نگاهی به شخصیت عبدالله ابن زبیر که مختار در مکه با او بیعت کرد.
عبدالله ابن زبیر صحابی و پسر صحابی است. مادرش اسماء ذات النطاقین دختر ابوبکر بود. از بزرگان قریش و از صحابه پیغمبر، از مدعیانخلافت در زمان بنی امیه و از دشمنان امیرالمومنین علی علیه السلام و .... وی ازقبیله بنی اسد و پدرش زبیر بن عوام که از صحابه پیغمبر اسلام بود در سال دوم از هجرت در شهر مدینه متولد شد، او را اولین مولود مسلمان در مدینه می*دانند. ،پدربزرگش (مادری): ابوبکر، خلیفه اول، خاله اش: عایشه (دختر ابوبکر)،مادر بزرگ (پدری اش): صفیه دختر عبدالمطلب
نقش سیاسی عبدالله در زمان عثمان
عبدالله از کسانی است که در اغلب حوادث دورۀ خلافت عثمان بن عفان حضور
داشته و از جملۀ افرادی است که از جانب عثمان مأمور به نسخه برداری از قرآن
شد و در فتح افریقیه در شمال آفریقا شرکت داشت. و در جنگهای سال 30 هـ ق
در فتح طبرستان و ایران شمالیهمراه "سعید بن عاص" بود. وی در جریان محاصرۀ
خانه عثمان همراه فرزندان علی (ع) یعنی امام حسن و امام حسین (ع) و محمدبن
طلحه و گروهی از بنی*هاشم مانع تعرض شورشیان به عثمان شد.
دشمنی با علی و اهل بیت ع
دشمن سختی برای علی علیه السلام بود و نسبت به آن حضرت جسارت و اسائه ادب
می نمود. در سخنرانی اش، به آن حضرت دشنام می داد و او را با جملات رکیک
خطاب می کرد. البته علی بن ابیطالب علیه السلام در همان جنگ او را اسیر کرد
ولی او را آزاد کرد و فرمود: از اینجا برو تا ترا نبینم. او در دورانی که
خود را خلیفه مسلمین می خواند، چهل جمعه صلوات بر پیغمبر و آل او را در
خطبه خود نیاورد و می گفت: بدین سبب نمی گویم که کسانی بدین جمله مباهات
نکنند مقصودش آل علی علیه السلام بود.
روایت دیگری از "سعید بن جبیر" نقل شده که روزی عبدالله بن زبیر، به عبدالله بن عباس گفت: چهل سال است که دشمنی شما اهل بیت پیغمبر را در دل خویش دارم و آن را پنهان می کنم. روایت دیگری است که روزی او، در بالای منبر در خطبه اش به علی علیه السلام جسارت کرد خبر به محمدبن حنفیه (پسر امام علی علیه السلام) رسید با عجله به مسجد آمد و بر منبری دیگر نشست و خطبه او را قطع کرد و به مردم خطاب نمود که ای ملت عرب: زهی بی غیرتی و نامردی که آشکارا نسبت به پدرم علی علیه السلام اهانت شود و شما گوش دهید و عکس العملی نشان ندهید و سپس سخنرانی مفصلی کرد و به شدت "ابن زبیر" را محکوم نمود.
عبدالله در زمان خلافت امیر المؤمنین ع
وی بعد از قتل عثمان از جمله افراد تأثیرگذار در جنگ جمل بود و همو بود که
عایشه و پدرش، زبیر را به این اقدام تحریک می*کرد. چنانچه در این قضیه اغلب
نقش اول را به او می*دهند. همین نکته از نقش فعال و تأثیر گذار او در
واقعه جمل کافی است که وقتی عایشه در منطقه حوأب با پارس کردن سگها بر هودج
وی فرمایش پیامبر (ص) را به یاد آورد و خواست از درگیری و رویارویی با علی
پرهیز کند، عبدالله به دروغ با آوردن شاهد بر این که این مکان حواب نیست،
مانع از برگشت عایشه شداو بود که پس از پشیمانی زبیر از ادامه ی جنگ (با
یادآوری سخنان رسول خدا ص توسط حضرت علی ع به او) باتعصبات عربی و قبیله ای
از خاموش شدن آتشممانعت نمود و موجب کناره گیری فردی زبیر و در نتیجه کشته
شدن او گردیدالبته همان طور که اشاره شد خود او جان سالم بدر برد
ابن زبیر در دوره ی امامت امام حسین ع
ابن زبیر بعد از شهادت حضرت علی (ع) از هر فرصت وسیله*ای برای جمع*آوری مال و کسب وجهه و مقام استفاده نمود. وی بعد از مرگ معاویه، مخفیانه وارد مکه شد و در آنجا پناه گرفت و با اینکه مخالف یزید بود ولی اقدامی صورت نداد و یا حداقل با امام حسین (ع) جهت مبارزه با دستگاه فسادانگیز امویان همراه نشد و وقتی امام حسین را به ماندن در مکه دعوت می*کرد گفت: اگر تو در مکه بمانی من با تو به عنوان خلافت بیعت می*کنم.
ولی حضرت امام حسین (ع) فرمود: نمی خواهم حرمت مکه به خاطر من هتک شود، حاضرم یک وجب بیرون حرم کشته شوم ولی حرمت خانۀ حفظ شود. عبدالله، مکه را پناهگاه خود قرار داد و هر موقع برای سرکوب وی به مکه حمله می*شد در کنار خانه کعبه پناه می گرفت و این امر باعث شد در مدت تسلط او سه مرتبه خانه خدا مورد تعرض قرار بگیردکه بعدا به آن اشاره خواهد شد عبدالله از کسانی بود که حسین بن علی علیه السلام را از سفر به عراق منصرف کرد (هر چند که به صورت ظاهر بود)
در باطن می خواست که حسین علیه السلام مکه را ترک کند زیرا می دانست با حضور آن حضرت هیچکس به او رغبت نمی کند و زمینه ای برای توفیق او پیدا نمی شود. این نکته در سخنان حضرت سیدالشهداء علیه السلام دیده می شود که فرمودند: اگر چه "ابن زبیر" به ظاهر به بودن من در مکه علاقه نشان می دهد ولی در واقع بیشتر از هرچیز به بیرون رفتن من از مکه، علاقه مند است. بعد از رفتن امام حسین علیه السلام از مکه به سمت عراق، زمینه سیاسی مکه در اختیار او قرار گرفت و به تدریج بر اوضاع مکه مسلط شد.
بعد از شهادت امام حسین تا مرگ
با شهادت امام حسین (ع) ابن زبیر زمینه را برای اجرای اهداف و سیاست*های
خود فراهم دید و به طمع خلافت مناطق وسیعی را تحت سیطره گرفت از سال 61 ه*.
بعد از شهادت امام حسین (ع) و بیعت مردم با پسر زبیر تا سال 73 ه*. وی بر
حجاز و عراق و مصر و قسمتی از شرق اسلامی تسلط یافت. در حالی که قلمرو
حکومت بنی*امیه تنها به شام و بخشی از مناطق دیگر محدود شده بود. لذا از
سال 61 تا سال 73 هجری در سرزمین*های اسلامی عملاً دو خلیفه حکم می*راند.
ابن زبیر با کمک برادران و با استفاده از وضع جامعه که بر مخالفان یزید و امویان روز به روز افزون می*شد، به حکومت رسید و در مدت حدود هشت سال حکومت، با بنی*امیه، مختار، و خوارج درگیر جنگ بود و از طرف دیگر بنی*هاشم نیز حکومت وی را به رسمیت نشناخت. عمده هدف او بر پائی مجدد حاکمیت قرشی بر مبنای حکومت خلفای راشدین بود.
ابن زبیر نماینده "ابناء المهاجرین"
وی نماینده گروه "ابناء المهاجرین" بود. آنها دسته ای از صحابه پیغمبر
بودند که الگویشان "عمر" بود و با "امویان" و "علویان" رابطه خوبی نداشتند.
شعار سیاسی آنان "شورا" بود. عبدالله بن زبیر می گفت: ما "ابنای مهاجرین و
اولی الامر" هستیم. عبدالله بن زبیر توانست بعد از شهادت حضرت سیدالشهداء
نیروهای مخالفی را که از کشته شدن آن حضرت، به وجود آمده بود به طرف خودش
جلب کند ( هر چند خود از دشمنان آل علی علیه السلام بود) سپس ادعای خلافت
کرد و با یزید مخالفت نمود و برعلیه یزید سخن گفت و او را دشنام می داد،
مردم شهر حجاز و تهامه با او بیعت کردند و مدینه مرکز خلافت او شد.
سه بار هتک حرمت خانه ی خدا در زمان او
سال 63 هـ ق در جریان «جنگ حره» که عبدالله از محرکان اصلی این شورش بود، لشگریان یزید به قتل عام مردم مدینه و برای سرکوبی او در مکه پرداختند و مکه را محاصره کردند. وی به خانه کعبه پناه برد و لذا لشگریان یزید، داخل مسجدالحرام و کعبه را سنگباران کردند که در اثر آن قسمتی از کعبه خراب شد و پرده و سقف آن آتش گرفت. مرحله دوم، بعد از مرگ یزیدبن معاویه بود که او (ابن زبیر) مردم را به بیعت با خود دعوت کرد و تدریجا بیشتر مردم حجاز و عراق و فارس و خراسان (تمام ممالک اسلامی آن روز) به جز مصر و شام، خلافت او را قبول کردند. مدت خلافت او 5/8 سال طول کشید تا اینکه عبدالملک بن مروان حجاج بن یوسف را با سپاهی به جنگ او فرستاد. عبدالله به خانه کعبه پناه برد.
حجاج مکه را محاصره کرد و از منجنیق هایی که بر بالای کوه «ابوقبیس» نصب کرده بود، خانه کعبه را خراب کرد و داخل مسجدالحرام را سنگباران نمود. عبدالله به جهت کج اندیشی و بخل و حسد و حرص زیاد و هوش و ذکاوت و تدبیر کم با مدعیان خلافتش مانند مروانیان، مختار و خوارج مواجه گشت و از طرفی چون هاشمیان و پیروان آنها خلافت و حاکمیت او را به رسمیت قبول نداشتند، نتوانست خلافت طولانی و مستقر داشته باشد.
در باز شناسی عبدالله فرمایش حضرت علی (ع) کاملا گویاست:
«زبیر همواره با ما اهل بیت بود تا زمانی که پسر نامبارکش، عبدالله پدید آمد»
و نیز خود به عباس گفت:
«من چهل سال است که بغض شما را در سینه پنهان کرده*ام».
منابع:
1)دینوری، ابوحنیفه؛ اخبار الطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ چهارم، 1371، ص 380 به بعد.
2)دینوری، ابن قتیبه؛ الامامة والسیاسة، ترجمه ناصر طباطبایی، تهران؛ ققنوس، 1380، ص 84 به بعد.
3)طبری، محمدبن جریر؛ تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم، پاینده، تهران؛ اساطیر، چ پنجم، 1375، ج 7، ص 294 به بعد.
4)یعقوبی، احمد؛ تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران؛ انتشارات علی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371، ج 2، ص 197 به بعد.
5)ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد؛ الغارات، ترجمه عزیز الله عطاردی، 1372، ص 465.
6)وزارت آموزش و پرورش؛ تاریخ امام حسین، تهران؛ دفتر انتشارات کمک آموزشی، 1378، ج 2، ص 62 به بعد.
7)ابن ابی*الحدید، عزالدین؛ شرح نهج*البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم،
بیروت، دار احیاء الکتب العربیة، چاپ دوم، 1387 ه*.، ج 20، ص 102.