فارس، روزنامه آمریکایی واشنگتنپست در مقالهای به قلم «کارن الیوت هاوس»، برنده جایزه پولیتزر بهخاطر پوشش اخبار خاورمیانه، تصریح کرد که پادشاهی عربستان سعودی از بیثباتیهایی که کشورهایی چون سوریه، مصر و لیبی را دربرگرفته، مصون بهنظر میرسد اما این کشور در حال نزدیک شدن به نقطه بحرانی خاص خودش است.
بنابراین گزارش، پسران سالخورده بنیانگذار عربستان سعودی، عبدالعزیز بن سعود، که از سال 1953 یکی پس از دیگری بر این کشور حکومت کردهاند، در حال نزدیک شدن به پایان خط هستند. وقتی چنین اتفاقی بیفتد، آینده این پادشاهی که جهان از نقطهنظر تامین نفت وابسته به آن است، بهشکلی بیسابقه پرمخاطره خواهد شد.
به نوشته الیوت هاوس، ملک عبدالله به 90 سالگی نزدیک شده است و شاهزاده سلمان، ولیعهد وی نیز 76 ساله است. پادشاهی آلسعود میتواند به انتقال قدرت به برداران تنی و ناتنی ادامه دهد اما جوانترین این برادران هم بیش از 60 سال دارند. هیچکدام از این افراد انرژی و فرصت آن را نخواهد داشت که مشکلات روی هم انباشته شده پادشاهی را حل کرده و دست به اصلاحات بزند. مشکلاتی نظیر آموزش ضعیف، نرخ بالای بیکاری، بوروکراسی فاسد، اقتصاد متصلب و جامعهای جوان و سرخورده. این مشکلات داخلی با مشکلات خارجی نظیر آشفتگی در خاورمیانه، برنامه هستهای ایران و اتحاد رو به زوال با ایالات متحده ترکیب شدهاند.
* نقاط قوت سعودیها رو به فروپاشی است
بر اساس گزارش فوق، سه قطب اصلی ثبات عربستان سعودی در حال نابودی هستند: درآمدهای سرشار نفتی که منجر به انفعال اجتماعی شدهاند، سازمان وهابی حامی حکومت که متضمن مشروعیت آن بود و خود خاندان سلطنتی. یا با انتخاب خاندان سلطنتی و یا جبرا و در آینده، پادشاهی باید به نسل بعدی منتقل شود. این امر همانطور که متضمن فرصت است، تهدیداتی را نیز دربر دارد.
فرصتهای ناشی از این امر مشخص است. دستکم در تئوری، نسل جدید آموزشدیدهتر است، فکرش بازتر است و انرژی بیشتری دارد و میتواند شروع به حل مشکلات پادشاهی کند. اما تهدیدات شامل خطر ایجاد تفرقه و اختلاف در خاندان سلطنتی میشود. این نگرانی تنها شامل آن نمیشود که یک نفر تاج پادشاهی را بر سر میگذراد بلکه مشکل آن است که این یک نفر احتمالا پادشاهی را در آینده به پسران خود منتقل خواهد کرد.
با توجه به اینکه پادشاهی آلسعود تمایلی به خطر کردن ندارد، احتمالا انتقال قدرت به برادران سالخورده محتملترین گزینه پیش رو خواهد بود. اما آنچه به نظر آنها امن میرسد، ممکن است برای کشور خطرناک باشد. وضعیت عربستان سعودی این روزها همچون وضعیت اتحاد جماهیر شوروی در سالهای آخر است. زمانی که رهبران فرتوت یکی پس از دیگری به قدرت میرسیدند. همانطور که ریگان میگفت، آنها یکی پس از دیگری در زمان ریاستجمهوری او میمردند.
در عربستان سعودی و بالاخص در میان نوادگان بنیانگذار آن، گورباچفهای بالقوهای وجود دارند. 10 تن از 13 حاکم استانی، از نوادگان عبدالعزیز هستند و همگی دارای تجربه اجرایی میباشند. همچنین تعدادی از نوادگان نیز در پست وزارت هستند. برخی از کسانی که میتوانند در آینده پادشاه شوند عبارتند از «خالد الفیصل»، حاکم مکه و فرزند ملک فیصل، «محمد بن فهد»، فرزند ملک فهد و حاکم استان نفتخیز الشرقیه، «خالد بن سلطان»، معاون وزیر دفاع و پسر ولیعهد سابق و «محمد بن نایف»، معاون امنیتی وزیر کشور و فرزند ولیعهد سابق.
سوال دیگری که در این گزارش به آن پرداخته شده این است که پادشاه جدید چگونه برگزیده خواهد شد؟ با توجه به میزان تفرقه موجود در خاندان سلطنتی، ملک عبدالله در سال 2006 «شورای بیعت» را تاسیس کرد که شامل تمام برادران و در صورت مرگ آنها، بزرگترین پسرشان است. این شورای 35 نفره قرار است تمام خاندان آلسعود را در انتخاب ولیعهد بعدی نمایندگی کند. هر یک از اعضای شورا یک رای دارد و این در کشوری اتفاق میافتد که دموکراسی در آن وجود ندارد. ملک عبدالله که خود ولیعهدش را از روشی غیر از این برگزیده بود، اکنون سومین ولیعهد خود را دارد و هر کس را که خود وی برگزید، اکنون مرده است. بسیاری از سعودیها نگران آن هستند که شورای بیعت هم با عبدالله بمیرد.
* تفرقه در خاندان سعود مسبوق به سابقه است
دشمنی در بین خاندان سعود امری غریب نیست. خاندان سعود به طور غیرپیوسته 250 سال است که بر عربستان حکومت میکنند. در سال 1981، همین اختلافات به قطع پادشاهی آنها و تبعید عبدالعزیز نوجوان انجامید، کسی که سپس بازگشت و پادشاهی کنونی را بنیان نهاد. وی در رختخواب مرگش، دو پسر بزرگش سعود و فیصل را وادار کرد قسم یاد کنند که این تاریخ دیگر تکرار نخواهد شد.
این توصیه پدر اما به گوشهای ناشنوا برخورد و دو بردار بلافاصله شروع به نزاع کردند. این نزاع 10 سال طول کشید تا آنکه فیصل توانست با حمایت دیگر اعضای خاندان، برادر دیگر را تبعید کند.
سعودیها با داشتن چنین تاریخی تنها میتوانند بنشینند و انتظار بکشند، در حالی که میدانند رقابت بر سر کاخ سلطنتی میتواند پادشاهی را نابود کند. این در حالی است که خاندان آلسعود حتی مقبولیت انفعالی 10 سال پیش را هم ندارد. با وجود اینترنت، مردم عربستان از وضعیت زندگی در کشور خود و در دیگر نقاط جهان مطلع شدهاند و این در حالی است که 60 درصد از جامعه عربستان سن کمتر از 20 سال داشته و 40 درصد از آن در فقر زندگی میکنند. 70 درصد از آنها توان خانهدار شدن ندارند و 90 درصد از کارگران بخش خصوصی خارجی هستند و این در حالی است که بیکاری در بین افراد 20 تا 24 ساله 40 درصد است. مردان سعودی تمایلی به داشتن شغلهای سطح پایین ندارند و زنان آموزش دیده آنها هم اجازه کار کردن ندارند.
بیشتر اهالی عربستان تمایلی به داشتن دموکراسی ندارند اما دنبال دولتی کارآمدتر و توزیع عادلانهتر درآمدهای نفتی هستند که باور دارند متعلق به آنهاست، نه خاندان سلطنتی. هرچقدر هم که این خواستهها میانهروانه به نظر برسد تضمیمی وجود ندارد که پادشاه جدید به آنها جامه عمل بپوشاند. بخصوص میتوان مطمئن بود که برادران سالخورده قادر به تامین چنین نیازهایی نیستند.