کد خبر: ۷۸۳۶
زمان انتشار: ۱۲:۲۲     ۰۷ دی ۱۳۸۹

گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری به مناسبت هفته پژوهش



"ضرورت پژوهش بنیادین برای انجام رسالت نوین حوزه های علمیه"


الف ــ پژوهش بنیادین در حدود اولیه، روش تحقق و ساختار تحقیق

ما نباید خود را به معرفت های دینی گذشته محدود کنیم ولی در عین حال باید به مرزبندی روشنی که در طول هزار سال گذشته پرچمدارن فرهنگ شیعه کاملاً به آن توجه داشتند، توجه کنیم. معرفت های دینی، عین دین نیستند، لذا به هر میزانی که نسبتِ با دین برقرار می­کنند، به همان میزان حرمت دارند. بنابراین در عین اینکه باید جهت گیری آنها حفظ شود، باید تکامل پیدا کند. حفظ جهت گیری منوط به رعایت دو اصل می باشد: یکی تعبد به وحی در همه پژوهش ها و دوم اعتقاد به کارآمدی وحی در رهبری بشر در همه عصرها.

ضمیمه شدن این دو اصل به یکدیگر ما را به این نتیجه گیری رهنمون می کند که معارف دینی ما باید تکامل یاب باشند. اینکه از معرفت های عصری توقع پاسخ گویی به نیازهای تاریخی را داشته باشیم توقع نابجا و غلطی است. بر روی این توقع باید خط کشید کما اینکه گذشتگان ما در زمان خود خط کشیدند، و الا فرهنگ شیعه در طول هزار سال گذشته، بالندگی نداشت.

بنابراین باید با تحقیقات بنیادی، «حدود اولیه»، «روشهای تحقیق» و «ساختارهای تحقیقاتی» را متکامل کنیم، چرا که حدود اولیه گذشته ما در فلسفه، عرفان و اخلاق و حتی در علم اصول پاسخگوی نیازهای کنونی اسلام نیست.

این صورت مسأله­هایی که از ناحیه جامعه بین الملل و دنیای اسلام و حتی از درون جامعه ما متوجه حوزه های علمیه کنونی است با پژوهشهایی مبتنی بر آن روشها و آن ساختارها هرگز، پاسخ داده نمی شود. البته این خود یک بحث جدّی و در واقع نوعی آسیب شناسی، نسبت به پژوهش های کنونی حوزه است که در عین اینکه این پژوهش­ها برای مرحله گذار محترم هستند ولی بی­تردید پاسخگوی نیازهای استراتژیک دنیای اسلام و مکتب تشیع در عصر کنونی نیستند.

نه آن فلسفه می تواند فلسفه عمل اسلامی باشد و نه آن کلام می­تواند از همه شبهات و هجمه­هایی که می­شود دفاع کند، بخصوص شبهه­هایی که در عمل با آنها مواجهیم که صرفاً شبهات نظری نیستند. در حال حاضر تکنولوژی ومحصولات آن؛ یعنی مفاهیم، ساختارها و محصولات غرب به جامعه هجوم عینی کرده و فضای گمانه زنی و ادراک را تغییر می دهند. اینها را که نمی­توان با آن مفاهیم قبلی پاسخ داد.

هیچ گاه معارف دینی ما تقدّس نداشته و ندارند، تقدس آنها به دفاع از دین است. تا آنجا که قدرت دفاع از مکتب تشیع را دارند، محترم هستند. از آن به بعد در عین احترام، عصرشان گذشته است و نیازبه تکامل دارند. بنابراین در سه حوزه ی «کلام و حکمت»، «عرفان و اخلاق» و «تفقه»، ما نیاز به بالندگی داریم و این بالندگی باید در مقیاس «حدود اولیه»،«روشها» و«ساختار» ایجاد شود.

1ـ لزوم پژوهش بنیادین در فلسفه، تا دستیابی به فلسفه چگونگی

در حکمت فلسفه ای که عهده دار چیستی و چرایی است، عهده دار چگونگی نیست که بخواهد عهده دار اسلام در عمل شود و مسائل اسلام را در عمل پاسخ دهد. آن فلسفه می­تواند شبهات نظری را حل کند اما قدرت پاسخ گویی به مسائل عینی و عملیاتی را ندارد، نمی­تواند مبنای هماهنگ سازی رفتار عملی جامعه شود. گرچه فلسفه ما هم تاکنون چنین ادعایی نداشته، فلاسفه ما از ابتدا موضوع فلسفه را از علوم جدا کرده و صریحاً می گویند ما کاری به علوم نداریم.

فیلسوف بزرگوار مرحوم علامه طباطبایی در کتاب روش رئالیسم که جزء آخرین آثار ایشان می­فرمایند که رابطه فلسفه ما با علوم این است که موضوع آن را اثبات می­کند واحیاناً در اثبات مسائل خودش اصول موضوعه ای را هم از علوم به کار می گیرد، مثل استفاده از نظریات جدیدی که (مثلاً) برای تحلیل جسم طبیعی وجود دارد.

پس بنابراین می بینیم این فلسفه مدعی مسائل جدید نیست. علت اینکه ما گمان می کنیم این فلسفه مسائل جدید را پاسخ می دهد، این است که«موضوع مسائل جدید» برای ما روشن نیست. فلسفه را خوب می­شناسیم، اما شبهات عینی و صورت مسأله های جدیدی که متوجه دنیای اسلام هستند در این فلسفه تحلیل نشده و ما تلقّی می کنیم که این فلسفه می­تواند جواب دهد. ما در حوزه­های معرفتی بشر، هیچ تقّدسی درحد تقّدس مطلق وحی نداریم، لذا فلسفه هم به میزان تناسبش با وحی و به میزان کارآمدی آن در دفاع از اسلام محترم و مقدّس است.

در حوزه فلسفه ما محتاج به فلسفه چگونگی هستیم و حدود اولیه فلسفه ما که حد ماهیت و وجود است ناظر به چگونگی تغییر در عینیت نیست و پاسخ فلسفه چگونگی را نمی­دهد.

2ـ لزوم پژوهش بنیادین در اخلاق، تا دستیابی به نظام اخلاق سازمانی و اجتماعی

در عرصه اخلاق و عرفان هم بالندگی لازم است. اخلاق و عرفانی که موضوع مطالعه آن «فرد» است و می­خواهد مستقیم بین «فرد» و «خالق» رابطه برقرار کند و احیاناً در این ایجاد ارتباط با تکیه بر فلسفه اخلاق یونان صحبت کرده و عقل محوری را که در درون تک تک افراد می­شناسد، مبنای رسیدن به عدالت می­داند، چنین فلسفه اخلاقی نمی­تواند به اخلاق اجتماعی و سازمانی و تاریخی ختم شود. ما محتاج به اخلاق بر محوریت تولی به ولایت الهیه هستیم. وقتی تولی به ولایت و هماهنگی با ولایت ا... که همان ولایت ولی ا... (درشکل اجتماعی) و ولایت اولیای معصوم(درشکل تاریخی)است مبنای تهذیب شد، از آنجا که جامعه یک ولی تاریخی ندارد، بنابراین تهذیب باید درشکل یک سازمان و نظام اجتماعی وتاریخی محقق شود و دیگر معنا ندارد که هر فرد مستقل از جامعه و تاریخ به تهذیب برسد. این نوع از تهذیب متوقف برآن است که شئون حیات جمعی محورو ولایت ولی ا... شکل گیرد.

از همین زاویه و برهمین اساس در عصر غیبت، نظام اجتماعی برپا می­کنیم، والّا اگر شما اخلاق و تهذیب را به حاکمیت عقلانیت برگردانید درشکل اجتماعی هم نیاز به «ولایت فقیه» ندارید.

وقتی «تهذیب» درقالب تکیه به عقل در مقابل غضب و شهوت و وهم و خیال محقق می­شود، طبیعی است عدالت اجتماعی هم بر همان اساسی که درفلسفه عمل یونان آمده، تحلیل می­شود. یعنی به جای ولایت فقیه و حکومت دینی، شکل دیگری پیدا کرده و به وکالت حکیم تعریف می­شود.

شکل طبیعی آن اخلاق، این حکمت عملی است. بنابراین غرصه های حکمت عملی باید در تاریخ و جامعه و نهادهای اجتماعی و فرد به یکدیگر گره بخورند و مبنای جدیدی را برای «تهذیب» تعریف کرده و اخلاق سازمانی و اجتماعی شکل بگیرد.

3ـ لزوم پژوهش بنیادین در فقه، تا دستیابی به فقه حکومتی

در حوزه «فقه» و علم اصول هم که هزار سال بر روی آن کار شده است، محصول آن در عین اینکه واقعاً محترم و منطقی است و بنیاد اصلی آن بر تعبد[1] استوار است. امّا در موارد مهمّی نیز قابل بازنگری است. ازجمله بنیادهای اصول منطقی و روشی که علم اصول بر آن تکیه دارند، استناد به ظهورات عرفیه است. آیا کیفیت استناد به عرف زمان تخاطب باعث نشده تا فهم از دین محدود به فهم عرف زمان تخاطب شود؟ آیا عرف آن زمان همه لایه­های معرفتی و همه سطوح زمانی را می­تواند پوشش بدهد؟

از جمله اصول مهم دیگر بنای عقلاست. آیا نمی توان بنای عقلا را از بنای متشرعه تفکیک کرد؟ بنای عقلایی درطول تاریخ متحوّل می شود یا خیر؟ اگر می­شود سرپرستی تغییرات بدست کدام نظام ولایت و مدیریت است؟ در این صورت کدام بنای عقلا می تواند مبنای فهم از دین باشد؟

این همان فرهنگ عقلائی است که امروز می گوید: «اختلاف در ارث ظلم است و اسلام هم ظلم را نفی کرده است، پس اختلاف در ارث باید برداشته شود»! درحالی که این یک صریح قرآنی است.

بنابراین تکیه و استفاده از ابزار و بنای عقلا، بدون تهذیب بنای عقلا و بیان تعریف جدید از آن و برگرداندن عقلا به عالمان دینی و فرهنگ تشیع (یعنی اگرما بنای عقلا را تغییرندهیم و فرهنگ تشیع را جایگزین آن نکنیم) طبیعتاً ما را با توجه به «صورت مسأله های جدید» ، به همین انحرافات می­رساند!

اگر با همین ابزار بخواهیم به صورت مسأله های جدید بپردازیم، همین مسائل پیش می­آید که اسلام بنای عقلا را امضا کرده، حال آیا «عصری» امضا کرده یا در طول تاریخ؟ اگر امضای تاریخی است، پس بنای عقلای امروز هم امضا شده، درنتیجه فقه باید عوض شود.

این حرفها حرفهایی است که از همان نگاه برمی خیزد.

اگر ما نتوانیم بنیادهای اصلی علم اصول را که«اسظهارات عرفی» و تکیه بر «انشائات و بناهای عقلایی وباید ونبایدهای عقلایی» و تکیه بر«استلزامات عقلی» است، بهینه کنیم، نباید به بالندگی فقه امیدوار باشیم، اگر فهم از دین را مقید می کنیم به عرف زمان تخاطب که آن فهم هم، همه لایه­های تاریخ و حتی فهم یک جامعه را نمی­پوشاند محل تأمّل است.

تکیه بر ادراکات عقلایی که دستخوش تحوّل است و تحول آن هم یک مکانیزم و فرآیندی دارد (می­توان منحنی آن را رسم کرد که چگونه مدیریتهای التقاطی یا الحادی آمدند بناهای عقلایی جامعه­ها را تغییر دادند وزیباشناسی اجتماعی را عوض کردند) بدون اینکه برای آن یک پایگاه ثابت دینی که حجیت داشته باشد، تعریف کنیم، محل تأمل جدّی است، گرچه در فقه شیعی تاکنون چنین امری صورت نگرفته است ولی اگر ما این اصل را ترمیم نکنیم همین اصل در مواجهه با مسائل جدید مبنای مشکل برا ما خواهد شد.

و سومین مسأله «استلزامات عقلی» است تا زمانی که منطق ما برای کشف استلزامات عقلی و لوازم عقلی خطاب، منطق انتزاعی و منطق صوری است که صورت مسأله ها را ازهم می­بُرد و لوازم یک مسأله را جدا از سایر مسائل ملاحظه می کند، نمی توانیم ازخطابات نظام تکالیف استفاده کنیم!

بنابراین دنبال استنباط نظام های دینی بودن، «بدون تغییر منطق عقلی برخورد با کشف لوازم خطاب» ممکن نیست. گر چه منطق نسبیت گرایی حسّی را هم حاکم کردن بر کشف نظامات، منتهی به تحریف خطابات می­شود! یعنی ما نمی­خواهیم ازتئوری و نظریه پردازی که با استفاده ابزاری از دین می خواهند نیازهای تخصصی و تحقیقات تخصصی را دینی نمایند دفاع نماییم.

ما چاره­ای نداریم جز اینکه به تحقیقات بنیادین (آکادمیک) برای جاری شدن فرهنگ دین در معیشت بشر، روی بیاوریم و معقولیت اجتماعی را به حدّی برسانیم که بتوانیم در منطق سازی، رابطه بین حقایق دین وعمل اجتماعی را برقرار کند. سپس ازاین طریق پژوهشهای تخصصی حوزه را ساماندهی کنیم.

ب ــ امکان سامان دهی پژوهشهای تخصصی به وسیله پژوهشهای بنیادی

باید توجه داشته باشیم که پژوهش های تخصصی حوزه هرگز نباید با پژوهشهای کاربردی که مربوط به دستگاه های دیگر پژوهشی یا تحقیقاتی کشور است به هم آمیخته شود و حوزه را درگیر مسایل خُرد اجرایی نماید. درحال حاضر به خاطر اینکه پژوهش های تخصصی ساماندهی روشنی نداشته و از یک مرکز، هدایت منطقی نمی­شوند، عده ای گمان می کنند حوزه باید هنرمند تربیت کند، درحالی اینگونه فعالیتها در حوزه، تنزل دادن منزلت حوزه است.

در شرایط جدید اگر حوزه نتواند منطق عقلی جدیدی که برپایه «تعبد به دین»، قدرت ملاحظه مجموعه و تکامل مجموعه را داشته باشد، طرّاحی نماید و با چنین منطقی به سراغ بازیابی و شناسایی منابع دینی برود و معرفت دینی را تا حد ارایه «فقه اداره» ارتقاء بخشد، در انجام رسالت نوین خود کوتاهی نموده است.

بنابراین چاره­ای نیست جز اینکه یک نحوه بالندگی در «روش فقاهت»، «منطق عرفان» و «حکمت» ایجاد کنیم، تا بتوانیم با این بالندگی به «حکمت حکومتی»، «عرفان حکومتی» و«فقه حکومتی» برسیم. سپس باید براساس این تحقیقات بنیادین (که«حدود اولیه»، «روشها» و ساختارها» را تغییر می­دهد)، تحقیقات تخصصی طراحی شود. آن وقت است که مراکز تحقیقاتی تخصصی در حوزه، هماهنگ شده و سازمان پیدا می کنند و الا به ناچار باید به همان کارهای خُرد و ناهماهنگ مشغول باشیم (درعین لزوم آنها برای گذار) و علم دینی را در کنار فلسفه هنر مادی و دانش های سکولار بگذاریم و ترکیب سازی کنیم.

طبیعتاً پس از«ساماندهی پژوهش های بنیادین» نوبت به «ساماندهی تخصصی» و تفکیک عرصه پژوهش های تخصصی مربوط به پژوهشهای غیرحوزوی می رسد. به نظر می رسد اگر ما بتوانیم چنین رسالتی را انجام دهیم، همه پژوهشهای اجتماعی ما دینی می شود. ما در برابر نظریه­پردازهایی (چون نظریه قبض و بسط و امثال آن) که معتقدند معرفت دینی را باید از قدسیت انداخت، اعتقاد داریم که همه معارف بشری را باید قدسی کرد و مفهوم ادعای ما هم همین است که می­گوییم فقط حقوق نیست كه باید قدسی بشود، بلكه بقیه مفاهیم علمی نیز باید قدسی شود.

اساساً دعوای انقلاب اسلامی پیرامون همین موضوع است. ادعای جریان غالب جامعه جهانی این است كه می­گویند دین در عرصه عدالت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی نباید دخالت كند ولی ما می­گوییم دین باید در این عرصه­ها دخالت كند و تنها راه سعادت بشر هم همین است. آنها برای اینكه به چنین چیزی برسند علم سكولار درست كردند. این خیلی روشن است كه ما هم باید علم دینی درست كنیم!

اولین كاری كه آنها كردند، حدود صد سال مبناهای خود را رشد دادند. دویست سال بر روی فلسفه­های حسی كار كردند و رابطه بین فلسفه­ها و علوم را تمام كردند. سپس شالوده علوم را بر بنیاد فلسفه­های حسی ریختند، حالا ما باید مشابه این كار را در جهت مثبت انجام بدهیم. یعنی فرهنگ دین را بر فلسفه­ها و فلسفه­ها را بر معارف تخصصی و كاربردی حاكم كنیم، بدین ترتیب مقدّس می­شوند. بنابراین ما اگر مدعی جامعه دینی هستیم همه شئون از جمله فرهنگ در همه عرصه­ها باید بر محور تولی به ولایت ا... شكل بگیرد، تا قدسی شود.

البته قدسیت آنها به معنی اطلاق آنها نیست، همه آنها بشری هستند و با حفظ آن دو خصوصیتی كه اشاره شد، تكامل پذیرند.

مطالب ذكر شده مواردی است كه در بایسته­ های پژوهش های حوزوی باید انجام بگیرد. آنچه كه محور اصلی پژوهشهای دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قرار گرفته است پرداختن به معقولیت همین مسأله است كه از سه مرحله اصلی تشكیل شده است:

1 ـ دستیابی به مفاهیم بنیادین برای دستیابی به مبانی این حركت؛

2 ـ پی­ریزی روش­ها بر اساس مبنای پایه­ریزی شده؛

3 ـ پرداختن به طراحی نرم افزاری شبكه تحقیقاتی كه ابزار تولید اجتماعی علم باشد.

بـه فضل الهی و با همّت بنیانگذار فقید فرهنگستان استـاد سید منیرالدین حسینی الهاشمی(ره) هم اكنون گام اوّل برداشته شده است و بقیه مراحل در دستور فعالیت آینده است كه با عنایات خدای متعال و یاری امام زمان(عج) و با یاری همه دلسوزان اسلام و مكتب تشیع به انجام و سامان خواهد رسید.

foeac.ir

[1] ـ احدي نمي تواند در اين مناقشه کند که نگاه اصلي فقهاي ما به کتاب و سنّت نبوده است آنها هيچ گاه عقل را به عنوان يک منبع مستقل در عرض کتاب و سنّت نمي شناختند، در اين اينکه تلاش آنها براي رسيدن به معارف وحي، تلاشي عقلائي است امّا عقل در خدمت وحي! عقل بعنوان يک وسيله! نه به عنوان يک منبع جوشان مستقل در فقه و حقوق.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها