به گزارش پایگاه 598، سرزمین کربلا بیش از آنکه شهری در میان شهر ها و نامی در میان نام ها باشد تبدیل به نقطه ی ثقل تاریخ در تقابل میان سپاه حق و باطل گردیده است. متن زیر گفتاری است از استاد میرباقری که به تبیین دلایل ابتلای سید الشهدا، و سیر تاریخی این جریان می پردازد:
ابتلائاتی که خداوند متعال برای
انسانها به خصوص برای مؤمنین پیش می آورد طریق قرب ونزدیکی آنها به خودش است و تا
وقتی که انسان این مسیر را طی نکرده باشد ادامه دارد. وقتی انسان از دنیا عبورکرد
و به خصوص وقتی وارد بهشت شد دیگر این ابتلائات و سختیها به این معنی وجود ندارد،
این ابتلائات ورنجها و سختیها برای عوالمی است که معبرانسان هستند. سختیها برای
عبور دادن انسان از مراحل دنیا وعوالم بالاتر و سیر تا مقام قرب الهی است. به
تعبیربعضی از عزیزان مهمترین و بهترین نردبان سیر و سلوک و ترقی ما بلائی است که
خداوند متعال برای ما می فرستد و تفاوتی که بین بلا با رنجها و ریاضتهایی که ما
برای تقرب میکشیم، هست در همین جاست. معمولاً انسانهایی که مراحل را طی نکردهاند
و به مقام قرب نرسیدهاند این رنجها و رياضتها اولاً تکیه گاه آنها می شوند و
انسان به آنها اعتماد می کند واین مهمترین لغزشگاه انسان است که گاهی از آن به عجب
و عصبیت تعبیر شده است. ما برای این آمدیم که از تکیه به غیر خداوند متعال منقطع
شویم و فقط به او تکیه کنیم. مطلب دوم اینکه ریاضتهای ما معمولاً به اندازه ظرف
وجودی ماست. اما آن راههای طولانی و دوردست را نمی شود با این ریاضتهای محدود به
دست آورد راه آنجا بلای الهی است. اوست که با ابتلائاتی که برای مومن پیش میآورد
او را ازخود فارق میکند و در درجات سیر میدهد. بلای الهی اول خاصیتش این است که
هیچگاه انسان را مغرور و معجب نمی کند.
وقتی انسان سالم است نافله شب میخواند و
عبادت میکند ممکن است به عبادت خودش تکیه کند مگر آن انسانهای خاص و استثنایی که
«یُعطُونَ ما آتَوا و قلوبهم و جله اَنَّهم الی ربِّهم راجعون» اما حالت خوف
و خشیت دارند نسبت به خداوند متعال آن انسانهای خاصی که همه اعمال را میآورند
آنهایی که در عین اینکه خالصترین عملها را میآورند نگران هستند که این اعمال را
میخواهند به خداوند متعال عرضه کنند و این اعمال را شایسته آن درگاه نمیبینند به
جز اين الّا افراد استثنایی که به مقام قرب و انکسار رسیدهاند دیگران دراعمال
خودشان معمولاً به غرور و عجب میرسند عمل را میبینند واحساس میکنند با این عمل
بارشان بسته است گاهی طلبکار خداوند متعال هم میشوند. ولی انسانی که بیمار است و
به خاطر بیماری نمی تواند بيدار شود و نافله شب بخواند هیچ وقت طلبکار خداوند
متعال نمیشود خودش را بدهکار میبیند واحساس میکند که نتوانسته است حق عبودیت را
انجام دهد یعنی احساس تقصیر در بندگی خداوند متعال میکند. همان طور که در روایات
هست فرمودند این دعا را زیاد بخوانید «الهی لا تجعلنی من المعارین و لا تُخرِجنی
من التقصیر» در کافی شریف است «خدایا مرا ازمعارین قرار مده و خدایا مرا از تقصیر
بیرون مبر» معار کسی است که ایمانش عاریه است وایمان از خودش نیست،واقعاً در عمق
وجودش ایمان وخشوع درمقابل خدای متعال نیست. یک امانتی است كه به او دادهاند،
عاریه است بعد هم از او میگیرند، خدایا ما را از معارین قرار نده که ایمانشان
عاریه است؛ ایمانی به ما بده که با وجودمان یکی شود ودر عمق جان ما جای گیرد و تو
را بخواهد. خدایا ما را از حد تقصیر بیرون مبر. سؤال کردند یابن رسول الله این
جمله یعنی چه؟ حضرت فرمودند: به خاطر اینکه هیچکس نمیتواند حق بندگی را آنگونه
که شایسته است انجام دهد چون هر جور که عبادت کند خود این عبادت ازعنایات خداوند
متعال است در هر صورت انسان با عبادتهای خودش ممکن است به عجب برسد ولی بلا خاصیتش
این است که در انسان عحب ایجاد نمیکند انسان در بلا شکسته میشود احساس خشوع و
خضوع به او دست میدهد؛ در ابتلائات انسان نقطهضعفهای خود را میشناسد؛ بسیاری از
تعلقاتی که انسان را زمین گیر کرده وانسان آنها را نمیشناسد در بلاها آشكار میشود.
انسان خیال میکند وابستگی به مال ندارد اما وقتی خدای متعال انسان را مبتلا میکند
میفهمد که چقدر ضعف است. این تعلقاتی که در درون انسان است و به تعبیری این شركهايي
که در درون انسان است و در زوایای وجود انسان پنهان شده و مخفی شدهاست یک جایی
مانع همراهی انسان با اولیاء خدا میشود، مانع عبادت وبندگی میشود انسان در
بلاهاست که این نقطه ضعفها را میفهمد و همچنین يابد که میتواند از این نقطه
ضعفها عبور کند. در بلاست که این بتها شکسته میشود انسان گاهی اوقات تعلق دارد
ونمیتواند از این تعلقات عبور کند هرچه هم ریاضت میکشد ظرفیت عبور از این تعلقات
در او ایجاد نمیشود ولی وقتی بلاها این تکیه گاهها را میشکنند انسان از این تکیه
گاهها و تعلقات عبور میکند البته ممکن است نعوذ بالله انسان در بلا باز هم روی
تعلقات خودش بایستد و با خداوند درگیر شود ولی معمولاً در مؤمن بلاء ظرفیت عبور از
تعلقات و وابستگیها را ایجاد میکند.
بلا زوایای شرک را از وجود انسان بیرون میکند وانسان را تمحیص (پاكيزه) و خالص میکند انسان را به قرب ومحبت میرساند او را به عهد با خدای متعال میرساند، انسان را به وفای به عهدها موفق میکند. انسان با بلاست که به اینها میرسد انسان اگر با بلاء الهی سالک شد متوجه ميشود که تکیه گاههای قبلی وآن ریاضات و اعمال، ارزش آن را نداشتهاند که انسان به آنها دل ببندد، مييابد که اینها محبوبهایی بودند که در وجود او رخنه کرده و او از آنها و از شرکی که در وجودش بود غفلت داشت. سپس میفهمد، میتواند به تدریج با این شرکها مبارزه کند. وقتی خدای متعال آنها را شکست میفهمد اینها شکستنی بود اینها ارزش دل بستن نداشت. این جملهای که در قرآن از کلام ابراهیم خلیل (سلام الله علیه)نقل شده است که «فلما افل قال لا احب الافلین» وقتی ستاره غروب کرد حضرت فرمود لا احب الافلین ناظر بر همین معناست وقتی زمین را زیر پای انسان سست میکنند يا میلرزانند انسان متوجه میشود که این زمین تکیه گاه خوبی نبود، من خیال میکردم میشود به سفتی آن تکیه کرد اما اگر وقتش برسد این زمین از آب دریا هم شلتر است و انسان را به راحتی در درون خودش فرو میبرد و میبلعد. بلاها تکیهگاههای باطل انسان را به او نشان میدهد و آنها در درون انسان میشکند و او را عبور میدهد آنگاه انسان ظرفیت پیدا میکند که تکیه گاههای بالاتری پیدا کند و انسان تا وقتی که بر این امور تکیه دارد و در کنار آنها آرام ميگيرد آمادگی اینکه به تکیهگاههای بالاتری برسد و تدریجاً موحّد شود و تنها به خداوند تکیه کند و فقط او را بخواهد در انسان پیدا نمیشود.
بنا براین بلاست که انسان را از مراحل شرک عبور میدهد قلب انسان از این محبوبها و محبّتها خالی میشود و آماده می شود برای محبّت و بندگی خداوند متعال و بعد وقتی رو به بندگی خدای متعال میآورد با همین بلاهاست که دوباره به قدمهای بعدی میرسد و مثلاً به مقام شکر میرسد مقام شکر مقامی است که انسان منت پذیر خداوند است یعنی در عین اینکه همه بلاها را تحمل میکند در عین اینکه عبادت میکند ریاضت میکشد در عین اینکه رنجها و سختی ها را تحمل میکند هیچگاه خود را طلبکار نمیداند وگلایهای هم ندارد نهتنها گلایهای ندارد بلکه منت میپذیرد که او را مبتلا کردهاند چون می فهمد که این بلاها چه خاصیتها و آثاری برای او داشتهاند وبه تعبیری به مقام شکر در بلا میرسد«الهم لک الحمد حمدالشاکرین لک علی مصابهم»
اگر انسان امتحان مرحله اول را خوب پس داد زحمت لازم را کشید صبر کرد طبیعی است که به یک وسعتي میرسد و دیگر امتحان این مرحله برای او هیچ رنجی ندارد«و مَن یتقالله یجعل لهو مخرجا و یرزقه من حیث لایحتسب» از آن مرحله عبور میکند و امتحانهای سنگینتر برای او پیش میآید و خداوند متعال انسان را به مقام وفای بالله میرساند؛ وفا کار انسانی است که با تمام توان کار میکند و خود را طلبکار نمیبیند و منت پذیر هم هست این وفاء به عهد است پیمان بستن با خدا پیمان بندگی است«الم اعهد الیکم یا بنی آدم اَن لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدوَّ مبین» چه انسانی میتواند باخدا عهد عبودیت ببندد؟ انسانی که خدای متعال او را از یک سلسسه تعلقات عبور دهد و کمکم به جایی برسد که يقين کند خدایی هست و محبت او در دلش شکل بگیرد، اين انسان سر قرارها وعهدهای خودش با خدای متعال میآید و با او عهد بندگی میبندد و با خدا قرار میگذارد که از محیط بندگی او خارج نشو د و دائماً بنده باشد، خاشع باشد بندهوار زندگی کند. اما چه کسی میتواند به این عهد وفا نماید؟ همین ابتلائات الهی، این ابتلائات است که دائماً انسان را سیر میدهد. از تعلقات میگذراند او را آزاد میکند در این حال رو به خدا میآورد و قرار بندگی جدید با خدا میبندد و قرارها را باز وفا میکند با تمام ظرفیت به این قرارها عمل میکند البته خاشعانه متواضعانه و منکسر عمل میکند این مراحلی است که برای انسان پیدا میشود سیر اجتماعی انسان هم همین طور است این جامعه انسانی باید از مراحلی عبور کند تا به عصر ظهور برسد.
میدانید عصر ظهور عصر حیات طیبه است، عصر نورانیت جامعه انسانی است، همه به حیات طیبه میرسند. تحقق عبادت يعني میل به بندگی، میل به عهد وقرار خداوند متعال و وفاء به پیمانها و درنهايت وفای به این پیمانها به صورت اجتماعی در عصر ظهور اتفاق میافتد. در آن زمان همه مردم زندگیشان عهد با خدا و وفای به این عهد است از سر صبح که بيدار میشوند تا آخر شب که میخوابند و حتی در خوابشان کارشان بندگی است این خصلت عصر ظهور است، عصری که بشر از محدودیتها عبور کرده وتدریجاً به وادی توحید نزدیک ميشود، حقیقتاً توحید ظهور پیدا میکند و انسانها به حیات میرسند؛ نه فقط انسانها به حیات میرسند، همه زمین زنده میشود چون میدانید تا وقتی که انسان مرده است اطراف او هم مرده است، با او صحبت نمیکنند و نیازی نیست که آنها حیات داشته باشند امّا وقتی ما زنده شدیم و حیات طیبه را خواستيم باشیم حتماً عالم هم به حیات میرسد در او هم حیاتی میدمند تا ما بتوانیم زندهوار زندگی کنیم، ارتباط انسان مرده با دنیا ارتباط مکانیکی است. ولی وقتی انسان زنده شد احساس دیگری به او دست داد فقط خدا را میخواهد، همه عالم را آیات و مظاهر خداوند میداند، احساس میکند هیچ چیزی در عالم بی حساب و کتاب نیست، همهجا ظهور جلال و جمال خدای متعال است، زمینی که روي آن راه میرود زنده است، هردو با هم تسبیح میکنند. هم این راه رفتن روی اين زمین را دوست دارد و هم زمین از راه رفتن او لذت میبرد. مثل آن چیزی که در بهشت هست، همه بهشت زنده است، ملائکه، حور و قصور و نعم بهشتی همه زندهاند زيرا اهل بهشت زندهاند. لذا در روایات فرمودهاند طعامهای بهشتی مؤمن را بر سر سفره خودشان دعوت میکنند و اشتیاق دارند که مؤمن ازآنها تناول کند و با جذب وجود مؤمن شدن آنها به درجات خودشان برسند. زيرا صراط این نعمتها برای رسیدن به درجات قرب، وجود مؤمن است. طعام بهشتی قبل از ورود به ساحت نورانی مؤمن امکان آن نورانیت برایش نبود. در دنیا هم مراتبی از این معنی تحقق مییابد و هم انسان زنده میشود و هم عالم زنده میشود همه تسبیح میکنند، همه هماهنگ خدا را عبادت میکنند چه آن کسی که میخورد وچه آن طعامی که خورده میشود؛ چه انسانی که سرپرستی میکند و چه انسانی که سرپرستی میشود. همه مشغول عبادتند و از این روابط لذت می برند و کاملاً یکدیگر را درک میکنند این وصف جامعهای است که در عصر ظهور شکل میگیرد و این جامعه بشری از مراحل تاریکی و شرک و ضلالت عبور میکند و به مرحله نور و هدایت و ایمان و حیلت طیبه میرسد جامعه بر محور ولی خدا شکل میگیرد و محبت ولی خدا و تولی به او وتبری از دشمن انگیزهای است که جامعه را شکل میدهد. اين جامعه همه محبتش و همه اشتیاقش و همه میل ونفرتش بر محور میل به ولیاش ميباشد و این میل ونفرت است که روابط اجتماعی را شکل میدهد یعنی همه روابط اجتماعی محبت خدا، نفرت از دشمن خدا اعراض از شرک، اعراض از کفر، میل به توحید و قرب ميشود. و همه هماهنگ ساجد و راکع در برابر خداوند متعال هستند و همراه با سجود آنها عالم جماد و نبات هم سجده می کند در واقع همه این عالم هم حیات پیدا می کند، یک سجده کامل اتفاق می افتد هم مسجد هم اهل مسجد و هم محراب هم امام جماعت همه و همه در حال سجده و بندگی خدای متعال هستند و آهنگ عالم آهنگ توحید و عبادت خدای متعال می شود. اما برای اینکه جهان و جامعه بشری این مراحل را طی کند و این تولد عظیم در جامعة بشری اتفاق بیفتد مراحلی از ابتلاء که ابتلائات اجتماعی مؤمنین است باید واقع شود، مومنین باید از این مراحل بلا عبور کنند تا به این تهذیب برسند. مهمترین چیزی که جامعه بشری را از مراحل تاریخی عبور می دهد تا به عصر ظهور و عصر بندگی اجتماعی برسد بلای اجتماعی است. ابتلائات عظیمی که برای جامعه مؤمنین آمده است ابتلائاتی که برای امم پیشین پیش آمده تا ابتلائی که برای امت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش آمد و در این بين عظیم ترین ابتلا که محور حرکت همه عالم به سوی خداست و کل جامعه بشری را رشد می دهد و تهذیب می کند و قدم به قدم ظرفیت پاک سازی کل جامعه بشری را دارد حادثه عاشوراست. این ابتلا از یک سو تصرف تاریخی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وسیدالشهدا (علیه السلام) برای هدایت تاریخ و برای عبور دادن جامعه بشری از مراحل شرک تا به مرحله توحید است و از سوی دیگر این ابتلاء عظیمی است که انسان را سیر میدهد و تدریجاً جامعه مؤمنین را با این بلا درگیر میکند تا مدارج سلوکشان اتفاق میافتد. همانطور که اولین حلقهاي که بر محور سیدالشهدا (علیه السلام) جمع شدند مهمترین مرحله قربشان مرحلهای بود که حضرت آنها را شریک در بلاء خودش کرد. آنها مراحل قبل را پشت سر گذاشته بودند، یعنی بیشتر از دنیا را میخواستند و با خواستن بیشتر از دنیا یعنی فراغت و زهد، تدریجاً به معرفت به ولی خدا و محبت به ولی خدا رسیده بودند، و این بود که آنها را از راههای دور به حضور حضرت کشانده بود اما آنچه بیش از هر چیز اینها را آماده کرد تا توانستند به مقام سبقت وقرب برسند این است که سیدالشهدا(علیه السلام) آنها را با بلاء خودشان شریک کردند و این آخرین مرحله ای بود که نصییشان شد. در سیری که انسان به طرف خدای متعال دارد دیگریست که او را میبرد. هدایت از آن طرف میآید رشد و نور از آن طرف میآید، مؤمن حداکثر کاری که میکند اين است كه این رشد را میپذیرد و جذب میکند. این طور نیست که رشد را خود مؤمن برای خودش ایجاد کند این سیری که اولیای خدا داشته اند از معصومین گرفته تا مادون همه برمیگردد به هدایت خدای متعال البته در عالم مادون، همه درجات وفا و فداکاری در اتصال مؤمنین به انبیاء و اولیاء به معصومین علیهم السلام است، ریشه اش در سرپرستی و هدایت آنهاست. یعنی اگر ما الان گرد شمع وجود سیدالشهداء جمع میشویم، واقعاً هدایت ازآن طرف میآید که ما را جذب میکند؛ درجات نزدیکی ما و درجات محبت ما با هدایت باطنی خود سیدالشهداء اتّفاق میافتد، هنر ما این است که این هدایت را میپذیریم ومتولی هستیم و راه خود را از راه حضرت جدا نمیکنیم. حضرت اباعبدالله برای صحنة عظیم عاشورا یاران خود را خیلی پالایش کرده بودند، این جمع محدود را گزینش کرده بودند آنها را از دیرباز آماده کرده بودند طیق عهدشان با خدای متعال از یک یک آنها مراقبه کرده بودند. این که اینها اجابت کردند آمدند، شبههها فتنهها تهدیدهاتطمیعها از همه مهمتر آن فضای تاریک و ظلمانی نتوانست اینها را زمینگیر بکند با هدایت سیدالشهداء (علیه السلام) بود؛ ولی مهمترین مرحلة عنایت سیدالشهدا به آنها که موجب شد بتوانند آن سختی روز عاشورا را پشت سر بگذارند شریک کردن آنها در بلاء حضرت بود. ابتلای عظیمی که در باطن عاشورا بود برای هر کسی مشهود نیست، آن صف آرایی سنگین که می خواست به هر نحو ممكن در جبهه حق تردید و تزلزل ایجاد کند و آن استواری و استقامت که کانون روشنایی تاریخ و هدایت تاریخ است موضوع کوچکی نیست؛ عاشورا روزی بود که شیطان تمام هستی و توان خود را به میدان آورده بود تا در درگیری با سیدالشهداء(علیه السلام) حضرت را زمینگیر کند همة جنود جهل را آورده بود. چه بسا شیطان از طریق تحریک یک فاسق، مؤمن را از مسیر بیرون ميکند. واقعاً آن ظلم ستمی که روز عاشورا اتفاق افتاد میتوانست کاری کند که اصحاب حضرت را از مسیر عدل بیرون ببرد؛ ولی آنها ذرهای از آن راهی که سیدالشهداء برایشان در نظر گرفته بود عدول نکردند. تمام خوبیها و جلوة تمام یک جامعه موحّد در روز عاشورا ظهور پیدا کرد، همه آنها با خشوع وسجدة سیدالشهداء در مقابل خداوند متعال خاشعند و در مقابل این بلاء عظیم خداوند صبر داشتند آن چیزی که اینها را به این صبر جمیل این فداکاری، سبقت، وفاء، خشوع وخضوع کشاند چیزی جز عنایت حضرت وشریک کردن اینها را در بلاء خودش نبود. من احساس میکنم آن چه در شب عاشورا اتفاق افتاد وحضرت در آخرین مرحلهای که اینها امتحان دادند واستقامت کردند و ماندند به ایشان عنایت کردند همين شريك شدن در بلا بود. آنها آن ابتلاء عظیم سیدالشهدا(علیه السلام) را در ظرف خودشان احساس و شهود کردند، این به آنها بیتابی داده بود و با تمام وجود تلاش میکردند به گونهای عمل کنند که ذرهای از زحمت سیدالشهداء بکاهند ذرهای از این غبار اندوه را از چهرة سیدالشهداء بردارند باید اين حالت تدريجاً بر محور سیدالشهداء در عصر ظهور اتفاق بیفتد تا همه جامعه شیعه و جامعه بشری را از ضلالتها و تاریکیها عبور دهد و وارد عصر ظهور کند. این است علت اين که حادثه عظیم و بلای عظیم سیدالشهداء (علیه السلام) یک حادثه زنده و پایدار است. عاشورا هر سال جوشش دارد، جریان رو به پیش است یک حرکت دوری نیست که هر سال تمام شود و سال دیگر به همان نقطة قبلی برگردد و ما قرارداد کنیم که آن حادثه را از نو یادآوری کنیم حقیقت عاشورا یک حقیقت و یک بندگی و یک بلای عظیم جاری در تاریخ است و با حضور مستمر خودش جامعه بشری را به سمت قرب به خداوند و عصر ظهور پیش میبرد. همانگونه که در روایات است که شب قدر یکبار نبوده بلکه هر سال تکرار میشود، هر سال حقیقت قرآن به یک معنی تنزلی پیدا میکند، قرآن متناسب با آن مرحله از سیر عالم تنزل پیدا میکند، عاشورا این ابتلاء، این عبادت عظیم هم یک جریان زنده و رو به پیش است که هرسال جوشش جدیدی پیدا میکند. حقیقت ملکوتی عاشورا یک حقیقت پایدار و مستمر است و نه تنها تا عصر ظهور بلکه تا رجعت و روز قیامت این حقیقت جريان دارد و آثارش در عالم تجلی میکند. در این ایام در ملکوت عالم اتفاق جدیدی میافتد و ظهور جدیدی از عاشورا واقع میشود. هر سال این جوشش یک مرحله جدید از درگیری سیدالشهداء(علیه السلام) با دستگاه ابلیس برای فرو نشاندن شبهها و فتنهها و تاریکیهاست. و لذا یک بستر جدید برای سیر با عاشورا و رشد با عاشوراست همانطوری که در باب شب قدر اینجوری است که واقعا وقتی شب قدر نو میشود انسانی که شب قدر سال گذشته را پشت سر گذاشته و اين شب براي او «خیر من الف شهر» بوده است راه به روی او بسته نميشود دوباره شب قدر جدیدی ميآيد كه نزول جدیدی از رحمت و حقیقت است، تنزل جدیدی از خیرات به ولی خداست که صلوات جدید خدای متعال بر ولی خداست. و این صلوات و رحمت که میآید همه مؤمنین را پوشش میدهد و مؤمنین میتوانند با هر درجه ای که دارند یک مسیر نو داشته باشند یعنی انسان اگر در سال قبل هزار ماه پیش افتاده باشد دوباره امسال میتواند در ظرف خودش هزار ماه دیگر جلو بیفتد. عاشورا هم همین طور است وقتی محرم تکرار میشود جوشش جدیدی در ملکوت عالم بر محور عاشورا اتفاق میافتد این ابتلاء عظیم یک ظهور جدید در عالم مؤمنین ودر دنیا پیدا میکند و فتنههای ابلیس و تار و پودی که در طول این سال برای زمینگیر کردن مؤمنین درست کرده را ویران میکند.
در
روایات مکرر آمده است كه هر روزی که طلوع میکند به مؤمنین و به انسانها ميگويد
که من روز جدیدی هستم، سهم خود را از من ببر. وقتی من رفتم دیگر بر نمیگردم.
امروز تکرار ديروز نیست، حقیقت جدیدی است. جلوه جدیدی از اسماء و صفات الهی است.
هر سال محرم هم واقعاَ عاشورای جدیدی است میدان ابتلاء و تطهیر و پالایش مجددی است
برای اینکه مؤمنین رادر مقابل آن فتنهها و شبهها و تاریکی ها و ظلمت وضلال که در
جامعه بشری ایجاد شده دوباره به نور و طهارت برساند. پس در هر محرمی باید دنبال
بهرهمندی جدید خودمان از این ابتلاء عظیم باشیم و تلاش کنیم که بهره جدیدی از
عاشورا ببریم. به خصوص برای سیر اجتماعیمان در مقابل فتنههایی که هر چه به عصر
ظهور نزدیکتر میشویم سنگینتر میشود به بهرهمندی جديد از عاشورا احتیاج داریم.
همین طوری که مؤمن هر چه از درجات شرک عبور کند سیر او سنگینتر میشود واقعاً آن
امتحانی که مؤمن در درجه دهم میدهد قابل مقایسه با امتحان مؤمن درجه اول نیست و
شدت آن امتحان را اگر بین مؤمنین درجه اول تقسیم کنند همه مردود میشوند، اما او
ظرفيت پذيرش و قبولي دراين مرحله رابه دست آورده است جامعه مومنین هم همین گونه
است این جامعه وقتی از مراحل تاریک تاریخ عبور ميكند و به بلوغ در درک توحید و به
بلوغ در تحمل ولایتی که در عصر غیبت است میرسد برای ظهور و آن امتحان عظیمی که در
عصر ظهور به ولایت امام زمان (علیه السلام) است آماده میشود هر چه به عصر ظهور
نزدیکتر میشویم ابتلائات اجتماعی مؤمنین سنگینتر میشود لذا آیة نورانی«و
لَنَبلُوَنَّکم بشئٍ من الخوف والجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و
بشرالصابرین» به حوادث نزدیک ظهور تفسیر شده است ظرفیت سازي اخلاص و قدرت عبور از
این امتحانات بزرگ جامعة شیعه با جریان عاشوراست.
جامعه مؤمنین وجامعه شیعه برای درک عصر ظهور و درگیری در برابر این فتنهها با بهرهگيري از عاشورا راسختر و آمادهتر و قویتر میشود و لذا الان که فتنههای اجتماعی سنگین شده احزاب باطل دست به دست هم دادهاند و میبینید جریان کفر و مسیحیت صهیونیستی که مدعی جنگ صلیبی بود و میخواست یکجا کار همة دنیای اسلام را تمام کند و طرح خاورمیانه بزرگ را مطرح میکرد در مقابل مقاومت شیعه کارش به جائی رسید که مجبور شد با چند صد هزار لشکری که اطراف ما چیده و مدعی بود که میتواند به راحتی کار را تمام کند برنامه خود را عوض نمايد. یک زمان با یک حرکت ساده اینها، دولتها سقوط میکردند، حالا جنگ بر علیه تروریسم راه انداختهاند، لشکر کشی کردهاند چهارصد پانصد هزار لشکر ناتو را آوردهاند و دور و بر ما چیدهاند و چهار پنج سال هزینه کردهاند، محصول این چهار پنج سال زحمت این شده است که طرح خاورمیانة بزرگشان به هم ریخت و مجبور شدند دوباره با اهل نفاق یعنی وهابیها و ادامة یهود در دنیای اسلام مشترک شوند. یعنی جبهة نفاق دوباره کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفت. اما صفوف دارند پالایش ميشوند، این جنگ و مبارزهای که شیعه بر علیه کفار و یهود کرد باعث شد جبهة دنیا خواهی یک طرف و جبهة تشیع و اسلام طرف ديگر قرار بگیرد، این مبارزة شیعه دو تجزیه در جهان ایجاد میکند؛ یک تجزیه در عالم مسیحیت که مسیحیت صهیونی را از مسیحیت به اصطلاح مؤمن، مسیحیتی که منحل در دنیاگرایی اُمانیزم و تجدد نشده است جدا میکند؛ و هم چنین اهل سنتی که محب هستند و مستضعفند را از وهابیت و جریان نواصب جدا میکند و این اتفاق بسیار میمونی است «اذا قیل لهم اِنَّالناس قد جمعوا لکم فاخشواهم فزادهم ایماناً و علی ربهم یتوکلون»
واقعاً جریان بسیار شیرینی در حال اتفاق است، این جبهة نفاقی که مدعی بود درگیر با یهود است درگیر با کفار است کنار مسیحیت صهیونی و یهود قرار گرفته است. این عامل پالایش دستگاه اهل سنت میشود عبور از این مراحل با دمیدن روح جدید عاشورا در جامعة شیعه اتفاق میافتد لذا سعی کنیم به استقبال این حادثه واین جریان برویم و این عاشورای جدیدی که میآید و آن بذر ابتلائی که در قلوب شیعه پاشیده میشود بذر بسیار مبارک ومیمونی است که باید به صورت جمعی و فردی به استقبال آن برویم و سعی کنیم با دریافت آن عنایتی که در این صلوات بر سیدالشهداء(علیه السلام) بر جامعه شیعه میشود انشاءالله آماده برای گذار از این فتنهها شویم، این جریان انشاءالله بستر عبور و گذار ما را از فتنة عظیم اتحاد احزاب کفر و شرک و نفاق و توطئه علیه توحید است.
امیدوارم ذائقة جامعة شیعه در این ایام بتواند آن صلوات و رحمتی را که خداوند بر سیدالشهدا(علیه السلام) می فرستند بچشند و با چشیدن این صلوات از این ابتلاء سنگین و این مسیر پرخطر، انشاالله با عافیت و آسایش عبور کنیم.
و السلام علیکم و رحمهالله و برکاته