به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598 پس از انتشار متن توهین آمیز نسبت به علامه مصباح یزدی در سایت انسان کامل و اعتراضات بزرگان و همچنین سایت های ارزشی به این متن، دکتر عبدالرضا داوری از منکرین وجود جریان انحرافی، در مطلبی با انتقاد از لحن متن ذکر شده، اشکالاتی را نیز متوجه آیت الله مصباح دانستند. پس از آن سایت رجانیوز با درج مطلبی به نقد شخص داوری پرداخت و وی نیز در متنی جداگانه، به دفاع از خود و طرح مفصل انتقاداتش به علامه مصباح یزدی همت نمود. یکی از موضوعات مورد انتقاد وی «شریعتی ستیزی» علامه، خصوصاً در سالهای قبل از انقلاب بوده است که این را در تضاد با دیدگاه مقام معظم رهبری، هم در باب اندیشه های شریعتی و هم شیوه مواجهه با او دانسته است.
در پاسخ به این مطلب، فردی به نام «وحید خضاب» در یادداشت مفصلی پاسخ داوری را اینگونه داده است که انحراف جدی در اندیشه های دکتر شریعتی، مورد تأیید شهید مطهری، علامه طباطبایی، شهید بهشتی و ایت الله مهدوی کنی بوده است. نیز نقدهای علامه مصباح بر شریعتی را منحصر در محافل خصوصی دانستند. داوری نیز در پاسخی به این مطلب، خصوصی بودن این نقدها را زیر سوال برده و بار دیگر با تأکید بر دیدگاه های مقام معظم رهبری در باب شریعتی، دیگران را دعوت به تن دادن به این نگاه نموده است.
این مناظره تا بدینجای کار، هم برکاتی داشته است و هم خطراتی. اولین و مهمترین برکت آن، اصل بحث می باشد. اما نه صرف اینکه یک گفتگوی تاریخی شکل گرفته؛ بلکه به دلیل شکسته شدن قوانین مخرب و ضد علم و رشدی چون «جواب دادن باعث بزرگ شدن طرف مقابل می شود» و «اگر می توانی با بایکوت منتقدت از شنیده شدن حرفش جلوگیری کنی، اینکار را بکن» و «نباید راجع به بزرگان بحث کرد». تا کنون در میان رسانه های خصوصاً اصولگرا رسم بر «نپرداختن به موارد مبهم» و «پاسخ ندادن به تفکرات مخالف» بوده است. اما این بحث، این تابو را شکست. البته به نظر می رسد دلیل آن، دیده شدن حرف طرف مقابل از یک سو و سنگین بودن انتقادش از سوی دیگر می باشد. ولی به هر جهت امیدواریم روزی همه به این درک نائل شویم که «ارزش شکل گیری یک دیالوگ علمی، بیش از خطر بزرگ شدن طرف مقابل است».
برکت دوم این بحث، جا افتادن مجدد این امر بدیهی است که «بین بزرگان خوب، اختلاف نظر وجود دارد». شاید عدم درک این حقیقت بدیهی، آخرین بار بیش از همه دامنگیر جبهه پایداری شد. آنجا که این جبهه به دلیل سوء استفاده طرف مقابلش از عدم درک مخاطبین از این اصل، مجبور بود به هر دری بزند تا تفاوت دیدگاه ایت الله مهدوی کنی و ایت الله مصباح یزدی در ضرورت دادن لیست مجزا در انتخابات مجلس را بپوشاند. حال آنکه اگر فضای مسموم رسانه ای نبود، این جریان به راحتی می توانست بر این حقیقت بدیهی تأکید کند که «بین بزرگان خوب، اختلاف نظر وجود دارد».
در این بحث نیز بار دیگر آشکار شد که حداقل در مورد یک مسأله، یعنی میزان انحراف دکتر شریعتی، بین بزرگانی که فی الواقع «بزرگترین ها» هستند، اختلاف نظر وجود دارد. حتی ممکن است دو طرف این اختلاف، یکی رهبر انقلاب و دیگری کسی باشد که امام فرمود همه آثارش بلااستثناء مفید است.
اما متأسفانه این بحث، آسیب هایی را نیز به دنبال داشت که دو مورد بالا، خصوصاً دومی را مورد چالش قرار می دهد. همانطورکه از خلاصه بحث مشخص شد، اصل دعوا بر سر این بود که «چه کسی چه نظری راجع به شریعتی دارد». حال آنکه تقلیل بحثی عمیق، یعنی «نسبت جریان روشنفکری دینی با دین» که حتی می توان آن را از بسیاری از مباحث فقهی و اعتقادی نیز دقیق تر دانست، به یک بحث تاریخی- سیاسی صرف، خود مصداقی بر یکی از بزرگترین انحرافات است که متأسفانه امروزه اثر مخرب آن، دامنگیر تمام جریانات نوگرای فکری در جامعه شده است.
این معضل که به محض شنیدن تفکرات یک جریان، بدون تأمل در آنها به سرعت به سراغ این رویم که «چه کسی طرفدار این حرف و چه کسی مخالف آن است» خطر بزرگی است که سابقاً با عبارت «تا بزرگی بزرگان در میان است، اجتهاد محال است» در حوزه های علمیه گوشزد می شد. این آسیب جدی، شاید آخرین بار دامنگیر حسن عباسی شده بود. او به دلیل دیدگاه های انتقادی اش در باب فلسفه، به صرف آنکه بزرگان حوزه طرفدار فلسفه اند، کم مانده بود بکلی از جریان حزب الله حذف گردد! بواقع این شیوه مواجهه چه ثمراتی در پی دارد؟ اینکه به محض شنیدن یک رای فلسفی، کلامی یا حتی تاریخی، به محض تفاوت آن با دیدگاه رهبری، صاحبش را از عدالت ساقط کنیم، چه اثر زیانباری بر رشد و شکوفایی علمی کشور خواهد گذاشت؟
مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:
«گفته شد كه بعضىها نظرات كارشناسى ميدهند، با نظر رهبرى مخالف است، ميگويند آقا اين ضد ولايت است. من به شما عرض بكنم؛ هيچ نظر كارشناسىاى كه مخالف با نظر اين حقير باشد، مخالفت با ولايت نيست؛ ديگر از اين واضحتر؟! نظر كارشناسى، نظر كارشناسى است. كار كارشناسى، كار علمى، كار دقيق به هر نتيجهاى كه برسد، آن نتيجه براى كسى كه آن كار علمى را قبول دارد، معتبر است؛ به هيچ وجه مخالفت با ولايت فقيه و نظام هم نيست. البته گاهى اوقات ميشود كه اين حقير خودش در يك زمينهاى كارشناس است؛ بالاخره ما هم در يك بخشهائى يك مختصر كارشناسىاى داريم؛ اين نظر كارشناسى ممكن است در مقابل يك نظر كارشناسى ديگر قرار بگيرد؛ خيلى خوب، دو تا نظر است ديگر؛ كسانى كه ميخواهند انتخاب كنند، انتخاب كنند. در زمينههاى فرهنگى، در زمينههاى آموزشى - در بخشهاى مخصوصى - بالاخره ما يك مختصرى سررشته داريم، يك قدرى كار كرديم؛ اين ميشود نظر كارشناسى. به هر حال هيچگاه اعلام نظر كارشناسى و نظر علمى، معارضه و مبارزه و مخالفت و اعلام جدائى از رهبرى و ولايت و اين حرفها به حساب نمىآيد و نبايد بيايد.» (بیانات معظم له در 16 مرداد 1391 در دیدار با دانشجویان)
البته امیدواریم طرح چنین موضوعی (حتی با نقل قول از خود حضرت آقا) منجر به انتصاب تهمت «داشتن نظر خلاف رهبری و سعی در توجیه آن» به نگارنده و این سایت نگردد.
متأسفانه هم اکنون قشر عظیمی از نیروهای جوان حزب الله، به بیماری «سایت خوانی» و «سایت نویسی» دچار شده اند. کل مطالعات این گروه منحصر می شود در اخبار و تحلیل های سیاسی، کتب مربوط به خاطرات شهدا، جریان شناسی سیاسی معاصر و نهایتاً چنانچه به مطالعاتی بنیادین روی آورند، کتبی در باب نظریه سیاسی اسلام و یا یا نهایتاً برخی کتب اولیه اعتقادی. آن هم در ایامی که مشکل فرهنگ، یکی از بزرگترین مشکلات پیش روی نظام بوده و مقولاتی چون تحول در علوم انسانی، سینما و تلویزیون انقلابی، فقه حکومتی و تحول در حوزه های علمیه، نقشه جامع پیشرفت، نقشه علمی کشور، پیوست فرهنگی و سایر مطالبات فرهنگی مقام معظم رهبری بر زمین مانده است و ما سرگرم مباحث کم حاصل سیاسی و گمانه زنی در باب اینکه چه کسی کاندیدا می شود، چه کسی رأی می آورد و یا گمانه های ناقص در باب مسائل بین المللی هستیم. این گروه در چنین مواقعی، دچار سردرگمی جدی و تضاد خواهند شد. ایشان در همان دیدار می فرمایند:
« عزيزان من! سقف معرفت خودتان را، سايتهاى سياسى و اوراق روزنامهها و پرسه زدن در سايتهاى گوناگون قرار ندهيد؛ سقف معرفت شما اينها نيست.»
باری در مورد بحث بالا، آقای خضاب در قسمت پایانی بحث شان به نقد خود دیدگاه های دکتر شریعتی و طرح بحث علمی در آن باب پرداختند. ولی متأسفانه دکتر داوری با استفاده از همان روش پیش گفته، بدون پاسخ به نقدها، صرفاً دیگران را به تبعیت از نظر کارشناسی رهبری فراخواندند. آیا بستن فکر خود و پذیرش نظرات رهبری در عین شبهه داشتن نسبت به آنها، در دراز مدت سبب از بین رفتن اصل تعبد و تولی فرد به رهبری نخواهد شد؟ آیا بهتر نیست در مسائل کارشناسی اگر موافق با نظر رهبری هستیم، به جای دعوت مخالفین به پذیرش متعبدانه، سعی در دفاع نظری و عقلانی از آراء ایشان بنماییم؟