*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « صف مشترک تل آویو، ریاض، اربیل » به قلم « سعدالله زارعی » آورده است.
رژیم صهیونیستی درصدد است تا به جبران موقعیت های راهبردی که از دست می دهد، موقعیت های راهبردی جدیدی را جایگزین کند و به عبارت دیگر، صهیونیست ها در تلاشند تا اگر نتوانند چالش ها را مدیریت کرده و یا به فرصت تبدیل نمایند، موقعیت های جدیدی را از فرصت های بالقوه به وجود آورند و از این طریق موقعیت منطقه ای خود در دهه های گذشته را هرچند در سطحی بسیار نازل تر حفظ نمایند.
سقوط رژیم صدام حسین و روی کار آمدن متحدین ایران در عراق، سقوط رژیم حسنی مبارک و روی کار آمدن اسلام گراها در مصر و خیزش های تونس، یمن، بحرین، لیبی و... که جنبه های ضد صهیونیستی آنان انکارپذیر نیست، موقعیت رژیم غاصب اسرائیل را به خطر انداخته است. تحولات مصر مرزهای جنوبی و جنوب غربی این رژیم را کاملا ناامن کرده است اتفاقات پی در پی در صحرای سینا و بخصوص چندین عملیات در منطقه ایلات در نزدیکی مرزهای این رژیم با مصر و اردن نیز موقعیت امنیتی اسرائیل را بشدت متزلزل کرد این در حالی است که تل آویو نمی تواند از نتایج آنچه در اردن می گذرد و هر روز ممکن است بساط رژیم پادشاهی اردن را برچیند، اطمینان خاطر داشته باشد.
فروپاشی رژیم مبارک در واقع فروپاشی مهمترین رکن امنیت منطقه ای اسرائیل بود چرا که مصر در طول حدود 30 سال گذشته تاثیر عمده ای در بقاء این رژیم داشت. می توان با قاطعیت گفت که اگر فضای حاکم بر مناسبات قاهره- تل آویو شرایط امروز بود یا جنگ های 33 روزه و 22 روزه به وقوع نمی پیوست و یا دامنه مقابله با تجاوز ارتش رژیم صهیونیستی بسیار گسترش و شدت پیدا می کرد و امکانی برای ادامه حیات اسرائیل باقی نمی گذاشت. براین اساس می توان گفت که از این پس اسرائیل هرگز نمی تواند به جنگی مشابه جنگ 22 روزه یا 33 روزه فکر کند همین مسئله تکیه اسرائیل بر ارتش را کم اثرتر می کند و به «وجه امتیاز» آن آسیب می زند.
فروپاشی رژیم صدام حسین و جایگزین شدن متحدین ایران در حاکمیت این کشور، جبهه ضد صهیونیستی را منسجم تر و کارآمدتر کرده است. عراق جغرافیای سوریه، لبنان و فلسطین را به جغرافیای ایران وصل کرده و امکان تحرک این مجموعه را عملی تر کرده است. اتحاد عراق و ایران از یک طرف اقدامات ضد صهیونیستی را تسریع و تسهیل می کند و از طرف دیگر اقدامات صهیونیستی- غربی علیه این جبهه را خنثی می نماید. در این میان سرنوشت آنچه علیه سوریه طراحی و به اجرا گذاشته شد، برای اثبات این نظریه بسیار حائز اهمیت است. طی 16 ماه گذشته همه ظرفیت بین المللی و منطقه ای پای کارآمد تا نظام سیاسی سوریه را متلاشی کند در این ماجرا آمریکایی ها از حداکثر ظرفیت فشار استفاده کردند تا بشار اسد را از قدرت ساقط کنند اما این کار امکانپذیر نشد و هیچ تردیدی نیست که یکی از عوامل مهم آن کمک عراق به دولت بشار اسد بود اگر دولت عراق که بعد از ترکیه طولانی ترین مرز را با سوریه دارد و بخصوص به استان حساس «حمص» وصل است با آنچه آمریکایی ها به دروغ نام آن را «جامعه جهانی» گذاشته اند، همکاری و مرز استانهای خود را برای عبور تروریزم باز می کرد کار حکومت سوریه بسیار سخت می شد و شاید شدت فشارهای تروریستی کنترل سوریه را از دست ارتش و دولت این کشور خارج می کرد.
عدم همراهی دولت عراق با برنامه ضد سوری آمریکا و اعمال کنترل بر مرزهای خود عملا در زنجیره تروریزم مرزی خلل ایجاد کرد و پس از آن اردن هم به کنترل مرزهای خود با سوریه روی آورد. با این وصف اینک اسرائیل به تجربه دریافته است که همگرا شدن دولت عراق و ایران موقعیت طرح های غربی، عربی و صهیونیستی را به مخاطره جدی انداخته است و به میزانی که معلوم شود عملی شدن چنین طرح هایی علیه مقاومت منطقه با مشکل جدی مواجه است، جرات اقدامات ضد صهیونیستی افزایش می یابد.
رژیم صهیونیستی در تکاپو برای جبران این محدودیت ها، درصدد است موقعیت های جدیدی به دست آورد. با بررسی مجموعه رفتارها و رفت وآمدها می توانیم بگوئیم از نظر محافل استراتژیک اسرائیل سه موقعیت قابل جایگزین در سطح منطقه و در محدوده ای که انقلاب های اسلامی ملت های عرب به وقوع پیوسته است وجود دارد؛ «پان وهابیسم»، «پان کردیسم» و «پان آفریکانیسم»، پان وهابیسم که با القاعده رابطه پدر و فرزندی دارد در منطقه شبه جزیره عربستان و هر کشور اسلامی که اهل سنت آن از «جامع المدینه» تبعیت مذهبی دارند، می تواند مناقشه مذهبی را برانگیزد و جبهه مقاومت که ترکیبی از سنیان و شیعیان است را تحت تاثیر قرار دهد. از منظر صهیونیست ها پان وهابیسم دارای یک ظرفیت مناسب است و به زعم صهیونیست ها می تواند با یک پیوست اطلاعاتی- امنیتی چالش بزرگی را فراروی جبهه مقاومت بگشاید. کما اینکه پان وهابیسم طی حدود 4 ماه گذشته محور اقدامات خشن و تروریستی علیه مردم و نظام سوریه بوده و آمارها و ارزیابی ها بیانگر آن است که در 4 ماه گذشته حداقل 80 درصد عملیات های تروریستی توسط وهابیون (القاعده) صورت گرفته و سهم گروه هایی که تحت عنوان «ارتش آزاد» و... فعالیت می کنند، حدود 20 درصد می باشد. در عراق و پاکستان نیز ترورها توسط وهابیون و شاخه امنیتی آن (القاعده) صورت می گیرد. برخی از این وهابیون تروریست که در سوریه دستگیر شده اند به ارتباط با رژیم صهیونیستی اعتراف کرده اند و اسنادی که توسط دستگاههای اطلاعاتی لیبیایی منتشر شده نیز از ارتباط عوامل وهابی لیبی (مجالس العسکریه و...) با رژیم صهیونیستی حکایت می کند.
یکی دیگر از نقطه امیدهای صهیونیست ها، «پان کردیسم» است. ارتباط اسرائیل و بعضی از رهبران کردها به زمان شکل گیری رژیم نامشروع اسرائیل در دهه 1320 برمی گردد. در آن زمان انگلیسی ها همزمان به رهبران آژانس یهود و رهبران کرد وعده تحقق کشوری یهودی و کشوری کردی را داده بودند ولی تحقق وعده آنان به کردها عملا با چالش مواجه گردید و از آنجا که اولویت درجه یک انگلیسی ها هم نبود، به تحقق نپیوست اما سران رژیم صهیونیستی با هدف تضعیف جبهه اسلامی عربی با بعضی از سران کرد در تماس بودند و به آنان در حوزه های اطلاعاتی و تسلیحاتی کمک می کردند.
با شروع انقلاب های اسلامی منطقه، رؤسای حزب دمکرات کردستان عراق گمان کردند که با اعمال فشار بر دولت بغداد می توانند امتیازات خاصی بدست آورده و احیاناً می توانند جدایی کردستان عراق را محقق نمایند. رژیم صهیونیستی که از آغاز اشغال عراق در قالب شرکت های خصوصی اقتصادی در شمال این کشور حضوری اطلاعاتی داشت، با نزدیک شدن به دولت اقلیم سعی کرد که سران کرد را درباره ایده «کردستان بزرگ» و « دولت مستقل کرد» تحریک نمایند. این مسئله در ماه های گذشته به چالش عمده دولت عراق و دولت اقلیم تبدیل شده است. هدف عمده آلترناتیو «پان کردیسم» تضعیف همزمان دولت های عراق، سوریه، ایران و ترکیه است که طی ماه های پس از آغاز خیزش اسلام گرایی در منطقه عمدتا به سمت عراق و سوریه کشیده شده است البته درباره سوریه این سیاست چندان موفقیتی دربر نداشت و از این رو «حسکه» طی 16ماه گذشته یکی از استانهای آرام سوریه بود. برخلاف رویکرد «پان وهابیسم» که ماموریتش دامن زدن به مناقشات مذهبی است، رویکرد «پان کردیسم» عمدتا به عنوان اهرم فشار بر دولت های عراق و سوریه عمل کرده و کاستن از قدرت دولت های مرکزی را هدف قرار داده است.
یکی دیگر از امیدهای رژیم صهیونیستی برای عبور از شرایط بحرانی فعلی «پان آفریکانیسم» است. پان آفریکانیسم گاهی در برابر پان عربیسم و گاهی در برابر پان اسلامیسم مطرح شده است و بیش از آنکه ماهیت مذهبی داشته باشد ماهیت قوم گرایانه دارد. این حرکت عمدتا آن دسته از کشورهای آفریقایی را دربر گرفته که ترکیب جمعیتی شان مسلمان- مسیحی است. پان آفریکانیسم بدون آنکه هویت دینی داشته باشد در واقع مسیحی بنیاد و به بیان دیگر، غرب بنیاد است. رژیم صهیونیستی در طول 60 سال گذشته به جمعیت های مسیحی در کشورهای با اکثریت مسلمان- از شرق میانه تا غرب میانه آفریقا- به چشم یک فرصت مهم نگاه کرده است. در این میان از این حرکت در آن دسته از کشورهای مسلمان آفریقایی که نسبت به آرمان فلسطین حساسیت بیشتری داشته اند، استفاده شده و این دولت ها رابا چالش مواجه گردانیده است. درگیری های 6 استان جنوب سودان با دولت مرکزی سودان و درگیری های سه استان غربی دارفور سودان با همین مبنا دنبال شده است. وقتی رهبر سودان جنوبی اولین سفر خود پس از تجزیه جنوب را به تل آویو انجام داد کمترین تردیدی باقی نگذاشت که سلسله جنبان این حرکت پان آفریکانیسم، اسرائیلی ها بوده اند. پان آفریکانیسم فقط به حکومت ها و دولت ها چشم ندوخته بلکه از آنجا که کمربند- از میانه شرقی تا میانه غربی- آفریقا روی نفت و گاز و سایر ذخایر استراتژیک قرار دارد، سیطره اقتصادی بر آفریقا یکی از راهبردهای اساسی پان آفریکانیسم با محوریت رژیم صهیونیستی است.
در یک کلام رژیم صهیونیستی امروز تلاش می کند تا محور جدیدی که هویت امنیتی دارد و بر توسعه شکاف های میان کشورها تاکید می کند را جایگزین محور سنتی نماید و در این میان رژیم عربستان در نقطه میانی آن قرار دارد، رژیم سعودی به غیر از آنکه از طریق وهابیت (و القاعده) خود نقش عمده ای در تعمیق شکاف ها در مجامع اسلامی دارد، پشتیبانی کننده مالی و تسلیحاتی نیروهای شورشی و طغیانگر در کشورهای آفریقایی هم هست و تلاش می کند تا با استفاده از پول مناطق کردی را هم تحت تاثیر قرار دهد.
اما البته خیزش اسلامی- مردمی منطقه پرقدرت تر از آن است که اجازه شکل گیری به این چرخه جدید بدهد کما اینکه تظاهرات ضد سعودی این روزهای مردم عربستان و عقب نشینی مسعود بارزانی از مواضع قبلی و عقب نشینی اخیر نیروهای جنوب سودان نشان می دهد راه برای بازسازی اسرائیل بسته است.
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « امتحان تحریم ها و نفاق سیاسی- اقتصادی »به قلم « صالح اسکندری » آورده است.
تحریم های سیاسی و اقتصادی ایران موضوع جدیدی نیست و طی 32 سال گذشته - از اشغال لانه جاسوسی آمریکا در سال 1358 تا به امروز- جمهوری اسلامی همواره در معرض تحریم بوده است. مسبوق به سابقه بودن فشارهای سیاسی و اقتصادی بر ایران طی سه دهه گذشته تجارب و رهیافت های گرانبهایی را برای زیست اقتصادی در شرایط تحریم ایجاد کرده است. امروز غربی ها تصور می کنند با افزایش فشار تحریم ها و جنجال آفرینی می توانند ملت و دولت ایران را به زانو دربیاورند در حالی که سخت در اشتباهند چرا که خود آنها نحوه مواجهه با تحریم ها را به ملت ما آموخته اند. به تعبیر مقام معظم رهبری "آنها نمی فهمند که خود آنها در سه دهه گذشته ملت ایران را در قبال تحریم ها واکسینه کرده اند." ویروس ضعیف شده تحریم در 32 سال گذشته فرصت ها و راه حل های جدیدی را پیش روی جمهوری اسلامی قرار داده و عناصر خود محافظتی و مقاومتی را بیدار کرده که امروز به جرات می توان مدعی شد که اساسا ایران 2012 قابل تحریم نیست. ایران امروز به مراتب قوی تر از ایران 33 سال پیش است و تحریم ها کارساز نیست. البته این شکست ناپذیری در برابر تحریمهای سیاسی و اقتصادی اذعان خود سیاستمداران، تحلیلگران و رسانه های غربی است. به عنوان نمونه شبکه آمریکایی فاکس نیوز اخیرا در گزارشی با اشاره به تحریمهای غرب به ویژه آمریکا علیه برنامه هستهای ایران تصریح کرد که هیچ گونه از تحریمهای یکجانبه یا چندجانبه نتوانسته ایران را منزوی کند. واشنگتن پست نیز نوشت: باید خاطرنشان کرد بر اساس شواهد اثر تحریم ها بر روی صادرات نفت در طول زمان روند تصاعدی نخواهد داشت. رسانه های غربی بارها اعتراف کردهاند تهران هیچ شباهتی به پایتخت یک کشور تحریم شده ندارد و فروشگاه ها مملو از کالا و مشتری هستند که این نشان می دهد تحریم ها در ضربه زدن به اقتصاد ایران ناکام مانده است.
توطئه اخیر دشمنان انقلاب اسلامی در تشدید تحریم های اقتصادی و سیاسی که توامان با تحریم فروش نفت ایران شده است از جهاتی شبیه به جنگ احزاب است. دشمنان انقلاب جملگی هم قسم شده اند تا با با محاصره اقتصادی و تحمیل فشارهای آن به مردم بر روی فرایندهای تصمیم سازی و تصمیم گیری در کشور تاثیر بگذارند. در جنگ احزاب تمام قبایل و گروه های مشرکین، منافقین و حتی یهودیان دست به دست هم دادند تا اسلام را به زانو در آورند. در این جنگ به تعبیر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفت. بیش از 10 هزار نفر از مشرکین به سمت مدینه حرکت کردند. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) شورای نظامی تشکیل دادند و در این شورا به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی در نقطه نفوذپذیر مدینه حفر کردند تا سپاهیان دشمن نتوانند از آن عبور کنند. سپاهیان کفر به همراهی یهودیان حدود یک ماه شهر مدینه را محاصره کردند. محاصره مدینه توسط سپاهیان مشرکین موجی از رعب و وحشت را در دل برخی از ساکنین شهر ایجاد کرده بود.
خداوند متعال در سوره احزاب وضعیت حاکم بر مدینه را در هنگام محاصره اینگونه ترسیم فرموده اند:
ای کسانی که ایمان آوردهاید نعمتخدا را بر خویش یادآور شوید،در آن هنگام که لشکرهای(عظیمی)به سراغ شما آمدند، ولی ما باد و طوفان سخت و لشکریانی که آنان را نمیدیدید بر آنها فرستادیم(و به این وسیله آنها را در هم شکستیم)و خداوند به آنچه انجام میدهید،بیناست.
به خاطر بیاورید زمانی را که آنها از طرف بالا و پایین شهر شما وارد شدند(و مدینه را محاصره کردند)و زمانی را به یاد آورید که چشمهااز شدت وحشتخیره شده بود و جانها به لب رسیده بود و گمانهای گوناگون[بدی]به خدا میبردید!در آن هنگام مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند.
به خاطر بیاورید زمانی را که منافقان و کسانی که در دلهایشان بیماری بود،میگفتند خدا و پیامبرش جز وعدههای دروغین به ما ندادهاند.
نیز به خاطر بیاورید زمانی را که گروهی از آنها گفتند:ای اهل یثرب!(مردم مدینه)اینجا جای توقف شما نیست،به خانههای خود بازگردید.و گروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت میخواستند و میگفتند خانههای ما بدون حفاظ است،در حالی که بدون حفاظ نبود،آنها فقط میخواستند(از جنگ)فرار کنند!
آنها چنان ترسیده بودند که اگر دشمنان از اطراف و جوانب مدینه بر آنان وارد میشدند و پیشنهاد بازگشتبه سوی شرک به آنها میکردند،میپذیرفتند،و جز مدت کمی برای انتخاب این راه درنگ نمیکردند.(احزاب:9-14 )
در یک ماه محاصره شهر مدینه لحظات بسیار سخت و خطرناکی بر مسلمانان گذشت منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند تا بتوانند بیمار دلان و سست عنصران را از سپاه اسلام جدا کنند. غافل از اینکه نفس گرم پیغمبر اکرم(ص) چیزی جز امیدواری به آینده و توکل به ذات اقدس اله نبود. پروردگار بصیری که به هر آنچه بندگانش انجام می دهند آگاه است. خداوند متعال با این امتحان و ابتلا میخواست در این غزوه آخرین ضربه را بر پیکر کفر فرود آورد و صف منافقین را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد. سر انجام این غزوه به پیروزی مسلمانان انجامید، امداد های غیبی و توفانی شدن هوا، خیمه و خرگاه و زندگی کفار را در هم ریخت، رعب و وحشت شدیدی در قلب آنها افکند که باعث شد پا به فرار بگذارند. کشته شدن عمرو بن عبدود که توانسته بود از خندق عبور کند توسط مولای متقیان امیر مومنان(ع) و فرار دیگر مدعیان مبارزه، از میدان نبرد نیز تاثیر زاید الوصفی در تجدید روحیه مسلمانان داشت. البته برخی از تواریخ نوشته اند یکی دیگر از عوامل شکست سپاه دشمن شکافی بود که به واسطه تدبیر پیامبر اعظم(ص) در صفوف دشمن افتاد.انگیزه قبیلههای غطفان و فزاره برای حضور در جنگ خندق علیه مسلمانان، طمع به محصولات خیبر بود که یهودیان آنجا به آنان وعده داده بودند.
بنابراین پیامبر اکرم(ص) هیئتی را فرستاد که با سران این قبایل پیمانی ببندند که یکسوم میوههای مدینه برای آنان باشد، به شرطی که با دشمنان همکاری نکنند. همین پیمان باعث شد که آنان از همکاری با دشمنان اسلام خودداری کنند و از تعداد دشمنان اسلام کاسته شود.
تحریم های سیاسی و اقتصادی اخیر نیز یک امتحان بزرگ برای ملت و مسئولان کشور است. در شکست دشمن تردیدی نیست چون ایران بسیار مقتدر و قوی تر از گذشته است و هم صفوف دشمن به مراتب شکننده تر از سابق می باشد. امروز حتی برخی همپیمانان استراتژیک آمریکا حاضرنشده اند زیر بار فشارهای اقتصادی متقابل تحریم های ایران بروند و مطمئنا در صورت کوچکترین احساس خطری بلافاصله صحنه جنگ اقتصادی با ایران را ترک خواهند کرد.
تحلیلگران غربی معترفند که تنگه هرمز اگر تنها 48 ساعت بسته شود بازارهای غرب فرو می ریزد و بحران اقتصادی مثل صاعقه های توفان جنگ احزاب بر سر اقتصاد سرمایه داری و بازارهای بحران زده غرب فرود می آید."گوردون داف" تحلیلگر برجسته نظامی آمریکا معتقد است نتایج اقتصادی چنین اقدامی برای غرب غیر قابل باور است. از سویی آتش بیداری اسلامی هنوز در حال زبانه کشیدن است و دشمن را به انفعال کشانده است.
باری! یکی دیگر از ثمرات و نتایج این امتحان الهی جداسازی صف منافقین از صفوف مسلمین است. منافقین سیاسی و اقتصادی که مانع از کندن خندق های اقتصادی در برابر فشارهای تحمیلی تحریمها به مردم می شوند. اخلالگران اقتصادی که در هر پست و لباس با اخلال در نظام اقتصادی کشور، کهولت ها، رها کردن کارها، بی تدبیری ها و حتی برخی جاها بازی در زمین دشمن به دنبال تشدید فضای تخیلی تحریم ها هستند تا ایده های تخیلی تر خود را به پیش ببرند! امروز انتظار از مسئولان اقتصادی و بخصوص ستاد تدابیر ویژه به عنوان قرارگاه مقابله با تحریم های اقتصادی این است که با اخلالگران اقتصادی برخورد جدی کند. ستاد تدابیر ویژه این روزها بیشتر درگیر توجیه کردن رسانه ها و نخبگان است در حالی که فشارهای اقتصادی که به راحتی می توان بخش زیادی از آنها را کنترل کرد بر مردم وارد می شود. توجیه نخبگان و مسئولان اعم از مراجع معظم، مجمع تشخیص، ائمه جمعه و ... کار خوبی است اما دردی از مردم دوا نمی کند. دولت باید هر چه زودتر ابتکار عمل را به دست بگیرد و با تکیه بر زیرساخت های داخلی سر و سامانی به وضعیت اقتصاد کشور بدهد. ملت ایران اراده کرده است از عزت ملی و شرافت خود دفاع کند و این نیازمند کار مضاعف دولتمردان است. دولتی که در هدفمندسازی یارانه ها تمام توان خود را به کار گرفت مطمئنا امروز نیز می تواند در برابر فشارهای ناکارآمدغرب سربلند بیرون بیاید.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « تحلیل سیاسی هفته » آورده است.
روزها از پی هم میگذرند و ماه پیامبر، شعبانالمعظم، به روزهای آخر خود نزدیک میشود. به همین لحاظ ایام پیش رو از شرافت و اهمیت خاصی برخوردارند. ویژگی پاکسازی اعمال و آمادگی برای ورود به ضیافت الهی، از ماه شعبان، ایام ویژهای آفریده که ساعات و لحظات باقیمانده آن، بهترین فرصت برای بازگشت به سوی خدا و استغفار از گناهان است. لذا باید آراسته و پیراسته، آماده ورود به میهمانی خدا شد و از هرچه گناه و پلیدی است، پاک و یاکیزه گشت.
واقعیت اینست که در این روزگار پرفتنه که غبار معصیت و انبوه مشکلات، فضا را در برگرفته، بیش از هر زمان دیگری به خلوت در محضر الهی، تقویت روحی و معنوی و پالایش نفس از معاصی نیاز داریم. پس بیائیم در آستانه ماه ضیافت الهی، اسب سرکش نفس را مهار کرده، خود را در محضر الهی بدانیم و پیشانی تسلیم بر آستان او بسائیم.
در این هفته برگزاری رزمایش موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بازتاب گستردهای در رسانههای داخلی و بینالمللی داشت. در این رزمایش که از انواع موشکهای بالستیک دوربرد و میان برد استفاده شد، موشکهای رادارگریز و موشکهای زمین به دریا با تعیین هدفهای فرضی به کار گرفته شد که فرماندهان نظامی از دقت در هدفگیری ابراز رضایت کردند. این رزمایش که در حقیقت اقدامی در جهت ایجاد سیاست بازدارندگی و افزایش توان نظامی جمهوری اسلامی ایران بود، شگفتی رسانههای خارجی را در پی داشت و جایگاه ویژهای را در تحلیل سیاستمداران و نظامیان غربی باز کرد. دشمنان انقلاب هرچند این روزها مشغول شاخ و شانه کشیدن بوده و در راستای جنگ تبلیغاتی مثل همیشه عنوان میکنند که گزینه نظامی علیه ایران را همچنان روی میز دارند ولی خود بهتر از همه میدانند که جمهوری اسلامی ایران تاکنون هر دستی را که به قصد تجاوز به سوی ایران دراز شده، قطع کرده و تعدیات دشمن را بیپاسخ نگذاشته است. بنابر این اکنون نیز هرگونه تجاوز - ولو مقطعی و موردی - را با درس عبرتی همیشگی پاسخ خواهد داد.
در هفته جاری جمهوری اسلامی ایران همچنین به مرکز رایزنی درباره مسائل سوریه تبدیل شد و نشان داد که موضع تهران هرچند که برخی کشورهای غربی و عربی خواستار نادیده گرفته شدن آن هستند، لاجرم وزنهای تأثیرگذار در حل و فصل این بحران است. کوفی عنان نماینده ویژه سازمان ملل در امور سوریه پس از سفر به دمشق و دیدار با بشار اسد به تهران آمد تا ضمن ارائه گزارشی از مذاکرات با بشار اسد، بر اهمیت نقش ایران در صلح و ثبات منطقه تاکید کند. در مذاکرات عنان در تهران، وی گزارشی از اجلاس ژنو را ارائه کرد و اذعان داشت که مشکل سوریه فقط با ابتکار "سوری - سوری" قابل حل است، بدین معنا که این بحران باید در یک گفتگوی فراگیر و ملی به دست مردم سوریه، حکومت آن و معارضین حل و فصل شود و راه حلی غیرسیاسی نیز بر آن متصور نیست.
دیروز بانوان شرکت کننده در اجلاس "زنان و بیداری اسلامی" که از کشورهای مختلف به تهران آمدهاند با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند. در این دیدار رهبر معظم انقلاب طی سخنانی اظهار داشتند: "صد سال است تلاش شده تا زن مسلمان را از هویت خود دور کنند. امروز اگر شما بانوان نخبه اسلامی تلاش کنید و هویت زن مسلمان را دوباره برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامی و بیداری اسلامی کردهاید." ایشان خاطرنشان کردند: "حادثه بیداری اسلامی میتواند مسیر دنیا را عوض کند و سلطه ظالمانه استکبار و صهیونیسم را در دنیای اسلام قطع کند و امت اسلامی را متشکل کند، به شرط آنکه ادامه پیدا کند."
رهبر معظم انقلاب اسلامی همچنین درخصوص تحریمهای غرب، علیه جمهوری اسلامی ایران، یادآور شدند: "ما 32 سال است با دشمنیهای استکبار مواجه ایم. آنها 30 سال است که ما را مقابل تحریمها واکسینه کردهاند. تحریم به ما ضربه نمیزند."
این هفته، رویدادهای تازه در جهان اسلام، بخش عمده اخبار و گزارشهای خارجی را تشکیل میداد. در عربستان، قیام مردم شرق عربستان اوج گرفت و نیروی امنیتی عربستان با وحشیانهترین شکل، اعتراضات مردمی علیه ظلم و جور حکومت ریاض را سرکوب کرد که در جریان آن دست کم سه نفر از شیعیان معترض به شهادت رسیده و شمار دیگری زخمی شدند. اعتراضات اخیر، گستردهترین تظاهرات مردم شرق عربستان، علیه رژیم خودکامه عربستان، از آغاز شروع ناآرامیها از دو سال قبل به حساب میآید که انقلاب مردم در عربستان را وارد مرحله جدیدی ساخته است.
اوجگیری بیسابقه اعتراضات مردمی در منطقه الشرقیه عربستان، رژیم ریاض را به شدت آشفته کرده است. در پی این حوادث نیروهای سرکوبگر دولت عربستان "شیخ نمر" یکی از علمای مبارز شیعه شرق عربستان را مورد حمله قرار دادند که به جراحت شدید وی منجر شد. پس از این حمله نیروهای امنیتی شیخ نمر را به مکان نامعلومی منتقل کردند بگونهای که هیچ خبری از وضعیت وی در دست نیست. برخی گزارشها حکایت از شهادت شیخ نمر دارد. مردم شرق عربستان از دو سال قبل و پس از شروع قیامهای مردمی در منطقه، اعتراضات مسألمت آمیزی علیه تبعیض و ظلم حکومت آغاز کردهاند که با سرکوب بیرحمانه و غیرانسانی رژیم ریاض مواجه شده است.
این هفته، دستور "محمد مرسی" مبنی بر لغو حکم انحلال مجلس، شکل جدیدی به تحولات سیاسی مصر داد. دادگاه قانون اساسی مصر که تحت نفوذ و تسلط نظامیان مصر است ماه گذشته در حکمی بحث برانگیز و غیرمنتظره اعلام کرد مجلس مصر منحل است. این دادگاه، استفاده از "سیستم دوگانه در انتخابات" را توجیه اقدام خود عنوان کرد. این اقدام، حرکتی سیاسی برای تحت فشار قرار دادن گروه "اخوان المسلمین" بود که اکثریت مجلس را در اختیار دارد و در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز، این پست را تصاحب کرد. مرسی در مبارزات انتخاباتی وعده داده بود درصورت پیروزی، حکم انحلال مجلس را لغو خواهد کرد که روز یکشنبه گذشته به این وعده خود عمل کرد. دادگاه قانون اساسی بلافاصله به این تصمیم مرسی واکنش نشان داد و اعلام کرد حکم انحلال مجلس، قطعی و غیرقابل تجدیدنظر است. این امر، مرسی و شورای نظامی را عملاً رودرروی هم قرار داد. محمد مرسی که به وضوح میداند برای توفیق در کارش چارهای ندارد جز اینکه تکلیفش را با نظامیان روشن کند، با دستور اخیر خود، در واقع میخواهد قدرت خود را به رخ نظامیان بکشد و این پیام را بدهد که نفر اول مملکت است. نتیجه این زورآزمایی مرسی با نظامیان میتواند تأثیر مهمی در آینده و تحولات مصر داشته باشد.
این هفته، هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، بدون اطلاع قبلی به افغانستان رفت. کلینتون در دیداری که با حامد کرزای رئیس جمهوری افغانستان داشت بار دیگر تاکید کرد که آمریکا همچنان در نظر دارد حضور خود را در افغانستان حفظ کنند. کلینتون ضمن تاکید بر اینکه آمریکا افغانستان را رها نمیکند، افغانستان را پانزدهمین متحد غیرناتوی آمریکا خطاب کرد. اظهارات اخیر وزیر خارجه آمریکا بار دیگر پرده از اهداف آمریکا در افغانستان و منطقه بر میدارد و این موضوع را آشکار میسازد که واشنگتن برای افغانستان، برنامههای دراز مدتی ترسیم کرده است.
سخنان وزیر خارجه آمریکا درباره حضور طولانی مدت در افغانستان درحالی مطرح میشود که آمریکاییها و متحدین آنها در ناتو از چندی قبل تبلیغات میکنند که تا پایان سال 1393 افغانستان را ترک خواهند کرد.
این هفته، بحران سوریه نیز شاهد چند تحول تازه بود. دور تازه مأموریت کوفی عنان فرستاده ویژه سازمان ملل به سوریه، اظهارات مقامات ترکیه دایر بر شکست تلاشها برای ساقط کردن حکومت دمشق، تهدید روسیه و چین توسط وزیر خارجه آمریکا به خاطر موضع گیری این دو کشور در قبال سوریه و واکنشهای مسکو و پکن، و سرانجام آمادگی روسیه برای میزبانی گروههای مخالف دولت سوریه، از جمله رویدادهای تازه در مسئله سوریه بود.
کوفی عنان در چارچوب تلاشهای تازه برای پایان دادن به خشونتها در سوریه روز دوشنبه وارد دمشق شد و با بشار اسد به گفتگو پرداخت. هم کوفی عنان و هم دولت سوریه، این مذاکرات را "سازنده و مثبت" خواندند. عنان در ادامه مأموریتش وارد تهران شد و سپس به عراق رفت. عنان تلاش میکند طرح شش مادهای خود را که تقریباً مورد قبول طرفهای درگیر قرار دارد، بار دیگر زنده کند. چین و روسیه نیز با این طرح موافقت کردهاند. با اینحال دستهایی هستند که در راه اجرایی شدن طرح کوفی عنان کارشکنی میکنند زیرا که طرح کوفی عنان، مستقیماً سقوط حکومت سوریه را خواستار نشده و این چیزی است که برخی دولتهای خارجی از آن ناخشنود هستند.
این دسته از کشورها که مشخصاً میتوان از آمریکا، برخی کشورهای اروپایی، ترکیه، عربستان و قطر نام برد، از آغاز ناآرامیها، ساقط کردن حکومت سوریه را در دستور کار خود قرار دادهاند و در برابر هر طرحی که این هدف آنها را تأمین نکند، کارشکنی میکنند. همین رفتار مداخله جویانه و یکجانبه گرایانه آنها، از علل طولانی شدن بحران سوریه و خونریزیهای بیشتر بوده است. اظهارات تهدیدآمیز اخیر وزیر خارجه آمریکا علیه مسکو و پکن نیز در همین چارچوب قرار دارد که البته این بار با پاسخ تند روسیه و چین مواجه شد.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « بررسی وضعیت تورم در خرداد و تیر 1391 »به قلم « مهران دبیرسپهری » آورده است.
براساس آمار جدید نرخ تورم در خردادماه امسال 4/22 درصد بوده که نسبت به ماه گذشته 2/0 واحد درصد افزایش یافته است.
بانک مذکور سایر متغیرهای قیمتی خرداد را اعلام نکرده است و از آنجا که نمیتوان از روی نرخ تورم میانگین، متغیرهای دیگر را به طور دقیق محاسبه نمود، بنابراین در اینجا دامنهای از اعداد شاخص بهای کالاهای مصرفی(سال پایه 1383) را محاسبه میکنیم که در این دامنه، نرخ تورم میانگین، معادل 4/22 درصد میشود. جدول شماره 1 دامنه فوق را نشان میدهد. همان طور که دیده میشود چنانچه شاخص در محدوده 9/328 تا 7/331 باشد نرخ تورم میانگین 4/22 درصد خواهد شد. در این صورت نرخ تورم ماهانه از 1/1 تا 2 درصد و نرخ تورم نقطه به نقطه هم از 3/24 تا 3/25 درصد خواهد بود. البته در اینجا فرض میشود شاخص خردادماه 6/330 باشد (مطابق با گزارش دنیایاقتصاد مورخ 20/4/91) که در این صورت نرخ تورم ماهانه و نقطهای این ماه به ترتیب برابر 7/1 و 9/24 درصد خواهد بود.
بر اساس آنچه گفته شد تورم ماهانه در خرداد ماه سال جاری در مقایسه با اردیبهشتماه، 8/0 واحد درصد کاهش یافته است، ضمن آنکه تورم ماهانه خرداد، کمترین میزان ثبت شده از دیماه سال 90 تاکنون است. بنابراین به نظر میرسد بیشتر انرژی تورمی ناشی از افزایش قیمت ارز تخلیه شده باشد یا به عبارت دیگر از ماه آینده، میزان تورم ماهانه به طور خالص و مستقیم ناشی از عملکرد یکساله بانک مرکزی خواهد بود، اما نکتهای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که شتاب نرخ تورم میانگین از ماه آینده بیشتر خواهد شد. به عبارت دیگر حتی اگر شاخص بهای کالاها در تیر ماه، هیچ افزایشی نداشته باشد باز هم نرخ تورم میانگین 3/0 واحد درصد افزایش خواهد یافت که نسبت به ماههای گذشته بیشتر است. به همین دلیل بعد از اعلام نرخ تورم تیرماه (که قاعدتا یازدهم مردادماه اعلام میشود) برای قضاوت اینکه عملکرد بانک مرکزی در مهار تورم چگونه بوده، تنها باید به شاخص تورم ماهانه در تیر ماه توجه شود نه به تورم میانگین یا نقطه به نقطه.
اما برای پیشبینی متغیرهای قیمتی تیر ماه، دو گزینه حداقلی و میانی را مطرح کرده و بررسی میکنیم. این دو گزینه یا دو فرض در جداول 2 و 3 محاسبه شده است. بر اساس فرض اول چنانچه شاخص بهای کالاهای مصرفی بدون تغییر در تیر ماه تکرار شود در این صورت تورم میانگین و نقطه به نقطه به ترتیب 7/22 و 8/24 درصد خواهد بود. در فرض دوم رشد شاخص، برابر میانگین رشد در 10 ماه قبل از افزایش نرخ ارز خواهد بود که معادل 3/1 درصد است که در این صورت تورم میانگین و نقطه به نقطه به ترتیب 9/22 و 4/26 درصد خواهد بود. همانطور که مشاهده میشود رشد تورم میانگین در هر دو حالت بیشتر از ماههای قبل است.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « چرا کوفی عنان به تهران آمد؟ » به قلم « حمید خوش آیند » آورده است.
سفر کوفی عنان نماینده ویژه دبیرکل سازمان ملل متحد به ایران و رایزنی با مقامات کشور از جمله وزیر امور خارجه و دبیر شورای عالی امنیت ملی در مورد مسائل سوریه را میتوان بخشی از ادامه ملزومات جامعه جهانی و تلاشهای بینالمللی در راستای حل و فصل بحران سوریه ارزیابی کرد. این دومین سفر رسمی کوفی عنان نماینده مشترک سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب به ایران پس از انتصاب وی به این سمت است.
در واقع سفر عنان به تهران که بلافاصله پس از سفر دو روزه وی به سوریه و انجام گفتگوهای مثبت و سازنده با بشار اسد و دست یابی به دیدگاههای مشترک درباره بحران سوریه با مقامات دمشق صورت پذیرفته سفری به مراتب «با اهمیت» و در بر گیرنده نکات مهمی بود. حضور کوفی عنان در تهران در ذات خود بیانگر این نکته مهم است که تهران نه تنها به عنوان «وزنه ای تأثیرگذار» در مسئله سوریه به شمار میآید بلکه علاوه بر آن با توجه به داشتن مناسبات گرم و دوستانه و روابط استراتژیکی با دولت سوریه و به عنوان یکی از شرکای طراز اول دمشق، از جایگاهی «کلیدی و نقش آفرین» در حل و فصل بحران سوریه برخوردار است.
واقعیت این است که عنان با وقوف کامل به این مسئله که ایران کشوری «مؤثر» در معادلات سوریه محسوب میشود به تهران سفر کرده است. کما اینکه وی میداند که جمهوری اسلامینه تنها از قابلیت اعمال نفوذ بر بازیگران شاخص منطقهای در بحران سوریه برخوردار است، افزون بر آن با نیروهای داخلی و مقامات دمشق نیز بدلیل نزدیکی و همسویی دیدگاههای ایدئولوژیکی، استراتژیکی و ژئوپلیتیکی درباره مسائل مختلف در ابعاد گوناگون وجودی روابط بسیار گرم و دوستانهای داشته کمااینکه اخیراً نیز با مخالفان و گروههای معارض داخلی در سوریه تماسهایی برقرار نموده است که استفاده از چنین قابلیتهای نهفته ای در سیاست خارجی ایران میتواند گره از مشکلات زیادی در راهکارهای حل و فصل بحران سوریه بگشاید.
بنابراین سفر وی به تهران و رایزنی با برخی از مقامات رسمی از جمله علی اکبر صالحی و سعید جلیلی اساساً سفری کاملاً «هدفمند» و حساب شده تلقی میشود که در برگیرنده نکات فراوانی است. لازم به توضیح است که حضور کوفی عنان در بحران سوریه «انتخابی» کاملاً غربی بوده است که بدون مشورت مقامات دمشق و جلب نظر دولت سوریه انجام گرفته بود. اما عملکرد عنان در زمینه بحران داخلی سوریه نشان داد که وی گرچه یک انتخاب غربی برای مهار بحران سوریه بوده اما برخلاف انتظار آنها که بدنبال استفاده از گزینههای سخت افزاری و نظامی برای غلبه بر بحران سوریه بودند دقیقاً در مسیری گام نهاد که با اهداف و رویکردهای کشورهای غربی تعارضات نسبی و گاهاً عمیقی داشته است بویژه اینکه ارائه طرح شش ماده ای وی برای فیصله دادن به بحران سوریه که خواستار حل و فصل آن از طریق مکانیسمهای مسالمت آمیز بوده و نظر برخی از بازیگران مطرح منطقه ای از جمله روسیه و ایران نیز در آن اعمال شده به وضوح نشانگر این مسئله است که عنان با وجود در دست داشتن اختیارنامه و دستورکار غربی برای مهار بحران سوریه، علیرغم میل درونی آنها بدنبال استفاده از «راه حلهای شرقی»، سوری، منطقه ای و همچنین نرم افزاری برای پایان دادن به بحران داخلی دمشق بوده است. البته لازم به یادآوری است که ساختار شخصیتی کوفی عنان نیز که بیش از نیم قرن سابقه حضور در سازمان ملل متحد را در کارنامه مدیریتی خویش ثبت کرده و برای نخستین بار از سال 1962 به عنوان مدیر بودجه سازمان بهداشت جهانی وابسته به ملل متحد فعالیت اجرایی خود در سازمان ملل شروع کرده و از شخصیتی کاملاً دموکراتیک، مدنی، بشردوستانه، ملایم و نفوذناپذیر در مواجهه با بحرانهای متعدد بین المللی برخوردار است در نزدیکی دیدگاههای وی در قبال بحران سوریه با ایران و روسیه بی تأثیر نبوده است. در واقع طرح مسئله به این صورت قابل فهم و درک خواهد بود که حضور عنان در مسئله سوریه به مثابه قرار گرفتن وی بر روی خطی ممتد است که دارای دو انتها و دو «طیف» ناهمخوان، متفاوت و متعارض است.
طیف اول که شامل محور غربی- عربی است اساساً خواستار مهار بحران سوریه از طریق مداخله نظامی و برکناری اسد از قدرت است. در واقع این طیف دخیل در بحران سوریه به چیزی کمتر از برکناری اسد از بدنه حاکمیتی و واگذاری نظام سیاسی دمشق به نیروهای مخالف داخلی رضایت نمیدهند. اما طیف دوم که بیشتر در برگیرنده بازیگران منطقه ای و فرامنطقه از جمله روسیه، چین، ایران و عراق است بدنبال حل و فصل بحران سوریه از طریق راهکارهای دیپلماتیک و «مسالمت آمیز» و خویشتن داری در قبال نتیجه دادن طرح صلح کوفی عنان هستند که در چارچوب آن توسل به خشونت و خون ریزی و استفاده از اقدامات سخت افزاری نباید محلی از اعراب داشته باشد.
بنابراین با این اوصاف نظر نگارنده این است که کوفی عنان برای خاتمه دادن به بحران سوریه دو بسته متفاوت از ایدهها، انگارهها، راه حلها و مکانیسمها را در پیش رو دارد. بسته اول شامل موضوعاتی است که محور غربی- عربی از جمله آمریکا، فرانسه، انگلیس، آلمان، عربستان، قطر و ترکیه بر آن تأکید میورزند که در صدد مهار بحران سوریه از طریق مکانیسمهای سخت افزاری است و بسته دوم شامل مکانیسمهایی است که توسط روسیه، چین، ایران و برخی از بازیگران متنفذ منطقه ای ارائه شده و خواستار استفاده از شیوههای دیپلماتیک و روشهای مسالمت آمیز برای مرتفع سازی بحران در سوریه است که در این بین با توجه به قرابت مفهومی «ایدههای» ذهنی عنان با راهکارهای شرقی، وی بدنبال تقویت بیش از پیش جایگاه نقش آفرین ایران در مسئله سوریه بوده تا بلکه بحران جاری در دمشق با کمترین هزینه حل و فصل شود.
در واقع سفر عنان به تهران در ذات خویش حاوی این پیام مهم نیز هست که نه تنها نمیتوان در مسیر حل و فصل بحران سوریه، ایران را دور زد بلکه اساساً ایران «جزو گریزناپذیری» از راه حلهای بحران سوریه است که باید بصورت بهینه قابلیتهای موجود در آن را مورد استفاده قرار داد. البته باید این نکته را نیز اضافه کرد که عنان از همان ابتدا خواستار حضور ایران در نشست ژنو که در چارچوب گروه تماس بین المللی در قبال بحران سوریه، هفته پیش در پایتخت سوئیس برگزار شد، بود. بنابراین از این نکته نظر نیز باید حضور اخیر عنان در تهران را سفری ارزیابی کرد که در آن بدنبال القای این موضوع به جامعه بین المللی است که عدم حضور ایران در نشستهایی که در راستای حل و فصل بحران سوریه برگزار میشود نه تنها جلساتی ناقص بلکه اساساً بیمعنی نیز خواهد بود.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « اما و اگرهای تشکیل حزب فراگیر» به قلم « امیر محبیان » آورده است.
مدتی است که در فضای سیاسی کشور صحبت از تشکیل حزب فراگیر اصولگرایان به گوش میرسد و در این باره افراد مختلفی اظهارنظر کردهاند. این بحث برای اولین بار از سوی آقای باهنر، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسی، مطرح شد که طرح آن نیز ساختار خاص جامعه اسلامی مهندسین است.
جامعه اسلامی مهندسین با اینکه تشکلی سیاسی به شمار میرود، فقط دربرگیرنده جمعی از مهندسان کشور است و از میان سایر اقشار جامعه عضوی ندارد. جامعه اسلامی مهندسین، در یک مقطعی به این ایده تمایل پیدا کرد که تشکیلاتش همه اقشار جامعه را پوشش دهد و شرط ورود به این تشکیلات تنها مهندس بودن نباشد، بلکه فعالان همفکر از هر طبقهای بتوانند وارد این تشکل شوند، اما این فکر عملیاتی نشد تا این که در کنگره اخیر جامعه اسلامی مهندسین و متناسب با ساختار کنونی جریان اصولگرایی که بسیار متکثر شده است بار دیگر تشکیل حزبی فراگیر در کانون توجه طیفهایی از اصولگرایان قرار گرفته است.
به طور کلی، آنچه را از شنیدن حزب فراگیر به ذهن متبادر میشود، میتوان در سه محور خلاصه کرد:
1- حزب فراگیر مخاطبان خود را فارغ از دسته بندی سیاسی به همه اقشار تعمیم میدهد، همه جامعه را در بر میگیرد و فقط محدود به یک دسته و گروه خاص نخواهد بود.
2- معنی دیگر این است که ورود و خروج افراد به این حزب آسان باشد؛ یعنی افراد هرگاه خواستند بتوانند به آسانی وارد حزب شوند و هرگاه هم تصمیم به ترک حزب گرفتند بتوانند به آسانی خارج شوند؛ البته در این میان تنها نکتهای که وجود دارد این است که ارتقا در حزب تابع یک سری ضوابط مخصوص به خود خواهد بود.
3- معنی دیگری که از حزب فراگیر به ذهن میآید این است که منظور از حزب فراگیر، نظام تک حزبی باشد؛ یعنی این که به سمتی پیش رویم که در کشور فقط یک حزب وجود داشته باشد و نظام تک حزبی شود که البته باید خاطر نشان کرد چنین برداشتی از حزب فراگیر نه در سطح بینالمللی قابل قبول است و نه در قانون اساسی کشور ما.در این میان نکتهای که وجود دارد این است که آیا جامعه از چنین حزب فراگیری استقبال میکند یا خیر؟ که باید در جواب گفت: این امر بستگی به توانایی حزب در رساندن پیامش به اقشار مختلف و در همین حال نیاز به ساز و کاری دارد که بتواند همه جامعه را در برگیرد.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان «دوره سالمندی و لزوم ارتقای سطح کیفی آن » به قلم « زهرا کیانبخت »آورده است.
انسانها در طول زندگی خود مراحل مختلفی را میگذرانند، یکی از این مراحل، دوره سالمندی است. بنا بر تعریف سازمان بهداشت جهانی، به دوره گذر از شصت سالگی، دوره سالمندی اطلاق میشود. بدیهی است که این مرحله از زندگی نیز مانند سایر مراحل، فراز و نشیبهای بسیاری را با خود برای انسان به همراه میآورد.از جمله تغییرات محسوس و قابل توجهی که در این دوره خود را مینمایانند میتوان به تحلیل رفتن توان جسمانی، اختلالات بینایی و شنوایی، کمخوابی یا بیخوابی، فراموشی، بروز مشکلات و بیماریهای مختلف جسمی و حرکتی و... اشاره کرد.
مواجه شدن با چنین تغییرات گستردهای در این دوره از زندگی، میتواند سالمندان را به سمت افسردگی و بیماریها و اختلالات روحی و روانی سوق دهد. از این رو، کوشش درراستای بهبود وضعیت فردی و اجتماعی سالمندان در جامعه یک نیاز و ضرورت غیرقابل انکار است. بهویژه که در جامعه ما نیز میزان جمعیت سالمندان درحال رشد و فزونی است.
متاسفانه از آن جا که سالمندی، به غلط، دوره ازکارافتادگی تلقی میشود، حس نداشتن کارآیی و بیهدفی و بیانگیزگی برای ادامه زندگی، به گونه وسیعی در میان قشر سالمند مشاهده میشود و از آن جا که مشکلات روحی همچون افسردگی، خود زمینهساز ابتلا به بیماریهای مختلف جسمی هستند، تنزل روحیه در افراد سالمند، سلامت جسمی این طبقه را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
در این میان، مشکلات آن دسته از سالمندانی که تحت پوشش بیمه نبوده و در معرض حمایتهای بیمهای قرار ندارند، دوچندان است. همچنین باید اضافه کرد سالمندانی که به دلایل مختلف، به تنهایی زندگی کرده و از حمایتهای عاطفی خانواده و فرزندان خود برخوردار نیستند، با مشکلات بیشتری روبهرو هستند. در همین رابطه، تغییر نگرش جامعه درمورد پدیده سالمندی و همچنین اتخاذ تدابیر و سیاستهایی که منجر به ایجاد رفاه و آرامش در زندگی سالمندان میشود، ضروری به نظر میرسد. کم نیستند سالمندانی که با وجود بازنشستگی، به دلیل مشکلات معیشتی و اقتصادی که با آن دست به گریباناند، ناچار به انجام کارهای چه بسا چند شیفته هستند.
همان گونه که اشاره شد نباید سالمندی را دوره ازکارافتادگی تلقی کرد، اما در عین حال، واضح است که درگیر بودن سالمندان با شغلهای با ساعات کاری طولانی و خستهکننده که صرفاً با هدف کسب درآمد انجام میشوند نیز، مطلوب نیست. میتوان گفت آنچه برای سالمندان لازم است انجام کارهایی است که براساس علاقه خویش و در قالب یک سرگرمی و تفریح به انجام آن مبادرت میورزند، کارها و فعالیتهایی که احساس شادابی و از بین بردن کسالت را در سالمندان ایجاد میکند.
از همین رو، برنامهریزی درراستای ارتقای سطح زندگی سالمندان، دوره سالمندی را از حالت رکود و جمود خارج کرده و نشاط و سرزندگی را برای آن به ارمغان میآورد. فرهنگسازی در رابطه با قشر سالمند، به عنوان قشری با خواستهها و علایق مستقل، به گونهای که درنهایت به رشد ضریب بهداشت و سلامت روان در سالمندان کمک کند، درنظرگرفتن برنامههای تفریحی و آموزشی مختص قشر سالمند، درنظر گرفتن تسهیلات در زمینههای بهداشت و درمان سالمندان، به نحوی که افراد سالمند دغدغه هزینههای سنگین درمانی را نداشته باشند، توجه به سلامت تغذیه افراد سالمند، تهیه و تدوین برنامههای رادیویی و تلویزیونی مختص افراد سالمند، به عنوان توده وسیعی از مخاطبان صدا و سیما، و... را میتوان از جمله اقداماتی نام برد که موجب میشوند فرد سالمند، احساس جدایی و دورافتادگی از سایر اقشار جامعه نداشته باشد. از آن جا که همه بخشهای جامعه با یکدیگر در پیوند بوده و هر قسمتی از پیکره یک اجتماع، سایر بخشها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد، نمیتوان انتظار داشت با داشتن سالمندانی اندوهگین و ناسالم، جوانانی شاداب و باانگیزه داشته باشیم.