مثلث/فاطمه كريمخان: امير قادري، منتقد و روزنامهنگار سينمايي است، حرف زدن با او درباره وضعيت اكران در نيمه اول سال جاري كار چندان راحتي نيست وقتي همه چيز را در چارچوب كلان مشكلات قديمي سينماي كشور بررسي ميكند؛ اما نميشود همه چيز را در قالبهاي كوچك ششماهه و دورهيي بررسي كرد و شايد اصلا جاي اين بحثها هم همين جا باشد.
** اكران در نيمه اول سال، چندان راضي كنننده نبوده است و شايد بشود گفت كه به جز يكي دو مورد هيچ فيلمي اصلا به سالنهاي سينما نرسيده است كه بفروشد. شما وضعيت اكران نيمه اول سال را چه طور ارزيابي مي كنيد؟
واقعيت اين است كه سينماي ايران، در كل، يك سينماي ورشكسته است و اين مقدار فيلم هم كه اندکی بیشتر ميفروشند، در حقيقت به دلايل خارج از سينماست كه ميفروشند. آن چند فيلمي هم كه بیشتر فروختهاند در واقع نتوانستهاند هزينه هاي توليد را هم جوابگو باشد. در مجموع فروش فيلم ها نجات دهنده سينماي ايران نبوده است، اگر به همين چند فيلم پرفروش اخير نگاه كنيم مي بينيم كه مثلا در میان فیلمهای امسال، علت پرفروش بودن كلاه قرمزي، سابقه عروسك ها و ارجاع هاي فيلم به مواردي اجتماعی است كه مردم روي آنها حساس هستند. قلاده هاي طلا و گشت ارشاد هم اگر فروش كرده اند، مهمترین دليل فروششان ارجاعهای فرامتنی به مسائل روز اجتماعی و حرکت در اطراف خطوط قرمز است.
** چرا اين اتفاق افتاده است؟
صنعت سينماي ما از خلق محصولات پر فروش عاجز شده است. سينما نتوانسته اعتماد مردم را به خودش جذب كند، طبقاتی که سنتی و روشنفکر نامیده میشوند؛ از سينما فاصله گرفته اند. طبقه متوسط هم به سينما اعتماد ندارد. يعني مردم وقتي براي ديدن يك فيلم از خانه خارج مي شوند، وقتي براي ديدن يك فيلم هزينه مي كنند، خيالشان راحت نيست كه از ديدن فيلم لذت خواهند برد يا اين كه فيلم خوراك مناسبي براي تمام ذائقه هاي آنها خواهد بود يا نه.
** پس به نظر شما اعتماد به سينما از دست رفته است، چه اتفاقي افتاده كه چنين اتفاقی افتاده؟
اين مشكل امروز و ديروز سينماي ما نيست، هميشه وجود داشته. سينماي ما وابسته به نهادهای رسمی است. مساله دعواهاي صنفي نيست. سينماي ما يك ساختار منسجم متكي بر اقتصاد ندارد كه هر استعدادي بتواند به اندازه خودش نمايان شود و فیلمی در مسیر فروش بلیت و ارتباط با تماشاگر بسازد. سينماي ما همواره وابسته به يك سري نهاد هاي رسمي و دولتي یا محفلهای روشنفکری بوده كه يك روز تصميم گرفته اند به همراهانشان نان برسانند، يك روز خواسته اند براي اعتلاي اخلاقي مردم فيلم بسازند، يك روز خواستهاند مردم را هدایت کنند، یک روز در راستای فلان بخشنامه عمل کردهاند و یک روز برای جشنواره خارجی فیلم ساختهاند و خلاصه اغلب، ارتباطی با جیب تماشاگر نداشتهاند.. شکل عادی عرضه و تقاضا در سینمای ایران و ارتباط با مخاطب، چه از جانب نهادهای رسمی یا محفلهای روشنفکری، پذیرفته نشده و حتی مذموم دانسته شده است.
** اين به شرايط كلي و عمومي سينماي ايران مربوط است، به طور خاص وضعيت نيم سال اول سال جاري را چطور ارزيابي مي كنيد؟
امسال هم تفاوت چنداني با سال هاي قبل نداشته؛ تا وقتي سينماي ما كمپاني ندارد، شركت و تهيه كننده ندارد و يك ارتباط درست بين سينما و مردم شكل نمي گيرد، و رقیب با کیفیت خارجی وجود ندارد، وضعيت همين است. فقط داریم پول نفت را دور میریزیم.
** با اين حال برخي تصور مي كنند وضعيت امسال شايد بدتر از سال هاي قبل بوده است...
من فكر نمي كنم كه تفاوت زيادي وجود داشته باشد. در سال هاي قبل هم معمولا به همين مقدار فيلم پرفروش و به همين مقدار فيلم شكست خورده داشته ايم. در واقع اصلا با شرايط امروز سينماي ما كه به آن اشاره كردم امكان ندارد كه تفاوتي ايجاد شود. تا وقتيكه ساختار سينما تغيير نكند و اصلاح نشود، هيچ اتفاقي نمي افتد.
** چه چيزي بايد اصلاح شود؟
سينماي ما در يك وضعيت گلخانه اي كار مي كند. آثار خوب سينماي جهان اصلا وارد كشور نمي شوند و توليد كننده داخلي هم خيالش آسوده است كه هيچ فيلم بهتري نيست كه جاي فيلم او را در سالن هاي خالي سينما بگيرد. با اين اين شكل اقتصاد رانتي، 1000 سال هم بگذرد، اتفاقي در سينماي ما نمي افتد.
** شما اشاره كرديد كه دعواهاي صنفي نمي تواند در وضعيت سينماي ما موثر باشد و روي فروش تاثير بگذارد، در صورتي كه عده اي معتقدند دليل وضعيت امسال سينماي ما دعواي صنفي است...
دعواهاي صنفي شايد بتوانند به میزان بسیار کمی در سلب اعتماد مردم از سینما تاثير گذار باشند اما مساله اين است كه اين سيستم رانتي و گل خانه اي، از پايه ايراد دارد. اوضاع بسيار بد تر از اين حرف هاست. در واقع سينماي ما امروز مثل يك حوض آب كوچك است كه اين دلمشغولي ها و درگيري ها هم نهايتا در همان حوض كوچك اتفاق مي افتد. در هر صورت اين يك درياچه يا دريا نيست. اين دعواها هم حداكثر بخشي از آب حوض را تكان مي دهد نه بيشتر.
** برخي فكر مي كنند با فيلم هايي كه روي پرده رفته و فيلم هايي كه در صف اكران است، نيمه دوم سال نسبت به نيمه اول وضعيت بهتري خواهد داشت. پيش بيني شما براي نيم سال دوم چيست؟
اتفاق خاصي قرار نيست بيافتد. در اين فضاي محدود چيزي بهتر از اين قرار نيست از آب در بيايد. حداقلش اين است كه با يك فشار و حركت اجتماعي، يا يك تابوشكني و زنده کردن یک نوستالژي، تعدادی از فیلمها میتوانند كمي بيشتر بفروشند. اما در هر حال تا وقتي كه سينما وارد بازار نشود و از وضعيت كالاي فرهنگي مورد حمايت دولت یا گروههای نخبه خاص خارج نشود، شرايط تغيير نخواهد كرد. سينماي ما نياز دارد كه تبديل به صنعت بشود، نياز دارد كه با فيلم هاي خارجي وارداتي رو به رو شود و ارتباط مستقيم با تماشاگر پيدا كند.
** در حال حاضر علاوه بر كلاه قرمزي كه خوب مي فروشد، دو فيلم ضد گلوله و بي خداحافظي هم روي پرده است، فروش اين فيلم ها را چطور ارزيابي مي كنيد؟
به نظر من فروش كلاه قرمزي به اين دو فيلم كمك كرده است. وقتي سينما وارد سبد مصرف مردم مي شود، بعد مردم به سينما بر مي گردند و اين باعث مي شود اين دو فيلم هم بفروشند. اما واقعيت اين است كه هيچ كدام از اين ها فيلم هايي نيستند كه مخاطب وسيع داشته باشند.
** فروش بي خداحافظي را چطور مي بينيد؟
بي خداحافظي اتفاقا فيلمي بود كه ظرفيت فراواني براي پرفروش شدن داشت، چون به هر حال داستان يك فرد مشهور بود كه با تلاش خودش به موفقيت رسيده است و از آن داستان هايي است كه مخاطب ايراني –و با توجه به آثار تولید شده در سالهای اخیر، مخاطب جهانی- هم به آن گرايش دارد و مردم دوست دارند كه تماشا كنند اما در شرايط نبود نگاه مدیر یک کمپانی فیلمسازی به اين سوژه، که به روز حرکت کند، چنین داستانی هم از مد افتاده، قديمي و تاريخ گذشته روایت شده است. فرصت شکل دادن به یک قهرمان داستانی دیگر هم در این محدودیت نگاه، از دست رفته است. تا وقتي كه ارتباط مردم و سينما به روز نباشد و مخاطب سينما را هدايت نكند، و میزان ورود و خروج استعداد به این صنعت، همین باشد؛ وضعيت به همين شكل خواهد ماند و اين معدود فرصت ها هم به دليل عدم برنامه ريزي و قرار گرفتن آدم ها در جاهاي اشتباه از بين مي رود.
**فكر مي كنيد فيلم ضد گلوله، با توجه به اين كه عده اي تصور مي كنند يك سوژه تكراري دارد و قبلا به اين مسائل پرداخته شده، چه شانسي در گيشه داشته باشد؟
ضد گلوله، فيلمی به نسبت روان و با پرداخت جذاب است كه از بازي خوب مهدي هاشمي و انتخاب خوب بازيگران ديگر بهره میبرد، اما فروش آن به خاطر يك سري تابو شكني هايي است كه قبل از اين فيلم در ليلي با من است، اخراجي ها و حتي در گشت ارشاد هم تكرار شده است. واقعيت اين است كه حداكثر انرژی حاصل از شکستن این تابوها مصرف شده است. وقتي بخواهيد با اين ايدههای استفاده شده، تماشاگر را به سينما بياوريد، مدام نياز داريد كه تابو هاي جديدي را بشكنيد، چون قبلا از ظرفيت ها استفاده شده است.
** و كلاه قرمزي ...
سوء تفاهمی در مورد كلاه قرمزي و بچه ننه رخ داده است. اين يك فرصت درجه يك بود كه مي توانست به تولید فیلم مورد علاقه مردم منجر شود؛ اما حاصل كار يك چيز دم دستي و سطح پايين است كه تنها از آنچه تا به حال داشته استفاده كرده و ظرفيت تازه اي به وجود نياورده است. از قابلیتهای نهفته برند شناخته شدهاش میان طبقات مختلف اجتماع استفاده کرده و با کنایههای اجتماعی و سیاسیاش، جذابیتهای تازهای به آن افزودهاند. اما همهاش همین. چنین فرصتی با تولید یک فیلم با استانداردهای بسیار پایین از دست رفته است.
اگر بخواهم آن را با قسمت سوم یک مجموعه محبوب دیگر، یعنی اسباب بازي 3 مقايسه كنم، مي بينيم كه مثلا آنجا شركت سازنده 10 سال صبر كرده است تا يك داستان خوب پيدا كند، به جاي اين كه برند خودش را مصرف كند، ظرفيت هاي تازهای براي شخصيت ها و برندش ايجاد كرده است. عوض این که از مایه بخورد. بخشی از فروش كلاه قرمزي و بچه ننه هم مثل فروش اخراجي هاي 3 است، يعني اين فيلم هم با دست انداختن آگاهانه تمام نهادهاي نظم اجتماعي است كه مطرح شده است. اما این ويژگي براي تماشاگر عام در تحليل هايي كه همهي اعتبار را به شخصيت مي دهد، گم شده است. در حالي كه كلاه قرمزي ايده خوبي بود كه به همراه شخصيت كلاه قرمزي و ايده آشتي طبقات مردم و قرار گرفتن در برابر طبقات مرسوم نظم اجتماعي مي توانست محصول دلپذیری از کار درآید. که با این استانداردهای نازل تولید و متنی که بسیار سردستانه نوشته شده است، از دست رفته است.
** در نيمه دوم سال، با همهي آن چيزي كه از شرايط سينماي ايران مي دانيم، وضعيت را چگونه مي بينيد، با توجه به آن چه كه در مورد فيلم هاي در انتظار اكران شنيده مي شود، ممكن است سينما رونق بيشتر ي داشته باشد؟
باز هم اينها در چار چوب همان حوض كوچك قديمي اتفاق مي افتد. فروش كلاه قرمزي مي تواند چند فيلم ديگري را كه قرار است در آينده اكران شود تحت تاثير قرار دهد، در واقع اين شانس فيلم هايي است كه بعد از كلاه قرمزي اكران مي شوند. اما در مجموع من اميدوارم كه هر چه زودتر به سمت سينماي صنعتي حركت كنيم، يك سينماي بدون يارانه داشته باشيم كه هزینهاش تا حد امکان از جیب تماشاگرش تامین شود و در كنار ورود آزاد فيلم هاي خارجي بتواند از اين حوض كوچك خارج شود و درياچه اي چيزي بشود. در این صورت استعدادهای فراوان این کشور، برای نخستین بار در تاریخ تولید محصولات فرهنگیاش، شکفته خواهد شد و به نتایج شاهکاری خواهد رسید. به جز این باشد که همه علافیم.