وحيد يامين پور در وبلاگ شخصي خود در مورد كتاب " پايي كه جا ماند" نوشته سيدناصر حسيني يادداشتي را به شرح ذيل نوشت:
چند روزي مشغول مطالعه ي كتاب "پايي كه
جا ماند" بودم. از آن موقع كه سراغ ادبيات غيرداستاني جنگ رفتم ديگر كمتر
رغبت مي كنم بروم سراغ ادبيات داستاني؛ هرچند الحق والانصاف برخي كتاب هاي
داستاني اين حوزه خارق العاده هستند. ولي فكر ميكنم كتابهايي مثل «بابا
نظر»، «كوچه نقاش ها»، «حماسه ياسين»، «حرمان هور»، مجموعه كتابهاي شهدا به
روايت همسر، «همپاي صاعقه»، «از معراج برگشتگان»(كه من هنوز نخوانده ام)،
«نورالدين پسر ايران» و بسياري كتابهاي ديگر بخاطر استنادي كه دارند
باورپذيري شان و تاثيرگذاري شان عميق تر است.
«پايي كه جا ماند» در ميان مجموعه كتاب
هايي كه درباره ي آزادگان جنگ تحميلي است يك اثر ويژه است. سيدناصر حسيني
جوان شانزده ساله ايست كه درست چند هفته قبل از پذيرش قطعنامه 598 در يك
نبرد خونين در منطقه ي پدخندق و جزيره ي مجنون با پيكري پر از تير و تركش و
باپاي قطع شده به اسارت بعثي ها در مي آيد و به كمپ اسراي بي نام و نشان
انتقال مي يابد. روايت «سيد» از روزهاي پر از شكنجه ي اسارت فوق تصور
خواننده است. پيش از اين درباره ي اسرا و خاطراتشان بسيار شنيده و خوانده
بودم. ضمن اينكه در خانواده ي خودمان چند آزاده بودند كه تا سالها
خاطراتشان سرگرمي من بود.
اما دقت «سيد» در روايت جزئي ترين
رخدادهاي اردوگاه هاي مخوف بعثي بدور از چشم صليب سرخ و هر نهاد بين المللي
ديگر، ماجراي ديگري است كه فقط با خواندن اين كتاب بدست مي آيد.
جذابيت اين كتاب براي من از جنبه ي
ديگري هم هست. پدر همسرم به عنوان مفقود الاثر سالها در همين اردوگاه مخفي
عراق –التكريت- اسير بوده است. اثر شكنجه ي بعثي ها روي او به حدي بوده كه
او را روي ويلچر و با بدني نحيف و صورتي رنگ پريده به ايران آورده اند.
اما در طي ده سالي كه با او بوده ام وحتي از سر كنجكاوي در ديدارهايش با
دوستان آزاده اش هم شركت كرده ام، هيچگاه حتي يك خاطره از زبان او درباره ي
اتفاقات عجيب و غريب اسارت نشنيده ام. او هميشه از تعريف كردن آنچه بر او
گذشته، طفره مي رود. شايد علاقه ي من به اين كتاب از بابت كنجكاوي است كه
سالها برايش پاسخي نداشته ام.
«سيد» نوشتن «پايي كه جا ماند» را سال
هفتاد يعني بلافاصله پس از ورود به ايران آغاز كرده است. انتشار آن به سال
90 رسيد! مرتضي سرهنگي و ساير زحمت كشان اين حوزه دريافته اند كه بايد شهر
به شهر بگردند و گنجينه هايي خاك خورده را از سينه هاي سوخته استخراج كنند.
طي 23 سالي كه از پايان جنگ مي گذرد نشاط آنچه به جنگ مربوط است، سال به
سال بيشتر مي شود.