کد خبر: ۷۲۷۲۴
زمان انتشار: ۱۲:۱۷     ۲۱ مرداد ۱۳۹۱

شهید مظلوم آیت‌الله سیدمحمد بهشتی:

معنى دعا این است که از آن طرف پیوند با بى‏ نهایت، پیوند با خداى بى ‏نهایت و قدرت بى ‏نهایت او را، همواره براى خودمان محفوظ نگه مى ‏داریم. و از این طرف معنایش این است که بر خودمان نهیب مى ‏زنیم مبادا دچار یأس و ناامیدى باشیم. بکوش؛ امیدوار باش؛ امید است از راههایى که حتى به فکرت نمى ‏رسد به هدف و مقصود و آمال و آرزویت برسى.

شهید سیدمحمد بهشتی در سخنانی با بزرگداشت شبهای قدر تاکید کرده بود: شب زنده ‏دارى است. احیاء یعنى شب زنده ‏دارى. خوب است هر مسلمانى در این شبها شب زنده‏ دارى کند، اما شب زنده‏ دارى به دعا، توجّه به خدا، محاسبه نفس، پاک کردن دل و پاک کردن روح از آلودگیها و ناپاکیها. آماده کردن روح براى بهتر عمل کردن به وظایفى که خدا براى ما مقرر کرده است.

به گزارش پایگاه نشر آثار شهید بهشتی، متن کامل سخنان وی در در مرکز اسلامى هامبورگ در سال ۴۴ به شرح زیر است:

اَعوذُ بِاللهِ مِن الشَیطانِ الرَجیم، بِسم‏اللهِ الرحمنِ الرحیم. اَلحَمدُللهِ رَبِّ العالمین وَ الصَلوة و السلام عَلى جَمیعِ الانبیاءِ و المُرسَلین، سیّما عبده وَ رَسولهِ النبى الامین، مولانا احمد و نَبینا ابوالقاسم محمّد؛ و على آله و اصحابِه و عَلى الائمة الطاهرین، و السَلام عَلینا و عَلى عِبادِ اللّه الصالحین. بسم الله الرحمن الرحیم. انا انزلناه فى لیلةِ القدرِ. وَ ما ادریکَ ما لیلةُ القدرِ.
لیلةُ القدرِ خَیرٌ مِنْ الفِ شَهرٍ، تَنَزَّلُ الملآئکةُ و الروحُ فیها بِاذنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِ امرٍ، سلامٌ هِىَ حَتَّى مَطْلَعِ الفجرِ. خوشوقتم که در این شب مقدس از ماه مبارک رمضان با خواهران و برادران مسلمان براى عبادت و بندگى خدا گرد هم جمع آمده‏ ایم. فرصتى است که بتوانیم یکى از مسایل اسلامى را در حدود گنجایش یک جلسه بررسى کنیم. امیدوارم همیشه محافل مذهبى و دینى و معنوى ما از نظر کمیت و کیفیت رو به رشد باشد. امیدوارم خدا به من و به شما و به همه توفیقى بدهد که بتوانیم از فرصتها بهتر و بیشتر، با نیتى خالص، و با طرح و برنامه‏اى مورد رضا و قبول خدا، استفاده کنیم. در دعوتى که خدمت آقایان و خانمها فرستاده شد وعده داده شده بود که درباره مسأله قدر و احیاء و دعا و نیز درباره سالهاى آخر زندگى حضرت على(ع)، در شب بیست و یکم، و پس از آن در شبى دیگر درباره بهره ‏هاى مسلمانان از ماه مبارک رمضان صحبت بشود. بر حسب همان، قرار گفتگوى امشب ما درباره شب قدر، احیاء، دعا و شناختن بهتر این کلمات و معنى آنهاست. اما شب قدر. در قرآن کریم در این سوره معروف که «سورة القدر» نام دارد، تعبیر شب قدر و لیلة القدر آمده است. این سوره را ترجمه مى‏ کنم: ما فرستادیم آن را (یعنى قرآن را) در شب قدر؛ تو چه مى‏ دانى شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. فرشتگان به همراهى روح‏ الامین در این شب به فرمان خدا فرو مى ‏آیند.

و امشب شب سلامت فرد و جامعه و جسم و جان و زمین و زمان است تا سپیده دم. هر چه شما از این سوره و این ترجمه‏ اى که عرض کردم مى‏ فهمید، به همان اندازه قرآن درباره شب قدر سخن گفته است. علاوه بر این ملاحظه مى‏ کنید در این سوره درباره شب قدر این مشخصات ذکر شده است: ۱- شب قدر شبى است که قرآن در او نازل شده: ما قرآن را در شب قدر فرستادیم. ۲- شب قدر شبى است که از هزار شب بهتر است. ۳- در این شب فرشتگان به همراه روح -در آیاتى دیگر روح الامین هم آمده( و به فرمان خدا )به هر فرمان خدا- فرو مى ‏آیند. ۴- شبى است که تا سپیده دم، شب سلام، شب سلم و شب سلامت است. این آن چیزى است که از سوره قدر درباره شب قدر مى‏فهمیم. یکى از مشکلات فنّ مطالعات اسلامى این است که معمولاً یک مطالعه کننده بیاید و فقط یک آیه یا دو آیه، یا یک حدیث یا دو حدیث، را درباره یک مطلب ببیند و از آیات و روایات و مطالب دیگرى که درباره همان موضوع آمده غفلت کند، یا حوصله تحقیق و تتبعش کم باشد، آن وقت اظهارنظرى کند که این غالباً خام است. یکى از مشکلات فن اسلام‏ شناس همین نداشتن تتبع تام، تفحص کامل و حوصله فراوان در بررسى دلایل و مآخذ یک مطلب و یک موضوع در اسلام است. متأسفانه نه تنها آنها که در خارج از سَمت روحانیت و علماى اسلامى هستند، بلکه آنها هم که در زمره علماى اسلامى هستند خیلى‏ ها به این کم حوصلگى گرفتارند. باز متأسفانه خیلى از این آقایانى هم که به نام شرق‏ شناس و خاورشناس یا اسلام‏ شناس در این قرنهاى اخیر درباره اسلام مطالعاتى کرده‏ اند و مطالبى نوشته‏ اند، به این مشکل گرفتارند. به هر حال، درباره شب قدر در قرآن کریم مطلب به همین سوره ختم نمى‏شود. در سوره دُخان چند آیه دیگر داریم که خواه و ناخواه به شب قدر مربوط مى‏ شود. در سوره دخان چنین آمده: «بسم‏ الله الرحمن الرحیم. حم. وَ الکِتابِ المُبینِ. اِنّا اَنزَلناهُ فى لیلةِ مُبارکةٍ اِنّا کُنّا مُنذرینَ. فیها یُفْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکیمٍ. امراً مِنْ عِندنا انّا کُنّا مُرسَلینَ.»

در این آیات کلمه قدر نیامده است، ولى این آیات مى‏ گوید: «ما قرآن را در شب مبارک و پربرکتى فرستادیم؛ شبى که در آن شب هر امر محکمى به صورت قاطع معین مى‏ شد؛ شبى که در آن شب به فرمان ما حکم قاطع هر مطلبى روشن مى‏ شد، و در این شب ما مى ‏فرستادیم فرستادگان (رسول و پیامبر) را.« ملاحظه مى‏ کنید که این آیات درست با آیاتى که در سوره قدر است مربوط به یک موضوع است. البته در اینجا کلمه قدر نیست. در سوره قدر مى‏ گفت ما قرآن را در شب قدر فرستادیم، اینجا مى‏ گوید ما قرآن را در شبى مبارک فرستادیم. این شب مبارک همان شب قدر است. در آنجا مى‏ گفت در این شب فرشتگان به همراه روح الامین با هر فرمان و از روى هر فرمان مى ‏آمدند، و در اینجا مى‏ گوید در این شب هر امرى به صورت محکم مشخص مى‏ شود و به صورت قاطع معین مى‏ گردد. در سوره نحل آیه ‏اى هست که مخصوص شب قدر نیست، ولى مربوط به مطلب کلى شب قدر است: «یُنَزِّلُ المَلائکةَ بِالرُّوح من امره عَلى مَن یَشاءُ من عِبادِهِ اَن انذروا اَنَّهُ لاالهَ‏الاّ اَنا فاتّقونِ.خدا کسى است که فرشتگان را به همراه روح الامین مى‏فرستد، بر هر یک از بندگانش که بخواهد؛ و به آنها مأموریت مى‏ دهد که بروید پیام یکتاپرستى را به مردم برسانید و به آنها اعلام کنید که جز خداى آفریدگار جهان خدایى نیست، پس جانب خداى یکتا را نگه دارید.» در اینجا هم صحبت از فرستادن فرشتگان به همراه روح الامین و فرستادن رسولان و پیامبران به سوى مردم است. این کلىِ مطلب شب قدر است. این است آنچه در قرآن کریم درباره موضوع و مطلب شب قدر آمده است. حالا ما از این چه مى ‏فهمیم؟ آیا از این آیات قرآن اینطور فهمیده مى‏ شود که شب قدر شبى است که مقدّرات اشخاص و مردم معین مى‏ شود؟ شب قدر است یعنى شب تقدیر است؟ آن هم تقدیرات مردم و سرنوشت مردم؟ آن هم براى چه مدتى: یک سال، کمتر، بیشتر؟ این یک احتمال در معنى کلمه قدر. احتمال دیگر در معنى کلمه قدر این است که شب قدر است یعنى حسابها روشن مى‏ شود، اما نه سرنوشت افراد و مردم؛ بلکه حکم قاطع هر مطلبى روشن مى‏ شود. چون در شب قدر قرآن کریم نازل شد و پیغمبر اسلام به پیغمبرى مبعوث شد و خدا احکام حلال و حرام و بد و خوب را در قرآن کریم به صورتى قاطع و ابدى فرستاد و فرشتگان به همراه روح الامین حامل پیام الهى بعثت و حامل کتاب الهى قرآن براى پیغمبر بودند. بنابراین شب قدر است یعنى شبى است که اندازه و قدر هر مطلبى به صورتى قاطع روشن شده است. در این معنا دیگر بحثى از سرنوشت اشخاص، چه یک شب و چه یک سال و چه یک عمر، در میان نیست. معنى سوم اینکه اصلاً کلمه قدر به معناى ارزش و منزلت باشد، نه به معناى ارزیابى. یعنى ما قرآن را فرستادیم در شبى ارزنده؛ شبى که باید قدردانى شود؛ شبى که از هزار ماه بهتر است. دلیل بهتر بودن این شب از هزار ماه و دلیل قدر و منزلتش نیز این است که شب بعثت پیغمبر اکرم است. از قرآن کریم و آیات قرآن کریم نمى توانیم بفهمیم که آیا حتماً معنى اول مراد است یا دو معنى دیگر. ولى آنچه مسلم است این است که از آیات قرآن کریم این مقدار استفاده مى‏شود که شب قدر شب بعثت پیغمبر و شب فرستادن قرآن کریم و شب مبارکى است. شب پربرکتى است. شبى است که تا سپیده دم و تا صبح‏گاه،

شب سلام براى بشریت و انسانیت است. شبى است که فرشتگان به همراهى روح الامین بر پیغمبر آمده‏ اند و هر مطلبى که باید و شاید بر پیغمبر خوانده‏ اند. اینها از قرآن به طور مسلم استفاده مى ‏شود؛ اما درباره بیش از این، به حساب قرآن نه مى ‏توانیم بگوییم بله، و نه مى ‏توانیم بگوییم نه. این شب قدر از نظر قرآن کریم، اما از نظر روایات. از نظر روایات، شیعه و سنى، عامه و خاصه در مورد شب قدر احادیث و روایاتى از پیغمبر اکرم دارند. امام مالک که از ائمه بزرگ فقه عامه و برادران سنى ماست و تقریباً معاصر متأخر امام صادق علیه السلام است، در کتاب معروف و معتبر خود که مخصوصاً از نظر عامه داراى ارزش فوق العاده ‏اى است، موطّأ، که در فقه و حدیث است و معروف‏ترین اثر علمى مالک هم هست، بابى تحت عنوان قدر دارد و روایاتى از پیغمبر اکرم نقل مى‏ کند که از ایشان سؤال شد شب قدر چه شبى است. روایات مختلفى نقل مى‏ کند. یکى اینکه فرمود در ده روز آخر ماه رمضان است. یکى اینکه فرمود در چند روز آخر ماه رمضان است که با شبهاى بیستم، بیست و یکم، بیست و دوم، بیست و سوم و بیست و هفتم منطبق مى‏ شود. متأسفانه کتاب موطّأ در اینجا همراه من نیست، چون بیشتر کتابهاى من هنوز ایران است. آنچه از مطالعه قبلى به خاطرم مانده این است که با چهار شب از شبهاى ده روز آخر ماه رمضان از احادیثى که مالک در کتاب موطّأ نقل کرده، منطبق مى‏ شود. مى‏ گوید پیغمبر تأکید فرمود که در این شبها به عبادت و بندگى خدا بپردازید؛ در حق خودمان و در حق دیگران دعا کنیم. حتى درباره لیلة الجُهنى، که مرحوم محدث قمى هم در کتاب مفاتیح [در اعمال مختصه شب بیت و سوم ] آورده، مالک در موطّأ حدیث جهنى را نقل مى‏ کند. به هر حال مالک در کتاب موطّأ مطلب را طى چند روایت بدون تفسیر و توضیح در حدودى که عرض کردم بیان مى ‏کند. امام شافعى که او هم از ائمه بزرگ فقه سنى و برادران سنى است نیز در کتاب معروف و مهمترین کتابش الأُمّ – که البته اینجا همراه من است – و از کتابهاى بسیار معروف فقه عامه است در باب کوتاهى مسأله شب قدر و عبادت را در شب قدر، البته خلاصه ‏تر از آنچه در کتاب موطّأ مالک آمده، نقل مى‏ کند. از کتابهاى فقه حنفى چیزى در دسترسم نبود تا ببینم و قبلاً هم فرصت نکردم مراجعه کنم. علماى شیعه، مخصوصاً در کتابهاى ادعیه و همچنین در کتابهاى حدیث درباره شب قدر روایات بسیارى نقل کرده‏اند. ماحصل روایات و مطالبى که علماى شیعه دارند این است که در این شب مستحب و بجاست که هر مسلمانى بیشتر وقتش را به دعا و توجّه به خدا بگذراند، و اگر بتواند شب را احیاء کند. احیاء کلمه عربى است که فارسى دقیق آن کلمه،

شب زنده ‏دارى است. احیاء یعنى شب زنده ‏دارى. خوب است هر مسلمانى در این شبها شب زنده‏ دارى کند، اما شب زنده‏ دارى به دعا، توجّه به خدا، محاسبه نفس، پاک کردن دل و پاک کردن روح از آلودگیها و ناپاکیها. آماده کردن روح براى بهتر عمل کردن به وظایفى که خدا براى ما مقرر کرده است. این روح مطلب و خلاصه آنچه که در احادیث و کتابهاى شیعه آمده است. در این زمینه دعاهاى زیادى هست. البته بسیار خوب است که انسان در این شب دعا کند. در ضمن مطالبى که مربوط است به دعاى در این شب، بعضى از محدثین، از جمله مرحوم محدث قمى و مرحوم مجلسى و دیگران، از اینکه این شب شبى است که مقدرات یک سال در آن معین مى‏ شود نیز صحبت کرده‏ اند؛ ولى این گوشه مطلب یک گوشه اساسى از مطلب شب قدر نیست. همان‏طور که ملاحظه فرمودید ما از قرآن شروع کردیم، روایاتى را که از پیغمبر نقل شده ذکر کردیم و بعد به آنچه که از سنت اهل بیت و از مطالب دیگر در این باره استفاده مى ‏شود اشاره کردیم. آن قسمت اصلى مطلب این است که این شب، شب پربرکتى است؛ شب پرارزشى است؛ شب فرو آمدن قرآن بر پیغمبر است؛ شبى است که فرشتگان به همراه روح الامین بر پیغمبر آمدنده‏ اند شب سلامت است؛ شب رسیدن به سلامت؛ این در حدّ قرآن. شب دعاست، شبى است که خوب است هر کسى درباره خودش و دیگران دعا کند؛ شب را به عبادت زنده نگه دارد و شب زنده ‏دارى کند؛ این در حدود روایاتى که از پیغمبر نقل شده است. بسیارى از روایات ائمه هم مؤید همین است. دعاهاى زیادى هم در این زمینه هست. بعد قدرى که پایین‏تر مى‏آییم مى‏رسیم به آنچه به تعیین مقدرات یک سال مربوط است. مطلب تا این جمله آخر روشن است، اما درباره جمله آخر باید عرض کنم که هیچ عالم شیعى و غیر شیعى نگفته است که بعد از شب قدر دیگر انسان دعا نکند. پس اینکه امشب شب تعیین مقدرات یک ساله است باید معنى و مفهوم دیگرى داشته باشد که با استحباب و تأکید به دعا در شبها و روزها و هر ساعتى از ساعتهاى سال کاملاً سازگار باشد.

آن تفسیر و تعبیرى که ما مى‏ توانیم براى این مطلب بکنیم این است که آدمى در دوره زندگى یک ساله ‏اش خوب است یک شب، دو شب، سه شب را به جنبه‏ هاى معنوى خودش و به رسیدگى به خودش اختصاص بدهد. نه تنها یک مؤسسه اقتصادى در روزهاى آخر سال یا اول سال نو باید کارهاى جارى‏ اش را کم بکند و به حساب سال بپردازد، بلکه یک انسان هم خوب است در دو – سه شب یا در دو – سه روز از یک سال، کارهاى عادى را کم بکند و به حساب خودش بپردازد. ببیند در گذشته چه کرده و در آینده چه مى‏ خواهد بکند. به راستى بسیار بجاست که هر انسانى چنین یک یا دو یا سه روز و یا چند روزى در زندگى‏ اش داشته باشد. شکى نیست که وقتى انسان قرار گذاشت در یک، دو، سه، چهار روز و شب از سال بیشتر به خودش برسد، این رسیدگى در تعیین مقدرات او، لااقل تا یک سال دیگر، تأثیر فراوان دارد. اگر من امشب، دیشب، فردا شب، چند شب، چند روز، مدتى را اختصاص دادم به اینکه به خودم برسم و ببینم در گذشته چه راهى را رفته ام، چه گناهى کرده‏ ام، چه کار خیرى کرده ‏ام و بعد، از گناهى که کرده ‏ام از خدا طلب مغفرت و آمرزش کنم، توبه کنم، برگردم و خواه ناخواه تصمیم بگیرم نسبت به سال آینده و نسبت به آینده ‏ام بهتر بشوم و دیگر این گناهها را مرتکب نشوم و آنها را تکرار نکنم و به درگاه خدا دعا کنم و از خدا مدد بخواهم و توفیق بخواهم… اگر هیچ کس هیچ مطلبى هم نگفته بود و ما خودمان حساب مى ‏کردیم مى‏گفتیم بله، این دو – سه شب در تعیین سرنوشت و روش و رفتار و مقدرات یک ساله من تأثیر بسزایى خواهد داشت. چون آثار روحى این بررسى و این مطالعه، این توجه، این محاسبه، این دعاى به درگاه خدا بدون شک تا سال آینده‏اى که باز چنین محاسبه ‏اى تکرار خواهد شد، در روح من به طور خودآگاه و به طور ناخودآگاه آثار ارزنده‏ اى خواهد داشت. این آن مفهوم معقول دلچسبى است که من براى شب قدر براى خودم دارم؛ حالا آیا برادران و خواهران ما هم این مفهوم معقول را مى ‏پذیرند و مى ‏پسندند یا نه، نمى ‏دانم. این بود آنچه که درباره شب قدر و مسأله قدر و معنى قدر و احیاء قرار بود عرض کنم. اما مسأله دعا؛ خیلى معذرت مى‏ خواهم که باید مطالب را خیلى فشرده کنم.

چون دیدم که باید درباره هر سه مطلبى که در برنامه گذاشته‏ ایم صحبت کنیم، بنابراین اگر یک قدرى فشرده صحبت کنیم تا به هر سه موضوع بپردازیم بهتر است. بنابراین در مسأله بسیار مخصوص و مفصل دعا خیلى کوتاه مطلبى را عرض خواهم کرد؛ چون در برنامه این سه شب هم برنامه دعایى در حدود ده – پانزده دقیقه خواهیم داشت. دعا یک کلمه عربى است. معنى اصلى این کلمه عربى صدا زدن است. وقتى انسان کسى را صدا مى‏ زند و مى‏ خواهد او را به سمت خودش بخواند، اگر به صورت عادى صدا بزند مى‏گویند «دعاهُ» اگر قدرى با صداى بلندتر صدا کند مى‏گویند «ناداهُ». هر انسانى که به خدا معتقد و مؤمن باشد، یا اگر هم به خدا اعتقاد محکمى ندارد اما در مواقع ناراحتى و نگرانى و التهاب بالاخره یک «یا خدایى» مى‏ گوید، در حالتهاى گوناگون خدا را مى‏ خواند و صدا مى‏ زند؛ مى‏ گوید اى خدا! بنابراین، دعا یعنى اى خدا گفتن و از خدا چیز خواستن و با خدا راز و نیاز کردن. منتها اى خداهایى که ما انسانها مى‏ گوییم خیلى متنوع و گوناگون است. مریضى است، بیمار است، رنج مى ‏برد، دوران بیمارى‏ اش ممتد شده، کمى از بهبود خودش مأیوس شده، مى‏گوید اى خدا! این فرد در آن موقع که با تمام دل اى خدا مى‏ گوید، از خدا بهبودى و راحتى و خلاص از چنگال بیمارى را مى‏ خواهد. درمانده‏ اى است که زندگى ‏اش تباه شده و به هم خورده، در شداید و سختى گیر افتاده، به هر درى زده راه حلى پیدا نکرده، در زیر فشار مشکلات پشتش خم شده، او هم از صمیم قلب مى‏ گوید اى خدا. او هم در این حالت وقتى مى‏ گوید اى خدا، خدا را براى حل مشکل خودش مى‏خواهد. او از خدا براى حل مشکلش کمک مى‏ خواهد. مردى عابد، منظورم از عابد کسى نیست که بیست و چهار ساعت روى سجاده نشسته و تسبیح مى ‏گرداند؛ عابد یعنى کسى که سراسر وجودش را توجه به خدا و اطاعت از خدا و بندگى خدا فرو گرفته، به طورى که در زندگى همواره به سوى خدا توجه دارد؛ نه درد دارد، نه بیمارى دارد، نه مشکل دارد و نه گرفتارى؛ زندگى‏ اش هم بسیار سر به راه و راضى است، او مى‏ گوید خدایا! تو را شکر مى‏ کنم. الهى شکر! این هم دعا مى ‏کند. او هم خدا را مى‏ خواند، اما خدا را براى شکر و سپاسگزارى مى‏ خواند. در آن حالت، در حالت درخواست چیزى از خدا نیست؛ در حال شکر گذارى خداست. آدمى است که بینشش درباره جهان و خدا از این هم بالاتر است مى‏ بینید شکرش را هم کرده، سپاسگزارى‏ اش را هم کرده، درد و رنجى هم ندارد، مشکلى هم ندارد، ناراحتى هم ندارد، اما در عین حال مى‏ گوید خدایا! این فرد کیست؟ کسى است که وقتى مى‏ گوید اى خدا، گفتار اى خدا، اداى کلمه «اى خدا» از ته دل و قلب او، به صورت عشق به معبود و عشق به خداست. یعنى او اصلاً از توجّه به خدا لذتى معنوى، نشاطى روحانى، انبساط و گشایش قلب و دل و جانى پیدا مى ‏کند که لذت می ‏برد بگوید اى خدا. این هم یک نوع دعاست. ملاحظه مى‏ فرمایید در همه این مراحل دعا یعنى خدا را خواندن و خدا را صدا زدن. یا به عنوان کمک گرفتن؛ خدا را صدا مى زنیم همچنان که یک کسى را به کمک خودمان صدا مى‏ زنیم. خدا را به عنوان شکرگزارى صدا کردن. خدا را چون عاشقى دلباخته صدا کردن. این عالى‏ترین مرحله دعاست. باید عرض کنم که بیشتر دعاهایى که از ائمه ما، مخصوصاً از امام سجاد و از مولاى متقیان امیرالمؤمنین على(ع) رسیده، جنبه معاشقه با خدا دارد. اصلاً امام سجاد در بیشتر دعاهاى صحیفه سجادیه چنان سخن مى ‏گوید که گویى دلباخته و دلداده‏ اى با محبوب خودش سخن مى گوید. از این انس لذت مى‏ برد. با خدا انس مى‏ گیرد. این دعاست. بنابراین، دعا مخصوص آدمهاى درمانده و محتاج نیست. دعا مخصوص آدمهاى مشکل زده هم نیست.

عالیترین درجه دعا مال آنهایى است که از این مراحل، بالا آمده باشند و وقتى به سوى خدا مى‏ روند یا براى شکر و یا از شکر بالاتر، براى انس، دل به سوى خدا دارند. اما در قرآن کریم: در قرآن کریم بیشتر آیات دعا مربوط به آن قسم اول و دوم، و آیات کمترى مربوط به قسم سوم است. چون آیات قرآن روى حساب سطح عموم مردم است و چون توجّه عموم مردم به خدا بیشتر براى مشکل‏ گشایى و یارى ‏خواهى است، یا از این بالاتر، براى شکرگزارى است، بیشتر آیات دعا در قرآن در این مورد آمده است. ولى آیات کمترى نیز که مربوط به خواص و زبدگان است در قرآن آمده است، که در آنها هم دعا معناى انس با خدا را دارد. آن آیات بیشتر با کلمه ذکر و تذکر و یاد خداست. دعا در آن آیات بیشتر با این کلمه بیان شده است. مطلب دیگرى که لازم است درباره دعا عرض کنم این است که بدون تردید براى کسانى که تربیتشان، اعتقادشان، عادتشان، راه دعا را به روى آنها در زندگى نبسته و پیوند قلبى میان آنها و میان کسى که به او دعا گویند گسسته و بریده نشده، دعا یکى از پناهگاه هاى عالى سعادت بخش در زندگى است. آنهایى که پناه دعا را از دست نداده ‏اند نعمتى بزرگ دارند که باید قدرش را بشناسند؛ ولى مبادا درباره این پناهگاه بد فکر کنیم. دعا پناهگاه پرارزشى است براى مردمى که بفهمند دعا یعنى چه و چه جور باید دعا کرد و کجا باید دعا کرد. و دعا لغزشگاه خطرناکى است براى فرد و امتى که میزان و حد دعا را نشناسد؛ کما اینکه امت ما در مورد دعا به چنین لغزشى دچار شده است. در این مورد باید یک جمله عرض کنم، و آن این است که دعا به هیچ صورت براى آن نیست که دعاکننده ذره‏ اى از کوشش و تلاش خودش براى رسیدن به آن مطلبى که درباره آن مطلب دعا مى‏ کند خوددارى کند. اگر دعاکننده ‏اى دعا کرد و خودش حرکت نکرد، یا حرکت کرد ولى به اندازه کافى حرکت نکرد، انسان جاهل و نادانى است. بیماردارى است، پدرى یا مادرى که کودک بیمارش که او را بسیار عزیز مى‏ دارد جلویش در بستر خوابیده، ناله مى‏ کند؛ آن پدر، مادر، آن بیماردار ناراحت مى‏ شود و مى‏ گوید خدا، کودک من را شفا بده! اما همان وقت که مى‏ گوید خدا کودک من را شفا بده، باید به این حساب برسد که آیا آنچه از دستش در معالجه این کودک بیمار برمى‏ آمده، کرده‏ اند یا نه. اگر ذره‏ اى در معالجه و درمان آن بیمار فروگذارى و کوتاهى کرده باشند و بگویند اى خدا، خدا را بد شناخته ‏اند؛ غلط شناخته اند؛ دعا را هم بد و غلط شناخته‏ اند. اگر امتى، اجتماعى، که در لابلاى چرخهاى پیچیده زندگى اجتماعى گیر افتاده و از هر سو فشار مى ‏گیرد، دست به دعا بردارد و از خدا خلاص و نجات و رهایى خودش را از شرایط و مشکلات بخواهد، بسیار بجاست؛ بسیار خوب است؛ اما قبلاً باید از این امت پرسید آیا همه راههاى عقلایى تلاش و کوشش براى نجات و اصلاح خودش را طى کرده یا نه. اگر قدمى در این راه کوتاهى کرده باشد و دعا کند، دعایى جاهلانه است و منتظر اجابت هم نباشند. دعا را از آن سر معنى کردم: عشق به خدا، پیوند با خدا؛ اجازه بدهید آن را از این سر هم معنى کنم. معناى دعا از این سر این است که اگر فرد یا جامعه تمام تلاشهاى عادى را کرد ولى با تلاشش به جایى نرسید، دچار یأس و ناامیدى نشود؛ بداند و ایمان داشته باشد که دستگاه الهى از حوزه تلاش او بسى وسیع‏تر است و چه بسا راههاى تلاش ناشناخته‏ اى وجود داشته باشد که در آینده به رویش باز شود و مسیرى تازه و نو براى تلاش و کوشش پیش پایش بگذارد. بنابراین ملاحظه مى‏ کنید اصلاً در مفهوم دعا، مخصوصاً در اسلام،… مبادا دعاى اسلام در حد دعاى ادیان دیگر، ادیان خرافى دیگر، یا آلوده به خرافات، تنزل کند؛ کما اینکه متأسفانه باید بگویم تنزل کرده. ملاحظه مى‏ کنید در مفهوم دعا در اسلام اصلاً آمادگى براى تلاش و کوشش بى‏ پایان نهفته است. یعنى آدمى نه تنها باید در حدودى که عقلش رسیده کار کرده باشد، بلکه باید در حدودى که عقلش هنوز نرسیده نیز به راههاى نشناخته نو براى تلاش و کوشش امید داشته باشد. این کجا و آن تنبلى و کنار زدن تلاش و کوشش به امید دعا کجا؟! خیلى فاصله دارد! بنابراین، ما که دعا مى ‏کنیم، معنى دعا این است که از آن طرف پیوند با بى‏ نهایت، پیوند با خداى بى ‏نهایت و قدرت بى ‏نهایت او را، همواره براى خودمان محفوظ نگه مى ‏داریم. و از این طرف معنایش این است که بر خودمان نهیب مى ‏زنیم مبادا دچار یأس و ناامیدى باشیم. بکوش؛ امیدوار باش؛ امید است از راههایى که حتى به فکرت نمى ‏رسد به هدف و مقصود و آمال و آرزویت برسى. مراسم دعاى امشب، مخصوصاً در میان شیعه، معمولاً توأم است با توجّه بیشتر به دو دستاویز بزرگ که پیغمبر به ما معرفى کرد. پیغمبر در روزهاى آخر زندگى‏ اش فرمود من مى ‏روم، ولى دو وسیله سعادت و خوشبختى و هدایت و ارشاد در اختیار امت باقى مى‏ ماند: کتاب و اهل بیت من. در مراسم دعاى شب قدر، ما هم به قرآن بیشتر توجّه مى ‏کنیم، هم به پیغمبر و اهل بیت پیغمبر. در عین حال که به خدا و به درگاه خدا دعا مى‏ کنیم، پاى قرآن و پاى پیغمبر و امامان را در میان مى ‏کشیم. این امر نکته لطیفى دارد. آن نکته لطیف این است که در اسلام دعا کردن نه تنها با تلاش و کوشش در راه همان مطلبى که دعا مى‏ کنیم، بلکه با تلاش و کوشش براى انجام همه وظایف الهى همراه است. ما که در شبهاى قدر قرآن به دست مى ‏گیریم، یا قرآن به سر مى‏ گیریم، و بعد از نام خدا اسماء مقدسه پیغمبر و اهل بیت پیغمبر را به زبان مى ‏آوریم و به این ترتیب رو و دل به سوى خدا مى ‏آوریم، معنایش این است ما با تسلیم در عمل کردن به قرآن و اطاعت از پیغمبر و خاندان او، به سوى خدا مى‏ رویم و از او مدد مى‏ خواهیم و هدایت مى‏ طلبیم و او را سپاس مى ‏گزاریم و اگر قدر و لیاقت این را داشته باشیم با او مؤانست کرده، دل با خدا مأنوس مى‏ کنیم. این نکته لطیف باید همواره مورد توجّه ما باشد. من معمولاً مطالبى را که در عموم صحبتهایم عرض مى‏ کنم، همیشه عبارت است از آن چیزى که خود در انجام واجبات یا کنار گذاردن محرمات یا عمل به مستحبات فهمیده‏ ام. من از پیش کشیدن قرآن کریم و پیغمبر و خاندان پیغمبر در شبهاى قدر و شبهاى احیاء اینطور مى ‏فهمم که ما مى خواهیم با قرآن و با معلمان قرآن تجدید عهد کنیم و تصمیم بگیریم به قرآن و به معلمان قرآن یعنى پیغمبر و خاندانش نزدیکتر شویم و بهتر بفهمیم آنها چه گفته‏ اند و بهتر عمل کنیم.

 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها