عاشورا
روز دهم محرم،روز شهادت سالار شهيدان و فرزندان و اصحاب او در
كربلا.عاشورادر تاريخ جاهليت عرب،از روزهاى عيد رسمى و ملى بوده و در آن
روزگار،در چنينروزى روزه مىگرفتند،روز جشن ملى و مفاخره و شادمانى بوده
است و در چنين روزىلباسهاى فاخر مىپوشيدند و چراغانى و خضاب مىكردند.در
جاهليت،اين روز را روزهمىگرفتند.در اسلام،با تشريع روزه رمضان،آن روزه
نسخ شد.گفتهاند:علت نامگذارى روز دهم محرم به عاشورا آنست كه ده نفر از
پيامبران با ده كرامت در اين روز،موردتكريم الهى قرار گرفتند.
در فرهنگ شيعى،به خاطر واقعه شهادت امام حسين«ع»در اين روز،عظيمترين
روزسوگوارى و ماتم به حساب مىآيد كه بزرگترين فاجعه و ستم در مورد خاندان
پيامبر انجامگرفته و دشمنان اسلام و اهل بيت اين روز را خجسته شمرده به
شادى مىپرداختند، اماپيروان خاندان رسالت،به سوگ و عزا مىنشينند و بر
كشتگان اين روز مىگريند. امامصادق«ع»فرمود:«و اما يوم عاشورا فيوم اصيب
فيه الحسين«ع»صريعا بين اصحابه واصحابه حوله صرعى عراة».
عاشورا روزى است كه حسين«ع»ميان يارانش كشته برزمين افتاد،ياران او
نيز پيرامون او به خاك افتاده و عريان بودند.امام رضا«ع»فرمود:«منكان
عاشورا يوم مصيبته و بكائه جعل الله عز و جل يوم القيامة يوم فرحه و
سروره» ،هركس را كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه باشد،خداوند قيامت را
روز شادى او قرارمىدهد.در«زيارت عاشورا»در باره اين روز غمانگيز كه
امويان آنرا مبارك مىدانستند،آمده است:«اللهم هذا يوم تبركت به بنو امية و
ابن آكلة الاكباد...».
امامان شيعه،ياد اين روز را زنده مىداشتند،مجلس برپا مىكردند،بر حسين
بنعلى«ع»مىگريستند،آن حضرت را زيارت مىكردند و به زيارت او تشويق و
امرمىكردند و روز اندوهشان بود.از جمله آداب اين روز،ترك لذتها،دنبال كار
نرفتن،پرداختن به سوگوارى و گريه،تا ظهر چيزى نخوردن و نياشاميدن،چيزى براى
خانهذخيره نكردن،حالت صاحبان عزا و ماتم داشتن و...است.
در دوران سلطه امويان و عباسيان،شرايط اجتماعى اجازه مراسم رسمى و
گسترده درسوگ ابا عبد الله الحسين را نمىداد،اما هر جا كه شيعيان،قدرت و
فرصتى يافتهاند،سوگوارى پرشور و دامنهدارى در ايام عاشورا به راه
انداختهاند.در تاريخ است كهمعز الدوله ديلمى اهل بغداد را به برگزارى
مراسم سوگ و نوحه براى سيد الشهدا«ع»وادارساخت و دستور داد كه بازارها را
ببندند و كارها را تعطيل كنند و هيچ طباخى غذايى نپزد وزنان سياهپوش بيرون
آيند و به عزادارى و نوحه بپردازند.اين كار را چندين سال ادامه دادو اهل
سنت نتوانستند جلوى آن را بگيرند،چون كه حكومت،شيعى بود.
از قرنها پيش،«عاشورا»بعنوان تجلى روز درگيرى حق و باطل و روز فداكارى
وجانبازى در راه دين و عقيده،شناخته شده است.حسين بن على«ع»در اين روز،با
يارانىاندك ولى با ايمان و صلابت و عزتى بزرگ و شكوهمند،با سپاه سنگدل و
بىدينحكومتستم يزيدى به مقابله برخاست و كربلا را به صحنه هميشه زنده
عشق خدايى وآزادگى و حريت مبدل ساخت. عاشورا گر چه يك روز بود،اما دامنه
تاثير آن تا ابديتكشيده شد و چنان در عمق وجدانها و دلها اثر گذاشته كه
همه ساله دهه محرم و بويژهعاشورا،اوج عشق و اخلاص نسبت به معلم حريت و
اسوه جهاد و شهادت،حسين بنعلى«ع»مىگردد و همه،حتى غير شيعه،در مقابل
عظمت روح آن آزاد مردان تعظيممىكنند.عاشورا،نشان دهنده معناى«حسين منى و
انا من حسين»بود كه دين رسول خدابا خون سيد الشهدا آبيارى و احيا شد.به
تعبير امام خمينى«ره»:«عاشورا،قيام عدالتخواهانبا عددى قليل و ايمان و
عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگربود...»، «اگر
عاشورا نبود،منطق جاهليت ابو سفيانيان كه مىخواستند قلم سرخ بر وحى وكتاب
بكشند و يزيد،يادگار عصر تاريك بت پرستى كه به گمان خود با كشتن و به
شهادتكشيدن فرزندان وحى اميد داشت اساس اسلام را برچيند و با صراحت و
اعلام«لا خبرجاء و لا وحى نزل»بنياد حكومت الهى را بركند، نمىدانستيم بر
سر قرآن كريم و اسلامعزيز چه مىآمد.»
امام حسين«ع»كه به دعوت اهل كوفه از مكه عازم اين شهر بود تا به
شيعيان انقلابىبپيوندد و رهبرى آنان را به عهده گيرد،پيش از رسيدن به
كوفه،در كربلا به محاصرهنيروهاى ابن زياد در آمد و چون حاضر نشد ذلت تسليم
و بيعت با حكومت غاصب وظالم يزيدى را بپذيرد،سپاه كوفه با او جنگيدند.حسين
و يارانش روز عاشورا،لب تشنه،با رشادتى شگفت تا آخرين نفر جنگيدند و به
شهادت رسيدند و بازماندگان اين قافلهنور،به اسارت نيروهاى ظلمت درآمده به
كوفه برده شدند.هفتاد و دو تن ياران شهيد او،بزرگترين حماسه بشرى را
آفريدند و ياد خويش را در دل تاريخ و وجدان بشرهاىفضيلت خواه،ابدى ساختند.
به تعبير يكى از نويسندگان معاصر:«عاشورا،مائده بزرگ روحانسان است در
تداوم اعصار،تجسم اعلاى وجدان بزرگ است در دادگاه روزگار،صلابتشجاعت انسان
است در تجليگاه ايمان،طواف خون است در احرام فرياد،تجلى كعبهاست در ميقات
خون،نقش بيدار گذرها و رهگذرهاست در كاروان دراز آهنگ زندگيها
وعبورها،عاشورا،باز خوان تورات و انجيل و زبور است در معبد اقدام، ترتيل
آيات قرآناست در الواح ابديت،خون خداست جارى در رگهاى تنزيل،حنجره خونين
كوه«حرا»ست در ستيغ ابلاغ،درگيرى دوباره محمد«ص»است با جاهليت بنى اميه و
شركقريش،تجديد مطلع رجزهاى«بدر»است و«حنين»،انفجار نماز است در شهادت
وانفجار شهادت است در نماز،تبلور شكوهزاد جاودانگى حق است در تباهستان
نابودباطل،هشدار خونين حسينيههاست در معبر اقوام،فرياد گستر انسانهاى
مظلوم است درهمه تاريخ،دست نوازش انسانيت است بر سر بى پناهان،رواق سرخ
حماسه است درتاريكستان سياهى و بيداد، قلب تپنده دادخواهان است در محكمه
بشريت،طنين بلندپيروزى است در گوش آباديها، عطشى است دريا آفرين در اقيانوس
حيات،«رسالتى» است بزرگ بر دوش«اسارتى»رهايى بخش،عاشورا آبروى
نمازگزاران است و عزتمسلمانان،و سرانجام،عاشورا ركن كعبه است و پايه قبله و
عماد امت و حيات قرآن وروح نماز و بقاى حج و صفاى صفا و مروه و جان مشعر و
منا.و عاشورا،هديه اسلاماست به بشريت و تاريخ...».
زينب«ع»
زينب كبرى سلام الله عليها،پيامبر خون شهداى كربلا و همراه حسين«ع»در
نهضتخونين عاشورا.حضرت زينب،دختر امير المؤمنين و فاطمه زهرا«ع»در سال
پنجمهجرى،روز 5 جمادى الاولى در مدينه،پس از امام حسين«ع»به دنيا آمد.از
القاباوست:عقيله بنى هاشم، عقيله
طالبيين،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،كامله،عابدهآل على.زينب را
مخفف«زين اب»دانستهاند،يعنى زينت پدر.
امام حسين«ع»هنگام ديدار،به احترامش از جا برمىخاست.زينب كبرى،از
جدشرسول خدا و پدرش امير المؤمنين و مادرش فاطمه زهرا«ع»حديث روايت كرده
است.
اين بانوى بزرگ، داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف وشهامت
فوق العاده بود. شوهرش، عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از
اينازدواج،دو پسر حضرت زينب به نامهاى محمد و عون،در كربلا به شهادت
رسيدند.
وقتى امام حسين«ع»پس از امتناع از بيعت با يزيد،از مدينه به قصد مكه
خارج شد،زينب نيز با اين دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش
فداكاريهاىعظيم زينب، بسيار بود.سرپرست كاروان اسيران اهل بيت و مراقبت
كننده از امامزين العابدين«ع»و افشاگر ستمگرىهاى حكام اموى با خطبههاى
آتشين بود.زينب،همدختر شهيد بود،هم خواهر شهيد،هم مادر شهيد،هم عمه
شهيد.پس از عاشورا و در سفراسارت،در كوفه و دمشق، خطابههاى آتشينى ايراد
كرد و رمز بقاى حماسه كربلا وبيدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدينه نيز،در
مجالس ذكرى كه براى شهداى كربلاداشت،به سخنورى و افشاگرى مىپرداخت.وى
به«قهرمان صبر»شهرت يافت. در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در
زينبيه(در سوريه كنونى)است.
برخى نيز معتقدند مدفن او در مصر است.در كتاب«خيرات الحسان»آمده
است:درمدينه قحطى پيش آمد.زينب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام كوچ
كردند و قطعهزمينى داشتند.زينب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در
همان مكان دفن شد. صبح ازل طليعه ايام زينب است پاينده تا به شام ابد نام
زينب است در راه دين لباس شهامت چو دوختند زيبنده آن لباس بر اندام زينب
است
بارزترين بعد زندگى حضرت زينب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود كه
باخطابههايش، پيام خون حسين«ع»را به جهانيان رساند.در اين
زمينه،نوشتهها وسرودههاى بسيارى است،از جمله اين شعر:
سر نى در نينوا مىماند اگر زينب نبود كربلا در كربلا مىماند اگر زينب
نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ريا مىماند اگر
زينب نبود چشمه فرياد مظلوميت لب تشنگان در كوير تفته جا مىماند اگر زينب
نبود زخمه زخمىترين فرياد،در چنگ سكوت از طراز نغمه وا مىماند اگر زينب
نبود در طلوع داغ اصغر،استخوان اشگ سرخ در گلوى چشمها مىماند اگر زينب
نبود ذو الجناح داد خواهى،بىسوار و بىلگام در بيابانها رها مىماند اگر
زينب نبود در عبور از بستر تاريخ،سيل انقلاب پشت كوه فتنهها مىماند اگر
زينب نبود.
خود زينب نيز از فصاحت و ادب برخوردار بود.در هنگام ديدن سر بريده
برادر،خطاب به او چنين سرود:«يا هلالا لما استتم كمالا...»بعدها هم در سوگ
حسين«ع»
اشعارى سرود،با اين مطلع:«على الطف السلام و ساكنيه...»:سلام بر كربلا و
برآرميدگانآن دشت،كه روح خدا در آن قبهها و بارگاههاست.جانهاى افلاكى و
پاكى كه در زمينخاكى، مقدس و متعالى شدند،آرامگاه جوانمردانى كه خدا را
پرستيدند و در آن دشتها وهامونها خفتند.سرانجام،گورهاى خاموششان را
قبههايى افراشته در برخواهد گرفت،وبارگاهى خواهد شد،داراى صحنهاى گسترده و
باز...
الوداع
بدرود گفتن،خدا حافظى كردن،نيايشى كه در هنگام مسافرت و مفارقت از يكديگر برزبان مىآورند،به معناى«خدا نگهدار».
در حادثه نهضت عاشورا،وداع در مواردى ديدهمىشود. امام
حسين«ع»هنگامى كه پس از مرگ معاويه و اصرار والى مدينه براى بيعتگرفتن
از او، مىخواهد از مدينه خارج شود،به زيارت قبر پيامبر رفته و با او
خداحافظىمىكند و عازم مكه مىشود،وداعى آميخته با اشك و اندوه فراق،كه در
همانجا به خوابمىرود و رسول خدا را در خواب مىبيند.با قبر مادرش و
برادرش هم وداع مىكند.
وداعديگر در روز عاشورا و كربلاست.فرزندان اهل بيت نيز در آخرين بارى
كه از امام و خيمهگاهخداحافظى مىكنند، سلام آخر را مىدهند.وداع
واپسين،همراه با سلامى خاص است.
سيد الشهدا روز عاشورا چندين بار وداع كرد.وداع اول،آنگاه بود كه به
خيمهها آمد واز خواهرش زينب،پيراهنى كهنه طلبيد تا از زير لباس بپوشد و در
اين وداع بود كهعلى اصغر را به آغوش گرفت تا با او نيز وداع كند،تيرى
گلوى او را از هم دريد.وداع ديگربا فرزندش امام سجاد«ع»بود كه درون خيمه
انجام گرفت.وداعى هم با دخترش سكينهداشت كه بسى جانسوز بود و اين در همان
وداع آخر بود كه حضرت با زخمهايى كه ازآنها خون مىآمد براى خداحافظى به
ميان اهل بيت آمد و با جمله«استعدوا للبلاء و اعلمواان الله تعالى حاميكم و
حافظكم...»آنان را به صبر دعوت كرد و چون خواست براىكارزار نهايى به
ميدان رود،همه را اينگونه خطاب كرد:«يا سكينة يا فاطمة يا زينب و ياام
كلثوم!عليكن منى السلام...» و اين نشان ديدار آخر بود.اهل بيت چون يقين
كردند كهديگر او را نخواهند ديد،بشدت گريستند.
آمدن زينب«ع»از پى برادر و بوسيدن زير گلوى او و نيز صدا كردن
سكينه،پدر را و درخواست اينكه مرا بر دامن بنشان و...از جزئيات همين وداع
است.«روضه وداع»ازسوزناكترين مرثيههاى حادثه عاشوراست،و نيز وداع امام
حسين«ع»با على اكبر،آنگاه كهعازم ميدان بود. هنگام ميدان رفتن يكايك
اصحاب،با آن حضرت وداع مىكردندوداعشان با سلام كردن بود كه اذن ميدان هم
حساب مىشد.
بگذار تا بگرييم چون ابر در بهاران كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران هر
كو شراب فرقت روزى چشيده باشد داند كه سخت باشد قطع اميدواران با ساربان
بگوييد احوال آب چشمم تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
برداشتن بيعت
بيعت،بر عهده بيعت كننده،تكليف حمايت و يارى مىآورد،مگر آنكه امام و
پيشواىبيعت،اين تعهد را از دوش بيعتگران بردارد و آنان را در«حل»قرار دهد
كه اگر رفتند،پيمان شكنى محسوب نگردد.در اينكه آيا با«حل بيعت»،مسؤوليت
از دوش صاحبانبيعت برداشته مىشود، يا آنكه تكليف حمايت و يارى حجتخدا
همچنان بر دوش آنانباقى است،بحث است.
امام حسين«ع»يك بار در وسط راه،پس از شنيدن حوادث كوفه و آگاه شدن
ازدگرگونى اوضاع آن،بيعت را از همراهان برداشت،تا هر كه مىخواهد برود.آن
هنگامعدهاى رفتند.يك بار هم شب عاشورا پس از خطبهاى كه به ستايش از
وفادارى اصحابشپرداخت،فرمود:اينها تنها مرا مىخواهند،شما را آزاد
مىگذارم كه هر كس مىخواهدبرود.از تاريكى شب استفاده كنيد و
برويد:«فانطلقوا جميعا فى حل،ليس لى عليكم منىذمام،هذا ليل قد غشيكم
فاتخذوه جملا» البته آن شب كسى نرفت.برادران و پسران وبرادرزادگان عبد الله
جعفر و زينب«ع»و كسانى چون عباس،زهير بن قين و ديگرانبرخاستند و اعلام
حمايت و جانبازى تا مرز شهادت نمودند و زندگى بى امام و حيات پساز شهادت
حسين«ع»را بىارزش دانستند. گفت اى گروه،هر كه ندارد هواى ما سرگيرد و
برون رود از كربلاى ما برگردد آنكه با هوس كشور آمده سرناورد به افسر شاهى
گداى ما
حبيب بن مظاهر
از شهداى والاقدر كربلا بود.حبيب بن مظاهر(مظهر)اسدى،از طايفه بنى
اسد،كوفىو از اصحاب رسول خدا«ص»بود.در هر سه جنگ صفين،نهروان و جمل،در
ركابعلى«ع»شركت داشت.از اصحاب خاص امير المؤمنين و حاملان علم آن حضرت و
درعلوم قرآنى شاگرد خاص وى بود.حضرت امير،او را كه از حاملان
علوم«ع»بود،به علم«منايا و بلايا»(آنچه بعدها اتفاق خواهد افتاد)آگاه
ساخته بود. عضو گروه ويژه«شرطة الخميس»بود كه نيروى ضربتى و مطيع
على«ع»بودند.درنهضت مسلم بن عقيل در كوفه،وى از كسانى بود كه در راه بيعت
گرفتن براى مسلم،كوشش مىكرد.نيز از سران شيعه در كوفه محسوب مىشد كه به
حسين بن على«ع» دعوت نامه نوشت.نزد امام حسين«ع»موقعيت والايى داشت.در
كربلا نيز امام،او را بهعنوان فرمانده جناح چپ سپاه خويش تعيين
كرد.حبيب،تلاش فراوانى داشت كه يارانىاز بنى اسد را به يارى
حسين«ع»بياورد،اما سپاه اموى مانع پيوستن آنان به يارانسيد الشهدا شدند.
گفتگوى او با ميثم تمار،هنگام عبور از مجلس بنى اسد،سالها پيش
ازعاشورا،كه هر يك نحوه شهادت ديگرى را پيشگويى مىكرد و مايه شگفتى
حاضرانبودند،معروف است و اين از همان علم مناياست كه از على آموخته بودند و
جرياناتآينده را رجز داشتند.روز عاشورا رجزى كه در حملههايش مىخواند
چنين بود: انا حبيب و ابى مظهر فارس هيجاء و حرب تسعر حبيب بن مظاهر،روز
عاشورا از اينكه با شهادتش به بهشتخواهد رفت،خوشحالبود و با«برير بن
خضير»مزاح مىكرد.شهادت او بر حسين«ع»بسيار سخت بود.هنگامشهادت 75 سال
داشت.سر او نيز همراه سرهاى شهدا در كوفه گردانده شد.
عاشورا و امر به معروف
در فرهنگ عاشورا،حاكميت ظلم يزيدى بزرگترين منكر اجتماعى است و
مبارزهبراى حاكم ساختن حق و قطع سلطه ستم،معروفى عظيم است.امر به معروف و
نهى ازمنكر،از مهمترين فلسفههاى حماسه خونين كربلاست.سيد الشهدا در وصيتى
كه نوشته وبه برادرش محمد حنفيه مىسپارد،مىفرمايد:«انى ما خرجت اشرا و لا
بطرا و لا مفسدا ولا ظالما،انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى،اريد ان آمر
بالمعروف و انهى عن المنكرو اسير بسيرة جدى و ابى على بن ابى طالب».
اين به وضوح،نقش امر به معروف و نهى ازمنكر را در حركت عاشورايى امام
نشان مىدهد.در زيارتنامه آن حضرت هم اين موضوعمطرح است:«اشهد انك قد اقمت
الصلاة و آتيت الزكاة و امرت بالمعروف و نهيت عنالمنكر و جاهدت فى سبيل
الله حتى اتاك اليقين».
اين تعبيرات،نشان دهنده عمق اين فريضه دينى است كه در متن جهاد خونين
همجلوهگر مىشود و دامنه امر به معروف و نهى از منكر،از واجبات و محرمات
جزئى وفرعى و فردى،حتى به قيام براى اقامه قسط و سرنگونى حكومت باطل و
تغيير نظام فاسداجتماعى هم گسترش مىيابد.
سيد الشهدا،پس از امتناع از بيعت با يزيد و برخوردهايىكه با وليد و
مروان داشت،كنار قبر پيامبر«ص»آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند،درضمن
مناجاتش با خدا،عشق خود را به معروف بيان كرد و خواستار آنچه«خير»است
دراين مسير شد:«اللهم انى احب المعروف و انكر المنكر و انا اسالك يا ذا
الجلال و الاكرامبحق القبر و من فيه الا اخترت لى ما هو لك رضى و لرسولك
رضى».
خدايا من معروفرا دوست مىدارم و منكر را زشت مىشمارم.اى خداى
بزرگوار و صاحب كرم!به حقاين قبر و مدفون در آن از تو مىخواهم راهى و
سرنوشتى برايم برگزينى كه رضاى تو وپيامبرت در آن باشد.
عاشورا و انقلاب اسلامى
نهضت عاشورا به لحاظ ماهيت اسلام خواهى،اصلاح طلبى و ظلم
ستيزىاش،همواره الهام بخش انقلابيون و حركتهاى اصلاحى بوده است.انقلاب
اسلامى ايران نيز ازآن سرچشمه سيراب شد و از محتواى عاشورا الهام گرفت.اين
الهام گيرى هم از سوىرهبر انقلاب بود،هم از ناحيه مردم.شرايط سياسى و
اجتماعى ايران قبل از انقلاب،شبيهدوران بنى اميه بود.فساد و ظلم حاكميت
داشت،اسلام در حال نابودى بود،تبليغات ضداسلامى در اختيار طاغوت بود،
ابتذال فرهنگى و غربزدگى،معروف شدن منكر،منكرشدن معروف،به زندان افتادن
آزاد مردان،حيف و ميل بيت المال در راه عياشيهاىطاغوت،همه شرايطى را به
وجود آورده بود كه اصلاحى عميق را مىطلبيد.تا زور بعنوانعامل استقرار
حكومت نفى شود و معيارها حاكم گردد.
امام امت«ره»،با الهام از عاشورا،روح حماسه و غيرت دينى را در مردم
دميد،بهحكومت اسلامى و حاكميت ارزشهاى قرآنى فرا خواند،مفاسد رژيم طاغوت
را برشمردو در دوران تبعيد هم از اين راه دست بر نداشت.مردم،مبارزات خود را
بر ضد يزيد زمانهمىدانستند و از تبيين مفاسد معاويه،يزيد،ابن زياد
و...ذهنها به مفاسد و مظالم طاغوتيانمنتقل مىشد. مجالس
محرم،منبرها،وعظها،نوحهها رنگ و حال و هواى سياسى وانقلابى گرفت.حتى
شعارهاى مردم در راهپيماييهاى ضد طاغوتى،پيوند انقلاب وعاشورا را
مىرساند(رهبر ما خمينيه،نهضت ما حسينيه).عاشورا محور بسيج مردم وشور گسترى
بر ضد طاغوت شد. عنصر شهادت به مبارزه مردم جان و روح بخشيد.
خانوادهها شهداى خود را به فرمان حسين زمان و محشور با شهداى كربلا مىدانستند.
امام امت،در سخنرانيهايش و نيز در مصاحبهها،مشروعيتحكومتشاه را زير
سؤال بردو خواستار تشكيل حكومت اسلامى بود.آنگونه كه سيد الشهدا«ع»نيز با
امتناع از بيعت، لافتيزيد را نامشروع و غاصبانه دانست.نگرش سياسى به حادثه
كربلا و درسآموزى از قيام عاشورا،سر لوحه دعوت امام خمينى و همفكران او
بود و اعلام اينكه همهجا كربلا و هر روز عاشوراست،تاكيدى بر اين برداشت
بود.قتل عام 15 خرداد،گرچهبظاهر سركوب نهضت امام بود،اما خونهاى شهدا و
افشاگريها و مبارزات بعدى،اذهان رابراى يك انقلاب آماده ساخت. عاشوراى
حسينى هم در ظاهر،با شهادت امام و يارانشبه پايان رسيد،ولى همان حادثه،بذر
تحركها و بيدارگريهاى عظيمى را افشاند و به بارنشست.امام امت،با توجه به
قدرت جذب، الهام،سازماندهى و شور آفرينى كربلا وعزاداريهاى ايام محرم و
دستههاى عزادارى،اين سنت ديرين را بشدت،حمايت كرد.
همچنانكه خطابه امام خمينى در 15 خرداد(12 محرم)آغاز اين نهضت بود،
راهپيماييهاىتاسوعا و عاشورا نيز در آخرين سال حكومت رژيم پهلوى،ضربه
نهايى را بر آن زد. امامتاكيد داشت كه روحانيون و خطبا،حد اعلاى استفاده
را از منابر حسينى در ماه محرم وصفر داشته باشند.بهرههايى كه عاشوراى
حسينى به پيروزى انقلاب رساند،فراوان بود.
به تعبير امام امت:«اگر قيام حضرت سيد الشهدا«ع»نبود،امروز ما هم
نمىتوانستيم پيروزشويم.». «واقعه عظيم عاشورا از 61 هجرى تا خرداد 61 و
از آن تا قيام عالمى بقية اللهارواحنا لمقدمه الفداء،در هر مقطع انقلاب
ساز است.».
عاشورا و جبههها :پس از پيروزى انقلاب نيز،آنچه ملت را در مقابل
استكبار جهانى،مقاوم و بى باك ساخت و امت انقلابى و رهبرى انقلاب،تن به
سازش ندادند،همان درسعزتى بود كه از«هيهات منا الذله»ابا عبد الله آموخته
بودند و آنچه كه در سالهاى دفاعمقدس،جبههها را گرم نگه مىداشت و سيل
نيروى عظيم انسانى به جبههها سرازيرمىشد و فتح الفتوحها مىآفريد،درسهاى
آموخته از كربلا و مكتب شهادت بود.امام امتفرمود:«انقلاب اسلامى
ايران،پرتوى از عاشورا و انقلاب عظيم الهى آن است.» و فرمود: «اين خون سيد
الشهدا است كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مىآورد.» آنچه عاشورا
داشت،يك بار ايدئولوژيكى و انگيزه مكتبى براى مبارزه بود.اين محتوادر ذهن
رهبر انقلاب و در دل پيروان او شكل گرفت و نهضت را پديد آورد و پس ازپيروزى
هم هشتسال دفاع خونين از انقلاب را اداره و تغذيه كرد.فرهنگ عاشورا
والهام از اسوههاى كربلايى،حتى در وصيت
نامهها،پيشانىبندها،شعارها،سرودها،نوحهها،تابلوهاى جبهه،رمز
عمليات،مجالس ختم شهدا متجلى بود.وقتى فرماندهىمىگفت:«ما يك بار حسين را
در كربلا تنها گذاشتيم و چهارده قرن،تحقير و تازيانه وتوهين و شكنجه
چشيديم،هرگز مبادا اين بار حسين«ع»را تنها بگذاريم» اين عمق
تاثيرعاشورا را در دفاع مقدس ما نشان مىدهد.
رزمندگان اسلام،به عشق حسين«ع»در جبههها تشنه جان مىدادند،انتظار و
اميدحضور ابا عبد الله«ع»را بر بالين خود داشتند.آنچه به پيشانى بندها
يا پشت لباسهاى رزمخود مىنوشتند،پيوند جبهه و كربلا را مىرساند،از
قبيل:مسافر كربلا،زائر كربلا،يازيارت يا شهادت،هيهات منا الذله،يا قمر بنى
هاشم،يا ثار الله،يا حسين شهيد،يا سيدالشهدا،عاشقان كربلا،كل يوم عاشورا،يا
ابا عبد الله،لبيك يا حسين و...تابلو نوشتههاىجادههاى جبهه نيز الهام
از فرهنگ عاشورا داشت.غير از تعبيرات ياد شده كه گاهى درتابلو نوشتهها هم
ديده مىشد،عباراتى اين چنين نيز،گوياى اين حقيقت است:هر كهدارد هوس كرب و
بلا بسم الله، اگر خسته جانى بگو يا حسين،وعدهگاه حزب الله صحنابا عبد
الله،رزمندگان تا كربلا راهى نمانده،راه قدس از كربلا مىگذرد،پيش به سوى
حرمحسينى،بسيجى مسافر جادههاى پر پيچ و خم كربلا و...دهها جمله ديگر.
نامگذارى برخى از عمليات نيز با الهام از نهضت عاشورا بود.عمليات
محرم،مسلم بنعقيل،عاشورا،ثار الله،كربلاى 1 تا 10 و...از اين نمونههاست.
رمز عمليات نيز گاهى ازاسامى مبارك حماسهسازان كربلا بود كه رزمندگان،شورى
عاشورايى پديد مىآورد،همچون:يا حسين فرماندهى،يا ابا الفضل العباس،يا
زينب،يا ابا عبد الله الحسين،همين كهرزمندگان خود را در مسير اهداف عاشورا
مىديدند،شور مىگرفتند و همين كهخانوادههاى آنان به جبهه حسينى سرباز
مىفرستادند،صبور و مقاوم مىشدند، شهيدانجبههها را مسافران بازگشته از
كربلا مىدانستند(اين گل پرپر از كجا آمده؟از سفر كرب وبلا آمده)و عزيمت به
جبهه را حركت به سوى حرم حسينى مىديدند(گرفتهايم جان بهكف و به كربلا
مىرويم،پيش به سوى حرم حسينى)جانبازان بى دست را،اقتدا كنندگانبه قمر بنى
هاشم مىدانستند و مادران و خواهران و دختران شهدا را درس آموخته اززينب و
سكينه«ع»مىيافتند و مادر چند شهيد را به«ام البنين»تشبيه مىكردند و
درحمايت از رهبرى انقلاب و اطاعت فرمان جهاد او،شعار«ما اهل كوفه نيستيم
حسين تنهابماند»سر مىدادند.شبهاى حمله،با نوحه خوانى و سينه زنى و عزادارى
براى امامحسين«ع»روحيه مىگرفتند.
در آن سالها،عزيمت به جبهه،پاسخ به نداى«هل من ناصر»حسين زمان بود
وجبهههاى غرب و جنوب كشور،«كربلاى ايران»محسوب مىشد و شهدايى كه
بهعاشوراييان تاريخ مىپيوستند، سيراب شدگان از فرات عشق و علقمه يقين
بودند و حتى«مفقود الاثر»ها،گمشدگانى در«حريم كربلا»تلقى مىشدند.اين
باورها و برداشتها بود كهبه امت ما آرامش و اطمينان مىبخشيد و رزمندگان
را براى رفتن به جبهه،بىتابمىساخت.انقلاب اسلامى ايران و دفاع مقدس،در
اهداف،انگيزهها،شيوه مبارزه،روشهاى دفاع،روحيه مردم،شهادت طلبى و صبر،
الهام گرفته از عاشوراست،تا پايان نيزبه اين فرهنگ وفادار مىماند.
ماخذ: فرهنگ عاشورا - استاد جواد محدثي