فارس، سرگذشت زندگی بهروز لطفینسب در زندانهای ژاپن کمتر از سرگذشت «پاپیون» در زندانهای گویان نیست. وی که با دخالت گروهی از یاکوزاها به زندان افتاد، بیش از یک دهه را در زندانهای ژاپن به سر برد و سختیها و شکنجههای فراوانی را به جان خرید. بارها به وی سوءقصد شد و او به طور معجزهآسایی از مرگ گریخت.
پس از صدور حکم آزادی نیز 6 ماه به اتاق شکنجه منتقل شد و با زیرکی و نبوغ خود اجازه نداد از او اثر انگشت بگیرند. بعد از ورود به ایران، خاطرات خود را نوشت و پیگیر دادخواست خود شد. در حال حاضر دادخواست او با غرامت 1 میلیارد دلاری در سفارت ژاپن در حال بررسی است.
گفتوگوی زیر بخشی از سرگذشت «پاپیون» ایرانی است در زندانهای ژاپن که از نظر میگذرانید.
* وقتی کتاب «بتی محمودی» را خواندم مصمم شدم خاطرات خود را بنویسم
به عنوان اولین سوال اصرار شما برای انتشار این کتاب چه بود؟ کتابی که قرار است جلد دومی هم داشته باشد؟
روزهایی که من در زندان ژاپن بودم، چون بیشتر اوقاتم در انفرادی سپری میشد، با تنها چیزی که وقتم را میگذراندم کتاب بود. در آن زمان کتابی در زندان بود از نویسندهای به نام «بتی محمودی» با عنوان «به خاطر دخترم هرگز». وقتی این کتاب را خواندم، به عنوان یک ایرانی احساس کردم که این کتاب مذهب و آداب و رسوم فرهنگی ما را به بازی گرفته است. خانم محمودی کتابی نوشته بود که در آن دروغهای فراوانی وجود داشت.
پس از خواندن کتاب با خودم فکر کردم که آدمی آمده و بدین گونه در مورد ایران به دروغ پردازی پرداخته و از روی آن فیلمی تهیه شده و حتی به کتاب و فیلم نیز جوایزی تعلق گرفته است. با خودم فکر کردم که خاطرات من از اقامتم در زندان ژاپن بسیار بهتر و شیرینتر است و من میتوانم کتاب بهتری را بنویسم. از همان زمان این فکر در ذهن من شکل گرفت که خاطرات خودم در ژاپن را به کتاب تبدیل کنم.
در چندمین سال زندان این فکر به ذهن شما خطور کرد؟
در دومین سالی که در زندان بودم.
* در زندان نزدیک به 100 کتاب خواندم/ «سینوهه» در زندان خیلی به کار من آمد
آیا در زندان ژاپن اجازه مطالعه کتاب به شما میدادند؟
در آن زمان میتوانستیم هفتهای یک کتاب بخوانیم. در آن زمان کتابهای بسیاری از سوی دوستان و خانوادههای ایرانی برای زندانیان ارسال میشد. بر روی این کتابها هم شماره زندانی و هم نام زندانی نوشته میشدند. اما مسئولان زندان این کتابها را نگهداری میکردند و به زندانی نمیدادند. زمانی که زندانی از زندان آزاد میشد، این کتابها به وی داده میشدند.
زندانی هم چون قصد خروج از زندان را داشت و بار اضافی نمیخواست با خود به بیرون ببرد، معمولا میگفت قصد دارد این کتابها را بیرون بریزد. مسئولان زندان هم این کتابها را جمع میکردند و با کندن صفحاتی که نام زندانی در آنها درج شده بود،آنها را در اختیار دیگر زندانیان قرار میدادند. در طول مدتی که در زندان بودم، نزدیک به 300 جلد کتاب برای من فرستاده شده بود.
بعد از اینکه کتاب «به خاطر دخترم هرگز» را خواندم، کتاب دیگری به دست من رسید که نویسندهای ایرانی آن را نوشته بود و نظریات خانم محمودی را رد کرده بود. از این رو تصمیم گرفتم کتاب را به گونهای بنویسم که هیچ خواننده ژاپنی نتواند از آن ایرادی پیدا کند.
در زندان ژاپن چند تا کتاب مطالعه کردید؟
نزدیک به 100 کتاب. اولین کتابی هم که خواندم «سینوهه» بود با ترجمه ذبیحالله منصوری. من این کتاب را چندین بار خواندم و برای من استفادههایی هم داشت. در داخل این کتاب به گیاهان دارویی و فواید آنها اشاره شده بود و من برای مقابله با داروهایی که در درون غذاهای من میریختند از این کتاب بسیار استفاده کردم.
آیا کتاب ژاپنی هم میتوانستید بخوانید؟
من میتوانستم ژاپنی صحبت کنم و تا حدی بخوانم و منظور خودم را به دیگران برسانم اما توانایی خواندن کتابهای ادبی یا تخصصی را نداشتم. ژاپنیها سه زبان در کشور خود دارند: «ایراگانا»، «کاتاگانا» و «کانجی». اکثر خارجیها به «ایراگانا» و «کاتاگانا» میتوانند تکلم کنند و زبان «کانجی» به مراتب سختتر است و خود ژاپنیها هم در یادگیری آن مشکل دارند.
سوالی که ممکن است در ذهن بسیاری از خوانندگان کتاب شکل بگیرد این است که شما چگونه بعد از بازگشت توانستید به نوشتن کتاب بپردازید؟ به عنوان یک آدم مال باخته، درآمد شما از کجا تامین میشد؟
وقتی که من به ایران آمدم، هنوز نمیدانستم که پدرم فوت کرده است. من از اوضاع خانوادهام خبری نداشتم زیرا هیچیک از نامههایی که از آنجا به خانوادهام نوشته بودم به دست آنها نرسیده بود و من هم نامهای از آنها دریافت نکرده بودم. از این رو فشار زیادی را بر روی دوش خود احساس میکردم. وقتی به ایران آمدم فکر اقتصاد را از ذهنم خارج کردم و تنها هدف من این بود که کشور ژاپن را به دلیل این رفتار ناشایست محکوم کنم.
* زمانی که وارد فرودگاه ایران شدم دمپایی به پا داشتم/ 6 ماه در اتاق شکنجه بودم
یعنی از همان ابتدا به نوشتن کتاب مشغول شدید؟
نه. تا 4 ماه که اصلا قادر به حرکت نبودم و به دلیل شکنجهها در خانه بستری بودم. زمانی که به ایران آمدم هنوز آثار شکنجه در بدن من بود. من زمانی که وارد فرودگاه ایران شدم دمپایی به پا داشتم زیرا پاهای من به اندازهای ورم کرده بود که داخل کفش جا نمیشدند. بعد از این 4 ماه، پیگیر پروندهام در وزارت امور خارجه شدم. یعنی از اوایل سال 1386.
آیا مسئولان زندان شما را در ژاپن شکنجه کردند؟
23 فوریه 2004 حکم آزادی من صادر شد اما مقامات زندان من را به انفرادی انداختند و از من خواستند تا پای برگههایی را امضاء انگشت بزنم و به این صورت من را متهم جلوه دهند. من از امضاء برگهها خودداری کردم ولی آنها به زور انگشتهای من را گرفتند و پای برگهها زدند.
آنها در روز دستگیری من اثر انگشت گرفته بودند و آنها را بایگانی کرده بودند. از این رو تصمیم گرفتم تا اثر انگشتهای خود را از بین ببرم تا از با اثرهای انگشت اولیه متفاوت باشد.
* برای اینکه برگهها را امضاء نکنم اثر انگشتهای خود را از بین بردم
این کار را در زندان چگونه انجام دادید؟
من داخل اتاق شکنجه بودم که شبیه به اتاق سونا بود. کف اتاق از کفپوشی شبیه پلاستیک پوشیده شده بود. در آن اتاق فقط یک بطری آب پلاستیکی در اختیار من بود که به آن «پکاری» میگفتند و هر روز آن را از آب پر میکردند. در این اتاق شکنجه دستهای من از پشت بسته شده بودند و برای پهن کردن رختخواب از دندانهای خود استفاده میکردم.
برای اینکه به آنها اثر انگشت ندهم، شبها دستان خود را داخل این بطری آب میکردم و بعد از مدتی که پوست انگشتان من متورم میشدند، با مالیدن انگشت خود به لولههای زنگ زده، اثر انگشتان خود را از بین میبردم. این کار را به مدت شش ماه انجام دادم و بعد از آن که آزاد شدم و به اداره مهاجرت رفتم، اثر انگشتهای من با اثر انگشتهای سابق تفاوت داشت.
این اقدام از کجا به ذهن شما خطور کرد؟ آیا کسی از زندانیان به شما گفته بود؟
شاید باورتان نشود که در شرایط سختی که قرار داشتم، این فکر ناخودآگاه به ذهن من خطور کرد و انگار کسی آن را به من الهام کرد.
* نوشتن کتاب دردهای من را تسکین میداد
زمانی که به نوشتن کتاب مشغول بودید، هزینههای شما از کجا تامین میشد؟
زمانیکه در ژاپن بودم در چند نوبت مقداری پول به ایران فرستاده بودم و پدرم برای من ملکهایی را خریده بود. در ایامی که مجروحیت داشتم و به دنبال کارهای پروندهام بودم از آنها استفاده میکردم.
در دورانی که در ایران پیگیر کارهای دادگاهم بودم، به نوشتن نیز مشغول شدم و بیشتر شبها به نوشتن میپرداختم. به دلیل شکنجههایی که در ژاپن بر روی من انجام شده بود، شبها نمیتوانستم به خوبی بخوابم. از این رو شبها دست به قلم میشدم و مینوشتم و گاهی این نوشتن از شب تا صبح طول میکشید. نوشتن به من در این دوران آرامش میداد.
* 5 سال این کتاب را می نوشتم/ انگیزه نوشتن در همه ژاپن رفتهها نیست
آیا پیش از آن هم کتاب خاطراتی از کسانی که به ژاپن رفته بودند نوشته شده بود؟
خوشیها خیلی زود از یاد میروند اما خاطرات بد هستند که همواره در ذهن باقی میمانند و گاه و بیگاه به خاطر انسانها باز میگردند. در دوران جنگ نیز خیلیها از سختیهای روزگار لب به شکایت میگشودند اما تمام کسانی که این روزها زنده هستند آن دوران را یکی از بهترین دوران زندگانی خود میدانند.
بسیاری از ایرانیهایی که به خارج رفتند و با خودشان پول آوردند، دیگر فکر هیچ چیز نیستند، اما ایرانیهایی که مثل من به کشورهای خارجی سفر کردند تا کسب درآمد کنند اما صدمه دیدند، میتوانند بنویسند. اما این انگیزه هم در همه افراد وجود ندارد.
انتشار این گونه کتابها تجربهای است برای کسانی که در رویای رسیدن به پول به خارج سفر میکنند. این کتاب میتواند تجربهای باشد برای خارجیانی که قصد سفر دارند.
* خاطرات را از روی یادداشتهای زندان نوشتم
نوشتن این کتاب چه میزان از شما زمان گرفت؟
نوشتن این کتاب نزدیک به 5 سال از من زمان گرفت. زیرا شبهایی بود که من 10 صفحه مینوشتم اما شبهایی هم بود که تنها میتوانستم 1 صفحه بنویسم. بعد از آن هم این نوشتهها ویراستاری میشدند.
آیا همه این خاطرات را در ذهن داشتید یا اینکه آنها را یادداشت کرده بودید؟
من در ژاپن که بودم یادداشتهای روزانه خود از زندان را در داخل سررسید مینوشتم و زمانی که به ایران آمدم 8 تا از این سررسیدها را با خود به ایران آوردم. از این یادداشتها در نوشتههای خودم خیلی استفاده کردم.
بازتاب این کتاب بعد از انتشار چگونه بود؟
من این کتاب را به سفارت ژاپن دادم و قرار است ترجمه انگلیسی و ژاپنی این کتاب انجام شود تا کتاب در بعد بینالمللی نیز دیده شود. این کتاب از طریق سفارت ژاپن در ایران به توکیو فرستاده شده و آنها در حال بررسی این کتاب هستند.
* یاکوزاها در ایران با «نوچه»ها اشتباه گرفته شدهاند
در کتاب خود به یاکوزاها اشاره کردهاید و اینکه آنها را مسئول اصلی زندانی شدن خود دانستهاید؟ کمی در مورد یاکوزاها توضیح میدهید و آیا با تصوری که ما ایرانیان از مردان خالکوبی میکنند و به خلافکاری دست میزنند، یکسان هستند؟
ساز و کار یاکوزاها در ژاپن در اصل به مانند گروههای مافیا در ایتالیا است. افرادی که دارای خالکوبی هستند و در ایران به عنوان یاکوزاها شناخته میشوند، در اصل «چیمپیرا» هستند که معنایی نزدیک به «نوچه» در فرهنگ فارسی دارد. یاکوزاها افراد بسیار متشخص و پولداری هستند و معمولا ریاست بزرگترین کارخانهها را در دست دارند.
یاکوزاها معمولا در ژاپن با پلیسهای ژاپنی که با پول تطمیع میشوند، همکاری میکنند. برداشتی که ما ایرانیها از یاکوزاها داریم اشتباه است. یاکوزاها در ژاپن قدرت بسیاری دارند و میتوانند بر روی رئیس جمهور نیز تاثیر بگذارند.
ایرانیهایی که به ژاپن سفر کردند تا چه اندازه توانستند موفق باشند؟
موفقیت ایرانیها در ژاپن به تورم در بازار ایران بستگی داشت. ایرانیها وقتی در آنجا کار میکردند، قیمت دلار در داخل کشور پایین بود و این امر موجب شد تا آنها با پنج یا شش ماه کار در ژاپن درآمد خوبی داشته باشند و در بازگشت صاحب سرمایه و مال و منال میشدند. اما در حال حاضر شرایط تغییر کرده و چیزی عاید ایرانیهایی که به ژاپن سفر میکنند، نمیشود. زیرا با توجه به افزایش قیمت دلار در این روزها، شرایط تغییر یافته است.
به همین دلیل افرادی که در موج اول مهاجرت به ژاپن سفر کردند و پس از مدتی به ایران بازگشتند، توانستند وضعیت اقتصادی خوبی داشته باشند. اما افرادی که بعدها وارد ژاپن شدند با توجه به افزایش تورم در ایران نتوانستند چندان برنده باشند. در واقع استفاده و تبدیل آن پولها به ملک یا طلا توانست به این افراد کمک کند تا پس از مدتی میزان اندوخته آنها چندین برابر شود.
ایرانیهایی که وارد ژاپن میشدند بیشتر به چه کارهایی مشغول میشدند و چه فعالیتهایی در ژاپن انجام میدادند؟
بیشتر ایرانیهایی که وارد ژاپن میشدند به کارهای خدماتی مشغول میشدند. در این گونه کشورها که از نظر صنعتی پیشرفته هستند، افراد مهاجر بیشتر در این مشاغل به کار گرفته میشوند. کارفرمایان ژاپنی هم حق بیمه دریافت میکردند و به کارگران ایرانی نمیدادند. اکثر ایرانیها هم که در انجام کارها جراحت پیدا میکردند، به دلیل عدم شناخت قوانین ژاپن آسیبهای فراوانی میدیدند.
برای نمونه یکی از ایرانیها که با لودر کار میکرد از ناحیه صورت دچار جراحت سختی شده بود و کارفرما به جای اینکه او را به بیمارستان منتقل کند، وی را به خانه آورده بود و مقداری دارو به او داده بود و گفته بود هر موقع خوب شدی بیا سر کار. از این جهت به ایرانیها در ژاپن بسیار بد میگذشت.
مردم ژاپن چگونه مردمانی بودند؟ آیا آنها رفتار خوبی با مهاجران ایرانی داشتند؟
مردم ژاپن، مردمان خوبی هستند. اما به چیزی که کمتر اهمیت میدهند بهداشت است و من خودم در خانههای ژاپنیها کمتر میتوانستم غذا بخورم. اما در مکانهای عمومی وضعیت فرق داشت و به بهداشت بیشتر اهمیت میدادند. این کثیف بودن هم بیشتر به دلیل آن است که زن و مرد هر دو در خارج از خانه مشغول هستند و فرصت کمتری برای رسیدگی به امور داخلی منزل دارند.
* ژاپن دیگر، ژاپن دهه 70 نیست/ فعالیتهای چین ژاپن را فلج کرده است
در حال حاضر وضعیت ایرانیهایی که به ژاپن رفتهاند چگونه است؟
از زمانی که از ژاپن اخراج شدهام اطلاعات چندانی از وضعیت ایرانیها ندارم اما شنیدههایی که از دیگران به گوش من میرسد این طور است که ژاپن دیگر آن ژاپن دهه 70 شمسی نیست. در حال حاضر با فعالیتهایی که چین انجام میدهد، ژاپن فلج شده و به مانند سابق نیست. حتی خود ژاپنیها هم در تنگنا قرار دارند.
ایرانیهایی که برای کار به ژاپن میآمدند، شرایط زندگی آنها چگونه بود؟
اوایل پانسیونهایی بودند که ایرانیها راهاندازی کرده بودند و ایرانیها در آنجا زندگی میکردند و برای هر شب 1000 تا 1500 ین پرداخت میکردند. بیشتر ایرانیها در ابتدا به دلیل ندانستن اوضاع و شرایط متضرر میشدند و دست از پا درازتر به ایران باز میگشتند.
در جاهایی هم که مشغول به کار میشدیم از ما سوء استفاده میکردند و تا موقعی که کار بود از ما نگهداری میکردند و بعد از آن هم عذر ما را میخواستند. بعد از اینکه زبان ژاپنی را یاد گرفتم راه و چاه را پیدا کردن کار هم دستم آمد و با کسانی هم آشنا شدیم. وضعیت ما در ژاپن شبیه به افغانیهایی بود که در ایران کار میکردند.
درآمد ایرانیها در آنجا از 7 هزار ین آغاز میشد و به 12 هزار ین میرسید. اکثر ایرانیها غذاهای ژاپنیها را نمیتوانستند بخورند و خودشان به پخت و پز میپرداختند.
* به کسی پیشنهاد نمیکنم که به ژاپن برود
آیا به کسی توصیه میکنید که به ژاپن برود؟
برخیبرای مشاوره نزد من میآیند اما من به آنها توصیه میکنم که پای خود را از کشور بیرون نگذارند. در حال حاضر اگر شما یک ویزای سه ماهه برای ژاپن بگیرید و در این سه ماه اگر شما کار پیدا کنید ماهی 3 هزار دلار کار میکنید که بعد از سه ماه میشود 9 هزار دلار که به پول ایران میشود نزدیک 18 میلیون تومان. بعد از سه ماه هم در صورت ماندن به جرم نداشتن ویزا از کشور اخراج میشوید.
در حال حاضر گفته میشود که به ایرانیها خیلی حساس شدهاند؟
نه فقط به ایرانیها بلکه به کل خارجیانی که به کشور آنها میروند حساس شدهاند. در گذشته آنها نیازمند کار ایرانیها و خارجیها بودند و چندان به رو نمیآوردند. اما در حال حاضر در ژاپن کار چندانی وجود ندارد و از این رو به حضور خارجیها حساس هستند.
در صورت موفقیت شما در این پرونده، چه میزان خسارت دریافت خواهید کرد؟ از سوی دیگر این چه نتایجی برای شما و ایران در حوزه بینالملل خواهد داشت؟
من با این کار در وهله اول به دنبال اثبات حقوق و حقانیت خودمان و حاکمیت ایران هستیم. در این دادخواست ما 1 میلیارد دلار غرامت خواهی شده و این یک تخمین جهانی است. موفقیت ما در این پرونده موجب میشود تا ژاپنیها تنبیه شوند و از این به بعد در برخوردهای خود بیشتر دقت کنند. خسارت مالی برای من چندان مهم نیست و بیشتر دنبال آن هستم تا اعاده حیثیت کنم و آنها بابت این رفتار خود از من معذرت خواهی کنند.
پدر من در محل خودمان(جوادیه) فرد بسیار سرشناسی بود و به نیکوکاری شهرت داشت. اما زمانی که پدرم خبر دستگیری من را شنید، این خبر موجب سکته و فوت وی شد. مادر من هم از غصه دوری من 8 سال در غم و غصه بود و بعد و از نظر روحی و فیزیکی بسیار ضعیف شد و بعد از مراجعت من به ایران از دنیا رفت.
* شیرین عبادی به من گفت برو به قوه قضائیه کشورت بگو حقت را بگیرد
چه شد که با خانم شیرین عبادی آشنا شدید و قصد داشتید از طریق خانم عبادی به پرونده رسیدگی کنید؟
من در ژاپن که بودم در روزنامههای ژاپن متوجه شدم که خانم عبادی برنده جایزه صلح نوبل شده و امیدوار شدم که از طریق وی دادخواهی خودم در عرصه بین الملل را از طریق خانم عبادی پیگیری کنم.
کی پیش وی رفتید؟
سال 1387 بود که به دفتر خانم عبادی در یوسفآباد مراجعه کردم و نسخهای از پرونده خودم را به وی دادم. خانم عبادی گفت که باید یک وکیلی از جانب شما انتخاب شود و به ژاپن برود و به کار شما رسیدگی کند. از طریق سفارت ایران 4 وکیل به من معرفی شد و من یکی را انتخاب کردم تا با او قرار داد ببندم. وکیل ژاپنی هم از من خواست وکیلی از ایران را بفرستم تا با وی مذاکره کند.
من به خانم عبادی به دلیل وجه بین المللی و شناختی که ژاپنی ها از وی داشتند، پیشنهاد دادم تا به ژاپن برود اما وی نپذیرفت و من وکیل دیگری را به ژاپن فرستادم. این وکیل ایرانی کاری از پیش نبرد و همه هزینههای من به باد رفت.
پس از بازگشت وکیل ایرانی به خانم عبادی زنگ زدم. این تماس من همزمان شده بود با حادثهای که در دفتر وی رخ داده بود و شیشههای دفتر وی را شکسته بودند. وقتی به وی گفتم که چه شرایطی پیش آمده وی گفت: برو به قوه قضائیه کشورت بگو حقت را بگیرد.
* در صورت موفقیت پرونده 1 میلیارد دلار از ژاپن غرامت میگیرم
نظر مراجع قضایی ایران در مورد پرونده شما چیست؟
در حال حاضر رئیس بین الملل قوه قضائیه، آقای ساعدی، و وکیل من برای این پرونده، آقای نجفی، که سابق بر این پرونده آمیا در آرژانتین را پیگیری میکرده، معتقد هستند که چون شما با یک باند خلافکار روبه رو بودهاید در نتیجه تمام مراحل دادگاه شما صوری بوده و در خارج از قوانین قضایی ژاپن بررسی شده است و این حکم برای شما صادر شده است.
آنها معتقد هستند که محال است که دادگاه ژاپن چنین مراحلی را انجام بدهد و آن وقت مدارک جرم خود را هم دست متهم بدهد که آنها را از کشور خارج کند. ارزش کتاب و دادخواست من به دلیل مدارکی است که در کتاب منتشر شده در غیر این صورت آنها خیلی راحت ادعا میکردند که آنها مدارک جعلی هستند.