كيهان
«شاهد از غيب نرسيد!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
روز
شنبه همين هفته طي يادداشتي در كيهان و با عنوان «مانور موش ها » ضمن
ابراز اميدواري از تصميم قابل تقدير- و البته ديرهنگام- سران محترم سه قوه
براي مقابله جدي با پديده گراني، به نفوذ غريبه ها در لايه هاي مياني برخي
از مراكز تصميم ساز و سياست پرداز نظام و نقش تخريبي آنها نيز اشاره شده
بود. در يادداشت كيهان آمده بود؛ اين طيف كه تعداد آنها بسيار اندك و كم
شمار نيز هست، با مافياي اقتصادي رابطه اي دوسويه دارند و در مقابل سهمي كه
از كلان سرمايه داران دريافت مي كنند، زمينه و رانت مورد نياز آنان براي
غارتگري را - معمولاً دور از چشم مسئولان بالادستي- فراهم مي آورند. اما،
نقش نفوذي ها در همين نقطه پايان نمي پذيرد، بلكه شماري از آنان را مي توان
آدرس داد كه انگيزه اي فراتر از اينگونه دزدي يا «دله دزدي»ها دارند! اين
عده قبل از آن كه به سوء استفاده هاي مالي و مادي نظر داشته باشند، اخلال
در چرخه اقتصادي كشور را دنبال مي كنند و براي خروجي و پي آمد تلخ اين
اخلال كه گراني و سختي معيشت مردم است، دندان طمع تيز كرده اند.
طيف
مورد اشاره از اين طريق- و به زعم خود- در پي آن است كه از يكسو در افكار
عمومي ناهنجاري هاي ناشي از اخلال در چرخه اقتصادي كشور را به حساب
كارآمدي! تحريم ها كه به شدت مورد نياز آمريكا و متحدانش است، بنويسد و از
سوي ديگر خنجر يك جريان سياسي را كه تشنه مذاكره و رابطه با آمريكاست، براي
فرو بردن به پهلوي ملت تيز كند!
در يادداشت روز شنبه كيهان بعد از
تأكيد بر قابل مهار بودن گراني هاي اخير، به عنوان شاهد مثال كه تنها يك
نمونه از دهها نمونه مشابه ديگر است، آمده بود؛ «مثلاً - و فقط مثلاً- چرا
در پي گيري يكي از علت هاي گراني گوشت مرغ به اين ماجرا توجه نمي شود كه
فلان كشتي حامل محموله مورد نياز مرغداري ها نزديك به 7 ماه در سواحل
كشورمان روي آب بوده است؟ و آقايان «م» و «الف»، دو سرمايه دار كلان كه با
«گشاده دستي برخي از مسئولان مياني، انحصار واردات اين كالا را برعهده
دارند، تخليه محموله كشتي را با انگيزه فروش گرانتر تا 7 ماه به تأخير
انداخته اند؟!...»
همانگونه كه ملاحظه مي شود، فقط به يك نمونه، آن
هم با ذكر حرف اول از نام دو سرمايه دار كلان و دست اندركار ماجرا اشاره
شده بود. و در متن يادداشت نيز نام هيچ دستگاهي از مراكز و كانون هاي نظام و
يا گروه و جريان خاصي به ميان نيامده بود. بنابراين به روال طبيعي و منطقي
هيچيك از دستگاهها و مراكز و يا گروهها و جريانات سياسي نبايد خود را
مخاطب اقدام زشت و پلشتي بدانند كه در يادداشت كيهان به آن اشاره شده بود.
اما فرداي آن روز- يكشنبه 18 تير ماه- روزنامه ايران ، ارگان رسمي و
تابلودار دولت محترم با چاپ يادداشتي به بهانه طنز كه تنها بخش طنزآلود آن،
سراسيمگي و عصبانيت دست اندركاران روزنامه ايران بود، كيهان را به باد
فحاشي و اهانت گرفت كه متن كامل آن بدون كم و كاست از نظر خوانندگان گرامي
مي گذرد؛
تحليل خرزوخان از پشت پرده گراني ها
به رغم تذكرات جدي
محققان و پزشكان مبني بر عدم مصرف دخانيات، متأسفانه جناب خرزوخان قصد
نداره عادت بد سيگار كشيدن رو ترك كنه و همين باعث بروز توهمات جدي در
مخيله ايشون شده. البته ايشان اعلام كرده: هر چي مي كشم از دست احمدي نژاد و
مشايي است! ايشان تا حالا چند بار داستان هاي تخيلي و آموزنده اي براي بچه
ها نوشته كه به صورت روزانه تو كيهان بچه ها چاپ مي شه! ضمناً چون ايشان
اكثر اوقات در فضا و كيهان به سر مي برد! پيشنهاد انتقال ايشان به منظومه
كيهاني در دست بررسي است!
نامبرده كه مسئوليت سنگين گزينش مردم
ايران و جهان را برعهده دارد، در جديدترين نتايج بررسي صلاحيت ها و گزينش
مردم جهان اعلام كرد: مردم جهان و ايران چند دسته اند: يك دسته مزدور
آمريكا و انگليس هستند، يك عده اي در آينده مزدور انگليس و آمريكا مي شوند و
يك عده هم احتمال زياد مي رود كه مزدور آمريكا و انگليس شوند! وي خود را
جزو دسته چهارم خواند كه وظيفه افشاي چهره كثيف و نفاق انگيز مزدوران را
برعهده دارد! وي در تحليل منطقي و خواندني گراني هاي اخير نوشت: براساس
اسناد موجود در زير بالشتم، علت اصلي گراني هاي اخير، بالا رفتن قيمت ها
بوده است! وي ضمن چپاندن زوركي جريان زبان بسته انحرافي در تحليل خود گفت:
جريان انحرافي قصد دارد با گران كردن قيمت مرغ، مردم را به سمت خوردن گوشت
كوسه سوق دهد! رمان نويس منظومه كيهاني ضمن تشكر از روشنگري هاي 2 سال اخير
خود در مورد جريان مخوف! انحرافي افزود: من حتي جريان انحرافي را عامل
زمين خواري حلال! برخي دوستان عزيزم مي دانم!
وي ادامه داد:
متأسفانه دولت قصد داره با افزايش قيمت مرغ و ساير اقلام، اين اجناس رو تو
انبار قايم كنه و در انتخابات بعدي به هر كسي كه بهشون رأي بده! يك عدد مرغ
و يه گوني برنج بده! اسنادش محرمانه است.
ما از روزنامه ايران و
برخي نفوذي هاي خزيده در آن نه گلايه اي داريم و نه انتظاري ولي ماجراي ياد
شده را براي مسئولان محترم نظام و مخصوصا دولتمردان گرامي حاوي نكات درخور
توجه فراواني مي دانيم كه از آن ميان به چند نكته اشاره و بسنده مي كنيم.
1-
كيهان از آن دو كلان سرمايه دار، نامي به ميان نياورده بود و تنها به يك
نمونه از ده ها نمونه فساد اقتصادي كه در افزايش قيمت ها و گراني لگام
گسيخته اين روزها نقش موثري داشته و دارد اشاره كرده بود. بنابراين جاي اين
سؤال است كه روزنامه ارگان رسمي دولت، چرا و به چه علت، خود را مخاطب آن
تلقي كرده است و با كلان سرمايه داران و مافياي اقتصادي چه رابطه اي دارد
كه دفاع تمام قد از آنان را وظيفه خود مي داند؟!
2- آيا دفاع
سراسيمه و آميخته به اضطراب و نگراني روزنامه ايران از اقدام ناجوانمردانه
كلان سرمايه داران براي افزايش قيمت ها به نمايندگي از دولت محترم صورت
گرفته است؟ اگر پاسخ منفي است- كه انشاءالله باشد- چرا هيچيك از دولتمردان
محترم، حمايت بي پرده روزنامه ايران - يعني ارگان رسمي دولت- از مافياي
اقتصادي و دفاع تمام قد از تلاش اين مافيا براي افزايش لگام گسيخته قيمت ها
را تكذيب نكرده و خود را از آن مبرّا ندانسته اند؟!
مخصوصا آن كه
بارها ديده شده دولت محترم يك انتقاد جزيي از يك شخص معمولي را تاب نياورده
و بي پاسخ نگذاشته و يا اظهارات فلان دولتمرد رده چندم را كه با نظر رياست
محترم جمهوري ناهمخوان بوده است نفي كرده و در مواردي دولتمرد مزبور را از
كار بركنار كرده است! آيا دولت محترم متهم شدن خود به حمايت از مافياي
اقتصادي و دفاع از گراني هاي اخير را تهمت ناروا تلقي نمي كند؟!
خراسان
«طرح تعطيلي اصناف مشهد در ساعت ۱۲ شب و چند سوال» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن ميخوانيد:
کمتر
از دو ماه از اجراي طرح تعطيلي اصناف مشهد در ساعت ۱۲ شب مي گذرد. اجراي
اين طرح از همان ابتدا در ذهن بسياري از کسبه شامل طرح و برخي از مردم
سوالاتي ايجاد کرد. بر طبق اسناد و آمار موجود تعداد قابل توجهي از مردم با
ارسال پيام کوتاه و برقراري ارتباط تلفني با روزنامه نارضايتي خود را از
اجراي طرح به زبان هاي گوناگون و از زواياي مختلف مطرح کردند و مدتي است که
هر روزه ده ها پيامک در اعتراض به اين طرح و نارضايتي از اجرايي شدن آن به
روابط عمومي روزنامه ارسال مي شود.
