کد خبر: ۶۶۸۳۵
زمان انتشار: ۱۱:۱۰     ۲۲ تير ۱۳۹۱
نگاهی به تحولات منطقه:
علی رغم این که «حضور» بن علی، مبارک و قذافی، خود باعث تضمین امنیت امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه می شد، ولی این بار این دولت ها، «سرنگونی» دولت سوریه را عامل امنیت خود می دانند. به تعبیر دیگر، در ارتباط با کشورهای انقلاب شده در آن ها، انقلاب، «تهدید کننده»ی امنیت رژیم صهیونیستی به شمار می رفت ولی در مورد سوریه...

بولتن نيوز- مهدی حقیقت‌خواه: از همان روزی که شهید محمد بوعزیزی در تونس، خودش را از فرط تحقیر، آتش زد، کسی فکرش را نمی کرد که زبانه ی آن، دامن حکام عرب غرب زده را بگیرد. حتی خود امریکایی ها هم که به ادعای خودشان، بهترین دستگاه های اطلاعاتی دنیا را دارند (و به کمک رسانه های خود، به تبلیغ این نکته مشغولند) و هیچ خبری ولو کوچک، از دست شان در نمی رود، نتوانستند پیش بینی کنند که چه اتفاقی در حال افتادن است. همان طور که هیچ وقت نتوانسته بودند، انقلاب اسلامی مردم ایران را پیش بینی کنند. وقتی که مردم تونس در خیابان ها، سقوط بن علی را فریاد می کردند و مصری ها در التحریر، خواستار استعفا و محاکمه‌ی مبارک بودند و زمزمه‌ی این بود که لیبی ها هم دیگر قذافی را نمی خواهند، غربی ها در این فکر بودند که چه طور می شود این انقلاب ها را از مسیر اصلی خارج و به منافع خود، پیوند داد. بعد از دو سال، وقتی به شیوه ی حرکتی امریکایی ها نگاهی گذرا می اندازی، می بینی که آنها به همه‌ی روش های قابل استفاده، متوسل شده اند. از تطمیع (تونس) و تزویر (مصر) گرفته تا تردید (یمن) و تهدید (بحرین) و حتی حمله‌ی نظامی (لیبی) و این یعنی همان کاری که یک انسان در حال غرق شدن انجام می دهد: چنگ زدن به هر کاری که از غرق شدن، نجاتش بدهد.

با پیروزی غرور آفرین مردم تونس، مصر و لیبی در سرنگونی حکام مورد حمایت غرب و متعاقب آن، روی کار آمدن اسلام خواهان در این کشورها از سویی و وجود آینده‌ی روشن برای انقلاب های یمن و بحرین و حتی به خطر افتادن ارکان حکومتی بهترین حامی غربی ها در منطقه، عربستان از سوی دیگر، این مسأله، بیش تر برای غربی ها روشن شد که روند حرکتی منطقه، به سمت اسلامی تر شدن پیش می رود و این یعنی تمامی راهبردهای مورد استفاده‌ی آنها با بن بست شکست مواجه شده است.

به نظر شما، در این شرایط، چه راهی برای غربی ها وجود دارد؟

رصد تحرکات امریکایی ها و هم پیمانان آنها نشان می دهد که راهبردی جدید طراحی و در حال اجراست: ایجاد «انقلاب هایی مصنوعی» (در ادامه ی همان انقلاب های رنگی) در نقاطی استراتژیک به کمک قدرت رسانه و البته به مدد امکانات نظامی. هدف اصلی آنها از این کار، کم رنگ کردن نیروی جبهه‌ی اسلام خواه در دو منطقه ی جنوب غرب آسیا و شمال افریقا و هم چنین، ایجاد هم پیمانانی جدید برای کنترل نقاط تأثیر گذار است. در این روش، امریکا و هم متحدانش، با حمایت از برخی مخالفین و تجهیز نظامی، اطلاعاتی، رسانه ای و سیاسی آنها، سعی در ایجاد براندازی دولت های مستقر و روی کار آوردن نیروهای نزدیک به خود داشته و در عین حال، این شرایط را در راستای سرایت موج «بهار عربی» به این کشورها تحلیل می کردند. برای اثبات ادعایم، دو مثال می زنم تا شرایط، مشخص تر شود:

