به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری فارس، انتخابات ریاستجمهوری سال 88 یکی از فصلهای نوین در تاریخ سیاسی انقلاب بود که کشور با هدایت داهیانه رهبر معظم انقلاب از فتنهای عظیم عبور کرد.
خبرگزاری فارس در نظر داد با بازخوانی بیانات مقام معظم رهبری در سال 88 این سخنان را در حافظه تاریخی افکار عمومی پررنگ کند.
بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از شعرا که در نیمه ماه مبارک رمضان سال 88 ایراد شد، در ادامه میآید.
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
به همهى شاعران محترم - برادران و خواهران عزیز - خوشامد عرض میکنیم. در بین شما پیشکسوتها و اساتیدى حضور دارند، نورسها و شکوفههاى تازهاى هم بحمداللَّه حضور دارند؛ هرکدام یک لطفى دارید و هر گلى بوئى دارد؛ تأسف ما فقط از این است که نمیتوانیم از همهى این گلها استفاده کنیم. تقسیمبندى را دوستان کردهاند و از کسانى خواهش خواهند کرد که بخوانند؛ ما هم در انتظاریم که استفاده کنیم و گوش بدهیم. انشاءاللَّه که همهتان موفق باشید. آقاى قزوه بفرمائید...
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
مجدداً خوشامد عرض میکنیم و تشکر میکنیم از برادران و خواهران عزیز، بخصوص از این دوستانى که از سرودههاى خودشان ما را بهرهمند کردند. من امسال هم مثل پارسال دقت کردم تا بالا آمدن سطح شعر انقلاب را و شعر این نسل را بسنجم؛ پارسال هم به گمانم همین را گفتم، امسال هم تأکید میکنم: من بوضوح دارم بالا آمدن این سطح را مشاهده میکنم؛ یعنى واقعاً شعرِ مجموعهى شاعران انقلاب، امروز نسبت به ده سال قبل و پانزده سال قبل، یک رشد تحسین برانگیزى کرده. من، هم آن کسانى که دیروز جوانها و نوباوگان انقلاب محسوب میشدند - که امروز الحمدللَّه به میانسالى رسیدهاند و همچنان در این صراط پیش می روند - و هم آن جوانهائى که تازه وارد این میدان شدهاند را - حالا من تازه شعر اینها را میشنوم؛ شاید سالهاست وارد شدهاند، منتها در آن حدى نبوده که توى مطبوعات و کتابهائى که به دست بنده میرسد بیاید - واقعاً تحسین میکنم. اغلب شعرهائى که امشب خوانده شد، شعرهاى خوبى بود؛ خوبِ به معناى حقیقى کلمه، یعنى لفظِ خوب، معناى خوب، آهنگ و موسیقى خوب، گزینههاى واژگانى خوب و گسترش تخیل را در این شعرها - بخصوص توى شعر جوانها - آدم مشاهده میکند؛ اینها خیلى مهم است. اینها همه، چیزهائى است که نشاندهندهى رشد و بالندگى نهال شعر در کشور ماست.
خب، یک مطلب این است که شعر دوران انقلاب - یعنى این دوران سى ساله - دارد آزمایش خوبى از خودش نشان میدهد؛ شعراى خوب ما هیچ تنزل و توقف ندارند؛ انسان این را حس میکند. قبلها و در دورههاى قبل از انقلاب شعرائى را دیدیم - شعراى بعضاً معروف - که در یک برههاى از عمرشان، یک اوجى گرفتند، اما بعد نزول کردند یا متوقف شدند یا سقوط کردند؛ بعدها که نگاه میکردیم، میدیدم شعرهاى بعدیشان اصلاً هیچ لطفى ندارد. من نگاه میکنم، مىبینم تا الان در بین شعراى ما این جورى نبوده. حالا مثلاً فرض کنید در همین جلسه، آقاى فرید، آقاى امیرى و آقاى میرشکاک - این دوستانى که از پیش خوب شعر میگفتند، بخصوص آقاى فرید و اینها را که من درست یادم مانده - این حرکتِ به سمت شعر بهتر با معیارها و میزانهاى شعر خوب را ادامه دادند؛ یعنى توقف نکردند، به طریق اولى تنزل هم نکردند؛ این مهم است.
علاوه بر اینکه رویشهاى جدیدى هم ما داریم. این جوانهائى که دارم مىبینم، حقیقتاً من را شگفتزده میکنند. شعراى جوان بعضى از شهرستانها که مىآیند اینجا و شعر میخوانند، وقتى من اینها را با شعراى آن شهر - در دورهى جوانى خود من - مقایسه میکنم، مىبینم اینها از آنها بهترند؛ با اینکه آنها بعضاً نامهاى معروف و شعراى معروف و صاحبنامى هم بودند؛ اما وقتى من نگاه میکنم، مىبینم اینها بهتر از آنها شعر میگویند. الان توى همین جلسهى ما هم - حالا نمیخواهم اسم بیاورم - از شهرى شعرى خوانده شد که من شعراى قبلى آن شهر را هم میشناختم؛ چون من آنجا انجمن ادبى هم رفته بودم و چهرههاى معروف شعرىشان را هم می شناختم. شعر این آقائى که امشب اینجا شعر خواند، از شعر همهى آن شعرا که من می شناختم بهتر است! بنابراین این یک آزمونى است براى شعر انقلاب؛ شعر انقلاب یک حرکت مستمرِ رو به جلوى داراى اوج داشته. این از لحاظ اصل این معنا.
یک نکتهاى که در اینجا وجود دارد این است که شعر انقلاب باید در خدمت مفاهیم انقلاب باشد. خب در بین شماها کسانى هستند که شعرهاى آئینى میگویند. شعرهاى مذهبى و شعرهاى مربوط به ائمه (علیهمالسّلام) را، به اصطلاحى که حالاها باب شده، تعبیر میکنند به «شعر آئینى». هستند؛ انصافاً شعرهاى خوبى هم گفته میشود؛ بعضىها هم اشعار مربوط به جنگ و دورهى دفاع مقدس یا مربوط به شهدا یا مربوط به جانبازان و اینها را میگویند. اینها خیلى خوب است؛ لیکن - پارسال هم من اشاره کردم به این معنا - اهداف و آرمانهاى انقلاب منحصر در اینها نیست. انقلاب یک مجموعهاى از ستارههاى درخشان آرمانى را بالاى سر ما قرار داده و ما را به حرکت و پرواز و جهش به سمت این نقاط نورانى دعوت کرده. ما هم امتحان کردیم، دیدیم میتوانیم پرواز کنیم؛ دیدیم این پرواز ممکن است. البته در دورهى دفاع مقدس نمونههاى بارزش دیده شد و دیدیم وقتى این ملت به سمت این آرمانها پر بگشاید، میتواند خوب حرکت بکند؛ اما بسیارى از این آرمانها هنوز بالاى سر ماست؛ ما باید حرکت کنیم: به سمت عدالت باید برویم، به سمت اخلاق باید برویم، به سمت استقلالِ به معناى حقیقى کلمه - شامل استقلال فرهنگى که از همه عمیقتر و دشوارتر است - باید برویم، به سمت بازیابى حقیقى هویت اسلامى- ایرانى خودمان باید برویم.
در امتحانهائى از قبیل همین حوادثى که حول و حوش انتخابات پیش آمد - بعد از انتخابات و قبل از انتخابات - دیدیم که در همین زمینهها ضعفها و مشکلاتى داریم. این حوادث براى ما نعمت بزرگى است؛ از این جهت که ضعفهاى خودمان را بشناسیم؛ مثل رزمایشهائى که نیروهاى مسلح راه مىاندازند. رزمایش اصلاً براى همین است که این یگان نظامى یا این سازمان نظامى، نقاط ضعفش را پیدا کند. هدفى را میدهند، فرمان صادر میشود که به سمت آن هدف حرکت بکنند؛ بعد چشمهاى بصیر و بینائى - در همهى رزمایشها اینجور است - مىایستند و از بالاى صحنه، صحنه را نگاه میکنند. مىبینند که بله، در فلان نقطه، ضعف وجود دارد یا بعضاً ناتوانیهاى مزمن وجود دارد. این براى ما یک رزمایش شد. البته به اختیار خود ما پیش نیامد؛ بر ما تحمیل شد؛ اما خوب شد؛ ضعفهاى خودمان را فهمیدیم. بنابراین این آرمانها، بالاى سر ماست و باید به سمت این آرمانها حرکت کنیم؛ آن وقت این ضعفها برطرف خواهد شد. این هم یک نکته است.
خب، در اینجا شاعر چه نقشى دارد؟ مردِ هنرى و مردِ فرهنگى - مرد شامل زنها هم میشود - یعنى انسانِ هنرى و انسانِ فرهنگى، در این صحنه چه وظیفهاى دارد؟ به نظر من وظیفه خیلى سنگین است، خیلى بزرگ است. مهمترین وظیفه هم تبلیغ و تبیین است؛ «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لا یخشون احدا الّا اللَّه»؛(1) این یک معیار است؛ حقیقتى را که درک میکنید، آن را تبیین کنید. کسى انتظار ندارد برخلاف آنچه که میفهمید حرف بزنید. نه، آنچه را که میفهمید، بگوئید. البته براى اینکه آنچه میفهمید درست و صواب باشد، باید تلاش و مجاهدت کنید؛ چون در حوادثِ فتنهگون، شناخت عرصه دشوار است، شناخت اطراف قصه دشوار است، شناخت مهاجم و مدافع دشوار است، شناخت ظالم و مظلوم دشوار است، شناخت دشمن و دوست دشوار است. اگر بنا باشد یک شاعر هم مثل دیگران گول بخورد، فریب بخورد و بىبصیرتى به سراغش بیاید، این خیلى دون شأن یک انسان هنرى و یک انسان فرهنگى است. پس باید حقیقت را فهمید؛ بعد هم باید همان حقیقت را تبلیغ کرد. نمیشود با شیوههاى سیاسى - شیوههاى سیاست گران و سیاستمداران - در عالم فرهنگ حرکت کرد، این خلاف شأن فرهنگ است.
در عالم فرهنگ بایستى گرهگشائى کرد؛ بایستى حقیقت را باز کرد، بایستى گرههاى ذهنى را باز کرد. و این تبیین لازم دارد، یعنى همان کار انبیاء؛ فصاحت و بلاغتى هم که گفتهاند در بیان لازم است، بلاغتش به این معناست. اگر چه که بلاغت را در کتب فنى به معناى مطابقهى با مقتضاى حال معنا میکنند، اما آن یک معناى خاصى از بلاغت است؛ معناى اوّلى و صریح بلاغت این نیست؛ بلاغت یعنى رساندن، بلاغ یعنى رساندن. اینى که مثلاً میگویند حافظ این شعر فصیح و بلیغ را گفته، بلیغش یعنى چه؟ یعنى مناسب مقتضاى حال گفته؟ چه میدانیم ما آن وقتى که این شعر را گفته، مقتضاى حال بوده یا نبوده! ما الان داریم نگاه میکنیم؛ بحث اقتضاى حال نیست؛ یعنى رساست. بلیغ یعنى رسا؛ رسا بگوئید، روشن بگوئید، مبیَّن بگوئید؛ اما آنچه را که میفهمید بگوئید؛ هیچ انتظار نیست - حق هم نیست که انتظار باشد - کسى بر خلاف فهمیدهى خودش حرف بزند. سعى هم بکنید که آنچه که فهمیدید درست باشد.
من به شما عرض میکنم که این حرکت عظیم انقلاب اسلامى، یک حرکت تمام شده نیست. حالا یک گوشهى از لشکر آن من و شمائیم که حالا یک ذره مثلاً اهل ادب و فرهنگ و اینها محسوب میشویم؛ «و للَّه جنود السّماوات و الارض»؛(2) لشکر او زمین و آسمان نمیشناسد؛ «و کان اللَّه عزیزا حکیما»؛(3) خدا عزیز است - عزیز یعنى غالبِ لایغلب، یعنى بىنیاز از همه - من و شما هم حالا یک گوشهاى از کار را در دست میگیریم. این حرکت عظیمى که با انقلاب اسلامى شروع شد، یک حرکت تمام شده نیست؛ مطلقاً تمام شده نیست، آن حرکت ادامه دارد. همینى که حالا معمول شده که در بیانها و در تلویزیون و توى تبلیغات و توى دادگاه و توى زبان همه، میگویند: جنگ نرم؛ راست است، این یک واقعیت است؛ یعنى الان جنگ است.
البته این حرف را من امروز نمی زنم، من از بعد از جنگ - از سال 67 - همیشه این را گفتهام؛ بارها و بارها. علت این است که من صحنه را مىبینم؛ چه بکنم اگر کسى نمىبیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم مىبینم صحنه را، مىبینم تجهیز را، مىبینم صفآرائىها را، مىبینم دهانهاى با حقد و غضب گشوده شده و دندانهاى با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همهى این آرمانها و علیه همهى آن کسانى که به این حرکت دل بستهاند را؛ اینها را انسان دارد مىبیند، خب چه کار کند؟ این تمام نشده. چون تمام نشده، همه وظیفه داریم. وظیفهى مجموعهى فرهنگى و ادبى و هنرى هم وظیفهى مشخصى است: بلاغ، تبیین؛ بگوئید، خوب بگوئید. من همیشه تکیه بر این میکنم: بایستى قالب را خوب انتخاب کنید و هنر را بایستى تمام عیار توى میدان بیاورید؛ نباید کم گذاشت، تا اثر خودش را بکند.
