کد خبر: ۶۹۸۵۵
زمان انتشار: ۰۲:۱۸     ۰۸ مرداد ۱۳۹۱
توبه يكي از مهم ترين راه هاي بازگشت انسان به خود و خداست. انساني كه دچار غفلت يا گمراهي است و از خود واقعي دور شده و خود دروغين نفس را جايگزين آن كرده، بايد در يك واگرايي به حقيقت خويش بازگردد. بازگشت به خود واقعي، چيزي جز بازگشت به خدا نيست، چرا كه انسان، همانند ديگر آفريده هاي الهي، مظهري از مظاهر الهي است و همواره مظهر و سايه از صاحب آن مظاهر حكايت مي كند. از اين رو در آموزه هاي قرآني، اين معنا مورد تاكيد است كه انسان پيش از اين كه خود را ببيند خدا را مي بيند.
توبه واقعي، بازگشتي همه جانبه از سوي بنده است ولي نبايد اين معنا را از ياد برد كه تا صاحب سايه، بازگشتي نداشته باشد، سايه هرگز بازگشتي نخواهد داشت؛ زيرا حركات و سكنات مظهر و سايه، مبتني بر حركات و سكنات صاحب سايه است. لذا در فرهنگ قرآني، هر توبه و بازگشت بنده اي مسبوق به بازگشت و توبه الهي است.
از آن جايي كه مسايل و مباحث توبه، از پيچيدگي و ظرافت هاي خاصي برخوردار است، نويسنده با مراجعه به آموزه هاي قرآني ديدگاه قرآن را در چرايي و چگونگي توبه بيان كرده و مواردي كه شخص مي بايست از آن توبه كند را تبيين نموده است.
چرا استغفار و توبه كنيم؟
برخي از اصطلاحات در فرهنگ قرآني، با همه سادگي معنايي آن، از عمق و پيچيدگي و ظرافت هاي خاصي برخوردار است. شايد بارها اين واژه را شنيده و يا به كار برده ايد كه توبه يكي از واجبات انساني و تكاليف بشري است. از اين رو همواره ديگران را به توبه و استغفار دعوت مي كنيد و يا خود بدان دعوت مي شويد. وظيفه اي كه بارها شنيده مي شود و تكرار مي گردد.
برخي ها هرگاه با مشكلي مواجه مي شوند، خود دروني و يا ديگران، وي را به استغفار و توبه دعوت مي كنند. گاه اين دعوت چنان تكرار مي شود كه شخص ناخودآگاه و گاه شگفت زده مي گويد و يا مي پرسد، از چه توبه و استغفار كنم؟! من كه گناه، خطا و اشتباهي نكرده ام؟!
در فرهنگ ايماني اسلامي مردم، اين معنا جاافتاده كه هر مشكل و سختي و رنج و مصيبتي با خطا و اشتباه و گناه آميخته است و ريشه هر بلا و ناخوشي را مي بايست در اين امور جست. از اين رو دعوت به استغفار و توبه را تنها راه نجات و رهايي از مصيبت و بلا و ناخوشي مي دانند.
ولي تعريف گناه را مي بايست كمي فراتر از ارتكاب جرايم و يا ترك واجبات و ارتكاب محرمات دانست. برخي از امور، در فرهنگ ايماني، گناه است، در حالي كه شخص آن را گناه نمي شمارد. از جمله اين گناهان، غفلت از خداوند است. بسياري از انسان ها دچار غفلت مي شوند و ذكر و ياد خداوند از دلهايشان بيرون مي رود. همين غفلت است كه بسياري از مصيبت ها و سختي ها و رنج ها را موجب مي شود. خداوند در آيه 124 سوره طه مي فرمايد: و من اعرض عن ذكري فان له معيشه ضنكا، هركسي از ياد و ذكر من رويگردان شود، دچار سختي در زندگي مي شود. اعراض از ياد خداوند و ذكر او مي تواند به دو شكل صورت گيرد: گاه شخص از روي عمد براي خداوند جايگاهي در پروردگاري نمي بيند و او را در كارها و زندگي خويش لحاظ نمي كند و از ياد و ذكر او غافل مي شود؛ و گاه ديگر اصولا خداوند در ياد و ذكر او نيست و به همه چيز جز خداوند توجه دارد.
بنابراين، علت بسياري از مشكلات و سختي ها در زندگي بشر را مي بايست در رويگرداني و غفلت انسان از خدا جست، بسياري از مردم اين اعراض و غفلت را به عنوان گناه نمي شناسند. از اين رو دعوت ايشان به توبه و استغفار از گناه را شامل اين دسته از موارد ندانسته و از در انكار برمي آيند و مدعي مي شوند كه گناهي مرتكب نشده اند تا توبه و استغفار كنند و از رنج و سختي كه دچار آن شده اند رهايي يابند.
اين درحالي است كه غفلت و اعراض از ياد خدا، خود گناهي بزرگ است، چرا كه چنين غفلتي به معناي ناديده گرفتن پروردگاري خداوند و غفلت از ربوبيت الهي و خروج از توحيد مطلق و گرفتاري به شرك خفي و نهان و بلكه شرك آشكار است.
اعراض و غفلت از خداوند و ذكر و يادش، با سرگرمي به دنيا مسايل روزانه زندگي نيز اتفاق مي افتد؛ زيرا كسي كه در پس و پيش و همراه هر چيز دنيايي و آفريده هاي الهي، خدا را نمي بيند، به نوعي از خدا غافل شده است. درحالي كه لازم است انسان همواره خدا را حاضر ببيند و بر نقش پروردگاري و ربوبيت الهي اذعان كند و پيش و پس و همراه هر چيزي خدا را ببيند تا به جاي دنيا، خداوند اصالت يابد و هر چيز دنيوي از لهو و لعب بودن خارج شده و به عنوان ابزار رشدي انسان در مسير متاله (خدايي) شدن درآيد.
به سخن ديگر، كسي كه همواره به ياد خداست و ذاكر دايمي است، هر چيز دنيايي را، مظهري از مظاهر الهي و بستر و ابزاري براي بهره مندي انسان براي خدايي شدن و تقرب به خدا مي داند و اين گونه همواره مقصد و مقصود را در پيش چشم داشته و بدان سو حركت مي كند. درچنين حالتي اموري كه در يك نگاه لهو و لعب به نظر مي رسد، عامل تكامل و رشد و تعالي بشر مي شود؛ چنانكه اموري كه به نظر مي رسد اصالت دارد، در هنگام غفلت و اعراض، عين لهو و لعب خواهد بود حتي اگر آن امر به ظاهر عبادتي براي خدا باشد؛ زيرا عبادت غافل، عين بازيچه كودكانه و سرگرم كننده است كه گاهي اين بازيچه و سرگرمي، امري چون اسباب بازي كودكانه است و گاه ديگر مي تواند به ظاهر نماز و روزه و مانند آن باشد. به اين معنا كه شخص درحال نماز از خدا غافل باشد و در هنگام روزه گرفتن ياد خداوند در دلش نباشد.
به هرحال، وقتي از توبه و استغفار و بازگشت به خدا سخن به ميان مي آيد، تنها مواردي نيست كه انسان مرتكب ترك واجب و مستحبي يا انجام حرام و مكروهي شده باشد، بلكه مي تواند شامل غفلت از خداوند و سرگرم شدن به دنيا نيز باشد كه بسياري از انسان ها دچار آن مي باشند و خدا را از ياد مي برند.
اينكه در روايت است كه پيامبر(ص) پس از برخاستن از هر مجلسي، بيست و پنج بار استغفار مي كرد؛ از اين روست كه در جلسه به طور طبيعي سخن از غيرخداست و گاه غفلت از هدف اصلي يعني عبوديت در همه حال پيش مي آيد و پيامبر(ص) با آن كه خود هرگز دمي از خداوند غافل نبوده است ولي حضور در جمعي كه هنگام جلسه به طور طبيعي از خدا غافل مي شوند و به «حديث غير» مي پردازند، در آدمي تأثير منفي مي گذارد كه اين استغفار و توبه موجب دفع و رفع آثار اين غفلت ديگران مي شود. از اين رو از التفات آدمي به انسان هاي غافل نهي شده است تا شخص، از آثار عذاب هايي كه براي غافل فرستاده مي شود در امان ماند. بنابراين، بهتر است كه انسان پس از هر جلسه اي به استغفار و توبه بپردازد تا از آثار غفلت ديگران محفوظ باشد.
بنابراين در پاسخ اين پرسش نخست كه چرا توبه و استغفار كنيم؟ مي بايست به همه اين نكات و ظرايف توجه داشت؛ زيرا براي رهايي از تأثيرات غفلت ديگران هم كه شده مي بايست به دژ استوار توبه و استغفار پناه برد. افزون بر اينكه كاركرد توبه و استغفار از نظر قرآن، كاركردهاي سه گانه براي دفع بلا يا رفع بلاي موجود يا جلب نعمت و رحمت الهي است. به اين معنا كه استغفار و توبه افزون بر دفع و رفع بلا مي تواند موجبات جلب رحمت الهي را نيز فراهم آورد كه خود به تنهايي امري بسيار مهم و اساسي است و سزاوار است كه انسان به توبه و استغفار به عنوان ريسمان استوار الهي براي جلب نعمت و رحمت الهي چنگ زند و از اين ابزار و وسيله كارآمد بهترين بهره را برد. (بقره، آيه 222 و نيز هود، آيه 09)
توبه، عنايت الهي و گرايش خدا و بنده
براساس آموزه هاي قرآني، هر توبه انسان و بازگشت وي، مسبوق به توبه و بازگشتي از سوي خداست. اين توبه و بازگشت از سوي خداوند، درحقيقت عنايتي خاص به بنده است. به عبارتي هر يا رب بشر مسبوق به لبيك خداوندي است و انسان پيش از اين كه دست به نيايش و دعا بردارد، اين خداوند است كه به رحمت واسع خويش او را مورد توجه قرار داده و از وي خواسته است تا به سوي او بازگردد.
البته برخي از انديشمندان، توبه از سوي بنده را تنها بازگشت از معصيت و خطا و پشيماني از آن دانسته اند، درحالي كه مسئله توبه فراتر از اين امور است و چنان كه بيان شد اموري فراتر از آنچه گفته شد را نيز شامل مي شود. بنابراين بازگشت الهي به سوي بنده، تنها به معناي پذيرفتن توبه نيست، بلكه به معناي تذكر است. به اين معنا كه خداوند، با بازگشت خويش به سوي بنده او را مورد نظر و عنايت قرار مي دهد و فرصت بازگشت و رهايي از غفلت را براي او فراهم مي آورد. بنابراين اگر توبه خداوند سابق بر توبه بنده نباشد، اصولا توبه اي تحقق نمي يابد و اين نظر عنايتي الهي به بنده است كه او را به سوي خود مي كشد و ياد و ذكرش را در او ايجاد مي كند.
به سخن ديگر، خداوند هرگاه به بنده اي رحم كند، به سوي او باز مي گردد و همين توبه و بازگشت الهي موجب مي شود تا در دل بنده ياد خداوند روشن گردد و بنده به سوي خداوند بازگردد. آنگاه است كه توبه سومي نيز از سوي خداوند صورت مي گيرد كه همان توبه به معناي پذيرفتن بازگشت بنده به سوي خود است.
كساني كه خداوند به ايشان نظر نمي كند (لاينظر اليهم و لايكلمهم) از عنايت الهي محروم مي باشند. اين دسته افراد هرگز رنگ توبه را به خود نمي بينند و همواره در غفلت خويش سرگردان هستند.
پس انسان براي اين توبه مي كند كه عنايت الهي شامل او شده است. بنابراين هرگاه شخصي دعوت به توبه و استغفار مي شود و يا در دل او اين معنا مي گذرد و بدان پاسخ مثبت مي دهد، درحقيقت مشمول رحمت و عنايت خاص الهي قرار گرفته است و اين گرايش و محبت سابق الهي است كه گرايش بنده را سبب شده است. (بقره، آيات73و 45) خداوند در آيه 45 سوره مائده مي فرمايد: يحبهم و يحبونه؛ خداوند ايشان را دوست مي دارد و ايشان هم خدا را دوست مي دارند؛ زيرا دوستي بندگان صالح خداوند، همواره مسبوق به دوست داشتن خداوند نسبت به ايشان است. از اين رو حب و دوستي خويش نسبت به بندگان را مقدم بر دوستي بندگان نسبت به خود قرار داده است.
خداوند در آياتي از جمله 128سوره آل عمران، 62و 72 سوره نساء و 51 و 72 و 106 سوره توبه و 42 سوره احزاب، اراده و مشيت الهي را اساس توبه بندگان و پذيرش آن از سوي خود معرفي مي كند تا اين گونه تأكيد كند كه هر توبه بنده اي مسبوق به توبه خداوندي است.
از چه توبه كنيم؟
چنان كه گفته شد دايره توبه بسيار گسترده تر از آنچه به نظر مي رسد مي باشد. بنابراين، در توبه و استغفار بايد نسبت به همه آن چيزهايي كه غير خداست، توبه كرد و به سوي خدا بازگشت. اين بازگشت به سوي خداوند همه چيز را رنگ خدايي مي بخشد. از اين رو خداوند در آيه 05 سوره ذاريات فرمان «فرار به سوي خدا» را به طور مطلق مي دهد بي آنكه بيان كند كه از چه چيزي مي بايست گريخت؛ زيرا بايد از هر چيزي كه انسان را به ياد خدا نيندازد، گريخت و توبه كرد.
ازنظر قرآن، انسان ها بايد همواره جهت فرارشان مشخص باشد. به اين معنا كه بايد بدانند تنها به سوي خدا بروند و اما اينكه از چه چيزي يا چه كسي فرار كنند، آنچنان مهم نيست، زيرا براي هر چيزي دو جهت خدايي و غير خدايي است. شخص مي بايست از هر جهت غيرخدايي چيزي به سوي جهت خدايي آن چيز فرار كند و اين همان معنايي است كه در قرآن بارها مورد تأكيد قرار گرفته است كه انسان لازم است همه چيز را آيه بداند و هر كاري را به سبب وجه الهي آن انجام دهد؛ زيرا تنها همان جهت خدايي و وجه الهي آن چيز باقي و برقرار است و وجه غيرخدايي آن هالك و نيست مي باشد نه اينكه بعداً نيست و هلاك مي شود. (قصص، آيه88)
انسان ها بايد از هر چيزي كه آدمي را به ياد خدا نمي اندازد توبه كرده و به سوي وجه و جهت خدايي آن باز گردند. از اين رو بازگشت به خود واقعي انسان به معناي بازگشت به سوي وجه الهي انسانيت است و چنين شخصي همواره خدا را پيش و پس و همراه هر چيزي از جمله خود مي يابد و اين همان معناي ذكر الهي است كه در توبه و استغفار به سوي خدا مدنظر مي باشد.
البته در آموزه هاي قرآني به برخي از مصاديق اموري كه مي بايست توبه و استغفار كرد اشاره شده است. اين مصاديق در حقيقت مصاديق بارز و آشكاري است كه موجبات غفلت آدمي را سبب مي شود و آدمي را از ذكر و ياد خدا غافل مي كند. از جمله اين مصاديق مي توان به ارتداد (توبه، آيه47)، استهزاء و تمسخر ديگران (حجرات، آيه11)، اسراف و زياده روي در اعتقادات و اخلاق و خوردني ها و نوشيدني ها (طه، آيات18 و 28)، افشاي رازهاي خانوادگي و زناشويي (تحريم، آيات 3و4)، بكارگيري القاب زشت و ناخوشايند (حجرات، آيه11)، تجسس در عيب و كاستي هاي ديگران (حجرات، آيه21)، بخل ورزي (قلم، آيات 71تا 23)، رباخوري (بقره، آيات278 و 279)، تهمت (نور، آيه21)، زنا (نساء، آيه61)، سوءظن و بدگماني در حق ديگران (حجرات، آيه21)، سرقت (مائده، آيات 83و 93)، ظلم و ستم به ديگران (نساء، آيه46 و مائده، آيه93)، غيبت (حجرات، آيه21)، عيب جويي از ديگران (همان، آيه11)، كتمان حقايق (بقره، آيه159و 160) و قذف و تهمت درباره ديگران (نور، آيات4و5) و مانند آن اشاره كرد.
اينها نمونه هايي از اموري است كه انسان بايد از آنها توبه كند. بسياري از اينها گناهان و جرايمي هستند كه در قوانين الهي نسبت به انجام آنها هشدار داده شده است؛ زيرا اين امور موجب فراموشي و غفلت از خداوند مي شود و آدمي را از حركت در مسير خدايي شدن باز مي دارد. بنابراين لازم است كه از اين امور توبه كرده و به سوي خداوند بازگشت تا فرصت كمال يابي براي آدمي فراهم آيد.
آنچه بيان شد تنها گوشه اي از مسأله مهم توبه است و مسايل و مباحث ديگري در اين مسأله وجود دارد كه نيازمند تفصيل و تبيين در مقاله و يا مقالات ديگر است. باشد با بازگشت و توبه به سوي خداوند گام هاي بلند در خدايي شدن برداريم.
 
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها