تحلیل استراتژیهای محور مقاومت و غرب در تنشهای منطقهای؛
حسين شريعتمداري در سرمقاله امروز كيهان به نقد پيام آيت الله هاشمي در ارتباط با سالگرد قيام 19 دي مردم شهر مقدس قم پرداخت.
به گزارش كيهان، پيام آيت الله هاشمي رفسنجاني به مناسبت سالگرد قيام خونين ۱۹ دي كه دو روز قبل منتشر شد اگرچه در نگاه اول از توجه ايشان به ضرورت گراميداشت خاطره آن قيام خونين حكايت مي كند و از اين زاويه درخور تقدير به نظر مي رسد ولي برخي از آنچه در متن پيام آمده و نيز، بي سابقه بودن آن طي ۳۳ سال- و يا دستكم ۳۱ سال- گذشته، پرسش ها و ابهاماتي را پيرامون چرايي تهيه و انتشار اين پيام پيش مي كشد كه اميد است اين پرسش ها و ابهامات با توجه به هوشمندي حضرت آيت الله رفسنجاني، پاسخ هاي روشني را در پي داشته باشد و در اين باره گفتني است كه:
۱- طي ۳۳ سالي كه از قيام خونين ۱۹ دي مي گذرد، براي اولين بار است كه آقاي هاشمي رفسنجاني به مناسبت سالگرد اين قيام بيانيه مي دهند و سؤال اين است چرا ايشان در تمامي طول ۳۳ سال گذشته كمترين ضرورتي براي صدور بيانيه به همين مناسبت، احساس نكرده اند؟ و امسال با ۳۳ سال گذشته چه تفاوت هاي درخور توجهي دارد كه احساس نياز به صدور بيانيه را در حضرت ايشان برانگيخته است؟
ممكن است گفته شود كه ترك يك اقدام خداپسندانه نظير گراميداشت قيام آفرينان ۱۹ دي، طي سه دهه گذشته، نمي تواند و نبايد مانع از انجام آن در سال هاي بعد باشد و حكيمان به حكمت گفته اند «جلوي ضرر از هر كجا كه گرفته شود، سودمند خواهد بود.» اين تلقي قابل قبول است ولي متاسفانه و آنگونه كه در پي خواهد آمد، متن و محتواي پيام با اين گزاره همخواني ندارد و نشان مي دهد براي همين امسال تهيه شده است و با عرض پوزش، قيام ۱۹ دي فقط بهانه صدور اين بيانيه بوده است و نه «علت» آن! چرا...؟! براي شرح بيشتر اين ماجرا بايد به متن مراجعه كرد.
۲- جناب رفسنجاني در بخشي از بيانيه ياد شده به رخدادهاي سال ۱۳۵۶ اشاره كرده و مي نويسد؛ آمريكا و رژيم شاه وقتي مانند سران مشرك قريش به عجز خود در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانيت پي بردند، در همان سال دو سياست را براي ترور فيزيكي و شخصيتي امام دنبال كردند و توضيح مي دهد كه؛
«براي ترور فيزيكي نور چشم امام، حاج آقا مصطفي خميني را در آبان ماه ۱۳۵۶ نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأيوس كنند. اما وقتي استواري امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمايت از امام ديدند، در دي ماه همان سال سياست ترور شخصيتي امام را در دستور كار خويش قرار دادند و مقاله اي سراسر توهين و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر كردند كه به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژيم پهلوي را در سراشيبي تسريع نهاد.»
و در ادامه مي نويسد؛ «اينك ۳۰ سال از پيروزي انقلاب اسلامي مي گذرد و بقاياي فكري دين زدايي و روحانيت ستيزي كه در بهار هوشياري مردم ايران، چون مارهاي افسرده سر در خاك انتقام فرو برده بودند، در پاييز بداخلاقي هاي سياسي و اختلافات سليقه اي، پوست اندازي كرده و سر برآورده اند و خاكريز به خاكريز جلو مي آيند و شاهديم كه پس از توهين و تهمت به سران روحاني عرصه سياست در ۳۰ سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسيده اند. تأسف آور است كه اين بار براي توهين و تهمت، لباس رشيدي مطلق ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده اند.»
همانگونه كه ملاحظه مي كنيد آقاي رفسنجاني به مقاله اهانت آميز شخصي با نام مستعار «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات دي ماه ۱۳۵۶ اشاره مي كند كه در آن به ساحت مقدس حضرت امام(ره) اهانت شده بود و اين اهانت قيام ۱۹ دي قم و تداوم بي وقفه انقلاب اسلامي را به دنبال داشت. اما «رشيدي مطلق» كيست؟ بخوانيد:
۳- «رشيدي مطلق» آنگونه كه بعدها از اسناد ساواك به دست آمد نام مستعار «داريوش همايون» است. او يك صهيونيست نشان دار است كه وابستگي خود به صهيونيست ها را انكار نمي كند. وي وزير اطلاعات و جهانگردي رژيم شاه در كابينه جمشيد آموزگار و مدير و مؤسس روزنامه آيندگان بود كه باز هم مطابق اسناد ساواك از طريق لابي با صهيونيست ها و سفارت رژيم اشغالگر قدس اداره مي شد و از سوي حضرت امام(ره) با ذكر نام طرد شده بود. البته برخي از اسناد ساواك از داريوش همايون به عنوان كسي كه نامه ياد شده با اسم مستعار «احمد رشيدي مطلق» را براي چاپ از دربار به روزنامه اطلاعات برده است ياد مي كنند كه در اين حالت نيز يكي از عوامل اصلي در چاپ نامه مورد اشاره است.
ممكن است بپرسيد اين توضيحات درباره هويت «داريوش همايون» چه ضرورتي دارد؟ پاسخ آن است كه «داريوش همايون» در جريان فتنه ۸۸ يكي از حاميان سينه چاك سران فتنه بوده است كه كيهان به نمونه هايي از آن با ذكر منبع و سند اشاره داشته است. داريوش همايون بارها اعلام كرده است كه «پيروزي انقلاب اسلامي بزرگترين كابوس عمرم بوده است.» وي با وجود آن كه يك سلطنت طلب است در اواخر آذرماه ۸۹ طي مصاحبه اي با راديو فردا گفته بود، تجربه ۸۵ ساله من نشان مي دهد كه موسوي و خاتمي و كروبي براي سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي به مراتب مفيدتر از شاهزاده رضا پهلوي عمل كرده اند. جنبش سبز اميد از دست رفته را به ما بازگرداند و حمايت همه جانبه از اين جنبش و رهبران آن وظيفه ملي- ميهني همه كساني است كه حضور اسلام را در حاكميت ايران نمي پسندند!
داريوش همايون در مصاحبه با نشريه ضد انقلابي «تلاش» ضمن تشكر از همراهي منافقين با سران فتنه، خطاب به كساني كه اين همراهي و همكاري را باعث بدنامي فتنه گران مي دانند، گفته بود؛ «من خودم يك بي دين هستم ولي امروزه بايد موقعيت حساس موسوي و كروبي را درك كرد و حضور همه گرايش ها از بهايي ها، سازمان مجاهدين خلق، سلطنت طلب ها و حتي ماركسيست ها را در كنار رهبران جنبش به فال نيك گرفت.» و ...
۴- اكنون بايد از آقاي هاشمي رفسنجاني پرسيد؛ حضرتعالي كه در پيام خود از داريوش همايون، يعني همان «احمد رشيدي مطلق» به عنوان عامل رژيم آمريكايي شاه و اهانت كننده به اسلام و امام و روحانيت ياد مي كنيد و اقدام وي را با اهانت «سران مشرك قريش» به ساحت رسول خدا(ص) برابر مي دانيد- كه حق نيز چنين است - آيا از حضور فعال وي در كنار آقايان موسوي و خاتمي و كروبي در فتنه ۸۸ خبر نداريد؟ به يقين از اين ماجراي مشمئزكننده باخبريد. بنابراين پرسش بعدي آن است كه چرا عليه وي كمترين موضعي نگرفته و دوستان خود را به خاطر همراهي با اين جرثومه فساد و تباهي كمترين ملامتي نفرموده ايد؟!
مگر حضرتعالي با صراحت - و به صحت - نمي فرماييد كه مقاله «رشيدي مطلق» در روزنامه اطلاعات دي ماه ۱۳۵۶، احساسات مذهبي و غيرت ديني مردم را برانگيخت و قيام خونين ۱۹ دي را در پي داشت؟ بنابراين چه انتظاري داريد كه حضور وي در فتنه ۸۸ و در كنار سران فتنه - كه ده ها بار از داريوش همايون وطن فروش تر و جنايتكارترند - حماسه ۹ دي را در پي نداشته باشد؟ اگر داريوش همايون فقط يك مهره آمريكايي و اسرائيلي بود، در فتنه ۸۸ كه آمريكا و اسرائيل و انگليس با هويت كامل خود و بدون پرده پوشي و بي نقاب به حمايت مالي، تبليغاتي و سياسي و... همه جانبه از موسوي و كروبي و خاتمي برخاستند.
راستي! جناب آقاي هاشمي، رشيدي مطلق كه عليه او - به حق - خروش برداشته ايد در كدام سو ايستاده است؟! قاتلان مردم مظلوم قم در قيام ۱۹ دي ماه ۵۶ در كدام سو؟!
۵- در بيانيه خود به «لات و هبل و عزي» بت هاي مورد پرستش مشركين در جاهليت اشاره كرده ايد و از شكست آنها در مقابل تعاليم روحبخش و متعالي اسلام خبر داده ايد، كه سخن پسنديده اي است. اما جناب هاشمي، حضرتعالي بهتر و بيشتر از نگارنده و امثال نگارنده مي دانيد كه حضرت امام راحل(ره) بارها زبان به ملامت كساني مي گشودند كه تجسم «لات و هبل و عزي» آن روزها را در آمريكا و اسرائيل و انگليس اين روزها نمي ديدند يا نمي خواستند ببينند!
جنابعالي به يقين، نگاه حكيمانه و منطبق با واقعيت حضرت امام(ره) را نفي نمي كنيد. بنابراين، اگر مصداق لات و هبل و عزي را در آمريكا و انگليس و اسرائيل مي دانيد - كه بايد بدانيد - لطفا و با عرض پوزش بفرمائيد كه امروزه لات و هبل و عزي در كدام سوي از آوردگاه جمهوري اسلامي ايران با دشمنان تابلودار آن ايستاده اند؟! بي ترديد مي دانيد كه آنها از حاميان سينه چاك مالي و سياسي و تبليغاتي سران فتنه ۸۸ بوده اند. بنابراين تاسف آور است و از حضرتعالي بعيد است كه در بيانيه خود اين بت ها را جابجا كنيد! و حضور بي پرده «لات و هبل و عزي» را در كنار سران فتنه نبينيد و يا خداي نخواسته ببينيد و عليه آنها خروش برنداريد!
۶- حضرت آيت الله، از اهانت به مراجع عظام گله كرده ايد كه گلايه اي برحق است و مراجع عظام و علماي بزرگوار اسلام حقي غيرقابل انكار بر ملت و نظام دارند، اما، باز هم توضيح نداده ايد كه مگر حضرت امام(ره) مرجع نبودند؟ چرا وقتي همين چند ماه قبل، تصوير مبارك آن بزرگوار را پاره و لگدمال كردند، نه فقط سكوت كرديد و احساسات جنابعالي برانگيخته نشد، بلكه به گونه اي تلويحي - اگرچه سكوت نيز چنين است - از آن اراذل و اوباش حمايت نيز فرموديد؟!
جناب هاشمي عزيز، به اين گزاره هاي مستند كه پيش از اين نيز در يكي از يادداشت هاي نگارنده آمده است توجه بفرمائيد؛ «تقليد از مراجع كار ميمون است»! «روحانيت، قشري گرا و انحصارطلب است»! «روحانيت به جاي عاقل پروري، عوام پروري و مقلدپروري مي كند»! «اصلي ترين مانع دموكراسي در كشور ما، آن است كه در ايران هنوز خدا نمرده است»! «امامان معصوم هم قابل نقد هستند»! «مظاهر ديني، چون حجاب و حياي زنان، نماد عقب افتادگي است»! و....
حضرت آيت الله رفسنجاني، آيا حق نداريم از حضرتعالي به عنوان يكي از مدافعان مرجعيت بپرسيم كه چرا در مقابل اينهمه اهانت آشكار به مرجعيت، پيامبر اكرم(ص)، ائمه اطهار(ع)، اسلام و... سكوت كرده بوديد؟ آيا مي دانيد كه تمامي اين اهانت كنندگان در تمامي طول فتنه ۸۸ به گونه اي آشكارا و نه پنهان در كنار سران فتنه و در ائتلاف با آنها بوده اند؟! و...
۷- نگارنده انكار نمي كند كه امروزه بعضي ها به قول حضرتعالي؛ «براي توهين و تهمت(به مرجعيت) لباس رشيدي مطلق ها را درآورده و خرقه دوستي و ارشاد پوشيده اند» ولي به خوبي مي دانيد توده هاي عظيم و چندده ميليوني كه در مقابل فتنه ۸۸ ايستاده بودند، اينگونه افراد را نيز به خوبي مي شناسند و از نهيب و خروش عليه آنها دريغ نكرده اند كه نوشته هاي كيهان عليه آنان و هشدارهاي پي درپي نسبت به خطر حضورشان در برخي مراكز حساس گواه روشني بر اين مدعاست. اما؛ سخن آن است كه اگر اشاره حضرتعالي در بيانيه اخيرتان به اين افراد است، چرا در برابر نمونه هاي بارها پلشت تر و آشكارتر سكوت كرده بوديد و هنوز هم سكوت مي كنيد؟! و چگونه انتظار داريد كه مردم با وجود برخورد اينگونه حضرتعالي، توصيه هاي شما را دلسوزانه تلقي كنند؟!
۸- و بالاخره اين وجيزه اگرچه فقط حرفي از آن هزاران است، ولي يادآوري اين نكته در سطور پاياني آن نيز ضروري به نظر مي رسد، آن جناب آقاي رفسنجاني كه نگارنده مي شناسد و سال ها قبل از پيروزي انقلاب و در جريان انقلاب با بينش و منش و حتي شيوه نگارش ايشان آشنايي داشته و دارد، نمي تواند نويسنده بيانيه ياد شده باشد. اين بيانيه، به لحاظ ادبيات نوشتاري «مغلوط» و از نظر محتوا «مخدوش» و با توجه به چگونگي استدلال، «ابتدايي» به نظر مي رسد و اين تلقي را پديد آورده و قوت مي بخشد كه جناب هاشمي فقط تاييد كننده متن بوده و اجازه انتشار آن را صادر فرموده اند! و اين احتمال اگر با صحت قرين باشد، نشان مي دهد كساني كه در جريان فتنه ۸۸ پشت شخصيت و جايگاه آقاي رفسنجاني سنگر گرفته بودند، هنوز ايشان را رها نكرده اند و بيانيه ياد شده را براي خروج هرچند، موقت رسانه هاي فتنه از خمودگي و درهم ريختگي ناشي از شكست تدارك ديده اند.