البته در اين ميان، پيامک هايي
هم با مضامين مختلف در دفاع و اعلام رضايت از اين طرح ارسال شده است و
اگرچه تعداد پيامک هاي مخالف طرح با پيامک هاي موافق طرح اصلا قابل قياس
نبوده اما تقريبا همه آن پيامک هايي که در موافقت با طرح ارسال شده در
روزنامه به چاپ رسيده است و آن چه تاکنون درباره اين طرح در روزنامه چاپ
شده برآيند ديدگاه افرادي است که نظر خود را درباره اين طرح به روزنامه
ارسال کرده اند يا همان حرف هايي است که مردم يا مسئولان در مخالفت و يا
موافقت با اين طرح بيان کرده اند، اما اين نوشته علاوه بر اين که برآيند
نظر و سوالات برخي از کسبه و مردم درباره اين طرح است، به تبيين سوالات و
نکاتي مي پردازد که تاکنون پاسخ مستدل و روشني براي آن ها از زبان طراحان و
برنامه ريزان اين طرح شنيده نشده است.
مروري بر چند سوال در اين باره و دريافت پاسخ کارشناسي و روشن مي تواند نقش به سزايي در اقناع افکار عمومي داشته باشد.
۱ - براي طراحي چنين طرحي که مستقيم با کسب و زندگي حداقل عده اي از کسبه و مردم مرتبط است چه ميزان کار کارشناسي انجام شده است؟
۲
- اگر اين طرح پشتوانه کارشناسي دارد آيا کارشناسان مسائل فقهي، کارشناسان
امور اجتماعي و جامعه شناسي، کارشناسان روان شناسي، کارشناسان امور امنيتي
و انتظامي در تهيه اين طرح سهم و نقش موثري داشته اند؟
۳ - و اگر
اين طرح و طراحان آن از پشتوانه کارشناسي متقن برخوردار هستند چرا اين
عزيزان هيچ کدام تا به حال پا در ميدان پاسخگويي به مخالفان اين طرح
نگذاشته اند و متاسفانه در اين ماجرا هم بار سنگين اجراي طرح بر شانه هاي
پليس که علي القاعده تنها ضابط و مجري اين طرح و قانون است گذاشته شده و هم
ظاهرا دفاع و پاسخگويي به مخالفان اين طرح خواسته يا ناخواسته به دوش پليس
گذاشته شده و کار سخت اين عزيزان را سخت تر کرده است؟
۴ - آيا طرح
ها و قوانين علاوه بر برخورداري از پشتوانه کارشناسي نبايد توجيه عرفي و
قابليت اجرا و فايده حداکثري در مقابل هزينه حداقلي داشته باشد؟
۵ -
آيا نبايد طراحان به افکار عمومي و مخالفان اين طرح پاسخ دهند که اين طرح
چه مشکلاتي از شهر و جامعه را حل مي کند يا حل خواهد کرد؟
۶ - آيا
نبايد پيش از اجراي چنين طرح هايي ابتدا فرهنگ سازي کرد و با دلايل اقناعي،
افکار عمومي را آماده پذيرش و پس آن گاه به همکاري صميمانه دعوت کرد؟
۷
- آيا صلاح است و اين کار بهره اي از صواب دارد که قبل از فرهنگ سازي و
اقناع افکار عمومي براي همکاري در اجراي چنين طرح هايي، پليس که ضابط و
مجري قانون است در مقابل حداقل برخي از مخالفان اين طرح قرار گيرد و بخشي
از توانش مصروف کاري شود که فايده آن مشخص و روشن نيست. آن هم پليس نظام
اسلامي که به فرموده رهبري «در عين رافت با مردم بايد مظهر اقتدار باشد»
چرا طراحان اين طرح همه اين بار را بر شانه هاي مجريان گذارده اند و به جاي
ميدان داري و پاسخگويي از منظر و مرآي افکار عمومي غايب اند؟
۸ -
آيا بهتر نبود که اين طرح ابتدا به صورت آزمايشي در برخي نقاط شهر اجرا و
در صورت موفقيت آميز بودن به تدريج در بقيه نقاط شهر اجرايي مي شد؟
۹
- آيا بهتر نبود پيش از طراحي و اجرا براي مردم تبيين مي شد که چنين طرحي
در کدام يک از شهرهاي کشور اجرا شده است و اگر اجرا شده است ميزان موفقيت
آن در رسيدن به اهداف طرح و ميزان رضايت مردم چقدر بوده است؟
۱۰ -
اگر چنين طرحي در شهر ديگري از ايران اجرا مي شود اساسا مشهد با ديگر
شهرهاي کشورمان قابل مقايسه است؟ شهري که به عنوان پايتخت معنوي ايران و
قطعه اي از بهشت ميزبان وجود پربرکت هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و
ولايت سالانه پذيراي حدود ۲۵ميليون زائر است که در هر وقت از شبانه روز به
اين شهر مي رسند.
جمهوري اسلامي
«خاورميانه، جهنمي براي آمريكا» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
شيخ
نعيم قاسم، معاون دبيركل حزبالله در سخناني در يك مراسم فرهنگي در جنوب
لبنان اعلام كرد: يك جريان آمريكايي خطرناك قصد دارد منطقه را از خليج فارس
تا اقيانوس اطلس به آتش بكشد چرا كه اين جريان عقيده دارد خاورميانه منطقه
تحت نفوذ آمريكا و اسرائيل است. معاون دبير كل حزبالله لبنان، با اشاره
به سخنان اخير جان مك كين سناتور آمريكايي كه خواستار دخالت نظامي در سوريه
شده است گفت: سخنان سناتور آمريكايي كه خواستار حمله نظامي به سوريه شده و
مخالفتش با حل و فصل سياسي مسأله سوريه نيز در راستاي همين جريان قرار
دارد.
سخنان شيخ نعيم قاسم با اظهارات هيلاري كلينتون وزير خارجه
آمريكا در جريان سفر به ژاپن كه سوريه را به حمله فاجعه بار تهديد كرد
همزمان شد و اين احتمال را تقويت كرد كه آمريكا درصدد به آتش كشيدن منطقه
است.
براساس گزارش خبرگزاري "رويترز" از توكيو "هيلاري كلينتون"
وزير امور خارجه آمريكا روز يكشنبه ضمن اشاره به اينكه نيروهاي مخالف سوريه
درحال رشد مؤثرتر هستند، اعلام كرد هرچه زودتر خشونتهاي اين كشور به
پايان برسد، احتمال مستثني شدن دولت سوريه از يك "حمله فاجعه بار" بيشتر
خواهد بود.
حساسيت سخنان هيلاري كلينتون بيشتر از اين جهت است كه وي
هفته گذشته در اجلاس پاريس نيز روسيه و چين را تهديد كرد كه بايد هزينه
حمايت از نظام سوريه را بپردازند.
وزير امور خارجه آمريكا درحالي كه
بر حمايتهاي دولت متبوع خود از تروريستهاي سوريه سرپوش گذاشته بود، در
توكيو به خبرنگاران گفت: "هرچه زودتر بتوان به خشونتها در سوريه پايان
بخشيد و روند انتقال سياسي در اين كشور را آغاز كرد، نه تنها انسانهاي
كمتري خواهند مرد بلكه احتمال نجات دولت سوريه از يك تهاجم فاجعه بار وجود
خواهد داشت؛ تهاجمي فاجعه بار كه نه تنها براي سوريه كه براي منطقه خطرناك
خواهد بود."
روشن است كه اين سخنان وزير امورخارجه آمريكا پاسخي به
وزير خارجه روسيه است كه هفته گذشته به آمريكا هشدار داد: "اصرار واشنگتن
بر مواضع خود در قبال سوريه و حمايت از گروههاي مسلح در سوريه، به جنگي
بزرگ منجر خواهد شد."
نكته قابل تأمل ديگر در اظهارات هيلاري
كلينتون در توكيو، اصرار وي بر قدرتمندتر شدن مخالفان دولت سوريه است. وي
با لحني كه به نظر ميرسيد تهديدي آشكار عليه حاميان دولت سوريه است گفت:
"ترديدي نيست كه مخالفان سوري روز به روز در دفاع از خودشان و حمله به ارتش
سوريه و نيروهاي شبه نظامي دولت سوريه مؤثرتر عمل ميكنند؛ بنابر اين،
آينده بايد براي كساني كه از نظام "بشار اسد" رئيس جمهوري سوريه حمايت
ميكنند، كاملاً روشن باشد."
اين سخنان وزير امورخارجه آمريكا به
ويژه اصرار وي بر تهديد كردن روسيه و چين و همچنين اعلام اينكه مخالفان
دولت سوريه هر روز درحال قدرتمندتر شدن هستند، نشان ميدهد دولت اوباما
براي موفقيت خود در سوريه حساب ويژهاي باز كرده است. اين حساب، مخصوص
سوريه و محدود به سوريه نيست، بلكه آمريكا نگران از دست دادن تمام منافع
خود در خاورميانه و شمال آفريقاست كه در اثر انقلابهاي مردمي دستخوش تحولي
بنيادي شده و تمام سرمايهگذاريهاي استعماري آمريكا را بر باد داده است.
تهديدهاي
رئيس دستگاه سياسي آمريكا به جاي آنكه نشاني از قدرت اين كشور و دست بالاي
دولتمردان آمريكائي در بحران سوريه و تحولات منطقه داشته باشد، از عجز
آنها حكايت دارد. هشدار شيخ نعيم قاسم، معاون دبير كل حزبالله لبنان، كه
گفته يك جريان آمريكائي خطرناك قصد دارد منطقه را از خليج فارس تا اقيانوس
اطلس به آتش بكشد، سخن درستي است ولي با توجه به واقعيتهاي موجود، چه در
خود آمريكا و چه در منطقه، اين قصد بهيچوجه عملي نيست و آمريكا نميتواند
چنين طرحي را عملي سازد.
عليرغم واقعيتهاي موجود، حزب دموكرات
آمريكا بسيار مايل است در منطقه خاورميانه عربي به يك پيروزي دست يابد تا
بتواند حرف تازهاي در تبليغات انتخابات رياست جمهوري داشته باشد و پيروزي
اوباما را در اين انتخابات تضمين نمايد. اگر اوباما بتواند بحران سوريه را
به نفع خود خاتمه دهد و حكومت بشار اسد را ساقط كند، به اين آرزوي خود
ميرسد و با اين برگ برنده حساب ويژهاي در تبليغات انتخاباتي براي خود باز
خواهد كرد.
از همين زاويه اگر به ماجراي سوريه نگاه شود، ميتوان
به اين فاجعه بزرگ اخلاقي پي برد كه دولتمردان رياكار آمريكائي براي ماندن
در قدرت حاضرند جان هزاران نفر از مردم يك كشور را به خطر بياندازند و
سرمايههاي ملي آن را نابود نمايند. هشدار كوفي عنان، دبيركل سابق سازمان
ملل و نماينده كنوني اين سازمان در موضوع سوريه كه بعد از اجلاس هفته گذشته
ژنو گفت اختلافات قدرتهاي بزرگ جهاني براي مردم سوريه فاجعه بار شده و
آنها مسئول خون ريزي در اين كشور هستند، به همين نكته اشاره داشت. وي به
دليل ملاحظاتي كه دارد نميتواند آنچه در پشت پرده عملكرد قدرتها ميگذرد
را به زبان بياورد و افشا كند ولي همين اشاره او به اندازه كافي گوياست.
واقعيت اينست كه بحران سوريه يك انقلاب مردمي نيست، بلكه جنگي است داخلي كه
آمريكا و قدرتهاي استعماري غربي با همدستي سران ارتجاع عرب و رژيم
صهيونيستي آن را به راه انداختهاند تا خود را از تيررس انقلابهاي مردمي
جهان عرب دور نمايند و مسير اين انقلابها را به بيراهه بكشانند.
رسالت
«زنان و بيداري اسلامي» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
تهران اين روزها ميزبان اولين اجلاس "زنان و بيداري اسلامي" است.
حدود
1200 نفر از 80 کشور دنيا به اين اجلاس دعوت شدند. ميهمانان اين اجلاس بي
سابقه و با شکوه بين المللي طي چند روز گذشته از دستاوردهاي علمي، پژوهشي و
اجتماعي ايران ديدن کردند. بسياري از اين زنان مسلمان که بالغ بر 70 درصد
آنها اهل سنت هستند از پيشرفت ها و موفقيت هاي جمهوري اسلامي در عرصه هاي
مختلف علمي و تکنولوژيک ابراز شگفتي کردند و متخصصان و دانشمندان جوان
ايراني را تحسين نمودند.
حضور زنان در امواج بيداري اسلامي اگر پر
رنگ تر از مردان نباشد کم رنگ تر نيست. در برخي از کشورها زنان عامل اصلي
خروش امواج بيداري اسلامي هستند. تصاوير مخابره شده تلويزيوني از صنعا،
منامه و قطيف گرفته تا قاهره و طرابلس به خودي خود گوياي نقش موثر زنان در
جريان بيداري اسلامي است.اما آيا در جريان امواج بيداري اسلامي که امروز از
سواحل مديترانه گرفته، تا شمال آفريقا، کشورهاي حاشيه خليج فارس و بعضي از
کشورهاي آسياي مرکزي را در برگرفته و پژواک ضربه هاي سهمگين آن به شکل يک
بيداري جهاني در خيابان هاي نيويورک، واشنگتن، پاريس و لندن شنيده مي شود
منجر به بيداري زنان مسلمان هم شده است؟ و يا مگر زنان در کشورهاي منطقه
خواب بودند که امروز بيدار شدند؟ چرا که تعرف الاشياء باضدادها يا نظام
استکبار جهاني چه خوابي براي زنان ديده بود که امروز بيدار شده اند؟
صداي مظلوميت زنانه در گوش تاريخ
واقعيت
اين است که صداي مظلوميت زنانه اگر چه قرن ها در گوش بشريت پيچيده اما در
يکي دو قرن اخير اين مظلوميت به يک "بحران" جدي تبديل شده که البته
پروپاگانداي تبليغاتي غرب اجازه پرداختن به اين بحران را نمي دهد. بيداري
اسلامي زنان خروشي بر اين بحران است.
تاريخ سنتهاي اجتماعي بشر نشان
مي دهد که زن از بدو خلقت در معرض تعدي و ظلم هاي بسياري بوده است. در
يونان باستان زنان را موجوداتي پلشت و شيطاني مي دانستند و جايگاهي دور از
شان انسان براي آنها قائل بودند. موجودي حقير که شباهت زيادي به انسان
دارد. در چين ازدواج با زن به معناي مالك شدن او و محروميتش از ارث به شرط
عدم هم غذايي با مرد حتي پسرش بود. چيني ها اگر در مواقع سختي و تنگدستي،
دختري بر دختران خانوادشان افزوده مي شد ، نوزاد را مظلومانه رها مي كردند
تا از سرماي شب بميرد يا خوراك حيوانات وحشي گردد! آنها حتي ترجيح مي دادند
بين نوزادان دختر و پسر خود، دختران را در پاي بتها قرباني کنند. در
ميان اشراف ايراني دختران و زنان از اقلام صادراتي قلمداد مي شدند و خريد و
فروش آنها قانوني بود. ساليانه بيش از 12 هزار دختر، تنها از كليشاد صادر
مي شد. عرب هاي دوران جاهليت نوزادان دختر خود را زنده به گور مي کردند و
برخي از بت هاي شرک آلود خود مثل لات، مني و عزي را زنانه مي آراستند و ...
اما
اين ظلم ها در مقابل حق کشي و تعدي که به اسم " آزادي زن" در يکي دو قرن
گذشته عليه چند ميليارد زن روا داشته شده، سر سوزني بيش نيست. همزمان با
انقلاب صنعتي از اواسط قرن هيجدهم به بعد به منظور استفاده از کار ارزان و
دقيق زنان در کارخانه ها، اربابان نظام سرمايه داري با تبليغ و ترويج مقوله
آزادي زن تمام تلاش خود را به کار بردند تا زن را از کانون گرم خانواده
خارج کنند و وي را در کارگاه ها و کارخانه ها با حقوق ارزان استثمار کنند.
عواقب وحشتناکي نظير آزار جنسي زنان، بهره کشي و استثمار آنها در محيط کار،
تجارت و قاچاق روز افزون زنان، مسئله مواليد نامشروع، تبعيض جنسيتي،
بيماري هاي مقاربتي،روابط نامشروع جنسي با محارم و ... ثمره شوم اين زياده
طلبي و تمتع طلبي مردانه بود.
برخي که به سنت هاي الهي باور دارند
حتي دو جنگ جهاني اول و دوم را مجازات وضعي ارتباط زنان شوهردار و مردان زن
دار در درون کارخانه ها و کارگاه هايي مي دانند که در اوايل قرن بيستم
متداول شده بود.
تعبير خواب آشفته غرب براي زنان
امروزه تعبيراين خواب آشفته اي که غرب براي زن ديده بود حکايت از آمار تکان دهنده اي دارد که هر ناظر منصفي از آن يکه مي خورد.
به
گزارش سازمان ملل متحد 60 درصد از يک ميليارد فقير در جهان زنان و دختران
هستند. زنان 75 درصد بزرگسالان بي سواد که جمعا 960 ميليون نفر هستند. را
تشکيل مي دهند. از 130 ميليون کودکي که به مدرسه نمي روند 70 درصد دختر
هستند. قاچاق انسان بزرگترين تجارت غير قانوني در جهان است که در آن سالانه
3 ميليون زن که 2/1 ميليون آن کودک هستند، تجارت مي شوند. شمار زنان
زنداني در اروپا روبه افزايش است فقط به طور نمونه آمار زنان زنداني در
انگليس در دو دهه گذشته دو برابر افزايش داشته است. بيش از 40 درصد زنان در
اروپا مورد آزار و اذيت جسمي قرار مي گيرند و يک سوم ازدواجها در اين
قاره به طلاق مي انجامد. افزايش بي سابقه بارداري دختران انگليسي مقامات
بهداشتي اين کشور را نگران کرده است. از سال 1998 تا کنون از هر 10 قتل در
آفريقا شش قتل مربوط به خشونت عليه زنان بوده است. يک سوم زنان افغاني پس
از حمله آمريکا به افغانستان معتاد شده اند. از سال 1973 تا کنون در شهرهاي
غربي آمريکا بيش از 50 ميليون کودک متولد نشده،سقط شدند، در آلمان از هر
سه کودک يکي از آنها فاقد پدر و مادر مشخص است و...
سياست روز
«اصرار کوفيعنان براي چيست؟» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
«کوفيعنان»
دبير کل سابق سازمان ملل و اکنون فرستاده ويژه اين سازمان در امور سوريه،
تلاشهاي بسياري را براي حل موضوع سوريه انجام داده است.
سفرهاي متعدد او به دمشق، تهران و برگزاري چند اجلاس درباره سوريه که البته بدون نتيجه پايان يافت، از آن دست تلاشهاست.
