1-اوايل تير 1389 بود كه تلفني با زندهياد ناصر حجازي صحبت ميكردم. سوالي از او پرسيدم كه البته جوابش را خودم ميدانستم: «مدتي از برگزاري جام جهاني 2010 ميگذرد. ولي شما را تاكنون در تلويزيون ايران نديدهايم، ناصرخان! دليلش چيست؟»
حجازي با خنده و طعنه گفت: «آقاي ...! ما كه از نظر مسئولان تلويزيون هرگز كارشناس فوتبال نبودهايم و نيستيم. به زعم آنها، فقط فلاني و بهماني و... كارشناس فوتبال هستند. حتي اگر دومين دروازهبان قرن قاره شده و با استقلال به فينال جام باشگاههاي آسيا صعود كرده باشم. زبان انگليسي را مثل خود انگليسيها حرف بزنم و فوتبال جهان را ساعت به ساعت تعقيب كنم. من به زودي عازم اتريش و بعد اسلواكي ميشوم تا كمكم ترتيب آغاز تمرين تيم باشگاهي خود را در آن كشور بدهم ...»
حجازي البته همان زمان چند بازي از جام جهاني 2010 را براي يكي از شبكههاي حاشيه جنوبي خليجفارس تحليل و تفسير كرد. اما از سوي تلويزيون ايران به رغم تواناييهاي عديدهاي كه داشت، دعوت نشد و همانگونه كه خودش گفت، كارشناس فوتبال به زعم مسئولان تلويزيون كسان ديگري بودند كه چون ناصرخان اكنون در ميان ما نيست، نام افرادي را كه اسمشان را گفت، نمينويسم.
2-آنچه حجازي دو سال قبل مورد اشاره قرار داد، رويه و روند تلويزيون در تمام سالهاي دور و نزديك بوده است: «برخي اشخاص معدود و البته خاص كارشناس فوتبال هستند و خيل عظيم اساتيد ورزش دانشگاه، مربيان تحصيلكرده و به روز فوتبال و روزنامهنگاران دانا و توانا نه!»
3-در مسابقات اخير يورو 2012 شاهد تكرار همان شيوه عمل دورههاي گذشته بوديم كه مهر تاييد بر نظر دروازهبان افسانهاي فوتبال ايران زد. شيوهاي كه باعث شد بسياري از اهالي فوتبال و حتي دوستداران معمولي ورزش به سراغ ديگر شبكهها براي ديدن اين بازيها بروند تا حرفهاي كليشهاي و اغلب نادرست نشنوند. اگر چه برخي بازيكنان دهههاي 70 و 80 هجري خورشيدي در بعضي از شبها دعوت شدند و آنها به هر حال خاطراتي از حضورشان در چند ليگ معتبر اروپايي تعريف كردند، اما معنا و مفهوم تحليل فني مسابقات چيز ديگري است. اتفاقي كه به جز يك يا دو نفر آن هم به طور ناكافي، هيچ كس قادر به انجامش نشد و البته تلويزيون نيز انگار علاقهاي به اين كار نداشت تحليل فني يعني پاسخ به پرسشهايي كه در جريان بازي و يا پس از پايان آن براي بيننده عام و خاص فوتبال پيش ميآيد. مثلا اين كه چرا آلمان به رغم داشتن يك تيم جوان و هماهنگ و انجام فوتبال چشمنواز و دلپذير و فاصله گرفتن از آن بازي ماشيني گذشته، دو گل در همان نيمه اول از ايتاليا خورد و قافيه را باخت؟ چرا ايتاليا كه به خاطر مسائل داخلي فوتبال خود حتي شايعه عدم حضورش در يورو 2012 به گوش ميرسيد، در برابر انگليس و آلمان برتر بود و تا فينال بالا رفت؟ گفتن و تكرار اين جملات عاميانه كه: « آلمانيها فقط به مهار پيرلو فكر ميكردند و بازي را به ديگر هافبكهاي ايتاليا باختند! نامش تفسير فني نيست. بلكه تحليل فني يعني پاسخ به اين سوال كه چرا ايتاليا به رغم آن اقتدار تا ديدار فينال، در برابر اسپانيا له شد؟»
4-حدود 2 ماه از پايان ليگ قهرمانان اروپا ميگذرد. چه در زمان برگزاري مسابقات نيمهنهايي و فينال آن و چه تا امروز، هنوز پاسخ اين پرسش را من كم سواد به رغم 34 سال نوشتن در مطبوعات، از زبان هيچ مدعي كارشناسي در تلويزيون ايران نشنيدهام كه: «چرا بارسا و سپس رئال هر دو در خانه خود ابتدا دو گل به چلسي و بايرن زدند و 2 بر صفر جلو افتادند و عجيب آن كه هر دو هم باختند و به فينال نرسيدند؟ چه عناصر، عوامل و مولفههايي در ناكامي دو تيم قدرتمند فوتبال اروپا به رغم برتري 2 بر صفر در اوايل مسابقه نقش اصلي را داشتند و چرا؟»
5-از جمله دلايل عدم پاسخگويي به اين سوالات نيز بيرقيب بودن تلويزيون و انجام بازي در ميدان بدون حريف است و همين باعث ميشود كه برخي حتي ادعا كنند: «80درصد بينندهها از برنامههاي تلويزيون ايران در جريان برگزاري مسابقات يورو 2012 رضايت داشتند!!» در حالي كه به جز يك يا 2 نفر آن هم به شكل ناكافي، هيچ كس اين بازيها را تحليل فني نكرد و بيشتر به بازگويي حوادث داخل زمين پرداخت كه پيشتر گزارشگر مسابقات گفته بود. در اين ميدان بيرقيب اصلا عجيب نيست كه برخي افراد كه حتي متخصصان و پيشكسوتان ورزش نيز نام آنان را نشنيده باشند، ناگهان لقب و عنوان كارشناس فوتبال بگيرند و پس از چندي هم مربي تيمهايي در تبريز و كرمان شوند!
6-در عرصه تشريح و تبيين موضوعات خارج زمين نيز تلويزيون ناموفق بود. من به عنوان يك فارغالتحصيل علوم سياسي دست كم اين را قاطعانه ميتوانم بنويسم كه حتي در آن شبي كه برخي مباحث سياسي درباره پيامدهاي جنگ جهاني دوم و تاثيراتش بر فوتبال و ادامه منازعات و اختلافات آلمان با چند كشور اروپايي غربي مطرح شد، عادل فردوسيپور در نقش گزارشگر بازي و كسي كه هميشه ميگويد سياسي نيست، بهتر و دقيقتر و منطقيتر و مستدلتر از كساني حرف زد كه در اين حوزه (رابط سياست و فوتبال) مدعي هستند!
7-اغلب شبكههاي تلويزيوني در هنگام برگزاري مسابقات جهاني و يا قارهاي به سراغ مربيان بزرگ و موفق فوتبال و نيز روزنامهنگاران تحصيل كرده ميروند. ولي تلويزيون ايران به اين دليل كه فقط چند نفر معدود و خاص را كارشناس فوتبال ميداند، نه از آن تعداد مربيان كاربلد كه البته به روز هم هستند، دعوت كرد و نه از روزنامهنگاران باتجربه و به ويژه جواني كه اطلاعات درست و دقيقي از آخرين رويدادها و تحولات در فوتبال دنيا دارند. تلويزيون تنها يك روزنامهنگار را كارشناس فوتبال ميدانست و در تمام بحثها اعم از فني و سياسي و تاريخي و جغرافيايي و حتي جامعهشناسي و روانشناسي و... او را شركت ميداد و چند دقيقهاي هم صحبتهاي قبلا ضبط شده و شايد تقطيع شده برخي خبرنگاران را در اوايل مسابقات پخش كرد و به جز آن، از ميان خيل عظيم روزنامهنگاران پيشكسوت و همچنين جوانان تحصيلكرده كه ميتوانستند حرفهاي تازهاي در مورد فوتبال و رابطهاش با ديگر مقولات بزنند، حتي يك نفر راه به جام جم نداشت!
8-در يك مسابقه بدون رقيب ميتوان قهرمان شد و بعد هم ادعا كرد كه 80درصد بينندهها از بازيگر بيحريف راضي بودهاند (اگر چه در اين ميدان بدون هماورد بايد دل صددرصد تماشاگران را به دست آورد!) اما بهترين قاضي خود مردم هستند كه امروزه در خيابان و تاكسي و اتوبوس و هر جاي ديگر به راحتي و به صراحت نظرشان را در مورد ميزبان موفقيت تلويزيون در پخش و تحليل مسابقات يورو 2012 و حاشيههاي آن ابراز ميكنند.
گل