میبینید، دیگران با این کارهاى هنرمندانهاى که بعضاً دارند، دارند یک باطلهائى را تبلیغ میکنند؛ شگفت اینکه ما هم همان حرفها را قبول میکنیم! همین سریال کرهاى که دارد پخش میشود و همه دارند آن را مىبینند، یک تاریخسازى و افسانهى باطل است؛ آدم اگر بخواهد توى شاهنامه بگردد و اینجور داستانى را پیدا کند، ده پانزده تا از این داستانها میشود پیدا کرد. منتها طرف هنر به کار برده؛ وقتى کسى هنرمندانه کار میکند، پاداشش همین است که جنابعالى هم که هیچ علاقهاى به آن تاریخ و به آن فرهنگ ندارید، مىنشینید و با کمال علاقه گوش میکنید و خواهى نخواهى آن فرهنگ را جذب میکنید! این خاصیت هنر خوب است.
هنر خوب لازم است. حالا شما کارتان در باب هنر، کار شعر است؛ انشاءاللَّه باید هر چه بهتر و هرچه بیشتر آثار قدما و آثار اساتید را بخوانید، در آنها متوقف نباشید، اما از نیکوئیهاى آنها اصلاً صرفنظر نکنید و به آنچه که تا حالا گیرتان آمده قانع نباشید. من عرض بکنم تعریفهائى که اول کردیم همهاش درست، اما این معنایش این نیست که شعرهاى جوانهاى خوب و عزیز ما - که می خوانند و واقعاً تحسین ما را بر مىانگیزند - بىعیب است؛ نه، اینجا به آن معنا جلسهى نقادى نیست که آدم بنشیند، نقد کند و عیار شعر را مشخص بکند؛ والّا اگر پاى عیارسنجى باشد، اشکالاتى وارد خواهد شد. باید این اشکالات را خودتان پیدا کنید. حالا اگر جلساتى مخصوص این کار دارید - مثل آن انجمنهائى که قدیم ما در مشهد داشتیم و رفته بودیم و دیده بودیم؛ در تهران هم شنیده بودیم که کم و بیش بود؛ اما نه به آن غلظت و استحکام مشهد؛ البته بنده جلسات تهران را شرکت نکرده بودم و ندیده بودم؛ اما مشهد خیلى جلسات خوبى بود؛ شعر را چکشکارى میکردند - که چه بهتر، این خیلى خوب است، در آن جلسات شعر را کامل نقد کنید؛ اگر هم نیست خود شما نگاه کنید، دقت کنید، فکر کنید و عیبجویانه و با نگاه انتقاد به شعر خودتان نگاه کنید تا انشاءاللَّه این را کامل کنید. به نظر من این میشود. انس با شعر اساتید موجب میشود که انسان بهتر بتواند بعضى از عیوب شعر خودش را پیدا کند.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند به شماها توفیق بدهد؛ حالا نمیدانم چند وقت دیگر و چند سال دیگر ما توفیق پیدا کنیم در این شب متبرک، با این جمع و جمع شعرا دور هم بنشینیم؛ ممکن است بار آخر باشد، ممکن است بار بعد یا بارهاى بعدى هم وجود داشته باشد. ...(4) البته جلسهاى به این شکل، ما ندیدیم جائى انجام بدهند؛ در میلاد نبى مکرم، برادران اهل سنت جلسهى شعرخوانى و دفزنى دارند، این را دیدهایم. به هر حال اگر چنانچه آقایان سیصد و شصت شب هر سال هم بخواهند تشریف بیاورند، به شرطى که وقت ما را نگیرند هیچ اشکالى ندارد! انشاءاللَّه که خداوند موفق بدارد. حالا ببینیم، این هم یک پیشنهادى است؛ امیدواریم انشاءاللَّه که آنچه خیر است و صلاح است، پیش بیاید. خداوند انشاءاللَّه همهتان را موفق و مؤید بدارد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه