*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « زنجیره ای که باید پاره شود » به قلم « حسام الدین برومند » آورده است.
تجربه سال ها و دهه های گذشته به روشنی و بدون تردید ثابت کرده است که ساختار قضایی سازمان ملل و تشکیل نهادهای به اصطلاح حقوق بشری و تأسیس دادگاه های کیفری بین المللی و حتی ایجاد دیوان کیفری بین المللی- ICC- تنها تحت چنبره و در راستای سیطره قدرت های زورگو و مدعی غربی است.
بنابراین اگر کلکسیونی از جنایات، تجاوزات و جنگ و خونریزی و کشتار به وقوع بپیوندد، متأسفانه مصونیت جنایتکاران یک اصل نانوشته است! همچنان که اگر همین داعیه داران صلح و حقوق بشر به اصول و اعتقادات و مقدسات دینی چندین میلیارد موحد و دین مدار اهانت نمایند هیچ محاکمه و مجازاتی در کار نیست.
اهانت نفرت انگیز به ساحت نورانی پیامبر خاتم و قرآن کریم نیز در حالی طی سال های اخیر از سوی دشمنان اسلام رذیلانه و عجزآلود افزایش پیدا کرده است که در بسیاری از کشورهای غربی تنها صحبت و انتقاد از هولوکاست جرم است!
بنابراین بدون شک نباید مسلمانان و جهان اسلام به اعتراضات و راهپیمایی ها و محکوم کردن جنایات پیدا و پنهان آمریکایی- صهیونیستی بسنده نمایند.
تمام حرف در این است که باید کاری کرد چرا که به تعبیر رهبر انقلاب در پیام اخیرشان؛ «اگر از حلقه های قبلی این زنجیره پلید یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیش های آمریکایی آتش زننده قرآن حمایت نمی کردند، امروز کار به این گناه عظیم و غیر قابل بخشش نمی رسید.» و نکته اساسی همچنان که «آقا» در پیام مهم شان پیرامون اهانت نفرت انگیز به پیامبر اسلام تأکید کردند این است که «عاملان» این جنایت شنیع و «پشتیبانان مالی» آن نیز مجازات شوند.
از همین روی؛ دایره مجازات به سلمان رشدی، کورت وسترگارد (کاریکاتوریست هتاک دانمارکی)، تری جونز (کشیش گستاخ آمریکایی) و یا سام باسیل (سازنده فیلم موهن اخیر علیه پیامبر اسلام) نباید محدود شود.
از سوی دیگر؛ بی تحرکی کشورهای اسلامی درباره اقدامی عملی و راهگشا در مقابله با اهانت ها و گستاخی های دشمنان اسلام تا جایی ادامه داشته است که متأسفانه عاملان شرور و پشتیبانان روسیاه آنها با ژست حقوق بشری موضوع مصونیت و عدم مجازات متجاوزان و اهانت کنندگان به مقدسات را علنی و رسانه ای می کنند! سه هفته پیش بود که رسانه های غربی و از جمله خبرگزاری فرانسه از معافیت مجازات قضایی شش سرباز و سه تفنگدار دریایی آمریکا که به قرآن سوزی متهم بودند خبر دادند.
ناگفته پیداست که این رویه شوم و مشمئزکننده که از سنت های مدرنیته و دنیای جدید غرب با داعیه حقوق بشری و ژست دروغین تسامح و تساهل است یک پیوست دارد و آن اشاعه و شیوع اصل نانوشته «بی کیفری» اهانت کنندگان به ادیان- بخصوص اسلام- و جنایت و تجاوز به سرزمین های اسلامی و مسلمانان مظلوم است.
جالب اینجاست که حامیان و تشویق کنندگان عاملان اهانت به ادیان و مقدسات، همان جریان جاه طلب و پلشتی است که دست تجاوز و جنایتش در سرزمین های اسلامی آشکار است و با قشون کشی به منطقه مسلمانان کلکسیونی از جنایت و کشتار و خونریزی و آدم کشی و نسل کشی را مرتکب می شود و بلافاصله فریاد حقوق بشر -که از دهان آنها تهوع آور است- را با هدف انحراف افکار عمومی سر می دهد!
اما خطای راهبردی جریان صهیونیستی- آمریکایی در تلاش برای ملکوک کردن سیمای اسلام و دمیدن در پروژه اسلام هراسی این است که مقارن با این سناریوهای ناشیانه و طراحی های احمقانه، موج مواج بیداری اسلامی را در معادلات شان نگنجانده اند و هر روز برای افکار عمومی دنیا بهتر مشخص می شود که حیثیت و اعتبار به اصطلاح حقوق بشری آنها تنها یک ماهیت ظاهری و رسانه ای دارد. در این میان اعتبار مراجع قضایی بین المللی نیز به شدت مورد خدشه قرار گرفته است.
درباره دامنه بی اعتباری نهادهای بین المللی قضایی به چند نمونه در سال های اخیر می توان اشاره کرد؛ 1- دیوان کیفری بین المللی که صلاحیت رسیدگی به جرایمی چون جنایت جنگی، نسل کشی، جنایت علیه بشریت و تجاوز را یدک می کشد در جریان جنگ غزه نشان داد که تحت تاثیر و کنترل قدرت های غربی است و عملا از مجازات مقامات کودک کش تل آویو سر باز زد.
طرفه آنکه همین دیوان در قضیه سودان حکم جلب عمرالبشیر رئیس جمهور این کشور مسلمان را صادر کرد و رسیدگی به پرونده او را در دستور کار قرار داد.
2- کمیته تحقیق سازمان ملل طی گزارشی رژیم متجاوز صهیونیستی را از حمله مرگبار به کاروان آزادی غزه و کشتی مرمره در 31 ماه مه 2010 تبرئه کرد و عملا نگذاشت مقدمات مجازات برای مقامات جنایتکار صهیونیستی فراهم شود.
3- متاسفانه در کشتار و جنایت مسلمانان در میانمار نیز هیچ مرجع و محکمه کیفری بین المللی به موضوع جنایت متجاوزان و قاتلان ورود نکرد و از سوی دیگر در گزارش های عجیب و غریب از سوی نهادهای به اصطلاح حقوق بشری ایران اسلامی به نقض حقوق بشر متهم می شد!
4- لشکر کشی های آمریکا و کشتار زنان و کودکان و غیرنظامیان مسلمان در جنگ های عراق و افغانستان نیز از جمله مواردی است که در دهه اخیر بدون مجازات جنایتکاران و متجاوزان ادامه پیدا کرد. همچنانکه در پاکستان نیز بر اثر حملات هوایی آمریکا و چند کشور همپیمان آن، بارها مسلمانان کشته شدند ولی هیچیک از جانیان و قاتلان و آمران پشت پرده به مجازات نرسیدند. با این حال آنچه از عجایب روزگار بوده، پررویی وقیحانه آمریکایی ها است که به بهانه حادثه خودساخته 11 سپتامبر در سال 2001، طی 12 سال گذشته، مسلمانان را به تروریسم متهم کرده اند.
بنابراین آنچه محرز بوده این است که به موازات جنایات و تجاوزات جریان صهیونیستی-آمریکایی علیه مسلمانان و کشورهای اسلامی، خط اهانت به مقدسات دینی و اسلامی نیز در راستای مقابله با قدرت اسلام تداوم خواهد داشت و البته این در پهنه سیاست باخت استراتژیکی را برای جبهه غربی- عبری رقم خواهد زد.
علت اشتباه و باخت راهبردی آمریکایی ها و صهیونیست ها را می توان در تحلیل خواندنی ایندیپندنت پی گرفت که در مقاله ای به قلم رابرت فیسک با اشاره به اعتراضات جهان اسلام پیرامون اهانت به پیامبر اعظم(ص) و تبعات توهین به مقدسات مسلمانان می نویسد؛ تحریک کنندگان بدانند در خاورمیانه، سیاست آمیخته با دیانت نیست بلکه سیاست و دیانت یکی هستند.
رابرت فیسک همچنین تصریح می کند که واکنش نسبت به مقدسات فقط محدود به مسلمانان نیست و مسیحیان هم نسبت به توهین به مقدسات بی تفاوت نیستند.
نکته گفتنی این است که باید از ظرفیت پردامنه ملت های مسلمان و قیام ها و اعتراض های پرخروش مسلمانان علیه سیاست های متجاوزانه و بی شرمانه صهیونیست ها و آمریکایی ها استفاده کرد و نباید متجاوزان، جنایتکاران، اهانت کنندگان و تحریک کنندگان در میان افکار عمومی مسلمانان و در سطح جهان اسلام مجازات شوند.
به طور مشخص باید دو اقدام عملیاتی شود؛ یکی آنکه در پی اقدام وقیحانه و بی شرمانه اهانت کنندگان به مقدسات دینی چه عاملان و چه آمران و حامیان در سطح افکار عمومی دنیا مجازات شوند و دیگر آنکه باید راهکاری اندیشیده شود تا مجازات قضایی آنها نیز عینیت بیابد.
هر دو اتفاق مورد اشاره در گرو تشکیل دادگاه های بین المللی مستقل است چرا که صدور احکام قضایی از سوی یک مرجع صلاحیت دار بین المللی نه تنها یک برد رسانه ای روشنگرانه و آگاهی بخش برای افکار عمومی دنیا دارد و خیلی از پشت پرده ها را برای عموم مردم جهان آشکار می سازد بلکه شاخصه عدالت را نیز در سطح بین المللی استوار می کند و بالاخره زنجیره اهانت ها و توهین ها به مقدسات دینی و اسلامی را متوقف می کند.
با توجه به اوج گرفتن فضای بیداری اسلامی از سوی کشورها و ملت های مسلمان و در شرایطی که اخیرا ایران اسلامی ریاست بر جنبش غیرمتعهدها- دو سوم کشورهای سازمان ملل- را بر عهده گرفته است باید اعتراضات، راهپیمایی ها و محکومیت های گسترده به یک خروجی مناسب گره بخورد و آن فراهم کردن مقدمات تشکیل دادگاهی بین المللی است که تحت نظارت و نفوذ قدرت های غربی و لابی صهیونیستی نباشد و اینچنین است که تیغ عدالت زنجیره اهانت به مقدسات را پاره خواهد کرد.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « شتاب در سقوط » به قلم « محمود فرشیدی » آورده است.
آنان که نگاهی توحیدی و تحلیلی واقع بینانه به تاریخ دارند ،
" حوادث واقعه" غافلگیر و مایوس شان نمی سازد ؛ چنانکه اهانت اخیر یک کارگردان مزدور آمریکا و صهیونیستها به ساحت مقدس پیامبر اعظم(ص) حضرت محمد بن عبدالله (ص) را باید با این نگاه تاریخی ، تحلیل و ریشه یابی کرد:
روزی که رسول گرامی ما همراه همسر و پسر عمویش ، نماز جماعتی سه نفره در کنار کعبه یا در بیابانهای اطراف مکه یا در خانه " ارقم" برگزار میکردند ، کفار و مشرکین قریش ، از این " بالاترین فریاد " احساس خطر نمیکردند اما آن گاه که تاثیر پیام توحید و تلاوتهای پیامبر در کنار حجر اسماعیل را در رفتار بلال و عمار و پدر و مادرش و دیگر مسلمانان مشاهده کردند ، نگران شدند و ابتدا از ابوطالب خواستند به آن حضرت توصیه کند دست از پیام خویش بردارد و سپس به امید تطمیع به پیامبر پیشنهاد قدرت و ثروت دادند و چون نتیجه نگرفتند به اعمال قدرت و تهدید و شکنجه و آزار پیامبر و مسلمانان روی آوردند و توطئه قتل پیامبر را طراحی کردند .
با ورود پیامبر به مدینه و آن گاه که کفار در وادی منطق و استدلال ، زمینگیر شدند ، توطئهها پیچیده تر شد و به موازات تهاجمهای
نظامی، تهاجمهای فکری شدت گرفت و در این میان " استهزاء" یکی از گستردهترین شیوههای تهاجم فکری بود . البته در طول تاریخ استهزاء و تمسخر همواره یکی از رایج ترین ترفندهای حق ستیزان علیه پیامبران الهی و حق جویان بوده است . چنانکه قرآن بارها متذکر می شود که: " هیچ پیامبری نیامد مگر آنکه او را مورد «استهزاء» قرار دادند ."
اما به هر حال "استهزاء" بر مسلمانان و حتی بر پیامبر گرامی اسلام (ص) گران میآمد لذا خداوند به ایشان فرمود: «ما میدانیم که از آنچه میگویند دلتنگ میشوی" و وعده الهی نازل و موجب آرامش خاطر مسلمانان شد که: ( ای پیامبر) " ما شر استهزاءکنندگان را از تو برطرف خواهیم کرد.»
و در آیاتی دیگر برای آنکه باز هم تحمل استهزاء را بر پیامبر و مسلمانان آسان سازد ، قرآن ، سنت الهی را بیان میکند که آتش استهزاء دامنگیر خود استهزاء کنندگان خواهد شد و به خود آنان باز میگردد.
امروز هم سردمداران نظام سلطه جهانی ، از سر استیصال و همانند غریقی که به هر شاخهای چنگ می زند ، به سیاست توهین و استهزاء متوسل شدهاند، شاید از این طریق جایگاه مقدس اسلام تنزل یابد و عشق به پیامبر گرامی اسلام و موج اسلام خواهی در جهان فروکش کند . لذا روزی به سلمان رشدی و زمانی به سیاستمدار سر سپرده دانمارکی و نوبتی به کشیش بی دین آمریکایی و اخیرا به کارگردان مزدور آمریکایی ماموریت میدهند تا سیاست استهزاء را عملیاتی کنند . البته موارد فوق نمونههای کوچکی از انبوه سیاستها و اقداماتی است که سالهاست صهیونیستها و آمریکاییها و سردمداران نظام سلطه ، در عرصه تضعیف و تخریب اسلام به کار گرفتهاند و از جمله مواردی است که دستشان رو شده است .
استکبار جهانی از همان زمان که پای به کشورهای اسلامی نهاد به روشنی دریافت که دشمن اصلی منافعش ، اسلام و مقدسات اسلامی و پیوند ناگسستنی میان اسلام و استقلال است و به هر کجا که پای نهاد تا ثروت مسلمین را به یغما ببرد و بر استقلال سیاسی و فرهنگ امت اسلام خدشه وارد آورد ، قرآن و پیامبر اعظم (ص) را به عنوان بزرگترین مانع در برابر خویش یافت و لذا حیلهای اندیشید تا ادیانی با روکش اسلام ،( نظیر وهابیت) اختراع کند که با منافع آنان در تضاد نباشد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران بار دیگر خورشید حقیقت اسلام در سراسر جهان پرتو افکنده است و دیگر انحراف و برداشت های فرمایشی از دین اسلام ، نظیر اسلام طالبانی و ترکیه ای و امثال آن ، نمی تواند مانع رویت آن شود و همچنان که ورود پیامبر (ص) به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی ، پاداش 13 سال صبر و مقاومت در مکه بود ، امروز هم مسلمانان پس از 1400 سال سختی باردیگر شاهد حضور اسلام و حضور معنوی پیامبر گرامی اسلام (ص) در مدینه ای به گستره همه کشورهای اسلامی ، بلکه فراتر از آن هستند .
شگفت آنکه همچنان که شدت خشم و نگرانی از به خطر افتادن منافع ، مانع آن شد که ابوسفیان و سردمداران کفار قریش ، تحلیلی واقع بینانه از اعمال سیاستهای خویش علیه پیامبر (ص) داشته باشند و در نتیجه نتوانستند آثار زیانبار این سیاستها را برای خود ارزیابی کنند ، امروز هم سردمداران نظام سلطه بی آنکه خود بخواهند ، به سیاستهایی متوسل شده اند که آتش عشق نهفته در قلب مسلمانان جهان را شعله ور می سازد و حتی جمیعتهای ساکت و خاموش مسلمان را به صحنه میآورد تا در دفاع از مقدسات خویش علیه شیطان بزرگ فریاد برآورند. "ولا یحیق المکر السیئ الا باهله"( نیرنگ زشت جز دامن صاحبش را نگیرد)
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « آژانس همیاری با آمریکا » آورده است.
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در نشست شورای حکام خود با اکثریت آراء قطعنامهای تکراری و انتقادی علیه برنامههای هستهای جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد. از میان 35 کشور عضو شورای حکام، تنها کوبا به این قطعنامه که حاصل اقدام گروه 1+5 بود، رأی مخالف داده و سه کشور مصر، تونس و اکوادور نیز به آن رأی ممتنع دادند.
در این قطعنامه آمده است: ایران قطعنامههای سابق سازمان ملل مبنی بر تعلیق غنی سازی هستهای را نادیده گرفته و از آن سرپیچی کرده و براساس اطلاعات منابع نامشخص، هنوز از عدم تلاش ایران برای دستیابی به توان هستهای با کاربرد نظامی، اطمینان حاصل نشده است.
این، دوازدهمین قطعنامه شورای حکام علیه جمهوری اسلامی ایران در طول 9 سال گذشته است بویژه که در سالهای اخیر در تمامی نشستهای شورای حکام که به طور معمول سالی پنج بار برگزار میشود، گزارش آقای آمانو مدیر کل آژانس، دستمایه و زمینه ساز ایجاد موج تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی ایران بوده و در واقع کلید جوسازی و زیاده خواهیهای غرب علیه ایران را زده است.
این آتش افروزی و به عبارتی ایجاد آتش تهیه برای هجمه دیپلماتیک غرب، از جمله وظایف آقای آمانو در سمت مدیر کلی جدید آژانس است که از روز اول بنای خوش خدمتی برای غرب را در دستور کار خود قرارداده است. بر این اساس بسیاری از قطعنامههای شورای حکام که برمبنای گزارش مدیر کل آژانس پخت و پز میشود نه تنها رگههای قوی از اعمال نفوذ و مدیریت آمریکا را در خود دارد بلکه به نیابت و براساس دستورالعمل غرب تنظیم شده و مأموریت ویژهای را دنبال میکند به طوری که چهار قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران به پیشنهاد شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی صادر شده است.
آقای آمانو به هنگام صدور قطعنامه دوازدهم شورای حکام آژانس، هر چند از ارجاع مجدد پرونده ایران به شورای امنیت سخنی به میان نیاورده، ولی از واژهها و عبارتهایی استفاده کرده که باید آنرا باز تعریف سیاستهای ضد ایرانی غرب دانست؛ عبارات و جملاتی از قبیل: "ایران باید پیام قطعنامه جدید را بفهمد"، "ایران در فعالیت آزادانه آژانس محدودیت ایجاد میکند"، "همکاری ایران با آژانس، ناامید کننده است" و...
با این وضعیت آیا عهدهدار شدن سمت بلندگویی برای سیاستهای آمریکا در آژانس و ایفای نقش حافظ منافع رژیم صهیونیستی با اجرای معیارهای دوگانه توسط آژانس، احتمالی برای مستقل بودن آقای آمانو باقی میگذارد؟
از این روست که وی پس از افشای اسناد ویکیلیکس مبنی بر بازی مدیر کل آژانس در زمین آمریکا، با رد جانبداری از غرب، مدعی شد: من عروسک خیمه شب بازی غرب نیستم! من به تمامی کشورهای عضو نزدیک هستم و آمریکا نیز یکی از اعضای بسیار مهم است.
آقای آمانو در روند فعالیت دو ساله خود در سمت مدیر کلی آژانس و همچنین در مفاد گزارش خود که دستمایه صدور قطعنامه اخیر شورای حکام قرار گرفته، نشان داده که هرگز مستقل نبوده و وامدار کشورهای غربی است، بدین معنا که هر جا غربیها برای فشار سیاسی و تبلیغاتی علیه ایران و باج خواهی در مذاکرات هستهای نیاز به دستاویز و سوژههای مالیخولیایی دارند، گزارشها، بیانیهها و حتی مصاحبههای آقای مدیر کل به آنها یاری رسانده است.
ادعای وجود ابعاد نظامی احتمالی در برنامه هستهای ایران یا همان "مطالعات ادعایی"، نیز موضوعی است که آقای آمانو به شدت در قطعنامه اخیر آنرا دنبال کرده و با اتهام زنیهای بیمورد علیه ایران، قصد وارونه جلوه دادن فعالیتهای صلحآمیز هستهای کشورمان را دارد، درحالی که جمهوری اسلامی ایران بارها بر صلح آمیز بودن فعالیتهای هستهای خود پافشاری کرده و بر همین اساس، جامعترین و عمیقترین همکاریها را با بازرسان آژانس برای نظارت بر فعالیتهای هستهای خود، حتی فراتر از تعهداتش برمبنای پادمان، انجام داده ولی به موازات آن هرگز حاضر به تمکین در قبال زیاده خواهیهای غرب نبوده و بر صیانت از حق غنی سازی خود تأکید کرده است.
متأسفانه همکاری مستمر ایران با آژانس در 10 سال گذشته، این انتظار غیرواقعی و توقع بیجا را برای طرف مقابل ایجاد کرده که آنها میتوانند گام به گام جلوتر آمده و در عوض تحقق تعهدات خود، فعالیتهای هستهای ایران را زیر سئوال برده و مطالبات غیرقانونی خود را افزایش دهند.
همانگونه که انتظار میرفت قطعنامه دوازدهم شورای حکام در موقعیتی زمینه خوشحالی آمریکا را فراهم و موج جدیدی از تبلیغات رسانهای غرب را علیه جمهوری اسلامی ایران سازماندهی کرد که آمریکا در دشوارترین شرایط داخلی و بینالمللی قرار دارد و تحت شدیدترین فشارهای مردمی است. طبعاً در شرایط جدید که آمریکا سعی میکند خود را از زیر بار فشارهای شدید جهانی خارج کند و با تمام شیوهها و ابزارهای ممکن و کلیه امکانات، نقش جمهوری اسلامی ایران را در سرعت تحولات ضداستکباری و موج بیداریها متأثر و یک آرایش جدید را در منطقه به نفع رژیم صهیونیستی باز تعریف کند، نیاز دارد با ابزارهای گوناگون، ایران را در مرکز تبلیغات منفی قرار دهد و از این جهت تشدید موضوع هستهای ایران را به آژانس سفارش کرده است. بنابر این تاکید بر موضوع عدم تمکین ایران از قطعنامههای شورای امنیت مبنی بر قطع کامل غنی سازی هستهای و سوژه سازی پیرامون فعالیتهای مشکوک نظامی ایران از مسائلی است که در حوزه مأموریتی آقای آمانو تعریف شده و شکی نیست که او براساس این دستورالعمل به صدور قطعنامه دوازدهم شورای حکام اقدام کرده است.
اما طبیعتاً پاسخی که او و بانیان اصلی این قطعنامه از جمهوری اسلامی ایران دریافت خواهند کرد، اینست که عدم قبول و اجرای مطالبات قطعنامههای شورای امنیت به دلیل سیاسی و غیرقانونی بودن آنهاست. ایران بارها اعلام کرده به کلیه مقررات ناشی از معاهده "ان. پی. تی" احترام میگذارد و به آن عمل میکند اما هرگز زیر بار الزامات خلاف قانون و چارچوبهای خارج از پادمان نخواهد رفت. متأسفانه مطالبات بازرسیهای اخیر از جمله پارچین، خارج از مفاد مقررات پادمان بوده و قابل اجرا نیست. آژانس باید به جای این خواسته فراقانونی به وظایف قانونی خود عمل کرده و در مورد ایران شفاف و صادقانه رفتار کند.
متأسفانه انحراف مدیر کل آژانس و شورای حکام، که باید آنرا شورای همیاری با آمریکا لقب داد، از وظایف اصلی و اساسنامه تأسیسی آن و در عوض پایبندی بر تعهدات غرب ثابت میکند که این نهاد بینالمللی به تمام قامت از مأموریت اصلی خود فاصله گرفته و به عنوان کارگزار آمریکا و در جهت مصارف سیاسی غرب و صهیونیسم عمل میکند.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « کاهش ارزش ریال، خوب یا بد » به قلم « دکتر جعفر خیرخواهان » آورده است.
هزینههایی که میتواند پنهان و آشکار، آنی و بلندمدت، متمرکز و گسترده و از این قبیل باشد. در مقطع کنونی یک پرسش مهم اقتصادی تعیین نرخ ارز است. نرخ ارز را پایین نگه داریم یا بگذاریم بالا رود. بدیهی است هر دو انتخاب هزینه دارد به عبارت دیگر باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد. و شاید به همین علت باشد که گروهی اقتصاد را علم ملالآور لقب دادند. این یادداشت طرح بحثی در این زمینه است.
هنگامی که ارزش ریال نسبت به سایر ارزها و در تجارت خارجی با سایر کشورها کاهش مییابد باعث گرانتر شدن واردات و رقابتیتر شدن صادرات ایران میشود. ایرانیها هنگام خرید کالاهای خارجی که باید ارزهایی مثل دلار، یورو، ین و لیره بپردازند متوجه گرانتر شدن آنها خواهند شد. اگر یک گردشگر ایرانی بخواهد به کشوری دیگر مثل ترکیه برود در صورت کاهش ارزش ریال باید ریال بیشتری را به لیر تبدیل کند تا هزینههای سفر خود مثل حملونقل، اسکان، غذا و غیره را بپردازد. پس سفرهای خارجی که نوعی واردات خدمات است گرانتر میشود و در عوض اتاقهای بیشتری در هتلهای داخلی اشغال خواهد شد. اگر خواهان حمایت از تولید ملی هستیم و از خروج فزاینده ارز به واسطه افزایش سفرهای خارجی ناراحت هستیم با کاهش ارزش ریال این اتفاق کمتر میافتد. بر همین منوال ورود سایر کالاها مثل کالاهای چینی به ایران نیز کاهش مییابد. صادرات ایران نسبتا رقابتیتر میشود و برای خارجیها به صرفهتر است اجناس ایرانی خریداری کنند یا به ایران سفر کنند که حجم صادرات بالا میرود.
پس یکی از راههای موثر برای تشویق مردم به خرید کالاهای ایرانی، کاهش ارزش پول ملی در برابر سایر ارزها است. همه اینها که گفته شد در صورتی است که نرخ تورم ایران به اندازه افزایش نرخ ارز بالا نرود و گرنه اثرات فوق را خنثی خواهد کرد. ناگفته پیدا است که طی سالهای گذشته با بالا نگه داشتن مصنوعی ارزش ریال از محل درآمد سرشار ارزی توانستیم نرخ تورم را کنترل کنیم. اما یادمان نرود که در این اثنا نرخ تورم بالا خواهد رفت چون که کالاهای خارجی گرانتر میشوند (تورم فشار هزینه) و با توجه به اینکه کالاهای ایرانی جذابتر میگردند تقاضا برای این کالاها بالا میرود (تورم کشش تقاضا).
آیا کاهش دادن ارزش پول ملی خوب است یا بد؟ افزایش نرخ ارز به نفع اقتصاد است اگر اقتصاد غیررقابتی بوده و در رکود گرفتار شده باشد. چین با این نوع دستکاری در نرخ ارز (از طریق خرید داراییهای آمریکا به دلار) برای سالهای زیاد توانست اقتصادش را رقابتی نگه داشته و به رشد بالایی دست یابد. عدهای این نوع دخالت را رقابت غیرعادلانه میدانند. کاهش ارزش ریال تقاضای خارجیان برای صادرات ایران را زیاد کرده و در داخل شغل ایجاد میکند. اما در عین حال رفاه مصرفکنندگان داخلی را کاهش میدهد، چون واردات و از جمله سفرهای خارجی گرانتر خواهد شد.
عوامل اصلی که بر نرخ ارز تاثیر میگذارند کدامند؟ عوامل زیادی دخیل هستند، اما با توجه به شرایط اقتصاد ایران برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
1. تورم: اگر تورم در ایران نسبت به کشورهای طرف تجاری آن بالاتر باشد صادرات ایران غیررقابتیتر شده و تقاضای خارجیان برای کالاهای ایرانی کاهش یافته و بالعکس ایرانیان ترجیح میدهند کالاهای خارجی خریداری کنند و واردات افزایش مییابد. پس کشورهایی مثل ایران که تورم بالایی دارند باید انتظار کاهش ارزش پول خود را در مقایسه با سایر ارزها داشته باشند پدیدهای که در سی چهل سال گذشته همیشه شاهد آن بودهایم.
2. سفتهبازی و سوداگری ارزها: اگر سوداگران ارزی و بازرگانان باور داشته باشند که بانک مرکزی در آینده ارزش ریال را کاهش داده یعنی نرخ ارز را بالا میبرد آنها اکنون تقاضای بیشتری برای سایر ارزها خواهند داشت. پس احساس و تصورات بازار ارز نسبت به ذخایر ارزی و آینده ریال و پیشبینیهای گوناگونی که در این باره وجود دارد هم میتواند نرخ ارز را در کوتاهمدت تغییر دهد.
3. تغییر قدرت رقابتپذیری کشور: اگر قدرت رقابتی کالاهای ایرانی به دلایلی مثل محیط نامساعد کسب و کار و افزایش ریسکها و تهدیدات گوناگون کاهش یابد هزینههای تولید بالاتر رفته و کسی کالاهای ایرانی را نخواهد خرید که در نتیجه باعث میشود نرخ ارز بالا رود. این یکی از عوامل بلندمدت تعیینکننده نرخ ارز کشورها است و شبیه نرخ تورم عمل میکند.
آیا نرخ ارز قوی نشانه قدرت اقتصادی یک کشور است؟ اغلب اوقات نرخ ارز قوی نشانه قدرت اقتصادی دانسته میشود. نرخ ارز میتواند به عنوان نماد افتخار ملی معرفی شود و به همین علت است که وقتی نرخ ارز بالا میرود بیشتر سیاستمداران نگران میشوند. آنها نرخ ارز قوی را نشانه موفقیت اقتصادی میدانند. همانطور که اشاره شد برای اینکه یک کشور ارز قوی داشته باشد باید سعی کند نرخ تورم را پایین نگه داشته، رقابتپذیری خود را بهبود بخشیده و عملکرد اقتصادی (رشد اقتصادی) خوبی داشته باشد. جدای از اینکه نرخ ارز به کدام سمت و سو میرود نوسانات و افتو خیزهای ناگهانی و کوتاه مدت نرخ ارز بسیار زیانبار بوده و امکان برنامهریزی و سرمایهگذاری را از فعالان اقتصادی میگیرد. پس ثبات نسبی و قابل پیشبینی نرخ ارز که از مهمترین قیمتها در هر اقتصادی است از وظایف مهم تصمیمسازان پولی به شمار میرود که در یک سال گذشته کارنامه موفقی در این عرصه به ثبت نرسیدهاست.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « پرهیز از صدور احکام کلی شبهه ناک » به قلم « منصور فرزامی » آورده است.
یکی از ویژگیهای بارز مسئولان ارشد هر حکومتی در بیان، پرهیز از صدور احکام کلی شبهه ناک و تنش زا است به همین علت با بررسی تمامی جوانب و با توجه به نیازها و فضای روحی و عاطفی و فکری جامعه، مستدل و مستند سخن میگویند و بر موضوعات قابل طرح،وقوف کامل دارند؛ حتی شورایی رئوس موضوعات قابل گفتار را برای گوینده،مشخص میکند و صلاح نمیداند که «فیالبداهه» هرچه خواست بگوید چون « اول الفکر، آخرالعمل»
سخندان پرورده، پیر کهن
بیندیشد آن گه بگوید سخن
و مشی دولتمردان،سنجیده گویی و با توجه به حال و مقام است که اهل ادب به آن « بلاغت» میگویند به گفته حافظ :
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
پس شرط توفیق،رعایت این اصول است. دیگر اینکه یک مجموعه وقتی موفق است که اعضای آن، اقدامات همدیگر را خنثی و بیان هم را نقض نکنند. بویژه آنگاه که در جمع افرادی قرار میگیرند که به زیر و بم اوضاع، اشراف کامل دارند و یا در مقابل دانشجویان هوشمند و آرمان گرا و صریح اللهجه، سخن میگویند و در جواب پرسشهای دقیق آنان،نبایدها،از دهانشان خارج میشود و پی نمیبرند که :
جز راست نباید گفت
هر راست نشاید گفت
اما زمینه نگارش این نوشته،سخنان رئیس محترم جمهوری است که در برنامه تلویزیونی، دولت خود را پاکترین دولت تاریخ کشور،برشمرد و به پاکی و پاک دستی مجموعه خود بالید .
در توجه به این بخش از سخنان رئیس محترم اجرایی کشور،باید گفت که افتخار ما هم این است که دولت حاکم بر کشورمان، پاک دست و پاک رفتار و پاک کیسه باشد و بر همین اساس هم از مردم رای اعتماد گرفته است و اگر غیر از این باشد،جای حسرت و تعجب دارد . به هر حال، هنوز آن شوق مصاحبه در دلها بود و آن طنین گوش نواز از گوشها نیفتاده بود که معاون اول ایشان در جشنوارههای تعاونی برتر کشور،بدون ذکر نام شخصی خاص، که البته خیلی زود مشخص شد وزیر اسبق کشور است، از تخلف 21 میلیارد تومانی وی سخن گفت که با سود متعلق به آن 30 میلیارد تومان میشود !
نگارنده کاری ندارد که حقیقت ماجرا چیست اما باید پرسید چرا باید بعد از آن که وزیری از هیئت دولت بیرون رفت و ردای بازرسی از مجموعه دولت را پوشید، باید این گونه مورد طعن قرار بگیرد و آیا اگر از آن مجموعه،رانده نمیشد، این ماجرا مکتوم میماند؟ آیا در این مدت،اقدام حقوقی و قانونی جهت استرداد آن مبلغ کلان ادعایی، صورت گرفته است؟
ما با اینکه تخلف سه هزار میلیاردی با سیزده هزار برگ تسلیمیبه قوه قضاییه، در مجموعه همین دولت صورت گرفت و لکه ننگی بر ساحت مقدس جمهوری اسلامی،نشاند،دولت را هرگز ناپاک نمیدانیم؛ همان گونه که کسی خطا و انحراف و بی وفایی « زیادبن ابیه » را به پای « مالک اشتر »ننوشت. مقصود آن است که اثبات احکام کلی از منظر حقوقی و شرعی، بسیار دشوار است و نیاز به مستندات بسیار دقیق دارد و گرنه، صرفا ادعاست و رها کردن تیری در تاریکی است .دیگر این که،آرامش و اعتماد مردم نسبت به دولت سلب میشود و حامیانش دیگر قادر به دفاع از او نیستند . از طرفی زیر سوال بردن پاک دستی تمامیدولتهای گذشته هم نارواست و پایگاه صداقت و قدر شناسی دولت را در نزد اهل تفکر و تاریخ خوانده و با خبر از اوضاع گذشتگان، سست خواهد کرد .از عجایب دیگر لغزشها و تخلفات برخی از همکاران پیشین و منتقدان امروز است که به جای ارجاع به محاکم حقوقی و قانونی، در جلسات سخنرانی و آن هم بدون حضور آن شخص مورد نظر،مطرح میشود که اگر آن تخلف،درست باشد « غیبت » است و اگر درست نباشد، «بهتان» است و حد شرعی هم دارد،هرچند که ما به صراحت، مرزهای « غیبت » و « بهتان » را در نوردیده ایم و «هرکه با ما نباشد،« بر ماست » و هر نسبت ناروایی را بر او جایز میدانیم !نکته پایانی این است که به سنت سنیه تاریخ نویسی،تاریخ هر حکومت و دوره ای را پس از انقضای آن دوره مینویسند . بنابراین، «آینده» در پاکی و پاک دستی این دولت، به قضاوت خواهد نشست و صحت وسقم این ادعا را با شواهد و قراین، معلوم خواهد کرد؛ پس آرزو میکنیم همانی باشد که رئیس دولت گفت .
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « توهین به میلیونها مسلمان با کدام مبنای حقوقی» آورده است.
همانگونه که مخاطبان ارجمند مطلع هستند، یکی از فیلمسازان صهیونیستی آمریکا براساس سفارشی که صهیونیست ها به وی داده و پول هنگفتی در این باره به جیب زده، فیلمی توهین آمیز و هتاکانه نسبت به مقدسات اسلامی و ساحت نورانی پیامبر اعظم (ص) ساخته و منتشر کرده است. نمایش این فیلم 13 دقیقه ای همزمان با ایام سالگرد واقعه یازدهم سپتامبر در آمریکا و انفجار برجهای دوقلو ،هم پیامهای خاصی در برداشت و هم اینکه نشان داد برخی مغزهای حقیر تصور می کنند با نفرت انگیزی بهتر می توانند به خواسته های خود نائل آیند.این اقدام امری تازه نیست بلکه پس از نشر کاریکاتورهای توهین آمیز در اروپا، در چند سال گذشته بارها به شکلهای مختلف انجام شده که نمونه آخر آن رفتارهای دیوانه وار کشیش افراطی آمریکا «تری جونز» بود که نسبت به سوزاندن نسخه ای از قرآن کریم با تبلیغات و اعلام قبلی اقدام کرد. در قبال این رویداد، قطعاً تحلیل های مختلف رسانه ای، سیاسی، فرهنگی مختلف قابل ارایه است چنانچه طی روزهای اخیر شاهد واکنش های خودجوش میلیون ها مسلمان در سراسر جهان بودیم و برخی از واکنشها نیز غیرقابل کنترل بود و منجر به وارد کردن ضرباتی به سفارتخانه ها و نیروهای آمریکایی و برخی از دیگر کشورهای غربی شد. ابراز انزجارهای مردمی همچنان در سراسر جهان ادامه دارد. چنانچه برخی مسئولان رژیم صهیونیستی را نیز به ترس و واهمه انداخته که ضربات ویرانگری از جهان اسلام دریافت کنند. صرف نظر از تحلیل های سیاسی و فرهنگی مربوط به این موضوع، پرسشهای مهمی در این خصوص قابل طرح است از جمله اینکه اصولاً توهین کنندگان به اسلام و کسانی که از عوامل این گونه اقدامات حمایت میکنند چه توجیه حقوقی برای خود می تراشند؟مبنای فکری توجیه کنندگان توهین متعلق به چه مکتب فکری است؟ این گونه توهین ها چه آثار حقوقی در سطح جهانی در پی دارد؟ برای جلوگیری از استمرار این رفتارها از حیث حقوقی چه باید کرد؟یادداشت امروز مروری بر پاسخ پرسش های فوق انجام می دهد با این امید که مرضی خداوند سبحان واقع و برای مخاطبان ارجمند مفید باشد.پس از اقدام «سلمان رشدی» در تالیف کتاب آیات شیطانی و واکنش فقهی امام راحل (ره) در قبال اقدام مزبور، بسیاری از محافل حقوقی غرب و حامیان آنها در سراسر جهان اعلام داشتند که آزادی بیان را باید پاس داشت.این واکنش را دولتهای غربی متعاقباً نیز در قضیه کاریکاتورهای توهین آمیز به پیامبر اسلام در دانمارک نیز نشان دادند. در قبال مصادیق جزئی تر توهین به مقدسات اسلامی نیز بارها شاهد این موضع بوده ایم. غربیها با این موضع گیری سالها در مجمع عمومی سازمان ملل و شورای حقوق بشر نیز تلاش کردند تا کشورهای اسلامی را از پیگیری قطعنامه محکومیت توهین به ادیان منصرف کنند و دیگر کشورها را از رأی دهی به قطعنامه مزبور بازدارند. همین تلاشها نیز در نهایت باعث ریزش تدریجی آرای موافق قطعنامه منع توهین به ادیان شد و در نهایت در سال گذشته، دولتهای اسلامی موافق پیگیری قطعنامه مزبور خصوصاً جمهوری اسلامی ایران وقتی دیدند که قطعنامه با رأی موافق اکثریت مواجه نمی شود ترجیح دادند که عنوان و محتوای قطعنامه را عوض کنند.از عبارت منع اقدامات تنفرآمیز و تبعیض آمیز و بیگانه ستیزانه و محتواهای خنثی تری بهره مند شوند تا این قطعنامه دیگر محل اختلاف بین کشورها قرار نگیرد و تصویب شود. دولتهای غربی بدین ترتیب موفق شدند که هم خود را مدافع آزادی بیان جا بزنند و هم مهم ترین قطعنامه حقوقی ممنوعیت توهین به ادیان که بیش از یک دهه در سازمان ملل هر ساله تصویب شده را از دور خارج کنند.نتیجه این رویکرد غربی ها ترویج بیشتر اباحه گری و ولنگاری در سطح جهانی بوده است. جالب است دولتهای غربی حتی قیودی که برای آزادی بیان در اسناد حقوقی بین المللی خصوصاً میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی منعکس شده را نیز در مصادیقی که توهین ها علیه ادیان الهی و خصوصاً اسلام صورت گرفته است، نادیده گرفتند تا بتوانند به اهداف سیطره طلبانه خود نائل آیند غافل از آنکه این رویکرد ناعادلانه و غیراخلاقی عملاً پایه های همزیستی مسالمت آمیز فرهنگها و تمدن های مختلف را بهم می ریزد و در درجه اول شرایطی ایجاد می کند که فضای گلخانه ای جوامع لذت محور آنها را درهم می شکند، موجبات نفرت عمومی نسبت به دولتمردان غربی را در سراسر جهان فراهم می آورد.به روشنی نشان می دهد که مبانی فکری غرب از جمله در حوزه علم حقوق دچار تشویش و درهم ریختگی جدی است و نمیتواند پاسخگوی نیازهای جامعه بشری برای زندگی بهتر، صلح آمیزتر و اخلاقی تر باشد. اقدامات تنفرآمیز علیه مقدسات دینی به خصوص اسلامی در غرب باعث شده که متقابلاً بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان به این نتیجه برسند که طرف توهین کننده گام به گام سعی در خدشه به هویت و حریم مسلمانان دارد و در تلاش است تا سیطره فکری و سیاسی خود را بر سراسر جهان تحکیم بخشد بنابراین لازم است در مقابل آن با ابزارهای مختلف ایستاد تا این زورگویی را دفع کرد.
برخی از گروه های اسلامی با چنین تحلیلی ممکن است دست به سلاح ببرند و اقدامات خشونت آمیزی را به کار گیرند، متقابلاً ممکن است در جهت مقابله با این واکنش ها افراد یا نهادهایی به میدان آیند و بدین ترتیب صف آرایی و دشمنی در سطح جامعه بشری عمق پیدا کند. جامعه ای که دشمنی و کینه ورزی در آن عمق یابد دیگر نمی تواند صلح و امنیت واقعی را تجربه کند. بنابراین تمامی تدابیر حقوقی برای حفظ صلح و امنیت که در سطح بین المللی در منشور ملل متحد منعکس شده بی اثر می شود.با لحاظ این آثار است که باید دولتهای غربی بهخصوص آمریکا را مورد سرزنش جدی قرار داد که چرا زمینه اقدامات خلاف صلح و امنیت بین المللی را فراهم می آورند؟ چرا اجازه نمیدهند که حتی قواعد حقوقی بین المللی به نحو متوازن و منطقی به اجرا درآید. مگر در ماده 20 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که مهم ترین سند لازم الاجرای بین المللی در نظام جهانی حقوق بشر است به صراحت نیامده که «هر نوع تحریک به نفرت ملی، نژادی یا مذهبی که محرک تبعیض، خصومت یا خشونت است، باید به موجب قانون ممنوع باشد». دولت های غربی باید پاسخ دهند که چرا از مسئولیت حقوقی خود برای اجرای این ماده میثاق شانه خالی می کنند؟ چرا در موضوعات بسیار کم اهمیت تر که با سیاست های آنان همخوانی دارد به همین استناد انواع محدودیتها را اعمال می کنند ولی وقتی قرار است در قبال اعتقادات اسلامی به وظیفه خود عمل کنند، از خود سلب مسئولیت می کنند.با توجه به همین دوگانگی رفتاری دولتهای غربی است که هر انسان منصفی با هر دیدگاه و مرامی که باشد، به راحتی درمی یابد که دولتهای غربی دغدغه رعایت حقوق انسان ها را ندارند و استناد به آزادی بیان بیشتر در جهت استفاده ابزاری درخصوص منویات سیاسی بهخصوص توسعه اندیشه مکتب شکست خورده لیبرالیسم است. نکته پایانی قابل توجه این است که ساخت فیلم توهین آمیز اخیر و واکنش های وسیع جهانی به این اقدام که حتی کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل را واداشت تا به مسلمانان حق دهد که اعتراضات خود را بیان دارند، می تواند نقطه حرکت جدیدی برای کشورهای اسلامی و سازمان همکاری های اسلامی و عموم فعالان مدنی در جهان اسلام باشد تا ضمن نقد رویکرد دولتهای غربی، دوباره قطعنامه ممنوعیت توهین به ادیان را در سازمان ملل پیگیری کنند و دبیرکل سازمان ملل را موظف سازند که هر ساله گزارش جهانی در مورد نحوه اقدام کشورها در قبال تذکرات و توصیههای حقوقی بین المللی تهیه کند تا این طور نباشد که برخی از این طریق صلح و امنیت جامعه بشری را مخدوش سازند و پس از اقدامات غیرانسانی خود، خود را در جایگاه طبیعی و معمولی جلوه دهند.واکنش های قربانیان نقض، یعنی میلیونها انسان دیندار را غیرطبیعی و غیر قابل قبول محسوب نمایند چنانچه وزیر خارجه آمریکا اخیراً در قبال واکنش مردم لیبی و مصر، نه تنها از اقدام خلاف فیلم ساز آمریکایی تبری نجست بلکه ادعا نمود که گروه کوچکی از اراذل در دو کشور مزبور به سفارت خانه های آمریکا یورش برده اند. بهطور قطع این واکنش های ناشیانه باعث خشم بیشتر مسلمانان در سراسر جهان خواهد شد.کشورهای اسلامی لازم است حتی به پیگیری قطعنامه ممنوعیت توهین به ادیان بسنده نکنند بلکه در صدد برآیند که پیش نویس معاهده ای لازم الاجرا در حیطه ممنوعیت توهین به ادیان و مقدسات دینداران تهیه کنند تا ضمن معرفی دیدگاه حقوقی اسلام، سندی موثر در سطح بین المللی در این خصوص به تصویب رسد.نهادهای مدنی در سراسر جهان اسلام نیز می توانند نقش برجسته ای ایفا کنند هم در نقد و ارزیابی رویکرد یک جانبه نظام حقوقی غرب و هم در ارایه راهکارها و برنامه های مناسب برای جلوگیری از استمرار نقض حقوق میلیون ها انسان متدین که دغدغه جهانی عادلانه و اخلاقی را دارند.
سخن آخر
با توجه به تکرار توهین به ادیان و مقدسات اسلامی در سطح جهانی، صرف واکنش انکاری به اقدامات مزبور کفایت نمی کند بلکه وقت آن رسیده که حقوقدانان دلسوز از سراسر جهان راهکارهایی ارایه نمایند تا ضعفهای موجود نظری و عملی مکتب فکری غرب را مرتفع سازد. در این زمینه نمایندگان کشورهای اسلامی در چارچوب سازمان همکاری اسلامی لازم است تحرک جدیدی را برای خود تعریف نمایند تا هم در مجمع عمومی سازمان ملل و شورای حقوق بشر تصمیمات کاربردی شایسته ای اتخاذ شود و هم سایر کشورهای دنیا نسبت به رویکرد مزورانه غرب در بهره مندی از عناوین زیبا در جهت مخدوش ساختن صلح و امنیت بین المللی به قیمت سیطره خود، حساسیت لازم را پیدا کنند. مراکز فکری جهان اسلام لازم است فضای ایجاد شده ناشی از برملا شدن سستی مبانی نظری حقوقی غرب را فرصت مغتنمی بدانند تا دیدگاه متوازن و همه جانبه اسلام را در حیطه آزادی بیان انسان ها و نسبت آن با آزادی دینی و ضرورت حمایت از حقوق دینداران را برای مخاطبان تبیین کنند تا مخاطبان مختلف جذب دیدگاه فکری مناسب تر برای تعالی جامعه بشری بشوند. البته دول اسلامی نیز لازم است در عمل نشان دهند که به رعایت حقوق انسان ها از جمله آزادی بیان موجه پایبندی نشان می دهند نه اینکه فقط از دولتهای غربی ایراد گرفته و خود نیز برخلاف حقوق و آزادیهای مشروع اقدام ورزند. اگر خدای ناکرده چنین رویکردی را هر دولت اسلامی در پیش گیرد عملاً راه را برای سیطره اندیشه غربی با رنگ و لعاب به ظاهر زیبای آن فراهم آورده و خدمتی به اسلام نکرده است.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « چشم انداز ایران و پتانسیل انرژی های نو » به قلم « علی رمضانی » آورده است.
انرژیهای نوین همانند انرژی باد، خورشید و...در سراسر گیتی به سرعت در حال گسترش و توسعه هستند. انرژیهایی که اند ک اندک در حال بازیافتن نقش خود در جهان توسعه یافته است و کشورها با توجه به برنامه های خود در راستای توسعه یافتگی و خودکفایی و...در صدد بهره بری بیشتر از این پتانسیل ها و منابع طبیعی خود در راستای تولید انرژیهای نوین هستند. چراکه این انرژیها به دلیل بهرهوری بالا به خوبی توانستهاند جای سایر انرژیهای موجود مانند انرژی فسیلی را پر کنند.
در این بین از آنجا که پاک بودن، عدم آلودگی و ارزانی را میتوان از شاخص اصلی تولید انرژیهای نو دانست کشورها امروزه با توجه به مساله افزایش جمعیت و نیز کاهش منابع سوختهای فسیلی تلاش کرده اند سرمایهگذاری های گسترده ای را برای استفاده از انرژیهای نو انجام داده و همگام با رشد فناوری های نوین، انرژیهای نوینی را مورد استفاده قرار دهند. دراین راستا برنامه ها و سیاستهای بین المللی اینک ، نقش ویژه ای به منابع تجدیدپذیر وانرژی های نو(خورشیدی، باد و زمین گرمایی، هیدورژن و ) داده و کشورها تلاش می کنند تا دراین راه با بدست اوردن تکنولوژی های لازم از یک سو از وابستگی به انرژی های فسیلی و وابستگی به نفت کاسته و از سویی هم با استفاده از انرژی های نو آن را در خدمت توسعه واقتصاد خویش قرار دهند. بطور مثال اتحادیه اروپا تولید بیش از 15 در صد انرژی الکتریکی مورد نیاز را از راه انرژی های نو هدف قرارداده و حتی کشورهایی مانند ترکیه در زمینه بهره گیری از انرژی خورشیدی توانسته اند نقش مهمی داشته باشند.
آنچه مشخص است هر چند کشور ما با توجه به دارا بودن منابع گسترده فسیلی نفت و گاز به خارج از کشور وابسته نیست اما باید گفت اگر نتوانیم همپای کشوهای پیشرفته در استفاده از انرژی های نو حرکت کنیم در آینده ای نه چندان دور عملا از دایره رشد و ترقی جهانی باز خواهیم ماند . در این بین اگر به پتانسیل های کشور در زمینه انرژی های نو توجه کنیم باید گفت کشور ما بی شک دارای پتانسیل های گوناگونی در استفاده از انرژیهای نو است (مانند در زمینه بهره مندی از 300 روز خورشیدی، دومین کشور دنیا از نظر داشتن پتانسیل این انرژی است و در زمینه انرژی باد نیز توانایی های فراوانی دارد ) لذا باید گفت از هم اکنون باید توجهی جدی و بنیادینی به پایدارسازی و تنوعبخشی منابع انرژی خود ، توسعه ظرفیتها و کاهش هزینههای درازمدت نظام تولید انرژی و صیانت از محیط زیست و منابع انرژی تجدیدناپذیر و فسیلی کشور کرد و با دستیابی به اطلاعات و فن آوریهای روز دنیا در خصوص استفاده از منابع انرژیهای تجدیدپذیر و همچنین توجه استراتژیک به بحث انرژی ها گامهای خوبی در زمینه استفاده از انرژیهای جایگزین برداشت.