در آخرین نمونه از این موارد، یکی از
سایت هایی که منتسب به جریان انحرافی است، عدم حضور علامه مصباح یزدی در
اجلاس اخیر مجلس خبرگان را پیراهن عثمان کرده و نشانه ها و ویژگی هایی که
مستحق نفر اصلی جریان انحرافی است به شخصی نسبت داده اند که رهبری وی را
مطهری زمان خوانده اند. در این نوشته سراسر توهین که به بهانه عدم شرکت
علامه مصباح در اجلاس خبرگان نوشته شده، آمده است :" حضرت علامه به عنوان
قطب فرقه منحرفان از احمدی نژاد در مقابل خدمات متقابل فتنه گران، نسخه
شورای فقاهت را پیش از هاشمی برای گروه خود تجویز می کند و حالا با دفاع
مستقیم و سنگین مقام رهبری از رئیس جمهور تا جایی پیش می رود که در مهمترین
همایش بزرگان کشور شرکت نمی کند"!
این افراد غیبت آیت الله مصباح در مجلس
خبرگان را دستمایه ای قرار داده اند برای ساخت تئوری های کودکانه و مضحکی
که لبخندی تلخ را بر لبان هر مخاطبیی می نشاند، لبخندی که تلخی آن از
افسوسی نشئت می گیرد که بخاطر این همه کج فهمی و حماقت عده ای نادان باید
خورد.
این ادعا که شرکت نکردن آیت الله مصباح
در اجلاس اخیر خبرگان واکنشی اعتراضی بوده به دفاع رهبری از دولت- که در
جلسه اخیر با هیئت دولت صورت گرفت- و نشانه ای است بر زاویه پیدا کردن
مطهری زمان با ولایت از آن جمله ادعاهایی است که فقط می توان به حال
تئوریست های آن افسوس خورد.
این اولین بار نیست که عده ای این طور
حتاکانه به مصباح یزدی می تازند و آخرین بار هم نخواهد بود، چرا که روشنگری
های ایشان در قبال خطراتی که متوجه انقلاب و نظام است همیشه معاندان و
بدخواهان این کشور را بر آن می دارد تا با تخریب شخصیت وی بتوانند از نفوذ
کلامش بکاهند و حق را مخدوش سازند، حال زمانی این صدا از حلقوم رسانه های
زنجیره ای اصلاح طلبان بیرون می آید و زمانی هم از حلقوم کسانی که خود را
آخرین بازمانده اصول گرایی در ایران تصور می کنند.
قطعاً اگر مصباح یزدی عافیت طلبی را بر
میگزید و گوشه حجره خود فقط به تدریس ضرب ضربا مشغول بود، این طور مورد
هجمه و توهین قرار نمی گرفت، اما زمانی که تمام قد هر آنچه را که در اختیار
دارد در راه دفاع از نظام و انقلاب می گذارد، باید هم منتظر چنین توهین ها
و هجمه هایی باشد و صد البته که شخص ایشان به چنین توهین ها و هجمه هایی
عادت دارند. در این میان انتظار می رود که رئیس جمهور این گونه توهین ها
را صراحتاً محکوم کند، چرا که این حرف ها از زبان کسانی گفته می شود که خود
را مدافع دولت و احمدی نژاد می دانند و قطعاً این گونه صحبت ها خواه یا
ناخواه به پای احمدی نژاد هم نوشته می شود.
اما در این میان مسئله دیگری هم هست که
اهمیت آن از آنچه تا کنون در این نوشتار رفته است، اگر نگوییم بیشتر،
قطعاً کمتر هم نیست که قبل از پرداختن به آن ذکر نکته ای ضروری است:
متاسفانه با رشد روز افزون فضاهای خبر
رسانی و تحلیلی مجازی و مکتوب در ایران، آنچه که هر روز کمتر و کمتر می
شود، رعایت اخلاق، میزان و حق است.
حق برای اکثر متولیان رسانه ای ما حزب،
دسته، گروه، ائتلاف و نظر و عقیده آنان است و نه آنچه که فی الواقع حق
است. جمله هرکس با ماست حق است و هرکس با ما نیست باطل - حتی اگر بر ما هم
نباشد و فقط با ما نباشد- مصداق خوبی برای حال و اوضاع این روزهای گروه های
حاضر در عرصه سیاست است.
دوستانی که تا چند روز قبل رفیق گرمابه
و گلستان هم بودند به یکباره و فقط به خاطر یک جناح بندی سیاسی به دشمنان
قسم خورده تبدیل و تا آنجا که می توانند از خجالت هم در می آیند و جالتر
اینکه پس از مدتی و گذشتن از یک مقطع خاص دوباره متحد و رفیق می شوند؛ اما
متوجه نیستیم که در این دوستی ها و دشمنی های خود ساخته گاه پل هایی را
خراب می کنیم و حرمت هایی را از بین می بریم که جبران کردن آن غیر ممکن
است.
در جریان توهین های اخیر قطعاً سهم آن
دسته از رسانه هایی که همین چندماه پیش و در مقطع انتخابات مجلس به دلیل
حمایت آیت الله مصباح از جبهه پایداری بی مهابا و مستقیم و غیر مستقیم بر
ایشان تاختند کمتر از کسانی که امروز بر ایشان می تازند نیست، چرا که راهی
که امروز امثال رسانه های جریان انحرافی بر آن می رانند بر بقایای آن پلی
است که دیروز ما اصولگرایان با نام وحدت خرابش کردیم؛ و امروز هر چه در
حمایت از علامه قلم بزنیم جبران مافات گذشته را نمی کند.
فقط می توان آرزو داشت که حمایت های
امروز خالصاً حمایت از آقای مصباح باشد و نه اینکه این بار مصباح برای ما
بهانه ای شده باشد تا به جریان رقیب بتازیم.
باید هشیار بود که این اتفاق برای دیگر
بزرگان انقلاب همچون آیت الله مهدوی، یزدی، جنتی و.... رخ ندهد که چرا
همیشه جریاناتی هستند که به دنبال سوءاستفاده از فرصت های بوجود آمده بر
اثر اختلاف در جبهه انقلاب می باشند.