*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « نیاز جدی تبدیل جنبش به سازمان » به قلم « سعدالله زارعی » آورده است.
رسانه های غربی و یا مرتبط با غرب تلاش کردند تا «وجه سلبی» اجلاس عدم تعهد در تهران برجسته دیده شود و وجه ایجابی آن تحت الشعاع قرار گیرد. در این میان خبرگزاری رویترز دو روز پیش نوشت: «ایران با برگزاری این نشست به جنگ سیاست انزوا رفته است» و شبکه الجزیره گفت: «میزبانی ایران، هجمه تبلیغاتی منزوی شدن ایران را درهم شکسته است.» خبرگزاری آسوشیتدپرس هم نوشت: «این اجلاس، ویترین مناسبات جهانی ایران است» و شبکه فاکس نیوز هم گفت: «ایران ریاست بزرگترین بلوک رأی دهنده سازمان ملل را در اختیار می گیرد.»
بدون تردید یکی از جنبه های اجلاس عدم تعهد در تهران، جنبه سلبی آن است ولی اگر نگاه به اجلاس تهران و توقع از آن محدود به وجه سلبی آن باشد، از واقعیتی که طی روزهای 5 تا 10 شهریور و نیز در سه سال دوره ریاست ایران بر این جنبش رخ می دهد، غفلت شده است در این میان قاعدتاً به نفع آمریکایی هاست که اجلاس تهران صرفاً یک اجلاس تدافعی و سلبی باشد و عجیب نیست که رسانه های آنان روی وجه سلبی تمرکز کرده اند کمااینکه غرب بسیار مایل است که اساساً جنبش عدم تعهد یک جنبش صرفاً سلبی و تدافعی باشد چرا که یک جنبش صرفاً سلبی نمی تواند «آینده ساز» باشد.
ایران سه سال، ریاست بر این جنبش را بعهده دارد و این یک فرصت مهم برای جنبش و ایران به حساب می آید. باتوجه به اینکه بدست آوردن ریاست جنبش نیازمند کسب اکثریت آراء سران جنبش (118 نفر) می باشد بنابراین نباید تردید کرد که پذیرش ریاست ایران بر این جنبش توام با پذیرش نگرش های ایران در عرصه سیاست خارجی بوده است و این خود ضمن آنکه یک علامت روشن از تحول خواهی اکثریت اعضا می باشد در عین حال به معنای پشتیبانی اکثریت از نگرش های ایرانی در این عرصه می باشد با این وصف ایران در این برهه حساس ضمن آنکه مسئولیت سنگینی را بر دوش دارد، فرصت طلایی هم برای پیشبرد سیاست خارجی استقلال طلبانه و آرمان گرایانه خود در اختیار دارد. باید به این نکته اضافه کرد که باتوجه به آنکه ریاست بعدی جنبش را متحد استراتژیک ایران در آمریکای لاتین- ونزوئلا- برعهده دارد، در واقع ایران می تواند روی یک دوره پیوسته 6ساله حساب باز کند و این فرصتی بسیار بزرگ و کافی برای پیگیری تحول در اهداف، اصول و کارکردهای جنبش و ارتقاء آن به سمت یک سازمان کارآمد جهانی می باشد.
جنبش عدم تعهد در اوج جنگ سرد (1334 تا 1340) به وجود آمد و هدف اصلی آن حفظ و کمک به استقلال کشورها در برابر دو ابرقدرت جهانی بود و برای رسیدن به این هدف مهم باید به «سازمان» تبدیل می شد. سازمانی که بازوهای اجرایی لازم- شامل بازوهای حقوقی، امنیتی، مالی، انسانی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، تکنولوژیکی و علمی- را در اختیار داشته باشد. چرا که بدون در اختیار گرفتن این بازوها قادر به حفظ استقلال کشورها در مقابل مداخلات ابرقدرت ها نبود به تجربه هم دیدیم که به همین دلیل، ابرقدرت ها هیچگاه جنبش عدم تعهد را جدی نگرفتند. نقیصه حرکت از جنبش (movement) به سازمان (organization) باید در اجلاس تهران بطور جدی طرح شده و حرکت جنبش به سمت سازمان آغاز شده و در دوره سه ساله ریاست ایران به نتیجه برسد و در دوره ریاست ونزوئلا سازمانهای جانبی آن که ایفاگر نقش های حقوقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، امنیتی و... هستند، به وجود آیند.
در عین حال تبدیل شدن جنبش به سازمان، نباید به معنای مقابله این نهاد با سازمان ملل باشد چرا که بدون شک اکثر اعضای جنبش عدم تعهد با تضعیف نقش و جایگاه سازمان ملل مخالفند هر چند اکثریت اعضای جنبش بر لزوم اصلاح سازمان تأکید دارند کمااینکه بیانیه های پایانی اجلاس های عدم تعهد از 1993 (1372) یعنی از اولین اجلاس پس از فروپاشی نظام دو بلوکی، بر لزوم اصلاح ساختار سازمان ملل و بویژه اصلاح ساختار و کارکرد شورای امنیت سازمان ملل، تأکید کرده اند. جنبش عدم تعهد باید به سازمان تبدیل شده و بازوهای اجرایی خود را پیدا کند نه برای اینکه به یک سازمان ملل تبدیل شود کمااینکه در دنیا بعد از به وجود آمدن سازمان ملل، سازمان ها و پیمان هایی به ابتکار کشورهای اروپایی و یا آسیایی به وجود آمدند که بدون آنکه کار سازمان ملل را انجام بدهند به سازمانی با ضمانت های قوی اجرایی تبدیل گردیدند، اتحادیه اروپا، ناتو و آسه آن سه نمونه از این سازمان های دارای کارکردهای الزامی هستند.
بعنوان مثال کشورهای عضو جنبش عدم تعهد می توانند یک منشور حقوق بشر داشته باشند و براساس فرهنگ های بومی منشوری تهیه کرده و رعایت مواد آن را پس از تصویب در مجمع عمومی الزام آور نمایند و برای کشور یا دولتی که در عین عضویت در جنبش، به مفاد این منشور حقوق بشر عمل نمی کنند، مجازات هایی را در نظر بگیرند مگر همین الان اتحادیه اروپا منشور فرهنگی حقوقی جداگانه ای ندارد و براساس آن کشورهای عضو را وادار به اصلاحات قوانین داخلی خود نمی کند؟ نکته دیگر این است که 118 عضو سازمان ملل، بزرگترین گروه اعضاء سازمان را به خود اختصاص داده اند اما آیا واقعاً این 118 عضو به اندازه یکی از چند کشور خاص (نظیر فرانسه) قادر به اثرگذاری خاص در مناسبات بین المللی هست؟ پاسخ قطعاً منفی است ولی این یک وضع غیرطبیعی است چرا که در مجموعه جنبش، تعداد زیادی کشور وجود دارد که از فرانسه قوی تر و پیشرفته ترند. بدون تردید هند به تنهایی از مجموع اعضای اتحادیه اروپا ازنظر میزان تولید ناخالص ملی (EDP) برتری دارد اما در این اتحادیه دو عضو هستند که هر کدام به تنهایی بیش از مجموعه 118عضو جنبش عدم تعهد در معادلات بین المللی اثرگذار هستند. جنبش با تبدیل شدن به سازمان می تواند این روند ناعادلانه و تبعیض آمیز را دگرگون کند که رفع این بی عدالتی خود اولین گام در راه اصلاح سازمان ملل و شورای امنیت نیز می باشد به عبارت دیگر اصلاح جنبش عدم تعهد شرط لازم اصلاح سازمان ملل است اگر از این منظر به اصلاح جنبش و تبدیل آن به سازمانی با اجزاء اجرایی نگریسته شود، آن وقت گسترش نقش و تأثیر عدم تعهد به معنای کاسته شدن از نقش و تأثیر سازمان ملل نخواهد بود بلکه به معنای تقویت آن نیز هست.
همان طور که در اهداف اولیه جنبش- بیانیه ده ماده ای 29کشور در اندونزی 1955- با صراحت آمده است، استفاده از زور برای حل و فصل منازعات میان کشورها و مداخله در امور داخلی و تجاوز به اراضی دیگران ممنوع است اگر جنبش با ایجاد سازمان های لازم برای تحقق منع زور و حل و فصل عادلانه مناقشات میان اعضا گام برداشته بود، هیچگاه نوبت به مداخله خارجی نمی رسید. جنگهای بالکان، جنگ ایران و عراق، درگیری های شدید قومی در سومالی، درگیری های منجر به دو پارچه شدن سودان، درگیری های داخلی لبنان، درگیری های کنونی سوریه، اشغال عراق، اشغال افغانستان، جنگ 33روزه، جنگ 22روزه، اتفاق نمی افتادند و یا به سرعت برطرف می شدند رفع و رجوع این مشکلات که همه به اعضای جنبش عدم تعهد مربوط می شود به هیچ وجه با چارچوب های حقوقی و... سازمان ملل منافات نداشت و می توانست با ساز و کار جنبش عدم تعهد- درصورتی که به سازمان تبدیل شده بود و بازوهای اجرایی خود را داشت- حل و فصل شود. حالا هم ضرورت تبدیل جنبش به سازمان برای مقابله با بحران های تحمیل شده به اعضا و یا بحران های ناشی از اختلافات ارضی و مرزی و تاریخی به قوت خود باقی است. باید توجه داشت که شورای امنیت و سازمان های مرتبط با آن تنها زمانی در بحران های تحمیل و یا حادث شده در جغرافیای بزرگ عدم تعهد ورود می کنند که از قبل منافع اعضای متنفذ این شورا تأمین شده باشد و یا امکان تبدیل آن به وضعیتی به نفع سیطره غرب، وجود داشته باشد. در غیر این صورت بحران های ملی یا فراملی اعضا جنبش به درازا می کشد و مشکلات جدیدی هم به وجود می آورند.
سازمان ملل براساس شرایط نظام دو قطبی و با ابتکار کشورهای گروه متفقین به وجود آمد و علی رغم وقوع تحولات عمده بین المللی درحد فاصل سال تأسیس این سازمان- 1327- تاکنون، هیچ تحولی را نپذیرفته است و این درحالی است که متفقین و متحدین آن روزگار در طول 60سال گذشته یکی شده اند و لذا تقسیم معادلات 60ساله براساس اتفاقات 5-6ساله- حدفاصل 1939 تا 1944- به هیچ وجه منطقی نیست و حداقل 60سال با واقعیت فاصله دارد. جنبش عدم تعهد به عنوان بزرگترین گروه عضو سازمان ملل می تواند اصلاح ساختار سازمان ملل را بطور جدی دنبال کند و در صورت عدم تمکین متفقین و متحدین جنگ جهانی دوم، عدم تبعیت خود از قطعنامه ها و احکام شورای امنیت و نهادهای تابع آن را رسماً اعلام نماید که در این صورت قطعاً اقلیت کنونی حاکم بر سازمان ملل چاره ای جز تن دادن به اصلاح نخواهند داشت.
ریاست ایران براین جنبش یک فرصت مهم و تاریخی و تا حد زیادی تکرارناپذیر به حساب می آید. از قضا دوره ریاست ایران با شروع تحولات عمده در عرصه های بین المللی و منطقه ای همراه گردیده است. ایران باید با تجمیع ظرفیت های خود در دولت، مجلس، قوه قضائیه، و سازمان های فراقوه ای خود نظیر صداوسیما، سپاه و بسیج و... از این فرصت زودگذر برای ارتقاء جنبش و تأمین حداکثر منافع ملی استفاده کند. مبادا این فرصت مثل فرصت ریاست ایران بر سازمان کنفرانس- همکاری های- اسلامی از بین برود و همت مسئولان امر تنها معطوف به 5روز اجلاس شانزدهم عدم تعهد شود و یا خدای نکرده برگزارکنندگان با تنگ نظری از به کارگیری ظرفیت های سایر دستگاه های کشور امتناع ورزیده و این فرصت تاریخی را به حوزه های تنگ جناحی سوق بدهند.
فرصت سه ساله ریاست ایران بر جنبش عدم تعهد نیاز به برنامه ریزی سه ساله و ستادهای خاص برای به نتیجه رساندن تحول و ارتقاء موقعیت جنبش دارد در این میان دانشگاه ها و سایر محافل نخبگی کشور می توانند ظرفیت های خود را برای تحقق هدف بزرگ تغییر ساختار بین المللی مطابق با منافع ملی ایران و منافع سایر ملت ها به میدان بیاورند و نقش تاریخی خود را ایفا نمایند.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « دستور کار اجلاس شانزدهم » به قلم « صالح اسکندری » آورده است.
نشست کارشناسان شانزدهمین اجلاس غیر متعهدها در تهران روز گذشته به کار خود پایان داد. توافقات صورت گرفته در خصوص دستور کار اجلاس وزرای خارجه و همچنین سند نهایی اجلاس در کمیته های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ...از دو حیث قابل توجه است. اول اینکه کارشناسان غیر متعهد ها در نهایت اجماع و همدلی در کمترین زمان ممکن روی بیش از 600 بند سند نهایی اجلاس توافق کردند که در نوع خود بی سابقه است. با اینکه در اجلاس های گذشته نشست کارشناسان به درازا می انجامید اما در نشست تهران تقریبا در روز اول اجلاس کلیه کمیته ها به کار خود پایان دادند و گزارشهای نهایی آنها آماده ارائه به اجلاس وزرای خارجه شد. البته مباحث در اجلاس وزیران و سران ادامه خواهد یافت اما توافق و تصویب صدها بند پیش نویس سند تهران در کمیته های کارشناسی ضمن اینکه بیانگر همگرایی و اشتراک نظر غیر متعهدها در اغلب مسائل جهانی است در عین حال نشان دهنده اعتماد حدود 120 کشور به جمهوری اسلامی ایران در تهیه پیش نویس این سند می باشد. چرا که معمولا کشورهای میزبان در این دست اجلاس های بین المللی بزرگ ابتکار عمل را در تهیه پیش نویس سند در دست دارند. اعتماد دو سوم جامعه جهانی به مواضع اصولی تهران در مقابله با نظام سلطه به خودی خود دستاورد بزرگی در دو روز اول محسوب می شود.
نکته دیگری که در نشست دو روزه کارشناسان غیر متعهدها در تهران حائز اهمیت بود توافق کشورهای عضو جنبش عدم تعهد بر یک سری مواضع صریح و شجاعانه در خصوص معادلات و تحولات بین المللی است. یکی از انتقاداتی که به جنبش عدم تعهد در نیم قرن گذشته وارد بوده اجتناب از موضع گیری های صریح و شجاعانه در خصوص تحولات جاری در فضای بین الملل است. مثلا در چند اجلاس گذشته مثل اجلاس شرم الشیخ، هاوانا، کوالالامپور و دوربان همواره بیانیه پایانی و سند اجلاس با نوعی احتیاط و محافظه کاری غیر قابل پذیرش تهیه و نهایی می شد. اما برای اولین بار در اجلاس تهران محصول توافقات کارشناسان اتخاذ مواضع صریح و بی پروا در خصوص مهمترین معضلات و مشکلات منطقه ای و بین المللی است.
هر چند نمی توان برخی اصطکاکات درون جنبشی را نیز نادیده گرفت نظیر تعهدات و پایبندی های برخی اعضای جنبش در پیمان های منطقه ای و فرا منطقه ای دیگر اما در مجموعمی توان اجلاس تهران را نقطه عطفی در تاریخ جنبش عدم تعهد از سال 1961 میلادی تا کنون دانست. آنچه که بیش از همه برای رسانه های حوزه آتلانتیک در خصوص اجلاس تهران اهمیت دارد رئوس پیشنهادات و ابتکار عمل های جمهوری اسلامی به عنوان ریاست دوره ای شانزدهمین اجلاس غیر متعهدهاست که به تعبیری شاید بتوان گفت نقاط مناقشه برانگیز گفتمان اجلاس تهران را صورت بندی می کند.آنچه از برخی زمزمه های درون لابی های سالن برگزاری اجلا به گوش می رسد برخی از این پیشنهادات که مورد استقبال کشورهای عضو جنبش غیر متعهد نیز قرار گرفته از این قرار است:
الف): مخالفت با اعمال تحریم های یکجانبه علیه کشورهای مستقل
ب): تدوین کنوانسیون جامع امحای سلاح های هسته ای
ج): مخالفت با اعمال قوانین داخلی برخی کشورها فراتر از مرزهای آن کشورها
د): ایجاد ساز و کاری برای تجدید نظر در مصوبات شورای امنیت
هـ): همکاری اعضای غیرمتعهدها برای رفع معضلات اقتصادی جهان و لزوم کاهش فاصله کشورهای غنی و فقیر
و): محکومیت اهانت به ادیان و اعتقادات
ز): مخالفت با فرهنگ سلطه
ح): مقابله با اراده برخی کشورها برای تحمیل فرهنگ خود بر دیگران
ت): ضرورت گفتگوی فرهنگ ها و تمدن ها
ی): همکاری ها در عرصه حقوق بشر به عنوان موضوعی جهانی و پرهیز از برخوردهای گزینشی
ک): جلوگیری از سوء استفاده اعضای شورای امنیت از ساز و کارهایی که سازمان ملل برای کنترل بحران ها پیشنهاد کرده است و...
ل): محکومیت اقدام آمریکا در اعمال تحریم یکجانبه علیه سوریه و محکومیت حمله نظامی به سوریه در سال 2008
این پیشنهادات ناظر به مطالبات کلیه اعضای جنبش غیر متعهدهاست و مورد استقبال دو سوم جامعه جهانی نیز قرار گرفته است و پس از بحث و تبادل نظر در اجلاس نهایی وزیران و سران به سند رسمی تبدیل خواهد شد.
جنبش غیر متعهدها در سالهای آغازین هزاره سوم در پی یک هویت جدید است و اجلاس تهران آغازی بر این راه تلقی می شود. مسیری که در آن توقفگاهی برای احیای اصول اولیه غیر متعهدها، مقابله با فرهنگ سلطه، توسعه دایره نفوذ و دامنه فعالیت اعضای جنبش و اتخاذ مواضع صریح و شجاعانه در قبال تحولات بین المللی وجود ندارد.
اساسا جنبش غیر متعهد ها در بدو تاسیس یک حرکت اعتراضی در برابر سازمان های متصلب و الیگارشیکی چون سازمان ملل بود و از همین رو همواره بر جنبش بودن خود تاکید کرده است. امروز نیز جهان در حال یک گذار هژمونیک قرار دارد. جایگاه رو به زوال آمریکا در معادلات استراتژیک منطقه ای و فرا منطقه ای تعادل قدرت در منطقه را به هم زده است و غرب در شکننده ترین وضعیت سیاسی و اجتماعی ممکن نسبت به گذشته قرار دارد. ایده "مقاومت" و مقابله با غده سرطانی رژیم صهیونیستی و در نهایت برگزاری یک رفراندم آزاد در فلسطین به مطالبه ملی در کلیه کشورهای عضو غیر متعهدها تبدیل شده است. دولت های نوظهور و مستقل با هر مهندسی و سوزن بانی به واسطه مطالبات رو به تزاید ملت ها دیگر نمی توانند زیر بار تعهدات سابق نسبت به آمریکا، اسرائیل و منافع استراتژیک غرب بروند. خوزه ارتگایی گاست (1955-1883)، بزرگ ترین فیلسوف اسپانیایی در قرن بیستم به خوبی این واقعیت هزاره سوم را پیش بینی کرده و می نویسد: "گفتهاند و شاید هم نه بیدلیل کههمه اصول نوآورانه عصر جدیداکنون خود در وضعیتی بحرانی قرارگرفتهاند. در تایید این نظر دلایلی چندوجود دارد که نشان میدهد انساناروپایی (غربی) مشغول جمع کردنخیمه و خرگاه خویش از سرزمیننوینی است که طی سیصد سالگذشته در آن رحل اقامت افکنده بود،این انسان آهنگ عزیمتبه قلمروتاریخی و شیوه زیستی دیگریدارد. » (انسان و بحران، ترجمه احمد تدین، علمیفرهنگی، 1376، ص3)
. امروز جمهوری اسلامی تبدیل به یک الگو از حیث استقلال طلبی و عدالت خواهی کشورهای غیر متعهد شده است. موج دوم انقلاب اسلامی توفندهتر از موج اول در حرکت است. خاورمیانه را پشت سر گذاشته آفریقا را تکان داده و حیاط خلوت آمریکا یعنی آمریکای لاتین را نیز دستخوش تغییر و تحولات جدی کرده است. در حالی که گسلهای تمدنی هر روز عمیق تر می شوند بحران اندیشه وتخیل فراگیری لیبرال دموکراسی تشدید می گردد .
امروز حتی هانتینگتون طراح تز " برخورد تمدنها " بر این نکته واقف شده است که تجویز لیبرال دموکراسی برای دنیای خارج از غرب امری ناصواب است ملت ها برای خود حق توسعه بومی، استقلال و بازیابی هویت هایشان در عرصه بین المللی را می خواهند. ایران در این مسیر الگوی تمام عیاری است. کشوری که علی رغم همه تحریم ها توانسته الگوی اسلامی و ایرانی پیشرفت خود را سامان دهد و مستقلانه و مقتدرانه در برابر همه تهدید ها و فشارها بایستد. امروز به تعبیر «نوآم چامسکی»، تحلیلگر ارشد مسائل آمریکا:" ایالات متحده و غرب در تقابل با ایران تنها است." در سالهای آغازین هزاره سوم نقش جمهوری اسلامی ایران و جایگاه منطقه ای آن به عنوان یک ابرقدرت منطقه ای می بایست در معادلات بین المللی و مدیریت جهان به رسمیت شناخته شود. امروز گفتمان عدالتخواهی و تجدید نظر طلبی در جای جای جهان به نحو مولدی فعال شده است و جمهوری اسلامی پرچمدار این نهضت عدالتخواهی بین المللی است. مردم جهان معادلات ظالمانه سابق را دیگر نمی پذیرند و اجلاس های بین المللی کشورهای قدرتمند که در اقصی نقاط جهان به نحوی سرپوش نهادن بر معادلات ظالمانه پنهان و آشکار بین المللی است.
این اجماع حاصل یک دیپلماسی آرمانخواه و در عین حال واقعبین و نه عملگراست که توانسته به نوعی فعال و از موضع قدرت و اغتنام فرصت، ساختار تثبیت شده استکبار بینالمللی را با چالشی جدی مواجه کند و در عین حال تاثیری مثبت در کشورهای پیرامون خود داشته باشد. دستگاه سیاست خارجی باید فرصت سه ساله مدیریت تهران بر غیر متعهدها را مغتنم بشمارد و این دیپلماسی عدالتخواهانه را در این اجلاس امتداد دهد. آنچه که جمهوری اسلامی درباره نحوه صلح پایدار در پرتو مدیریت مشترک جهانی خواهد گفت معادله را به نفع عدالت، حقوق بشر و دموکراسی تغییر خواهد داد.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « فرصت طلائی برای ایران » آورده است.
جمهوری اسلامی ایران این روزها میزبان برگزاری اجلاس بزرگی است که کشورمان را به مرکز ثقل توجهات سیاسی در سطح بین الملل قرار داده است.
وزرای خارجه جنبش غیرمتعهدها با عضویت بیش از 120 کشور، امروز در تهران گردهم میآیند تا مقدمات برپایی اجلاس سران را فراهم آورند. حضور سران حدود 50 کشور جهان در تهران پس از گذشت بیش از 50 سال از آغاز به کار جنبش عدم تعهد میتواند گام مهمی در مسیر احیای این جنبش در عرصه سیاست بینالمللی باشد.
57 سال پیش در فضای به شدت دو قطبی جهان، با همت چند تن از سران کشورها، با هدف نداشتن تعهد و وابستگی به هیچیک ازدو قطب سیاسی، نهادی شکل گرفت که بتدریج کشورهای بسیاری را در زیر چتر خود قرار داد. جذابیت اصول بنیادین این جنبش که عنوان اصول دهگانه اجلاس باندونگ را به خود گرفت، توانست 120 کشور جهان را در حوزه عضویت قرار دهد به گونهای که امروز این جنبش بعد از سازمان ملل متحد، به فراگیرترین نهاد بینالمللی تبدیل شده که با تحت پوشش قرار دادن دو سوم کشورهای جهان، درصورتی که منسجم و متحد عمل کند میتواند نقش مؤثری در زمینه حل و فصل مناقشات و ایجاد هم گرایی بینالمللی را دنبال کند. از جمله اصول اساسی جنبش عدم تعهد، مبارزه علیه نژادپرستی و اشغالگری، احترام متقابل به تمامیت ارضی کشورها، برابری منافع متقابل، عدم تجاوز به یکدیگر، همزیستی مسالمت آمیز و تاکید بر پاسداشت حقوق بشر است که با تأثیرپذیری از فضای استقلال طلبی پس از جنگ دوم جهانی، ایجاد موقعیت برای مقابله با قطب بندیهای جهانی و رهایی از استعمار نو را پیگیری مینماید.
امروز هر چند از قطب بندیهای دوران جنگ سرد خبری نیست، اما صحنه بینالمللی از بلوک بندیها و استعمارگریهای سلطه طلبانه خالی نیست. سازمان ملل نیز نه تنها نتوانسته به اهداف اعلام شده خود جامه عمل بپوشاند و در نظام بین الملل نقش آفرینیهای لازم را به عمل آورد، بلکه اکنون این سازمان، دربست در اختیار بلوک غرب به رهبری آمریکا قرار دارد.
اهمیت این جنبش با پوشش وسیع آن در 5 قاره و عضویت بیش از دو سوم کشورهای جهان، نشانگر زمینه بالقوه آن برای تأثیرگذاری در فرآیندهای سیاستگذاری جهانی است. این توان نه تنها در عرصه سیاست بین الملل بلکه در حوزه اقتصادی نیز قابل بازیابی است چرا که کشورهای عضو جنبش از لحاظ منابع انسانی و طبیعی از آنچنان غنایی برخوردارند که میتوانند بخش اعظم اقتصاد جهان را مدیریت کرده و فضای جدیدی را در نظام بین الملل ایجاد نمایند. علیرغم آنکه فرصت نیم قرن گذشته، زمان مناسبی برای پختگی و رسیدن به بلوغ و کمال این جنبش بینالمللی بود، متأسفانه نه تنها فرصتهای بسیاری از کف این نهاد بزرگ جهانی رفته بلکه با گذشت 50 سال از تشکیل این جنبش، اهداف و اصول اولیه آن بسیار کم رنگ و در بسیاری موارد به دست فراموشی سپرده شده است.
هر چند براساس واقعیات موجود، جنبش عدم تعهد در سالهای پرتلاطم اخیر نتوانسته وظایف و رسالتهای اساسی خود را عملی کند و توقع ملتها را برآورده سازد ولی از آنجا که ملتها و کشورهای جهان از نقش آفرینی سازمان ملل برای برقراری صلح جهانی، پیشرفت و توسعه همزمان کشورها، کاهش سلطه پذیری و سلطه گری، کاملاً ناامید شده و جهتگیریهای سلطه طلبانه بلوک غرب به سرکردگی آمریکا را از طریق اعمال نفوذ بر شورای امنیت باعث توسعه نابرابری و ایجاد استانداردهای دوگانه میبینند، از این رو اقبال جهانی به فعال سازی جنبش عدم تعهد به عنوان بزرگترین نهاد بینالمللی پس از سازمان ملل، بیش از پیش تقویت شده و چشمهای بسیاری در جهان به این جنبش که از ظرفیتهای بسیاری بهرهمند است، دوخته شده است. در چنین وضعیتی، برگزاری نشست سران جنبش عدم تعهد در تهران و انتقال ریاست دورهای آن به جمهوری اسلامی ایران به مدت سه سال، از یکسو انتظار کشورهای عضو را برای تحول و تأثیرگذاری اساسی در حوزه تصمیم سازی سیاسی و اقتصادی در مسائل بینالمللی را دوچندان ساخته و از سوی دیگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران را نگران کرده و به تکاپو واداشته است.
قطعاً پیدایش امکان نقش آفرینی برای جمهوری اسلامی ایران در راستای مدیریت یک نهاد بزرگ بینالمللی با پشتوانه سیاسی دو سوم از کشورهای جهان چیزی نیست که به مذاق دشمنان انقلاب اسلامی که هر لحظه برای حذف آن از صحنه بینالملل توطئه میکنند، سازگار نیست و تحقق آن را بر نمیتابند. طبیعی است که این روزها شاهد خشم و عصبیت کور کشورهای صاحب قدرتی باشیم که سالهاست بر سازمان ملل سلطه داشته و با منحرف کردن این نهاد بین المللی، از آن به عنوان ابزاری برای پیشبرد مطامع استعماری خود بهره کشی کرده اند؛ کشورهایی که احیای یک نهاد جایگزین را بر نمیتابند و برخلاف اهداف سلطه گرانه خود میپندارند کشورهایی که پس از انقلاب اسلامی ایران به عنوان عاملی برای جوشش و بیداری ملتهای جهان، بنای دشمنی و ستیز با آن را گذاشته و از هیچ توطئهای علیه آن فروگذار نبوده اند؛ کشورهایی که در سالهای اخیر با همه توان به دنبال تحریم ایران و منزوی کردن عامل بیداری ملتها بوده اند؛ رژیمهایی که با یک جانبه گرایی به دنبال حفظ نظام تک قطبی و سلطه بر جهان بوده و شکستن این انحصار و برگزاری نشست سران عدم تعهد در جمهوری اسلامی ایران و موفقیت تهران در برعهده گرفتن ریاست 120 کشور عضو جنبش را علاوه بر احتمال ایجاد تحول در روند آتی غیرمتعهدها و احیای توانمندیهای آن، به معنای شکست سیاست تحریم ایران میدانند.
واقعیت اینست که بسیاری از کشورهای عضو جنبش برای حضور در اجلاس تهران، فشارهای بسیاری را نادیده گرفته و به تهدیدهای ریز و درشت آمریکا برای تحریم این نشست بیاعتنایی کردهاند و قصد دارند با نادیده گرفتن دستورالعملهای واشنگتن، علاوه بر دهن کجی به سیاستهای کاخ سفید، مهر تأییدی بر موضعگیریهای مستقل جمهوری اسلامی ایران زده و بر احیای موقعیت جنبش عدم تعهد و کسب توانمندیهای گذشته آن پافشاری کنند.
برگزاری این اجلاس، فینفسه و فارغ از تصمیمات مهمی که میتواند در آن شکل بگیرد، این موضوع را به اثبات میرساند که جمهوری اسلامی ایران نه تنها منزوی نیست بلکه آمریکا و دیگر کشورهای غربی که برای حضور کشورها در اجلاس تهران برنامه ریزی کرده بودند، در انزوا قرار دارند. از طرف دیگر تصمیمات اجلاس عدم تعهد در مخالفت با نظام سلطه و یکجانبه گرایی، حمایت حقوق ملتها برای رسیدن به تواناییهای علمی و هستهای و محکوم کردن تصمیمات آمریکا در تحمیل نظرات خود به کشورهای دیگر میتواند ضربه بزرگتری به دشمنان انقلاب اسلامی ایران باشد. از این رو برگزاری اجلاس تهران با چنین حدی از استقبال و حضور کشورها علیرغم همه کارشکنیهای انجام شده برای عدم برگزاری آن، ضمن اثبات اهمیت و اقتدار کشورمان، مشت محکمی به دهان مجموعه آمریکا، رژیم صهیونیستی و غرب است و خط بطلانی بر سیاست تحریم و انزوای ایران.
بنابر این، دور از واقعیت نیست که برگزاری اجلاس تهران را نشانگر پیروزی بزرگ سیاسی برای جمهوری اسلامی ایران و اقتدار و تعامل سازنده کشورمان با جهان و معبری برای حل مشکلات بینالمللی بدانیم. آنچه در این میان مهم است اینست که جمهوری اسلامی ایران باید از فرصت سه ساله ریاست بر این جنبش فرصتی طلایی برای ارتقاء جایگاه غیرمتعهدها در عرصه بینالمللی بسازد و موجبات اصلاح نظام جهانی و ایجاد نظمی نوین برپایه عدالت خواهی و رعایت حقوق ملتها را فراهم سازد.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « ما و اجلاس جنبش عدم تعهد » به قلم « عباس ملکی » آورده است.
در ابتدای دهه 1960 میلادی، نظام جهانی دوقطبی بود و کشورها عمدتا یا در اردوی چپ و عضو پیمان ورشو به رهبری اتحاد جماهیر شوروی بودند یا در اردوی راست و عضو پیمان ناتو به رهبری آمریکا. از سال 1955 به این سو به تدریج کشورهای جدید آسیایی و آفریقایی از استعمار کشورهای غربی یا از کشورهایی که سابقا بخشی از آنها بودند، استقلال پیدا کردند.
امروزه یقینا دنیا نظام دوقطبی ندارد. تصویری که آمریکا و دیگر کشورهای غربی عضو ناتو از دنیا به دست میدهند، این است که یک نظام سلسلهمراتبی بر جهان حاکم است که در راس آن آمریکا قرار دارد و بعد کشورهای مختلفی مثل ژاپن، انگلستان، فرانسه و آلمان حضور دارند. در این میان، هیچ نامی از کشورهای جهان سوم و غیرمتعهد شنیده نمیشود؛ کشورهایی مانند کشورهای آفریقایی، آسیایی و آمریکای لاتین که در حال توسعه یا به تعبیری جدیدتر در حال افزایش مصرف خود هستند.
یک برداشت دیگر از نظام جهانی این است که جهان میتواند چندقطبی باشد. قطبهایی که در این برداشت متصور هستند، به عنوان مثال عبارتند از: آمریکا، اتحادیه اروپا، چین، گروه BRIC (برزیل، روسیه، هند و چین) و جنبش غیرمتعهدها. به نظر میرسد که تفسیر پذیرفتهشده از نظام بینالمللی نزد مقامات نظام جمهوری اسلامی ایران، این تصویر دوم است. اگرچه ممکن است قدرت جنبش عدم تعهد چندان زیاد نباشد، اما به هر حال وزنهای در سطح دنیا است که در مجموع 137 کشور (120 کشور عضو و 17 کشور ناظر) در آن حضور دارند. اندازه، جمعیت، حجم مبادلات اقتصادی و وسعت سرزمینی اعضای این جنبش، رویهمرفته آن را به لحاظ کمی به بزرگترین قطب دنیا تبدیل میکند؛ اما به لحاظ کیفی اینچنین نیست و کشورهای مختلفی در آن حضور دارند که برخی پیشرفتهتر هستند و برخی کمتر توسعهیافتهاند.
افزون بر اینها، به نظر میرسد که جنبش عدم تعهد و گروه موسوم به 77 (یک سازمان اقتصادی-بازرگانی-تجاری با 131 عضو که اعضای آن با جنبش عدم تعهد همپوشانی زیادی دارند) میتوانند در کنار هم تعاملات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بزرگی با یکدیگر داشته باشند و در آینده نقش مهمتری را در نظام بینالمللی بازی کنند.
ایران و میزبانی جنبش عدم تعهد
یکی از ویژگیهای جنبش عدم تعهد این است که دبیرخانه ایستا و ثابتی ندارد و از این رو میزبان دورهای آن نقش عمدهای در تهیه اسناد و صورت جلسات و انتشار آنها پیدا میکند. میزبانی ایران در این جنبش، فرصت بسیار خوبی برای ما فراهم کرده است که باید برای موارد زیر به بهترین شکل از آن استفاده کنیم:
1. ایجاد همگرایی بین کشورهای عضو: متاسفانه در سالهای اخیر کشورهای میزبان این جنبش به دلیل تحولات بینالمللی و داخلی نتوانستهاند به صورت شایسته همچون بنیانگذاران جنبش عدم تعهد به آن خدمت کنند. اکنون که میزبانی این جنبش بر عهده کشور ما قرار گرفته است و دبیرخانه جنبش تا سه سال در ایران خواهد بود، فرصت مناسبی است که در راستای همگرایی میان کشورهای عضو تلاش کنیم. نکته مهمی که باید بسیار به آن توجه کنیم، این است که باید کارشناسان زبده و آگاه در این حوزه فعالیت کنند و به نظر میرسد که کارشناسان این حوزه عمدتا در وزارت امور خارجه حضور داشته باشند. اشتباه بزرگی خواهد بود که محوریت کار در میزبانی جنبش عدم تعهد برعهده وزارت خارجه نباشد.
همچنین ایران میتواند در حوزه مسائل سیاسی ایران نقش پیشتازی داشته باشد. به نظر میرسد که پیشنهاد تشکیل کمیتهای متشکل از چند عضو به نیابت از سازمان کنفرانس اسلامی و جنبش عدم تعهد برای رسیدگی به مسائل سوریه میتواند ابتکار جالبی باشد که از سوی ایران در این اجلاس مطرح شود.
2. پیشبرد منافع ملی ایران: بخش بزرگی از تجارت خارجی ایران با اعضای جنبش عدم تعهد انجام میشود. از فرصت میزبانی این جنبش میتوانیم هم به صورت سلبی و هم به صورت ایجابی استفاده کنیم و منافع خود را پیش بریم؛ به این معنا که هم مشتریان جدیدی برای تولیدات خود اعم از نفت و گاز و تولیدات غیرنفتی همچون محصولات صنعتی و کشاورزی و صنایع دستی پیدا کنیم و هم با مذاکره با اعضای جنبش، مانع از فعالیت مستقیم وزارت خزانهداری آمریکا شویم و تحریمها را کمرنگتر کنیم. به ویژه اگر بتوانیم در حوزه نقل و انتقالات مالی بهصورت دوجانبه با کشورها به توافق برسیم، در عین حال که این امر مغایرتی با تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد ندارد، میتوانیم منافع خود را تامین کنیم.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « نگاه فراحزبی » به قلم « علی ودایع » آورده است.
با آغاز شکل گیری تمدنهای بشری، جنگها برای کسب منافع اقتصادی هم شکل گرفت اما پس از وقوع انقلاب صنعتی در اروپا و شکلگیری قدرتهای استعمارگران نوین جامعه جهانی دو جنگ جهانی مرگبار را تجربه کرد.
در روزهایی که مردم دنیا قتل، تجاوز، غارت را تجربه کردند، میشد آنها طعم پیشرفت اقتصاد و تکنولوژی را مزه مزه کنند ولی متاسفانه ظرفیتهای اقتصادی و ثروتهای طبیعی جهان در مقابل ولع حکومتها بسیار ناچیز هستند؛ پس جنگ و لشکرکشی تنها راه کسب منفعت بود. بعد از پایان جنگ جهانی دوم و هزینههای سرسامآور مالی و جانی برای دولتهای اروپایی و نبود توان اقتصادی، جنگ سرد آغاز شد. بین سالهای 1940 تا 1990 که جهان استعمارگران در دو بلوک شرق و غرب مقابل هم صفآرایی کردند، سرمایههایی سنگین برای تسخیر فضا، انرژی هستهای، رقابت جاسوسی و اطلاعاتی هزینه شد. دانشمندان و جاسوسان بیشماری در این میدان کشته شدند و هرگز آمار دقیقی منتشر نشد. البته زد و خوردهایی در زمین مستعمرات استراتژیک شرق و غرب همچون ویتنام، شبه جزیره کره، کوبا و حتی افغانستان روی داد.
پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی، جنگ سرد در ظاهر پایان یافت. اما موضوع ولع قدرتهای جهانی همچنان ادامه دارد، پس جنگ سرد ادامه خواهد یافت با عناوین جدید!
در میان جنگ سرد، برای سالیان سال، کشورهای جهان سوم قربانی پنجهگیری شرق و غرب شدند. کشورهای خرد برای کسب امنیت مجبور به تامین منافع قدرتهای شرق و غرب میشدند یا دراصطلاح، باج و خراج به آنها پرداخت کردند اما همیشه کسانی پیدا میشوند که در مقابل زیاده خواهیها بایستند؛ در بحبوحه جنگ سرد و در سال 1955 زمزمههایی میان چند کشور که سعی میکردند وامدار ابر قدرتها نباشند مطرح شد که آنها را در سال 1961 به بنیانگذاران جنبش عدم تعهد تبدیل کرد.
حال تهران، پس از گذشت نیم قرن از آن روز میزبان سران و مقامات جنبش عدم تعهد است.
اجلاس تهران را میتوان یکی از سیاسیترین تجربههای این گروه بزرگ قلمداد کرد. متاسفانه جنبش عدم تعهد با توجه به گستردگی حضور کشورهای مختلف دارای آسیبهایی جدی نیز شده است در حالی که کشورهای عضو ناتو در مقابل هر تهدید خارجی اتحاد خود را به نمایش میگذارند، کشورهای غیرمتعهد در برابر تهدیدات خارجی و حتی مواضع تحمیلی شرق و غرب نتوانستند مقتدرانه موضعگیری کنند. البته این موضوع را در نزدیکی برخی از اعضا به قدرتهای جهانی باید جستوجو کرد. جالب اینجاست که در انقلاب ایران؛ نه شرقی و نه غربی به عنوان یک چشمانداز استراتژیک کلان مطرح شد.
جای تاسف است که کشورهای عضو جنبش عدم تعهد گاه خود گرفتار جنگهایی خونین شدهاند، موضوعی که در اجلاس تهران با تغییر نگاه و همراهی سازمان ملل متحد میتواند به زمینهای برای صلح جهانی تبدیل شود.
کشورهای غربی که نفع کارخانههای اسلحهسازی خود را در جنگ کشورهای خرد اما سرمایهدار عضو جنبش عدم تعهد میبینند، از حل و فصل مناقشات از کانال دیپلماتیک و مذاکره خشنود نخواهند شد.
پیش از این صدام حسین قصد داشت با سوء استفاده از نام جنبش عدم تعهد در میان جنگ با ایران، برای کسب مشروعیت، اجلاس سران را در بغداد برگزار کند؛ اما ایران اسلامی با دلاوری شهید خلبان عباس دوران، ابهت پوشالی بغداد را شکست.
امروز تهران در اوج جنگ لفظی غرب با ایران اسلامی، اقتدار غرب را به چالش میکشد. هنوز وامداری ابر قدرتها میان برخی اعضا دیده میشود و همین کشورها سعی بر شکاف در اجلاس تهران دارند.
در پس تحلیلهای رنگارنگی که ارائه میشود، دیپلماسی رسانهای ایران اسلامی بیشاز هر زمان رخ مینماید. دپیلماسی رسانهای به عنوان یک بازوی محکم،تاثیر هر فعالیت دیپلماتیک یا حتی سیاسی را دو چندان میکند. گرچه جنگ رسانهای قدمتی به طول تاریخ دارد اما شیوههای نوین آن از جنگ جهانی اول توسط ودرو ویلسون، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده شکل گرفت و در جریان جنگ سرد آب دیده شد. در دهه دوم قرن 21 با تلفیق تکنولوژیهای نوین ارتباطی دیپلماسی رسانهای گداخته شده است.
در جریان اجلاس تهران، نام جنبش عدم تعهد به میدانی برای صفآرایی رسانههای مختلف تبدیل خواهد شد. رسانههای پارسی در چارچوب دیپلماسی رسانهای ابعاد آن را تبیین میکنند. بر همه رسانههای ایرانی پوشیده نیست که اهمیت موضوع فراتر از یک نگاه خاص سیاسی است.
اجلاس جنبش عدم تعهد تهران متعلق به شخص یا گروه خاصی نیست که بخواهد از آن برای منافع سیاسی بهرهبرداری کند.
باید به اجلاس بینالمللی سران جنبش عدم تعهد در تهران که سران کشورهای مختلف به همراه چند هزار نفر مهمان خاک ایران اسلامی هستند، نگاه ملی داشت. در این میان جای تعجب است که گروهی خاص برای کسب منفعت سیاسی در حضور اجنبیها با ادبیاتی خاص لب به انتقادات سیاسی از رقبای سیاسی خود (که اتفاقا با محدودیت پاسخگویی هم مواجه هستند) میگشایند.
مشخص است که رسانههای معاند از کوچکترین ابهام و مشکل، کوه میسازند اما سانسور هم چارهای برای ماجرا نیست و هر انتقاد سازنده میتواند راهگشای بهتر شدن برگزاری این اجلاس شود. در مورد اجلاس تهران با توجه به سابقه تاریخی ایرانیان در ذوقزدگی دیپلماتیک باید متذکر شد، همانطور که غیبت برخی کشورها آنها را تبدیل به یک دشمن تمام عیار نمیکند، حضور برخی سران هم از آنها یک رفیق قابل اعتماد نمیسازد.
اجلاس سران عدم تعهد در تهران، فرصتی است که از آن میتوان به یک موفقیت استراتژیک رسید و نباید با عملکرد ناقص این فرصت به یک تهدید تبدیل شود.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « نیاز مستمر به جنبش غیر متعهدها » به قلم « الهام امینزاده » آورده است.
برگزاری شانزدهمین دوره اجلاس غیر متعهدها در تهران و همچنین انتقال ریاست سه ساله آن به جمهوری اسلامی ایران فرصت مناسبی برای استفاده هرچه بهتر از ظرفیت این جنبش در تعیین راهکارهای عملی و جدی به منظور تأثیرگذاری در معادلات بینالمللی و جهانی است.عدهای بر این باورند اکنون که جهان از حالت دوقطبی خارج شده، جنبش عدم تعهد ماهیت و هویت اصلی خود را از دست داده است و اقدامات و فعالیتهای دسته جمعی اعضای آن نمیتواند موثر باشد؛ در حالی که معتقدان به چنین دیدگاهی به این نکته توجه نمیکنند که قدرت غرب همچنان پابرجاست و نه تنها تغییری در رفتارهای استکباری و مداخلهجویانهاش به وجود نیامده، زیادهخواهیهایش افزایش یافته است و همچنان خود را قیم سایر کشورها میداند. بنابراین، وجود گروهی مستقل و غیر وابسته به غرب و آمریکا ضروری است.از سوی دیگر، نمیتوان منکر این واقعیت شد که در اوضاع کنونی جهان جنبش غیر متعهدها نتوانسته است از ظرفیتها و تواناییهای خود به خوبی استفاده کند که البته این ناتوانی دلایلی دارد از جمله اینکه در میان اعضای جنبش غیر متعهدها، کشورهایی نیز حضور دارند که به معنای واقعی غیر متعهد نیستند و وابستگی آنان به بلوک غرب بر همه مشهود است، در حالی که شرط اول عضویت در جنبش غیر متعهدها، وابسته نبودن به قدرتهای استکباری است و مسلم است که اگر کشوری وابستگی به غرب داشته باشد نمیتواند در راستای اهداف و مواضع این جنبش حرکت کند.بنا به اذعان اکثر کشورهای جهان جمهوری اسلامی غیر متعهدترین کشور عضو جنبش است؛ زیرا هیچگاه در برابر فشارها و تهدیدهای غرب تسلیم نشده و بر مواضع اصولی و انقلابی خود اصرار کرده است که با توجه به این نکته، پیشبینی میشود که ریاست سه ساله ایران بر جنبش غیر متعهدها تأثیر بسیار زیادی در پیشبرد اهداف این جنبش داشته باشد. نکته مهمی که درباره افزایش کارایی جنبش باید مدنظر قرار داد این است که نبود دبیرخانه و نبود ضمانت اجرایی برای مصوبات اجلاس سران، باعث کمرنگ شدن نقشآفرینی جنبش غیر متعهدها در معادلات جهانی شده است؛ چنانچه در اجلاس تهران راهکاری برای اجرایی شدن مصوبات جنبش پیشبینی شود، جمهوری اسلامی میتواند با استفاده از فرصت ریاست خود بر جنبش، فعالیتهای ویژهای برای اجرایی شدن مصوبات انجام دهد.علاوه بر این، کشورهای عضو جنبش غیر متعهدها میتوانند با گسترش روابط سیاسی و تجاری، نیازهای یکدیگر را تأمین کنند و از این طریق به طور روز افزون از وابستگی به غرب بکاهند.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « برگزاری "گروه تماس" و نقش غیرمتعهدها » به قلم « حمیدرضا عسگری » آورده است.
درحین برگزاری اجلاس غیرمتعهدها، مسولان و سخنگویان رسمی این نشست از احتمال تشکیل "گروه تماس سوریه" در حاشیه این اجلاس خبر دادهاند. ابتکار این طرح از سوی محمد مرسی که ظاهراً در اجلاس مکه با وزیر خارجه کشورمان مطرح شده از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است و می تواند رهیافتی خارج از حیطه قدرتهای جهانی برای برون رفت از بحران سوریه باشد.
هم اندیشی چهار کشور ایران، عربستان، مصر و ترکیه، راهکاری بوده است که از سوی قدرت های منطقه مورد وثوق قرار گرفته است. این کشورها چهار رکن اصلی و تاثیر گذارترین کشورها در جهان اسلام هستند وهمکاری این چهار کشور نه فقط در مسئله سوریه بلکه در هر موضوعی می تواند تعیین کننده باشد.اما نقطه چالش برانگیز بحث آنجاست که این چهار قدرت منطقه ای با رویکردهایی متفاوت به سوریه، پا به عرصه گفتگوها خواهند گذاشت.
ایران علناً از حکومت دمشق حمایت می کند، ترکیه و عربستان علناً با حکومت سوریه دشمنی می ورزد، و مصر هم به واسطه عدم تعادل قطعی در سیاست خارجی با احتیاط در پس حادثه قدم برمی دارد. البته با روالی که دولت مرسی در پیش گرفته است کم کم مصر به جایگاه سابق خود درجهان اسلام و اعراب نیم نگاهی کرده است، با این حال تصور رسیدن به یک اجماع در چنین فضایی سخت می نماید.
ترکیه و عربستان با پیروی و بعضاً پیشروی از غرب در تشدید بحران و گسترش درگیری های نظامی در سوریه، رویه ای متضاد با ایران دارند. اما درحال حاضر سیب تحولات سوریه در حال چرخ خوردن است و هرلحظه شاهد کنش و واکنش هایی هستیم. مهمترین مسئله ای که درحال حاضر این احتمال را تقویت می کند که ترک ها نیز در گروه تماس همکاری داشته باشند، بحث کردهای سوریه است.
دولت اسد با اقدامی غیرقابل پیش بینی اداره مناطق کردنشین را به خود اکراد داده و این اقدام به شدت بر امنیت و ثبات ترکیه تاثیر گذاشته است. کردهای سوریه از سوی دولت آنکارا به همکاری با" پ پ ک" متهم شده و این اقدام اسد را به شدت برخلاف امنیت داخلی خود تلقی می کنند.سوریه با این اقدام به گونه ای پاشنه آشیل ترکیه را در دست گرفته و می توان تاثیر آن را در کاهش درگیری های نظامی و پیشروی ارتش سوریه در شهر حلب مشاهده کرد.
عربستان نیز علاقه ای به گسترده شدن آتش معرکه ندارد و به دنبال این است که بلکه بتوان حکومت حاضر را دستخوش تغییراتی کرد و برخی از مهره های مورد اعتماد خود را وارد حکومت دمشق نماید. همانطور که گفته شد دولت مصر هنوز قوام اصلی خود را نیافته، فلذا سعی دارد با بهره گیری از حیثیت اخوان المسلمین به عنوان یک جنبش تاثیرگذار اسلام گرا و مردمی به گونه ای آرام با معضل سوریه برخورد کند. هرچند که بعضاً موضع گیری های سختی نیز درمورد دولت اسد داشته اند اما به لحاظ خط و مشی سیاسی راه خود را از غرب و همراهان منطقه ای آنها جدا کرده اند.
اما به سبب بی اثر بودن فشارها و راهکارهای نظامی مخالفان، سوریه در یک بن بست قرارگرفته و هم اکنون چشم ها به سمت کشورهایی است که صاحب نفوذ در دولت و حکومت دمشق هستند، که در سرآمد آنها ایران قرارگرفته است. اکنون توجه کشورهای غربی به عملکرد اجلاس عدم تعهد و طرح راهکاری کارگشا در جهت گفتگو با معارضین و حکومت سوریه، از سوی ایران میباشد.
اهمیت نقش ایران در بحران سوریه به حدی بوده است که روسیه و نماینده سازمان ملل، شکست نشست های مختلف دوستان سوریه را به سبب عدم حضور ایران دانسته اند. لذا بسیار ضروری و حیاتی است تا ایران دراین اجلاس به عنوان رییس جنبش عدم تعهد بتواند خط و مشی روشن درحل بحران سوریه ارائه دهد