کد خبر: ۷۹۱۷
زمان انتشار: ۲۳:۴۹     ۱۴ دی ۱۳۸۹

شبکه ایران- از مقاطع حساس و مبهم باقی مانده تاریخ انقلاب اسلامی، مقطع پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام خمینی (ره) است که ایشان آن را برای خود از زهر، کشنده‌تر خواندند.

برخی محققین و پژوهشگران با کنار هم قرار دادن برخی شواهد، معتقدند این مطلب خلاف نظر اصلی امام (ره) و در اصل یک تحمیل به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بوده است.

امروز هم مصاحبه‌ای از محمدجواد ايرواني -وزیر اقتصاد دولت میرحسین موسوی- منتشر شده است که بازخوانی برخی اظهارات مسئولان وقت را ضروری می‌کند؛ اظهاراتی که به نظر می‌رسد بیشتر از آنکه مبنایی علمی و اقتصادی داشته باشد، برای تحمیل پذیرش قطعنامه به امام خمینی (ره) بوده است.

هاشمی رفسنجانی: وضع اقتصاد خیلی بد بود؛ نمی‌توانستیم

مهرماه سال 1385 بود که هاشمی رفسنجانی به مناسبت هفته دفاع مقدس در مصاحبه مطبوعاتی مسائل مربوط به ماه‌های منتهی به پذیرش قطعنامه را بازگو کرد و تصریح نمود: «وضع اقتصادی ما بد شده بود و دنیا تصمیم گرفته بود بدون رعایت مقررات جنگ اجازه بدهد صدام هر کاری می‌خواهد، انجام دهد... ما نگذاشتیم این شرایط حاد به وجود بیاید و با پذیرش قطعنامه و تحمیل شرایط، ما جنگ را به پایان رساندیم».

هاشمی رفسنجانی همچنین با اشاره‌ای گذرا به اختلافات سپاه و ارتش در آن مقطع و با ذکر این نکته که «دولت مهندس میرحسین موسوی در آن موقع اعلام کرد دیگر قادر به تدارک مالی نیست، از لحاظ ابزار جنگ هم آقای محسن رضایی نامه‌ای به امام نوشت و تجهیزات متعددی از جمله چند صد هواپیما و تعداد زیادی توپ و تانک خواست» تأکید کرد: مجموعه این عوامل ما را به این نتیجه رساند که ادامه جنگ بیش از آن درست نیست.

موسوی: نمی‌توانیم

موسوی نخست‌وزیر و بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین در حالی که در سه سال آخر حتی به استان‌های درگیر جنگ هم سفر نکرده بودند، از عدم توان دولت برای پشتیبانی رزمندگان سخن می‌گفتند.

محمد خاتمی وزیر ارشاد وقت و رئیس ستاد تبلیغات جنگ نیز که در 8 سال دفاع مقدس، یکبار هم به 100 کیلومتری جبهه‌ها نرفته بود، در نامه‌های مفصل از عدم حضور رزمندگان در جبهه‌ها سخن می‌گفت و هاشمی رفسنجانی نیز که عنوان جانشین فرماندهی کل قوا را داشت با جمع‌بندی گزارش‌ها فشار بر امام را بیشتر می‌کرد و این گونه ضعف نظامی، سیاسی و تبلیغاتی دولتمردان سبب شد تا امام مجبور به پذیرش قطعنامه و نوشیدن جام زهر شود.

واکنش فرمانده وقت سپاه به ادعای هاشمی

چندی بعد از سخنان آقای هاشمی، فرمانده وقت سپاه پاسداران که جانشین هاشمی در ستاد کل فرماندهی قوا هم بود، در مصاحبه‌ای که خود تنظیم کرده بود، اول بخشی از نقل قول هاشمی مبنی بر این که «آقای هاشمی رفسنجانی پذیرش قطعنامه را به دلایلی همچون خستگی نیروهای نظامی، نامه وزرای اقتصاد و رئیس بانک مرکزی مبنی بر ناتوانی تأمین هزینه‌های جنگ و نامه شما به عنوان فرمانده سپاه مبنی بر ضرورت تأمین تدارکات برای ادامه جنگ و سه سال وقت برای بازسازی نیروها مربوط کرده، البته آقای هاشمی گفته‌اند مردم حاضر بودند اگر امام می‌خواست ریاضت بکشند ولی نامه آقای رضایی پذیرش قطعنامه را قطعی کرد در حالی که شما در مطالبی که گفتید، نگارش این نامه را با تغییر استراتژی‌ها مربوط دانستید نه پذیرش قطعنامه 598» آورد و سپس با بیان مقدمه طولانی برای دو استراتژی پایان جنگ، یعنی استراتژی سیاسی هاشمی رفسنجانی و نظامی محسن رضایی از پایان عملیات خیبر، گفت: به هر حال نمی‌دانم برداشت آقای هاشمی چه بوده است اما این بحث معروفی بین فرماندهان و آقای هاشمی بود. فرماندهان بویژه پس از عملیات خیبر، می‌گفتند استراتژی سیاسی نتیجه‌ای ندارد و اجازه بدهید برنامه‌ای برای استراتژی نظامی تهیه و جنگ را تمام کنیم. هیچگاه مسئولان سیاسی و آقای هاشمی این را نپذیرفتند.

محسن رضایی با اشاره به این که یک روز آقای هاشمی می‌گفت که ما حتی نمی‌توانیم بند پوتین سربازان و بسیجی‌ها را فراهم کنیم، افزود: این تعبیر بیانگر این بود که هیچگاه به استراتژی نظامی فرماندهان نظامی توجهی نشد و همیشه می‌گفتند توان اقتصادی حمایت از این استراتژی را نداریم و اقتصاد کشور تحمل این استراتژی را ندارد.

وزیر اقتصاد زمان جنگ: مشکل اقتصادی برای ادامه جنگ نداشتم؛ می‌توانستیم

با این حال، امروز در ویژه‌نامه خواندنی "رمزعبور 5" که به همراه روزنامه ایران توزیع شده است، دکتر "محمدجواد ایروانی" وزیر اقتصاد دوران جنگ این ادعای هاشمی رفسنجانی را رد کرده است.

در بخشی از این مصاحبه آمده است:

شما موافق پایان جنگ با این شیوه بودید؟

با شیوه‌ای که از آن تسلیم طلبی جلوه کند، موافق نبودم. چنین تصوری نیز از اسناد نامه‌های بنده و همفکران من در آن زمان بر‌نمی‌آید. البته نظام نیز تصمیم خود را برای پایان جنگ با بازپس‌گیری مقتدرانه کلیه سرزمین­‌های میهن عزیز و با صدور قطعنامه 598 و نیز اعلام رسمی دبیرکل سازمان ملل متحد مبنی بر معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ اتخاذ نمود که اینجانب موافق آن بودم. البته بر این اعتقادم که در جنگ تحمیلی ایران در دروازه‌های غربی و جنوب کشور با غالب قدرت‌های سلطه­‌گر جهانی جنگید و آنها را تأدیب نمود که دیگر به جنگ با انقلاب اسلامی فکر نکنند.

نامه آقای روغنی زنجانی چه؟ ایشان در نامه خود وضعیت اقتصادی را خیلی اسفناک نشان دادند؟ همان نامه‌ای که آقای موسوی برای استعفا از پست نخست‌وزیری به آن اشاره کرده بود. محتوای نامه این بود «شرایط اقتصادی اصلاً برای ادامه جنگ مناسب نیست»؟!

نظر بنده این بود که حوزه اقتصاد هیچ‌گاه مانع از ادامه جنگ نشده است. ما از نظر اقتصادی توان اداره جنگ را داشتیم و بخش اقتصادی هیچ‌گاه موجب آسیب دفاع از کشور نشد.

یعنی ما می‌توانستیم جنگ را با همان شرایط اقتصادی ادامه دهیم؟

بله، ما توان اداره جنگ را داشتیم. مگر با 7/5 میلیارد دلار درآمد ارزی بسیاری از طرح‌های زیربنایی و کارخانجات بزرگ را تخصیص ندادیم؟ مگر بازسازی پالایشگاه‌ها، نیروگاه‌ها و کارخانجات مهم نظیر کارخانجات سیمان، لاستیک و... در زمان جنگ و همزمان با جنگ صورت نمی­‌گرفت؟ مگر بسیاری از دستاوردهای صنعتی و علمی معلول این دوران سخت نبود؟ البته هیچگاه دستاوردهای دوران جنگ در حوزه اقتصاد مطرح و از آن دفاع نشده است.

اما آقای موسوی در نامه خود به حضرت امام(ره)، اوضاع بد اقتصادی را بهانه می‌کنند و می‌گویند که آقای روغنی زنجانی وضعیت اقتصادی را خیلی بد تشریح می‌کنند، به گونه‌ای که از لحاظ اقتصادی توان اداره جنگ برای ایران وجود ندارد.

بله، درست است، نامه آقای میر‌حسین به امام(ره) چند بند داشت که یکی از این بندها موضوعی است که شما اشاره می‌کنید اما بنده نظرم را گفتم.

پس شما معتقدید اقتصاد در آن دوره موجب آسیب‌زدن به جنگ نبود؟

کاملاً؛ ما از بُعد اقتصادی می‌توانستیم جنگ را ادامه دهیم.

و اما تحمیل قطعنامه به بنیانگذار انقلاب...

سرکار خانم "زهرا مصطفوی" (فرزند حضرت امام) خاطره‌ای را از امام نقل کرده‌اند که می‌تواند از شواهد قطعی تلاش برای تحمیل جام زهر به بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران قلمداد شود:

«یک روز وارد ایوان [منزل امام] شدم، برای اولین بار دیدم امام روی نیمکت باریک کنار ایوان دراز کشیده اند و ناراحتی عمیق از چهره امام کاملاً مشهود بود. من سلام کردم و چهارپایه ای را کشیدم  تا نزدیک صورت امام و در مقابل چهره ایشان نشستم.

به امام عرض کردم: "معروف است [یعنی این طور گفته می شود و شایع شده] که می خواهند شما را وادار به قبول قطعنامه کنند."

امام هیچ جوابی به من ندادند و تنها کاری که کردند دستشان را به آرامی بالا آوردند و دو چشم خود را پوشاندند. من جواب خود را گرفتم و شدت ناراحتی امام را درک کردم و آن قدر منقلب شدم که آهسته برخاستم و منزل ایشان را ترک کردم و یک هفته نتوانستم از منزل بیرون بروم.»

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها