختلف جبهه کفر را از هم جدا می کنند و به کشورهای اروپایی توصیه کردند: از پیروی از سیاست های آمریکا و رژیم صهیونیستی که یک حماقت است به طور جدی اجتناب کنند. حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار پر شور مردم بجنورد با اشاره به خاطره نه چندان بد ملت ایران از بیشتر کشورهای اروپایی تأکید کردند: البته ملت ایران از انگلیس ذهنیت بسیار بدی دارد و به همین علت، به آن ، انگلیس خبیث گفته می شود.ایشان افزودند: کشورهای اروپایی بدانند که همراهی با آمریکا نتیجه ای جز منفور شدن نزد ملت ایران ندارد. یکی دیگر از ثمرات و نتایج این امتحان الهی جداسازی صف منافقین از صفوف مسلمین است. منافقین سیاسی و اقتصادی که مانع از کندن خندق های اقتصادی در برابر فشارهای تحمیلی تحریمها به مردم می شوند. آنهایی که مرتب دل مردم را خالی می کنند و مسئولیت های مصرح در قانون اساسی را که بر دوش آنان است به دیگران احاله می دهند.
اخلالگران اقتصادی که در هر پست و لباس با اخلال در نظام اقتصادی کشور، کهولت ها، رها کردن کارها، بی تدبیری ها و حتی برخی جاها بازی در زمین دشمن به دنبال تشدید فضای احساس تحریم ها هستند تا ایده های سازش مدارانه خود با آمریکایی ها را به پیش ببرند.
این در حالی است که تحریم های سیاسی و اقتصادی ایران موضوع جدیدی نبوده و نیست که امروز برخی این تحریم ها را مربوط به پرونده هسته ای بنمایانند و بخواهند از این طریق منویات سازشکارانه خود را به پیش ببرند.در جنگ اقتصادی اخیر علیه ملت ایران مانند جنگ احزاب که نخستین جرقه جنگ، از ناحیه گروهی از یهود «بنی نضیر» زده شد که به «مکّه» آمدند، طایفه «قریش» را به جنگ با پیامبر(صلی الله علیه وآله) تشویق کردند و به آنها قول دادند، تا آخرین نفس در کنارشان می ایستند، ملت از چراغ سبز و پیغام برخی عناصر داخلی به دشمن که خواستار افزایش فشارها بر مردم شده اند غفلت نخواهد کرد و در لحظه مناسب همه این ترفند ها و خیانت ها را بر ملا خواهد ساخت. معاون وزیر خارجه آمریکا چندی پیش صراحتا اعلام کرد درخواستهایی از داخل ایران به آمریکا واصل شده که خواهان تشدید تحریمهاست. مایکل پازنر، در گفتگو با خبرگزاری یورونیوز تاکید کرد: «برخی رهبران حرکت دموکراسیخواهانه در داخل ایران» خواهان تشدید تحریمها هستند.رهبر معظم انقلاب در این جنگ اقتصادی به مانند سرباز رشید پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) مولای متقیان علی بن ابی طالب(علیه السلام) که بزرگترین پهلوان جبهه کفر را که توانسته بود از خندق عبور کند، به زانو درآورد ضمن تحدی با دشمن و برملا ساختن وضعیت آشفته جبهه دشمن آنها را از مقابله با ملت ایران عاجز دانسته و خطاب به کشورهای غربی تأکید میفرمایند: مشکلات شما به مراتب پیچیده تر از مشکلات ایران است، زیرا اقتصاد شما قفل شده است. ایشان افزودند: امروز یکی از مسائل مهم در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مشکلات اقتصادی مردم گرفتار آن و جنبش 99 درصدی است.(دیدار پرشور مردم بجنورد)و...
مآلا باید گفت در جنگ احزاب نبردی صورت نگرفت و امدادهای غیبی، طوفانی شدن هوا و تدبیرهای پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) سبب شد که مشرکان شکست بخورند مطمئنا از آنجا که سنت های الهی واحد و حق است جبهه کفر و نفاق نیز در این جنگ اقتصادی که علیه ملت ایران راه انداخته اند شکست می خورند. اما مهمترین دستاورد این جنگ بالا رفتن عیار یک ملت بر اثر استقامت و روشن شدن خط نفاق سیاسی و اقتصادی خواهد بود. ملت ایران به بیان رهبر معظم انقلاب امروز بیش از هر زمان دیگر در مقابل دشمنان، احساس قدرت می کند و این احساس متکی بر واقعیات است و همین واقعیات هر انسانی را امیدوار می کند که این ملت قدرتمند و با بصیرت در این آزمون نیز سربلند بیرون خواهد آمد و مقدمات یک فتح الفتوح را به نزدیکی مهیا نماید.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « فرهنگ اعتراف به اشتباه » آورده است.
"یکی از خطاهائی که در اواسط دهه هفتاد انجام شد، ادامه سیاست کنترل جمعیت بود که این اشتباه باید جبران شود زیرا نسل جوان عامل اصلی پیش روندگی کشور است. البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوائل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند."
این، فرازی از بیانات رهبر انقلاب در جمع مردم استان خراسان شمالی در روز چهارشنبه گذشته (19/7/91) است که بلافاصله پس از ورود به بجنورد در ورزشگاه تختی این شهر ایراد شد. این سخن از دو نظر دارای اهمیت است و باید مورد توجه ویژه قرار گیرد؛ اول آنکه مجموعه نظام جمهوری اسلامی هر چند دیر اما به هر حال به این نتیجه رسیده که در مورد سیاست کنترل جمعیت باید تجدیدنظر کند و دوم آنکه بالاترین مقام نظام با صراحت اعلام کرده است یکی از سیاستهای اساسی که مورد تأیید کلیه مسئولین قرار گرفته بود اشتباه بوده و باید جبران شود.
در مورد نکته اول در این مقاله سخن چندانی نداریم، زیرا اکنون مسئولان جمهوری اسلامی درحال تجدیدنظر در سیاست کنترل جمعیت هستند و حتی تلاش برای تشویق مردم به ازدیاد نسل، به سیاست رسمی نظام تبدیل شده است. البته در حاشیه همین مقوله لازم است به دو نکته اشاره کنیم؛ یکی اینکه سیاست کنترل جمعیت به شکلی که در اوائل دهه هفتاد به اجرا درآمد از همان آغاز اشتباه بود زیرا به جای اجبار و توسل به اهرمهای قانونی برای وادار ساختن مردم به خودداری از داشتن فرزندان بیش از میزان تعیین شده توسط دولت، لازم بود فرهنگ چگونه فرزنددار شدن ترویج شود. به عبارت روشن تر، اگر از ابتدا این فرهنگ ترویج میشد که هرخانوادهای با توجه به میزان امکانات مادی و معنوی و قدرتی که برای تعلیم و تربیت فرزند دارد به همان میزان فرزنددار شود، چنین سیاستی نه تنها اشتباه نبود بلکه برای همیشه قابل استمرار نیز بود. نکته دوم اینکه در همان زمان که سیاست کنترل جمعیت در کشور به اجرا درآمد همین نکته توسط عدهای از خیرخواهان از جمله دانشگاهیان و پزشکان گوشزد شد و صدها مقاله و گزارش و مصاحبه در روزنامه جمهوری اسلامی در نقد این سیاست به چاپ رسید ولی مسئولان نظام به آنهمه تذکر خیرخواهانه بیاعتنائی کردند و شد آنچه نمیبایست میشد. اکنون جمعیت کشور درحال پیر شدن است، توازن جمعیتی به ویژه از نظر نسبت اقلیتهای دینی و مذهبی و قوص با اکثریت دستخوش تغییرات زیاد شده و مهمتر اینکه فرزند کمتر داشتن به یک فرهنگ تبدیل شده است، واقعیتی که تغییر دادن آن کار چندان آسانی نیست.
نکته دوم، یعنی اینکه بالاترین مقام نظام با صراحت اعلام کرده است یکی از سیاستهای اساسی که مورد تأیید کلیه مسئولین قرار گرفته بود اشتباه بوده و باید جبران شود، از این جهت مهم است که یک اتفاق بیسابقه در میان مسئولین نظام جمهوری اسلامی است. متأسفانه فرهنگ اعتراف به اشتباه و عذرخواهی از مردم و تأکید بر اینکه باید بابت اشتباهات از خدا طلب عفو شود، در میان مسئولین ما اصولاً جایگاهی ندارد. امام خمینی در چند مورد با صراحت اعلام کردند که اشتباه کردهاند و رهبر انقلاب نیز دو سال قبل در مراسم 14 خرداد در حرم امام خمینی با اشاره به همین سیره بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی بر ضرورت اعتراف به اشتباه و تصحیح آن توسط مسئولان تأکید کردند ولی علیرغم این اقدامات و تذکرات، هنوز پذیرش اشتباه به یک فرهنگ در میان مسئولین تبدیل نشده است.
عجیب است که تمام مسئولان ما از خرد و کلان عادت دارند خود را مصون از اشتباه بدانند، سفرهای داخلی و خارجی خود را بدون استثنا "پربار" معرفی کنند و هرگز کمترین عیب و نقصی را به آن وارد ندانند! این، درست برخلاف تعالیم اسلام و اخلاق اجتماعی است و چیزی است که حتی در غرب و شرق جهان امروز نیز جائی ندارد. در کشورهای غربی همواره مسئولان دولتی بر وجود مشکلات، عیوب و نواقص اقدامات خود و ناموفق بودن سفرهایشان نیز در کنار نکات مثبت تأکید میکنند. همین فرهنگ، در اظهارات مسئولان کشورهای پیشرفته شرقی از قبیل ژاپن و چین نیز مشهود است. ما دین خود را به عنوان دین برتر و انقلابمان را به عنوان انقلابی که ریشه در فرهنگ و ارزشها دارد به رخ غرب و شرق میکشیم و حق هم داریم که به دین و انقلابمان بنازیم ولی متأسفانه روش هایمان حتی در بخش قضاوت کردن درباره عملکردهایمان با دستورالعملهای این دین و این انقلاب منطبق نیست.
در مقابل، تا دلتان بخواهد از روشهای تخریبی برای نفی خدمات و زحمات و تلاشهای صادقانه این و آن استفاده میکنیم، خوبیها را به خودمان نسبت میدهیم و ضعفها و بدیها را به رقبایمان! اینها همه برخلاف تعالیم اسلام است و اخلاق سیاسی و اجتماعی به کارگزاران نظام حکومتی اسلامی حکم میکند به اشتباهات خود اعتراف کنند، ازخدا طلب مغفرت نمایند و درصدد جبران بر آیند. این، همان کاری است که رهبر انقلاب در جمع مردم خراسان شمالی انجام دادند و البته باید به یک فرهنگ تبدیل شود و از این پس کلیه مسئولین نظام جمهوری اسلامی با همین فرهنگ به تعامل با مردم بپردازند و در عمل نیز برای جبران اشتباهات خود اقدام نمایند.
اگر مسئولان نظام جمهوری اسلامی از همین اقدام رهبری درس بگیرند و اعتراف به اشتباه را به یک فرهنگ تبدیل کنند، میتوان با اطمینان گفت سفر رهبر انقلاب به خراسان شمالی بزرگترین دستاورد را داشته است. تردیدی نیست که سیاستهای اشتباه دیگری نیز بوده که مسئولان باید شجاعت اعتراف به آنها را داشته باشند و مطمئن باشند که فرهنگ پذیرش اشتباه و عذرخواهی از مردم و جبران کردن اشتباهات، به نفع همه حتی خودشان خواهد بود.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « گرههای سیاسی بر پیکره اقتصاد ایران » به قلم « مرتضی کاظمی » آورده است.
