*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « خط مغالطه درتحلیل روند انقلاب ها » به قلم « محمد ایمانی» آورده است.
17 ماه از آغاز سلسله انقلاب ها در حد فاصل شمال آفریقا و شبه جزیره عربستان گذشت. 17 دسامبر 2010 (27 آذر 1389) چاشنی انفجار خشم ملت تونس علیه دیکتاتوری که مستخدم رسمی سازمان سیا بود عمل کرد و به سرعت دامنه آن به میان ملت های به ستوه آمده مصر و یمن و بحرین و لیبی کشیده شد، تا امروز که یکی از عمیق ترین و مهم ترین انقلاب ها در شرق عربستان در حال تکوین است. هفده ماه پس از آن ماجرا می توان نگاه دقیق تری به صحنه داشت. این ارزیابی از آن جهت مهم است که انقلاب ها در میانه راه هستند و و هر کدام با شدت و ضعف پیش رفته اند.
به موازات این امر شبکه تبلیغاتی غرب و برخی رسانه ها و تحلیل گران همسو با آنها در میان اپوزیسیون جمهوری اسلامی تلاش پرحجمی را سامان داده اند تا چنین القا کنند که اولا اینها انقلاب نیست و رفورم است. ثانیا همه چیز تحت کنترل آمریکاست! ثالثا این حرکت ها به بن بست رسیده و تمام خواهد شد. رابعا به نفع ایران نیست و بنابراین نباید از این انقلاب ها حمایت کرد. این شبکه، هم به جعل خبر می پردازد و هم روی برخی اخبار فرعی زوم می کند تا گزاره های القایی خود را ثابت کند. در آخرین دور از این تحرکات ادعا شد سران اخوان المسلمین و دولت جدید مصر «ضد شیعه» هستند! همچنین به ملاقات محمد مرسی با وزیر خارجه آمریکا یا اولین سفر خارجی وی به عربستان سعودی استناد شد. یا مثلا گفته می شود چون ژنرال های دوره مبارک هنوز نقش آفرینی می کنند، پس اساسا در مصر انقلاب نشده است و... از این قبیل.
1- هر پدیده سیاسی و انسانی را به چند شیوه می توان مورد ارزیابی و قضاوت قرار داد. یک شیوه این است که آن پدیده را به شکل منتزع از متن دید اما شیوه بهتر و دقیق تر، دیدن آن در «متن» است. این ارزیابی مقایسه ای و تطبیقی، قضاوت بسیار دقیق تری را به دست ناظران می دهد. شیوه های ارزیابی دیگری هم وجود دارد مانند اینکه پدیده مورد مطالعه را با «مطلوب» و مدل ایده آل بسنجیم یا به روشی دیگر، در کنار سنجش پدیده با مدل مطلوب و ایده آل، گذشته موضوع مورد مطالعه را نیز مورد توجه قرار دهیم و ببینیم که این پدیده در کدام نقطه دور از مدل ایده آل بوده و اکنون در روند صیرورت و تغییر خود چه قدر به مطلوب نزدیکتر شده است؟ مغالطه شبکه تبلیغاتی غرب و اپوزیسیون جمهوری اسلامی و جریان شبه روشنفکری در همین نقطه انتخاب روش ارزیابی رخ می دهد. آنها که در مقیاس های متفاوت- به دلایل متعدد سیاسی و فرهنگی و فکری- از روند تحولات آسیب دیده اند، چشم بندی ترتیب می دهند تا ذهن مخاطب را از دیدن درست تحولات و روند گذار آن منحرف کنند.
عملیات فریبی که در مغالطه و شعبده بازی تحلیلی این جریان رخ می دهد چند لایه است. آنها این حقیقت را می پوشانند که انقلاب های جدید فرع بر یک اتفاق مهمتر و برآمده از متغیر «بیداری و مقاومت اسلامی» در شطرنج بزرگ تحولات خاورمیانه هستند؛ همان گونه که سرپوش می گذارند بر موضوع روی کار آمدن جریان های اسلامگرا در هر جا که پس از وقوع انقلاب، صندوق رأی و انتخاب دولتمردان و نمایندگان جدید به میان نهاده شد. آنها پس از تلاش برای کتمان «هویت بیداری اسلامی» در این انقلاب ها، گام دیگری برمی دارند و به دوگانه تصنعی «اسلام یا دموکراسی» دامن می زنند. در گام بعدی دو قطبی های «عربی- ایرانی» یا «سنی- شیعی» را چه نزد افکار عمومی ما و چه سایر ملت های منطقه برجسته می کنند. شعار نه غزه نه لبنان را برای ما تجویز می کنند و از آن طرف از اخوان المسلمین چهره ضدشیعی می سازند- همان گونه که در بحبوحه جنگ 22 روز و هجوم وحشیانه صهیونیست ها به غزه بی پناه و در محاصره، مدعی شدند حماس، دشمن امام حسین علیه السلام و جانبدار یزید است!- و در مقابل می کوشند کشورهای در حال انقلاب را از «اسلام»، «ایران» و «شیعه» بترسانند.
2- اما حقیقت ماجرا چیست؟ چه از زاویه «اسلامی» به عرصه بنگریم یا آن را «تکاپوی محض دموکراسی» بنامیم، در اصل ماجرا تفاوت چندانی نمی کند. آمریکا و متحدانش از سال 2001 شمشیر را از رو بستند و آمدند با 4 جنگ افغانستان و عراق و لبنان و غزه، نقشه خاورمیانه را تغییر دهند. از جنگ جهانی چهارم علیه 24 کشور اسلامی خبر دادند تا خاورمیانه جدید را با همکاری رژیم صهیونیستی و مصر مبارک و رژیم سعودی بسازند. اما از دل این هجوم آمیخته با خیانت، مقاومت و بیداری اسلامی در چهار گوشه خاورمیانه (از جمله شمال آفریقا و شبه جزیره عربستان) سر برآورد و هر 3 ستون پروژه خاورمیانه جدید و قرن جدید آمریکایی را به لرزه درآورد، چنان که صهیونیست ها از زلزله 9 ریشتری خبر دادند. ایران، محور مقاومت و بیداری اسلامی شد که به تدریج در لبنان و فلسطین و سوریه و سپس عراق و مصر و بحرین و یمن و عربستان- با شدت و ضعف- شکل گرفت. اما حتی اگر اتفاق 17 ماه اخیر را تکاپوی محض دموکراسی فرض کنیم، پرسش از مدعیان این است که ملت ها حق حاکمیت خود را از کدام حکومت ها مطالبه کردند؟ آیا این حکومت ها در مصر و تونس و لیبی و بحرین و یمن و عربستان، جز نظام های خودکامه و مستبد سرسپرده به جبهه استکبار (به رهبری آمریکا) بوده اند؟ و بدین ترتیب آیا همین انقلاب ها در ذات خود ضد آمریکایی و ضداستکباری نیستند و متقابلا نظام های مورد اعتراض، دشمنان جمهوری اسلامی نبوده اند؟ اما اگر ادعای رفورم را مطرح می کنند تا انقلابی بودن تحولات 17 ماهه را انکار کنند، پرسش این است که طبق تعاریف آکادمیک در کدام حرکت رفورمیستی شعار «الشّعب یرید اسقاط النظام» سر می دهند و برایش جان می سپارند و شهید می دهند و با نظامیان گلاویز می شوند و خودکامگان حاکم را فراری می دهند یا به محاکمه می کشانند و درخواست اعدام آنها را مطرح می کنند؟
3- می گویند این رویدادها تحت کنترل آمریکا انجام شد. این چه آمادگی و مدیریتی بود که 7 بهمن 1389 (2 هفته قبل از اسقاط مبارک) وقتی خبرنگار شبکه PBS از جوزف بایدن معاون اوباما پرسید «آیا زمان آن فرا رسیده که مبارک از قدرت کنار برود؟ و آیا شما او را دیکتاتور می دانید؟»، بایدن با خونسردی- خوابزدگی- تمام پاسخ داد «خیر! زمان آن فرا رسیده که پرزیدنت مبارک حرکت در مسیر جدید را آغاز کند. او در بسیاری از مسائل و از جمله صلح خاورمیانه هم پیمان ماست و بسیار مسئولانه عمل کرده است. خیر! ما از او به عنوان دیکتاتور یاد نمی کنیم»؟! حتی در بحبوحه انتفاضه ملت مسلمان مصر، فرانک وایزنر مشاور امنیتی اوباما برای دفاع از مبارک به قاهره رفت و همان جا علنا اعلام کرد «آمریکا مخالف کناره گیری پرزیدنت مبارک است». براساس اسناد ویکی لیکس، 2 سال قبل از این ماجرا (فوریه 2009) مارگارت اسکوبی سفیر آمریکا درباره سفر جرج میچل (فرستاده ویژه اوباما) به قاهره و ملاقات او با مبارک نوشت «مبارک نفرت غریزی از ایران دارد و می گوید ما آمادگی کامل داریم تا همراه اسرائیل علیه هر کس که با ایران همکاری می کند به ویژه حزب الله فعالیت کنیم... ما باید روابط با قاهره را توسعه دهیم چرا که مبارک و دولت مصر قابل اعتمادترین هم پیمان واشنگتن در خاورمیانه است... واشنگتن نباید برای رفورم و اصلاحات سیاسی به مصر فشار بیاورد. پرزیدنت مبارک سکولار است و سرنوشت شاه ایران را جلوی چشم خود دارد». دو سال بعد- 15 فوریه 2011- روزنامه صهیونیستی هاآرتص خاطرنشان کرد «دو فرآیند بزرگ، یکی افول اقتدار غرب و دیگری انقلاب در کشورهای عربی در جریان است. 40 سال ثبات مصنوعی در این کشورها به هم ریخته و ناگهان انتفاضه ای شبیه انتفاضه فلسطینیان در سال 1987 سربرآورده است... انتفاضه 2011 حاکمانی را به چالش گرفته که به آمریکا متکی هستند و نظم 60 سال پیش به هم خورده است... اکنون این اقتدار غرب است که در میدان التحریر قاهره به چالش کشیده می شود».
4- هیچ کس نمی تواند نسبت وثیق انقلاب اسلامی ایران با انقلاب های جدید را مورد انکار قرار دهد. زمانی که رسانه های وابسته به شبکه عنکبوت، خیز برداشته بودند تا به استناد نامه اینترنتی(!) ابراهیم یزدی به راشد الغنوشی، به تحریف حقایق انقلاب اسلامی تونس بپردازند، رهبر حزب النهضه دوبار و به فواصل چند ماهه تصریح کرد «مردم سالاری ایران الگوی کشورهای منطقه است» و «شعار نه غزه نه لبنان در ایران، خدمت به اسرائیل بود». در این میان تناقض اپوزیسیون جمهوری اسلامی در نوع خود جالب توجه است. آنها هم شعار نه غزه نه لبنان سر می دهند، هم مدعی دفاع از این انقلاب ها می شوند و سرانجام با ذوق زدگی و تحریف گری می گویند این انقلاب ها به جایی نرسیده و آمریکا بر اوضاع مسلط است! آنها کدام طرفی هستند؟ با جبهه ملت ها و مردم سالاری یا استبداد و استعمار؟!
5- انقلاب در ذات خود یک «خط» و «روند» است، نه «نقطه» و «حادثه». آغازی دارد و روندی و فرجامی. آغاز هر انقلاب به معنای اتمام و کمال آن نیست. انقلاب اگرچه شروع انفجاری و آمیخته به طغیان دارد اما تدریجی و زمانبر است. انقلاب ها و انقلابیون در طول مسیر و در چالش با موانع ساخته می شوند و به تعمیق و تکامل می رسند. از این نظر، نه تحولات تونس و مصر و لیبی و بحرین و یمن و عربستان به یک اندازه مشترک پیش رفته اند و نه هر یک از این انقلاب ها به پایان رسیده است. با این حال ارزیابی واقعی از این انقلاب ها آن نیست که چون هنوز با مطلوب و مدل آرمانی فاصله دارند، پس می توان اصل وقوع و تداوم انقلاب را انکار کرد یا نگاه صفر و یکی داشت. فاصله هست اما اصل انقلاب رخ داده و حرکت رو به جلو نیز در جریان است. نشان به آن نشان که نه در مصر، ژنرال ها با همه ترفندها و فشارها توانستند از برگزاری انتخابات و حاکم شدن اسلامگرایان بر دولت و پارلمان جلوگیری کنند و نه شدت سرکوب ها در بحرین، انتفاضه اسلامی را خاموش کرد بلکه حتی شراره های انقلاب در بحرین به ظاهر کوچک اکنون به جان خود عربستان که قرار است نقش ژاندارمی آمریکا در قبال حوادث بحرین و یمن و مصر و سوریه را ایفا کند و آتش نشان باشد، افتاده است.
انقلاب ها و انقلابیون به تجربه انقلاب کبیر اسلامی ما در فراز و نشیب مسیر ساخته می شوند. آنها به تدریج تجربه می آموزند، به غربال درمی آیند، چکش می خورند و ساخته می شوند. بازرگان و ابراهیم یزدی و بنی صدر و مسعود رجوی و دیگرانی بعد از آنها را خود انقلاب و مردم انقلابی ما غربال کردند. عیار آنها و خیلی های دیگر در کوره همین انقلاب معلوم شد. در فراز و نشیب انواع اتفاقات پس از انقلاب- و در عین خوش بینی برخی گروه ها به آمریکا- بود که عمق خباثت شیطان بزرگ و اینکه هیچ معامله ای با او جز مقاومت نمی توان کرد، پدیدار شد. انقلاب ها کانون رویش ها و ریزش هاست و البته در ذات «انقلاب اسلامی» ریزش ها اصلا قابل مقایسه با رویش ها و ثمر دادن ها نیست. ما به تجربه آموخته ایم که انقلاب خم رنگرزی یا چسب یک دو سه نیست. مطمئن هستیم تاریخ در هیچ یک از این کشورها دستخوش انقلاب اسلامی به پیش از 17 دسامبر 2010 بازنخواهد گشت و آمریکا پس از ضربه بزرگی که به گیجگاهش خورده سرپا نخواهد شد. در عین حال مسیر هیچ انقلابی در برابر استکبار و استبداد، اتوبان نیست. نه تنها سنگلاخ است، سنگ اندازی و فشار و تهدید و تطمیع هم هست. ما تجارب بزرگ و پرقیمتی در این مسیر داریم که می توان آنها را در اختیار دیگر ملت ها قرار داد. این مسئولیت ماست. و البته ملت ها در مسیر رشد، تجربه می اندوزند. اتفاقا بررسی تطبیقی این انقلاب ها و انقلاب 1979 ایران است که ویژگی ها و نقاط منحصر به فرد انقلاب کبیر اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) را «نقش برجسته» می کند.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « راهبرد ما در نبرد گفتمان ها » به قلم « صالح اسکندری » آورده است.
رقابت در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 بیش از تبار تاریخی و سیاسی بازیگران اصلی در کشور حول محور گفتمان هاست. گروه های مختلف اصولگرا یا بقایای اصلاح طلبان فی نفسه و فارغ از گفتمان سازی توانایی جلب اقبال عمومی را نخواهند داشت. گفتمان نقطه اتصال سیاسیون به جامعه است و هر چند مولود text است اما تنها در یک context یا بستر اجتماعی معنا می یابد و بر حسب زمان و مکان تغییر می کند. حداقل در دو دهه گذشته نبض گفتمان سازی در کشور در دست رهبر معظم انقلاب بوده است. معظم له با فهم عقلانی از واقعیت های اجتماعی گفتمان هایی را به فراخور ملاحظات کشور و منافع مردم طراحی کرده اند. بر همین اساس ایشان گفتمان عمومی در دهه چهارم انقلاب را عدالت و پیشرفت عنوان نمودند که البته این موضوع در دالان های تودرتوی اجتماعی جریان و سریان یافت و با جامعه پیوند برقرار کرد. در نیمه اول دهه چهارم انقلاب یعنی فاصله سالهای 1387 تا 1392 استرس و تاکید گفتمانی بیشتر روی مقوله عدالت بود و در نیمه دوم که مصادف با ریاست جمهوری یازدهم است انتظار می رود تاکید بیشتر روی موضوع پیشرفت باشد. پیشرفتی که در دل آن عدالت، معنویت و عقلانیت نیز وجود دارد. از این رو طراحی گفتمانی جریانات و گروه های سیاسی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری آینده می بایستی معطوف به گفتمان مادر که همان گفتمان پیشرفت است صورت بپذیرد.
البته در کارزار نبرد گفتمان ها دشمنان انقلاب اسلامی نیز بیکار ننشسته اند. دشمن نیز با فهم این واقعیت که پیشرفت، امروز به گفتمان اصلی در کشور با پیوند های غیر قابل انکار اجتماعی تبدیل شده است در صدد است با بازگشایی یک کژراهه گفتمانی، جامعه را از مسیر اصلی پیشرفت منحرف و در نهایت راه های پیشرفت کشورمان را مسدود نماید. دشمن برای انحراف ملت ایران از مسیر پیشرفت یک قید به گفتمان پیشرفت زده است و آن مقوله "سازش" است. یعنی اینکه ما به عنوان دنیای غرب این واقعیت را باور داریم و می پذیریم که ایرانی ها می خواهند پیشرفت کنند اما این پیشرفت تنها با سازش و مصالحه ممکن است. حتی غرب تحریم ها و محاصره اقتصادی را تشدید می کند تا با دامن زدن به نارضایتی های عمومی و به تعبیری "فشار از پایین"مسئولین را به این باور برسانند که پیشرفت ایران تنها از طریق مصالحه و کوتاه آمدن در برابر جبهه کفر و نفاق به سرکردگی دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی میسر است. پیاده نظام داخلی دشمن نیز با این استدلال که " یا ما اشتباه می کنیم یا دنیا" بومی گرایی در پیشرفت و نقشه ایرانی و اسلامی توسعه را به استهزاء می گیرند و مبلغ همگرایی و هضم شدن در اقتصادی می شوند که حباب آن با یک بحران مالی و مشتی دلار تقلبی ترکید. همگرایی مصنوعی که امروز در اتحادیه اروپا رو به فروپاشی است و بحران اقتصادی تسلسلی که گریبان یکی پس از دیگری کشورهای عضو این اتحادیه را گرفته است.اظهارات اخیر برخی در خصوص رابطه با آمریکا و غش و ضعف کردن های پس پرده برخی دیگر برای برقراری رابطه با آمریکا و کوتاه آمدن در مذاکرات هسته ای و ... در دل همین گفتمان صورت می پذیرد.این در حالی است که تاریخ 150 ساله ایران که دغدغه پیشرفت در ذهن اندیشمندان، متفکران و روحانیت ما به وجود آمد نشان داده است که سازش با غرب نه تنها مسیر پیشرفت را هموار نمی کند بلکه علت العلل عقب ماندگی کشور ما در یکی دو قرن گذشته سرسپردگی به غرب و تضعیف روحیه اعتماد به نفس ملی است. برای ملت ما روشن است که گفتمان پیشرفت تنها با راهبرد "مقاومت" در برابر زیاده خواهی های آمریکا و همپیمانانش قابل دستیابی است. در واقع حوادث مشروطه، کودتای رضاخان آلاشتی، ملی شدن صنعت نفت و پیروزی انقلاب به ایران و ایرانی ثابت کرده که پیشرفت در گرو مقاومت است و مصالحه با دشمن چیزی جز عقب افتادن از قافله پیشرفت به ارمغان نمی آورد.
