به گزارش پایگاه 598 ، حجت الاسلام و المسلمین پناهیان طی سخنانی در هیئت محبین اهل بیت (علیهم السلام) به بررسی بایسته های میانه روی و راه مقابله با ظلم در کلام امیر المومنین پرداختند که متن کامل آن به شرح ذیل می باشد:
«مَن تَرَکَ القَصدَ جارَ؛ هر کس اعتدال را رها کرد به وادی جور و ستم افتد.»
برای راه یافتن به ساحت مقدس این فراز از کلام امیرالمؤمنینعلیهالسلام، نیاز به یک مقدمهای هست تا هم جایگاه و اهمیت این فراز از نامه، روشن شود، و هم این کلام برای ما دلنشینتر و کاربردیتر شود.
قبحِ «جور»
بین ظلم نسبت به خود و ظلم و جور نسبت به دیگران تفاوت زیادی است. «جور» و ستم به دیگران، از گناهانی است که احتراز از آن برای مؤمنین، بسیار پر اهمیت است. ظلم به دیگران از گناهانی است که حتی میتوان گفت تقریباً توبه ندارد و آثار سوء دنیوی و معنوی آن حتماً دامنگیر ظالم خواهد شد.
اثر دنیایی جور: شما اگر به کسی ستم کنید تا زمانی که در دنیا هستید حتماً آثار آن به شما برمیگردد و اگر نصیب شما هم نشود، به فرزندانتان خواهد رسید. حساب و کتابهای ظلم و جور، در دنیا بسیار دقیق است و آثارش حتماً در دنیا به شما خواهد رسید.
اثر معنوی جور: ظلم از نظر معنوی هم آثار زیان باری دارد.
1. هیچ چیز مثل «جور» رابطة انسان را با خدا خراب نمیکند.
2. هیچ چیز مثل «جور» انسان را از اهلبیت دور نمیکند. بسیاری از کسانی که به ملاقات امام زمان ـعلیهالسلامـ نائل شدند، مهمترین نکتهای که رعایت میکردند و به برکت آن موفق میشدند به سهولت حضرت را زیارت بکنند، این بوده که به شدّت مراقبت میکردند مبادا به کسی ظلم کنند، مبادا به کسی جور کنند.
عدم سازگاری انسان با ظلم
1. ظلم و جور با روحیه انسان سازگار نیست. انسان سالم ، از نظر وجدان و عاطفه هیچ وقت نمی تواند از ظلم کردن به دیگران رضایت قلبی داشته باشد.
2. و مؤمن که اصلاً جور را بر نمیتابد. جور، آدم مؤمن را مریض میکند. اگر انسان سالم با ظلم و جور عذاب وجدان میگیرد، فرد مومن با جور کردن بیمار میشود.
راه مقابله با جور
1. نفرت روحی: ابتدا برای جور یک حسابی باز بکنید؛ انسان باید روحاً خیلی از جور فاصله بگیرد و در دل خود نفرت از آن را بپروراند، چون آثار بد آن را میداند، و چون روحش باهاش سازگاری ندارد.
2. نگرانی: انسان باید هم از جور نفرت داشته باشد، و هم مدام نگران باشد که مبادا جور بکند، زیرا:
الف. اولاً آدم ناخودآگاه گاهی جور خواهد کرد. زیرا بسیاری از «جور»ها بدون قصد و نیت است.
ب. و ثانیاً آثار «جور» هم بدون در نظر گرفتن نیت فرد، برایش مترتب میشود. یعنی حتی اگر کسی بدون قصد سوئی جور کند، حتماً سزایش را در دنیا خواهد دید. لذا انسان نگران میشود.
3. مراقبت: و در عمل باید خیلی «مراقبت» کنیم که «جور»، از ما سر نزد. حتی مراقب باشیم که «جورِ ناخودآگاه» هم از ما سر نزند. زیرا:
الف. فراونی و ارزانی جور: «جور» هم ارزانی و فراوانیِ خاصی دارد. انسان گاهی بدون اینکه قصد داشته باشد جور میکند. حضرت امام(ره) مراقبت میکردند پا روی کفش دیگران نگذارد.
ب. دشواری عدم جور: و هم در یک مراتبی جور نکردن دشوار است. مثلاً خیلی دشوار است که کسی قدرت داشته باشد، ولی در عین حال به دیگران ستم نکند.
کسی مراقبت کند که به کسی ستم نکند، عالیترین نوع مراقبت را انجام داده. حتّی در وجه تسمیه مؤمن هم همین را فرمودهاند که مؤمن کسی است که دیگران از او در امان باشند.[1] «مؤمن» یعنی کسی که به کسی جور نمیکند. جور نکردن خیلی کار فوق العادهای است.
در یک مراتبی، جُور نکردن خیلی دشوار است، مراقبت شدیدی میخواهد که آدم حتی موارد بسیار ظریف جور از او سر نزند.
علامت اینکه یک جمعی، آدمهای خودساختهای هستند یا نه؛ علامت اینکه در یک جامعه یا یک گروه، فرهنگشان، فرهنگ رشد یافتهای هست یا نه، این است که اینها به کسی ظلم نمیکنند، جُور نمیکنند. واقعاً مهمترین و تنها ویژگی منحصر به فرد، که نمیشود به این سادگی ویژگی دیگری را کنارش قرار داد، برای یک جمعی که خود ساخته هستند، این است که به کسی ظلم نمیکنند.
کسی که به اهل خانهاش جور نمیکند، به دیگران ظلم و ستم نمیکند، این مراقبتها مراقبتهای بسیار سختی است، علائم بزرگانِ از اهل عرفان است. هر چه هم آدم کشید، بکشد ولی به کسی ظلم نکند. به سمت هیچ هدفی و به سمت هیچ حقی با «جور» نرود. در مقام بیانش به کسی جور نکند، که غیبت هم یک نوع جور به دیگران است.
«میانهروی» راه مراقبت از «جور»
خودتان را نسبت به جور فعال کنید، حساسیتهایتان را فوق العاده افزایش دهید، هم نفرتتان را ببرید بالا، هم نگرانیتان را افزایش بدهید، و تمنّا بکنید به جایی برسید که دیگر ظلم و جور از شما سر نزند، تا این کلام کلیدی و رهگشای حضرت برایتان دلنشین بشود و مهمتر از دلنشین شدن، کاربردی بودن آن را درک کنید و بکار ببرید، که میفرمایند «مَن تَرَکَ القَصدَ جارَ؛ هر کس میانه روی را ترک کند، به وادی جور خواهد افتاد.» اگر ذرهای از تعادل فاصله بگیرید، بدانید که حتماً به کسی جور خواهید کرد.
اگر خانمها در پوشش، در حجاب، در زبان، یک کمی از میانهروی فاصله بگیرند، ظلمشان متوجه دیگران خواهد شد. حتی اگر قصد ظلم هم نباشد، ترک میانهروی، موجب ظلم به دیگران میشود.
هر کسی در انتقاد از چیزی، در تقدیر از چیزی یک کمی مبالغه کند، آخرش به یک «جور»ی ختم میشود. زیادی در محاورۀ عادی از یک چیزی، مثلاً یک ماشینی، تعریف بکنی، آخرش دقت بکنی میبینی یک «جور» درش اتفاق افتاد، دل یک کسی را شکستی، بالاخره یک ستمی به کسی وارد کردی. اگر هر چیزی که دلت خواست، بگویی، هر کاری که دلت خواست انجام بدهی و هر گونه که خواستی «مبالغه» کنی، حتماً دچار ستم و ظلم به دیگران میشوی.
جورهای «خفیف» در فضای سیاسی
الان ما در جامعهمان با مشکلاتی مواجه هستیم، که این مشکلات ناشی از جورهای بسیار «خفیف» است. و اتفاقاً مراقبت از «جور»های خفیف هم مشکلتر است. لازمۀ هر گونه مدیریتی، اختیارات و قدرت است، و خیلی دشوار است آدم قدرت داشته باشد، اما اصلاً جور نکند.
امروز الحمدلله جامعۀ ما اینقدر پیشرفته شده که دیگر ظلمهای «فاحش» را در جامعهمان به آن صورت نمیبینیم. این نعمت فوقالعادهای است و واقعاً در جهان بینظیر است. امّا ویژگی جامعه پیشرو و پویا این است که مشکلاتی که هر چند کوچک به نظر برسد را میبیند و برای حلّ آنها فکر میکند.
ما الان رسیدیم به جورهای خفیف و رقیق. جورهایی که الان در جامعه ما وجود دارد، نوعا «ناخواسته» یا از سر «ناتوانی» است . ولی آیا شما فکر میکنید تا وقتی که این جورها هست، جامعه برای حضور امام زمان ـعلیهالسلامـ آمده شده است؟ ما الان باید به فکر برطرف کردن جورهای خفیف و رقیق باشیم.
مثلا اگر مدیر و رئیس یک مجموعه به دلایل نفسانی، فردی که شایستگی یک کار را دارد، برای آن کار انتخاب نکند، مرتکب «جور» شده است. یا اگر کسی یک امکاناتی در اختیار دارد، اما یک ذره در استفادة از آن بیمبالاتی کند، ستم کرده است.
اینقدر آدمهای خوب با اهداف و آرمانهای خوب وجود دارند که به دلیل اینکه این آدمهای خوب با روش جور آلودی به سمت آن آرمانهای خوب حرکت میکنند، نتیجهاش چیزی جز سقوط و اضمحلال نخواهد بود.
امروز مشکل جامعة ما، مشکل جورهای خفیف است و باید جامعة پیشروِ ما از این مشکل هم عبور کند. راه حل هم این است که مواظب باشیم چه در عرصة فردی و چه در عرصة سیاسی و اجتماعی، «میانهروی» را ترک نکنیم.
نقش مکر نفس در خروج از میانهروی
امّا «میانه» کجاست؟ چگونه تشخیص بدهیم که آیا «اعتدال» را رعایت میکنیم یا نه؟
تشخیص «میانه» و حدّ اعتدال خیلی سخت است. زیرا نفس انسان خیلی مکّار است. نفس انسان هزار و یک بهانه میآورد که نه! اینجا من از میانهروی خارج نشدم. نفس مکّار با هزار و یک توجیه، مبالغههای ما را میانهروی معرفی میکند. میگوید که نه، این رفتارِ تو، لازم بود. نفس، دلبخواهیهای خودش را به نام اعتدال به انسان قالب میکند.
تندروی در رأفت: یک جایی که باید محکم بایستی، به اسم اعتدال، آرام برخورد میکنی، ولی در اصل چون میخواهی که جلوی بعضیهای ضایع نشوی و کم نیاوری، گذشت میکنی.
تندروی در خشونت: بر عکس، جایی که باید آرام برخورد کنی، به اسم دفاع از حق، عصبانی میشوی و عکس العمل تند نشان میدهی، درحالی که اتقاقاً تو طبعاً خشن هستی و نفست تو را به این عکس العمل وادار کرده است.
امیرالمؤمنین یک کلید به ما میدهد، میفرماید «میانهروی را فراموش نکنید»، هر موقع هر چه دلت خواست بگویی، هر جوری دلت خواست مبالغه کنی، هر جوری دلت خواست گازش را بگیری بروی جلو، حتماً در آن «جور» هست.
حالا یک جایی تندی کردی چون نفست حال آمده بود که آنجا بتازی بروی جلو، اما روی حساب دفاع از حق میگذاری.
نرم برخورد کردی چون تو خودت آدم ترسویی هستی و اینجا جا زده بودی؛ یا به این دلیل که طمع کرده بودی به حُبّ مقام، چرا روی حساب اسلام و مسلمین میگذاری؟ روی حساب رأفت و رحمت اسلامی میگذاری؟ در مقابل توهین به مقدسات سکوت بیجا میکند، بعد میگوید: «میخواستم جذبش کنم». میخواستی جذبش کنی، یا هوس کرده بودی ضایع نشوی؟ از آنطرف جایی که باید صبر کند، صبر نمیکند، بعد میگوید: «نه، میخواستم رویش را کم کنم، جامعه پاک بشود.». ببین، تو میخواستی غرور خودت را ارضا بکنی یا میخواستی حقیقت را برقرار کنی؟
تشخیص «اعتدال» کار سختی است و خصوصاً باید مراقب مکر نفس بود.
آسیبِ «اعتدال»
یکی از جاهایی که نفس از کلمة اعتدال، سوء استفاده میکند، در جریان حق و باطل است. نفس، انسان را به «اعتدالِ میان حق و باطل»! دعوت میکند. میگوید: نه خیلی بچه حزب اللهی باش و نه خیلی ضدّ انقلاب؛ بلکه میانهرو باش! این دقیقا آسیب اعتدال است. نفس انسان میتواند با تمام حقایق بازی کند و آن را طبق تمایلات خود اجرا کند.
در مقابل باطلِ مطلق، مثلاً اسرائیل، یک کمی کوتاه میآید به این بهانه که باید میانهرو باشیم! در برابر اجرای حق کوتاه میآید به این بهانه که آدم، خوب است اهل اعتدال باشد! این که میانهروی نیست، این «نفاق» است.
چه کنیم تا «میانهرو» باشیم؟
1. تمرین میانهروی: زیادهروی نکردن را باید تمرین کرد. یک مدّت طولانی باید «میانهروی» را تمرین کنیم، تا هم به تشخیص حدّ «میانه» برسیم و هم به صفت «اعتدال» آراسته شویم. سلسله مراقبتهایی را باید برای خود در نظر بگیریم. عوامل خروج از اعتدال را باید بشناسیم. ببینیم چه عواملی «ما» را از اعتدال خارج میکند و آنها را تحت مراقبت قرار بدهیم. «ایستگاههایی» را باید برای مراقبت انتخاب کنیم.
ایستگاههایی برای تمرین میانهروی:
الف. عصبانیت: هر جا عصبانی شدید، مواظب باشید زیادهروی نکنید؛ چون در عصبانی شدن احتمال خروج از اعتدال وجود دارد. حتی اگر حرفت حق باشد، ولی چون تو الان «عصبانی» شدهای، نباید به اسم حق، شدت عمل نشان بدهی، چون احتمال این هست که تو از «میانهروی» خارج بشوی. مراقب باش!
ب. منافع شخصی: جایی که پای منافع شخصیات در میان است، مواظب باش. وقتی منفعت انسان در خطر باشد، محل خروج از «اعتدال» است.
ت. شهوات و لذّات: جایی که پای شهوت و لذت به میان بیاید، انسان از اعتدال خارج میشود.
ث. فقر و محرومیت: وقتی انسان دچار فقر و محرومیت میشود، از اعتدال خارج میشود. مثلاً یک رفیقِ ثروتمندِ خوبِ مؤمنِ متدین پیدا بکنی، ممکن است یک کمی به او، نسبت به بقیه، بیشتر احترام بگذاری.
هم تشخیص میانه، و هم میانهرو بودن، کار سختی است. این کار سخت را باید در ایستگاههایی تمرین کرد.
2. کسب «جامعیتِ نسبی در فضائل»: کار دیگری که برای میانهروی باید انجام دهیم، کسب جامعیت است. وقتی انسان صفات و فضائلِ خوب را در خودش جمع کند و به یک «جامعیت» در فضائل برسد، این جامعیت، او را به «تعادل» میرساند.
طرح سوال: در مباحث اخلاقی، از قدیم، میگفتند: هر فضیلت، بین دو رذیلت قرار دارد که حدّ «افراط» و «تفریط» آن فضیلتاند. مثلاً «تواضع» یک فضیلت است. یک کمی در تواضع افراط کنی، میشود چاپلوسی و ذلّت. و یک کمی از تواضع کم بگذاری، میشود «تکبر». لذا تواضع، حد اعتدال و حد وسط بین تکبّر و ذلّت است. این حرف، نظریۀ مشهوری در اخلاق است. امّا از قدیم این سوال بوده که چگونه میتوان به این حدّ وسط و میانه ـ یعنی فضیلت ـ رسید؟
پاسخ: قشنگترین پاسخش این است که وقتی فضائل مختلف را در خودت تقویت کنی، خودِ این فضائل مختلف، جلوی افراط و تفریط همدیگر را میگیرند و شما را به تعادل میرسانند.
مثلاً «حیا» یک فضیلت است، زیادهروی در «حیا»، این میشود که انسان در پرسیدن مسائل علمی خجالت بکشد. امّا اگر «عشق به حقیقت» که خود یک فضیلت دیگر است، درون انسان تقویت شده باشد، جلوی حیایِ نابجا را میگیرد. عشق به حقیقت، اینجا کنترلت میکند تا از اعتدال خارج نشوی.
لذا اگر جامعیتی نسبی از فضائل داشته باشیم، هر فضیلت، فضیلت دیگر را کنترل میکند تا از حدّ اعتدال خارج نشود.
راه رسیدن به جامعیت: امّا چگونه به این جامعیت در فضائل برسیم؟ «با پرداختن به نقطه ضعف های خود». اگر هرکس به عیبها و نقطه ضعفهای خودش بپردازد، و آنها را برطرف کند، این فرد دارای یک «جامعیت نسبی» میشود.
باید «نقطه ضعفهای اخلاقی» خودمان را بشناسیم و به آنها بپردازیم. با تکمیل کردن نواقصِ اخلاقی خود به یک جامعیت «نسبی» میرسیم.
امّا چرا جامعیت نسبی؟ چون جامعیت مطلق مخصوص اولیای خداست. ما میتوانیم جامعیت نسبی را کسب کنیم؛ به این ترتیب که در باب هر فضیلتی، قدمی برداریم و توشهای برگیریم. این جامعیت ما را از خروج از اعتدال حفظ میکند.
خارج نشدن از اعتدال در مواقع مصیبت خیلی سخت است؛ امّا ما زینب کبری(س) را میبینیم که در آن شرایط سخت و مصیبت زده و در اوج مظلومیت، حتی یک ذره هم از درجة اعتدال خارج نمیشود...
اصلاً ظلم کردن به این خانواده آسان است، چون اینها ظلم نمیکنند، اینها زد و بند نمیکنند، اینها به دشمنان خودشان هم حاضر نیستند ظلم کنند، اینها اهل جور نیستند.
امّا آنهایی که ظلمشان به هیچ کسی نمیرسد، اینقدر خودشان ظلم میبینند ...
الا لعنت الله علی القوم الظّالمین
___________________________________________
1. عن رسول الله ـصلّیاللهعلیهوآلهوسلّمـ :«الْمُؤْمِنُ مَنْ أَمِنَهُ الْمُسْلِمُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ دِمَائِهِمْ». منلایحضرهالفقیه، جلد 4، صفحه 362