کد خبر: ۶۹۹۲۰
زمان انتشار: ۱۲:۰۴     ۰۸ مرداد ۱۳۹۱
الناز شاکردوست گفت: شرایط سینمای ما شرایط خوبی نیست. سینمای ایران، سینمای ورشکسته‌ای است. انگار این برنامه‌ برای آن در نظر گرفته شده و می‌خواهند که تعطیلش کنند. حتی خیلی از برنامه‌هایی که به اسم سینما، الان از تلویزیون پخش می‌شود،‌ نیامده‌اند که به سینما کمک کنند؛ آمده‌اند با بازگو کردن یک سری از مسائل، قداست سینما را از بین ببرد.
«الناز شاکردوست» بازیگر جوانی است که در طول سال‌های فعالیتش در سینما خیلی زود جای خود را در میان بازیگران حرفه‌ای و مطرح باز کرد.

شاکردوست متولد 1363 است و با بازی در فیلم «گل یخ» به کارگردانی کیومرث پوراحمد وارد دنیای سینما شد و تا به حال در فیلم‌هایی چون مجردها، بی‌وفا، دو خواهر، از ما بهترون، چراغ قرمز و ... ایفای نقش کرده است. این بازیگر سینما یک سالی است که از سینما دوری گزیده است. دلایلی برای این دوری دارد که مهم‌ترین آن استفاده ابزاری سینما از زن است.

حالا پس از یک سال تصمیم گرفته به سینما برگردد، آن هم با بازی در فیلم مسعود ده‌نمکی که تمایلی به خواندن فیلمنامه او هم نداشته است.

او در این گفت‌وگو حرف‌های جالبی زده، از تغییر نگرشش نسبت به ده‌نمکی و اینکه فکر می‌کرده او انسان دگمی است تا اینکه حالا فکر می‌کند نقشی درونش متولد شده است.

مشروح گفت‌وگوی فارس با این بازیگر سینما در ادامه می‌آید:

 

الناز شاکردوست در نمایی از «رسوایی»

 

در ابتدا در مورد نقش خود و چگونگی ورودتان به این پروژه و اولین همکاری با آقای ده‌‌نمکی برای ما بگویید؟

نقش من در «رسوایی» نقش دختری است که با وجود همه فقر‌ها، نداری‌ها و حسرت‌های زندگی‌اش، تن به گناه نمی‌دهد.

این دختر، دختری‌ است که همه حامی‌های زندگی‌اش را از دست داده، پدرش فوت کرده، مادری علیل دارد که حتی قدرت تکلم ندارد و یک برادر کوچک که مسئولیت زندگی و هزینه‌ تحصیل آن برعهده این دختر است.

از لحاظ اجتماعی هم حمایت نمی‌شود و جامعه از چنین آدم‌هایی حمایتی نمی‌کند و این دختر می‌خواهد روی پای خودش بایستد.

برعکس حواشی که ایجاد شد و عکس‌هایی که می‌بینند که این دختر با روسری قرمز و کفش پاشنه‌بلند قرمز است، دختر قصه ما ‌دختر بی‌اعتقاد و بی‌ایمانی نیست. دختری است که از دل خانواده‌ای آمده است که ریشه‌های کاملاً مذهبی دارد. دختری ایرانی با یک خانواده کاملاً ایرانی و مسلمان. این دختر آن‌قدر با خدای خودش رفیق است که با آن قهر کرده است، فکر می‌کند که خدا صدایش را نمی‌شنود.

دخترهای جامعه ما، دخترهای جنوب تهران، وقتی از کنار ماشین‌های چند صدمیلیونی گذر می‌کنند و نان شب ندارند، آن لحظه است که بغض کرده و فکر می‌کنند که خدا آن‌ها را نمی‌بیند و صدای آن‌ها را نمی‌شنود. این‌ها در فیلم آقای ده‌نمکی آمده و حرف این‌ها را به گوش همه و مسئولان رسانده است. شاید به همین دلیل است که از الان شروع به برخی هنوز مه فیلم آماده نشده، شروع به حاشیه‌سازی کردند.

این‌قدر فیلم‌های کافی‌شاپی ساخته شده، فیلم‌های عشق و عاشقی که وقتی می‌آییم و یک معضل را بررسی می‌کنیم، آن وقت مسلم است که همه با یک چنین سوژه‌ای مشکل پیدا می‌کنند، چون این حقیقت جامعه ماست.

این دختر با خدای خودش قهر کرده است و آمدن روحانی در زندگی وی مثل یک فرشته‌ای می‌ماند که برای آشتی دادن وی با خدا وساطت و منجی‌گری می‌کند و این همان رسالت فیلم «رسوایی» است.

فکر می‌کنید این نقش و قصه چه میزان برای مخاطب قابل باور باشد؟

- 100 درصد تاثیرگذار است. شاید به خاطر همین است که آدمی مثل مسعود ده‌نمکی، آدمی با اعتقاد، آدمی که بر‌خلاف خیلی‌ها که ما همه‌مان با آن‌ها کار کردیم، آن‌ها که همه یک نقابی زدند به اسم دین و ایمان تا بتوانند کارشان را پیش ببرند و در واقع چیز دیگری هستند، این آدم‌ فردی است که هر اعتقادی داشته یا نداشته ایستادگی کرده و هیچ وقت شعار نداده است. خودش بوده است و من به آدم‌های این‌چنینی که نقاب ندارند، احترام می‌گذارم. هر چه بودند خودشان بودند.

و چنین آدمی، مثل آقای ده‌نمکی، سر کردن روسری قرمز،‌ پوشیدن کفش‌های قرمز و تیپ امروزی به اصطلاح نادرست این شخصیت را به همین دلیل می‌پذیرد.

اینکه شما می‌پرسید باورپذیر است یا خیر، بله همین‌طور است. در راستای اینکه بیننده واقعاً بتواند با این شخصیت همذات‌پنداری کند و آن دختر بگوید این هم که مثل من لباس می‌پوشد، این هم که مثل من آرایش می‌کند، این هم که یک دختر کاملاً قرتیه و اگر این دختر در انتهای قصه ایمان بیاورد، قبول می‌کند.‌

این دختر باور می‌کند که در یکی از دیالوگ‌ها‌ی فیلم می‌گوید «ما انگار زیر پونز نقشه دنیاییم، انگار که خدا هیچ وقت نه ما رو می‌بینه نه صدای ما رو می‌شنوه»، بنابراین بیننده می‌تواند کاملاً هم‌ذات‌پنداری کند و پا به پای شخصیت پیش برود. ما رسالت‌مان را انجام دادیم. قضیه، قضیه آشتی کردن جوان‌های ما با خدای‌شان است و من فکر می‌کنم کاملاً باورپذیر است چرا که این شخصیت کاملاً امروزی است.

با توجه به حضور آقای عبدی در نقش روحانی و موضوع فیلم، با وجود اینکه هنوز فیلم تمام نشده است، یک سری حواشی برای فیلم به وجود آمده است، در حالی که هنوز کسی فیلم را ندیده است. به نظر شما این حواشی از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

- من فکر می‌کنم بعضی‌ها تعریف درستی از واژه‌ نقد ندارند. صرفاً تیزی قلم‌شان را به سمت سوژه می‌گیرند و به خود بدون داشتن هیچ آگاهی، اجازه قضاوت کردن می‌دهند، این گناه است! این درست نیست. ما باید از فیلم این‌‌چینی حمایت کنیم. فیلمی که در شرایطی فوق‌العاده سخت ساخته می‌شود. در شرایطی که مخاطب با سینما قهر کرده و یک آدمی می‌آید و با ساختن فیلمی مخاطبان را با سینما آشتی می‌دهد، ما باید از آن حمایت کنیم. من منتقد، من مخاطب، چرا باید حاشیه‌سازی کنم؟ چرا باید اجازه قضاوت کردن را به خودم دهم.


شاکردوست می‌گوید وقتی خبر عقد قراردادش با پروژه «رسوایی

آمد، همه فکر می‌کردند شایعه است

این منتقدها،‌ عمدتا منتقدهای سینمایی‌ نیستند. یا نگاه سیاسی‌شان با آقای ده‌نمکی نمی‌خواند یا به نظرم به‌خاطر اینکه شما آمدید و با شخصی مثل آقای ده‌نمکی همکاری کردید، عصبی شدند و شروع کردند به حاشیه‌سازی...

- من بعد از یک سال دوری از سینما با آقای ده‌نمکی همکاری کردم؛ به خاطر اینکه من دختری‌ با یک سری ایدئولوژی‌ها در زندگی‌ هستم. وقتی خبر عقد قرارداد من با این پروژه آمد، من تئاتر شهر بودم، بچه‌ها و هم‌کلاسی‌های دانشگاهی‌ام هیچ کدام باور نمی‌کردند، فکر می‌کردند شایعه است. یعنی باور نمی‌کردند که من بیایم با آقای ده‌نمکی که پیش از این کاملاً مخالف عقاید من بود، همکاری کنم.

البته من پیش از این، این تفکر را داشتم. حتی وقتی من با ایشان همکاری کردم واقعاً در ذهن‌ها نمی‌گنجید‌. ‌اولین باری که یکی از دوستان بازیگرم، این فیلمنامه را به من پیشنهاد داد، گفتم من این فیلمنامه را نمی‌خوانم.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

در ابتدا نخواندم. شب موقع خواب، وسوسه شدم گفتم حالا بگذار به عنوان یک داستان بخوانم. چیزی را از دست نمی‌دهم. فیلمنامه را که خواندم واقعاً متحول شدم. دیدگاه‌های خودم اول همه زیر سؤال رفت. من به عنوان یک بازیگر همیشه آرزوی بازی در چنین نقشی را داشتم و با خودم گفتم مجوز چنین فیلمنامه‌ای را شاید صرفاً شخصی مثل مسعود ده‌نمکی بتواند بگیرد.

اولین جلسه‌ای هم که با ایشان گذاشتم، مخالفت‌های شخصی‌ام را با گفتم. من تصور می‌کردم که خیلی آدم‌ دگمی است! شاید هر آدمی به جز آقای ده‌نمکی بود، نمی‌پذیرفت و می‌گفت من می‌خواهم صرفاً یک فیلمی بسازم، تو نشد شخص دیگری. اما این آدم پای حضور من در این فیلم ایستاد، برایش مهم بود «الناز شاکردوست» به عنوان بازیگر نقش اولش بازی کند.

شاید هر کس دیگری بود صرفاً می‌خواست، فیلمی بسازد و فروشی کند، اما این آدم تحقیق کرده بود و برایش مهم بود. امروز که من دارم با شما مصاحبه می‌کنم فکر می‌کنم آقای ده‌نمکی واقعاً دلش آیینه خورشید است. این مرد، یک انسان به تمام معناست. آدمی است که سینما را می‌شناسد، نیامده که صرفاً یک فیلمی بسازد و دنبال شهرت و فروش این حرف‌ها نیست. این آدم آمده است که شاید رسالتی که قبلاً در جنگ و جبهه به آن عمل کرده را تمام کند. می‌خواهد برای نسل ما بجنگد.

به عنوان یک دختر از این نسل، من اعتقاد دارم که جنگ هنوز تمام نشده است، جنگ هنوز در نسل من هم جریان دارد و این آدم، آمده با ساختن این فیلم یک رسالتی را تمام کند. در جامعه ما سیاست و دین آنقدر به هم نزدیک شده که مردم یک مقدار دین‌زده شده‌اند. با خدا‌ی‌شان قهر کرده‌اند. این فیلم یک نوع آشتی بین مردم با خداست. اینکه خدا و اسلام قضیه‌اش، کاملاً جدا از سیاست و اجتماع و جامعه است.

در این فیلم، این مباحث را می‌بینیم؟

بله، ‌کاملاً می‌بینیم. ما در این فیلم می‌بینیم روحانی‌هایی هستند که از نوراند، از شیشه‌اند. واقعاً آدم‌هایی هستند از طرف خود خدا هستند و دنبال منافع شخصی‌شان نیستند. واقعاً آدم‌هایی این‌چنینی هنوز هستند. انتخاب اکبر عبدی برای روحانی فیلم، کاملاً زیرکانه و هوشمندانه بود، چرا که اکبر عبدی اسطوره بازیگری ایران است و آن‌قدر محبوب است که با بازی کردن در این نقش باعث می‌شود تماشاگر، روحانی فیلم را دوست داشته باشد؛ یعنی به شخصیت روحانی علاقه‌مند شود. شاید بسیاری از آقایان بودند که خیلی دوست داشتند در این فیلم نقش روحانی را بازی کنند نه نقش‌های دیگر را. اگر این نقش را بازی می‌کردند، فیلم به هدف اصلی‌اش نزدیک نمی‌شد

  در مورد یک سال دوری از سینما حرف زدید. دلیل این مسئله چه بود؟

بعضی وقت‌ها کار نکردن به بازیگر کمک بیشتری می‌کند، تا اینکه در هر فیلمی کار کند. شرایط سینمای ما شرایط خوبی نیست. سینمای ایران، سینمای ورشکسته‌ای است. انگار این برنامه‌ برای آن در نظر گرفته شده و می‌خواهند که تعطیلش کنند. حتی خیلی از برنامه‌هایی که به اسم سینما، الان از تلویزیون پخش می‌شود،‌ نیامده‌اند که به سینما کمک کنند؛ آمده‌اند با بازگو کردن یک سری از مسائل، قداست سینما را از بین ببرد. من خیلی مخالفم. شاید دلیل گفت‌وگو نکردنم با این شبکه و این برنامه -که فوق‌العاده هم پرطرفدار شده- همین باشد، امیدوارم این اتفاق نیفتد.

این موضوع به مدیریت سینما برمی‌گردد یا سینماگران و یا یک جریان خاص؟

- من کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم راجع به این قضیه اظهارنظر کنم، اما من به عنوان دختری که در این سینما متولد شده است. به عنوان کسی که از 18 سالگی با فیلم «گل یخ» آقای پوراحمد شکل اصلی‌ام را در سینما پیدا کردم، فکر می‌کنم تمامی این جریان‌ها از پیش تعیین شده است و یک برنامه بلندمدتی است که خیلی زود دارند به آن نزدیک می‌شوند و ساختن فیلم‌های این‌چنینی مثل «رسوایی» می‌تواند کمک کند به این سینما برای پابرجا بودن و ادامه داشتن.

اخیراً آقای انتظامی در مصاحبه‌ای گفتند با این فیلمنامه‌های ضعیف، خجالت می‌کشم بازی کنم و آقای پرستویی هم بعد از آن در مصاحبه‌ای گفتند اگر آقای انتظامی خجالت می‌کشد بازی کند، من باید بمیرم. آیا سناریوهای ضعیف هم در دوری شما از سینما موثر بوده است؟

- این دلیل خیلی مهمی است. هر بازیگری با حضورش در یک فیلم، صرفاً نمی‌آید دیالوگ‌ بگوید و برود بلکه با آن نقش زندگی می‌کند، به سینما و بازیگری نگاه متفاوتی دارد و کاملاً مهم است. بله، سناریوهای ما این قدر تکراری شده و به قول آقای عبدی همه دنبال فیلمنامه‌ای هستند که جواب خود را در اکران پس داده باشد و نمی‌آیند کار جدیدی بیاورند.

انتظار ذهن مردم و مخاطب هم به همین نسبت کم شده است و شاید یکی از دلایل سینما نرفتن مردم هم همین باشد.

یک نکته دیگر که دوست داشتم به عنوان یک بازیگر زن بگویم، این است که فیلمنامه‌ها به نسبت ضعیف بودنشان، فیلمنامه‌های مردانه‌ای هستند. هیچ وقت برای زن‌ها و با محوریت‌ زن‌ها فیلمنامه‌ای نوشته نمی‌شود و نگاه‌های سطحی به وجود مقدس یک زن وجود دارد. صرفاً نگاه به زن، ‌به عنوان زن دوم است. صرفاً داستان یک حاجی است که می‌خواهد زنی را به عنوان زن دوم، عقد موقت کند. این قدر نگاه‌ها به این موجود چیپ و سطح پایین است که من تأسف می‌خورم. علت اصلی کار نکردن من این بود که منتظر بودم فیلمنامه‌ای مثل «رسوایی»، زن را با ابعاد حقیقی‌ا‌ش نشان دهد. زن موجود مقدسی است، قداست دارد و باید حرمتش را نگه داشت. ما زن‌های بزرگی در تاریخ داشتیم، مثل خانم فاطمه زهرا (س). زن‌های بزرگی واقعاً وجود داشتند و باید ابعاد انسانی آن‌ها در نظر گرفته شود.

زن موجود کوچکی نیست که نویسنده‌ها و کارگردانان صرفاً به عنوان یک ابزار در فیلمشان استفاده کنند. رنگ و لعابی به صورتش بزنند و به عنوان یک وسیله - مثل یک نگاه کاملاً‌ مبتذلی که بعضی از آقایان به زن دارند - در فیلم هم همان‌طور استفاده کنند. من در این فیلم‌ها بازی نکردم. علت اصلی کار نکردن من،‌ همین بود. اینکه من اجازه نمی‌دهم از من به عنوان یک ابزار برای فیلم ساختن استفاده شود.

من به عنوان یک دختر، از طرف تمامی زن‌ها و به نمایندگی از جانب آن‌ها می‌خواهم در فیلمی حضور داشته باشم که به زن، به همه ابعاد یک زن احترام گذاشته شود. زن وسیله نیست.

در فیلم‌های قبلی که بازی کردید، چنین شرایطی وجود داشت؟

- من همیشه به این صحبتی که کردم اعتقاد داشتم و همیشه سعی کردم رعایت کنم. همه فیلم‌های من را هم نگاه کنید هیچ وقت اجازه ندادم که غیر این باشد.

حال، متأسفانه و ناخودآگاه همیشه یک‌سری از کسانی که نقاب دوست را دارند من را در دسته چشم‌رنگی‌ها قرار می‌دهند. آن‌ها که دشمن هستند یا هرچیز دیگری، من را در دسته چشم‌رنگی‌ها،‌ قرار می‌دهند. حالا من خودم هم بیایم و به این‌ها کمک کنم؟ نه این‌طوری نمی‌شود.

بنابراین من هیچ وقت در فیلم‌هایم این کار را نکردم. من به خاطر اینکه این اتفاق در مورد من نیافتد و نگویند این جزو چشم‌رنگی‌هاست در فیلم «مجردها» و « چراغ قرمز» نقش‌های متفاوتی را کار کردم؛ لنز مشکی گذاشتم، دندان مصنوعی گذاشتم، ابروهایم را پایین کشیدم. همه جوره خودم را شکستم تا بگویم من یک بازیگرم، من برای زیبایی و چهره و استفاده ابزاری نمی‌آیم کار کنم. چندین بار خودم را شکستم تا برادری خودم را ثابت کنم و بگویم که می‌خواهم بازیگر باشم و بازیگر بمانم.

این یک سال که کار نکردم که هیچ، اگر تا آخر عمرم هم هیچ‌کاری نکنم نمی‌گذارم به عنوان یک ابزار از من استفاده کنند. هیچ‌وقت.


در کار رسوایی چقدر با آقای ده‌نمکی در دیالوگ‌ها هم‌فکری داشتید؟

وقتی خط فکری تو به عنوان یک بازیگر با کارگردانت یکی باشد، آن وقت بر سر دیالوگ‌‌گویی که حالا یک واو جابه‌جا شود یا نشود،‌ کمتر به مشکل برمی‌خوری. بداهه‌گویی به آن صورت وجود نداشت، چون فیلمنامه آن‌قدر چارچوب اصلی‌اش محکم بود که احتیاجی به این کار نبود. اما این‌چنین هم نبود که من صرفاً دیالوگ را بگویم. چون من شخصیت‌ها و دختران این‌چنینی را به خوبی می‌شناسم و این باعث شد آقای ده‌نمکی کاملاً اعتماد داشته باشد که من بتوانم این نقش را زندگی کنم نه صرفاً بازی.

 فیلم‌های قبلی آقای ده‌نمکی را دیده بودید؟ اخراجی‌ها؟

- فیلم جنگیه؟ من فیلم جنگی دوست ندارم.

با توجه به اینکه کارهای قبلی آقای ده‌نمکی در قالب طنز بوده و مخاطب زیادی داشته و «رسوایی» کاری جدی است، فکر می‌کنید با حضور شما و آقای عبدی و اسم آقای ده‌نمکی این فیلم بتواند مخاطب را به سینماها بکشاند؟

من از روز اول که برای این کار صحبت کردم می‌دانستم هدف فیلم «رسوایی» فروش بالا نیست. ما حرف و رسالتمان چیز دیگری است. این فیلم، فیلمی کاملاً عرفانی است. ما می‌خواهیم جوان‌ها با دیدن این فیلم با خدای خود آشتی کنند. این فیلم آنقدر دلی ساخته شده است، این‌قدر نیتش پاک بوده که ایمان دارم فروش بالایی خواهد داشت.

 این فیلمنامه روی خودتان هم تأثیر گذاشته است؟

شخصیت الناز شاکردوست به عنوان بازیگر در این فیلم، واقعاً یک نوع قیصری است که در هیبت یک زن، در دوره جدید به سینما وارد شده است و این‌قدر این شخصیت، شخصیت بزرگی است که با وجود کوچک شدن و خرد شدنش توسط جامعه، با وجود تمام فقر و بدبختی‌ برای این آدم، من احساس می‌کنم آدم بزرگی است. من فکر کنم که هرگز نقش افسانه در درون من نمی‌میرد. من از این به بعد با افسانه زندگی می‌کنم، حتی بعد از تمام شدن این فیلم.

 

از کارهای آینده و نقش‌های آینده‌تان بگویید؟

- اخلاق بدی که من دارم این است که در زمان بازی یک نقش، مخصوصاً نقشی که خیلی دوستش دارم، هیچ فیلمنامه‌ دیگری نمی‌خوانم، چون دلم نمی‌خواهد در کارم تأثیر بگذارد. حتی فکرم منحرف شود. برای همین فیلمنامه جدیدی نخواندم اما فیلمنامه‌های جدیدی گرفتم و همه را گذاشتم برای بعد از پایان این فیلم، تا ببینم وضعیت آن‌ها به چه صورتی است. ولی فعلاً احتیاج به استراحت دارم، احساس می‌کنم خسته‌ام. نقشی در درون من متولد شده است و حالا حالاها احتیاج به زمان دارم تا من بتوانم نقش دیگری را بپذیرم. 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها