سرویس سیاسی بی باک: در مقاله ای که چندی پیش به در خصوص نشریه بخار منتشر شد،به ابعاد مدیریتی و شخصیتی علی دهباشی سردبیر و مدیر مسئول این نشریه پرداخته شده بود.علی دهباشی را باید کسی دانست که به تمام وجه به دنبال شهرت و جای گذاشتن نامی از خود در صفحات تاریخ است و گواه این امر مصاحبه های گوناگون، طراحی صفحه ای خاص در نشریه الکترونیکی بخارا برای خود،انتشار عکس های خود با ادیبان خارجی در همان تار نما و... دانست به هر روی این نشریه در چندین بعد دیگر کار می کند که در ادامه به برخی از زمینه های آن پرداخته شده است.
تجلیل از عناصر فراماسونر در ایران
یکی دیگر از تاکتیکهای مبارزۀ فرهنگی مجلۀ بخارا با هدف احیاء میراث فکری و فرهنگی غرب و استحالۀ ارزشهای فرهنگی انقلاب اسلامی، نبش قبر عناصر وابستۀ فراماسونر قبل از انقلاب اسلامی است این شیوه با بهانه های مختلف در شماره های مختلف نشریه ، تکرار شده است. یکی از بارزترین نمونه های استفاده از تاکتیک، در شماره 64 ، مجله بخارا اتفاق افتاده است.
در این شماره ، با قلم « احمد بورقانی » ، نماینده مرحوم مجلس ششم شورایاسلامی، مقاله ای در معرفی « دکتر علیاکبر سیاسی » رئیس دانشگاه تهران ، پیش از انقلاب اسلامی به نگارش درآمده است و به جوانب فکری و سیاسی دکتر سیاسی، پرداخته شده است.
این امر در حالی است که دکتر سیاسی به مانند بسیاری از اساتید دانشگاههای تهران و شیراز، از اعضای لژهای فراماسونری محسوب می شد.
لژهایی که پس از مشروطه به تقلید از غرب و با هدف پیگیری تحقق آرمانهای تمدن غربی به عنوان یک پایه اصلی سیاستهای استعمار نو، در کشورهای اسلامی، راه اندازی گردید. فراماسونری، شبکه های گستردۀ فکری – فرهنگی را شامل می شد که ضمن رعایت دو اصل اساسی پنهانکاری و رازداری به منظور جلوگیری از برملا شدن اهداف استعماری و ضد دینی فعالیت میکرد.
این محافل از میان نخبگان علمی کشورهای اسلامی، به عضوگیری می پرداختند و چنان نفوذ و رخنهای در دستگاه پهلوی پیدا کرده بودند که نقش مؤثر و کلیدی در عزل و نصب مدیران فرهنگی و سیاسی کشور را به خود اختصاص داده بودند.
این جریان پس از انقلاب اسلامی، با توجه به حساسیتهای مردم و نظام، قاعدتاً با پوششهای مختلف و با رعایت بیشتر اصول پنهانکاری، در حال فعالیت است.
از نشانه های استمرار این جریان شوم فرهنگی در کشور، شعارهای لیبرالیستی است که دقیقا از اهداف اصلی فراماسونری، محسوب می شود. با این حال این پرسش مطرح است که تجلیل از یک عنصر وابسته شریک جرم در نظام طاغوتی پهلوی که البته سالها دارای مناصب مختلف دولتی از جمله عضویت در کابینه در دوران پهلوی دوم بوده است، واجد چه معنایی است ؟ در مقالۀ « نگاه پرآوازهترین رئیس دانشگاه تهران به گذشته » در شمارۀ 64 که در ظاهر به بیان خاطرات دکتر سیاسی میپردازد، به نوعی تجلیل از خدمات این عنصر فراماسونر صورت گرفته است.
تجلیل از چهره های جریانات چپ مارکسیستی ( فدائیان خلق )
مجلۀ بخارا به تریبونی به منظور اشاعۀ اندیشه های متعارض با ارزشهای انقلاب اسلامی تبدیل شده است. در این میان ، هر چند استراتژی کلان مجله را باید در اشاعۀ اندیشه های کثرتگرایانه و نسبی گرایانه برخاسته از تمدن جدید غرب و در قالب لیبرالیسم، ارزیابی کرد ولی گویا، دست اندرکاران مجله بخارا از تبلیغ نحله های چپ الحادی نیز ابایی ندارند و غافل از رسالت مطبوعاتی خود در اشاعۀ فرهنگ اصیل اسلامی و نقد دینی و عقلی بر گرایشهای ضددینی و سکولار، گاهگداری متمایل به نبش قبر اندیشه های چپی می شود.
شمارۀ 64 مجلۀ بخارا در گفتگو با « هوشنگ ماهرویان » به معرفی ابعاد فکری « مصطفی شعاعیان » ، « حمید مؤمنی » و « نادر شایگان » پرداخته شده است.
نکته قابل توجه درباره این مصاحبه این است که علیرغم شرح مفصل اندیشه و سرگذشت سیاسی « مصطفی شعاعیان » ، عدم آسیبشناسی افکار و نظریات وی میباشد.
همکاری گسترده با نویسندگان معاند نظام جمهوری اسلامی
در این بخش به زاویۀ دیگری از آسیبزای نشریۀ بخارا معطوف میشویم. بخارا آشکارا به تریبونی در خدمت معاندان نظام جمهوری اسلامی مبدل شده است. آنهایی که مدتها در خدمت طاغوت پهلوی به ملت ستمدیده ، خیانتهای متعددی کردند و امروز نیز همچنان در اردوگاه صهیونیسم و استکبار جهانی به فحاشی به نظام اسلامی مشغولند و مترصد فرصتی به منظور احیای نظام طاغوتیاند. بیشرمانه در مجله بخارا ، به نشر آثار مبتذل فکری و هنری، مشغولند.
در فهرست زیر تنها نمونهای از شخصیتهای اردوگاه ضدانقلاباسلامی را که در مجله بخارا دارای آثاری اعم از مقاله یا شعر بودهاند ، ارائه میشود.
1. عزتالله فولادوند
2. ژاله آموزگار
3. داریوش شایگان
4. شاهرخ مسکوب (یار بیهمتای اشرف پهلوی)
5. مسعود بهنود
6. داریوش آشوری
7. احسان نراقی
لیستی که در بالا ذکر شد بیانگر این نکتۀ اساسی است که به لطف مدیریت بخارا، مطرودان ملت ایران ، بهانهای برای اظهار وجود یافتهاند.
افزودن بر این باید به خاطر داشت که افراد مذکور به اصطلاح مهرههای سوختۀ ادبی و فکریاند. از اینرو طبیعی است نویسندگان وابستۀ دیگری هم در این مجله ، از شرایط موجود، استفاده لازم را ببرند.
نویسندگانی که به دلیل غدم اظهار موضعگیریهای علنی سیاسی، در حال حاضر برای شناسایی آنها، راهی جز بررسی آثارشان وجود ندارد.
با این حال مجله بخارا ، پذیرای نویسندگان سیاه با سابقۀ دیگری هم هست که البته به دلیل عدم اصرار آن فعالان سیاسی و ادبی بر مواضعشان، فعلاً از اظهارنظر صریح در مورد آنها و قرار دادن نامشان در لیست دشمنان معاند نظام مقدس جمهوری اسلامی ، صرف نظر میشود.
عادیسازی موضوع تجزیهطلبی
یکی از شگردهای رایج در مباحث جنگ رسانهای ، عادیسازی مباحث با اهمیتی همچون تجزیهطلبی از طریق اشارات تلویحی و گاه مستقیم در مباحث نهچندان مرتبط با مسائل سیاسی است.
یکی از مصادیق استفاده از این شگرد مزورانه ، مطالبی است که در متن مصاحبه با دکتر « محمدرضا باطنی » در شماره 63 مجله بخارا گنجانده شده است.
دکتر باطنی در جایی از این مصاحبه اظهارات تاملبرانگیزی را مطرح میکند. وی از تجزیهطلبی بلوچها ، آشکارا حمایت میکند و این ادعا را در دهان بلوچها (و حتی اقوام دیگر) میگذارد که اگر بخواهند میتوانند تجزیه شوند :
« ... به نظر من در درازمدت راهحل ایران و کشورهایی مثل ایران، دولتهای فدرال است که اینها هر کدام در نظام آموزشی ، نظام تعلیم و تربیت و شهرداری و نظایر این باید مستقل شوند و مسائل کلی مثل سیاسیت خارجی و دارایی باید در دست دولت مرکزی باشد. من فکر میکنم تمام کشورها یک روز به این شکل خواهند شد. در ایران هم همینطور است.
حالا به عنوان مثال ، اگر بلوچها دلشان نمیخواهد که جزء ایران بمانند من شخصاً هیچ دلیلی نمیبینم که آنها را زور کنیم که حتماً جزو ایران باقی بمانند. خیلیها فکر میکند که اگر این اتفاق بیفتد آسمان به زمین میآید، در حالی که من اینطور فکر نمیکنم. اگر یک دولت و ملتی صاحب پرستیژ باشد، اصلاً افرادش دلشان نمیخواهد به کشور همسایه بچسپند ... »