این، اول فیلم «یزدان تفنگ ندارد» است؛ فیلمی که طهرضا نیرهدی، محمد حسن مددی ورودی ۸۵ صنایع و جواد نه ببخشید، حسین شمقدری ورودی ۸۵ متالوژی شریف درباره وقایع پس از انتخابات ساختند. این فیلم دیروز در دانشگاه صنعتی شریف برای اولین بار اکران شد. سالن جابربن حیان دانشگاه پر شده بود و حتی روی زمین هم نشسته بودند. فیلم از جایی شروع میشد که طهرضا یک جوان قد بلند با موهای ذاتاً آشفتهاش به محل کشته شدن ندا آقا سلطان میرود. اهالی محل رد میشوند و خیلیها اصلاً جواب این دانشجوی سمج را هم نمیدهند.
دانشجوها می خندند، نچنچ میکنند،حتی دست میزنند. شاید خیلیهاشان همانها باشند که یک روز نوار سبز به دستشان بسته بودند، ولی با روایت هم دانشگاهایشان همراهند. «طهرضا» از پارک قیطریه تا پارک سه دختران شهرری چرخ میزند. با حسن عباسی، وحید جلیلی، حاضران در همایش ایرانیان مقیم خارج حرف میزند. از جوانهای داخل پارک میپرسد یادتان هست ندا چه روزی کشته شد، آن روز موبایلها آنتن میداد؟ آنها هم میخندند که نه بابا عجیب قطع بود و همین حین، حرفهای مادر ندا در فیلم شبکه «هوم باکس» هم پخش میشود که من نیم ساعت یکبار به گوشی ندا زنگ میزدم، دانشجوها دست میزنند، میخندند، روی صندلی جابهجا میشوند و با بغل دستیشان پچپچ میکنند.
دانشجوی قد بلند فیزیک شریف مشهد، تبریز و زاهدان هم میرود حتی خامنه هم میرود از ترکهای به قول بعضیها متعصب هم میپرسد: چرا از اینکه همشهریت رأی نیاورده ناراحت نیستی؟ پسر لپ قرمز آذری میگوید: «خوب نیاورده دیگر، چکار کنم؟ من هم به او رای دادم ولی بقیه ندادند، رییس جمهور نشد، ناراحتی ندارد که!»
در پارک سه دختران پیرزنی با مانتو و روسری آبی، دستانش را پشتش حلقه
کرده. میگوید: «اینجا اصلا شلوغ نشد.» طه رضا میپرسد اصلا خبری نبود؟
- منظورت روز عاشوراست؟
- مثلا!
- نه من خبرش را شنیدم.
- به نظرتان کی اینکار را کرده؟
- پیرزن ابروهایش را بالا میبرد، سرش را چپ و راست میکند: «به خدا اطلاع
ندارم.» بعد اخم میکند. «ولی اگه ببینمشون خودم خفهشان میکنم» صدای دست
و سوت بچهها سالن را پر میکند. آدم با امام حسین که شوخی نمیکند.
طه رضا در زاهدان سراغ خانواده شهید گلودانی میرود؛ جوانی که در بمبگذاری مسجد جامع زاهدان عامل انفجاری را بغل کرد تا داخل مسجد نرود و خودش هم شهید شد. یزدان پسر ۵ ساله اوست. کنار برادر ۴۵ روزهاش نشسته و تعریف میکند که چه طور آقا دزده باباش را کشته. رفته تفنگ هم خریده ولی می خواهد بزرگ که شد معلم شود. یزدان تفنگ ندارد!
شب فینال جام جهانی طهرضا رفته پردیس ملت. مردم خوشحال که ۷-۸ ساعت در صف بودند، بلیت ۱۰ هزار تومانی هم خریدند تا فینال را در سینما ببیند. تیم ناکام، دست و پاهای آخر را میزند. توپ طرف دروازه میرود، ولی گل نمیشود. داور به بازیکن کارت زرد میدهد. طه رضا در تاریکی آخر شب کنار بزرگراه راه میرود.
فیلم تمام نشده، صدای دست زدن ممتد دانشجوها سالن را پر میکند. «هارت لاکر» ندیدهاند، داستان مردم همین ایران را از قاب نگاه دوستانشان دیدند. داستان مردمی که صدایشان را حتی از تلویزیون خودمان هم نمیشنوند. پسر لپ قرمز آذری قشنگتر از بعضی همکلاسهاشان مسأله را حل کرده و بچهها دست میزنند.
روی سن میروند. از آنها میپرسند «چرا ندا؟ چرا دنبال قضیه کوی دانشگاه یا کهریزک نرفتید؟» طهرضا جواب میدهد میخواستیم، ولی راستش زورمان نرسید. برای همین فیلم ۱۲ بار دستگیر شدیم. بار اول که به مادرم زنگ زدم و گفتم ما را گرفتهاند، سه روز دنبالمان میگشتند، بار دوم هم ۲روز. بار آخر مادرم گفت حالا برایت سحری نگه دارم یا نه؟!
میگویند فیلمشان آشفته است. فیلمسازهای دانشگاه فنی جواب میدهند: «خب اتفاقهای سال قبل هم آشفته بود، حقیقت واحدی بود با تحلیلهای مغشوش. همین را میخواستیم نشان دهیم.» میپرسند سانسور هم کردید؟ «سانسور نه! حتی گاهی دُز مخالفها را هم بالا بردیم. هر چند به هر حال این فیلم از نگاه ماست.»
از پسر معاون سینمایی وزیر ارشاد میپرسند: «رانت داشتی که فیلم ساختی نه؟»
- نه ما هم مجوز گرفتیم. هر چند شاید اگر کسی بخواهد در مخالفت کامل با نظام، فیلم بسازد نشود. البته معتقدم باید فضا بازتر باشد. از ما هم جایی حمایت نکرد. [آخر فیلم نوشتهاند و با تشکر ویژه از تمام کسانی که به هر طریقی از ساخت این فیلم ممانعت کردند].
پسر شمقدری میگوید: میخواستیم فیلم را بفرستیم جشنواره «سینما حقیقت»، گفتند نه؛ فیلمتان سیاسی است، اصلاً کشش ندارد. به اصرار بچهها به پدرم زنگ زدم. گفت بگذار فیلمتان را ببینم. بعد زنگ زد «خب راست میگویند کشش ندارد!» اما وحید جلیلی و ابوالقاسم طالبی که دیدند خوششان آمد و تلاششان را کردند. البته هنوز هم معلوم نیست چه شد؟
مجری میپرسد چرا این سه شهر؟ چرا مثلاً اصفهان که شلوغ شد نرفتید؟ طه رضا جواب میدهد: «مشهد بعد از تهران، بزرگترین شهر ایران است. تبریز هم که شهر آقای موسوی است. زاهدان هم برای این رفتیم که بعد از تهران بیشترین رأی را به موسوی دادند. اصفهان هم میخواستیم برویم ولی پولمان نرسید. درباره بودجه فیلم به خنده میگوید بعضیها (یعنی خودش) تدریس خصوصی کردند تا دوستان بتوانند فیلم بسازند!»
«یزدان تفنگ ندارد» فیلم ۳-۴ دانشجوی فنی است. برنامه امشب سینماهای کشور هم نیست. به قول بعضیها کشش هم ندارد! ولی دانشجوها برایش دست میزنند جانانه! چون خودشان را در آن دیدهاند؛ سبز، قرمز، آبی، طرفدار اسپانیا، برزیل بچههای مشهد، پارک سه دختران و حتی محله امیر آباد!
منبع: برنا