اجتماع عظیم نخبگان هیئات مذهبی در مهدیه تهران با حضور آیتالله سید احمد علمالهدی امام جمعه مشهد مقدس، دکتر حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و حاج منصور ارضی مداح اهلبیت علیهم السلام، شب گذشته (جمعه) در مهدیه تهران برگزار شد.
به گزارش رجانیوز، آیتالله سید احمد علمالهدی که بهعنوان سخنران این مراسم دعوت شده بود، نکات مهمی را خطاب به مداحان اهلبیت در زمینه چگونگی جذب مردم به معارف الهی و بصیرت دهی در محافل مذهبی مطرح کرد.
رجانیوز، متن کامل این سخنرانی مهم را در آستانه محرم حسینی(ع) جهت استفاده گردانندگان جلسات مذهبی و دوستداران اهلبیت علیهم السلام منتشر میکند.
عید سعید غدیر عیدالله اکبر را خدمت همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض می کنم. فاصله زمانی بین عید غدیر و محرم یک موقعیت حساسی از نظر دلدادگی ارادتمندان اهلالبیت علیهمالسلام به ولایت است. جریان مباهله سند عظیم ولایتمداری اهلالبیت علیهمالسلام سالروز نزول آیه مبارکه تطهیر و نزول سوره مبارکه "هلاتی" در همین فاصله زمانی بین غدیر و محرم است. کانه جریانات تکوینی دست به دست هم دادند تا شیعه و دلدادگان اهلالبيت علیهمالسلام را برای یک عشقبازی کامل با سالار شهیدان سرشاخه کلیدی مقام ولایت آماده کند. اصلاً این ولایت که غدیر به عنوان سرآغازش مطرح است، چیست؟ آیا صرف دلدادگی به امیرالمؤمنین صدیق اطهر عزیزان اهل البيت علیهم السلام که در دوران گذشته 1400سال قبل زندگی میکردند عشق به آنها، یاد آنها، دلدادگی نسبت به آنهاست؟ آیا ولایت صرفاً یک توده باورمندی و اعتقادی است نسبت به حقانیت رهبری امیرالمؤمنین و ائمه معصومین علیهم السلام آنهم در گذشتهای که به ما ارتباطی ندارد و تنها تحقق ولایتمداری در حوزه فکر و اندیشه اثبات یک حقانیت قاطع برای امیرالمؤمنین و ابطال جریان مدیریت 1400 سال گذشته است و اگر کسی به خوبی بتواند حقانیت مولا را ثابت کند و نظام حکومتی انحرافی سقیفه بنيساعده را به اثبات برساند، آیا واقعاً ولایتمدار است؟ اگر ولایت این است پس اول ولایتمدار درجه یک قبل از ما، مأمون عباسی است؛ چون مأمون با تمام علمای عامه و اهل سنت درباره خلافت بلافصل امیرالمؤمنین علیهالسلام و حقانیت غدیر بحث می کرد.
آنچه که پیغمبر اکرم در روز غدیر مردم را به آن دعوت کردند، آیا دعوت پیغمبر به یک عشق بود؟ دعوت پیغمبر به یک اعتقاد و فکر خشک و غیرقابل اجرا بود که پیغمبر مردم را دعوت کردند یا دعوت پیغمبر به یک واقعیت اجرایی در زندگانی اجتماعی سیاسی امت اسلام بود؟ این حقیقت را ما باید امروز مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. پیغمبر اکرم در روز غدیرخم به مردم گفت فقط علی را دوست داشته باشید و فقط اعلام کرد که اللهم وال من والاه و عاد من عاداه خدایا مردم علی را دوست بدارند و یا به مردم گفت امامت بعد از نبوت است و علی امام اول است فقط به اعتقاد مردم را دعوت کرد و یا مردم را به عشق دعوت کرد. واقعیت دعوت پیغمبر به هیچکدام از آنها نبود. پیغمبر مردم را به حکومت علی به مدیریت اجرایی علی علیهالسلام به زمامداری سیاسی و اجتماعی امامت علی علیهالسلام دعوت کرد و تنها دعوت به امامت اجرایی امیرالمؤمنین نبود بلکه دعوت به بیعت با امامت اجرایی همه ائمه بود. در خطبه غدیریه پیغمبر اکرم این نکته را تصریح می کند "فَأُمِرْتُ أَنْ آخُذَ الْبَيْعَةَ مِنْكُمْ وَالصَّفْقَةَ لَكُمْ بِقَبُولِ ماجِئْتُ بِهِ عَنِاللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فى عَلِىٍّ أميرِالْمُؤْمِنينَ وَالأَوْصِياءِ مِنْ بَعْدِهِ الَّذينَ هُمْ مِنِّى وَمِنْهُ إمامَةٌ فيهِمْ قائِمَةٌ، خاتِمُها الْمَهْدىُّ إِلى يَوْمٍ يَلْقَى اللَّهَ الَّذى يُقَدِّرُ وَ يَقْضي"
این عبارت، عبارت خطبه پیغمبر است پیغمبر می فرماید "و أمرت" من مأمور شدم برای اینکه از شما بیعت بگیرم به شما دست بدهم که شما آنچه را از جانب خدا آوردم، قبول کنید در مورد شخص علیابنابیطالب امیرالمؤمنین و در مورد امامان بعد از علی که از آن امامان بعد از علی مهدی است که تا روز قیامت حکم به حق می کند.
برای اولین مرتبه نام "مهدی" از زبان گهربار پیغمبر اکرم در بیابان غدیرخم طنین انداخت و اولین مرتبهای که بشر کلمه مهدی را شنید، از زبان رسول الله در غدیر بود. پیغمبر میگوید من تنها بیعت برای علی نمیگیرم، بیعت برای امامان بعد از علی و برای مهدی می گیرم. پیغمبر برای چه نسبت به امامان بعد از علی و نسبت به مهدی بیعت گرفت. پیغمبر فقط بیعت گرفت تا مردم معتقد به امامت شوند و مردم امام را دوست داشته باشند یا پیغمبر بیعت گرفت بر اینکه امامت علی عليهالسلام مديريت اجرايي امت اسلام به دست بگيرد؟ بیعت گرفت تا تمام ائمه يكي پس از ديگري مديريت اجتماعي وسياسي امت را در دست داشته باشند و مردم بپذيرند و پيغمبر بيعت گرفت در حاكميت اجرايي ولايت مهدي انسانهايي كه در زمان امامت مهدي زندگي مي كنند، اين حاكميت و ولايت اجرايي مهدي را بپذيرند. مردم آن روز زمان ائمه بعد از اميرالمؤمنين را درك نكردند و زمان مهدي را درك نمي كردند چرا پيغمبر از آنها بيعت گرفت از آن 120هزار نفري كه در بيابان غديرخم جمع شده بودند به خاطر اينكه آنان نسل اول امت اسلام بودند به عنوان نماينده نسلهاي بعد امت اسلام پيغمبر از آنها بيعت گرفت. يعني پيغمبر به جاي آنكه از من و شما بيعت بگيرد براي امام زمان به نمايندگي از ما آن نسل با پيغمبر اكرم بيعت كردند آن بيعت پيغمبر در مديريت اجرايي و حاكميت حكومت اميرالمؤمنين و حكومت ائمه و حكومت مهدي بود. حكومت مهدي نه در زمان ظهورش بلكه حكومت مهدي در همه دورهها، امامت مهدي از لحظه ولايت تا آن نقطه نهايي فرج و ظهور مهدي از همه مردم بيعت گرفت. از جمله پيغمبر از ما در روز غديرخم بيعت گرفته است حكومت و ولايت و مديريت اجرايي امام زمان عليهالسلام را بپذيريم و اطاعت كنيم. بنابراين سالروز يك حادثه گذشته نيست عيد غدير براي يك جريان قبل نيست. غدير مربوط به امروز ماست، يعني وقتي كه ما امروز روز غدير را جشن مي گيريم، يعني روز بيعت با امام زمان عليهالسلام را روز پذيرش حكومت اجرايي و مديريت اجرايي وجود اقدس امام زمان عليهالسلام امام زمان در دسترس ما كه نيستند، بهخاطر رسالت جهاني سازي كه امام زمان دارند، نمي توانند در دسترس واقع شوند، در غيبت قرار دارند مديريت اجرايي و حاكميت اجرايي ولايت امام زمان براي ما مردمي كه در زمان غيبت هستيم و امام ما امام زمان است به چه وسيلهای ممكن است؟ حضرت در ابتداي غيبتشان در توقيع شريفشان اعلام كردند: "و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجت الله" امامت اجرايي امام زمان به وسيله حجت امام زمان در جامعه اجرا شدني است كه امام زمان مجتهد جامعالشرايط و ولي فقيه است. كسي كه رهبري ولي فقيه و مجتهد جامعالشرايط را نشناسند و اطاعت نكند، امام زمان را قبول نكرده است، با امام زمان بيعت نكرده و بيعت غدير پيغمبر را نقض كرده است. آن روز پيغمبر براي امامت امام زمان است. طبق اين جمله و فرازي كه در خطبه غديريه فرمودهاند، پيغمبر براي امامت امام زمان هم بيعت گرفتند. ببينيد عزيزان، قصه، مسائل سياسي روز يا مسئله يك نظام حاكم با مسئله يك جناح و يا جريان و اعتقاد سياسي نيست مسئله، مسئله ناموس ديني است. ناموس اعتقاد شيعه است. يعني انكار مسئله ولي فقيه انكار غدير است چون انكار ولي فقيه انكار مديريت اجرايي امام زمان عليهالسلام به وسيله مجتهد جامعالشرايط حجت امام زمان و انكار مديريت اجرايي امام زمان چون پيغمبر روز غدير بر اين مسئله بيعت گرفته انكار خود غدير است. کسی كه امروز ولايت فقيه را قبول ندارد يا از ولايت فقيه اطاعت نميكند يا التزام به تبعيت از ولي فقيه ندارد، اصلاً شيعه نيست ولو قائل به خلافت بلافصل اميرالمؤمنين باشد، چون منكر غدير است. بيعت پيغمبر را در روز غدير برهم زده است. امامت اجرايي و حاكميت و مديريت اجرايي امامت ائمه و پيغام امام زمان به چه وسيله بايد ابلاغ شود. فرق بين حاكميت و رهبري اجرايي امامت با همه حكومتها و قدرتها و نظامها اين است. قدرتها حاكميتشان مبتني بر زور است و اگر يك جرياني و نظامي با تزوير هم مسلط شود، در عين حال وقتي با تزوير مسلط شد قدرت پيدا كرد با تكيه بر زور حكومتش را ادامه ميدهد. اما امامت يك جريان سياسي است كه حاكميتش و مديريت اجرایياش با تكيه بر عشق مردم است. روزي كه پيغمبر، اميرالمؤمنين را بر سر دست بلند كردند و فرمودند "من كنت مولاه فهذا علي مولاه" هركه من مولاي او هستم علي مولاي اوست، بلافاصله سخن عشق علي مطرح شد. پيغمبر فرمودند "اللهم وال من والاه و عاد من عاداه" اهرم اجراي امامت علي و ائمه و امام زمان عشق و دالدادگي مردم است. اهرم اجرايي، زور نيست چون اگر زور بود، آن روزي كه ريختند در خانه صديقه اطهر و اميرالمؤمنين را به مسجد كشيدند، در روي كره زمين قدرتمندتر از علي پيدا نميشد. اصلاً شمشير كجا ذوالفقار كجا! علي عليهالسلام اگر يك چوبدستي نيممتري به دستش ميگرفت، همه مردم مدينه را از شهر بيرون ميريخت. اما بنا نيست كه امامت با تكيه بر زور مسلط شود و قدرت پيدا كند، امامت اهرمش عشق مردم است، دل مردم اهرم اجرايي امامت است. برادران عزيزان بالاترين خدمتگذاري اهل بيت عليهم السلام خدمتگذاري و نوكري عشق مردم نسبت به اهل بيت است. امتيازي كه شما عزيزان داريد، شما نوكر و خادم عاشق شدن مردم نسبت به اهل بيت هستيد.
حضرت موسيابن جعفر عليهالسلام در روايتي فرمودند "حببونا الي الناس و لاتبغضونا اليهم، جروا الينا کل مودة " عشق ما را در دل مردم قرار دهيد مردم را عاشق ما بكنيد هرچه مردم عشق دارند خاطرخواهي دارند، دلدادگي دارند، آن دلدادگي و خاطرخواهي مردم را به طرف ما بكشانيد، چون اگر عشق مردم طرف اهلبيت آمد، اهرم اجرايي حكومت اهل بيت و مديريت اجرايي اهل بيت خواهد شد و ارزشمندترين نوكر در خانهي اهل بيت آن است كه براي عشق مردم در خانهشان نوكري ميكند. هنر دارد، استعداد دارد، قدرت دارد، عشق مردم را جلب و جذب ميكند. آن لحظهاي كه شما برادر عزيز من مرثيه ميخواني و تشبيه ميكني و مظلوميت اهل بيت را در برابر چشم دوستان اهلبيت ترسيم ميكنيد، برق اشك در صورت اين مرد و زن تشعشع پيدا ميكند، اين گلفام صورتشان غرقاب اشك ميشود، آن لحظه است سيمت به خانهي اهل بيت بسته است.
امام صادق عليهالسلام با همه اصحاب نشستهاند. اصحاب امام صادق عليهالسلام بزرگاني مثل زكريابنآدم، يونس بن عبدالرحمن، محمد ابن ابي عمير، زرارةبن اعين، محمد بن مسلم، علما، فقها و شخصيتهاي برجستهاي كه اگر امروز بيايند يك درس بگويند، جاي مجتهدين ما در كفشكن درسشان هم نيست، اينها در محضر امام صادق نشستهاند، يك مرتبه ديدند يك آقا پسر جواني از در وارد شد، عرض كردند يابنرسولالله اين آقا مداح و مرثيهسراي سيد الشهدا است. امام صادق عليهالسلام حركت كردند، اين جوان را آوردند كنار خودشان بالادست همه فقها و شاگردان و اصحاب نشاندند، بلافاصله دستور دادند يك پردهاي نصب كنيد، پردهاي را نصب كردند فرمودند خانمها بيايند، مخدرات پشت پرده بنشينند، فرمودند يك كرسي بياوريد. امام صادق بر روي زمين نشستند، علما روي زمين نشستند، به او فرمودند بنشين روي كرسي و شروع كرد به روضهخواني كردن. اين مداح ديد در محضر امام صادق حجت خدا مگر ميتواند آنگونه برنامه اجرا كند هيبت امام صادق گرفته بود نشسته بود، شروع كرد شمرده شمرده شعري را خواندن. دو سه مصرع از شعر را خواند. امام صادق فرمود: اينگونه نگو، عرض كرد: پس چگونه بخوانم. فرمودند: آنگونه كه دور هم جمع ميشويد نوحه خواني ميكنيد به سر و سينه میزنيد، همانگونه بخوان. شروع كرد با همان وضع مرثيهسرايي كردن در وسط مرثيه حضرت فرمودند: "بس است ديگر چون خانمها غش كردند."
اينگونه نوكري ارزش دارد. يك آقايي از وعاظ زبردست كشور بود، خطيب بسيار فناوري بود. گفت اولين سفري كه كربلا حرم حضرت ابوالفضل رفتم، خدمت حضرت عرض كردم من چيزي نميخواهم فقط يك چيز ميخواهم، بعد از 30 سال منبر رفتن، از شما ميخواهم روضهخواني به من ياد بدهيد، بتوانم براي شما روضه بخوانم. سواد دارم، درس خواندم، حوزه رفتم، فناور خطابه هستم، همه اينها قبول، اما از شما ميخواهم كاري كنيد روضه خوان باشم. ميگفت از كربلا آمدم يك ساعت حرف ميزنم تا ميگويم السلام عليك يا اباعبدالله مجلس به لرزه مي افتد؛ ابوالفضل عليهالسلام عنايت كردند؛ گفت ميخواهم روضه خوان باشم چون اين را دوست دارند اين نوكري در خانهشان ارزش دارد چون با اين عشقي كه شما ايجاد ميكنيد اهرم ايجاد ميكنيد براي اجراي حكومت امام زمان عليهلسلام دلها وابسته به اهلبيت ميشود مظهر اهل بيت امام زمان ما مهدي هست آن هم كه در دسترس ما نيست اين دلها همه دلداده حجت مهدي ميشود انسانها با همه وجود ميروند پاي علم حجت امام زمان و نمونهاش را شما در اين انقلاب ديديد.
انقلاب ما كه به پيروزي رسيد، رئيس جمهور وقت آمريكا به رئيس سازمان سيا نامه نوشت و او را استيضاح كرد. گفت كشوري كه 25 سال در قدرت ما بود، 40هزار مستشار آمريكايي تمام سرشاخههاي مديريتي اين مملكت را در دست داشتند، شبكه ارتباطي و اطلاعاتي ما در تمام منطقه آسيا و خاورميانه اين كشور بود، در طي 25 سال، زمينه پيدايش يك انقلاب را نتوانستيد پيشبيني كنيد و اين انقلاب آمد و ريشه ما را از ميان اين مردم كند. رئيس سازمان سيا آن استيضاح را جواب داده بود، آن روز تمام رسانههاي دنيا اين مكاتبه را اعلام كردند، منتهي چون مطالب رسانهاي در كشور ما در سالهاي اول انقلاب در دست منافقين و چپيها بود، آنها در صفحه آخر روزنامهها در يك كادر كوچك نوشتند؛ رئيس سازمان سيا جواب داد، درست است ما 25 سال بر اين كشور مسلط بوديم، از تمام جريانها و جزئيات اقتصادي، سياسي، حزبي، جناحي و جرياني اين كشور مطلع بوديم اما يك چيز براي ما قابل پيش بيني نبود نه تنها براي ما قابل پيشبيني نبود بلكه براي هيچ جريان سياسي دنيا قابل پيشبيني نيست. يك آدمي كه سيزده سال از اين مملكت اخراج شده است، اسمش قاچاق است، عكسش قاچاق است، كتابش قاچاق است، هيچ امكانات ارتباطاتي با اين مردم ندارد، تمام سرشاخههاي او كه به افراد بودند، همه را گرفتند در زندانها يا زير شكنجه جان دادند و يا در سلولها نگهداري ميكنند، تمام روابط اجتماعي او با اين مردم از بين رفته است، فقط با يك خودكار و يك صفحه كاغذ بردارد 36ميليون آدم را از دلها به هم بدوزد و يك همچنين انفجاري به وجود بياورد. اين قابل پيش بيني نبوده است. اين از كجا شد؟ امام رضوانالله تعالي عليه فرمود: هرچه داريم از محرم و صفر است، دلها را آورد. دلها عاشق حسين شد، شوريدهي حسين شد، مظهر حسين چه كسي است، پسر حسين كيست؟ او كه در دسترس ما نيست و امام زمان را هم كه نمي بينيم، پس حجتش را پيدا كنيد، دامان حجتش را بگيريد، همه عشقها متوجه حجت شد. او گفت راه بيافتيد، سينه خشك مقابل گلولهي داغ به عشق اهل بيت مردم راه افتادند، ريشه استكبار و شاه و طاغوت و همه جنايتها را از اين مملكت كندند. اين نتیجه مداحي شما بود، اين نتيجه مرثيهسراييهاي شما بود، اين نتيجه يا حسين گفتنها و سينه زدنها بود. در جريان فيضيه وقتي كه محرم شد، هيئتهاي سينهزني راه افتادند، "علم" نخست وزير آن زمان بود. در يك مصاحبهاي گفته بود در فيضيه عدهاي زخمي شدند، مشكوك هم هست آيا يك نفر كشته شده يا نه. اما ما فكر نميكرديم يك فيضيهاي كه فقط يك عده زخمي شدند و معلوم هم نيست يك نفر كشته شده است يا نه، دراين مملكت به يك سرزمين كربلا تبدیل شود و هستي ما را برهم بزند. چون عاشورا كه شد، هيئتهاي سينهزني راه افتادند در بازار و زمزمه ميكردند "قم گشته دشت كربلا، فيضيه گشته قتلگاه شد موسم ياري مولانا خميني" سينهزدند، راه افتادند، 15 خرداد بهوجود آمد.
رمز يا حسين گفتنها چیست؟ مديريت اجرايي امام زمان را بايد از اين طريق پي بگيريم. چون پشتوانه مديريت زور و قلدري و اسلحه و تجهيزات نيست. اهرم آن، دلها و عشق مردم است سي و يكسال استكبار نتوانسته با ما كاري كند، امروز از روز اول قويتريم، بهخاطر اينكه پشتوانه اين نظام و رهبري و ولايت، تجهيزات و قلدري نيست، دستاوردهاي نظامي نيست، پشتيبان اصلي، دل مردم است. با دل مردم نميتوانند كاري كنند، چون حسين در دل مردم است. لذا در فتنه سال88 دشمنان خوب فهميدند كجا را بزنند، در روز عاشورا به سراغ امام حسين آمدند و به عنوان انتقام از امام حسين شروع كردند با حسين جنگيدن. به خاطر اينكه فهميدند ريشه تمام مشكلاتشان حسين است. برادران عزيزان اين نكته قابل تأمل است، روي آن فكر كنيد. در اين جريان فتنه 88 از هر قشري و از هر نخبگاني عدهاي از اينها به علت نبود بصيرت جذب فتنه شدند. در جريان اين فتنه از هر جناحي و هر قشري و هر دار و دستهاي شما چند سر مي ديديد اما تنها كسي كه در جريان اين فتنه پيدا نميشد، يك مداح، يك مرثيهسرا، يك يا حسينگو بود. در كل اين جريان فتنه يك يا حسينگو پيدا نميكنيد و همه آمدند اين طرف، چون نوكر اهلبيت هستند. يعني اين عشق و نوكري، بصيرتي ايجاد كرد كه حتي از بسياري از نخبگان سياسي، نخبگان حتي روحاني و نخبگان علمي گول خوردند يا به قصد و غرض رسيدن به مطامع در عرصه فتنه وارد شدند اما در همه آنها يك مرثيهخوان نبود، يك يا حسينگو نبود. و اين به خاطر اين بود كه "برکت يا حسين" اين است كه مغز را روشن ميكند و دل را نور ميدهد. دل را به ساحت مقدس خداوند و اهل بيت وصل ميكند.
محرم ميخواهد شروع شود، اينها يك توطئه دوبعدي دارند، حواستان جمع باشد، شما را نشانه گرفتهاند، به سراغ شما آمدند. اينها دو برنامه دارند؛ يك برنامه اينكه شما را نسبت به نظام دلسرد كنند، برنامه اول آنها اين است كه جريان مرثيهسرا در برابر بينش كارگزاران ارشد نظام نقاط ضعف را به رخ بكشانند. نتيجهي برخوردهاي نسنجيدهي برخي كارگزاران نظام موجب شود شما نسبت به رهبري و نظام دلسرد شويد، از جريان اهل بيت جدا شويد. اينها شما را نشانه گرفتند. توطئه هم دارند با رسانهها و سايتها و روزنامههاي كثيفشان كاري كنند كه شما را دلسرد كنند. اخلاص و نوكري براي اهل بيت بايد جهتدار باشد. جهتدار شدنش رفتن پشت سر رهبري و ولايت است. عزاداريها و سوگواريها بايد مروج حاكميت اجرايي و مديريت اجرايي امام زمان به وسيله حجت امام زمان باشد. بعضي از عزيزان در آن اوج توجه و دلدادگي مردم و در آن اوج شور جمعيت، براي مردم توليد بصيرت ميكنند، روشنگري سياسي براي مردم دارند، قدرت و عظمت رهبر را در كنار ولايت اهل بيت در ميان مردم ترويج ميكنند، اين عظيمترين و اصليترين حركت و جهتدار شدن عزاداريهاست. اگر عزاداريها از يك همچون جهتي برخوردار نباشد، نوكري خالصانه در خانه اهل بيت نيست.
دوم اينكه حواستان باشد در هيچ موردي با رهبري زاويه پيدا نكنيد، ارتباط شما با احساسات و عواطف است. آدمهايي كه با احساسات و عواطف ارتباط دارند، خودشان هم آدمهاي احساسي و عاطفي هستند. منتهي اين عاطفي بودن جوري نشود كه زاويه بهوجود بياورد و اين احساسي بودن خداي ناكرده شما را به يك نقطهي اغراقي برساند كه چند قدم از مقام ولايت جلو بيفتيد. جهتتان پشت سر رهبري محفوظ بماند. اگر بنا شد عزاداريها فاقد روشنگريهاي سياسي شود و در عزاداريهاي موضعگيريهاي قاطعانه با جريانها و اشخاص انحرافي وجود نداشت، اين عزاداري بيچاشني است. در جامعه ما جريانهای مزورانهاي پيش ميآيد، عناصر اهل تزويري در برخي مواقع نفوذ ميكنند كه فقط شما ميتوانيد با آن بيان عاطفي و احساسي خودتان افشاگري و روشنگري داشته باشيد و شايد آن روشنگري كه شما انجام ميدهيد، كسي ديگري مثل بنده نتواند در آن حد انجام دهد. چون آن لحظهاي كه شما شور و هيجان در مردم نسبت به اهل بيت به وجود ميآوريد، كليد دل مردم در دست شماست. قلب مردم در روضه شماست. آنجاست كه بايد آن قلبها و دلها را متوجه مديريت اجرايي امام زمان عليهالسلام يعني ولايت حجت امام زمان عليهالسلام کنید و آنجاست كه شما ميتوانيد با آن نفوذي كه در دل مردم كرديد، خيلي از حقايق را افشاگرانه و روشنگرانه مطرح كنيد. اين چاشني نوكري خالصانه در خانهي اهل بيت است كه انشاءالله شما در نوكريتان اين چاشني را از دست نخواهيد داد.
بنده سال گذشته همين نكته را تذكردادم، عزيزان در همين جا گفتم اين فتنه امام حسين را هدف قرار گرفته است و اين فتنه به سراغ شما و جريان ابيعبدالله هم ميآيد، بنده اين تذكر را دادم نمونهاش در روز عاشورا عملي شد و شما ديديد با همه وقاحت آمدند مقابل سيدالشهدا قرار گرفتند. ادعای تقلب در انتخابات کجا پرچم "يا حسين شهيد" را آتش زدن كجا؟ عزاخانهي امام حسين را به آتش كشيدن كجا؟ ديديد كه جريان فتنه به اينجا كشيده شد، امسال هم عرض ميكنم عزيزان در جريان فتنه شما هدفيد و شما نشانه گرفته شدهايد، حواستان باشد خيلي قاطع و قهرمانانه موقعيت خود و پايگاه خودتان را در اين عرصه نوكري در خانه اهل بيت انشاءالله نشان دهيد.
برادران! ديروز علي سر دست پيغمبر بلند شد. دو نقطه اوج در زندگي اميرالمؤمنين بود؛ يك نقطه اوج اميرالمومنين زماني بود كه در فتح مكه پيغمبر وارد مسجدالحرام شدند. در كعبه بسته بود و اميرالمؤمنين قدمش را روي شانهي پيغمبر گذاشت، از ديوار كعبه بالا رفت و بتهاي داخل كعبه را شكست. اين نقطهي اوج علي بود؛ علي آنقدر بالا رفت كه قدمهاي علي روي شانه پيغمبر قرار گرفت، اين قدم علي روي شانهي پيغمبر خيلي معنا ميدهد.
ابونواس يك شعري دارد ميگويد "قل لي قل في علي مدحا، ذکره يخمد ناراً موصده" به من ميگويند براي علي مدحي بگو مدح علي آتش دوزخ را فرو مينشاند؛ " قلت لا اقدر في مدح امرء ضل ذواللب الي ان عبده" من توانايي ندارم مدح كسي را بگويم كه خيلي از عقلا اينقدر در او متحير شدند گمراه شدند و عبادتش كردند "و النبي المصطفي قال لنا /ليلة المعراج لما صعده"، "وضع الله بکتفي يده، فاحس القلب ان قد برده "، در مدح علي همين قدر بس كه پيغمبر به ما گفت در شب معراج كه من رسيدم به آن اوج عالي و اعلايي كه جبرئيل هم نتوانست با من بيايد، احساس سردي كردم دست خدا به شانهي من خورد، خدا كه دست ندارد، خدا كه جسم نيست، دست خاصي را به عنوان تقدير رسولالله خداوند خلق كرد و آن دست به پشت و شانه پيغمبر خورد به عنوان تكريم پيغمبر تعارف پيغمبر در آن نقطه اوج، فراز حجابهاي نور؛
بعد ابونواس ميگويد: "و علي واضع اقدامه، في محل وضع الله يده" اين را پيغمبر در شب معراج گفت اما در شب فتح مكه علي پاهاي خود را گذاشت همانجايي كه دست خدا آنجا بود. این يك نقطه اوج علي بود، نقطه ديگر اوج علي، ديروز بود كه پيغمبر اميرالمؤمنين را سر دست بلند كرد، در نقطه اوج اول، علي بتها را شكست در نقطه اوج دوم قدرتهاي اهريمني شكسته شدند، اما دشمنان براي انتقام از آن بت شكني و اهريمنشكني در مقابل دو نقطه بالا دست به كار شدند. علي يك جا روي دست پيغمبر و يك جا پا رو شانهي پيغمبر در مقابل اين دو نقطه، عزيزترين عزيزان پيغمبر و عزيزترين عزيزان اميرالمؤمنين يعني حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعليها را زير پا انداختند. اين انتقام از اين بالارفتها بود؛ لذا مقام معظم رهبري در روز ديدارشان با بسيجيها فرموند بسيجي بودن مهم نيست، بسيجي ماندن مهم است. بنده هم عرض ميكنم عزيزان نوكر امام حسين بودن مهم نيست، نوكر امام حسين ماندن مهم است. زود آدم را اخراج ميكنند، زود پروندهاش را زير بغل ميگذارند، خيلي این دستگاه ظريف است.
آقايي از وعاظ درجه يك زمان قديم بود، ما طلبهاي جواني بوديم خيلي به منبرش علاقه داشتيم، يك حادثهاي براي او اتفاق افتاد و سقوط كرد. ايشان رفيق برادر من بود. برادر من رفته بود پيش او گفته بود تو آدم به اين خوبي چرا اينگونه شدي؟ كار تو به جايي رسيد كه حتي كسي به تو سلام هم نميكند، ايشان گريه كرد، گفت: ارباب نوكرش را زد، يك خرده در نوكري در خانهي آقا خلل وارد شد، غش داشتم. آقا اخراجم كرد، بيرونم كرد، بيرون كه ميكنند به اين سادگي نيست كه برو بيرون يك پوست خربزه جلويش ميگذارند، ليز ميخورد ميخيزد و يك مرتبه از جاي ديگر سر درميآورد، نوكر بود مداح بود مرثيهسرا بود چيزي زير پاي او ميگذارند پول و مقام و قدرتي میگیرد، به جايي ميرود كه ديگر بلد نيست روضه بخواند، روضه هم ميخواند يك قطره اشك نميتواند بگيرد. نوكر شدن آسان است، همان اول كه بياييد، ممكن است قبولتان كنند اما نوكر ماندن سخت است. سعي كنيد انشاءالله نوكر بمانيد و مخصوصاً از ساحت ولايتمدار قمر بنيهاشم تقاضا كنيد هروقت روضه ابوالفضل را خوانديد متوسل به ابوالفضل شديد، اول خودتان را يادتان بيايد، بگوييد آقا چند سال است دارم از مردم اشك ميگيرم، چند سال است دارم ميخوانم گريه ميكنم، بعد از اين همه اشك گرفتنها از مردم، هنوز گزينش نشدم، هنوز قبول نشدم، ممكن است ردم كنيد؟ هروقت روضه ابوالفضل خوانديد، به ياد خودتان باشيد.