همه می بینند مهره ای مثل آقا زمانی عملا کمر پرسپولیس را در میانه میدان شکسته اما بخاطر نداشتن هافبک دفاعی "باید" همچنان" ثابت" بازی کند
باخت و ناکامی برای تیم های بزرگ سقف
دارد.اندازه اش تا حدی است و بیشتر از آن نمی توان بارش کرد. درست شبیه به
پیروزی و اقتدار که در بازه ای مشخص نقطه اوج و حضیض دارد اما گویی برای
پرسپولیس، تاریخ در حال زایمان مورد عجیبی است. چند فصل است که قرمزها
شروعی افتضاح دارند و پایانی رقت انگیز.دایی و استیلی بد شروع کردند و حتی
در ابتدا تصور می شد استارت فصل قبل آنها بدترین شروع شان باشد اما تراژدی
اصلی برای این فصل باقی مانده بود. نقطه سوزناک قصه به جایی ختم می شود که
در ابتدا تصور می شد با توجه به خرید های گران قیمت رویانیان،کهکشان با
اقتدار به پیش می رود و به راحتی قهرمانی را به آغوش می کشد اما پرسپولیس
همچنان می بازد درست شبیه فصل قبل.
چرایی این موضوع تفاسیر متعددی دارد که گل درشترین آنها به
انتخاب بازیکن مربوط می شد قبل از تعین سرمربی. در ادامه به چندعامل اصلی
که روزگاز قرمزها را اینچنین سیاه و کبود کرد اشاره می کنیم: 1-فصل قبل
بازیکنانی بودند که مهمترین آرزوی هواداران ندیدن آنها با لباس پرسپولیس
نوین بود.از درون دروازه که میثاق درونش بود تا خط دفاعی متشکل از شیث و
نصرتی و ... خط میانی با بازیکنانی کند و "هوادار آزار" مثل مازیار و
بادامکی و سپس خط حمله که کمترین تلفات ممکن را داد. مصطفی دنیزلی لیست
اخراجی ها را داد اما خودش هرگز به ایران بازنگشت.نخستین اشتباه مرگبار
قرمزها همین جا بود. تلف کردن یک و ماه و نیم زمان برای تعین سرمربی.آنها
سپس به سراغ گزینه ای رفتند که به اندازه سر سوزن با فوتبال ایران آشنایی
نداشت. ژوزه تیمی را تحویل گرفته که بدنساز قبلی با متدهای منحصر
بفردش، عجیب ترین تمرینات بدنسازی را برای شان در نظر گرفته بود. اینک این
بدن ها خسته و ناکار آمد است و فرهاد چیذری می گوید؛ مرحله پایانی کار من
برای باز کردن بدن ها باقی مانده بود که خیلی راحت عذر من را خواستند. در
این باره مانوئل باید پاسخگو باشد.چرا پس از چهارهفته پرسپولیس خسته تر از
هفته اول درون زمین ظاهر می شود و کوچکترین حرکت مثبتی در کارهای تاکتیکی
شان دیده نمی شود؟ در صورتی که قلعه نویی تکلیف استقلال را با بازی
مبتنی بر سانتر از جناحین و شوت های راه دور روشن کرده، امروز در پرسپولیس
تقریبا هیچ روش روشنی را نمی بینیم جز چند پرتاب اوت دستی و کرنر.در دل
تمرینات قرمزها چه می گذرد؟ مانوئل درها را بسته تا هیچ کس نبیند روش او
برای ساختن تیم چیست اما آنچه ما درورزشگاه می بینیم جوابش کاملا روشن است؛
او می خواهد تیمی بسازد که با حوصله و پاس های ترکیبی به دروازه حریف
نزدیک شود اما با وجود این خط میانی حتی بازی مستقیم هم ممکن نیست.تنها
خطرات پرسپولیس روی چند پرتاب اوت دستی است که با اکبر میثاقیان هم می شد
به چنین فوتبالی رسید.
2- بازی چهارم می شود و می بینید مانوئل
ژوزه بصورت ناباورانه ای ترکیب تیمش را با بدترین ها روانه زمین می
کند؛همان هایی که آرزوی اخراج مازیار را داشتند حالا سامان آقا زمانی را
باید تحمل کنند که پیراهن پرسپولیس برایش مثل "دامن شلواری" گشاد و خنده
دار است.مانوئل بعد از چند بازی به نتیجه گیری مضحکی رسیده و فکر می کند
جواد کاظمیان مهره قابل اتکایی است برای نفوذ و حمله. آن هم از ابتدای
بازی. فشنگچی که سر نخواستنش دعوا بود بصورت کاملا مشکوکی در تیم ماند و
حالا بصورت نود دقیقه ای در دفاع چپ بازی می کند بدون کوچکترین تلاشی برای
بهتر شدن.در مورد پنالتی دادن های محسن بنگ دیگر احتیاح به تکرار مکررات
نیست او هشت سال در سپاهان رکورددار این امر بود و گرفتن کارت قرمز که
بزودی آن یکی" آپشنش" را هم به پرسپولیسی ها نشان می دهد. فقط باید از
مدیران پرسپولیس پرسید چگونه توانستید یک میلیارد بدهی به چنین مدافع
مسنی.اگر فکر جیب خودت نبودی دست کم برای آن عدد بزرگ احترام قائل می شدی
مرد !
3-اینجا پرسپولیس است و فضایی کاملا متفاوت با سایپا ،سپاهان
و ذوب آهن دارد.خریدهای جدید اگرچه کارنامه روشنی داشتند اما همانطور که
پیش از این محمد نصرتی، مازیار زارع و معمار زاده و مابقی در تیم های سابق
شان ستاره بی بدیل بودند و در پرسپولیس مبدل به الهه عذاب شدند؛ می توان
انتظار داشت بزودی این پست را شهاب گردان، محسن بنگر و بدتر از همه کریم
انصاری فرد به عهده بگیرند. این واقعیتی تلخ با عینک بد بینانه درباره
خریدهای پرسپولیس است. شاید مشکل اصلی ما رسانه ها بودیم که با خرید این
بازیکنان برای هواداران ، "مهندسی رویا" کردیم و وعده فتح الفتوحات دادیم
بی آنکه کمی فکر کنیم فرق بنگر و شیث یا شهاب و میثاق اصلا چیست.
تکلمه:
پرسپولیس نا امید کننده بازی کرد و شکست برابر صبا اکثر هواداران پر تعداش
را نسبت به آینده این تیم بد بین.احتیاج به کارشناس خبره نیست؛ همه می
بینند که ژوزه نه تنها ترکیب اصلی اش را نشناخته بلکه هنوز بعد از یک ماه
نفهمیده بعضی از بازیکنانش لیاقت حضور بر روی سکو را هم ندارند چه برسد به
نیمکت نشینی و پست ثابت. همه می بینند که بدن بازیکنان بخاطر دو نوع
"بدنسازی متضاد" دچار مشکل است و در دقایق پایانی سفره پیروزی را برابر فجر
و گهر و صبا گشوده است. همه می بینند مهره ای مثل آقا زمانی عملا کمر
پرسپولیس را در میانه میدان شکسته اما بخاطر نداشتن هافبک دفاعی "باید"
همچنان" ثابت" بازی کند. همه، همه دیدنی ها را می بینند و قطعا مرد
کارآزموده ای مثل مانوئل ژوزه بهتر از همه ما "این ها را می بیند و می فهمد
اما خودکرده را تدبیر نیست؛ رویانیان زمان را صرف قمار بازگشت دنیزلی
کرد؛خرید ها مثل همیشه بدون نظر سرمربی تیم انجام شد، در خرید بازیکن
بالانسی وجود نداشت و اینچین بود که آقا زمانی و فشنگچی ناباورانه فرصت
بازی پیدا کردند و یکی مثل نوروزی هنوز مجال حضور در لیست 18 نفر را پیدا
نکرده است.بنابراین چاره ای نیست جز اعتماد به سرمربی جدید. باید این
را باور کرد همه دیدنی های ما را ژوزه بهتر می بیند مثل همان دو تعویضی که
بین دو نیمه بازی با صبا کرد اما مقصر او نیست که کریمی بدترین بازی های
زندگی اش را می کند؛ انصاری فرد قدرنشناس شده و مهدوی کیا ذهنش را مشغول
ستیز با پروین کرده تا ارائه نمایشی در خور نام بزرگش. شعارها را فعلا
باید غلاف کرد تا روزی که ژوزه تیمش را کامل بشناسد و بدن ها باز شود برای
بازی کردن.اگر آن روز رسید و همچنان ستاره قرمزها، سامان بود آن وقت ما
بلدیم چگونه محترمانه راه خروج را به ژوزه نشان بدهیم.