فارس، "بن کاسپیت" در مقالهای با عنوان "آیا وقتی نوبت به ایران میرسد، نتانیاهو و اوباما میتوانند به هم اعتماد کنند؟" که در پایگاه اینترنتی "المانیتور" منتشر شد، نوشت؛ سناریویی که در زیر میآید توضیح میدهد که منابع غربی، درباره نحوه انجام حملات آمریکا علیه تأسیسات هستهای ایران چه اعتقادی دارند، البته اگر زمانی دستوری دال بر این امر صادر شود.
حمله با آتشباری از دهها موشک هدایت شونده تام و هاک علیه پدافند هوایی، مراکز کنترل و فرماندهی، قرارگاههای اصلی، ایستگاهای راداری و مراکز اطلاعاتی ایران شروع میشود. موشکها از هر پایگاه موجود آمریکا، یعنی از همه نقاط دنیا به سوی ایران شلیک میشوند. این پایگاهها میتوانند شامل پایگاههایی در بحرین، عربستان سعودی، شناورهای وابسته به ناوگان ششم آمریکا در مدیترانه، هواپیماها، پایگاههای راهبردی و شناورهای نیروی دریایی آمریکا که در نزدیک سواحل ایران و البته خارج از تنگه هرمز قرار دارند، باشند. این موشکها با دارا بودن دقت، نقطهزنی و تأثیرات مرگبار خود، احتمال مرگ شهروندان بر اثر حوادث ناخواسته را به حداقل میرسانند. این حمله هماهنگ بیش از چند دقیقه به طول نخواهد انجامید. به محض این که این حملات به اتمام برسند، آسمان ایران برای پرواز هواپیماهای نیروی هوایی آمریکا به اندازه کافی امن خواهد بود.
* در زمان حمله، آمریکاییها به تنگه هرمز نزدیک نخواهند شد
به هر حال این اتفاق میتوانست خیلی زودتر از اینها بیافتد. بعد از این که باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا تصمیمی در این باره اتخاذ کند، ایالات متحده آمریکا، ناوگانی نیرومند از سه الی چهار ناو هواپیمابر آمریکا را به سواحل ایران اعزام خواهد کرد. (البته شاید این دستور توسط "میت رامنی" صادر شود اما با توجه به این که او در سه ایالت مهم آمریکا از رئیس جمهوی کنونی عقب است، این نامزد جمهوریخواه، شانس اندکی برای انتخاب شدن دارد.) آمریکاییها، احتمالاً از تنگه هرمز دور خواهند ماند زیرا در غیر این صورت، احتمالا قبل از این که نخستین بمبافکن بتواند به هوا برخیزد،کل منطقه در چاهی از آتش گرفتار آید. البته واقعاً نیازی به این کار نیست. نیروی ضربتی که دارای سه ناو هواپیمابر باشد، شامل دهها ناو جنگی است. هر کدام از این ناوهای هواپیمابر، مجموعهای از ناوشکنها و ناوها، ناو مینروب و ناوچه موشکانداز، ناوچههای راداری بعلاوه شناورهای اطلاعاتی و لجستیکی را به همراه دارند. این ناوگان همچنین دربردارنده قوایی از تفنگداران دریایی و نیروهای ویژه نیروی دریایی (موسوم به Seals) هستند که در صورتی که عملیات زمینی در ایران خواسته شود، دست به عملیات میزنند.
* آمریکاییها قبل از انجام کاری همه جوانب کار را در نظر میگیرند
جهت اطلاع خوانندگان این مقاله باید گفت که شمار هواپیماهایی که در دو ناوهواپیمابر آمریکا مستقر هستند برابر با کل نیروهای هوایی اسرائیل و شامل 400 فروند از انواع جنگنده و جنگنده بمب افکنهاست. آمریکا در کل صاحب 11 ناو هواپیمابر است. دو فروند از این ناوها، هماکنون در خلیج فارس مستقر هستند. اتفاقاً هر دوی این دو ناو، برای انجام مأموریت مذکور کافی هستند. اما آمریکاییها معمولاً آدمهای جدی و با پشتکاری هستند و مدت زمان زیادی طول میکشد که دست به کار بزنند اما همین که دست به کار بزنند، تلاش میکنند که از هر خطر و ریسک غیرضروری اجتناب کنند.
* قبل از حمله، ضربالاجل به ایران داده میشود
این در حالی است که نیروی هوایی اسرائیل، برای این که بتواند به اهداف خود در ایران برسد، نیاز است هزار و دویست کیلومتر پرواز کرده و بازگردد. صحبت از پروازی به طول 2 هزار و پانصد کیلومتر، بر فراز منطقهای از خاک دشمن است که با پدافند هوایی مرگبار، تحت پوشش قرار گرفته است. البته این امر، گذشته از نیاز این هواپیماها به دو بار سوختگیری هوایی در میانه راه است. گذشته از همه این دردسرها، هواپیماهای اسرائیلی تنها چند دقیقه فرصت دارند که بر فراز اهداف خود پرواز کنند. در مقایسه با این امر، آمریکاییها دارای ناوگان هوایی در اندازهای برابر یا شاید دو برابر اندازه نیروی هوایی اسرائیل هستند. آنها بیخ گوش ایرانیها مستقر هستند. چقدر ساده به نظر میرسد.
به محض این که استقرار قوا کامل شود، متعاقب آن ضربالاجل داده میشود. رئیس جمهور آمریکا سخنرانی تندی خواهد کرد و تنها یک گزینه پیش روی سران ایران میگذارد، این که تهران باید برنامه هستهای خود را ادامه ندهد، غنیسازی اورانیوم را از کشور جمع کرده ، کار سانتریفیوژها را بخصوص در تأسیسات قم متوقف کرده و برنامه نظامی و فعالیت گروه تسلیحاتی خود را ادامه ندهد. در عوض این کار، غرب راکتورهای غیرنظامی در اختیار ایران قرار میدهد تا بوسیله آنها برق تولید کند. به ایران تنها چند روز مهلت داده میشود که این پیشنهاد را بپذیرد (پیشنهادی که نمیتواند آن را رد کند)، یا این که آن را رد کند. هیچ مذاکره تازهای برگزار نخواهد شد و تأخیر و گفتوگویی در کار نخواهد بود. یا باید آن را برگزیند یا این که آن را کنار بگذارد. اگر ایرانیها آن را رد کنند، جهنمی از بمب و آتش بهپا خواهد شد.
* آمریکا با درس گرفتن از جنگ در عراق و افغانستان قصد ورود به خاک ایران ندارد
بعد از دکترینی که به شوک و ترس معروف شد، عملیات آمریکا در عراق توانست در نابودی ارتش صدام حسین، به موفقیت قابل توجهی دست پیدا کند (البته بعد از مدتی نیروهای آمریکایی درگیر موجی از حملات تروریستی شدند). آمریکا با درس گرفتن از جنگ در عراق و افغانستان، ظاهراً هیچ قصدی در زمان حاضر، برای انجام یک تهاجم وسیع در داخل خاک ایران ندارد. دیگر شاهد سرازیر شدن صدها یا هزاران تابوت پوشیده شده با پرچم آمریکا به سمت واشنگتن نخواهیم بود. دیگر صحبت باتلاق ایران در میان نخواهد بود.
* آمریکا از بمبهای بتنشکن جدید 13 تنی استفاده خواهد کرد
به محض این که موشکهای تام و هاک، سهم خود را در کارزار تمام کردند، بمبافکنهای راهبردی به صحنه میآیند. هفته پیش، آمریکا بطور رسمی بمبهای بتن شکن جی بییو-57 را رونمایی کرد. این بمبها که 300 میلیون دلار در زمینه مطالعه و تولید آن هزینه صرف شده و ساخت شرکت بوئینگ است، 13 تن وزن دارد که 5 تن آن حاوی مواد منفجره است. این بمبها که به آنها لقب "مادر بمبها" داده شده، از آن دست بمبهایی است که زمان انفجار آن، هیچ کس تمایل ندارد در نزدیکی محل انفجار باشد. تولید آن، هفتهها پیش از اعلام رسمی آن تمام شد و بنا بر اعلام منابع نظامی در واشنگتن، این بمبها هماکنون در خط تولید انبوه قرار گرفته اند. این بمبها میتوانند 61 متر در درون بتن یا دل کوه فرو روند. این بمبها، بسیار قویتر از هر بمب بتن شکنی است که اکنون در اختیار اسرائیل است. این بمبها که سنگینتر از بمبافکنهای اف 15 یا اف 16 است، نمیتواند روی این هواپیماها نصب شوند. چنین بمبی، تنها میتواند از سوی یک بمبافکن سنگین حمل شود که از یکی از پایگاههای آمریکا در سراسر دنیا بر میخیزد. (آمریکا دارای پایگاههای متعددی در سراسر دنیاست و در مورد ایران، بمبافکنها احتمالا از "دیگو گارسیا" در اقیانوس هند پرواز خواهند کرد.)
*بمبافکنها در ارتفاع بسیار زیاد که در تیررس ضدهوایی نیست بمب پرتاب خواهند کرد
آمریکاییها همچنین، تعداد زیادی بمبافکنهای راهبردی در اختیار دارند که برخی از آنها رادار گریز بوده و به راحتی میتوانند به ایران برسند. آنها برای هدف گیری، نیاز به شیرجه به سمت هدف ندارند. این بمبها حتی هدایت شونده لیزری نیستند. در عوض، مانند دوران قدیم به صورت عمودی انداخته میشوند. این بمبها در حالی که بالای هدف پرواز میکنند، روی هدف رها می شوند. چرا که این اهداف، به هیچ عنوان کوچک نیستند بلکه تأسیساتی بزرگ هستند. به عنوان مثال، یکی از این تأسیسات در ایران بسیار بزرگ است. در حمله به تأسیساتی دیگر، باید دامنه یک کوه هموار شود. آن چه که در ایران شاهد خواهیم بود، پرواز بمبافکنهای راهبردی در ارتفاع بالاست که عملاً در تیررس آتش ضدهوایی نیست و این هواپیماها شمار فراوانی از بمبهای 13 تنی را به تأسیسات هستهای ایران پرتاب خواهند کرد. وقتی این کار تمام شود، دیگر چیز سالمی در آن مکان بجای نمیماند.
* مدت درگیری آمریکا بستگی به واکنش ایران دارد
انتظار میرود که حملات تهاجمی آمریکا به ایران بین یک الی دو ماه طول بکشد. این مدت به ایرانیها بستگی دارد. به هر حال، مبنای اصلی این حملات این است که حداقل خسارات به غیرنظامیان ایران وارد آید. اما این امر بیشتر بستگی به واکنش ایران دارد. اگر ایرانیها معقولانه رفتار کنند و تلاش کنند هواپیماهای آمریکا را هدف گرفته یا ناوهای آن را هدف قرار دهند، آمریکاییها نیز از خود تفاهم نشان خواهند دارد. به هر حال، اینها قواعد بازی هستند. اگر ایرانیها تلاش کنند که منطقه خلیج فارس را به آتش بکشند و تلاش کنند خودشان یا عواملشان در لبنان، سوریه و غزه به عربستان و امارات متحده و همچنین اسرائیل حمله کنند، ایالات متحده آمریکا بر شدت کار میافزاید. اهداف راهبردی ایران و پایگاههای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هدف قرار خواهند گرفت. تلاشی جدی برای نابودی ارتش ایران انجام خواهد شد تا بالاترین حد خسارت ممکن، به این نظامیان وارد شود. نمادهای نظام ایران و اهداف اقتصادی آن نیز، در زمره اهداف خواهند بود.
* در زمان حمله به ایران باید امکان اعزام ناو به سواحل لبنان مدنظر قرار گیرد
هر چه ایرانیها دیوار گرد خود را بلندتر کنند، واکنش آمریکا نیز قویتر خواهد بود. از همان ابتدا، توازن قوا مشخص خواهد بود. ایرانیها نیز با شروع حملات آمریکا، برگهای خود را بازی میکنند یا این که همه تلاشهای خود را برای انجام مأموریتها به کار خواهند گرفت. امکان این که یک ناوهواپیمابر و ناوگان همراه آن در سواحل لبنان لنگر بیندازد تا علامت هشداری برای حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان باشد، نباید نادیده انگاشته شود.
* ایران راههای متعددی برای وارد آوردن هزینه به آمریکا دارد
برای دفع احتمال بروز جنگ وسیع منطقهای، آمریکاییها باید تلاش کنند حملات را تا آنجا که میشود، محدود کرده و بر تأسیسات هستهای ایران تمرکز کنند. روی هم رفته، بیشتر کارشناسان آمریکایی بر این اعتقادند که حاکمیت ایران به عوض عصبانی شدن، راه تعقل در پیش خواهد گرفت و سر پایین خواهد انداخت و اجازه خواهد داد، آبها از آسیاب بیافتد. آنها قادر خواهند بود از راههای متعدد دیگری، به آمریکاییها هزینه وارد کنند.
* حمله به ایران در صورت موفقیت، تنها برنامه هستهای ایران را عقب میاندازد
با وجود آن که احتمال این امر وجود ندارد که این اقدامات برنامه هستهای ایران را بطور کامل از بین ببرد اما به هر حال، میتواند آن را برای مدت قابل توجهی به عقب بیاندازد، دستکم برای پنج الی 10 سال. این امر نویدبخش تغییرات راهبردی است. در حقیقت نتیجه دیگری نیز از این اقدام انتظار نمیرفت. چنین هدفی، تنها میتواند توسط توان یک ابرقدرت انجام شود. اما از دیدگاه آمریکاییها، این کار نمیتواند نویدبخش تغییری تاریخی باشد. تا زمانی که قوای زمینی از بازی بیرون باشند، اقدام خاصی صورت نگرفته است. این اقدام برای یک قمار راهبردی، چندان بزرگ نخواهد بود.
* حمله به ایران تجارت نفت را در منطقه به حالت تعلیق در میآورد
اما تکلیف قیمت نفت چه میشود؟ اوضاع به آن صورتی که به نظر میرسد، بد نیست. در ابتدای حمله آمریکا، تجارت نفت به مدت یک یا دو هفته معلق خواهد شد (درست همانطور که در زمان حملات 11 سپتامبر پیش آمد). آمریکا و غرب، دارای ذخایر عظیم استراتژیک نفتی هستند که می تواند برای مدتی مورد استفاده قرار گیرند. اگر فرض شود که ایرانیها گزینه خردمندانه را در پیش گیرند و تصمیم نگیرند که منطقه خلیج فارس را به آتش بکشند، اوضاع بدون حادثه خاصی رو به راه میشود. شاید وقتی که مشخص شود بحران تمام شده و دیگر جایی برای نگرانی نیست، بتواند در میان مدت روندی نزولی به قیمت نفت بدهد، شاید هم نه. هر دو حالت برای اوباما مهم خواهد بود زیرا کار را به سالهای آخرین دوره دوم ریاست جمهوری وی تعمیم خواهد داد.