اما مدتي است که او به نقش جمهوري اسلامي ايران به عنوان ميانجي در ماجراي سوريه، تاکيد دارد.
اين تاکيد را شايد بتوان يک امتياز، يک اتفاق خوشايند و يا حتي يک روند سياسي براي ايران در معادلات منطقهاي و بينالمللي دانست.
گرچه
ايران در تحولات منطقه و بحرانهايي که در برخي کشورها از جمله افغانستان و
عراق و ايجاد ثبات و امنيت نقش تاثيرگذار و اساسي ايفا کرده است، اما در
موضوع سوريه، تفاوتهاي بسياري با ديگر کشورها از جمله عراق و افغانستان
وجود دارد.
ايران براي ايجاد ثبات و امنيت در عراق به درخواست رسمي
مقامات آمريکايي براي انجام گفتوگو، پاسخ مثبت داد و نتيجه اين گفتوگوها
باعث شد تا مشکلات و معضلات امنيتي اين کشور تا حدود زيادي مرتفع شود.
منافع جمهوري اسلامي ايران به عنوان کشور همسايه عراق ايجاب ميکرد که در
اين مقوله وارد شود و نقش حساس و تاثيرگذار خود را ايفا کند، در موضوع
افغانستان هم همين اتفاق افتاد.
اما ماجراي سوريه، داستان ديگري
دارد. کشورهاي غربي از جمله آمريکا و اروپا به همراه ترکيه وبرخي کشورهاي
عربي منطقه، خواهان سرنگوني دولت بشار اسد هستند و در اين روند، خواهان
تشکيل دولت انتقالي در سوريه ميباشند.
اما جمهوري اسلامي ايران به
عنوان کشوري که با سوريه روابط عميق و حتي استراتژيک دارد، مخالف سرنگوني
دولت بشار اسد است. روسيه و چين نيز همين سياست را در قبال سوريه دنبال
ميکنند که البته هر يک از آنها اهداف خاص خود را به خاطر تقابل سياسي با
آمريکا در نظر دارند.
اما «کوفيعنان» به عنوان نماينده ويژه سازمان
ملل در سوريه، براي چندمين بار خواستار ايفاي نقش ايران به عنوان ميانجي
شده است، بدون آن که اين نقش و درصد ميانجيگري ايران را تعريف کند. حد و
اندازهاي که کوفيعنان از ايران خواهان آن است، بايد از طرف وي مشخص شود.
با
توجه به اين که آقاي کوفي عنان چقدر اختيارات دارد که چنين موضوعي را مطرح
ميکند. در حال حاضر آمريکا با سياست يکجانبهگرايي خود مانع از
نقشآفريني ايران در روند پي گرفته شده توسط سازمان ملل در موضوع سوريه
است. حال آن که واشنگتن در موضوع عراق مستقيما و با درخواست رسمي از ايران
خواهان گفتوگوهاي دوجانبه در زمينه مسائل عراق شد که البته نتيجه آن را هم
ديد.
اکنون نيز، به نظر ميرسد که اگر آمريکا واقعا نيازمند
نقشآفريني ايران در بحران سوريه است، رسما درخواست دهد تا پس از بررسيهاي
لازم توسط مسئولين ارشد جمهوري اسلامي ايران باب نقشآفريني ايران باز
شود. غرب اکنون پس از گذشت ۱۶ ماه از بحرانهايي که براي سوريه آفريده است،
عاجز از سرنگوني دولت بشار اسد است، داود اوغلو وزير خارجه ترکيه به اين
موضوع اعتراف کرده است که همه اقدامات اين کشور عليه سوريه براي سرنگوني
بشار اسد با شکست روبه رو شده است.
اقدامات اين کشور صرفا اقدامات
آنکارا نبوده بلکه با حمايتهاي گسترده آمريکا و اروپا اعمال شده است.
اعتراف به شکست ترکيه، اعتراف به شکست توطئههايي است که در اين ۱۶ ماه
عليه سوريه، دولت و مردم اين کشور توسط آنها پياده شده است.
غرب
اگر خواهان حل مسالمت آميز بحران سوريه است، ميتواند روي ايران حساب کند.
اما هيچ تضميني را از سوي غرب نميتوان متصور بود که با نقش آفريني ايران،
غرب به تعهداتش عمل کند. «کوفيعنان» به نمايندگي از آمريکا قصد دارد از
نفوذ ايران در سوريه سوء استفاده کند. نه اين که ايران را بخشي از راهحل
آن بداند. هر چند جمهوري اسلامي ايران هماکنون هم در سوريه تاثيرگذار است و
نقش خود را به خوبي ايفا ميکند.
وطن امروز
«حمله از 2 جبهه» عنوان يادداشت روز روزنامه وطن امروز به قلم مهدی محمدی است كه در آن ميخوانيد:
ترکیب
ابزارهای داخلی و خارجی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایران و سوق دادن
افکار عمومی به سمت دیدگاه خاصی در مسائل امنیت ملی که نهایتا بر تصمیمهای
سیاسی و اجتماعی آنها اثری ویژه میگذارد، خلاصهترین توصیفی است که
میتوان از پروژه عملیات نرم دشمن در این روزها به دست داد. همه ما در مرکز
این عملیات نرم قرار داریم. میدان بازی این بار در صحنه افکار عمومی تعریف
شده است.
قصه از این قرار است: درک غربیها این است که رفتار ایران
تا زمانی که محاسبات آن تغییر نکند، تغییر نخواهد کرد. این درسی است که
بیش از 3 سال پیش رابرت گیتس به نظام تصمیمسازی استراتژیک آمریکا آموخت.
آمریکاییها از سال 88 به این سو تصمیم گرفتند به جای رفتار ایران محاسبات
آن را هدف بگیرند.
معنای این اقدام دقیقا این است که ایران درباره
رفتارهای خود در حوزه امنیت ملی وادار به محاسبه مجدد شود و پس از محاسبه
مجدد، محاسبات سابق خود را در سمت و سویی که مطلوب غرب است تصحیح کند.
ظاهرا فهم غربیها فعلا این است که هیچ الگویی از فشار خارجی قادر به تغییر
محاسبات راهبردی مقامهای ارشد کشور مثلا درباره موضوع هستهای نیست بلکه
برعکس هر چه فشارها از بیرون شدیدتر شود ایران در موضع خود مستحکمتر خواهد
شد.
تجربه تاریخی هم همین را نشان میدهد. از سال 2006 به این سو،
هر وقت طرف غربی راهبرد تشدید فشار را در پیش گرفته، متقابلا سناریوهای
مثبت روی میز مذاکره کمرنگ شده و ایران نیز به ازای هر یک گامی که غربیها
در مسیر تقابل برداشتهاند، یک گام متقابل و هم وزن برداشته است. آمریکا
خوب میداند ایران در این حوزهها دست بسته نیست.
در همین حال،
فضاهای مثبت در مذاکرات، زمانی ایجاد شده و راهحلهای میانه هنگامی مجال
بروز یافته است که غربیها در لفاظی علیه ایران و به کار گرفتن اهرمهای
فشار امساک کردهاند، علت هم این است که به لحاظ راهبردی این دید در ایران
تثبیت شده است که الگوی رفتار ایران مثلا درباره پرونده هستهای هرگز نباید
تابعی از شدت فشارها باشد چرا که تجربه 2003 تا 2006 نشان میدهد اگر طرف
غربی به این ارزیابی برسد که ایران رفتار خود را متناسب با شدت فشارها
تنظیم میکند، آن وقت تنها کاری که خواهد کرد تشدید فشار و تلاش برای
امتیازگیری یکطرفه بدون کوچکترین توجهی به مواضع طرف ایرانی است.
اکنون
به نظر میرسد از 2 جبهه به ادراک داخلی درباره موضوعات امنیت ملی حمله
نرم شده است. نخست جبهه مسؤولان و دوم جبهه مردم. هدف غربیها که در گفتن
آن هیچ پرده پوشی نمیکنند این است که در سطح طیفی از مسؤولان این تلقی شکل
بگیرد که وضعیت کشور بحرانی است و راهی برای مدیریت این بحران با استفاده
از ابزارها و مکانیسمهای داخلی وجود ندارد.
در واقع احساس بنبست و
نیاز به مصالحه، هدف عملیات نرمی است که هماکنون مهمترین سیبل آن
مسؤولان در ایران هستند. جبهه دوم مربوط به مردم است؛ در این جبهه طراحی
دشمن این است که افکار عمومی اولا با سیاستهای رسمی نظام در حوزههای حساس
احساس فاصله کند، ثانیا راهحل بنیادین مشکلات خود را مصالحه در محیط
سیاست خارجی بداند و ثالثا این موضوع را در رفتار اجتماعی و انتخابهای
سیاسی خود به عنوان یک معیار اصلی لحاظ کند. در این 2 جبهه یک عملیات نرم
وسیع آغاز شده است.
قلب این عملیات نرم البته عملیات روانی و
رسانهای است. در واقع برای غربیها مهم نیست که بتوانند در محیط واقعی،
حقیقتا تهدیدی برای ایران ایجاد کنند. درستتر بگویم، این اولویت اول آنها
نیست؛ اولویت شماره یک آنها این است که مردم و بخشی از مسؤولان در ایران به
لحاظ روانی احساس کنند که تهدید وجود دارد، بسیار بزرگ است و راهحلی جز
سازش ندارد.
این تصویر البته کاملا غیرواقعی است. جداگانه بحث
خواهیم کرد که نه به آن اندازهای که برخی تلاش میکنند جلوه بدهند بحران
وجود دارد و نه راهحل مشکل سازش است. با این حال، جنگ افکار عمومی در این
حوزه بسیار وسیع و جاندار است و اکنون خیانتی بزرگتر از این نیست که
کسانی امکانات خود را صرف پیروزی دشمن در این نبرد کنند. این مقدمه بماند
تا بعد.
تهران امروز
«مجلس و تحريمها» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم جعفر قادری است كه در آن ميخوانيد:
دور
جديد تحريمها كه به ويژه در حوزه نفت از تير ماه شروع شده است،به بروز
مباحث زيادي منجر شده و تمام دولتمردان و مسئولان به واكاوي تحريمهاي جديد
و راههاي مقابله با آن پرداخته اند. در اين ميان نمايندگان مجلس نهم هم
اگر چه فعاليت خود را كمي بيشتر از يك ماه آغاز كرده اند اما با اين وجود
بهصورت جدي تحريمهاي غرب و برخي همپيمانانش را عليه ايران بهعنوان
نخستين موضوع در دستور كار قرار داده و تاكنون بررسيهاي زيادي درباره چند و
چون آن انجام داده است.البته پيشاپيش بايد تاكيد كرد تحریم های نفتی مسئله
تازه ای نیست وایران همواره درمعرض تحریم دشمنان خود بوده است.
با
اين وجود مي بايستي تحریمهایی که از اول جولای 2012 ميلادي توسط اتحادیه
اروپا اعمال شد را به عنوان نماد تحریمهای یکجانبه و با شدت بيشتر برضد
ایران دانست و به همين دليل هم راههاي مقابله با آن بايد جدي تر باشد.چرا
كه تحریمهاي جديد در پی آن است تا زیرساختهای اقتصادی و استراتژيك ایران
را ناکارآمد ساخته و به این ترتیب زمینه کاهش قابلیتهای راهبردی ایران در
سطح منطقهای و بینالمللی را كليد بزند.
تشکیل نشست ویژه سران سه
قوه در خصوص راهکارهای مقابله با تحریم ها و آخرین وضعیت اقتصادی کشور با
توجه به تحریمهای دشمنان علیه کشورمان اهمیت هرچه بیشتر این موضوع را نشان
مي دهد و مجلس هم دقيقا به همين دليل است كه بهصورت ويژه موضوع را در
دستور كار قرار داده است .
البته علاوه برمسئله تحریم های نفتی،
موضوعاتي مانند تورم وگرانی،هدفمندی یارانه ها،بازار ارز وسرمایه
ازمهمترین وچالشی ترین مسائلی است که درکشوربا آن سروکارداریم و مي طلبد
تا ريشه هاي چنين معضلي بهصورت دقيق بررسي شده و به این منظور هم مجلس نهم
برای بررسی موضوعات اقتصادی کشور بخصوص اثرات تحریم وگرانیها کمیتهای
تشکیل داده است تا بتوانیم راهکارهایی برای حل مشکلات موجود بیندیشم.
این
کمیته متشکل از روسای کمیسیون های اقتصادی مجلس و نمایندگان مرتبط با
موضوعات اقتصادی وتعدادی ازافرادی که درمسائل اقتصادی ورود دارند ،همچنین
مقامات اقتصادی دولتی و همکاری اساتید دانشگاه ها وصاحبنظران اقتصادی خواهد
بود .
همچنین با توجه به حساس بودن مسئله گرانی وتاثیر تحریم ها
برروی این موضوع ،برای بررسی عمیق تراین وضعیت برآن شدیم تا با برگزاری
نشست مشترک میان دولت ومجلس این مسئله را هرچه زودترتفحص کرده تا بتوانیم
به تفکیک علل وعوامل آن پرداخته وکارآمدترین راهحلهای ممکن را ازدل این
بررسیها استخراج کنیم.هرچند ممکن است با تبادل نظر ناچار به ورود
بهقانونگذاری ها یا بحث های اجرایی هم شویم اما باید دراسرع وقت بهترین
راهکارها را ارائه وعملی کنیم.
حمايت
«تحریمهای بین المللی مصداق بارز نقض حقوق بشر» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
در
خبرها اعلام شد که جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور اکثریت اعضا، از
جمله رییس جمهور و ارایه گزارشي از سوی وزرای اقتصادی دولت برگزار شد و
راهکارهای مقابله با تحریمهای اقتصادی و فشارهای ظالمانه برخی قدرتها
علیه جمهوری اسلامی ایران مورد بحث و بررسی قرا رگرفت. علاوه بر نشست
مزبور، طی روزهای اخیر، حساسیتهای عمومی نسبت به موضوع تحریمها نیز بیشتر
شده و به همین جهت جا دارد تأملی در این خصوص انجام داد تا با نگرش عمیق
تری به موضوع بنگریم و برای مواجهه با آن دقیقتر اقدام كنيم.
از
همین رو یادداشت امروز نکاتی در این خصوص تقدیم میدارد. امید است مرضی
خداوند سبحان واقع و برای مخاطبان ارجمند روشنگر باشد. نکته اول اینکه در
عرصه جهانی همانگونه که مخاطبان ارجمند میدانند، ساختار حقوقی متفاوتی به
نسبت نظامهای حقوقی داخلی کشورها وجود دارد. در نظام حقوقی بین المللی
سلسله مراتب قانونگذاری همانند نظام حقوق داخلی دیده نمی شود. همچنین ضمانت
اجرای قواعد حقوقی همانند نظام داخلی نیست و با تفاوتهایی قواعد بین
المللی تضمین میشوند.
در عرصه بین المللی قواعد حقوقی بهطور عمده
از طریق چانهزنیهای دولتها و در قالب مجامع بین المللی شکل میگیرند و
همین مجامع هستند که نقش نظارتی بر اجرای قواعد را دارند و اگر درموردی
خلاف قواعد به وقوع پیوست، تصمیم به اقدام علیه متخلف میگیرند. در میان
مجامع بین المللی شورای امنیت سازمان ملل بیشترین اختیارات را به موجب فصل
هفتم منشور ملل متحد دارد تا اگر خلاف ارتکابی یک دولت از دید نهاد مزبور
بر خلاف صلح و امنیت بینالمللی ارزیابی شد اقدامات مختلف محدودیت آور و
حتی قهریه بر علیه کشور یا کشورهای هدف اعمال كند.
در کلیت
سازوکارهای ملل متحد نهاد قضایی مرتبطی به نام دیوان بین الملل دادگستری
وجود دارد که به دادخواستهای حقوقی دولتها علیه یکدیگر در صورتی که
صلاحیت دیوان را پذیرفته باشند رسیدگی میکند یا به تقاضای اعضای سازمان
ملل، نظر مشورتی حقوقی صادر میکنند.
طی سالهای اخیر، نهاد قضایی
دیگری با عنوان دیوان بینالملل کیفری نیز با اراده دولتها شکل گرفته که
مرجع رسیدگی به جرایم ارتکابی بینالمللی برابر اساسنامه خود موسوم به
اساسنامه رم میباشد و شروع به رسیدگی این مرجع نیز منوط به پذیرش صلاحیت
آن توسط دولت ذیربط و یا ارجاع شورای امنیت سازمان ملل است.
از این
توضیحات کلی در ترسیم وضعیت ساختار حقوقی بین المللی به راحتی هر مخاطبی در
مییابد که شورای امنیت سازمان ملل نقش محوری را در نظام حقوقی بین المللی
ایفاء میکند و میتواند از اختیارات وسیع خود برای اتخاذ اقدامات علیه هر
کشور با عنوان اینکه صلح و امنیت بین المللی به مخاطره افتاده، بهرهمند
شود. شورای امنیت همان نهادی است که 15 عضو دارد که در این میان 10 عضو
متغیر و 5 عضو ثابت هستند.
5 قدرت سیاسی (آمریکا، انگلیس فرانسه،
روسیه و چین) به عنوان اعضای دایم در آن حق ویژه ای به نام حق وتو دارند که
میتوانند خواسته خود را بر جامعه بین الملل تحمیل کنند یا مانع اجرای
خواست اکثریت جامعه بین المللی شوند. با لحاظ همین وضعیت است که شورای
امنیت به عنوان محور ساختار حقوقی بین المللی در چنبرهی سیاستها و اهداف
سیاسی اعضای دارای حق وتو از ابتدا تاکنون حرکت کرده است.
چنین
نهادی بدیهی است که مبتنی بر عدالت و انصاف اقدام نمی کند و طبیعتاً وقتی
با چنین رویکردی از اختیارات خود در منشور ملل متحد به موجب ماده 41 برای
اعمال یکسری تحریمها بهره مند میشود کمتر به جهات انسانی و رعایت حقوق
ملتها توجه دارد، البته در سالهای اخیر با اعتراضهاي وسیع جهانی ناچار
شده که کمیته ای را ایجاد کند با این عنوان که در تحریمها تفکیک قائل شود
بین اهداف موردنظر سیاسی با نیازهای انسانی مردمی در کشور هدف، ولی کیست که
نداند اینگونه کمیتهها و تدبیرها بیشتر برای ساکت کردن اعتراضهاي جهانی
است والا شورای امنیت دغدغه آثار غیرانسانی تحریمها بر حقوق مردم را
نداشته و ندارد.
چنین نهادی طی ماههای گذشته تاکنون به بهانه خطرات
مربوط به تلاشهای هستهای ایران تحریمهای اقتصادی و محدودیتهای مختلفی
را علیه کشورمان اعمال كرده و کمیته ای را به عنوان ناظر بر اجرای تحریمها
و محدودیتها تعیین کرده که دائماً در سراسر جهان فعالیتهای کشور ما را
رصد میکند و در خیلی از موارد مزاحمت ایجاد میکنند.
متعاقب
اقدامات شورای امنیت، برخی از کشورهایی که از قبل نیز سابقه اعمال تحریم و
دشمنی با ایران را داشتهاند همانند آمریکا و انگلیس و فرانسه دست به کار
شده و در قالب مصوبات درون کشورهای خود و یا در قالب تدابیر مشترک در سطح
برخی نهادهای منطقهای مثل اتحادیه اروپا تحریمهای جدیدی را با عنوان
اعمال فشار جهت جلوگیری از سیاستهای نادرست در ایران ونگرانی های حقوق
بشری وضع كردهاند که در آخرین حلقه این اقدامات خصمانه ایجاد محدودیتهایی
بر فروش نفت ایران، طی روزهای اخیر جنبه اجرایی پیدا کرد.
این مرور
فشرده بر ساختار نظام حقوقی بینالمللی و روند اعمال تحریمها علیه ایران
این مطلب را روشن میسازد که زورگویی در جامعه بین المللی توسط دولتهای
صاحب حق وتو یک امر عادی و رایج است و اگر کشوری در مدار آنان حرکت نکند
باید خود را برای پرداخت هزینههای مختلف آماده کند. این معضل یکی از اساسی
ترین معضلات جامعه بین المللی برای دستیابی به عدالت است.
آفرينش
«سياست هاي عربستان و تنش مداوم با شيعيان شرق» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن ميخوانيد:
تحولات
شرق عربستان سعودي، روند شتابان به خود گرفته است. رهبر شيعيان اين
کشورهدف گلوله قرار گرفته و هنوز خبري از سرنوشت وي در دسترس رسانهها
نيست.
در واقع شيخ نمر كه از روحانيون شيعه و از علماي عربستان است
پس از مرگ نايف بن عبدالعزيز او را به سخره گرفت و از تداوم دستگيري شيعيان
و تحت فشار قرار دادن اقليت شيعه در عربستان سعودي انتقاد کرد. امري كه
باعث شد توسط نيروهاي امنيتي عربستان بازداشت شود و اينك نيز مورد هدف قرار
گيرد . در اين حال اگر نگاهي به تنش فزاينده بين رياض با شيعيان در شرق
عربستان داشته باشيم بايد گفت شيعيان دوازده امامي عربستان اقليتي مهم و
برجسته به شمار مي روند که بيشتر در استان شرقيه که از نظر اقتصادى بزرگ
ترين منطقه نفتى در عربستان است حضور دارند.
در دو سال گذشته با
توجه به تحولات بحرين و عراق و بهار عربي در منطقه تاثيرپذيري شيعيان
عربستان دو چندان شده است. در اين راستا شيعيان عربستاني كه همواره مورد
تبعيض هاي سياسي، مذهبي، فرهنگي و اقتصادي قرار گرفتهاند و هويتشان مورد
انکار است ، دولتمردان سعودي را متهم به حاشيه راندن در کارهاي اداري و
فعاليت هاي نظامي به خصوص در منصب هاي بالا و مهم مي کنند.
اين امر
خود بستري براي افزايش تنش بين شيعيان و رياض شده است. گذشته ازاين نيز
بايد در نظر داشت كه همزمان با افزايش تنش بين ايران و عربستان، توجه بيشتر
رياض به صدور انديشههاي سلفي گري، مقابله با اعتراضها در داخل عربستان و
فشار بر شيعيان در واقع اين شيعيان شرقي عربستان هستند كه اكنون تحت سركوب
بيشتر واقع شده اند.
آنچه مشخص است بازداشت و زخمي شدن رهبر شيعيان
عربستان و حضور افزون نيروهاي امنيتي سعودي در اين مناطق ، واکنش شديد
شيعيان عربستان و به ويژه هواداران شيخ «نمر باقر النمر» را در پي داشته
باشد و به نظر ميرسد كه تحولات در اين منطقه ابعاد ديگري به خود گيرد .
چنانچه
در واقع از يك سو به دليل پيوند ساختار قدرت و سياست در عربستان با
ايدئولوژي وهابيت مي توان به صراحت گفت که سرکوب شيعيان ادامه خواهد داشت.
در مقابل نيز به نظر ميرسد كه با افزايش اعتراضات در پيوند با بحرين،
درگيريهاي گستردهاي در شرق عربستان ميان شيعيان و نيروهاي حکومتي آل سعود
رخ دهد.
در اين بين نيز بايد منتظر تاثير اين امر بر تحولات داخلي عربستان و بهاي جهاني نفت نيز بود.
گذشته
از اين آنچه كه مشخص است همچنان كه «هنري کيسينجر»، وزير امور خارجه پيشين
ايالات متحده آمريکا نيز چندي پيش در اظهاراتي پيشبيني کرده بود که
انقلاب بحرين در آينده بسيار نزديک به شرق عربستان سعودي کشيده شود.
بي
شك اين تحولات ميتواند به ساير مناطق عربستان سعودي سرايت کرده و موجب
سردرگمي حکومت سعودي در مقابل اپوزسيون داخلي و موج تحول خواهان داخلي
گردد. اين امر در شرايطي است كه رياض با پديده اي ديگر به نام پيرسالاري
نيز روبرو است چنانچه كهولت سن شاهزادگان و رهبران سعودي و تفاوت و اختلاف
بين نسل ها و طايفه هاي حاكم سعودي با نسل هاي جديد اين كشور را در وضعيت
بغرنجي قرارداده است .
ملت ما
«خيزش الشرقيه به ساير نقاط عربستان كشيده خواهد شد» عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم حسن هانيزاده است كه در آن ميخوانيد:
پس
از بازداشت شيخ نمر النمر كه يكي از روحانيون برجسته و مبارز شيعه عربستان
است، درگيريهايي در استان القطيف عربستان رخ داد ودر حال حاضر دامنه اين
درگيريها گسترش يافته است. در نظر داشته باشيد كه اكثر ساكنان شرق عربستان
را شيعيان تشكيل ميدهند و ستم مضاعفي از سوي آل سعود بر آنها تحميل
ميشود. ساكنان شرق عربستان شهروند درجه دو محسوب ميشوند و به اين دليل كه
رژيم آل سعود نگاه طايفهاي و نگرشهاي ضد شيعي دارد اجازه ورود شيعيان به
نيروهاي مسلح، ارگانهاي دولتي و حتي دانشگاهها را نميدهد.
شيعيان
عربستان سالهاست كه تحت ستم هستند و از حقوقي مساوي با ديگر شهروندان
عربستان برخوردار نيستندو نسبت به ساير بخشهاي عربستان احساس ستم بيشتري
ميكنند. لذا اين منطقه آبستن درگيريها و آغازگر تظاهرات در عربستان است.
از طرفي با توجه به اينكه كليه منابع نفتي عربستان در شرق اين كشور قرار
دارد خيزش شرق عربستان ميتواند بر كل جهان و انرژي جهان تاثير گذارد و
قيام شرق عربستان ممكن است به قطع صادرات نفت اين كشور به امريكا و غرب
منجر شود.
به همين دليل در حال حاضر امريكا و غرب با نگراني وضع
قيامها را دنبال ميكنند و اين اجازه را به آل سعود دادهاند كه رهبران
الشرقيه عربستان را دستگير كرده و به شهادت برسانند. با وجود اين فشارها
مردم الشرقيه عربستان دست به تظاهرات گستردهاي زدهاند و درگيريها در
القطيف و الاحساء و العواميه بهشدت ادامه دارد.
در نظر داشته باشيد
رويارويي مردم با آل سعود به نقطه غير قابل بازگشتي رسيده است. حتي بخش
گستردهاي از اهالي سني مذهب عربستان نيز همبستگي خود را با اهالي الشرقيه
نشان دادهاند و اين حاكي از آن است كه بيش از 70 درصد از مردم عربستان از
فساد و بيبندو باري خاندان سعودي و غارت منابع نفتيشان به تنگ آمدهاند.
خيزش
الشرقيه قطعا به ساير نقاط عربستان كشيده خواهد شد و در واقع اين انقلاب
دامنه وسيعي خواهد داشت، اما از طرفي آل سعود تلاش ميكند تا با بهرهگيري
از امكانات موجود و به پشتوانه غربي و امريكايي اينگونه قيامها را سركوب
كند. در نظر داشته باشيد رژيم آل سعود سياست ثابتي را دنبال ميكند و تغيير
چهرهها و اشخاص در دستگاههاي دولتي و وزارتي نميتواند سياست كلان
عربستان را تغيير دهد.
بنابراين وزارت كشور و دستگاههاي امنيتي و
نيروهاي مسلح به سركوب مردم ادامه ميدهند و تغيیرات در بدنه حكومت تاثيري
در روند سركوب ندارد. از طرف ديگر مردم تصميم خود را گرفتهاند و از
خواستههاي خود كه همان برقراري يك نظام دمكراتيك غير قبيلهاي و همچنين
تشكيل نهادهاي مدني و دادن حقوق فردي و اجتماعي به همه آحاد ملت عربستان
است عقبنشيني نخواهند كرد. اهالي الشرقيه طي يك سال و نيم گذشته شاهد آن
بودند
كه آل سعود با وجود اعزام دو گردان كماندويي به بحرين
نتوانسته است قيام مردم بحرين را سركوب كند، بنابراين الشرقيه بدون هيچ
ترسي از نيروهاي آل سعود به تظاهرات خود ادامه ميدهد. اگرچه به نظر ميرسد
در قيامهایی اينگونه نقش نهادهاي بينالمللي بسيار پررنگ باشد، اما
متاسفانه رژيم آل سعود چسبندگي زيادي به امريكا و غرب دارد و غرب و امريكا
بهخاطر نفت عربستان چشمان خود را روي جنايات آل سعود ميبندد.
چه
حيف كه نگاه دوگانهاي نسبت به مسائل حقوق بشر و مبارزات ملتها وجود دارد و
با توجه به اينكه ساكنان الشرقيه اكثرا شيعه هستند بسيار بديهي است كه
امريكا و غرب توجه چنداني به اين قيام نشان ندهند. با اين وجود مردم بدون
تكيه بر سازمانهاي بينالمللي و نوع عكسالعملشان نسبت به اين قيام به راه
خود ادامه ميدهند.
ابتكار
«افشاگري را هم هدفمند کنيد!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم فضل الله ياري است كه در آن ميخوانيد:
«افشاگري»
کلمهاي است که ميتواند هر جمله بي خاصيت، بعد از آن را به تيتري جنجالي
در عرصه رسانههاي داخلي تبديل کند. به همين خاطر نيز مسئولان رسانهها به
برخي از اخبار غيررسمي و گاه نه چندان مطرح، عنوان «افشاگري» ميدهند تا
مخاطبان سرگردان و تشنه خبر را به سوي خود جذب کنند.
جستوجوي کلمه
«افشاگري» در موتورهاي جستوجوگر داخلي و خارجي، انبوهي از اخبار و
گزارشها را در حوزههاي مختلف اعم از سياسي، اجتماعي، هنري، ورزشي و
اقتصادي رديف ميکند.
يک روز، فلان مقام مسئول سياسي اسنادي از
فعاليتهاي اقتصادي رقباي خود منتشر ميکند.ديگري حتي کارنامه دوره
راهنمايي يک نماينده مجلس را نيز منتشر ميکند تا ثابت کند که مدرک دکتري
وي جعلي است. يک روز در ميان، يک کارگردان تلويزيوني از پشت پرده انواع و
اقسام فسادها در حوزه هنر و بهخصوص سينما سخن ميگويد.
زماني ديگر
يک مقام مشهور از زد و بندهاي سياسي فعالان اقتصادي سحن ميگويد. هرروزه در
صفحه اول روزنامههاي ورزشي، مسئولان باشگاههاي مشهور درباره فعاليتهاي
پشت پرده رقبا افشاگري ميکنند که معلوم نيست طرف رئيس باشگاه است يا يک
زمينخوار بزرگ!
اين موضوع آنقدر همهگير شدهاست که حتي متهمان
دادگاههاي بزرگ فساد اقتصادي نيز که همه چيز خود را باخته ميبينند،
«افشاگري» را به عنوان آخرين تلاش براي به تعويق انداختن محکوميت خود و يا
همراه نشان دادن رقبا در فعاليتهاي مجرمانه خود، به کار ميبرند و از اين
طريق سوالات و ابهامات جديدي در روند دادرسي به وجود ميآورند.
«افشاگري»
اگرچه به عنوان يک «ترفند» در همه حوزهها و در کشورهاي مختلف به کار
گرفته ميشود اما همهگيري آن در کشور ما نشان از آن دارد که اين موضوع در
حال تبديل شدن به يک «بيماري» است؛ بيمارياي که هم روان افراد را پريشان
ميکند و هم بر گستره برخي بيماريهاي اجتماعي ميافزايد. در اين باره،
چند نکته حائز اهميت است:
1-افشاگري چندان که از ابتداي اين نوشته برميآيد، موضوع چندان نامطلوبي هم نيست.
افشاي
مفاسد در حوزههاي مختلف از سوي افراد، مسئولان و رسانهها اگر با مستندات
محکم وغيرقابل خدشه همراه باشد، ميتواند جلوي فساد را بگيرد اما چيزي که
در اين مورد در کشور ما ديده ميشود، استفاده هرروزه و بلکه هرساعته از اين
«اهرم» است، موضوعي که گاه بدون هيچ سندي اعلام ميشود. اين اتفاق حتي اگر
با اسناد همراه باشد، تکرار آن در فضاي عمومي جامعه، آن را به صورت موضوعي
عادي درميآورد که ديگر حساسيت مخاطبان و مسئولان پيگير را برنميانگيزد.
2-رواج
پديده افشاگري ميتواند به عنوان يک خطر مهم بر سر راه پيشرفت جامعه در
مسير فرهنگ، اقتصاد و سياست و... قرار بگيرد و آن ايجاد بياعتمادي عمومي
به نهادها و افراد مسئول در حوزههاي مختلف است. بدون ترديد بياعتمادي
افراد جامعه به مسئولان و نهادهاي حکومتي ميتواند بهازهمگسيختگي در
بسياري از حوزهها منجر شود. در اين موقعيت افراد جامعه هيچ ارتباطي ميان
خود و نهادهاي حکومتي نميبينند و آنها را از جنسي ديگر ميشناسند که نه
دغدغههاي آنان را ميشناسند و نه عزمي براي فهميدن آنها دارند.
3-بيتوجهي
نهادهاي قانوني کشور به اين افشاگريها -به بهانه اينکه ممکن است به آنها
رسميت داده شود- سبب ميشود اين افشاگريها به صورت شايعات خزنده پايههاي
اعتماد و احترام در جامعه را لرزان کند. گاه ديده ميشود نه از افشاکنندگان
سند و مدرک خواسته ميشود و نه افشاشوندگان به مراجع قضايي احضار شده و از
آنان توضيح خواسته ميشود. طبيعي است که اين موضوع به صورت بلاتکليف در
جامعه رها ميشود و اين، «افکار عمومي» است که در غياب دستگاه قضايي، قضاوت
و حکم صادر ميکند؛ حکمي که معلوم نيست چقدر متکي به دلايل و قرائن درست و
متقن باشد.
4-بازتاب افشاگريها در عصري که رسانهها مرزهاي کشورها
را برداشتهاند، تنها به يک جغرافياي خاص محدود نميشود بلکه به محض آنکه
موضوعي رسانهاي شد هم نوجواني در محرومترين روستاهاي ايران از آن باخبر
ميشود وهم تحليلگري در پيشرفتهترين شهرهاي غربي. اين روزها هرکس که از
پديده «اينترنت» بهرهمند باشد، ميتواند از روابط غيررسمي و غيراخلاقي
فلان سياستمداري که طعمه افشاگري «ويکيليکس» در قلب اروپا شدهاست، باخبر
شود.
دلايل ديگري نيز ميتوان آورد که نشان ميدهد پديده «افشاگري»
با اين شکل و شمايل، در کشور ما نه تنها دردي از دردهاي ما دوا نميکند
بلکه خود زخم مضاعفي خواهد بود که به حال خود رها شدهاست.
از منظري
ديگر نيز، ميتوان اين پديده را به «روباتي ويرانگر» تشبيه کرد که اگرچه
در ابتدا براي سازندگان آن به خوبي کار ميکند و از آنان فرمان ميبرد اما
بدون ترديد و بهزودي به هيولاي غيرقابل کنترلي تبديل ميشود که خالقان خود
را نيز نشانه خواهد رفت. کم نبودند حاميان افشاگريهاي جنجالساز که
اندکمدتي بعد، خود نيز قرباني افشاگري شدند. به نظر ميرسد «افشاگري» نيز
بايد هدفمند شود؛ تا اهرمي باشد براي پالايش جامعه از پلشتيها و ناپاکيها
نه وسيلهاي براي تسويه حسابهاي شخصي و سياسي.
جهان صنعت
«دو نکته پیشروی صادرکنندگان بخش خصوصی نفتی» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم نَرسی قربان است كه در آن ميخوانيد:
رییس
اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی گویا از صادرات نفت ایران توسط بخش
خصوصی خبر داده و گمانهزنیهایی مطرح کرده است که از این راه میتوان
تحریمهای نفتی اتحادیه اروپا را دور زد.
در این مورد اما میتوان
گفت در واقع مکانیسم فروش نفت آنگونه نیست که مطرح میشود، در واقع حتی
برای فروش زردآلو هم به مکانیسم خاصی نیاز است که اگر وجود نداشته باشد،
خرید و فروش زردآلو نیز به راحتی امکانپذیر نیست.
گذشته از بحث
تحریمها، اسکله، کشتیها و تانکرهای مناسب ذخیره نفت، بیمه مناسب و... از
جمله نیازهای اولیه برای صادرات نفت آن هم در شرایط فعلی است.اما دو نکته
در مورد آنچه رییس اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی برای دور زدن
تحریمها گفته است میتوان گفت؛ نخست آنکه اگر دولت بابت بدهی که بخشخصوصی
داشته است به آنها نفت و فرآوردههای نفتی بدهد، امکان فروش نفت از طریق
بخشخصوصی به اروپا امکانپذیر میشود؛ بخشخصوصی هم دوستانی در اروپا و
آمریکا دارد که میتواند از راه رایزنی با آنها، نفتی را که بابت بدهیاش
از دولت ایران گرفته است، بفروشد.
در این زمینه احتمال قریب به یقین
دولت به بخشخصوصی کمک خواهد کرد.دومین نکته هم آن است که اگر واقعا امکان
اینگونه صادرات نفت ایران وجود دارد، بهتر است مدام از سوی مسوولان
اطلاعرسانی نشود تا اروپاییها راههای نفوذ بخشخصوصی را نبندند.
رییس
اتحادیه صادرکنندگان فرآوردههای نفتی گفته است اروپاییها پیشنهاد تخفیف
در قیمت نفت را به ایران مطرح کردهاند به هر حال این پرسش پیش میآید که
اگر ایران تحریم است، حتی با تخفیف هم نمیتواند به اروپا نفت بفروشد در
این مورد تنها میتوان گفت شاید ما همه ابعاد موضوع را نمیدانیم.
دنياي اقتصاد
«توسعه
تجارت با همسایگان؛ تدبیری برای مهار تحریمها» عنوان سرمقاله روزنامه
دنياي اقتصاد به قلم میثم هاشمخانی است كه در آن ميخوانيد:
ده و نیم
میلیارد دلار، مجموع صادرات غیرنفتی ایران به چهار کشور عراق، هند،
افغانستان و پاکستان در سال 1390 بوده است؛رقمی که در حدود 32 درصد از کل
صادرات غیرنفتی ایران را تشکیل میدهد.
طبیعتا عواملی همچون نزدیکی
فرهنگی و تاریخی ایرانیان با این کشورها، فاصله جغرافیایی نزدیک، سطح توسعه
اقتصادی کمابیش نزدیک و بالاخره مکمل بودن نسبی اقتصاد ایران و این چهار
کشور، از عوامل مهمی محسوب میشود که باعث شده نوعی «مزیت تجاری» بین ایران
و این کشورها وجود داشته باشد و به واسطه این مزیت تجاری، حتی تشدید
تحریمهای اقتصادی هم نتوانسته است لطمه خاصی به این مبادلات تجاری پررونق
وارد سازد.
اکنون به نظر میرسد که در شرایط تشدید تحریمهای تجاری
علیه ایران، یکی از سیاستهای مهم به منظور کاهش لطمه تحریمها به رونق
اقتصادی کشور، باید بر توسعه تجارت با کشورهایی متمرکز باشد که از یک طرف
نوعی مزیت تجاری برای توسعه مبادلات تجاری با ایران دارند و از طرف دیگر
روابط سیاسی موجود بین ایران و آن کشورها هم وضعیت مناسبی دارد. به عبارت
دیگر مقامات ارشد سیاسی و اقتصادی کشور، باید تلاش کنند تا ظرفیتهای خود
را بر حفظ (و احیانا توسعه) بازارهای اصلی صادرات غیرنفتی ایران متمرکز
سازند. (جدول را مشاهده کنید)
لازم به توجه است که مبادلات تجاری
بالغ بر 10 میلیارد دلاری بین ایران و چهار کشور مورد اشاره در ابتدای این
یادداشت، تا به امروز پشتوانه حمایت دیپلماتیک چندانی از طرف مقامات
بلندپایه سیاسی کشورهای فوق نداشته و بنابراين در صورت شکلگیری عزم قاطع
مقامات ارشد این کشورها در بهکارگیری ابزار دیپلماتیک برای توسعه
همکاریهای اقتصادی و تجاری، بدون تردید امکان رشد قابل توجه این مبادلات
تجاری نیز وجود خواهد داشت.
کاهش انعقاد تفاهمنامههایی با هدف
کاهش موانع تجاری بین ایران و چهار کشور فوقالذکر، که در حالت ایدهآل
میتواند به شکلگیری یک منطقه آزاد تجاری بین آنها منجر شود، به صورت
بالقوه میتواند منافع اقتصادی، سیاسی و نیز امنیتی چشمگیری را برای این
پنج کشور به همراه آورد. طبیعتا رونق مبادلات تجاری به رونق اشتغال در
مناطق مرزی این کشورها منجر شده و با ایجاد بهبود اقتصادی در وضعیت ساکنان
مناطق مرزی هر یک از این پنج کشور که از قضا جزو محرومترین شهروندان هر
کشور محسوب میشوند، خواهد توانست به امنتر شدن مرزهای مشترک منجر شود.
این امنیت بیشتر هم از مجرای کاهش هزینههای سنگین موجود برای حفظ امنیت
مرزها، منافع اقتصادی مجددی را برای هر یک از این کشورها به همراه خواهد
داشت.
به علاوه شکلگیری پیمان تجارت آزاد بین ایران و هر یک از
چهار کشور مذکور، میتواند زمینه را برای به اشتراک گذاشتن مزیتهای
اقتصادی بین این کشورها فراهم کرده و قدرت رقابتی تولیدکنندگان هر یک از
این کشورها را در سطح بینالمللی ارتقا دهد (مثلا به اشتراکگذاری مزیت
ایران در زمینه انبوه مهندسین متخصص، يا مزیت پاکستان و افغانستان در زمینه
انبوه نیروی کار ساده با سطح دستمزد پایین و مزیت هند در دسترسی آسانتر
به بازارهایی با قدرت خرید بالا مانند ژاپن و اتحادیه اروپا).
خلاصه
آنکه تشریح ابعاد مختلف شکلگیری پیمان تجارت آزاد میان ایران و کشورهایی
همچون عراق، افغانستان، هند و پاکستان، قطعا در وسع چنین یادداشت کوتاهی
نمیگنجد؛ اما صرفنظر از بحث منافع گسترده اقتصادی، سیاسی و امنیتی ناشی
از شکلگیری توافقنامه تجارت آزاد (که در بلندمدت و بعد از کاهش تحریمها
امکانپذیر خواهد بود)، در مقطع کنونی هم تمرکز بر مذاکرات اقتصادی و سیاسی
بین ایران و این کشورها میتواند ابزاری مهم برای کاهش لطمه تحریمها
محسوب شده و با حفظ بازارهای صادرات غیرنفتی کشور در کوتاهمدت، در بلندمدت
هم پایهریزی برای اتحاد اقتصاد ایران با این کشورها در چارچوب پیمان
تجارت آزاد را تسهیل کند.
گسترش صنعت
«صنعت ارزشآفرین» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سیروس تالاری است كه در آن ميخوانيد:
همگان
پتروشیمی را تحت نام صنعت ارزشآفرین میشناسند، اما این صنعت سالهای
متمادی است که از مشکلی بهنام نبود زنجیره ارزش افزوده رنج میبرد.
با
آنکه بخش قابل توجهی از صادرات غیرنفتی کشور (حدود ۴۰ میلیارد دلار در
سال) متعلق به محصولات پتروشیمی است، اما به دلیل «خامفروشی»، ایران،
واردکننده همان محصولی میشود که خود مواد اولیه آنرا صادر کرده است. البته
این فقط یک بعد ماجراست، چراکه برای سالهای متمادی تجهیزات مورد نیاز
برای راهاندازی واحدهای پتروشیمی از خارج تامین شده است. خوشبختانه به
تازگی بین شرکت ملی صنایع پتروشیمی و انجمن سازندگان تجهیزات صنعت
نفت(استصنا) تفاهمنامهای با هدف تعامل و همکاری در برنامهریزی و
سیاستگذاری برای توسعه تامین تجهیزات، دستگاهها و مواد شیمیایی مورد نیاز
صنعت پتروشیمی از سازندگان داخلی و ارتقای ظرفیتها و توان سازندگان امضا
شد.
بهطور قطع این حرکت را باید به فال نیک گرفت، چراکه در مدت
کوتاه سپری شده از این اتفاق، مسئولان و دستاندرکاران صنعت پتروشیمی توجه
بیشتری به صنعتگران حوزه نفت داشتهاند. در حال حاضر فهرست نیازهای صنعت
پتروشیمی مشخص شده است و با جلساتی که در این راستا برگزار شده
تقسیمبندیهای لازم برای سپردن کار به سازندگان داخلی (بر اساس سطح
توانایی آنها) در حال اجراست.
با وجود آنکه دغدغه سازندگان تجهیزات
صنعت نفت و گاز در خصوص بیتوجهی به توانمندیهای آنها تا حدود زیادی در
حال برطرف شدن است، اما در حال حاضر فعالان این بخش با مشکل دیگری دستو
پنجه نرم میکنند. در واقع کمبود نقدینگی در گردش موانعی را بهوجود آورده
که در پارهای مواقع فعالیتها را تحتالشعاع خود قرار داده است.
این
معضل نیز از عدم حمایت بانکها از سازندگان تجهیزات صنعت نفت نشات
میگیرد. همکاری ضعیف بانکها در شرایط حساس کنونی روندی را بهوجود آورده
تا دغدغه تاریخی صنایع مختلف همچنان ادامه داشته باشد. به ضرص قاطع میتوان
گفت که تحریم کالا و تجهیزات، نتوانسته صنعت نفت ایران را تحت تاثیر قرار
دهد که این امر به توانمندیهای داخلی برمیگردد، اما تامین منابع مالی
بسیاری از پروژههای ما را دستخوش تاخیر کرده که این موضوع در ادامه باعث
نارضایتی کارفرمایان و پیمانکاران میشود.
چنانچه روند حمایتی دولت،
مسئولان و دستاندر کاران صنعت نفت تداوم داشته و در سالهای آتی سیاستها
تغییر نکند، بهطور قطع کشور در همه عرصه این صنعت به خودکفایی میرسد.
حداکثر تا دو سال آینده این هدف قابل دسترسی است و در این صورت ایران در
فرآیندی ساده به صادرکننده تجهیزات تبدیل خواهد شد. این مهم نیز باعث
ارتقای صنایع پایین دستی نفت از جمله پتروشیمی و رهایی این صنعت از
خامفروشی میشود.