سال هاست که دو کشور سوریه و سودان در دو منطقه‌ی جغرافیایی خاص و در خط و محور مقاومت، حضوری پر رنگ دارند. با همه‌ی نقدهایی که به دولت آقایان بشار اسد و عمر البشیر در عدم حل مشکلات عدیده‌ی زیرساختی و گاه جدی در حوزه‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دو کشور وجود دارد، باید بپذیریم که این دو کشور از بهترین حامیان جبهه‌ی مقاومت در مناطق خودشان هستند. نگاهی به تحولات دو سال اخیر در سوریه و بروز تلاطم هایی که در چند ماه اخیر در سودان شمالی رخ داده است، نشان می دهد که این نا آرامی‌ها نه تنها امتداد جنبش‌های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا نبوده، بلکه حاصل برنامه ریزی گسترده‌ی جبهه ی استکبار به رهبری امریکا به شمار می رود.

علی رغم این که «حضور» بن علی، مبارک و قذافی، خود باعث تضمین امنیت امریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه می شد، ولی این بار این دولت ها، «سرنگونی» دولت سوریه را عامل امنیت خود می دانند. به تعبیر دیگر، در ارتباط با کشورهای انقلاب شده در آن ها، انقلاب، «تهدید کننده»ی امنیت رژیم صهیونیستی به شمار می رفت ولی در مورد سوریه، انقلاب، «تأمین کننده»ی امنیت است. هم چنین، در تمامی انقلاب های منطقه، حکام، مورد حمایت کشورهای پادشاهی عرب بودند اما در ارتباط با سوریه چنین نیست و اجماعی سخت بین آل سعود، آل ثانی، آل خلیفه، آل صباح  و... وجود دارد. به همه‌ی اینها، ارتباط صمیمی و تاریخی دولت و ملت ایران و سوریه را اضافه کنید که می تواند خود، دلیلی بر حمایت امریکا از شورشیان در این کشور باشد.

در ارتباط با سودان شمالی نیز، اوضاع به همین منوال است. سال گذشته، غرب توانست پس از سال ها، با حمایت از شورشیان دارفور، جنوب سودان را جدا و قسمت های پر از نفت و اورانیوم را تحویل آنها دهد. ولی این، پایان قصه نبود. همسایگی سودان شمالی که در خود سرچشمه‌ی نیل را جای داده با مصر که حالا دیگر در کنار لیبی و تونس، خطی اسلام گرا را تشکیل می دهند، می تواند مهم ترین خطر برای رژیم صهیونیستی و امریکا باشد. تحولات اخیر در سودان شمالی نشان از طرحی پیچیده برای سرنگونی دولت این کشور و جلوگیری از تقویت خط مقاومت دارد. با در دست گرفتن اوضاع در سودان شمالی، هم آب سودان جنوبی که مراودات گسترده ای با رژیم صهیونیستی و امریکا دارد، تامین می شود و هم با استفاده از این اهرم، به دولت مصر فشاری مضاعف برای کسب امتیاز وارد خواهد شد.

به نظر می رسد، این دو نمونه، آخرین موارد از این دست نباشد. قبل از این، امریکا این مدل را در ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 امتحان کرد و با هوشیاری ملت و رهبری امام خامنه ای شکست خورد. شاید موارد دیگری مانند لبنان یا عراق هم پس از سوریه و سودان در پی باشد. نکته‌ی قابل توجه این که در این میان، مهم ترین وظیفه بر دوش مردم این کشورها و البته کشورهای دیگر برای شناخت و مبارزه با نقشه های امریکا در منطقه است. تاریخ سیاسی کشورهای منطقه نشان می دهد که در اذهان مقامات امریکایی و هم پیمانانش، چیزی جز دشمنی با ملت ها نبوده و نیست. سنت خداوند، تغییر ناپذیر است. باید به وعده‌ی الهی امیدوار بود که می فرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. و الذین کفروا فتعسا لهم و اضل اعمالهم». (سوره‌ي محمد(ص) / 7و 8)

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها