فارس، جمال سامی عواد نویسنده سوری نوشت: در فضای بحران سوریه سخنان مطرح شدهی
اخیر (و من بر اخیر مصرم) اصطلاحات و کلمات نظامی زیادی در خود دارد که
برخی از این اصطلاحات را فعالان حوزه نظامی به کار میبرند و عمده این
کلمات را اکنون تحلیلگران نظامی اجیر شده برای هجمه تبلیغاتی علیه سوریه
استفاده میکنند. این کلمات از جانب عدهای خاص در سوریه که همه آنان را به
«گروه همه چیز دان» میشناسند، به کار برده میشود و این گروه کار را به
جایی رسانده است که طرحهای نظامی را پایان دهنده همه مشکلات موجود
میدانند حال آنکه حتی برخی از این افراد خدمت سربازی خود را هم طی
نکردهاند و بسیار بعید نیست که برخی از این افراد حتی در ایجاد ناامیدی و
کاهش دادن روحیه مردم عمدا یا غیرعمدی نقش داشته باشند و حتی برخی از این
افراد متاسفانه از عناصر ارتش سوریه هم هستند.
شکی نیست که بخشی بزرگ از هجمه روانی علیه ارتش سوریه، بر اساس
نشر شایعه است. برخی تحلیلگران نظامی موجود در بازار [تحلیل] حضور دارند تا
مهمترین عنصر و عامل پیروزی در جنگها یعنی عامل روحیه را هدف بگیرند و
این کار را با تحلیلهایی میکنند که شاید در وهله اول برای متخصصان امر، هم
متقاعد کننده باشد و مخاطب به نتیجه دلخواه تحلیلگر میرسد. اگر عملکرد
ارتش سوریه را از ابتدای بحران بررسی کنیم، در مییابیم که عملیات نظامی
متعددی انجام داده است که بسیار متنوع است و هر یک با دیگری تفاوت میکند
هر چند که به طور کل، همه این نبردها جنگ شهری یا خیابانی نامیده میشود.
هر جنگی با توجه به مکان آن ویژگی خاصی دارد که جز متخصص امر و افراد دارای
علم نظامی به آن پی نمیبرند.
جنگ درعا به صراحت یکی از سادهترین جنگهای ارتش بود زیرا
نیروهای تروریستی بیشترشان از جوانان [فریبخورده] سوری بودند که اجیر شده
بودند و هیچ تجربه نظامی و جنگی نداشتند و در مقابل، راهبردی روشن داشتند و
آن انتقال دادن درگیری از نقطهای به نقطه دیگر و باز کردن راه برای دیگر
شهرهایی بود که آماده ورود به درگیری علیه ارتش و نظام سوریه بودند که طبق
نقشه و با حمایت فشار سیاسی اقتصادی و رسانهای خارجی از سطح قویتر به سطح
ضعیفتر بود. سپس انتقال شورش به مرحلهای جدید در بانیاس بود جایی که
عنصر دریایی نیز وارد تاکتیکهای جنگی شد و جنگ الکترونیک سختی آغاز شد که
همه اینها عناصر جدیدی در درگیری به شمار میرفت و بعد از آن درگیریها یکی
پس از دیگری ادامه یافت که به ترتیب در تلکلخ، حماه، ادلب، حمص، دیر الزور
و دیگر نقاط بود که پس از آن به ریف دمشق رسید که تاکتیکهای هر یک از
اینها هر چند در عناصری تفاوت داشت اما در کلیت شبیه به هم بود و برخی
عناصر متفاوت دوری یا نزدیکی محل درگیری از مرز، شیوههای حمایت لجستیک از
آنان، راههای تعامل رسانهای، هماهنگی اقدامات تظاهراتگونه با حرکتهای
شورش مسلحانه، ورود عناصر خرابکار و تخریبی برای تخریب زیرساختهای متعدد،
ترورها و انفجارها بود. همه این موارد با حملات دیپلماتیک وحشیانهای
همزمان شد. ارتش دیپلمات سوریه به ریاست ولید المعلم با آن دست و پنجه نرم
میکند. اما نکته جالب توجه در همه این تحولات نظامی این است که ارتش سوریه
با درایت و تجربه و آگاهی عمل میکند هرچند که حملات تخریبی و فشار و
روحیهشکن و دعوتهای [وسوسهانگیز] جدایی از ارتش به صورت فردی یا جمعی
ادامه دارد.
همچنانکه گفته شد، بیشتر عملیات ارتش شامل جنگ شهری یا خیابانی
بود. اما این جنگ چیست و چگونه است؟ طبیعتا معروف است که جنگ خیابانی یکی
از سختترین جنگها برای طرف مهاجم است حتی اگر شهر خالی باشد. بنابراین
تصور کنید چقدر دشوار خواهد شد اگر شهروندان مکان را تخلیه نکرده باشند و
حفظ جان و مال آنان چقدر سخت است.
از جمله مشخصات جنگ خیابانی:
1- شهر و محلات آن حمایت خوبی از مدافع در مقابل مهاجم
میکند (البته مدافع و مهاجم در اینجا به معنای علمی آن است نه مصداق آن در
سوریه/ مهاجم: ارتش سوریه - مدافع: گروهکهای تروریستی). دیوارهای سیمانی
و طبقات متعدد و کوچههای تنگ موضع بسیاری خوبی برای کنترل و نشانهگیری
فراهم میکند به طوری که مدافع مهاجم را میبیند بدون اینکه در معرض دید
باشد و همین امر به مدافع این امکان را میدهد تا تلفات سنگینی به مهاجم
وارد کند و فرقی نمیکند چقدر مجهز یا مسلح یا آموزش دیده باشد.
2- آثار ویرانهها پس از آغاز جنگ روی هم تلنبار میشود و این
صحنه به مدافع این امکان را میدهد تا مانور بدهد و معروف است که ویرانیها
در صورت حمله با گلوله یا راکت از جانب افراد یا خودروها یا بالگردها بهتر
از دیوار محافظت میکند. بنابراین ساختمانی که تخریب میشود طبقات پایینی
آن امنیت بیشتری دارد تا کل ساختمان. کمتر پیش میآید که منافذ خروجی
بسته شود بنابراین در این حالت از حفاظت بهتری از ساختمانی که تخریب نشده
است برخوردارند. در این صورت راههای مانور دادن در منطقه بیشتر میشود چرا
که مدافع مسیرها را بهتر از مهاجم میداند.
3- دشواری به کار گیری سلاحهای زرهی سنگین. با توجه به کندی حرکت
این نوع سلاحها روی آسفالت و باریک بودن کوچهها و اشکالات فراوانی که در
خودروها و سیستمهای ارتباطی بیسیم پیش میآید و خرابیهایی که حادث شده
است، سبب میشود این سلاحهای بزرگ هدفی بسیار مطلوب از فاصله نزدیک باشد.
بنابراین حرکت کُـند این نوع سلاحها مانند تانک یا خودروهایی زرهی هدفی
عالی برای راکتهای ضدزره است.
4- افزایش کارایی سلاحهای تکتیرانداز که پس از جنگ جهانی دوم و
همه جنگهایی که پس از آن رخ داده است، ثابت کرده است که یکی از
خطرناکترین سلاحهای جنگ شهری است زیرا هزینهاش اندک است و نیاز به تعداد
بالای جنگجو ندارد و یک تکتیرانداز ماهر قادر است یک خیابان را کاملا با
آتش گلوله خود اشغال کند. اشغال با آتش گلوله یعنی کنترل کامل بر آن و
ممانعت از آمد و شد در آن. این چیزی است که اکنون در شهر حمص در جریان است.
یعنی یک تکتیرانداز یک خیابان تجاری را که طولش بیش از 2 کیلومتر است
کاملا برای مدتی طولانی میبندد. در برخی از محلات آزاد شده، سلاحهای تک
تیراندازی کشف شده است که نیازی به شلیککننده ندارد بلکه یک شخص با
کامپیوتر چند سلاح را هدایت میکند. این سلاحها بردی در حدود 2 کیلومتر و
دقتی عالی و سرعتی زیاد با دوربین دید در شب دارد.
5- آسان بودن عملیات کمکرسانی و خالی کردن مکان از افراد و سهولت
استتار و مخفی شدن و حمایت از انبار مهمات و بیمارستانهای میدانی در
محلات و ساختمانها بخصو در جایی که جمعیت مردمی ساکن باشد.
6- سهولت ایجاد شبکه ارتباطی و فرماندهی و کنترل در داخل شهر.
گاهی این شبکه ارتباطی به سطح اشاره با دست و اشاره با نور میرسد که این
نوع شبکه ارتباطی را نمیتوان از بین برد یا به آن نفوذ کرد.
این ویژگیها به طور کلی جنگ خیابانی را متمایز میکند اما جنگی که ارتش سوریه الان درگیر آن است دشواریها زیر را هم دارد:
1- حضور تعداد زیاد مردمی که هوادار ارتش هستند و این، ارتش را در سختترین حالت ممکن قرار میدهد.
2- همزمانی شرایط ذکر شده با هجمه رسانهای وحشیانه به سوریه که
بر قتل غیرنظامیان و نقض حقوق بشر و تجاوز و سرقت و تخریب استوار است و این
امور محبوبیت هر ارتشی در دنیا را بسرعت تخریب میکند.
3- دشواری استفاده از انواع سلاحهای موجود که ارتشهای دنیا در
اختیار دارند مانند استفاده از جنگنده و بالگرد بخصوص در ابتدای بحران
سوریه که عدم استفاده از این ابزارها به گروههای مسلح این امکان را داد تا
در محلات اشغال شده در امان باشند و فضایی وسیع برای استفاده از خودروهای
نیسان پیکاپ مجهز به تیربارهای دوشکای ضدهوایی و ضدنفر داشته باشند.
4- استفاده افراطی از مینها و بستههای انفجاری در این محلات
برای ممانعت از ورود سربازان ارتش به محلات با خودرو یا بدون خودرو زیرا
مینها کلا و اساسا ضدزره هستند و طبیعتا ضدنفر. برای ما روشن شده است که
در برخی محلات حمص آنقدر بستههای انفجاری کار گذاشتهاند که اگر در یک
زمان منفجر شوند به مثابه یک بمب اتمی تاکتیکی کم حجم خواهد بود.
5- دخالت بسیار وسیع در محلاتی که هوادار نظام هستند و مخالف نظام
هستند تا جایی که خطر بروز جنگ داخلی شدیدی وجود دارد که میتواند همه
کشور را ساقط کند و این یکی از اهداف مهم شورش مسلحانه است اما گروههای
مسلح نمیدانستند که وارد چنین جنگ طولانی میشوند زیرا دشمنان سوریه خیلی
به نتیجه کار خود در کوتاه مدت خوشبین بودند.
6- حمایت مادی، معنوی و لجستیک مستمر و هنگفتی که کشورهای همسایه به افراد مسلح در سوریه میدهند.
7- وجود شبکهای از تونلهای از قبل حفر شده و تازه حفر شده به
طوری که وصول حمایت مالی و تسلیحاتی خارجی و حتی تخلیه به هنگام نیاز،
بسادگی قابل اجرا است همچنانکه نیروهای اطلاعاتی بیگانه و افسران فرماندهی
عملیات نظامی میتوانند براحتی تردد کنند.
این دشواریها [برای ارتش سوریه] و دیگر مشکلات، از جمله موانعی
است که ارتش سوریه با آن روبهروست. فشار سیاسی خارجی و احتمال خطر دخالت
خارجی و امور سیاسی دیگر نیز سبب طولانی شدن یکسره کردن کار تروریستها شده
است. همین امر هم باعث شده است تا تحلیلگران اجیرشده مستمرا شایعه کنند که
ارتش سوریه توان یکسره کردن کار را ندارد و تبلیغ کنند که ارتش در حال
تحلیل رفتن است و با این کار روحیه مردم سوریه را هدف میگیرند.
سامی عواد (نویسنده) افزود: اما من بصراحت اعلام میکنم که از
ابتدا خوشبین بودم زیرا به پیروزی ارتش سوریه در این جنگ اطمینان داشتم.
این خوشبینی به دلیل شناخت راهبردها و تاکتیکهای ابتکاری ارتش سوریه در
این جنگ است که نقشی مهم در پیروزیها پیاپی دارد که برای اثبات نیازی به
استدلال ندارد اما به موارد زیر اشاره میشود:
راهبردها و تاکتیکهای ارتش سوریه
1- ارتش سوریه در ابتدای بحران تاکتیکهای فریب مهمی به
کار میگرفت. این تاکتیک ها در شهرهای مختلف از جمله حماه، حمص و درعا اجرا
میشد و مهمترینش «جدایی کاذب» نیروها بود به طوری که عناصر ارتش به صورت
ظاهری از یگان ارتش اعلام جدایی میکردند و وارد مخفیگاههای افراد مسلح
میشدند سپس آنان را رها میکردند تا در این سرخوشی بمانند و مخالفان، از
این نظامیان بهظاهر جداشده تصویربرداری کنند سپس این نظامیان ماموریت خود
را اجرا میکردند. این ضربه اول بود که به یگانهای متمرکز در خارج از محله
یا منطقه مورد اشغال افراد مسلح کمک میکرد.
2- حملات پیشدستانه احتیاطی که من (نویسنده) آن را «راهبرد مستمر
لاک زدن ناخنها» مینامم زیرا که فضای سیاسی حاکم، برای حمله نظامی بزرگ
مهیا نبود. این راهبردی بود که من شخصا آن را پسندیدم زیرا به شکسته شدن
هیبت شورشها در کانونهای افراد مسلح در حمص علی الخصوص، کمک شایانی کرد.
همه ما میدانیم که باباعمرو و باب السباع در حمص و الرستن همه مناطقی
هستند که ارتش چندین بار آن را پاکسازی کرد و مقادیر زیادی سلاح در آن
مصادره کرد و با یک حمله امکانات تروریستها برای آماده بودن طولانی مدت
آنان را در هم شکست سپس بدون اقدامی دیگر از منطقه خار شد که همین سبب میشد
کمکها با سهولت بیشتری برسد و در نتیجه استفاده مکرر لو برود و همین به
فرسودگی تدریجی ساختار نظامی افراد مسلح انجامید و سبب تغییر تاکتیکهای از
پیش تعیین شده آنان شد و همچنانکه در علم نظامی مشهور است هر تغییر
ناگهانی در برنامه و راهبرد، فیالبداهه است و در ابتدای اجرا، دارای نقاط
ضعف زیادی است بخصوص زمانی که افراد مجری آن افرادی بیتجربه و فاقد تجربه
نظامی هستند و بیشترشان ناآگاه و آموزش ندیده باشند.
3- محاصره ممتد و تخلیه تدریجی [غیرنظامیان]. راهبردی بسیار مهم
که در دوره اخیر نتایج آن مشاهده شده است. بدین صورت که محاصره نظامی
تدریجا از طریق افزایش غیرآشکار ایستهای بازرسی و نیروها و نقاط تمرکز و
مسدود کردن محورهای تردد به همراه فداکاریها صورت گرفته انجام میشد و
زمانی که حداقل محاصره و حلقه محاصره شکل میگرفت، عملیات تخلیه منطقه از
ساکنان غیرنظامی به شکل خودجوش و بسادگی انجام میشد به طوری که افراد
غیرنظامی در شهرهای دیگر جا داده میشدند به طوری که به بهترین شکل ممکن
انجام میشد زیرا در چنین حالتی مقامات آمادگی مهاجرت جمعی گسترده مردم را
ندارند زیرا این اتفاق، بحرانی اجتماعی و اقتصادی شدیدی ایجاد میکند و
رسانه های دشمن میتوانند از آن برای شعلهور کردن آتش بحران سوریه استفاده
کنند همچنانکه مهاجرت تدریجی بخصوص در نقاط مرزی سبب میشود خلأ ایجاد شده
توسط یگانهای ارتش بخصو یگانهای محاصره کننده، پر شود بخصوص محاصره
کانونهای مهم افراد مسلح. حال آنکه فقط تونلهایی باقی ماند که تدریجا با
هر عملیات امنیتی و حصول اطلاعات جدید کشف میشد.
4- استفاده از گلولهباران توپخانهای به صورت دقیق که بر اساس
شبکه اطلاعات فوری و دقیق است که از طریق هواپیمای بدونسرنشین به دست
میآید که در بالای مناطق حساس به پرواز در میآید. این هواپیما اطلاعات
جدید میدهد که ضربه زدن فوری در آن حاصل میشود. این چنین چیزی در نظر
[مخالفان سوریه] نبود و پیشبینی میکردند که ارتش سوریه کاملا سنتی پاسخ
میدهد یعنی با تانک و هواپیما و یورش سربازان، حال آنکه از این روش جز در
مکانها و زمانهای مناسب استفاده نشد.
5- استفاده از تاکتیکهای محاصره کلاسیک که در برخی نقاط به تسلیم
شدن همه افراد مسلح حاضر در کانونهای تنش انجامیده است که نتیجه نرسیدن
آب و غذا و مهمات است و این امر به روند کمک رسانی به زخمیهای خودی هم کمک
میکرد و از آن استفاده نمیشد مگر اینکه اطلاعات دقیق نشان میداد که این
افراد هیچ کمکی از خارج نمیتوانند بگیرند. در یکی از موارد شنیده شد که
افراد مسلح حاضر شدند مذاکره کنند و در مقابل تسلیم جسد یک افسر و یک سرباز
مقداری توتون، غذا و مقادیری دارو مانند افشانه ضدآسم و حساسیت ریه دریافت
کنند.
6- استفاده از بالگرد در زدن مهمترین سلاح افراد مسلح یعنی
خودروهای نیسان پیکاپ که به تیربار سنگین مجهز است. سلاحی که قدرت آتشباری
و شکار جنگندهها در ارتفاع پایین را دارد. این خودرو همچنین با حجم بالا
نیرو نیز جابهجا میکند و خودرو امداد هم میشود اما زدن این سلاح، حرکت
افراد مسلح را فلج میکند و کند میشوند و از خطر آنان میکاهد. از این
سلاح همچنین برای حمل و نقل خمپارهانداز استفاده شده است. با زدن این
سلاح، خطر آن برای سربازان و خودروهای ارتش کاسته میشود. برای همین عبارتی
را که سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در سخنرانی اخیرش استفاده
کرد، تکرار میکنم و میگویم که «هیچ کس نمیتواند ما را نگران کند». من
[نویسنده] به این جمله و معنای آن باور دارم و هیچ کس نمیتواند، نه در
دمشق نه در حلب نه در ادلب و نه در هیچ منطقه دیگری ازسوریه، نمیتواند ما
را نگران کند و مواضع مختلف نظامی و موقت و برخی اخبار واقعا ناراحت کننده
یا اخیار خیالی نمیتواند ما را ناامید کند. سوریه ارتشی دارد که بشار اسد
در سخنرانی اولش در جنگ میتواند [با تکیه بر آن] بگوید که «اگر جنگ
میخواهید ما آمادهایم» و ممکن است بحران، چند ماه یا چند سال طول بکشد
اما او [اسد] اعلام نکرد که سوریه را وارد جنگی میکند که نتیجهاش برای او
و متحدانش روشن نیست.
این چیزی است که اکنون در محافل خیانتکاران در جریان است. محافلی
که ارتش سوریه برای مقابله با آن فقط بر شجاعت و تمرین و قدرت معنوی و قدرت
حق تکیه نکرد بلکه بر فرماندهان میدانی و هوش و درایت نیز تکیه دارد و به
بوقهای تبلیغاتی دشمن توجهی نکرد و تنها صدای عقل و منطق و حق را شنید و
طرحهای گام به گام خود را با سکوت و اثرگذاری به پیش برد تا جایی که
رزمایشی را در زمانی بسیار دشوار برگزار کرد که هیچ کس انتظار آن را در
چنین زمانی در سوریه نداشت، رزمایشی که پیامی بزرگ برای دشمنان فرستاد و
اعلام کرد که افراد مسلح تروریستی در چنگ ارتش سوریه هستند و کسی نمیتواند
از آنان حمایت کند.