اگر سیاستورزان نخواهند، نتوانند یا ندانند این امکان وجود دارد که یک حرکت اقتصادی به مقصد نرسد. در این خصوص مثالهای زیادی قابل طرح است. طرح موسوم به هدفمندی یارانهها میتواند مثالی واضح از این داستان باشد.
وزیر نیرو طی اظهاراتی از توقف طرح موسوم به هدفمندی یارانهها گله کرده و گفته است: «اگر مرحله دوم هدفمندی یارانهها اجرا نشود، قطعا وزارت نیرو و شرکتهای خدماتی با توجه به رشد قیمتها دچار مشکل خواهند شد و مجبوریم به سراغ روشهای قدیمی برویم. براین اساس باید روشهای دیگری را دولت و مجلس برای حل مشکل این شرکتهای خدماتی در پیش بگیرند.»
از طرفی، مجلس با اجرای طرح هدفمندی یارانهها مخالف است. چندی پیش نمایندگان مجلس در قالب طرح اصلاح قانون بودجه 1391 پیشنهادی ارائه کردهاند که به موجب آن هرگونه افزایش قیمت فرآوردههای نفتی و سایر حاملهای انرژی در سال 1391 ممنوع است. در صورتی که طرح مذکور به تصویب نهایی برسد، دست دولت در اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها در سال جاری بسته خواهد بود. در این صورت وزارت نیرو باید به جستوجوی راهکاری باشد که بتواند از مسیری دیگری راه را برای تامین هزینههایش هموار کند. بر اساس گفته وزیر نیرو «اگر وزارت نیرو موفق به افزایش قیمتها نشود... باید به راهکارهای قدیمی متوسل شود». راهکارهای قدیمی چیست؟ احتمالا یکی از راهکارهای قدیمی، پرداخت حجم بیشتری یارانه به وزارت نیرو به منظور تلاش برای عدم افزایش بهای انرژی است. به راحتی میتوان اذعان کرد که نه این اولین وزیر نیرو است که به دنبال چنین راهکاری میگردد و نه این آخرین تلاش برای گران کردن برق و آب است. چرا اینگونه است؟ چون وزارت نیرو مسوول تامین انرژی برق به صورت پایدار و مطمئن است. در گذشته بارها مسوولان وزارت نیرو نسبت به فرآیند قیمتگذاری انرژی معترض بوده و هشدار دادهاند که نگران پایداری شبکههای برق هستند. در سال 1387 بحران خاموشیها چنان در فضای کشور گسترش یافت که برای مدتی خاموشیهای با برنامه در دستور کار شرکتهای توزیع برق قرار گرفت. مردم در آن موقعیت، دوران جنگ هشت ساله را به یاد میآوردند و از خاموشیهای گسترده و حتی با اعلام قبلی متعجب میشدند. معاون وقت وزیر نیرو در آن زمان خاطر نشان کرد یکی از دلایل خاموشیها این بود که «افزایش حجم سرمایهگذاری متناسب با افزایش رشد مصرف نبوده است». او دلیل این ناهماهنگی را عدم پرداخت مابهالتفاوت قیمت تمام شده برق و قیمت عرضه برق به مصرفکنندگان میدانست.
شوکی که خاموشیهای گسترده در تابستان سال 1387 به مسوولان وارد کرد منجر به این تصمیم شد که مابهالتفاوت بین قیمت تمام شده برق و قیمتی که به مصرفکنندگان عرضه میشود به وزارت نیرو پرداخت شود. این مابهالتفاوت همان یارانههایی بود که در یکی دو سال گذشته بخشی از توان مدیریتی کشور صرف حذف آن شده است و احتمالا این روزها مسوولان وزارت نیرو مجبور خواهند بود برای جبران افزایش هزینهها باز هم به چنین راهکارهایی متوسل شوند. باز هم به جملات وزیر نیرو دقت کنیم: «اگر مرحله دوم هدفمندی یارانهها اجرا نشود... مجبوریم به سراغ روشهای قدیمی برویم.» برگشت به روشهای قدیمی میتواند به آن معنا باشد که بهرغم تحمیل هزینهای سنگین بر اقتصاد کشور نتوانستهایم به اهداف مورد نظر در طرح هدفمندی یارانهها برسیم و مجبور به بازگشت به نقاط کور قبلی هستیم. راه برون رفت از این فرآیند مارپیچی و فرسایشی چیست؟ آیا سازمانها و وزارتخانههای اقتصادی با ارائه راهکارهای اصولی و موثر توان برون رفت از معضل را دارند یا گره کار به دست سیاستورزان باز میشود؟
لازم است دائما به این موضوع توجه داشت که در دامی همچون جابهجایی هدف و وسیله گرفتار نشویم. باید دائما سیاستگذاران را با این سوال مواجه کرد که هدف از اجرای طرح هدفمندی یارانهها چه بوده است؟ آیا غیر از این است که ابزارهایی همچون واریز یارانه نقدی وسیلهای برای رسیدن به هدفی بزرگتر بوده است؟ اگر هدف فراموش شود و وسیله محفوظ بماند راه برون رفت از این فرآیند مارپیچی و فرسایشی مشکلتر خواهد شد. آیا شوک ارزی اخیر و تورم نسبتا بالای ماههای گذشته به این معناست که طرح هدفمندی یارانهها با شکست مواجه شده و لاجرم باید انعطافپذیر بود و به شیوه قدیمی تخصیص یارانهها بازگشت؟! با فرض اینکه چنین نیتی در نظر باشد بعید به نظر میرسد دولتهای بعدی و حتی دولت فعلی توان پرداخت این همه مابهالتفاوت را به صورت یارانه داشته باشند، اما اگر قرار است مجددا حجم انبوهی از یارانهها صرف برق، آب و سایر حاملهای انرژی شود چه دلیلی برای استمرار یارانهها به صورت نقدی به حساب مردم وجود دارد؟ به نظر میرسد پاسخ این سوال را باید از سیاستورزان شنید.
واضح است که حل بعضی از معضلات اقتصادی صرفا به راهکارهای اقتصادی مربوط نبوده و برای یافتن راهکارهای موثر باید با در جستوجوی راهکارهایی فراتر از راهکارهای صرفا اقتصادی باشیم. به نظر میرسد مجبوریم در این شرایط نیم نگاهی به توصیه یکی از اقتصاددانان داشته باشیم که «راهحل نظام اقتصادی کشور ما سیاسی است... این سیاستمداران هستند که انبوهی گره بر پیکره اقتصاد ایران زدهاند و اکنون باید آنها را باز کنند تا اقتصاد ما بتواند نفس بکشد.»
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « شعارها و گفتمانها در انتخابات یازدهم » به قلم «میرزابابامطهرینژاد » آورده است.
میگویند هیچ چیز؛ مثل تغییر آدم را آرام نمیکند، تغییر کردن نشانه زندگی است. اگر پاییز و برگ ریزان نبود، هیچ کس رنگ بهاران را هم نمیدید!
استاد ابوالقاسم حسینجانی تعبیر زیبایی دارد: همواره بر سر یک «قله» ایستادن و متوقف شدن، نوعی بیحرکتی است و سقوط شکستپذیری است. باید تغییر کرد، باید حرکت کرد و به پیشروی و پیشرفت جان تازهای داد.
علامه اقبال لاهوری نظریه پرداز و شاعر و متفکر فارسی زبان جهان می گوید:
ساحل افتاده گفت: گرچه بسی زیستم.
«هیچ نه معلوم شد؛ آه که من کیستم؟!»
موج ز خود رفتهای، تیز خرامید و گفت:
«هستم، اگر میروم. گر نروم نیستم!»
آری؛ آنان که برای ادامه حرکت و حیات خویش و جامعه، انگیزه و توان کافی ندارند باید بروند و چیزی که به درد «مردم» میخورد باید بیاید و بماند.
این روزها به واسطه این که به انتخابات یازدهمین دور ریاست جمهوری کشورمان نزدیک میشویم حرف و حدیث تغییر پررنگتر و با مفهومتر است. احزاب، افراد، گروهها با طرح گفتمانهای مطلوب خود از تغییر سخن میگویند. قاعده و اصل در روزگار اطلاعات و ارتباطات هم همین است که باید با گفتمان جلو آمد. اما گفتمان با شعار متفاوت است. شعار یک آرمان است و گفتمان یک راه برای رسیدن به آن آرمان. بسیاری از حرفها که زده میشود فراگفتمان است و نباید توسط این یا آن مصادره شود، آن هم مصادره به مطلوب!
مثلا در همین چند روز گذشته دو واژه فراگفتمانی به چنین سر نوشتی درآمد:
عبارتی چون نامزد آشتی ملی! این همان سخن همواره امام راحل(ره) و رهبری است که همه باید وحدت ملت ایران را محترم بشمرند و به آن آسیب نرسانند. پس این عبارت فراگفتمان است و هیچ فرد و گروه و حزبی نه با آن مخالف است و نه میتواند که مخالف باشد! گفتمان در این مورد واجد شرایطی است، از جمله این که مولفهها و رویدادها و عملکردهایی که به این عبارت فراگفتمانی لطمه زده است را نفی کنیم و نقطه مقابل آن را تایید. این میشود «گفتمان»، خود عبارت فراگفتمان است و نمیتواند توسط یک گروه مصادره شود یا عبارت دیگری که در کنگره سرداران شهید مطرح شد که در انتخابات ریاست جمهوری باید گفتمان دفاع مقدس احیا شود! این نیز فرا گفتمانی است، گفتمان واجد شرایط برای این مطلوب باید به طور واضح مولفهها، رویدادها و عملکردهایی که به این گفتمان آسیب رسانده یا میرساند را مورد توجه قرار داده و نفی کند. بزرگترین تجلی گفتمان دفاع مقدس این بود که از خود خرج کنیم برای مردم، برای حفظ نظام و برای حفظ اسلام پس همه آنهایی که از نظام، اسلام و مردم خرج کردند برای خود، ضد این گفتماناند. نمیدانم امان دارم از مصادیق بگویم که به وسعت صد شاهنامه مصداق میدانم مهم این نیست که در گذشته چه بودید و چه میکردید، مهم این است که از همین حالا به بعد چه میخواهید و، چه خواهید کرد؟! طلحه و زبیر یک طرف این معنا و حر هم طرف دیگری از این معنا هستند.
«حر، همان تصمیم است، عقل و تدبیر، کجاست؟!»
شخصیتهایی چه در اصلاحطلبان و چه در اصولگرایان، که برای نامزدی ریاست جمهوری مطرح هستند و کم و بیش هم پا به میدان نهادهاند، به چهار دسته مشخص قابل تقسیماند: گروهی فقط شعار میدهند و اهل گفتمان و گفتمانسازی نیستند و گروهی دیگر به عبارات فراگفتمانی توسل جستهاند و جسارت ورود به گفتمانی را ندارند و دسته سوم نه شعاری دارند و نه گفتمانی و نه حتی بر عبارات فراگفتمانی تکیه میکنند، اینان هندوانه در بستهای را مانند، که وقتی گشوده شوند یا با هیبتشان از همه دل میبرند یا با آلت دست عدهای شدن از همه دل میبرند! پشت سر چنین افرادی قرار گرفتن از تدبیر و عقل و حکمت به دور است. اما گروه چهارمی هم هستند که به طور واضح صاحب گفتماناند و شجاع و آگاه به مسائل که قدرت تغییر دارند و توان تجمیع. هم اینانند که اگر حتی همفکر و همراستا نباشند به رقابت با آنان افتخار باید کرد. تاکتیک و تکنیک و فراز و فرود در چنین بستری معنا و مفهوم دارد. اگر این بستر درست گسترده نشود از تاکتیک و تکنیک کاری ساخته نیست. در پایان روی سخن به اصلاح طلبان دارم تا در صورت عدم حضور سیدمحمد خاتمی که تجسم عینی گروه چهارم را در قول و فعل دارا هستند، این معنا را توجه کنند و از مطرح شدن افرادی که در دسته اول و سوم جای دارند از هماکنون جلوگیری کنند که غفلت بر زحمتشان خواهد افزود. به دیدار همه جانبه خویش برخیزند و به خودشان سری بزنند که هرچه دیرتر راه بیفتند، راه دورتر میشود!
زمین تنگ و، زمین تنگ و، زمین تنگ
نگاهی شبزده، اندیشه سنگ
خوشا پرواز، از این شبنشینی
به روی شاخه صبحی خدا رنگ
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « روزهای سخت پادشاه » آورده است.
اردن در هفتههای اخیر با موجی از اعتراضهای مردم و جریانهای سیاسی به روند حاکم بر کشورشان مواجه شده است. هر چند که از آغاز قیامهای مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و حوزه خلیجفارس این حرکتها در اردن نیز آغاز گردیده بود اما اکنون این روند ابعاد گستردهتری گرفته به گونهای که سرانجام عبدالله دوم پادشاه اردن، نخست وزیر را برکنار تا کابینه جدیدی تشکیل شود. در باب تحولات اردن بسیاری از ناظران سیاسی تاکید دارند که شرایط حاکم بر این کشور برگرفته از سیاستهای ملک عبدالله دوم پادشاه اردن میباشد. هر چند که وی وعدههای بسیاری برای اصلاح ساختار سیاسی داده بود و حتی نخستوزیر را نیز با این ادعا تغییر داد، اما در نهایت گام چندانی در این زمینه برنداشته و سیاستگذاریهایش مانند گذشته بوده است. غیر مردمی بودن دولت و ارکان ساختار سیاسی در کنار فساد اداری، خشم انزجار مردم را به همراه داشته است. ناکارآمدی دولت در حوزه اقتصادی که به تورم و بحران اقتصادی منجر شده بر شدت اعتراضها افزوده است.در این میان برخی جریانهای سیاسی مانند اسلامگرایان و اخوان المسلمین دگرگونی در ساختار سیاسی و نیز اجرایی شدن شریعت اسلامی در ساختار اجتماعی کشور را خواستار میباشند. برخی ناظران سیاسی نیز تاکید دارند که گسترش یافتن اعتراضهای مردمی برگرفته از تحولات کشورهایی مانند مصر، لیبی و تونس است. مردم خواستار آنند تا به نوعی تحولات این کشورها در اردن نیز تکرار گردد و ساختاری جدید جایگزین نظام پادشاهی گردد.نکته مهم در تحولات اردن تفاوت دیدگاهی در عرصه سیاست خارجی است. دولتمردان اردن در حوزه آمریکا و رژیم صهیونیستی گام برمیدارند و نمود آن عدم حمایت قاطع از فلسطین و مشارکت در طرحهای غرب علیه سوریه است. اردن در کنار ترکیه و برخی کشورهای عربی، عملا به عامل بحران در منطقه به نفع غرب و صهیونیستها مبدل شده است. به رغم چنین رویکردی از سوی دولتمردان اردن، مردم این کشور تاکید دارند که به دنبال خروج از چرخه آمریکا و رژیم صهیونیستی و رویکرد به مقاومت هستند. آنها تاکید دارند که سیاستهای کنونی سران اردن، نه تنها دستاوردی برای آنها ندارد، بلکه کشورشان را از مسیر حضور فعال در منطقه و حمایت از فلسطین دور ساخته است.این نگرش چنان بوده که مردم اردن بارها در اعتراض به تحرکات صورت گرفته علیه سوریه تظاهرات کرده و خواستار عدم حضور کشورشان در تحرکات ضد سوری غرب شدهاند. با توجه به این شرایط میتوان گفت که مجموعهای از عوامل داخلی وخارجی ریشه ر اعتراضهای مردمی به سیاستهای عبدعبدالله دوم پادشاه اردن است که استمرار آن میتواند به دگرگونیهای این کشور منجر شود شاید عبدعبدالله بتواند حکومت خود را حفظ کند اما این آتش زیر خواستار خواهد ماند و روزی سرنگونی نظام پادشاهی را رقم خواهد زد.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « اوباما و پیامدهای نوین بهار عربی در خاورمیانه » به قلم « علی رمضانی » آورده است.
