فارس، در مقالهای که به قلم "آرون دیوید میلر" در پایگاه اینترنتی اندیشکده مطالعاتی "ویلسون" منتشر شده، به دولتمردان آمریکایی توصیه شده است که به حرف کارشناسانی که میخواهند آمریکا را وارد باتلاق دیگری در خاورمیانه کنند گوش ندهید؛ چرا که راهبرد دولت اوباما در سوریه، در حال تأثیرگذاری است.
در این مقاله با اشاره به مواضع جناحهای مختلف آمریکایی در قبال بحران سوریه، آمده است: بار دیگر همه چیز دوباره از سر گرفته شده است. ائتلافی نامتجانس از نومحافظهکاران و لیبرالهای مداخلهجو، هیاهوی فراوانی سر دادهاند که آمریکا باید رویکرد قویتری در قبال سوریه در پیش گیرد. و تعجبی ندارد که آنها در مباحثات بیپایان خود درباره این که چه کسی سوریه را از دست داده، به دنبال مقصر میگردند.
* زمان مداخله پرهزینه نظامی آمریکا در دیگر کشورها گذشته است
حرف هیچکدام از اینها را باور نکنید. زمان گرفتار کردن ایالات متحده در مداخله نظامی پرهزینه و از نظر نظامی غیرکارشناسی شده، گذشته است. توجیهات و دلایل مداخله نظامی در سوریه یعنی "امیدواری به خنثی کردن مناقشه مذهبی و سیاسی در این کشور یا وارد کردن ضربه سنگین به حاکمان ایران" به اندازه کافی قوی نیست که بتواند خطرات و ابهامات چنین اقدامی را رفع کند.
این شعار هماهنگ مبنی بر این که "لازم است اقدام بیشتری انجام دهیم" در زمانی تشدید شده که شاهد حوادث تلخ و ناگوار در شهر حلب هستیم. شهری که به نظر میرسد در آن ارتش سوریه بار دیگر به امید ریشه کنی مخالفان خود دست به کار شده است. هفته گذشته روزنامه آمریکایی واشنگتن پست در مقالهای، بار دیگر خواستار گامهای متعددی از سوی آمریکا شد، اقداماتی مانند مسلح کردن مخالفان و طرح احتمالی برای ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز سوریه، بدون این که تحلیلی دال بر این امر که آیا چنین تدابیری میتواند به اوضاع موجود کمکی بکند ارائه کند. گذشته از این که این روزنامه به هیچ عنوان ملاحظهای درباره هزینه ناشی از عدم مؤثر بودن این اقدام ارایه نکرده است.
* درگیری میان نظام سوریه و مخالفانی که توان پیروزی را ندارند، ادامه خواهد یافت
درگیری با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه و نظام او، طولانی و پیچیده بوده است و به نظر میرسد برای مدتی طولانیتر ادامه داشته باشد. شاید این امر منجر به عقبنشینی اسد به منطقهای علوینشین در شمال غرب سوریه شود. جایی که او میتواند برای مدتی از دست مخالفان خود در امان باشد و مناقشه میان نظام و مخالفانی که عقب نمینشینند یا این که توان پیروزی ندارند، ادامه خواهد یافت.
* در سوریه هیچ یک از طرفین به حدی قوی نیستند که کار را تمام کند
واقعیت این است که سوریه در وسط کارزاری داخلی با مخالفانی قرار دارد که دچار تفرقه هستند، بازیگرانی منطقهای که هر کدام دنبال دستورکار خود هستند و قدرتهایی بزرگ که با هم در رقابتند. در این میدان هیچ قدرت یا مجموعه ای از قدرتهای خارجی حضور ندارند که توانایی ایجاد نظم و آرامش را داشته باشند. ورود آمریکا در این کارزار به صورت نیمه فعال، نهتنها از شدت مشکل کم نمیکند بلکه آن را پیچیدهتر میکند. شاید باراک اوباما بتواند اسد و طرفدارانش را با توسل به زور از قدرت براند اما با این کار، او خسارت سنگینی بر کشور وارد خواهد کرد و در نهایت مجبور خواهد شد در بازسازی سوریه هم مشارکت داشته باشد.
* منطقی که میگوید آمریکا میتواند اوضاع سوریه را روبهراه کند، افتضاح عراق را به بار آورد
اما همچنان به نظر میرسد، عدهای باشند که بخاطر افتضاحی که در سوریه به بار آمده، آمریکا را مقصر بدانند. روزنامه وال استریت ژورنال، هفته گذشته عنوان کرد که اگر آمریکا تا این حد منفعل نمیماند، بحران سوریه تا به اینجا کشیده نمیشد و نوشت؛ بخاطر رهبری نکردن یک ائتلاف از سوی آمریکا، در این کشور افتضاحی به بارآمده که اکنون اصلاح آن بسیار دشوارتر است. این بحث همان قدر که خالی از ملاحظه به نظر میرسد مهیج نیز هست. این نظریه که آمریکا میتواند اوضاع سوریه را رو به راه کند شبیه منطقی است که منجر به بروز افتضاح عراق شد.
* موفقیت قیامهای عربی در این بود که پای آمریکا به آنها کشیده نشد
این امر همچنین نادیده گرفتن روحیه خودجوشی است که منجر به بروز انقلابهایی چنین خالصانه و واقعی در جهان عرب شد. این که قیامهای عربی توانستند به حاکمیتهایی بهتر ختم شوند بطور حتم بخاطر این بود که ایالات متحده آمریکا فاصلهاش را با این جریانات حفظ کرد و شهروندان این کشورها، مسئولیت آینده سیاسی خود را برعهده گرفتند. نکته مضحک آن است که در عراق، که آمریکا چنان مداخلهای سنگینی به خرج داد، هنوز یک رهبر قوی میتواند به این صورت استبدادی و بیمهارت عمل کند.
* نباید روی کمک روسها حساب کرد، روسیه تا آخرین لحظه از بشار اسد حمایت میکند
اما بحث تشکیل ائتلاف هنوز مطرح است. برخی هنوز اعتقاد دارند میتوان با ارائه تسلیحات یا پشتیبانی هوایی از هر گروه مخالفی، یک ائتلاف اراده تشکیل داد. اما چه کسانی در این ائتلاف خواهند بود و این افراد دقیقاً به انجام چه کاری تمایل خواهند داشت؟ ما در طول نیم سال گذشته، ائتلاف بیارادهها و مرددها و کسانی را که علیه آنها مخالفت وجود دارد، شاهد بودیم. هیچ یک از سران آمریکا، اروپاییها را وادار نکردند که گزینههای پرریسک نظامی را مدنظر قرار دهند، بخصوص بعد از این که عملیات تحت امر سازمان ناتو در لیبی به خوبی نشان داد که این سازمان از نظر منابع تا چه حد تضعیف شده است. روی کمک روسها نیز نباید حساب کرد بخصوص این که به نظر میرسد روسیه قصد دارد تا آخرین لحظه از بشار اسد دفاع کند.
*ترکیه درباره سوریه بیش از این که عمل کند، لاف زده است
بیشتر طرفداران مداخله نظامی علیه سوریه روی ترکیه حساب باز کردهاند، اما باید گفت که به دلایل بسیار، ترکیه بیشتر لاف زده تا این که عمل کند. ترکیه زمانی از قوای نظامی استفاده خواهد کرد که به نظر برسد شبهنظامیان کرد در سوریه بخواهند از خلاء قدرت در سوریه استفاده کرده و پایگاهی برای خود دست و پا کنند. ترکیه برای ایجاد "منطقه امن" در داخل خاک سوریه تلاش چندانی نکرده زیرا آشکارا از جنگ و عواقب آن از سوی ایران و روسیه هراس دارد. باید سیاست "ایجاد حداقل مشکلات" که از سوی رجب طیب اردوغان اعلام شده را در نظر داشت. او میخواهد همه او را دوست داشته باشند.
* دولت اوباما در قبال سوریه بهتر است جانب احتیاط را رعایت کند
رعایت جانب احتیاط در قبال سوریه هنوز بهترین شیوه برای دولت باراک اوباما است. دلایل متعددی برای این امر وجود دارد. یکی از دلایل این است که نظام سوریه در حال ضعف است اگر چه این روند به آن سرعتی نیست که انتظار میرود. مخالفان هماکنون بازی را به شهرهای بزرگی مانند حلب و دمشق کشاندهاند و کنترل نظامی دولت سوریه بر این دو شهر بزرگ را در معرض آزمون قرار دادهاند. در نتیجه بمبگذاری اخیر در دمشق که به مرگ 4 نفر از مقامات ارشد امنیتی این کشور منجر شد، شمار اندک مشاوران نزدیک بشار اسد کمتر شده است. حس شدید آسیبپذیری و تردید درباره این که به چه کسی میتوان اعتماد کرد میتواند به قیمت بقیه محفل خانوادگی اسد ختم شود. مقابلهای که از سوی نظام سوریه صورت میگیرد اراده شورشیان برای مقاومت و گسترش میزان جذب نیرو را افزایش میدهد.
این روند سریع یا بدون درد و زحمت نخواهد بود اما به هر حال کسی به این اطمینان و ارزیابی نسبی نرسیده که ارسال اسلحه بیشتر به مخالفان، ایجاد منطقه پرواز ممنوع و پناه دادن به شورشیان منجر به رفتن اسد میشود. برای قبولاندن این ایده باید خیلی سعی کرد؛ چرا که داشتن این حس که مجبور هستیم تا کاری بکنیم یک راهبرد به شمار نمیرود. این امر بخصوص بعد از جنگ عراق و افغانستان توجیه خوبی نیست که بتوان با استفاده از آن جان، مال و اعتبار آمریکاییها را خرج کرد.
* برای ترمیم زخمهای سوریه نیاز است ائتلافی از ارادهها تشکیل شود
برای مرهم نهادن برزخمهای سوریه به یک ائتلاف واقعی از ارادهها نیاز خواهد بود اما این امر زمانی محقق میشود که نبرد اصلی برای شکست دادن اسد تمام شده باشد. یک نیروی نظارت و ایجاد ثبات بینالمللی میتواند از جنگ داخلی جلوگیری کرده و پایههای انتقال سیاسی قدرت را ایجاد کند. کنفرانس بینالمللی کمکهای اهدایی به سوریه نیز باید برگزار شود تا میلیاردها دلار لازم برای ادامه حیات اقتصادی سوریه و مواجهه با جانها و دلهای شکسته ناشی از خشونت و ترور، تأمین شود. این موارد گامهایی هستند که ایالات متحده میتواند در کنار دیگر اعضای جامعه بینالملل در پیش گیرد تا مجبور نباشد در کنار طرحهای ناپخته برای مداخله نظامی در سوریه قرار گیرد. این دومین گامی است که ارزش تلاش چند سویه در راستای آن را دارد.
* نباید انتظار داشت دوران بعد از اسد به آرامی اوضاع در تونس و مصر باشد
هنوز احتمال مداخله بینالمللی با توجه به حوادث پیش رو وجود دارد. این مداخله میتواند پس از درگیریهای شدید و گستردهای از سوی نظام سوریه که طی آن هزاران نفر فقط در یک حرکت کشته شوند صورت گیرد اما فعلا رویکرد کنونی آمریکا باید تقویت شود تا بتوان با موج آوارگانی که به سوی همسایگان سوریه سرازیر میشوند، سازگار شد.
* آمریکا به اندازه کافی گرفتاری دارد که نتواند به مسئله سوریه رسیدگی کند
این ایدهای غلط است که آمریکا که خود در یک بحران اقتصادی گرفتار است و بخاطر یک دهه جنگ پرهزینه در خارج از آمریکا از نظر نظامی محدودیت دارد و اکنون نیز در میانه فصل انتخابات قرار دارد، بتواند روند انتقال قدرت را آسانتر کند. بعد از مرگ هزاران نفر از سربازان آمریکا در عراق و افغانستان و صرف میلیاردها دلار، تنها کسانی که از روی عمد خودشان را گول میزنند میتوانند اینگونه بیان کنند که ماجراجوییهای آمریکا در این کشورها ارزش هزینهای که واشنگتن برای آنها کرده را داشته است. از این گذشته وضعیت کنونی این کشورها انگیزه لازم برای اعزام قوای نظامی را به یک کشور خارجی دیگرنمیدهد.
*جنگ عراق و افغانستان نشان داد که آمریکا نمیتواند دنیا را کنترل کند
"رایان کراکر" سفیر بازنشسته آمریکا در افغانستان که از دیپلماتهای باهوشی بود که عمرش صرف درست کردن اشتباهات سیاستگذاری دولت متبوعش شد، در مصاحبه خداحافظی خود با روزنامه نیویورک تایمز به خوبی این حالت را بیان کرده و میگوید: باید قانون بروز پیامدهای ناخواسته را مدنظر داشت و به محدودیتهای ظرفیت آمریکا پی برد و درک کرد که خروج یک قدرت خارجی از یک کشور میتواند به همان اندازه جنگ اول برای آن کشور خطرناک باشد.
سوریه امروز وضعیتی افتضاح دارد اما این به خود سوریها ربط دارد. عراق و افغانستان به ما آموختهاند که آمریکا نمیتواند دنیا را کنترل کند. اکنون زمان آن است که آمریکا به فکر کاشانه ویران خود باشد تا این که این فکر و اندیشه اشتباه را در سر بپروراند که میتواند به بهبود وضع دیگران کمک کند.