گفتمان ( پیشرفت- سازش) یک مسیر انحرافی در راه رسیدن به قلل رفیع یک ایران پیشرفته است و انتهای این مسیر انحرافی دره عمیق عقب ماندگی و فلاکت است. تجربه ای که نزدیک به دو قرن گریبانگیر ملت ایران بود. بیش از 3 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد و دستاوردها و موفقیت های ملت ایران نشان می دهد که گفتمان (پیشرفت - مقاومت) تنها راه تعالی و ترقی ایران زمین می تواند باشد. هر کجا مقاومت کردیم، هر کجا بر خط روشن و بنیان مرصوص امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری حرکت کردیم نتیجه ای جز پیروزی نداشتیم و هر جا اجتهاد کردیم و کوتاه آمدیم روز به روز بیشتر عقب نشستیم.
در عین حال باید هوشیار بود چرا که دشمن در صدد است نمایش تقابل دو گفتمان مقاومت و سازش را روی صحنه کشور بیاورد. دشمن جنگ روانی گسترده ای را به راه انداخته است تا با سیاه نمایی اوضاع کشور، بزرگ نمایی آثار تحریم ها و تهدیدها، اخلال در مسیر خدمت رسانی اقتصادی به مردم، تضعیف روحیه امید به آینده و... فشارها را بر روند تصمیم گیری و تصمیم سازی در کشور افزایش دهد و مقدمات نبرد گفتمان ها را فراهم کند. تحریم ها دستاورد چندانی برای دشمن نداشته اما بزرگنمایی گسترده ای در برخی محافل سیاسی ضد انقلاب و انحرافی، رسانه های خارجی و برخی رسانه های داخلی در خصوص آثار تحریم ها در داخل صورت می پذیرد. این در حالی است که بر اساس آخرین اخبار دریافتی نه تنها اوضاع اقتصادی و مالی کشور بد نیست بلکه حتی در برخی حوزه ها اخبار امیدوار کننده ای از پیشرفت کشور به گوش می رسد. همین چند روز پیش اعلام شد که ایران به جمع 5 کشور تولید کننده لوکوموتیو در دنیا پیوست. بیمه کشتی های ایرانی تکمیل شده است و از این پس برای بیمه نفتکش ها مشکلی وجود ندارد. بر اساس اخبار رسیده به ما تنها وصولی درآمدهای نفتی و میعانات گازی در سال 1390 بالغ بر 94 میلیارد دلار بوده است. ایران امروز جزء 6 کشور تولید کننده توربین های گاز و بخار در دنیاست. کانال های موازی برای انتقال پول در دنیا بسیار زیاد است و برای فروش نفت وانتقال آن به داخل کشور هزار راه وجود دارد. قیمت دلار طی روزهای گذشته نزولی بوده است و ان شاء الله در یک حرکت انقلابی و حیرت انگیز به نرخ های سابق خود باز خواهد گشت.
امروز فضای عمومی جامعه نیازمند آرام سازی، تقویت روحیه امید به آینده، مدیریت التهاب و رفع نگرانی های مردم است. از این منظر اقدامات دولت به عنوان اصلی ترین متولی برطرف کردن مشکلات اقتصادی روزمره مردم بیش از همه به چشم می آید. دولت باید ابتکار عمل را در مهار گرانی ها که بیشتر جنبه روانی دارد به دست بگیرد و مانع از پیشبرد راهبرد دشمن گردد.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « تحلیل سیاسی هفته » آورده است.
این هفته آخرین روزهای ماه شعبان سپری میشود و هفته آینده امت اسلامی وارد ماه ضیافت الهی شده و در پای سفره پرمعنویت رحمت و مغفرت باریتعالی قرار میگیرد. در عظمت این روزها و لحظه باید گفت که پیامبر گرامی اسلام - که درود بیپایان خدا بر او و خاندان مطهرش باد - روزهای پایانی ماه شعبان نوید آمدن رمضان المبارک را به امت داده و در خطبهای شیوا و پرارج که گویی همین امروز نیز امت اسلام را مخاطب خود دارد، میفرمودند: "ای مردم! آگاه باشید که ماه رحمت و مغفرت الهی به شما روی آورده است؛ ماهی که بهترین ماهها و روزها و شبها و ساعاتش بهترین روزها و شبها و ساعات است. ماهی که خدا با تکریم ویژه، شما را به میهمانی خود دعوت کرده و نفسهای شما را به منزله تسبیح و دعاهایتان را مستجاب فرموده است. درهای بهشت در این ماه باز و درهای جهنم بسته است... پس، از خداوند بخواهید شما را به روزهداری و تلاوت قرآن در این ماه موفق بدارد."
پیامبر اکرم در پایان این خطبه ارزشمند در پاسخ به پرسش زیبای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام که از وجود مقدس عصاره خلقت سؤال کردند "بهترین کارها در ماه مبارک چیست؟" فرمودند: "اجتناب از گناهان". واقعیت تأسف بار اینست که کثرت اشتغالات در امور مادی و سیاسی در سالهای اخیر آنچنان فضایی را در میان مردم و مسئولین جامعه ایجاد کرده که همگی نیازمند شدید تقویت روحی و معنوی در حوزه فردی و توجه به فضائل اخلاقی در حوزههای اجتماعی هستیم. باید توجه داشت ماه رمضان اگر مبارک است، که هست، برای اینست که به برکت آن، معصیتها از بین رفته و زمینههای تعالی فردی و جمعی فراهم آید و به این ترتیب زندگی اجتماعی ما تحت الشعاع اخلاق و معنویت قرار گیرد. پس، حالا که چنین است همه باید در جهت باز گرداندن فرهنگ و معنویت به جامعه که موجودیت و استقلال نظام در گرو آنست به شدت تلاش کنیم که در این میان وظیفه علما، صاحبان قلم و رسانه، سخنوران، خطبا، وعاظ، فعالان سیاسی و همه کسانی که مسئولیتی بر دوش دارند اینست که از فرصت ماه رمضان استفاده کرده و در پرتو برکات این ماه عظیم، دلها را پاک و به یکدیگر نزدیک کنند.
در موضوعات خبری خارجی، سفر کلینتون به منطقه، اوجگیری تظاهرات مردمی در عربستان، کشتار فجیع مسلمانان در میانمار و تحولات سوریه، مهمترین رویدادهای هفته جاری بودند.
کلینتون، وزیر خارجه آمریکا در آخرین مرحله از سفر منطقهای خود به فلسطین اشغالی رفت و در واقع ماحصل مأموریت خود را با مقامات رژیم صهیونیستی در میان گذاشت. مهمترین بخش از مأموریت منطقهای وزیر خارجه آمریکا را دیدار وی از مصر تشکیل میداد که بازتاب گستردهای نیز داشت. کلینتون در مصر تلاش کرد دولت جدید این کشور را به حرکت در جهت سیاستهای منطقهای آمریکا متقاعد سازد و به همین دلیل یکی از بحثهای وی در دیدار با رئیسجمهور جدید مصر، گرفتن تضمین از وی برای پایبندی به پیمان کمپ دیوید بود.
کلینتون در مصر با تکرار ادعاهای قبلی واشنگتن مبنی بر اینکه آمریکا حامی انقلاب مصر است کوشید وجهه مثبتی از آمریکا ارائه دهد، این درحالی بود که همزمان مردم مصر تظاهرات اعتراض آمیزی علیه سفر کلینتون ترتیب دادند.تظاهر کنندگان با سردادن این شعار که "مصر از کلینتون استقبال نمیکند" و "مداخلات آمریکا در امور مصر باید پایان یابد"، خشم خود را از این سفر بروز دادند. حتی هنگامی که کلینتون برای سخنرانی در یک دانشگاه مصر حاضر میشد معترضین با کفش و گوجه فرنگی از وی استقبال کردند.
واقعیت این است که مردم مصر، علیرغم تلاشهایی که واشنگتن به کار برده است، آمریکا را دوست انقلاب خود نمیدانند و مسئولیت بخش اعظم مشکلاتی را که به خصوص از ناحیه نظامیان و وابستگان به رژیم گذشته در مسیر انقلاب پیش آمده است را متوجه حمایتها و دخالتهای پشت پرده آمریکا میدانند. به زعم مردم مصر، شورای نظامی اقدامات خود در مقابله با خواستهای انقلابی مردم را با پشت گرمی و حمایتهای خارجی بویژه دولت آمریکا به پیش برده و میبرد.
عربستان، هفته ناآرامی را پشت سر گذاشت و اعتراضات ضد رژیم که از زمان شروع قیامهای منطقه در دو سال قبل، آغاز شده است در این هفته به اوج خود رسید. گزارشهایی که علیرغم محدودیتهای خبری به بیرون از این کشور درز کرده است حکایت از آن دارد که قیام آزادی خواهانه، عدالت طلبانه و ضد دیکتاتوری مردم عربستان به مناطق دیگر این کشور از جمله به شهر مدینه رسیده است که قطعاً نگرانیهای جدی برای رژیم ریاض ایجاد میکند.
حکومت عربستان با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و سیاسی و موقعیت اقتصادی پدید آمده از دلارهای نفتی، از زمان شروع خیزش مردمی در کشورهای عربی تلاش گستردهای را به کار بست تا این کشور را آرام و با ثبات جلوه دهد و اینگونه وانمود میکرد که مردم عربستان از شرایط حاکم رضایت دارند ولی اتفاقات اخیر به خصوص اعتراضات هفته جاری، این نقشه را نقش بر آب کرد و گوشهای از واقعیتهای جامعه عربستان و ظلم و جور و خفقان حاکم بر مردم این کشور را آشکار ساخت.
رژیم عربستان، در این میان، به جای اینکه به خواستههای برحق و قانونی مردم معترض پاسخ مثبت دهد، به تکرار اقدامات و اعمال رژیمهای دیکتاتور همتایش در دیگر کشورهای عربی، از جمله، سرکوب اعتراضات و دستگیری مبارزان سرشناس پرداخت. دستگیری شیخ "نمر النمر" از روحانیون شیعه و مبارز عربستانی که به شکل وحشیانهای توسط ایادی رژیم صورت گرفت و منجر به مجروح شدن شدید وی شد تازهترین تلاش منفعلانه از سوی رژیم برای خاموش کردن اعتراضات بود که نتیجه عکس داد و موجب برافروختهتر شدن خشم مردم گردید. اکنون شرایط در عربستان، همچنانکه بسیاری از ناظران نیز اشاره میکنند بسیار حساس است و این کشور در آستانه یک قیام سراسری و سرنوشت ساز قرار دارد.
این هفته، گزارشها و تصاویر مربوط به قتل عام مسلمانان کشور میانمار منتشر شد که جهان را شوکه کرد. در تصاویر منتشر شده، هزاران جسد مشاهده میشود که به طرز وحشیانه قتل عام گردیده و بسیاری نیز به آتش کشیده شدهاند. ارقام متفاوتی از 20 هزار تا 50 هزار کشته درباره حادثه میانمار منتشر شده است ولی به دلیل اینکه دولت میانمار هیچ منبع خبری مستقل را به مناطق مسلمان نشین راه نداده و این منطقه را در محاصرهای شدید قرار داده است، ابعاد فاجعه به درستی روشن نمیباشد.
مسلمانان برمه که جمعیت آنها بالغ بر 6 میلیون نفر است از دیرباز مورد ظلم و تعدی اکثریت بودایی این کشور قرار داشتهاند و رژیم حاکم نیز به جای اینکه از این اقلیت بزرگ حمایت کند با افراطیون بودایی همصدا شده و مسلمانان را "اقوام خارجی" قلمداد کرده که باید یا در اردوگاهها اسکان داده شوند و یا این کشور را ترک کنند.
تنشهای اخیر میان بوداییهای افراطی و مسلمانان که عمدتاً در غرب این کشور و در ایالت "آراکان" ساکن هستند پس از حمله یک گروه افراطی بودایی به اتوبوس حامل مسلمانان و کشتار مسافران آن در اردیبهشت گذشته و متعاقب آن کشته شدن یک بودایی در پاسخ به این حمله آغاز شد که هم اکنون به شکل حملات بسیار وحشیانه به مناطق مسلمان نشین ادامه دارد. هزاران خانه متعلق به مسلمانان به آتش کشیده شده است و صدها هزار نفر به مناطق هم مرز با بنگلادش پناه بردهاند که در وضعیت بسیار وخیمی به سر میبرند. تاکنون واکنش قابل انتظار از جانب مجامع بینالمللی و دولتهای مسلمان به این جنایت انجام نگرفته و فقط سازمان همکاری اسلامی بیانیهای در محکومیت این کشتار هولناک صادر نموده است. مجامع غربی نیز در این باره همچنان سکوت کردهاند. ضرورت دارد دولتهای اسلامی به یاری مسلمانان میانمار بشتابند و با فشارهای همه جانبه به دولت میانمار، از ادامه جنایات علیه مسلمانان این کشور جلوگیری کنند.
این هفته، اوضاع سوریه نیز کماکان متشنج بود و درگیری نیروهای دولتی با تروریستها و شبه نظامیان ادامه یافت. همزمان در صحنه بینالمللی تلاشهایی برای پایان دادن به این بحران صورت گرفت از جمله اینکه، کوفی عنان فرستاده سازمان ملل به روسیه رفت و با مقامات این کشور به رایزنی پرداخت. مقامات روسیه در پایان این گفتگو بار دیگر بر حمایت خود از طرح کوفی عنان تاکید کردند. پیش از این دیدار لاوروف وزیر خارجه روسیه در گفتگویی مطبوعاتی بر حمایت مسکو از حکومت سوریه تاکید کرده بود. وی ضمن تکرار موضع مسکو در مخالفت با دخالت نظامی در سوریه، غربیها را به دلیل تلاش برای جنگ افروزی در سوریه، شدیداً مورد انتقاد قرار داد. در تازهترین تحول، دیروز در یک حمله انتحاری به ساختمان امنیت ملی سوریه در دمشق، وزیر دفاع سوریه و معاون وی به قتل رسیدهاند. در همین حال دولت سوریه اعلام کرد صدها نفر از مهاجمین مسلح را که در نقاط مختلف دمشق کمین کرده و قصد انجام عملیات داشته اند، به قتل رسانده است. این اقدام نشان دهنده شدت یافتن اقدامات تروریستی مخالفان مسلح از یکطرف و هوشیاری و تسلط ارتش سوریه از طرف دیگر میباشد. همزمان، شورای امنیت سازمان نیز قرار است درباره تمدید مأموریت نیروهای ناظر سازمان ملل در سوریه تصمیم گیری کند. آمریکا و غرب درصدد هستند با استفاده از بند هفتم منشور سازمان ملل راه را برای مداخله نظامی در سوریه و براندازی حکومت بشار اسد هموار نمایند. ولی روسیه اعلام کرده چنین قطعنامهای را وتو خواهد کرد. اگر روسیه در این موضع ضد غربی خود پایدار بماند، فقط چگونگی مقابله دولت بشار اسد با مخالفان مسلح است که میتواند وضعیت آینده سوریه را رقم بزند.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « تناقض در گفتار برنانکه » به قلم « پویا جبلعاملی » آورده است.
جالب اینجاست که وی در همین سخنرانی خواستار آن شد تا هر چه سریعتر اختلافات در مورد راههای رسیدن به کسری بودجه مرتفع شود. نگاه دووجهی وی به سیاستهای پولی و مالی بسیار جالب توجه است. وی در عین حال که روند بهبود اقتصاد آمریکا را کم قدرت میبیند برای گریز از این وضعیت، از آمادگی فدرال رزرو برای انجام سیاستهای انبساطی پولی سخن میگوید، اما در عین حال خواستار کاهش کسری بودجه است که به تعبیری میتوان آن را سیاست مالی انقباضی توصیف کرد. آیا این رویکرد متناقض نیست؟ زیرا اگر از نظر وی باید برای تسریع بهبود اقتصادی کاری کرد وی نباید آن چنان دغدغهای برای کاهش سریع کسری بودجه داشته باشد.
پاسخ اما، در رویکردهای اقتصادی برنانکه نهفته است. برنانکه را میتوان یک پولگرا دانست. وی تحت تاثیر فریدمن و مکتب پول گرایی است که در آن به جای استفاده از سیاستهای مالی برای جلوگیری از رکود و تثبیت اقتصادی از سیاستهای پولی برای ثباتسازی اقتصاد استفاده میشود و این اعتقاد در این مکتب وجود دارد که سیاستهای مالی از طریق کسری بودجه نه یک راهحل برای رکود و بهبود است که در نهایت میتواند موجب بیثباتی بیشتر اقتصاد شود. مکتب پولی بر آن است که شاید بتوان با افزایش عرضه پول در دوره رکود، مردم را ترغیب به مصرف و سرمایهگذاری بیشتر کرد و این خود منجر به بهبود وضعیت اقتصادی شود، اما این تغییر از درون مکانیسم بازار خود نمایی میکند، در حالی که راهحل کینزی سیاست مالی انبساطی، بر مخارج بیشتر دولت تاکید دارد و این به معنای افزایش حجم و مداخله دولت در اقتصاد است و با روح اقتصاد بازار که مبتنی بر رقابت و نوآوری است، همخوانی ندارد.
البته این مساله صحیح است که افزایش نقدینگی خود مداخله نهاد حکومت در بازار پول است، لیکن این مداخله به مراتب برای اقتصاد آزاد کم خطرتر از سیاستهای مالی انبساطی از طریق کسری بودجه است. این امری است که گویی بیشتر اقتصادهای توسعه یافته نیز به آن رسیدهاند و نقطه تمرکز سیاستهای تثبیتی را در گرو عملکردهای بانکهای مرکزی جستوجو میکنند. با این وجود نباید فراموش کنیم که این تنها راهحلی برای اقتصادهای پیشرفته با تورمهای ناچیز است و سیاستهای انبساط پولی برای کشورهایی که با تنگناهای عرضه مواجهند و تورمهای افسار گسیخته دارند، ناکار آمد خواهد بود.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « اصلاح وضعیت اقتصادی وظیفهای همگانی » به قلم « محمد حسین روانبخش » آورده است.
هشدار به دولت درباره پیامدهای تصمیمهای عجیب، بدون پشتوانه کارشناسی و خلقالساعه در زمینه اقتصاد از اولین روزهای تشکیل دولت نهم از طرف کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی منتشر میشد ولی همه آنها با بیاعتنایی کامل دولتمردانی مواجه میشد که آن روزها بر ابرها سوار بودند و همه را از جایی بالاتر از زمین نگاه میکردند. این انتقادها و هشدارها، زمانی که با گرانیها در سال 1385 همراه شد، بازهم مورد توجه دولتمردان قرار نگرفت و جالب آنکه دولت اصلا گرانی را قبول نداشت و به تبع آن حرف اقتصاددانها را هم خریدار نبود! احمدی نژاد پس از پایان نوروز 1385 در حالی که گرانی در حوزههای مختلف مردم را به ستوه آورده بود اعلام کرد که نه تنها گرانی وجود ندارد بلکه قیمت بعضی کالاها پایین هم آمده است! چند ماه بعد که دیگر نمیشد از این حرفها زد ، توجیهات جالبی در مورد بعضی افزایش قیمتها عنوان شد. احمدینژاد چند ماه بعد در گفتوگو با مردم گفت که اشتباه یک نفر در خرید گران شیر باعث شده لبنیات افزایش قیمت پیدا کند که رفع میشود و...و بدین گونه دولت به راهی میرفت که نتیجهاش مشخص بود.
بیتوجهی به این هشدارها بود که باعث شد استادان دانشگاه و اقتصاددانها چند بار با نوشتن نامههایی سرگشاده و مشترک، سعی کنند دولت را از راه کجی که در پیش گرفته باز دارند.برای مثال درخرداد ماه 1386 بیش از55 اقتصاددان مطرح کشور که همگی از اساتید دانشگاههای معتبر ایران هستند در نامهای مستند و انتقادی به محمود احمدینژاد با تشریح عملکرد واقعی دولت نهم در آن دوره، هشدار دادند «هزینه تصمیمات غیرعلمیو شتابزده، بسیار سنگین و غیرقابل بازگشت است که در نهایت توسط مردم ایران و به ویژه گروههای کم درآمد پرداخت میشود».
نویسندگان این نامه تحلیلی که عصرگاه دوشنبه 21/3/1386 منتشر شد، با انتقاد از بیتوجهی احمدینژاد به اصول علم اقتصاد ابراز نگرانی کردهاند که «با تداوم تصمیمات شتابزده و غیرکارشناسی دولت نهم، اقتصاد کشور در وضعیت دشوارتری قرار گیرد و با گذشت زمان هزینه برون رفت از بحرانهای اقتصادی برای مردم و عاملان اقتصادی سنگینتر شود». آنها همچنین ابراز تاسف کردهاند که «بیاعتنایی دولت به نظرات علمیاستادان و کارشناسان در حوزه سیاستگذاری اقتصادی موجب گردیده است بسیاری از پیشبینیهای بدفرجام صاحبنظران تحقق یابد». اما حاصل این هشدارها چه شد ؟ احمدینژاد در نخستین واکنش رسمیبه این نامه، منتقدان دولت و تلویحاً اساتید اقتصاد را به «فضاسازی و انتشار اخبار دروغ در جامعه» متهم کرد و از اقتصاددانانی که «مدعی» هستند خواست «بیایند ادعای خود را به صورت علمیثابت کنند». وی در سخنرانی شدیداللحنی که در جمع منتخبان استان سمنان انجام شد، بخش مهمیاز اظهارات خود را به عملکرد «مافیا» در قبال دولت نهم اختصاص داد و یادآور شد «عدهای با کار مافیایی بعضی مواقع حقایق را دگرگون جلوه میدهند و دیگران را بهجای خود مینشانند و هدف آنها ضربه زدن به دولت است». وی حتی ایجاد شوک کاذب در بازار مسکن، اخلال در نظام دارویی کشور و واردات بیرویه شکر را از جمله اقدامات مافیایی این گروهها دانست و تاکید کرد «این شبکه مافیایی با فضاسازی و انتشار اخبار دروغ در جامعه اینگونه القا میکنند که فعالیتهای عمرانی دولت موجب افزایش تورم در جامعه شده است».
این داستان کم و بیش در همه سالهای گذشته ادامه داشته است و کار به جایی رسیده که دیگر، نه تنها اقتصاددانها، که همه کسانی را که تریبونی در اختیار دارند، به واکنش واداشته است تا شاید تاثیری کند. فشار اقتصادی به مردم حالا به جایی رسیده که در یک سال گذشته، مراجع تقلید هم به کرات درباره فشار گرانی و لزوم توجه دولت به این مقوله صحبت کردهاند ولی میتوان گفت که باز هم پاسخ دولت به این هشدارها، همان است که بود! در یکی دو ماه گذشته که احمدینژاد تقریبا در این زمینه ساکت بوده گویی محمد رضا رحیمیدر این زمینه، وظیفه سابق احمدی نژاد را به عهده گرفته است. 21 خرداد ماه گذشته، چند روز پس از سخنان آیتالله جوادی آملی درباره وضع بد اقتصادی و دشواریهای زندگی مردم و هشدار ایشان به مسئولان، اعلام کرد: وضع اقتصادی مردم خوب است!اصرار بر درستی این سخن پس از انتقاداتی که شد نشان داد که دولت و دولتمردان بر استقامت در راهی که در پیش گرفتهاند، اصرار دارند . معاون اول احمدینژاد البته مثل خود او میتواند درباره گرانیها هم توضیحاتی عجیب دهد و در همین راستا دو روز پیش دلیل گرانی مرغ را القای دشمنان دانست.
همه اینها را گفتیم تا این نکته بدیهی را بار دیگر اعلام کنیم که دولت نه میخواهد و نه میتواند با گرانیهای روزافزون، با مشکلات اقتصادی که مردم را روز به روز بیچارهتر میکند و با بلبشوی مدیریتی داخل کشور، مبارزه کند. ادامه این روند به ضرر همه است و بی شک به جایی میرسد که خوشایند دوستان این مملکت نیست و بر همین اساس است که باید همه کسانی که میتوانند قدمیدر اصلاح امور بردارند دست به کار شوند. اگر قوه مجریه این گونه بر سوء مدیریت خود اصرار دارد و حتی افتخار میکند، دیگر قوا و نهادهای این مملکت آیا مسوولیتی ندارند؟! آیا نباید آنها – لااقل – به فکر حل مشکل باشند؟ آیا درست است که به جای حل معضلی که روز به روز فربهتر میشود، صورت مساله را پاک کردو با سیاست «شتر دیدی، ندیدی؟» سعی کرد حواس مردم را به جایی دیگر جلب کرد تا روزگار بگذرد؟
جلوی ضرر را از هر جا بگیری منفعت است و هیچ مصلحتی، نمیتواند جایگزین ضرورت اصلاح وضعیت اقتصادی و پایان سوءمدیریتها شود. وظیفه مطبوعات و رسانهها بیان این تذکر است و ای کاش همه به وظیفه خود در این وادی عمل کنند.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « یک سفر دو دیدگاه » آورده است.
رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه دیروز راهی روسیه شد. در کنار گفت و گوهای طرفین درباره روابط دو جانبه و توسعه مناسبات میان دو کشور، نکته اساسی در رایزنیهای اردوغان را بررسی تحولات منطقه به ویژه سوریه تشکیل میداد. کارنامه روسیه و ترکیه نشان میدهد که طرفین دیدگاههای کاملا متفاوتی به سوریه دارند و در این رایزنی، نیز هر کدام تلاش کردهاند تا نظر دیگری را با تغییر همراه سازد. اولا ترکیه از ابتدای تحولات سوریه نقش بازیگری غرب را داشته به گونهای که بخش عمدهای از چالشهای سوریه برگرفته از تحرکات این کشور است. هرچند که آنکارا در گذشته سیاست تنش با همسایگان صفر را پیگیری میکرد اما اکنون این رویه تغییر کرده و ترکیه با تنش آفرینی براساس خواست غرب به دنبال تامین منافع است. سوریه از جمله مراکزی است که ترکیه به شدت سیاست بحران سازی را در آن پیگیری میکند. حمایت و آموزش گروههای تروریستی تحرکات گسترده سیاسی برای ایجاد اجماع جهانی علیه سوریه، استفاده از ابزارهای نظامی علیه دمشق که به سرنگونی جنگنده این کشور توسط ارتش سوریه منجر شد، میزبانی از مقامات و دستگاههای اطلاعاتی و نظامی غرب برای ضربه زدن به دمشق و...از جمله اقدامات ترکیه علیه این کشور است. این تحرکات چنان بوده که بسیاری تاکید دارند اگر ترکیه به سیاستهای خصمانه علیه ترکیه پایان دهد شرایط ثبات در این کشور برقرار خواهد شد.ثانیا روسیه در تحولات سوریه نگاهی مغایر با ترکیه را پیگیری می کند. مسکو میداند که جنگ با سوریه در اصل جنگ غرب با روسیه است. غرب با به آتش کشیدن و سلطه به سوریه تلاش دارد تا آخرین پایگاه سوریه در خاورمیانه را نیز نابود سازد و به نحوی خاورمیانه جدیدی بدون حضور روسیه را ترسیم سازد. با توجه به این شرایط روسیه از تمام امکانات و ابزارها برای مقابله با غرب در سوریه بهره میگیرد که نمود آن دو بار وتوی قطعنامه غرب در شورای امنیت است. مسکو به غرب هشدار داده است که برای حمایت از سوریه از ظرفیتهای نظامی استفاده خواهد کرد. با توجه به جایگاه سوریه، مسکو تلاش کرده تا با برگزاری اجلاسهای بینالمللی نظیر اجلاس ژنو و تاکید بر حضور کشورهای مهم و تاثیرگذار در برقراری ثبات در این کشور، حل مساله سوریه را پیگیری کرده است. با توجه به این شرایط میتوان گفت که دیدار اردوغان با مقامات روسیه، دیداری با دو دیدگاه متفاوت بوده که هر کدام تلاش کرده تا نظر دیگری را در قبال سوریه تغییر بدهد. اردوغان به دنبال سوق دادن روسیه به همگرایی با غرب و خط ضد سوری بوده در حالی که مسکو تلاش کرده تا ترکیه را از جرگه غرب جدا کرده و در چارچوب فرآیند سیاسی برای مساله سوریه قرار دهد.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « اعراب و نگاه به دور زدن تنگه هرمز »به قلم « علی رمضانی» آورده است.
در یک سال گذشته و با توجه به افزایش تنش بین ایران و غرب و همچنین کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کشور های منطقه اندک اندک تمایل خود را به دور زدن تنگه هرمز نشان داده اند .
در این بین اگر به تحولات ماه های گذشته نگاهی داشته باشیم باید گفت از یک سو با افزایش حضور نظامی وامنیت نیروهای غربی وامریکایی در خلیح فارس و همچنین تهدیدات یک سال گذشته تهران در بستن تنگه هرمز در شرایط ویژه اینک این کشورهای عربی منطقه هستند که بیش از هر زمانی به اتخاذ راهبرد دور زدن تنگه هرمز امید بسته اند. در این بین در هفته گذشته از یک سو شاهد انتقال 500 هزار بشکه نفت از از میدانهای نفتی حبشان به بندر فجریه از راه خط لوله استراتژیک «حبشان-فجیره» بوده ایم.
در این راستا امارات با این این خط لوله 360 کیلومتری نفت تولیدی در شرق ابوظبی را از میدانهای نفتی حبشان به بندر فجیره در ساحل دریای عمان منتقل کرد و قصد دارد تا با تکمیل این طرح و رساندن صدور صادرات نفت از این خط لوله به یک و نیم میلیون بشکه دیگر نیازی به انتقال 75 درصد از نفت صادراتی خود با نفتکش و از راه تنگه هرمز نداشته باشد .
از سویی دیگر نیز عربستان به عنوان مهمترین تولید کننده نفت تلاش کرده است تا با همین رویکرد به نوعی در راستای کاهش نقش استراتژیک تنگه هرمز گام بردارد. چنانچه این کشور نیز به تازگی خط لوله ای قدیمی متصل به دریای سرخ را برای انتقال روزانه یک میلیون و ششصد هزار بشکه نفت به سواحل دریای سرخ بازگشایی کرد. انتقال نفت در این خط لوله که از سال 1990 متوقف شده بود و در سالهای اخیر از آن برای انتقال گاز استفاده میشد، با ایجاد تغییراتی در آن برای انتقال نفت خام آماده شده است. در بعد دیگری از این راهبرد عراق نیز تلاش کرده است تا از وابستگی خود به تنگه هرمز بکاهد چنانچه هر چند برخی از سیستم خطوط لولهی فعال و برنامهریزی شدهی صادرات نفت عراق همچون مسیر عربستان سعودی متوقف و نیازمند تعمیرات اساسی است اما این کشور خطوط لوله هایی را به بانیاس سوریه و.. را نیز در نظر دارد .
آنچه مشخص است از یک سو هم اکنون روزانه تا 17 میلیون بشکه نفت، معادل 20 درصد از کل نفت معامله شده در جهان از تنگه هرمز عبور میکند. این تنگه که باریکهای با عرض 21 مایل دارد تنها دو مایل آن برای نفتکشهای بزرگ قابل عبور است نفت صادراتی امارات، عراق، قطر، کویت، عربستان و ایران را نیز از خود عبور می دهد .
در این بین هر چند راه اندازی خطوط لوله امارات و عربستان به تنهایی می تواند حدود دو تا سه میلیون بشکه نفت را جابجا کند، اما تا فاصله عبور هفده میلیون بشکه نفت از تنگه هرمز فاصله زیادی است.
لذا باید گفت جدا از عراق که به نوعی با محدودیتهایی در استفاده از خلیج فارس با توجه به ساحل کم روبرو است کشورهای شورای همکاری خلیج فارس اکنون میکوشند تا با تدوین استراتژی و راهبردهای دقیق نفتی وامنیتی بیش از هرزمانی از وابستگی خود به تنگه هرمز و بکاهند و مانع از تاثیر گذاری راهبردهای امنیتی وسیاسی ایران بر صادارت نفت آنان شود .در این راستا این راهبرد هر چند نیازمند اهرم ها و ابزارهای گسترده ای است اما بی شک در کوتاه مدت و بلند مدت میتواند بر منافع ملی و امنیت ایران نیزتاثیر گذار باشد.