به گزارش 598 به نقل از مهر ،
برای خرافه و خرافه گرایی، زمینه های بسیاری را نام برده اند. این زمینه
ها در محیط های مختلف اثر یکسانی ندارد؛ مثلا «فقر» آن مقدار که در یک
قبیله آفریقایی زاینده خرافات است در کشورهای آمریکای جنوبی، موفق به تولید
خرافه نیست. دلیل آن نیز روشن است، زیرا فقر تنها عامل این پدیده نیست که
بود و نبودش برای خرافه سرنوشت ساز باشد.
درباره برخی زمینه ها و
عوامل خرافه گرایی، گفتگوهای بسیاری شده است و به تقریب همه کسانی که
درباره این موضوع می اندیشند، به آن عوامل نیز توجه دارند؛ مانند فقر و جهل
و ترس. این عوامل و تأثیر آنها بر خرافه گرایی جوامع، جای سخن ندارد؛ مگر
برای میزان سنجی های دقیق و حرفه ای که از حوصله این نوشتار خارج است.
اما
زمینه ها و عواملی هم وجود دارند که درباره آنها کمتر گفتگو شده است؛
مانند بحران های اجتماعی و حس وفاداری انسان ها به خاطراتشان و سودآوری
خرافات برای عده ای و سوء استفاده های سیاسی و غیبت عالمان شجاع. این گونه
عوامل و زمینه های خرافه گرایی در ایران کمتر نظرها را به خود جلب کرده اند
و جا دارد که در تحقیقات جداگانه ای به تفصیل به یک یک آنها پرداخته شود.
عوامل
و زمینه های خرافه گرایی در ایران زیاد است اما مهم ترین آنها فقر، جهل،
سادگی، اعتماد و تقلید، سودآوری و فایده بخشی، عافیت طلبی آگاهان است که در
ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
فقر
اگر فقر، همسایه دیوار
به دیوار کفر است، چرا هم خانه خرافه نباشد؟ امام علی(ع) فقر و ناداری را
موجب نقصان عقل و سستی در دین می داند. نیز خطاب به فرزند خود می فرماید:
«گرسنگی، خطاهای انسان را فراوان می کند و خرد را می کاهد و باعث سرگشتگی
در دین می شود.»
آثار فقر به قدری است که خرافه گرایی در میان آنها
به چشم نمی آید، اما به حتم یکی از بدخیم ترین آنها، پناه بردن به خرافات و
راه های کاذب است. فقر، هم به لحاظ روان شناسی و هم از منظر مردم شناختی،
زمینه را برای گسترش باورهای سست هموار می کند، زیرا انسان فقیر، غیر از
آنکه فرصت و قدرت اندیشه را از کف می دهد، آمادگی فراوان می یابد برای پناه
بردن به راه هایی که او را زودتر و آسانتر به مقصود برساند. خرافات، هماره
چنین وعده هایی به گرفتاران می دهد و آنان را به بهانه دسترسی سریع تر به
مواهب دنیوی و اخروی سرگرم خود می کند.
نگاه آماری و جامعه شناختی
نیز تأکید می کند که گرایش به عقاید نادرست در جوامع درگیر با فقر، بیشتر
از محیط های مرفه است، البته این گونه هم نیست که هرجا فقر و تنگدستی
نباشد، خبری از خرافه پرستی هم نیست. هم اینک شاهدیم که گرایش های کاذب به
متافیزیک ادعایی در جوامع غربی کم نیست و چنانکه در آمار آمده است فال گیری
یکی از پردرآمدترین مشاغل در کشورهای اروپایی است، اما علت شیوع این گونه
رفتارهای نامعقول در میان مردم مرفه و تحصیل کرده را باید در عوامل دیگری
جست که از این پس خواهیم گفت.
نیازهای مادی و مرارت های زندگی،
انسان ها را محتاج مسکّنهایی می کند که اولا آنها را آرامش دهد و ثانیا
وعده گره گشایی به آنان دهد. اکنون جای این پرسش هست که چرا مردم این آرامش
را در رابطه با معقول و مأثور با مبدأ هستی نمی جویند؟ چرا به جای اموری
همچون زیارت درختان مقدس یا اماکن نظر کرده، بر سجاده ذکر خدا و نیایش با
معبود نمی نشینند تا آنچه را که فقر از آنان گرفته است، در رابطه معنوی با
پروردگار هستی بیابند؟
پاسخ به این گونه پرسش ها، نیاز به برخی
مقدمات روانشناسی و مردم شناسی دارد که از عهده این نوشتار بیرون است، اما
همین قدر باید گفت که یکی از هنرهای خرافات، تعامل با چشم و گوش و دست
انسانهاست؛ یعنی انسان خرافه پرست از طریق لمس و شنیدن و دیدن، با عقاید
خود ارتباط برقرار می کند و این گونه ارتباط آرامش خاصی به او می دهد.
مریدی
که نزد مراد خود می رود، او را می بیند، صدایش را می شنود و دستش را می
بوسد، با همه حواس ظاهری اش با او ارتباط برقرار می کند، اما این نوع
ارتباط ظاهرا در عبادت های مأثور و نیایش های دینی مفقود است و ما در
ارتباطات صحیح دینی با عالم ماورا، بیش از چشم و گوش و دست، از قلب و روح و
قوه خیالمان سود می جوئیم. ارتباط قلبی، اگرچه عمیق تر و ماندگارتر است،
اما برای ذهن های خسته و ملول از فقر، دشواری های خاصی دارد.
به هر
روی، نگاهی به محیط های خرافی تر به خوبی نشان می دهد که هر چه جامعه ای با
فقر درگیرتر است، زمینه مساعدتری برای راه های میان بر، از جمله خرافات
دارد. در کشور ما نیز هماره میان گرانی و کمبود و فشارهای مالی بیکاری با
خرافه گرایی نسبت آشکاری وجود داشته است و رواج بیشتر خرافات در سال های
اخیر، مؤید همین نظریه است.