به گزارش رجانیوز، البته اولين برنامه جشن هنر در سال 1346 برگزار شد. فرح پهلوى كه خود باني اصلي اين جشن بود در سخنرانى پايانى آن ـ در روز سى ام شهريور ماه ـ گفت:
«بسيار خوشوقتم كه اولين جشن هنر ايران با موفقيت بسيار روبرو شد. منظور و هدف از برگزارى اين جشن بزرگداشت هنر و هنرمند ايرانى و شناساندن هنر قديم و جديد ايران به ايرانيان و به خارجيان و همچنين بزرگداشت هنرمندان خارجى و شناساندن شيوه كار آنان به ايرانيان بود... آرزو دارم كه جشن هنر شيراز در سال آينده و در سال هاى بعد با موفقيت بسيار روبرو شود و به هدف عالى خود نائل آيد.»
فرح البته تا يازده سال به آرزويش رسيد و اين جشن برگزار شد. اما اگر او از فرجام آن خبر داشت به يقين هيچگاه دست به چنين اقدامي نمي زد.
يازده سال بعد يعني روز چهارشنبه 26 مرداد ماه 1356، فرح پهلوى جهت افتتاح برنامه، در ساعت 30/10 صبح، وارد شيراز شد. هرچند جشن هنر از ابتدا بر پايه برنامه هاى مستهجن و خلاف اخلاق عمومى، بنا نهاده شده بود ولى در برنامه سال 1356 حركتى صورت گرفت كه حتى مورد انتقاد كسانى كه خود، نماينده اشاعه فرهنگ غرب و لاابالى گرى در ايران بودند نيز قرار گرفت.
اين برنامه به حدي مستهجن بود كه حتي صداي اعتراض «آنتونى پارسونز»، سفير وقت انگليس در ايران را هم در آورد. وي در كتاب خاطرات خود، ضمن آنكه اين حركت را يكى از نخستين جرقه هاى انقلاب اسلامى توصيف كرد، مي گويد:
«جشن هنر سال 1356 شيراز، از نظر كثرت صحنه هاى اهانت آميز به ارزش هاى اخلاقى ايرانيان از جشن هاى پيشين فراتر رفته بود. به عنوان مثال يك شاهد عينى صحنه هايى از نمايشى را كه ترتيب داده بودند، يك باب مغازه را در يكى از خيابان هاى پررفت و آمد شيراز اجاره كرده و ظاهرا مى خواستند برنامه خود را كاملاً طبيعى در كنار خيابان اجرا كنند، صحنه نمايش نيمى از داخل مغازه و نيمى در پياده رو مقابل آن بود. يكى از صحنه هايى كه در پياده رو اجرا مى شد، تجاوز به عنف بود كه به طور كامل (نه به طور نمايشى و وانمودسازى) به وسيله يك مرد (كاملاً عريان يا بدون شلوار درست به خاطر ندارم) با يك زن كه پيراهنش به وسيله مرد متجاوز چاك داده مى شد در مقابل چشم همه صورت مى گرفت. ولى موضوع به شيراز محدود نشد و توفان اعتراض كه عليه اين نمايش برخاست، به مطبوعات و تلويزيون هم رسيد. من به اين خاطر، موضوع را با شاه در ميان گذاشته و به او گفتم اگر چنين نمايشى به طور مثال در شهر منچستر انگليس اجرا مى شد، كارگردان و هنرپيشگان آن جان سالم به در نمى بردند. شاه مدتى خنديد و چيزى نگفت.»
شاه خنديد و چيزي نگفت اما نمي دانست كه همين خنده در روزهايي نه چندان دور، تبديل به گريهاي هميشگي و مذلتبار خواهد شد.
از طرفي ديگر، همزمانى برگزارى اين دوره از جشن هنر با ماه مبارك رمضان و ترويج گسترده ابتذال و لاقيدى به همراه نمايش زنده و واقعى «خوك، بچه، آتش»، توسط گروه هنرى Squat كه دربرگيرنده شمارى از هنرمندان طغيانگر مجارى بود كه به نيويورك مهاجرت كرده بودند، مزيد بر علت شد كه داد همگان و منجمله آيات عظام را در آورد. آيت اللّه شيخ بهاء الدين محلات و شهيد محراب آيت اللّه سيد عبدالحسين دستغيب از اولين كساني بودند كه در اين باره موضع گرفتند. با رسيدن اين خبر به نجف اشرف، امام خمينى (ره) نيز برآشفت و در تاريخ 6/7/56 در مسجد شيخ انصارى، چنين فرمود:
«شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشايى در ايران شروع شده است. در شيراز عمل شد و در تهران مى گويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمى زند! آقايان ايران هم حرف نمى زنند، من نمى دانم چرا حرف نمى زنند؟!! اين همه فحشا دارد مى شود و اين ديگر آخرش است يا نمى دانم از اين آخرتر هم دارد! در بين تمام مردم جمعيت نشان دادند اعمال جنسى را و [آقايان] نفسشان درنيامد. ديگر براى كجا گذاشتند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ خوشمزه اين است كه خود سازمانها و خود دولت و خود مردكه كذا [شاه] همين معنا با رضايت آنهاست.»
جالب آنكه بدانيد این جشن، يك هنرمند مدعو هم داشت. هنرمندي كه امروزه داعيه مردمي دارد. و صد البته در فتنه 88 مردم ديدند كه چگونه به همه آنان پشت كرد و دست دوستي با اجانب داد. آري، هنرمند مدعو اين برنامه مستهجن،«محمدرضا شجريان» بود. استاد فتنه!
استاد فتنه اما این تازه شروع کارش بود. با پیروزی انقلاب وی برای آنکه جبران مافات کند چند تصنیف مذهبی خواند و مدعی شد که قاری قرآن تظاهرات های مردمی هم بوده است. بعدتر، به برکت همین انقلاب و مردم مهربانش، استاد فتنه که آهی در بساط نداشت، حسابی صاحب نان و نوا شد. صداوسیمای جمهوری اسلامی، مدام از او قطعات موسیقی پخش می کرد و در ماه رمضان هم «ربّنا»ی وی پای ثابت برنامه های رادیو و تلویزیون بود.
استاد داستان ما که در سال های ابتدایی انقلاب در یک منزل اجاره ای در یکی از نقاط تهران زندگی می کرد، طبق گفته خودش در گفتگو با بی بی سی فارسی، حالا دیگر به عنوان یکی از ثروتمندترین مردان ایرانی محسوب می شد.
البته پنهان کردن چهره اصلی استاد دیری نپایید و سال ها بعد یعنی درست در ماجرای فتنه پس از انتخابات 88، پرده از چهره اصلی خود برداشت. مولوی اگر زنده بود حتما در وصف استاد داستان ما می سرود:
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
باری، از 88 به بعد، استاد به اصل خویش بازگشت و نشان داد که او، نه آن هنرمند مردمی، که همان آوازخوان مدعو جشن هنر شیراز است. همان استاد جشن خوکی هاست که صدای اعتراض همه مردم را بلند کرده بود. استاد درست است که تصنیف «تفنگت را زمین بگذار» را خواند اما معلوم شد که خود تفنگش را از زمین برداشته و درست به قلب انقلاب نشانه رفته است.
استاد داستان ما که حالا دیگر می توانیم به او لقب «استاد فتنه» را بدهیم در اردیبهشت 89 به مصاحبه با شبکه سلطنتی بی بی سی پرداخت و باز هم در مقابل مردم کشور قرار گرفت. وی که در برنامه «پژواک روزگار» با صادق صبا، گفتگو می کرد، خود به خصلت منافقانه اش اعتراف کرد و گفت: «حقیقتش من از اولش هم انقلابی نبودم ولی دور و بر من همه اش افرادی بودند که گرایش سیاسی و چپی داشتند و مجبور بودم توی آن بچه ها باشم، چون اطراف من همه سیاسی حرف می زدند».
استاد فتنه در اعتراض به پخش تصویر امام خمینی بر روی تصنیف «ایران ای سرای امید» به بیبیسی فارسی گفت: «آن آهنگ یک حالت رستاخیزی را در جامعه نشان میدهد اما دیدم که اینها روی این آهنگ تصویر آقای خمینی را نشان میدهند که دارد از پله های هواپیما پایین می آید، خوب، من این آهنگ را برای ایشان نخواندم که! و دیدم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی دارد از آهنگهای من سوءاستفاده اینجوری می کنند.»
او در پاسخ به سؤال خبرنگار بی بی سی درباره دلایل اجرای اثر «بیداد» که در سال 1361 اجرا شد نیز گفت: «بعد از چهار سال از به ثمر رسیدن انقلاب دیدم که قول هایی که داده شد کو؟ چرا دروغ گفتند و ... من هم خواندم یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد»
در ادامه همین مصاحبه، وی در پاسخ به صادق صبا رییس بخش فارسی بی بی سی که از او پرسید اصولا نگران نیستید که حکومت ایران بخواهد با شما برخورد کند یا شما را بازداشت کند، جواب داد: «نه، چه برخوردی بکنند؟ اصلا از زندان و بازداشت هراسی نیست!»
این البته آخرین مصاحبه استاد با رسانه های ضد انقلاب نبود و بعدتر باز هم تکرار شد. مثلا وی در روز 23خرداد 89 و به مناسبت سالگرد 22 خرداد یعنی سالگرد شکست فتنه گران، این بار با شبکه تلویزیونی سیانان به گفتگو پرداخت و در جلوی دوربین تلویزیون شیطان بزرگ گریه کرد و علیه جمهوری اسلامی ایران مواضع تندتری اتخاذ کرد. شجریان به سیانان گفت: «در طول 31 سال گذشته حتی یک هفته یا یک روز هم احساس شادی نکردم!»
استاد فتنه با سیاه نمایی از وضعیت داخلی ایران مردم را اقشاری بدبخت و بیچاره ترسیم کرد که گرفتار رژیم دیکتاتوری شده اند. او به سیانان گفت: «من هر جای دنیا که میروم و میبینم که مردم خوشحال و شاد هستند دوست دارم، ولی در کشور خودم وقتی می بینم یک زن بدون پشتیبان در کنار خیابان مجبور به سیگارفروشی است... من این صحنه ها را نمی توانم ببینم... . و بعد استاد فتنه شروع می کند به گریستن و اشک تمساح ریختن.
حالا همین استاد فتنه بعد از چند وقت جهان گردی و سم پاشی علیه ایران و ایرانی، فیلش یاد هندوستان کرده و چند روزی است که به ایران برگشته است. استاد فتنه که حالا دیگر توانایی آواز خواندن به مانند گذشته را هم ندارد، آن قدر توانسته بود در این چند وقت از احساسات نوستالژیک ایرانی های مقیم خارج و البته ضد انقلاب هایی که به هر وسیله ای چنگ می زنند تا به جمهوری اسلامی ضربه ای بزنند، سوءاستفاده کرده و پول پارو کند که دیگر نیازی ندارد تا چند وقت، آن ورها هوایی شود.
البته استاد فتنه، موقعیت شناس خوبی است. او به درستی می داند که در هر زمان، کدام ور برایش سود بیشتری دارد. برای استاد نه هنر، که منفعت اقتصادی است که اولویت دارد. او که تا پیش از فتنه 88، به ازای هر 10 اجرای خود در خارج از کشور مبلغی حدود 100 هزار دلار می گرفت، بعد از ماجرای فتنه و با سوءاستفاده از موقعیت ایجاد شده، نرخ اجرای خود را تا 300 هزار دلار افزایش داد. جالب آنکه تا به حال از زیر پرداخت مالیات هم شانه خالی کرده و ریالی پرداخت نکرده است.
حالا باید تأسف خورد به حال آن مسئولی که به محض ورود استاد فتنه، به تجلیل از او پرداخته و اعلام کرده است که باید ایشان، یعنی استاد محمدرضا شجریان، یعنی همان کسی که در طول سه سال گذشته دائما مشغول دسیسه علیه مردم این کشور بوده است را به عضویت هیات امنای خانه موسیقی ایران در آورد. که مبادا خدای نکرده به شأن اجلّ استاد موسیقی ایران خدشه ای وارد شود!
جالب آنکه آنگونه که در اخبار آمده، برخی از جریان های مرموز برای چنین شخصیتی در صدد برگزاری مراسم تجلیل در برج میلاد نیز بوده اند. که خوشبختانه بنا بر اخبار موجود، شهرداری تهران تا الان، اجازه چنین کاری را نداده است.
اینکه چه سناریویی قرار است در ماه های نزدیک به انتخابات توسط فتنه گران رقم بخورد، فعلا به درستی معلوم نیست. اما شواهد امر نشان می دهد که باید منتظر اتفاقات جدید بود. استاد فتنه نشان داده که هرجا بچربد، همان جا خواهد بود. و گویا حالا در ایران قرار است اتفاقاتی رخ دهد که استاد فتنه به ایران آمده. گویا استاد باز هم تفنگش را از زمین برداشته است.
اما این بار چه کسی را نشانه رفته؟...
باید منتظر بود...