کد خبر: ۶۹۹۶۶
زمان انتشار: ۱۳:۰۹     ۰۸ مرداد ۱۳۹۱
مجلۀ بخارا به تریبونی به منظور اشاعۀ اندیشه­ های متعارض با ارزش­های انقلاب اسلامی تبدیل شده است. در این میان ، هر چند استراتژی کلان مجله را باید در اشاعۀ اندیشه­ های کثرت­گرایانه و نسبی گرایانه برخاسته از تمدن جدید غرب و در قالب لیبرالیسم، ارزیابی کرد ولی گویا، دست­ اندرکاران مجله بخارا از تبلیغ نحله ­های چپ الحادی نیز ابایی ندارند و ....

سرویس سیاسی بی باک: در مقاله ای که چندی پیش به در خصوص نشریه بخار منتشر شد،به ابعاد مدیریتی و شخصیتی علی دهباشی سردبیر و مدیر مسئول این نشریه پرداخته شده بود.علی دهباشی را باید کسی دانست که به تمام وجه به دنبال شهرت و جای گذاشتن نامی از خود در صفحات تاریخ است و گواه این امر مصاحبه های گوناگون، طراحی صفحه ای خاص در نشریه الکترونیکی بخارا برای خود،انتشار عکس های خود با ادیبان خارجی در همان تار نما و... دانست به هر روی این  نشریه در چندین بعد دیگر کار می کند که در ادامه به برخی از زمینه های آن پرداخته شده است.

 تجلیل از عناصر فراماسونر در ایران

یکی دیگر از تاکتیک­های مبارزۀ فرهنگی مجلۀ بخارا با هدف احیاء میراث فکری و فرهنگی غرب و استحالۀ ارزشهای فرهنگی انقلاب اسلامی، نبش قبر عناصر وابستۀ فراماسونر قبل از انقلاب اسلامی است این شیوه با بهانه­ های مختلف در شماره های مختلف نشریه ، تکرار شده است. یکی از بارزترین نمونه­ های استفاده از تاکتیک، در شماره 64 ، مجله بخارا اتفاق افتاده است.

در این شماره ، با قلم « احمد بورقانی » ، نماینده مرحوم مجلس ششم شورای­اسلامی، مقاله ­ای در معرفی « دکتر علی­اکبر سیاسی » رئیس دانشگاه تهران ، پیش از انقلاب اسلامی به نگارش درآمده است و به جوانب فکری و سیاسی دکتر سیاسی، پرداخته شده است.

این امر در حالی است که دکتر سیاسی به مانند بسیاری از اساتید دانشگاه­های تهران و شیراز، از اعضای لژهای فراماسونری محسوب می­ شد.

لژهایی که پس از مشروطه به تقلید از غرب و با هدف پیگیری تحقق آرمان­های تمدن غربی به عنوان یک پایه­ اصلی سیاست­های استعمار نو، در کشورهای اسلامی، راه­ اندازی گردید. فراماسونری، شبکه­ های گستردۀ فکری – فرهنگی را شامل می­ شد که ضمن رعایت دو اصل اساسی پنهان­کاری و رازداری به منظور جلوگیری از برملا شدن اهداف استعماری و ضد دینی فعالیت می­کرد.

این محافل از میان نخبگان علمی کشورهای اسلامی، به عضوگیری می­ پرداختند و چنان نفوذ و رخنه­ای در دستگاه پهلوی پیدا کرده بودند که نقش مؤثر و کلیدی در عزل و نصب مدیران فرهنگی و سیاسی کشور را به خود اختصاص داده بودند.

این جریان پس از انقلاب اسلامی، با توجه به حساسیت­های مردم و نظام، قاعدتاً با پوشش­های مختلف و با رعایت بیشتر اصول پنهان­کاری، در حال فعالیت است.

از نشانه­ های استمرار این جریان شوم فرهنگی در کشور، شعارهای لیبرالیستی است که دقیقا از اهداف اصلی فراماسونری، محسوب می­ شود. با این حال این پرسش مطرح است که تجلیل از یک عنصر وابسته شریک جرم در نظام طاغوتی پهلوی که البته سالها دارای مناصب مختلف دولتی از جمله عضویت در کابینه در دوران پهلوی دوم بوده است، واجد چه معنایی است ؟ در مقالۀ « نگاه پرآوازه­ترین رئیس دانشگاه تهران به گذشته » در شمارۀ 64 که در ظاهر به بیان خاطرات دکتر سیاسی می­پردازد، به نوعی تجلیل از خدمات این عنصر فراماسونر صورت گرفته است.

 تجلیل از چهره­ های جریانات چپ مارکسیستی ( فدائیان خلق )

مجلۀ بخارا به تریبونی به منظور اشاعۀ اندیشه­ های متعارض با ارزش­های انقلاب اسلامی تبدیل شده است. در این میان ، هر چند استراتژی کلان مجله را باید در اشاعۀ اندیشه­ های کثرت­گرایانه و نسبی گرایانه برخاسته از تمدن جدید غرب و در قالب لیبرالیسم، ارزیابی کرد ولی گویا، دست­ اندرکاران مجله بخارا از تبلیغ نحله ­های چپ الحادی نیز ابایی ندارند و غافل از رسالت مطبوعاتی خود در اشاعۀ فرهنگ اصیل اسلامی و نقد دینی و عقلی بر گرایش­های ضددینی و سکولار، گاه­گداری متمایل به نبش قبر اندیشه­ های چپی می­ شود.

شمارۀ 64 مجلۀ بخارا در گفتگو با « هوشنگ ماهرویان » به معرفی ابعاد فکری « مصطفی شعاعیان » ، « حمید مؤمنی » و « نادر شایگان » پرداخته شده است.

نکته قابل توجه درباره این مصاحبه این است که علی­رغم شرح مفصل اندیشه و سرگذشت سیاسی « مصطفی شعاعیان » ، عدم آسیب­شناسی افکار و نظریات وی می­باشد.

 همکاری گسترده با نویسندگان معاند نظام جمهوری اسلامی

در این بخش به زاویۀ دیگری از آسیب­زای نشریۀ بخارا معطوف می­شویم. بخارا آشکارا به تریبونی در خدمت معاندان نظام جمهوری اسلامی مبدل شده است. آنهایی که مدتها در خدمت طاغوت پهلوی به ملت ستمدیده ، خیانت­های متعددی کردند و امروز نیز همچنان در اردوگاه صهیونیسم و استکبار جهانی به فحاشی به نظام اسلامی مشغولند و مترصد فرصتی به منظور احیای نظام طاغوتی­اند. بی­شرمانه در مجله بخارا ، به نشر آثار مبتذل فکری و هنری، مشغولند.

در فهرست زیر تنها نمونه­ای از شخصیت­های اردوگاه ضدانقلاب­اسلامی را که در مجله بخارا دارای آثاری اعم از مقاله یا شعر بوده­اند ، ارائه می­شود.

1. عزت­الله فولادوند

2. ژاله آموزگار

3. داریوش شایگان

4. شاهرخ مسکوب (یار بی­همتای اشرف پهلوی)

5. مسعود بهنود

6. داریوش آشوری

7. احسان نراقی

لیستی که در بالا ذکر شد بیانگر این نکتۀ اساسی است که به لطف مدیریت بخارا، مطرودان ملت ایران ، بهانه­ای برای اظهار وجود یافته­اند.

افزودن بر این باید به خاطر داشت که افراد مذکور به اصطلاح مهره­های سوختۀ ادبی و فکری­اند. از این­رو طبیعی است نویسندگان وابستۀ دیگری هم در این مجله ، از شرایط موجود، استفاده لازم را ببرند.

 نویسندگانی که به دلیل غدم اظهار موضع­گیری­های علنی سیاسی، در حال حاضر برای شناسایی آن­ها، راهی جز بررسی آثارشان وجود ندارد.

 با این حال مجله بخارا ، پذیرای نویسندگان سیاه با سابقۀ دیگری هم هست که البته به دلیل عدم اصرار آن فعالان سیاسی و ادبی بر مواضع­شان، فعلاً از اظهارنظر صریح در مورد آن­ها و قرار دادن نامشان در لیست دشمنان معاند نظام مقدس جمهوری اسلامی ، صرف نظر می­شود.

عادی­سازی موضوع تجزیه­طلبی

یکی از شگردهای رایج در مباحث جنگ رسانه­ای ، عادی­سازی مباحث با اهمیتی همچون تجزیه­طلبی از طریق اشارات تلویحی و گاه مستقیم در مباحث نه­چندان مرتبط با مسائل سیاسی است.

یکی از مصادیق استفاده از این شگرد مزورانه ، مطالبی است که در متن مصاحبه با دکتر « محمدرضا باطنی » در شماره 63 مجله بخارا گنجانده شده است.

دکتر باطنی در جایی از این مصاحبه اظهارات تامل­برانگیزی را مطرح می­کند. وی از تجزیه­طلبی بلوچ­ها ، آشکارا حمایت می­کند و این ادعا را در دهان بلوچ­ها (و حتی اقوام دیگر) می­گذارد که اگر بخواهند می­توانند تجزیه شوند :

« ... به نظر من در درازمدت راه­حل ایران و کشورهایی مثل ایران، دولت­های فدرال است که اینها هر کدام در نظام آموزشی ، نظام تعلیم و تربیت و شهرداری و نظایر این باید مستقل شوند و مسائل کلی مثل سیاسیت خارجی و دارایی باید در دست دولت مرکزی باشد. من فکر می­کنم تمام کشورها یک روز به این شکل خواهند شد. در ایران هم همین­طور است.

حالا به عنوان مثال ، اگر بلوچها دلشان نمی­خواهد که جزء ایران بمانند من شخصاً هیچ دلیلی نمی­بینم که آنها را زور کنیم که حتماً جزو ایران باقی بمانند. خیلی­ها فکر می­کند که اگر این اتفاق بیفتد آسمان به زمین می­آید، در حالی که من این­طور فکر نمی­کنم. اگر یک دولت و ملتی صاحب پرستیژ باشد، اصلاً افرادش دلشان نمی­خواهد به کشور همسایه بچسپند ... »


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها