شبکه ایران: طنین «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» در طول اعصار مختلف، همواره در گوش جان رهروان امام حسین(ع) در جریان بوده و آنها را همیشه به این موضوع اشارت داده که هر زمان ممکن است در معرض امتحاناتی مشابه واقعه کربلا قرار بگیرند.
همواره در طول تاریخ دو جریان حق و باطل با شدت و ضعف وجود داشته و نزاعهایی بین این دو رخ داده که به میزان بصیرت و آگاهی مردم برای تعیین مصداق آن، رهبران اهل حق به همان میزان توانستهاند اهداف جامعه اسلامی را پیش ببرند.
جریان حق همواره رهبرانی در طول تاریخ داشته که برای حرکت دادن جوامع خود به سمت کمال، عدالتخواهی و استکبارستیزی حرکت کردهاند و به همین دلیل، با دشمنیهای متفاوت و مختلف مستکبران و جریان باطل و مزدوران آنها مواجه شدهاند.
جریان باطل همواره حرکتها و اقدامات جریان حق را به ضرر خود و منافعش میدیده و با هر ابزاری از جمله کشتار، ترور، جاسوسی، ایجاد شبهه و فتنهافکنی از طریق نیروهای نفوذی در دلهای رهروان جریان حق، تلاش کرده رهروان را از رهبران جریان حق جدا کند.
اتفاقاً در برخی برههها نیز فضای حاکم بر جامعه به قدری از سوی اهل باطل و مزدوران آنها در داخل جامعه اسلامی، مبهم و فتنهآلود شده که برخی مردم در تعیین مصداق حق دچار اشتباه شدهاند.
تلاش امام حسین(ع) برای رفع فتنه تا لحظه آخر
راضی شدن اهل کوفه به قتل امامحسین(ع) در حالی که شاید بسیاری از آنها خود را دیندار میپنداشتند، به این خاطر بود که به قدری سران جریان باطل فضا را فتنهانگیز و ابهامآلود کرده بودند که مردم غفلتزده، به اسم دین و با نمادها و شعائر دینی در برابر رهبر دینی ایستادند. ظاهراً این سنت تاریخ است که ملتها را محکوم کرده تا از وقایعی که از آنها درس نمیگیرند، مجبور به تکرار آنها باشند. گرچه این مردم، به نیزه شدن قرآن را علیه حضرت علی(ع) دیده بودند اما در واقعه کربلا کار دوباره به جایی رسید که مردم به قصد مبارزه با افراد خروجکرده از دین، وارد جنگ با امام خود شدند.
به همین خاطر بود که هم امام حسین(ع) و هم یاران وفادار ایشان، پیش از آغاز به جنگ و در قالب رجزهایی، به تبیین و شفافسازی فضا و زدودن غبار فتنه از روی واقعیت موجود میپرداختند تا مردم را به این واقعیت آگاه کنند که استفاده سران اهل باطل از نمادهای دینی، استفادهای ابزاری است و این حق است که در برابر آنها ایستاده است.
امام حسین(ع) گرچه بانگ «هل من ناصر» سر داده و یاریرسان طلب کرده است اما واقعیت این است این امام است که به یاری ما شتافته تا ما را در فتنهها و آزمونهای پیش رو راهنما باشد. خطابههای ایشان در روز عاشورا به نحوی است که انگار ما را مخاطب خود قرار داده است و البته واقعیت این است که اعصار مختلف، مخاطب خطابههای امام(ع) در روز عاشورا بودهاند.
آنچه از تاریخ بر میآید، یک دعا و دو سخنرانی در روز عاشورا از زبان مبارک امام حسین(ع) بیان شده است. دومین سخنرانی امام(ع) در روز عاشورا و در حالی که همه 72 یار امام بزرگوار به شهادت رسیده بودند، در فضایی صورت گرفت که صدای طبل و شیپور لشکر کوفه، بر صحرای کربلا طنین افکنده بود و با هلهله و فریاد، اجازه شنیدهشدن صحبتهای امام را نمیدادند. ظاهراً این یک روش همیشگی از سوی پیروان جریان باطل بوده که تلاش کردهاند یا از طریق هلهله و فریاد، یا با استفاده از تحلیلهای مغالطهآمیز و یا اهانت به اهل دین و پیروان آن، از شنیدهشدن حرف حق جلوگیری کنند.
امام از آنان خواست تا سکوت کنند و به سخنان وی گوش فرا دهند؛ ولی آنها همچنان سر و صدا و هلهله مینمودند که حسین بن علی (علیهما السلام) با این جملات به سکوتشان دعوت نمود: «ویلکم ما علیکم أن تنصتوا إلی فتسمعوا قولی...»؛ وای بر شما! چرا گوش فرا نمیدهید تا گفتارم را بشنوید؟ وای بر شما! چرا ساکت نمیشوید؟»
امام حسین(ع) خطاب به جریان باطل و فتنهگرانی که از تلاش امام برای تبیین فضای وهمآلود ممانعت میکردند، تصریح کردند: «در اثر غذاهای حرام و لقمههای غیرمشروعی که شکمهای شما از آنها انباشته شده، خدا اینچنین بر دلهای شما مهر زده است.»
چون سخن امام(ع) بدین جا رسید لشکریان عمرسعد همدیگر را وادار به استماع سخنان آن حضرت نمودند. چون سکوت بر صفوف دشمن حاکم شد، امام(ع) در ادامه سخنانش چنین فرمود: «تباً لکم أیتها الجماعة و ترحاً!...؛ ای مردم! ننگ و ذلت و حزن و حسرت بر شما باد که با اشتیاق فراوان، ما را به یاری خود خواندید و آن گاه که به فریاد شما جواب مثبت دادیم و به سرعت به سوی شما شتافتیم، شمشیرهایی را که از خود ما بود علیه ما به کار گرفتید.»
در جریان سال 60 هجری نیز، بودند جریاناتی که به جای مواجهه با دشمن مشترک، به تبعیت از دشمن و مواجهه با امام پرداختند تا بلکه سودی از دشمن نصیب آنها شود اما امام با نکوهش جریان غفلتزده کوفه، به آنها بشارت دادند که وعدههای پست و مقام از سوی دشمن، برای آنها محقق نخواهد شد. ایشان در این زمینه عنوان کردند: «آتش فتنهای را که دشمن مشترک برافروخته بود، علیه ما شعلهور ساختید، به حمایت و پشتیبانی دشمنانتان و علیه پیشوایانتان به پا خاستید. این دشمنان قدم عدل و دادی به نفع شما بر نمیدارند یا امید خیری به آنان نیست مگر اینکه طعمه حرامی از دنیا به شما برسانند و مختصر عیش و زندگی ذلتباری برای شما فراهم کنند.»
امام حسین(ع) در ادامه با نکوهش جریانات باطل کوفه که به جای تبعیت از رهبر خود، به خاطر پست و مقام و دنیاپرستی، مردم را فریب داده و در برابر امام قرار دادهاند، میافزایند: رویتان سیاه که شما از سرکشان امت و از تهماندگان احزاب فاسد هستید که قرآن را پشت سرانداختهاید و از گروه جنایتکاران و تحریفکنندگان کتاب و خاموشکنندگان سنن میباشید که فرزندان پیامبران را میکشید و نسل اوصیا را از بین میبرید. شما از لاحقکنندگان زنا زادگان به نسب و آزاردهندگان مؤمنان و فریادرس پیشوای استهزا گرانید که به استهزای قرآن میپردازند.»امام حسین(ع) با اشاره به قدرناشناسی مردم غفلتزده در برابر رهبران اهل حق و خیانت آنها علیه اهل حق و یاریرسانی آنها به دشمنان مشترک میافزاید: «شما به آن میوه نامبارکی میمانید که در گلوی باغبان رنج دیدهاش گیر کند و در کام سارق ستمگرش شیرین و لذت بخش باشد.»
ایشان با اشاره به این موضوع که جریان باطل بر عهدی که سابق بر این با رهبران حق بسته بودند، استوار نمیمانند، افزود: «لعنت خدا بر پیمان شکنان! که پیمان خویش را پس از تأکید و محکم ساختن آن میشکنند و شما خدا را بر پیمانهای خود کفیل و ضامن قرار داده بودید و به خدا سوگند! که همان پیمان شکنان هستید.»
سپس آن حضرت دستهای خود را به سوی
آسمان برداشت و لشکریان عمر سعد را چنین نفرین نمود: «خدایا! غلام ثقفی را
بر آنان مسلط کن تا با کاسه تلخ ذلت، سیرابشان سازد و کسی را در میانشان
بدون مجازات نگذارد: در مقابل قتل، به قتلشان برساند و در مقابل ضرب، آنان
را بزند و از آنان انتقام من و انتقام خاندان و پیروانم را بگیرد؛ زیرا
اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن، دست از یاری ما برداشتند و
تویی پروردگار ما، به تو توکل میکنیم و بازگشت ما به سوی توست.»
امتحانات الهی و ریزشها و رویشها، سنت تاریخند
طنین
«کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» همچنان به گوش میرسد و گرچه ما به خاطر
بعد زمانی، در معرض آزمایشی چون کربلا قرار نگرفتهایم اما بدیهی است که
ما نیز در معرض آزمایشی مشابه کربلا قرار خواهیم گرفت.
همواره رهبران اهل حق همانند
امام حسین(ع) و رهبران اهل باطل همچون یزید بن معاویه بودهاند. همواره آقازادگانی چون عمر بن سعد خواهند بود که به خاطر سوابق پدرانشان، دارای وجههای شده باشند اما به خاطر دنیاپرستی و حب مال و مقام، در برابر جریان حق بایستند. همواره شمربن ذالجوشنهایی خواهند بود که به رغم سوابق گسترده خود در زمان رهبری امام علی(ع)، به شقیترین افراد بدل شوند. همواره حر بن یزیدهایی خواهند بود که به رغم اشتباهات قبلی خود، با تیزهوشی در تعیین مصداق حق و تبعیت از رهبر حق، یکشبه از جریان باطل وارد جریان حق شوند و خود به تبیینکننده فضا برای دیگر غفلتزدگان تبدیل شوند. همواره نخبگانی مانند حبیببن مظاهر بودهاند که با تبیین فضای فتنهآلود، بر بصیرت افراد میافزودند تا تاریخ از آنها به عنوان بزرگمردان خود یاد کند و نخبگانی مانند سلیمان بن سعد هم بودهاند که با سکوت خود، تا دنیا دنیاست خود را غرق در پشیمانی خواهند دید.
سنت الهی این است که بندگان خود را در معرض آزمایش قرار دهد تا افراد خالصی برای رهبری و زمامداری جریان حق باقی بمانند و افرادی که در آنها «غش» وجود دارد، در برابر تاریخ «سیهرو» شوند. نقطه مشترک همه این امتحانات تاریخی، این بوده که در هر برههای از تاریخ، در پی این آزمایشها، «ریزشها» و «رویشهایی» نیز رخ داده است.
ریزش و رویش افراد در امتحانات الهی، موضوعی است که ما همواره و در همه زمانها با آن مواجه بوده و خواهیم بود. افراد بسیار زیادی بودند که در جریان حق بودهاند اما به هزار و یک دلیل از جمله غرور و خودپرستی، فخر به گذشته و چشمپوشی از وظایف آینده، حب مال، ارجحیت دادن زن و فرزند لاقید بر رهبر جریان حق، قدرتطلبی و اشرافیگری و موضوعاتی از این دست، در برابر جریان حق قرار گرفتند.
بررسیهای تاریخی نشان میدهد که اتفاقاً اقداماتی که از سوی افراد دچار ریزششده علیه جریان حق انجام شده، حتی از سوی دشمنان خارجی نیز صورت نگرفته به گونهای که اقدامات این افراد نسبت به حکومت اسلامی، همواره با خشونت شدید و توأم با وحشیگری علیه شهروندان و حاکم اسلامی بوده است. جنایاتی که از سوی کوفیان علیه امام حسین(ع)، یارانش و خانواده مطهرش صورت گرفت به نحوی است که دل هر انسان آزادهای را میآزارد. این موضوعی است که در طول تاریخ هم تکرار شده است.
بعد از انقلاب اسلامی، منافقین اولین گروهی بودند که دچار ریزش شدند و جنایاتی که از سوی این گروه علیه مردم و نظام اسلامی صورت گرفت، همچنان در حافظه تاریخی ملت ایران باقی مانده است. مشابه چنین جنایاتی علیه شهروندان عزادار و نیروهای بسیج و اقداماتی چون هلهله و کف و سوت در حوادث عاشورای سال گذشته نیز موضوعی بود که ملت ایران را عصبانی و کار این جریان را چندی بعد و در تاریخ 9 دی تمام کرد.
موضوع ریزشها و رویشها پدیدهای است که همواره در طول تاریخ وجود داشته است و ملت ایران نیز در سی و چند سال اخیر، همواره شاهد ریزشها و رویشهایی در سطح جامعه و مسئولین بودهاند. بررسی سمتها و سوابق افرادی که در طول اعصار مختلف دچار ریزش شدهاند نشان میدهد که نه سمت و نه سوابق افراد، دلیلی برای اینکه آنها دچار ریزشها نشوند نیست، بلکه تنها راه برای دستیابی به رویشها و ممانعت از ریزشها، پیروی از رهبران حق بوده است.
بررسی
زندگی شمر بن ذالجوشن شقیترین فرد تاریخ، نشان میدهد که وی یکی از یاران
حضرت علی(ع) و از جنگاوران جنگ صفین بوده است و یا ابن ملجم مرادی، از
جمله افرادی است که جزو محبان امیرالمؤمنین(ع) به شمار میآمده، اما غرور
این افراد، فخر به گذشته، دنیاپرستی و ارجحیت دادن نظر خودشان بر نظر
رهبران حق، آنها را به قدری دچار سقوط کرده که به قتل امامان معصوم مبادرت
کردهاند. مشاهده چنین مواردی است که مردم ایران را از مشاهده ریزش
افرادی با سمتها و سوابق نسبتاً زیاد در این سی ساله انقلاب، دچار تعجب
نمیکند؛ چرا که این سنت الهی است که افراد را در بوتههای مختلف
بیازماید و کسانی در این میان دچار رویش یا ریزش شوند. این سنت خداوند است
که با امتحانات خود، میزان صحت ادعاهای افراد را در حمایت از دینش بسنجد و
چند مرده حلاج بودن رهروان را هم به جامعه اسلامی، هم به تاریخ و هم به
خود آنان نشان دهد.
منبع سخنان حسین بن علی علیه االسلام ـ از مدینه تا کربلا، محمد صادق نجمی