جام، رسانه های اپوزیسیون طی روزهای گذشته خبر از نامه ای دادند که "دکتر
ابراهیم یزدی" دبیرکل نهضت آزادی ایران خطاب به رئیس جمهور سابق کشورمان
نوشته است.
به ظاهر این نامه در جواب "ابراز لطف و محبتی" بوده که سیدمحمد خاتمی نسبت به نهضت آزادی و شخص "مهندس مهدی بازرگان" داشته است.
داستان
ابراز لطف از این قرار است که آقای خاتمی در مصاحبه با "تاریخ ایرانی"
درخصوص مقاله ای که در ابتدای انقلاب علیه "نهضت آزادی" و مهندس بازرگان
نوشته است می گوید: «واقعاً اگر الان میخواستم مطالب را بنویسم، آنطور
نمینوشتم. بعضی مطالبی که آن وقت نوشتم جفا بود نسبت به افراد. با اینکه
اختلاف نظر و اختلاف سلیقه داشتیم، همان زمان برای آنها احترام قائل
بودم، الان هم احترام قائلم. ولی بنده هم قبول دارم که بعضی وقتها تحت
تاثیر فضای احساساتی موجود قرار گرفتم. نمیتوان همیشه از انسان انتظار
داشت که احساس را نادیده بگیرد و منطق همیشه کارگر بیفتد. شاید توسط قلم من
هم به عزیزان و بزرگانی در این مملکت جفا شده باشد. به هر حال هر کس در
زندگیاش از این اشتباهات و مشکلات وجود دارد.»
البته این اعتراف به
اشتباه، بیشتر به یک حرکت انتخاباتی برای یارگیری و یا ارسال سیگنال برای
گروه های مختلف شباهت دارد تا عذرخواهی صرف؛ که البته با پاسخ نهضت آزادی
نیز روبرو شد.
دبیرکل نهضت آزادی در این نامه از آقای خاتمی با
عنوان "اندیشمند، متعهد و فرهیخته" تعبیر و همچنین از وی به عنوان "دلسوز و
علاقمند به ایران و اسلام" یاد می کند و از او می خواهد که برای برون رفت
از "بحران های پیش رو" نقش آفرینی کند.
البته این حمایت تمام عیار
پیش شرطی برای اجرا دارد که وی در این نامه به آن متذکر می شود. اما پیشتر
دکتر یزدی نکته مهمی را یادآوری می کند: «آیا بسیاری از دانشجویان سابق خط
امام، امروز به دلیل ترویج همان آرمانهایی که روزگاری نهضت آزادی به
خاطر داعیه داری از آنان طرد شد و خط آمریکایی و سازش کار لقب گرفت، در بند
و حصر و تنگنا به سر نمیبرند؟»
ابراهیم یزدی در ادامه خاطر نشان
می کند: «دولت موقت، نهضت آزادی ایران، و در راس آنها، زنده یاد مهندس
بازرگان پیشرو و پیشگام نهضت اصلاح طلبی و اعتراض به انحرافات انقلاب محسوب
میشوند.»
البته تاریخ جواب این برداشت آقای ابراهیم یزدی را داده
است، همچنانکه بنیانگذار انقلاب اسلامی خطر نهضت آزادی را از همان ابتدا
جدی می دانستند و آنان را یکی از عوامل انحراف انقلاب می دانستند.
حضرت
امام (ره) در سال 67 در پاسخ به نامه "محتشمی پور" وزیر کشور وقت، درباره
نهضت آزادی تصریح میکنند که: «اگر خداى متعال عنایت نفرموده بود و مدتى در
حکومت موقت باقى مانده بودند، ملت هاى مظلوم به ویژه ملت عزیز ما اکنون در
زیر چنگال امریکا و مستشاران او دست و پا می زدند و اسلام عزیز چنان سیلى
از این ستمکاران می خورد که قرن ها سر بلند نمی کرد، و به حسب امور بسیار،
دیگر "نهضت به اصطلاح آزادى" صلاحیت براى هیچ امرى از امور دولتى یا
قانونگذارى یا قضایى را ندارند و ضرر آن ها، به اعتبار آنکه متظاهر به
اسلام هستند، و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با
دخالت بی مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل هاى جاهلانه موجب
فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک هاى دیگر، حتى منافقین (این
فرزندان عزیز مهندس بازرگان) بیشتر و بالاتر است.
آقای یزدی در
این نامه با اشاره به اینکه "نهضت آزادی ایران با پیوند زدن نظریه فقهی
ولایت فقیه به جمهوری اسلامی موافق نیست" اضافه می کند: «بیتردید ساختار
حقوقی قانون اساسی ایران نیاز به واکاوی و اصلاح دارد اما یک اشتباه
راهبردی است اگر تصور شود در شرایط کنونی، تنها با تغییر در ساختار حقوقی
مشکلات حل میشوند.»
وی در این باره می نویسد: «در شرایط کنونی نیز
نویسنده این سطور باور دارد که تغییرات تدریجی و مسالمت آمیز در چارچوب
قانون و شیوههای اصلاحی، برای تغییر در ساختار حقیقی و نه ساختار حقوقی،
کم هزینهترین و تنها راه نیل به دمکراسی در ایران است.»
در توضیح
بیشتر مشخص می شود که منظور از این "ساختار حقیقی" چیست. بر اساس این نامه
به نظر می رسد خواسته و یا به عبارت بهتر شرط نهضت آزادی در حال حاضر برای
انتخابات بعدی "تخریب مستقیم رهبری" است.
در انتخابات سال 88 قرار بر
این بود که به بهانه یک کاندیدای خاص تخریب رهبری صورت گیرد، به این صورت
که وی را منتسب به رهبری بدانند و در صورت شکست کاندیدا، رهبری شکست بخورد؛
اما در انتخابات 92 ظاهرا نوک پیکان، مستقیما به سمت رهبری نشانه گرفته
شده است.
ممکن است، این نامه نگاری صرفا یک مکاتبه ساده باشد ولی این احتمال نیز وجود ندارد که این، شروع یک روند جدید است؟
حال
سوال این است که علت رسانه ای شدن این نامه بعد از حدود 2 ماه چیست؟ چرا
پس از مطرح شدن نام "آیت الله هاشمی رفسنجانی" به عنوان گزینه ای برای
کاندیداتوری، این نامه انتشار می یابد؟ اصلا چرا با توجه به جایگاه آقای
هاشمی، درخواست "اصلاح ساختار حقیقی" از وی صورت نگرفته است؟
پیشتر
سیدمحمد خاتمی از خط کشی میان اصلاحات و تندروها سخن گفته بود که با توجه
به دیدار او با یک زندانی امنیتی، و حمایت از "مهدی کروبی، زهرا رهنورد و
میرحسین موسوی" درحالی که آنها را تندرو قلمداد می کرد؛ به نظر می رسد عملا
خط کشی به فراموشی سپرده شده است.
حال باید دید جواب خاتمی چه خواهد بود