کمتر کسی در دو سال گذشته وضعیت کنونی خاورمیانه را به درستی پیش بینی میکرد و می توانست شرایط کنونی این منطقه را به درستی مورد نظر داشته باشد. در این راستا امریکایی ها هم در این وضعیت عملا در شرایط نوینی قرار گرفته اند و میان اهداف و آرزو های خود در انقلابهای دو ساله گذشته تنها دستاوردهایی اندک را داشته اند.
در این بین اگر در گذشته نگاه سیاست خارجی امریکا دو متغیر امنیت اسرائیل و حفظ و کنترل بازار انرژی خاورمیانه نقش اصلی داشت اینک متغیرهای کوچک و بزرگ زیادی نیز بدان افزوده شده و عملا تصمیم گیری برای امریکاییها در خاورمیانه جدید را با چالشهای بیشتری روبرو کرده است.
در این راستا اگر به وضعیت کنونی منطقه نگاهی داشته باشیم جریان های اسلامی ای که در کشورهای عربی به قدرت رسیده اند چندان با امریکاییها همخوان نیستند و آینده موازنه های قدرت در خاورمیانه نیز در وضعیت بسیار حساسی قرار گرفته است. اخوان در مصر و منطقه با نگاهی تاکتیکی به امریکا می نگرد و همکاریهای راهبردی با غرب عملا چندان مورد نظر نیست . جدا از این نیز در شرایط نوین نیز اسرائیلی ها چالش دیگری برای امریکا در منطقه شده اند. چالشی که با تک روی و طرح همواره حمله به ایران عملا دولت اوباما و سیاست منطقهایاش در خاورمیانه و حتی پیروزی دوباره اش را در معرض خطر قرارداده است. گذشته از این، اعتراض مسلمانان به فیلم موهن به ساحت پیامبر اکرم (ص) که از مقابل سفارت آمریکا در قاهره شروع شد به سرعت به سایر کشورهای اسلامی گسترش پیدا کرد.
در مقابل هر چند امریکا کوشید با تکیه برسیاست هایی، از افزایش تاثیر این امر بر وجهه منطقه ای امریکا بکاهد اما قتل سفیر این کشور در لیبی و حمله به سفارتخانههایش بیش از هر زمانی در دو سال گذشته امریکا را در شرایط سختی قرارداده است . در بعد دیگری از داستان در سوریه نیز جدا از موضع گیری ایران شاهد ورود دو قدرت بزرگ بین المللی یعنی روسیه و چین به این عرصه بودیم که این حضور تا حدود زیادی دستیابی آمریکا به اهدافش را دچار چالش کرده است .
آنچه مشخص است قتل سفیر آمریکا در لیبی کشوری که ناتو و آن کشور نقش مهمی در سقوط حکومتش ایفا کرد در کنار سایر عوامل نشان میدهد که حمایت گذشته باراک اوباما از بهار عربی می تواند نتیجه عکس داشته باشد. گذشته از این نیز اکنون باید امریکاییها نگران رویکردهای کشورهای مهم منطقهای باشند چنانچه آمریکا نگران واکنش های آینده دولت جدید در مصر در قبال ایران، اسرائیل و امریکا و.. است.
در این بین هر چند اکنون دموکراتها در ایالات متحده آمریکا در راس قدرت جای دارند و همه تلاششان این است که برای یک دوره چهار ساله دیگر این حضور را تمدید کنند و فضای داخلی و بینالمللی به نفع آنان باشد اما تحولات ماه های گذشته نشان میدهد در شرایط کنونی عملا انقلاب های بهار عربی یا بیداری اسلامی چنان دستاورهای مثبتی برای امریکاییها نداشته است و حتی ممکن است پیامد های منفی بیشتری در صورت عدم کنترل سیاسی و اقتصادی بیشتر منطقه برای آنان داشته باشد .