فارس، وقتی حرف از مدال طلا در المپیک میزد، میگفتند دیوانه است؛ خودش میگوید. میدانستند که حریفش نیستند، میخواستند خرابش کنند، اما هرگز حریف اعتماد به نفس بالا و انگیزه مثالزدنیاش نشدند.
وقتی شب قبل از اعزام به المپیک از قهرمانی در بزرگترین رویداد ورزشی جهان سخن میگفت، برق اراده در چشمانش میدرخشید. مدام خدا خدا میکرد تا بتواند دل مردم را شاد کند؛ تنها هدفش همین بود. هیچ چیز برای خودش نخواست و نمیخواهد.
بعد از اینکه علیآبادی خبر داد جایزه 100 میلیون تومانی برایش در نظر گرفتهاند و از رئیس جمهور درخواست نشان لیاقت خواهند کرد، بهترین پاسخ را داد: "نشان لیاقتم را از مردم گرفتهام؛ پاداشم را هم بدهید به عبدولی".
پیشبینیاش را نوشته بود و لاک و مهر کرده در اتاقش در خانه کشتی گذاشته بود؛ گفت بعد از المپیک نشانتان میدهم. بعد از قهرمانی گفتم وقتی برگشتی پیشبینی را منتشر میکنی؟ گفت میسوزانمش تا فقط بین خودم و خدا بماند برای همیشه.
به راستی راز موفقیت محمد بنا چیست؟ خیلیها این را از خود میپرسند و شاید خیلیها هم اصلاً به آن توجهی نکنند، اما بیانصافی است اگر بخواهیم این همه طلای ناب را اتفاقی بدانیم.
وقتی بعد از سالها دوری با دعوت محمدرضا طالقانی، رئیس وقت فدراسیون کشتی، به ایران برگشت، هدایت تیم بزرگسالان را نپذیرفت و گفت کار را از جوانان شروع میکند چون میخواست تیمش را خودش بسازد و وامدار کسی نباشد. نمیخواست اسم کسی روی شاگردانش باشد بلکه میخواست آنطور که میخواهد آنها را بسازد.
چه کسیفکر میکرد امید نوروزی که در مسابقات جهانی 2009 و 2010 اوت شده بود، در بازیهای آسیایی طلا بگیرد و پس از آن در سال 2011 قهرمان جهان شود؟ قهرمانی المپیک که پیشکش! سوریان، رضایی و سایرین هم همینطور. هر وقت شاگردانش با ناداوری یا مشکلی مواجه میشدند، نفر جدیدی را رو میکرد، مثالش هم مسابقات جهانی بود که می گفتند بعد از 2 قرعه رژیم صهیونیستی تیمش از هم خواهد پاشید، اما آنجا بود که عبدولی و نوروزی را از آستینش بیرون آورد.
محمد بنا از کویر خشک کشتی فرنگی طلای ناب استخراج کرد و کارخانه ضرب طلا در لندن به راه انداخت و آنقدر طلا استخراج کرد که کسی را یارای مقابلهاش نبود. اما انسانها خیلی زود فراموش میکنند که چه کسانی افتخار آفرینی کردهاند. دلارهای بیزبان در جیب مربیان خارجی رشتههای ورزشی رفت و آمد میکند، اما مربیان وطنی مانند محمد بنا باید در خانه اجارهای زندگی کنند. مگر ولاسکو و کیروش چه گلی به سر والیبال و فوتبال ما زدند که بنا نزد؟ والیبال به المپیک رفت؟ یا اینکه در فوتبال ما تغییری ایجاد شد؟ نه! همچنان درجا میزنیم.
واقعاً زمان آن نرسیده است که مسئولان ورزش چشمانشان را بشویند و طور دیگر بنگرند؟ مگر بنا چه میخواهد؟ خودش میگوید یک سالن تمرین در نزدیکی محل زندگیام به من بدهند بروم دنبال کارم. نه اینکه کیسه دوخته باشد بلکه میخواهد نوجوانان این مرز و بوم را قهرمان المپیک کند، مانند حمید سوریان، امید نوروزی و قاسم رضایی. فکر کردید نمیتواند؟ امتحانش مجانی است.
مسئولان بلندپایه ورزش که این روزها در لندن در جشنهای قهرمانی شرکت و بهبه و چهچه میکنند بعد از بازگشت به ایران و یا در نهایت چند وقت بعد فراموش میکنند؛ بنا میماند و خودش.
به خانه کشتی که میرویم یک سوی آن 5 حلقه المپیک وجود دارد که در آن تصویر طلاییهای 14 دوره گذشته المپیک نصب شده است؛ دقیقاً 5 طلا در 5 حلقه المپیک در 64 سال، که آخرینش را علیرضا دبیر 12 سال پیش به نام خود زد، اما حالا بنّای کشتی فرنگی در المپیک لندن 3 حلقه از 5 حلقه را پر کرد تا به همین زودیها شاهد به تصویر کشیده شدن طلاییهای لندن روی دیوار خانه کشتی باشیم.
اما واقعاً جایگاه محمد بنا کجاست؟ لیاقت او بیشتر از این است، ولی اینجا مربیان موفق را فراری می دهند. راستی! علیرضا مهماندوست که تیم ملی تکواندوی ایران را برای اولین بار در جهان قهرمان کرد، اکنون کجاست؟