* کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود با عنوان «تابلوی بلند تهران» به قلم حسام الدین برومند آورده است:
1- نگاه به کارهای بزرگ و ماندگار مانند نگاه کردن به آسمان خراشها از فاصله نزدیک است. همچنانکه از نزدیک نمیتوان تمام نمای آن آسمان خراش را به خوبی رویت کرد، کارهای بزرگ را نیز نمیشود به فوریت و بدون فاصله گرفتن زمانی دید و فهمید و درک کرد. اثر کارهای ماندنی و تاریخی در طول زمان است که به چشم میآید. مانند آسمان خراش که فاصله از آن هر قدر بیشتر شود، بهتر رخ مینماید و بلندای آن در افق نگاه نمایان تر میگردد.
اکنون یک هفته پس از اجلاس سران غیرمتعهدها در تهران این وضعیت مصداق دارد. از یک سو به رغم تلاشها و تحرکات و دسیسههای نظام سلطه برای دیده نشدن این اجلاس در سطح دنیا، بازتابهای گسترده رسانهای حاکی از آن است که نه سیاست «سانسور» و «سکوت» جواب داده و نه میشود در جنگ رسانهای - Mediawar- ولو با لطایف الحیل، تحریفها و شیطنت ها، بنای رفیع اجلاس تهران را کوچک و کوتاه جلوه داد. حجم انبوهی از اعترافات رسانههای غربی و حتی صهیونیستی وجود دارد که نشان میدهد آنها نتوانستهاند نمای اجلاس تهران را به یک ساختمان کوچک تنزل دهند.
برای همین است که رویترز اذعان میکند اجلاس تهران، کودتای دیپلماتیک علیه پروژه انزوای ایران است. نیویورک تایمز ناگزیر آن را «همایش امید» میخواند و حتی فاکس نیوز - دارای مواضع رادیکالی- با اشاره به حاشیه رفتن طرح انزوای ایران، از پیامدهای این اجلاس در آینده احساس نگرانی کرده و با لحنی هشدار دهنده از «ریاست بزرگ ترین بلوک رای دهنده سازمان ملل در اختیار ایران» خبر میدهد.
ترجیع بند رسانههای دنیا اعتراف به این موضوع است که سیاستهای آمریکایی و اسرائیلی درباره ایران به شکست انجامیده است و از همین روی چامسکی درباره اجلاس تهران این واقعیت را علنی میکند که «آمریکا و غرب در تقابل با ایران تنها هستند.»
با این حال در این فرصت کوتاه پس از اجلاس تهران نمیتوان پیامها و پیامدهای راهبردی آن را به محاسبه نشست. آینده نشان خواهد داد که تاثیر اجلاس نم در مناسبات و معادلات دنیا تا چه حد خواهد بود و چه انقلاب بزرگی در پهنه تصمیم گیریهای کشورهای «مستقل» و «غیرمتعهد به گفتمان سرمایه داری» به وقوع پیوسته است.
2- اجلاس تهران را باید از منظری راهبردی مورد واکاوی قرار داد. این اجلاس فقط بیانگر شکست سیاستهای آمریکایی و صهیونیستی علیه ایران نیست. نکته مهم این است که اجلاس مذکور نه تنها ثابت کرد جمهوری اسلامی ایران منزوی نیست بلکه انزوای «گفتمان آمریکایی» در پهنه مدیریت جهانی را نشانه رفت و به درستی به هدف نیز زد.
اگر آلبرکامو 45 سال پیش هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات به این واقعیت اعتراف کرد که «ما در عصر فحشای کلمات زندگی میکنیم، صلح میگوییم و از آن جنگ اراده میکنیم، آزادی میگوییم و از آن اسارت اراده میکنیم، علم میگوییم و از آن جهل اراده میکنیم و...» و این حقیقت به یک خاطره تاریخی و حس نوستالوژیک تبدیل شد؛ جمهوری اسلامی در ساحتی عمیق تر و دقیق تر این مسئله را به یک مبارزه مبدل نموده و سیمای بدون روتوش مدعیان آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و... را در پهنه روابط بین الملل فاش ساخته است.
بیش از سه دهه است که ساختار معیوب نظام به اصطلاح بین الملل از سوی جمهوری اسلامی به چالش کشیده شده و این خود دارای خیرات و برکات پرشماری بوده است.
3- بیانات راهگشا و حکیمانه رهبرمعظم انقلاب اسلامی در نشست تهران، حقیقتی را برای همه به ویژه دو سوم کشورهای جهان تبیین کرد که به منزله ضربه استراتژیک به ستون خیمه لیبرال دموکراسی و کاپیتالیسم است.
«آقا» در بیانات روشنگرانه شان در افتتاحیه اجلاس سران -9/6/91- پاشنه آشیل قدرتها را مورد اشاره قرار داده و خاطرنشان کردند؛ «با سوء استفاده از همین سازوکار غلط است که آمریکا و همدستانش توانستهاند زورگوییهای خود را در لباس مفاهیم شریف بر دنیا تحمیل کنند. آنها میگویند «حقوق بشر» و منافع غرب را اراده میکنند، میگویند «دموکراسی» و دخالت نظامی در کشورها را بجای آن مینشانند، میگویند «مبارزه با تروریسم» و مردم بی دفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهای خود میسازند.» و بلافاصله اینچنین نقاب دروغین حقوق بشر را از سیمای مدعیان غربی کنار زدند؛ «در نگاه آنها بشریت به شهروندان درجه یک و دو و سه تقسیم میشود، جان انسان در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین ارزان و در آمریکا و غرب اروپا گران قیمت گذاری میشود.»
و بالاخره رهبر انقلاب پس از تبیین ماهیت واقعی قدرتهای استکباری، چگونگی تداوم حیات قدرتها را این گونه به تصویر کشیدند که؛ «... با شبکه رسانهای انحصاری و سازمان یافته، دروغهای خود را راست و باطل خود را حق و ظلم خود را عدالت طلبی وانمود میکنند و در مقابل هر سخن حقی را که افشاگر فریب آنهاست دروغ و هر مطالبه برحقی را یاغیگری مینامند.»
4- اتفاق مبارکی که در حال وقوع میباشد این است که علاوه بر ملتهای مستقل و آزادیخواه، اکنون بسیاری از مقامات کشورها نیز عزم خود را جزم کردهاند تا این واقعیتها را ببینند و حقایق را بشنوند. به عنوان مثال رئیس جمهور بنین که رئیس اتحادیه آفریقاست در سفر به تهران و شرکت در اجلاس غیرمتعهدها تقاضای ملاقات با رهبر انقلاب میکند و در دیدار با «آقا» میگوید؛ «من سه بار نطق شما [در افتتاحیه اجلاس] را گوش کردم و سه بار هم متن آن را خواندم.»
5- اکنون باید گفت این بزرگ ترین ضربه و لطمهای است که آمریکاییها و صهیونیستها از اجلاس تهران دیدهاند و برای همین است که مقامات تل آویو عجزآلود به ناسزاگویی علیه 120کشور شرکت کننده در اجلاس تهران روی آوردهاند؛ چون فهمیدهاند سخنان منطقی و حکیمانه رهبر ایران که خواسته بحق و مطابق با فطرت همه انسانهای پاک سرشت است در دل و جان آنها نفوذ کرده است.
* خراسان
روزنامه خراسان در سرمقاله امروز خود با عنوان «پارادوکس سازنده در سیاست خارجی مصر» به قلم علیرضا رضاخواه آورده است:
«الاسلام هوالحل»، اسلام تنها راه حل است، این جمله را شاید بتوان کلیدی ترین شعار جماعت اخوان المسلمین در طول 80 سال گذشته دانست. اسلام حداکثری، تاکید براحیای خلافت و امت اسلامی، جدانبودن دین از سیاست و همچنین تاکید بر شریعت به عنوان منبع قانون گذاری و مشروعیت، مولفههایی بوده که از آغاز تاکنون گفتمان حاکم بر اخوان المسلمین را شکل میداده است.
با این حال به دنبال بیداری اسلامی در مصر و سرنگونی نظام دیکتاتوری خاندان مبارک در این کشور شاهد اتخاذ مواضعی ظاهرا متناقض و پارادوکسیکال از سوی جماعت اخوان المسلمین و منسوبین به آن بوده ایم. البته باید تصریح شود که چنین برداشتی ازعملکرد این جماعت بیش از آن که به حقیقت نزدیک باشد ناشی از تصویر نادرستی است که نسبت به شیوههای عملکرد اخوان المسلمین در ذهن جهانیان به ویژه ما ایرانیها شکل گرفته است.
جنبشی اصلاحی ونه انقلابی
درک این واقعیت که جماعت اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش مذهبی در طول دوره حیات پرفراز و نشیب خویش هیچ گاه داعیه انقلابی گری نداشته و همواره بر «دعوت» و «تبلیغ» به عنوان مبنای یک حرکت اصلاحی و تدریجی در جامعه تاکید داشته است، میتواند در تحلیل عملکرد محافظه کارانه اخوانی ها، در جریان درگیریهای خیابانی مصر و میدان التحریر که به انقلاب 25 ژانویه منجر شد، بسیار مفید باشد.
نزدیک به یک قرن مبارزه، زندان رفتن، شهادت و شکنجه جماعت اخوان المسلمین توسط دولتهای مختلف در مصر، واقع گرایی، محافظه کاری و انعطاف پذیری را به هویت اسلامی این جنبش افزوده است. سفر اخیر محمد مرسی رئیس جمهوری منتخب مردم مصر به چین و حضور وی در کنفرانس عدم تعهد در تهران، مواضع وی در قبال گذرگاه رفح و صحرای سینا را بسیاری از تحلیل گران آغازی بر یک تغییر بنیادین در رویکرد سیاست خارجی مصر دانستهاند. واقعیتی که یاسر علی سخنگوی محمد مرسی آن را این گونه بیان میکند: «محمد مرسی خواهان ارتباط با تمامی ملتهای عربی و منطقهای است مشروط بر این که این روابط در راستای منافع میهن و شهروندان مصری باشد.
ما بر اصول و مواضع قدیمی پافشاری نمیکنیم و معتقدیم ایجاد ساختارهای جدید در روابط بین الملل یک ضرورت است. ما در راستای منافع میهن گام برمی داریم.» با این حال اعزام سفیر جدید قاهره به تل آویو، دریافت کمک یک میلیارد دلاری از آمریکا، تلاش برای حفظ روابط با عربستان سعودی، مسکوت گذاردن پیمان کمپ دیوید، همسویی با ائتلاف سازش در منطقه به رهبری عربستان در مسئله سوریه و... باعث شده تا برخی نیز اقدامات متفاوت با دولت پیشین را روبنایی و سطحی ارزیابی کنند و تأکید کنند که در زیربنای سیاست خارجی مصر تغییری ایجاد نشده است.
چارچوبی برای تحلیل سیاست خارجی
برای تبیین سیاست خارجی یک کشور در حوزه روابط بین الملل بهره گیری از 2 چارچوب تئوریک «سازه انگاری» و «نو واقع گرایی»، بیشترین طرفدار را در بین علمای علم سیاست دارد. سازه انگاری با تأکید بر سرمنشاء درونی شکل گیری سیاست خارجی؛ بر نقش هویت یک ملت در رویکردهای بین المللی آن پافشاری میکند. این تئوری عنوان میدارد که تغییر در هویتها باعث تغییر در «کارگزار» و به دنبال آن ایجاد تغییر بنیادی در «ساختار» میشود. همچنین دگرگونی در سیاست بین المللی زمانی رخ میدهد که باورها و هویتهای کنشگران داخلی تغییر کند. از سوی دیگر نو واقع گرایی در مقابل با تأکید بر محیط بین المللی مختصات ساختاری نظام بین الملل را در اتخاذ تصمیم گیری در سیاست خارجی موثر میداند.
* جمهوری اسلامی
«تحلیل سیاسی هفته» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در ذیل آمده است:
برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران و آغاز ریاست سه ساله کشورمان بر بزرگترین نهاد بینالمللی پس از سازمان ملل متحد، از رویدادهای مهم روزهای اخیر و بیتردید یکی از موفقیتهای بزرگ جمهوری اسلامی ایران بود. این اجلاس درحالی در تهران به پایان رسید که شرکت بیسابقه اعضا و مسائل مطرح شده در آن، امیدها برای ایجاد نظمی نو، مبتنی بر مشارکت همه دیدگاهها در اداره جهان و جایگزینی با نظام یکجانبه گرای نظام سلطه را افزایش داده است.
صراحت کشورهای شرکت کننده در تکرار تکیه بر دستاوردهای گذشته جنبش در مبارزه علیه امپریالیسم، استعمار، استعمار نو، نژادپرستی و آپارتاید، استکبار و تمامی اشکال مداخله خارجی و همچنین تاکید آنها بر حاکمیت ملی کشورها، برابری دولتها، تمامیت ارضی کشورها و عدم دخالت در امور آنها، با اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از اقدامات تجاوزکارانه و دفع این اقدامات یا دیگر انواع نقض صلح، تشویق و ترغیب همگان به حل و فصل اختلافات بینالمللی به طرق صلح آمیز یا به هر طریقی که صلح و امنیت بینالمللی و عدالت به خطر نیفتد، ضمن خودداری از تهدید و یا استفاده از زور علیه تمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر کشور، تیر خلاصی است بر سلطه آمریکا که کاخ سفید با استناد به آن به خود اجازه لشگرکشی به کشورها با نادیده گرفتن قوانین بینالمللی و حتی نظر شورای امنیت که خود کارنامه درخشانی در این باره ندارد، میدهد.
یکی از موفقیتهای این اجلاس را باید تنظیم سند محتوایی نشست تهران در 700 بند دانست که به تصویب 120 کشور عضو جنبش عدم تعهد رسید. همچنین صدور بیانیه 11 بندی پایانی سران و تاکید بر مخالفت با اجرای تحریمهای یکجانبه، احترام به حقوق هستهای کشورها از جمله ایران، همدردی با قربانیان تروریسم از جمله شهدای هستهای ایران، ممانعت از نژادپرستی و اسلام هراسی، تأکید بر تشکیل دولت فلسطین با مرکزیت قدس، گفت و گوی ادیان و تمدنها و ایجاد سازوکاری برای پیگیری مصوبات را باید از موفقیتهای جمهوری اسلامی ایران دانست.
به هر حال این اجلاس با همه موفقیتهای پیدا و پنهان آن به پایان رسید، البته این بدان معنا نیست که نقاط ضعف و اشتباهاتی در برگزاری آن وجود نداشت ولی امیدواریم که تجارب برگزاری چنین اجلاس بزرگی بتواند دستمایه اقدامات هماهنگ و کم نقصتر در آینده باشد.
نکته اساسی دیگری که در پس برگزاری اجلاس شانزدهم وجود دارد، آغاز ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد است که متضمن برنامه ریزی دقیق و ایجاد ساختارهای دیپلماتیک پویا برای عملیاتی کردن این مهم و متحول کردن جنبش و خارج نمودن آن از وضعیت انفعالی است. طبیعتاً اعضای جنبش انتظار دارند در پرتو مدیریت ایران بر عدم تعهد، شاهد نقشآفرینی جنبش در حوزه سیاست و امنیت بینالمللی و کانونهای چالش برانگیز باشند. بنابر این گام مهم ایران پس از برگزاری اجلاس تهران، فعال کردن دیپلماسی چند جانبه و ایجاد تمهیدات مدیریتی و کسب مهارتهای دیپلماتیک در ائتلافسازی و هماهنگ سازی غیرمتعهدها برای ایجاد اجماع بین 120 کشور عضو در عرصههای مختلف است که باید وجهه همت مسئولان قرار گیرد.
از رویدادهای هفته جاری باید به انتشار گزارش تکراری و مغرضانه مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره فعالیتهای هستهای اشاره کرد که منعکس کننده بیکم و کاست دشمنیها و شایعه پراکنیهای آمریکا علیه حقوق اساسی ملت ایران بود. انتشار این گزارش علاوه بر محتوای کذب ومغرضانه اش، به خاطر همزمانی با برگزاری اجلاس موفقیت آمیز اجلاس "نم" در تهران و تاکید 120 کشور جهان بر حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای، این گمان را به یقین تبدیل کرد که آقای آمانو درصدد کم رنگ کردن موفقیت و مقبولیت ایران و ضربه زدن به پیروزی کشورمان در میان کشورهای غیرمتعهد است.
در هفته جاری اعضای شورای عالی حوزههای علمیه سراسر کشور با رهبر انقلاب دیدار کردند. در این دیدار، ایشان با تاکید بر تربیت روحانیون و علمای تأثیرگذار، خواستار تحول در حوزههای علمیه و ارتقای سطح اخلاق و معرفت دینی شدند. حضرت آیتالله خامنهای، روح حاکم بر حوزههای علمیه را تربیت علمای وارسته بیان کرده و در تبیین لوازم بیرونی و محتوایی فعالیتهای حوزههای علمیه، بر مواردی همچون پرهیز از تقلید روشهای مدیریتی دیوان سالارانه، گسترش تشکیلات اداری، موازی کاری و مدرک گرایی تأکید کردند.
در موضوعات خارجی مسائل سوریه، در صدر خبرها و گزارشها قرار داشت. در هفته جاری، اخضر ابراهیمی، دیپلمات و سیاستمدار کهنه کار الجزایری به عنوان نماینده دبیرکل سازمان ملل در موضوع سوریه، مأموریتش را رسماً آغاز کرد. اخضر ابراهیمی در بدو کار تأکید کرد مخالف مداخله نظامی در سوریه است. با اینحال وی اعلام کرد که مأموریت بسیار دشواری را پیش رو دارد.
اخضر ابراهیمی درحالی وارد بحران سوریه میشود که این کشور در شرایط خاصی به سر میبرد. مداخلات خارجی به خصوص از جانب غرب و چند کشور منطقه که از آغاز ناآرامیهای سوریه شروع شده بود اکنون وارد مرحله ارسال سلاحهای مختلف و در سطحی گسترده به شورشیان و تروریستها شده است. مسئله این است که مواضع ویژه سوریه و بخصوص پافشاری به حمایت از خط مقاومت و اتخاذ سیاست ضد صهیونیستی، مورد خشم رژیم صهیونیستی، غرب و متحدین منطقهای آنها قرار داشته است و این دولتها درصدد فرصتی بودند تا خشم و کینه خود را علیه دولت سوریه بروز داده و از سوریه انتقام بگیرند که ظاهراً تحولات اخیر و ناآرامیهای سیاسی، این فرصت به این دولتها داده است.
واقعیت این است که نظام حکومتی سوریه نیز همچون دیگر کشورهای منطقه دارای ضعف و قوتهایی است ولی برجسته کردن ضعفهای حکومت دمشق و دمیدن در آتش تنشهای داخلی این کشور، حربهای است که دولتهای استعمارگر، رژیم صهیونیستی و دولتهای مرتجع منطقه از آن برای به زیر کشیدن دولت بشار اسد و ساقط کردن آن بهرهبرداری میکنند. این سیاست خصمانه و حذفی جبهه ضد سوری موجب شده است تمامی تلاشهای مسالمت آمیز برای حل بحران سوریه به شکست بینجامد. اکنون نیز که تلاش اخضر ابراهیمی برای حل بحران سوریه آغاز شده است، زمانی به نتیجه خواهد رسید که دخالتهای خارجی در این کشور متوقف و ارسال سلاح به گروههای شورشی قطع شود و تا زمانی که این دخالتها متوقف نشود چشم انداز روشنی برای حل بحران سوریه پدید نخواهد آمد.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان «آیا اجلاس تهران دستاوردی برای حل بحران سوریه نداشت؟» به قلم صالح اسکندری آورده است:
بررسی و اتخاذ موضع در خصوص بحرانهای منطقهای یکی از دستور کارهای همیشگی اجلاس غیر متعهدها در 16 دور گذشته بوده است. 120 کشور عضو این جنبش در سند نهایی اجلاسهای گذشته و یا بیانیههای پایانی که معمولا کشور میزبان در تهیه و تدوین آن نقش بسزایی دارد و یا حتی در سایر اسناد نظیر گزارش گزارشگران ویژه که در مراسم اختتامیه قرائت میشود، مواضع اعضا را در خصوص بحرانهای منطقهای ابراز میدارند.
در شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها که در تهران برگزار شد فصل دوم سند نهایی که به تصویب اعضای این جنبش رسید به بحرانهای منطقهای به ویژه در خاورمیانه، آفریقا و آمریکای لاتین پرداخته شده است. یکی از مهمترین مسائل منطقهای حوزه خاورمیانه که در اجلاس شانزدهم در دستور کار غیرمتعهدها قرار گرفت موضوع مناقشه برانگیز بحران سوریه بود. در موضوع حل بحران سوریه بین اعضا اختلافات عمدهای وجود داشت که میتوانست منجر به یک شکاف سیاسی گردد که البته با مدیریت هوشمند جمهوری اسلامی هم مسئله سوریه در سند پایانی و سایر اسناد مطرح شد و از منافع ملت و دولت قانونی این کشور دفاع شد و هم از وقوع یک شکاف سیاسی نظیر آنچه در سال 1979 در خصوص حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان رخ داد جلوگیری شد.
در اجلاس ششم که در "هاوانا" برگزار شد وقتی پیشنهاد پشتیبانی از خواستههای جمهوری اسلامی ایران که تازه به این جنبش پیوسته بود علیه آمریکا مطرح شد، تعدادی از کشورها تاکید کردند که بایستی تجاوزات آمریکا به ایران و دخالت نظامی شوروی در افغانستان هر دو با هم در جلسات جنبش مطرح و بررسی شود. در این دوره با اینکه اکثریت اعضا خواستار محکومیت حمله اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان بودند اما تعداد محدودی از کشورها که از نفوذ نسبتا بیشتری برخوردار بودند نظیر الجزایر، عراق و هند از همراهی با اکثریت امتناع کردند.
مدیریت هوشمند جمهوری اسلامی در اجلاس شانزدهم تابع یک الگوی دو وجهی بود که از یک سو در جایگاه ریاست "نم" میبایست توافق اکثریت اعضا را در یک مکانیسم تصمیم گیری کاملا اجماعی جلب کند و از طرفی در جایگاه منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی مواضع اصولی کشورمان را در خصوص بحران سوریه به پیش ببرد. از این رو تلاش شد موضوع سوریه هم در سند 700 بندی تهران مطرح شود و هم در سایر اسناد اجلاس شانزدهم بدان پرداخته شود.
در سند تهران که به چند زبان اصلی غیر متعهدها ترجمه شده است حداقل در 3 تا 4 بند به طور مشخص به موضوع سوریه پرداخته شده است. در یکی از بندهای این سند که به تصویب کلیه اعضای جنبش نم رسیده چون یکی از اصول غیر متعهدها عدم مداخله کشورهای خارجی در امور داخلی سایر کشورهاست با مداخله خارجی در امور سوریه نیز مخالفت شده است. در این سند حمله نظامی آمریکا به سوریه در سال 2008 محکوم شده و در بند دیگر با تحریمهای یک جانبه علیه سوریه مخالفت شده است. در سند تهران همچنین با تقدیر از تلاشهای "کوفی عنان" فرستاده سازمان ملل در امور سوریه که به معنای تاکید بر طرح 6 مادهای وی برای حل بحران سوریه است از ماموریت آقای اخضر ابراهیمی استقبال و حمایت شده است.
در بند دیگری از این سند بر به وجود آمدن تسهیلات لازم برای ارسال کمکهای بشر دوستانه به کشور سوریه تاکید شده است. جالب توجه این است که این موارد در اجلاس کارشناسان بدون تحفظ و در کمترین زمان ممکن به تصویب رسیده است. اگر چه برخی به خصوص غربیها و رسانههای حوزه آتلانتیک فکر میکردند موضوع سوریه محل مناقشه اصلی در اجلاس تهران خواهد شد اما در کمیته سیاسی کارشناسان ارشد که به ریاست کشور کوبا برگزار شد تنها کشور قطر در خصوص بندهای مذکور ملاحظاتی داشته که با ارائه فرمول قابل قبولی توسط کوبا و مشارکت فعال ایران مسئله بلافاصله حل شد.
نکته در خور توجه دیگر اینکه کشور عربستان نیز نه در اجلاس کارشناسان ارشد، نه وزرای خارجه و نه اجلاس سران هیچ مخالفتی با این پاراگراف در خصوص سوریه نمیکند. اغلب کشورهای اسلامی و عربی که در این اجلاس با این مواضع موافقت کردند کمتر از یک ماه پیش در اجلاس سران کشورهای اسلامی(OIC) در مکه مواضع صریحی علیه دولت سوریه گرفته بودند و حتی این کشور را لغو عضویت کردند. با این حال جمهوری اسلامی توانست در اجلاس تهران آنها را بر سر پاراگراف فوق در سند نهایی
غیر متعهدها متقاعد نماید.
جمهوری اسلامی ایران علاوه بر سند 700 بندی اجلاس تلاش کرد در قالب تروئیکای "نم" که متشکل از روسای سابق، فعلی و آینده غیر متعهدها یعنی مصر، ایران و ونزوئلاست نیز بیانیهای به منظور حل بحران سوریه صادر کند که البته با مخالفت مصر این تلاش به جایی نرسید. مصریها در اجلاس تهران تاکید ویژهای بر پیشنهاد رئیس جمهور کشورشان در اجلاس (OIC) مکه داشتند. محمد مرسی رئیس جمهور مصر در این اجلاس پیشنهاد کرده بود کمیتهای درون سازمان همکاری اسلامی برای حل بحران سوریه ایجاد شود که از کشورهای عربستان سعودی و مصر و ترکیه و ایران تشکیل شده باشد.
با این حال مردان دیپلماسی کشور ناامید نشدند و پروژه دفاع از مردم مظلوم سوریه و دولت قانونی این کشور را که امروز در معرض بی سابقه ترین حمله تروریستهای آفریقایی تبار و سلفیهای برخی کشورهای منطقه هستند و به نیابت از آمریکا و رژیم صهیونیستی با یکی از حلقههای مقاومت میجنگند به گونهای دیگر پیگیری کردند.
در آخرین لحظات برگزاری اجلاس، جمهوری اسلامی ضمن احترام به نظرات و دیدگاههای مختلف اعضا در بحران سوریه از طریق گزارش گزارشگر ویژه که با تصویب اعضا به یکی از اسناد معتبر اجلاس تبدیل شد بندی را به تصویب رساند که از طریق آن رئیس شانزدهمین دوره غیر متعهدها یعنی ایران میتواند با همکاری سایر اعضا در خصوص حل بحرانهای منطقهای ورود پیدا کند و با طرف رایزنی قرار دادن کشورهای مختلف عضو که به انتخاب خود رئیس است در خصوص مهمترین مسائل و مشکلات منطقهای کمیتههای مشورتی تشکیل دهد. این مجوز بدین معناست که اگر کشوری به هر دلیلی در پی اخلال در مسیر حل مشکلات و بحرانهای منطقهای بود، میتواند مورد رایزنی رئیس جنبش قرار نگیرد. بدین صورت مسئلهای که در تروئیکا به وجود آمده بود نیز از بین میرود.
تلاشهای حقوقی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی به منظور پیشبرد منافع کشورمان در موضوع سوریه در قالب یک الگوی دو وجهی در عین حال نافی اقدامات و تمهیدات دیپلماتیک برخی کشورهای عربی که در موضع تخاصم با دولت سوریه هستند، نیز نبود.
* سیاست روز
روزنامه سیاست در سرمقاله خود با عنوان «ترکتازی در جاده بنبست» به قلم مانی الوند آورده است:
حزب آقای اردوغان از لحظهای که به اریکه قدرت رسید با تکیه بر اسلام گرایی در سودای احیای بخشی از جبروت دولت عثمانی بود. امپراتوری ای که بیش از ششصد سال بر گسترهای وسیع از گیتی، متشکل از اکثر بخشهای خاورمیانه، بخشی از آفریقای شمالی و بخشهایی از اروپای شرقی و جنوب شرقی و قفقاز حکم میراند.
رجب طیب اردوغان با عَلم اسلام خواهی و با بهره گیری از هوش سیاسی چهرههایی چون احمد داوود اوغلو(وزیر امور خارجه)، در پشت پرده شدیدا به اصول لائیسیته آتاتورک وفادار ماند اما در ظاهر، با استفاده از نام اسلام، تلاش کرد خاطرات دوران امپراتوری را در حافظه تاریخی مسلمانان منطقه زنده کند و از این طریق بر دامنه قدرتش در منطقه و جهان بیفزاید.
تقابل با اسرائیل، بخصوص بر سر ماجرای کشتی مرمره، ترکیه و حزب عدالت و توسعه اردوغان را به چهرهای محبوب در منطقه بدل کرد. فصلی تازه آمد و ترکیه را به تقلا برای یافتن محصول انداخت. حمایت از مخالفان حکومت مبارک موضع آنکارا را در قبال بازی تازه آشکار کرد: همراهی با باد برای دروی محصولی پر بار. ترکیه در این اندیشه بود که مدلی شود برای حکومت مصر و از این طریق، به عنوان برادر بزرگتر، موقعیتی برتر پیدا کند و مستعمره قدیمی را دوباره به خدمت گیرد. اما بازی مصر چندان به نفع ترکیه تمام نشد، چرا که مصر جدید نه به عنوان دنباله رو که به یک رقیب منطقهای تازه برای ترکیه تبدیل شد و با ترکیب لیبرالیسم و دین، وزنی را که اردوغان و حزبش برای خود قائل بود به نفع خود تصاحب کرد. اما بازی سوریه از همه مهم تر بود؛ کشوری که تا پیش از وزیدن باد، دوست بود و برادر، ناگهان تبدیل به دشمن شد. ترکیه سریع تغییر موضع داد و تبدیل شد به دشمن شماره یک حکومت بشار اسد. اردوغان که زمانی بخاطر ایستادن مقابل اسرائیل به قهرمانی برای مردم عرب تبدیل شده بود ناگاه به سمت اسرائیل برگشت و مقابل دمشق ایستاد. مقابل سوریه و ایران و هم راستا با اسرائیل و عربستان و امریکا.
اما اتفاقات موافق میل حزب آقای اردوغان رخ نداد. بحران سوریه تبدیل شد به یک چالش کردی تازه برای آنکارا. حزب اردوغان با دور شدن از ایران و نزدیک تر شدن به امریکا و اسرائیل در افکار عمومی مردم منطقه منفور شد و جبههای تازه از علویان و کردها و مسیحیان سوریه مقابل خود ایجاد کرد و مهمتر از همه، تنفر مردم ترکیه را نسبت به خود برانگیخت. آقای اردوغان که زمانی داشت به قهرمان مردم ترکیه و حتی مردم منطقه تبدیل میشد با وارد شدن در بازی ای اشتباه، همه اعتبار سیاسی خود را از دست داد و کشور ترکیه را دوباره به سطح یک خدمتکار منطقهای برای غرب تنزل داد.
ترک تازی آقای اردوغان و دوستانش در حزب عدالت و توسعه بسیار خوشبینانه آغاز شد اما...
* تهران امروز
«ضرورتی به نام پویایی حوزهها» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم آیتالله حسن ممدوحی است که در ذیل آمده است:
امروزه فلسفه قانونگذاری کشور و دکترین نظام به وسیله حوزه علمیه انجام میشود از سوی دیگر دستگاهی که وظیفه هدایت و سرپرستی دینی مردم را برعهده دارد نیز حوزه علمیه است. از این رو حوزه علمیه همانند دیگر نهادها و سازمانها برای تثبیت جایگاه و موقعیت خویش و تسهیل راههای دستیابی به اهداف تعریف شده باید پویایی خود را در همه شرایط حفظ کند.
نباید نادیده گرفت که موقعیت فعلی کشور براساس دین و نظام صادقانه الهی و اسلامی ماست که همه به آن اعتقاد دارند پس برای بهبود وضعیت خود در دنیا باید به این حوزه اهمیت و بهای بیشتری داده شود. امروزه ما نیازمند تحول، پویایی و نوآوری هستیم. تنها با بهرهگیری خلاقانه از تغییر است که میتوان از آسیب شوک آینده در امان بمانیم و به موقعیتی بهتر دست پیدا کنیم و این مهم تنها با برنامهریزی فرصتهای نو پدید میآید و حتی از این طریق میتوان تهدیدها را تبدیل به فرصت کرد به همین دلیل توصیهای که میتوان برای پویایی حوزههای علمیه به مسئولین داشت، این است که قدر گنجینه عظیم حوزه را بدانند زیرا تنها حوزه است که میتواند شاکله نظام جمهوری اسلامی را که همان اسلام ناب است زنده و پویا نگه دارد.
حوزههای علمیه نیز باید تلاش کنند تا از جمله مراکز پیشرو و پویا در میان مؤسسات دینی سراسر جهان باشند. برای پویایی در یک امر، ابتدا میبایست نسبت به ضرورت آن باور و ایمان پیدا کرد به حدی که ضرورت آن دلمشغولی و دغدغه طلبهها شود و بر مبنای آن تامل و برنامهریزی صورت پذیرد. ضعف عمدهای که این روزها درحوزه دیده میشود در برنامهریزی، هدفگذاری و تبلیغات به روز و موفق است که باید با بررسیهای کارشناسی مرتفع شود. به علاوه پویایی، یک امرموقتی و مربوط به امروز و فردا نیست، بلکه یک امر تدریجی، مستمر و دائمی است از این رو به دانشجویان حوزه و کسانی که در حوزه هستند پیشنهاد میکنم بر پایه علمی خود تاکید بیشتری داشته باشند و به دنبال درجات بالای علمی باشند اما در این راه نباید علمیتگرایی را فدای مدرکگرایی کنند.
* حمایت
روزنامه حمایت در یادداشتی با عنوان «چرایی عدم بازدید غیر متعهدها از مراکز هستهای» به قلم محمد حسن آصفری آورده است:
برگزاری اجلاس غیر متعهدها در تهران آثار مثبت و برکات فراوانی برای جمهوری اسلامی به همراه داشت که یکی از آنها اثبات اعتماد کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها به فعالیتهای هستهای کشورمان بود و خنثیکننده تبلیغات کسانی که دایم در رسانههای خود اینگونه القا میکنند که جامعه جهانی به برنامه هستهای ایران نگرانیهای عمیقی دارد و جمهوری اسلامی باید به روش مد نظر آنان، اعتماد دنیا را به دست آورد.
این ادعا در حالی مطرح میشود که آژانس بینالمللی انرژی اتمی تا به حال در گزارشهای خود مدرکی دال بر وجود انحراف در فعالیتهای هستهای ایران ارائه نکرده است و بیشتر گزارشهای آژانس بر اساس حدس و گمان تنظیم شده است که خود این موضوع به گویاترین نحو ممکن ثابت میکند که موضوع هستهای ایران به ابزاری سیاسی در دست غرب تبدیل شده است تا از این طریق و یا افزایش فشارها جلوی پیشرفت و خودکفایی کشور را بگیرند.
با این حال جمهوری اسلامی در ایام برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس غیر متعهدها، امکان دسترسی به چهار بخش تأسیسات هستهای، مراکز فرهنگی، اماکن زیارتی و تفریحی و مراکز صنعتی کشور را برای مهمانان در نظر گرفته بود که این بازدیدها بنا به تمایل و درخواست مهمانان صورت میگرفت.
پیشنهاد دیدار سران کشورها از تأسیسات هستهای ایران نشان داد که جمهوری اسلامی درصدد شفافسازی فعالیتهای هستهای خود است، اما از سوی دیگر، تمایل نداشتن مقامات کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها برای دیدن مراکز هستهای ایران، با وجود اعلام آمادگی تهران حاکی از اعتماد آنان به جمهوری اسلامی است؛ بنابراین به دشمنان و بدخواهان نظام ثابت شد که تبلیغات منفی آنان ضد جمهوری اسلامی تأثیری بر کشورها ندارد.
علاوه بر این اثبات شد کسانی که برنامه هستهای ایران را غیر صلحآمیز جلوه میدهند، تعدادشان اندک است و القائات منفی آنان تأثیری بر کشورهای آزاده و مستقل ندارد و نمیتوانند با ادامه این روش و دادن گزارشهای دروغین به آژانس جلوی اراده ملتها را بگیرند.
اگر فشار آمریکا و برخی از کشورهای غربی بر سایر ملتها برداشته شود و همه بتوانند آزادانه اظهارنظر کنند، به جز عده معدودی که منافع خود را در حمایت از آمریکا و اسرائیل میدانند، همه بر صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران صحه میگذارند؛ همان طور که اکنون این موضوع از سوی کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها تایید شده و بارها از سوی این کشورها در مجامع بینالمللی مورد تاکید قرار گرفته است
* مردم سالاری
«در باب نتایج اجلاس تهران» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حجت الاسلام علی عسکری است که در ذیل آمده است:
در یاداشت قبلی که پیشاز برگزاری اجلاس شانزدهم جنبش غیرمتعهدها در ایران به نگارش درآمد و انتشار یافت به نحوه شکلگیری، اهداف و مصوبههای پانزده اجلاس گذشته این جنبش اشاره شد و بر ضرورت بیطرفی دبیرکل سازمان ملل متحد و پیشگیری از یک جانبهگرائی آمریکا تأکید گردید.
اینک که اجلاس شانزدهم با ریاست جمهوری اسلامی ایران در تهران برگزار شد، ضرورت دارد نکاتی را در مورد دستآوردهای اجلاس تهران، قوت و ضعف و مسائل پیرامونی این جنبش فراگیر جهانی بازگو نمایم. دستآوردهای اجلاس برای ایران:
شکی نیست که برگزاری اجلاس جنبش غیرمتعهدها یک فرصت طلائی برای ایران بود و آثار مثبت داخلی و بینالمللی زیادی داشت.
از جمله آثار آن، در داخل ایران این بود که انسجام مدیریتی، سیاسی، انتظامی و امنیتی خوبی را باعث گشت و دستآورد مهم آن، نشاندهنده وحدت مسئولان نظام در راستای منافع ملی بود. و در خارج باعث گردید طلسم غرب بویژه آمریکا و اسرائیل در رابطه با منزویسازی ایران در عرصههای بینالمللی شکسته شود، سیاست خارجی ایران ارتقا پیدا کند و در عصر بیداری اسلامی، کشور ایران و رهبری آن در کانون توجه جهانیان قرار بگیرد، بطوری که در این اجلاس و فرصت پیش آمده، سران و مقامات بلندپایه یکصد و بیست کشور دنیا از نزدیک شاهد پیشرفتها و توانمندیهای ایران بودند و با حضور خود در ایران دانستند کشور بزرگ و دارای تمدن دینی و ملی ایران چگونه با تکیه بر اراده مردم و رهبری از چنگ قدرت اهریمنی آمریکا و اسرائیل نجات و خلاصی پیدا کرده و در عمل آرمان عدم تعهد به قدرتهای سلطهجو را عینیت بخشیده است. دستآوردهای اجلاس برای دنیا و جامعه جهانی:
این اجلاس دستآوردهای خوبی هم برای جامعه جهانی و کشورهای دنیا داشته که بسیاری از آنها در راستای اهداف جنبش غیرمتعهدها در اجلاس تصویب شد و در بیانیه رسمی اجلاس شانزدهم انتشار پیدا کرد. محورهای مورد تأکید در بیانیه گویای التزام کشورهای عضو جنبش، به منشور ملل متحد بود. جنبشی که با احتساب سه سال ریاست ایران بر آن شصت ساله خواهد شد و تجربه گرانسنگ عدم تعهد به قدرتهای استکباری را در طی سالهای متمادی در خود به همراه دارد و حرکت آن برای جامعه جهانی میتواند بسیار نویدبخش باشد. با نگاه اجمالی به بندهای مختلف و متنوع بیانیه، هوشمندی شرکتکنندگان در اجلاس بویژه میزبان و رئیس جدید آن بسیار مشهود است.
بطوری که در آغاز و طلیعه بیانیه، با نفی یک جانبهگرائی در وضع فعلی جهان، به ضرورت شکلگیری نظامی منصفانه، جامع و شفاف و مؤثر برای مدیریت مشترک جهانی بر مبنای عدالت و انصاف و مشارکت همه کشورها جهت مواجهه با چالشها و مخاطرات کنونی دنیا تأکید گردیده و اولویتها به درستی در نظر گرفته شده است و ضمن ضروری دانسته شدن مقابله با چالشهای امنیتی، اجتماعی، زیستمحیطی، بهداشتی، پناهندگان، مواد مخدر، جرائم سازمان یافته فراملی، حملههای سایبری و تروریسم، حفظ صلح و امنیت بینالمللی همچنان در صدر دستور جنبش معرفی شده و تأکید گردیده که ساختار تصمیمگیری بینالمللی در زمینه صلح و امنیت ناکارآمد است و در برابر تغییر از خود مقاومت بیشتری نشان میدهد و لازم است در این رابطه چارهاندیشی شود.
دیگر نکات و دستآوردهائی که در بیانیه مورد توجه قرار گرفته، عبارت است از:
1ـ تأکید شد سازمان ملل متحد به عنوان نهادی جهان شمول برای یافتن راهحلهای مشترک برای مسائل مشترک و مقابله با چالشهای جهانی در راستای مباحث مربوط به مدیریت جهانی تقویت و اصلاح شود و برای دستیابی به چنین هدفی احیا و تقویت نقش مجمع عمومی سازمان ملل و تجدید ساختار در شورای امنیت منظور نظر باشد.
2ـ اعلام شده است که زندگی صلحآمیز در دنیا در صورتی میسر است که تنوع در جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، زیرا که هر ملتی دارای ارزشها و نظریههای خاص خود است بنابراین از تلاش برای تحمیل ارزشها بر سایر اعضای جامعه بینالمللی باید پرهیز شود.
3ـ بر لزوم ایجاد کشور مستقل فلسطین، تصریح شد و اعلام گردید اشغال سرزمین فلسطین و جنایات مستمر رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی همواره علت اصلی وضعیت بحران در خاورمیانه بوده است و هر راه حلی برای این بحران مستلزم پایان بخشیدن به اشغال و اعاده حق لاینفک مردم فلسطین در رابطه با حق تعیین سرنوشت آنها و ایجاد کشوری پایدار و مستقل در فلسطین به پایتختی قدس شریف است و اعاده حقوق ملی مردم فلسطین تنها راه برقراری صلح پایدار و منصفانه در منطقه است.
4ـ تمامی اشکال حقوق بشر غیرقابل تفکیک و مرتبط با هم دانسته شد و اعلام گردید، مسائل حقوق بشر باید براساس همکاری و رویکرد سازنده، غیرتقابلی، غیرگزینشی، عادلانه، منصفانه، بیطرفی، متوازن، عینی و دور از ملاحظات سیاسی مدنظر قرار گیرد و در این میان توجه ویژه به حقوق و ظرفیتهای زنان و نوجوانان و مشارکت آنان در فرایندهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ضرورتی انکارناپذیر است.
5ـ غیرانسانیترین سلاحها، سلاحهای هستهای معرفی گردید و تأکید شد، تمامی کشورهای عضو پیمان منع اشاعه سلاحهای هستهای به تعهدات خود در چارچوب ماده 6 پیمان پایبند باشند و برای نابودی کلیه سلاحهای هستهای خود در یک چارچوب زمانی مشخص اقدام نمایند. در این رابطه تدوین کنوانسیون جامع امحای سلاحهای هستهای ضرورت دارد.
6ـ ضمن به رسمیت شناخته شدن حق هستهای صلحآمیز برای ایران از سوی سخنرانان، در بیانیهای رسمی اعلام شد، تمامی کشورها باید بتوانند از حق مسلم و انکارناپذیر خود برای توسعه، تولید و استفاده از انرژی هستهای برای مقاصد صلحجویانه، بدون تبعیض و منطبق بر تعهدات حقوقی مربوطه، بهرهمند شوند و همه کشورها از جمله جمهوری اسلامی ایران در زمینه استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای و سیاستهایشان در زمینه چرخه سوخت باید محترم شمرده شوند.
7ـ هرگونه حمله یا تهدید به حمله، علیه تأسیسات هستهای صلحآمیز فعال یا در حال ساخت به منزله خطری جدی علیه انسانها و محیطزیست و نقض حقوق بینالملل و برخلاف اصول، اهداف و منشور ملل متحد و مقررات آژانس بینالملل هستهای معرفی شد و اعلام گردید تدوین سندی جامع و بینالمللی که حمله یا تهدید به حمله، علیه تأسیسات هستهای مورد استفاده برای تولید انرژی را منع کند، مورد نیاز مبرم است.
8ـ سران و مقامات شرکتکننده در اجلاس تهران اعلام کردند، تمامی اقدامات تروریستی از جمله تروریسم دولتی باید بدون هرگونه ابهامی محکوم شود و همه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد لازم است در جهت تحقق، جهانی عاری از تروریسم بکوشند. همچنین تأکید کردند تمامی قربانیان تروریسم از جمله دانشمندان و محققین ایرانی که قربانی اقدامات تروریستی ضد بشری شدهاند، شایسته عمیقترین ابراز همدردی هستند.
9ـ شرکتکنندگان در اجلاس ضروری دانستند که با تلاشهای معطوف به تحمیل تک فرهنگی یا تحمیل مدلهای خاص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی یا فرهنگی مخالفت شود و گفتگوی میان ادیان، فرهنگها و تمدنها که میتواند به تقویت صلح، امنیت، ثبات و توسعه، احترام به تنوع فرهنگی براساس عدالت، اخوت و برابری و کاهش تقابل کمک کند، ارتقا یابد.
10ـ در بیانیه رسمی اجلاس آمده است، نژادپرستی و تبعیض نژادی توهین آشکار به کرامت و برابری انسانها است. اشکال جدید نژادپرستی و جنایات مرتبط با آن در قسمتهای مختلف جهان موجب نگرانی بسیار زیاد است.
در نتیجه ضروری است که با اتخاذ تصمیمات قاطع و داشتن اراده سیاسی، به تمامی اشکال و نهادهای نژادپرستی و تبعیض نژادی، بیگانه هراسی، اسلام هراسی و مانند آن و نیز بردگی تحت اشکال جدید و قاچاق انسان در هر جایی که اتفاق افتد، پرداخته شود.
* آرمان
روزنامه آرمان در سرمقاله امروز خود با عنوان «جایگزینی اصلاحات امری ناشدنی است» به قلم احمد خرم آورده است:
آقای احمدینژاد در شرایطی گام در عرصه ریاست جمهوری نهاد که آن زمان فضا دو قطبی بود و این فضای دو قطبی عبارت بود از صدای اصولگرایان امروزی و صدای اصلاحطلبان.
در این رهگذر، وی با هدفی خاص به عرصه ریاست جمهوری گام نهاد و تصور میکرد خود میتواند موفق باشد و با این هدف، کشور را به سوی بینش خود سوق دهد. جریان نزدیک احمدینژاد تصور میکرد که میتواند با حذف اصلاح طلبان صدای دوم را سکانداری کند که از دل اصولگرایان برآمده بود و خواست این را داشت که به عنوان اپوزیسیون درون جناحی اصولگرایان بر جایگاه اصلاح طلبان تکیه بزند و در میان برخی خواستها در جریان احمدینژاد تمام توان خود را در جهت حذف اصلاحطلبان به کار بستند و در نتیجه نیروهای اصلاح طلب که درصد بالایی از مدیران اجرایی کشور را تشکیل میدادند، از گردونه حذف شدند و در این میان، به دنبال این بودند که «رایحه خوش خدمت» را با بهرهمندی از شعارهای اصلاحطلبانه جایگزین جریان اصلاحات کنند و رایحه خوش خدمت همانطور که گفته شد، قدم در میدان نهاد تا زمینه حیات و ادامه حرکت سیاسی و بقای اصلاح طلبان را کور کند؛ این هدفی بود که دنبال میشد و نوع عملکرد نیز بیانگر دنبال شدن این هدف در عمل بود.
طرح یاد شده انجام شد ولی جریان اصولگرا و استوانههای اصولگرایی و افرادی که چهرههای شاخص جریان اصولگرا تلقی میشدند، معتقد به دو صدایی نبودند غافل از اینکه در اداره جوامع در شرایط کنونی، این راهبرد دیگر پاسخگوی تمام نیازها نخواهد بود.
جهان و فضای جهان در قرن بیست و یکم فضای چند صدایی است بنابر این باید عنوان داشت که در کشور ما از طرف جریانی مشخص، طرح جایگزینی صدای دوم که همان اصلاحطلبان بودند دنبال میشد ولی در عمل چون پایههای جریان اصولگرایی معتقد به اصلاحطلبی به شیوه اصلاحطلبان نبود دیده شد که رایحه خوش خدمت نیز در این میان دچار مشکل شد و آن صدا نیز نتوانست جایگزین جریان اصلاحات شود اما باید گفت که چه اصولگرایان بخواهند صدای دوم جریان آقای احمدینژاد و مشایی باشد و چه نخواهند، صدای دوم صدای اصلاحات است و در بدنه اجتماعی نه تنها نفوذ جریان اصلاحات کمتر نشده بلکه این اقبال عمومی افزونتر از گذشته نیز شده است و صلاح و مصلحت کشور و پایداری و توسعه کشور در این است که برخی اصولگرایان در بدو امر چند صدایی را در عمل بپذیرند.