* حمله اسرائیل به ایران، ضربهای سخت به توانمندی بازدارندگی تل آویو وارد میآورد
با نگاهی به موضوع از تمام جوانب، یک فرد عاقل درک خواهد کرد اگر حمله از سوی آمریکا صورت گیرد از لحاظ توانمندیها، نتایج و پیامدهای متعاقب آن برای اسرائیل، بهتر از عملیاتی خواهد بود که از سوی اسرائیل صورت گیرد. همه این مسایل، پیش از این مطرح شده است. "ایهود باراک" وزیر جنگ اسرائیل در نوامبر 2011 گفت که حمله به ایران موجب مرگ 50 هزار یا 5 هزار اسرائیلی نمیشود بلکه نهایتاً به مرگ 500 اسرائیلی میانجامد. او در تاریخ 30 ژوئیه امسال نیز گفت که او ماسک ضدگاز خود را پس فرستاده است زیرا خطر حمله شیمیایی، اسرائیل را تهدید نمیکند. (با این حال به نظر میرسد که ایهود باراک فراموش کرده این امر را به اطلاع صدها کارمند وزارتخانه خود برساند که با عجله ماسکهای ضدگاز را میان شهروندان نگران اسرائیلی توزیع کردند).
با این حال، کسان دیگری هستند که نظر دیگری دارند و اعتقاد دارند که برآوردها و نتایج حاصل از تحقیقات عملیاتی، مؤید نظراتی متفاوت است. این که بسیاری از دشمنانی که دور و بر اسرائیل را گرفتهاند تا به دندان مسلح به موشکهای دقیق و سنگینی هستند که حتی مسیر حرکت این موشک ها را میتوان در میانه پرواز تصحیح کرد و میتوانند این موشکها را به اسرائیل بکوبند. تنها کاری که میتواند یک صفر به عدد شمار قربانیان اضافه کند این است که حملهای مستقیم و دقیق موشکی به یکی از تأسیسات راهبردی اصابت کند. رگبار سنگین هزاران گلوله و موشکی که به سوی اسرائیل شلیک خواهد شد، اسرائیل را مجبور به انجام عملیات زمینی در لبنان خواهد کرد. معنی این کار جنگ است. نهایت کاری که همه این اقدامات میتواند به پیش ببرد این است که تنها 18 ماه برنامه هستهای ایران را به تأخیر بیاندازد (البته این چیزی است که به ما اسرائیلیها گفته شده است) نهایت کار به معنی ضربهای خردکننده به توان بازدارندگی اسرائیل خواهد بود.
* به نظر اسرائیل، کسی در دنیا حرف آمریکا که همه گزینهها روی میز است را جدی نمیداند
کمتر از یک سال پیش در30 نوامبر 2011 بود که "لئون پانه تا" وزیر دفاع آمریکا، در جلسهای در اندیشکده بروکینگز، درباره موضوع حمله به ایران، با "آموس یادلین" مدیر پیشین اطلاعات ارتش اسرائیل به مباحثه پرداخت. یادلین به پانهتا گفت که هیچکس در دنیا نیست که اعتقاد داشته باشد وقتی شما میگویید "همه گزینهها روی میز است"، منظورتان واقعی باشد. این روزها که کمتر از یک سال از آن جلسه گذشته، بسیاری از طرفها به عمو سام باور دارند چرا که آمریکاییها، موضع بسیار سختتری در پیش گرفتهاند.
* ایران زمانی تهدید راهبردی است که بتواند به توانمندی هستهای دست یابد
مشاجره تنها حول زمانبندی است. آمریکا از جانب خود عنوان میکند که محدودیتی در کار نیست و نقطه مصونیتی وجود ندارد. با توجه به توان آمریکاییها، میتوان تا عمق نقطه مصونیت ایران به این کشور حمله کرد حتی اگر این کشور هم اکنون به توانمندی هستهای دست پیدا کرده باشد یا قبل از این که بتواند قطعات بمب را سوار کند. این دو مورد، دو هدف متفاوت هستند. دستیابی به اورانیومی که به اندازه کافی غنی شده باشد، پایان کار نیست. ایرانیها هنوز تا ساخت کلاهک هستهای عملیاتی، بطوری که بتواند بر موشک دوربرد شهاب نصب شود، فاصله دارند. فقط موقعی که این امر محقق شود آنها به تهدیدی راهبردی بدل میشوند، مسئلهای که میتواند مانع از حمله پیشدستانه شود. به همین دلیل است که مقامات اطلاعاتی آمریکایی یا اسرائیلی تخمین زدهاند که هنوز مدتی وقت هست. به عبارت دیگر، هنوز اسلحه به سوی سر ما نشانه نرفته است. این به معنای یک ساعت به پایان نیست. به همین دلیل است که آمریکاییها، مستقیم در چشم اسرائیلیها نگاه میکنند و میگویند تا آخر کار هستند و روحانیون ایران به بمب دست نخواهند یافت.
* نتانیاهو اعتماد و اعتقادی به باراک اوباما ندارد
همه این حرفها ما را به این نکته اساسی میرساند که افرادی مانند نتانیاهو و ایهود باراک اعتقادی به باراک اوباما و لئون پانهتا ندارند. نخستوزیر اسرائیل به رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا باور راهبردی ندارد. این امر، دیدار اوباما و نتانیاهو را در کاخ ریاست جمهوری آمریکا بیهوده میسازد. این که اوباما به چشم نتانیاهو نگاه کند و بگوید "به من اعتماد کن. چنین اتفاقی نمیافتد."
* نتانیاهو اعتقاد دارد اوباما به ایران حمله نمیکند
قبلا روابط دو طرف بر اساس اعتماد بود. مثلاً میان اسحاق رابین و بیل کلینتون، شارون و بوش و المرت و شارون. آن روابط بر اساس اعتماد کورکورانه میان سران دو طرفی بود که به هم دروغ نمیگفتند. امروز نیز به چنین حالتی نیاز است که دیگر وجود ندارد.
وقتی که رئیس حزب کادیما "شائول موفاز"، با نتانیاهو دیدار کرد، به او گفت که "کارها را به آنها (آمریکاییها) بسپار. آنها سعی فراونی کردهاند. آنها در حال کسب آمادگی و در حال آموزش هستند. آنها روی ایران مشغول بررسیاند. نتانیاهو پاسخ داد که "اوباما حمله نمیکند". موفاز در جواب میگوید "به آنها فرصت بده" نتانیاهو میگوید: "این کار خطرناک است. اوباما در دور دوم ریاست خود، کمتر از حالا به فکر اسرائیل خواهد بود" همه مسئله نیز همین است.
* همه مقامات آمریکا تلاش کردهاند به اسرائیلیها درباره ایران اطمینان دهند
موفاز در تلاش برای متقاعد کردن کردن نتانیاهو، میتوانست این جمله را یادآور شود که اوباما بارها به او گفته "مصمم است مانع از هستهای شدن ایران شود". البته نتانیاهو، این جملات را هر روز از افرادی مانند پانهتا، هیلاری کلینتون، "دانیلون" مشاور امنیت ملی و خود اوباما شنیده است. با این حال نتانیاهو به آنها باور ندارد. ایهود باراک هم همینطور است اما حداقل تظاهر میکنند که دارد. اگر میان طرفها اعتماد وجود داشت، میتوانستیم با خیالی آسوده چشم بر هم بگذاریم. میشد که به تجدید توانمندی نظامی اسرائیل هر چند به صورت محدود، ادامه میدادیم و خیالمان آسوده میشد اما نه با این افرادی که الان در راس کار هستند. با توجه به اوضاع کنونی، تنها زمانی که ما میتوانیم به راحتی بخوابیم، زمانی است که در پناهگاهی زیرزمینی باشیم. سرنوشت ما این است که خواب راحت طولانی نداشته باشیم. به هر حال بعد از سفر اخیر پانهتا به اسرائیل (اول اوت)، میشود آرامش را مشاهده کرد البته تا زمانی که دوباره اضطراب و تشویش مجددی بروز کند.