«اذيّت/ مزيّت» تحريم هاي جديد غرب
براي ايران، عنواني است كه بر مبناي آن مي توان پژوهش مستند و مفصلي را سامان داد.
اين تحريم ها حتما همراه آزار و ايذاء عليه ايران بود اما آيا صرف اين آزاررساني كه
نوعي واشدن مشت غرب در پس فيگورهاي انسان دوستانه و مسالمت جويانه است، آنان را به
مقصود مي رساند يا معكوس عمل كرده و خسارت هاي راهبردي را متوجه آمريكا و دوستانش
مي كند؟ مزيت اين تحريم ها براي ايران چيست؟
يادداشت حاضر صرفا ديباچه و درآمدي بر مقوله «اذيت/ مزيت تحريم ها» است.
1-دور جديد تحريم ها برخلاف فضاسازي رسانه ها و سياستمداران غرب نه از اوايل تيرماه
(ژوئيه 2012) بلكه از حدود 9 ماه پيش (اكتبر و نوامبر 2011) آغاز شده و درواقع اين
هجمه اقتصادي- رواني هر اثري كه مي توانست داشته باشد، تا به امروز تخليه شده است.
اتفاق جالب در اين ميان شعبده بازي رسانه ها و سياستمداران غرب- و ستون پنجم آنها-
در حذف اين 9 ماه از تاريخ آغاز اعمال تحريم هاي مالي و بانكي و بيمه اي و نفتي
است. آمريكا و انگليس و شبكه صهيونيسم بين الملل حداقل از يك سال پيش، از دو تعبير
تحريم هاي «فلج كننده» و «هوشمند» سخن گفتند و آن را به اجرا گذاشتند. مدعي بودند
اين تحريم ها قرار است به اعتبار هوشمندي، مردم را استثنا كند و حاكميت را فلج كند.
اين ادعا از اساس دروغ بود. طراحي اين بود كه فشار تحريم اقتصادي در دو سطح «حاكميت
و نخبگان سياسي» و «افكار عمومي» عمل كند و آنها را چنان به ستوه آورد كه دست تسليم
بالا ببرند. قرار بود انفجاري در ايران رخ دهد آن هم نه در تير ماه 91، بلكه زمان
انفجار حوالي 22 بهمن و 12 اسفند 1390 و يا نهايتا 25 خرداد 91 بود. اما اين اتفاق
رخ نداد و روزنامه صهيونيستي هاآرتص در گزارشي مفصل كه به برگزاري جشنواره هاي
فرهنگي و سينمايي و كتاب اشاره داشت، اواخر ارديبهشت نوشت: «تهران در هفته هايي كه
گذشت، كاملا آرام بود و شهر شادابي هميشگي خود را داشت. آرامش فعلي در ايران دهن
كجي به تحريم هاست. با شرايط فعلي سؤال اينجاست كه چگونه مي توان گفت تحريم ها اثر
خود را گذاشته است؟». اين گزارش مفصل نشان مي داد يكي از اهداف اصلي تحريم ها، به
هم ريختن آرامش و ثبات موجود در ايران بوده است.
تحريم ها و هياهو و جنگ رواني چند برابر آن به واسطه خيانت همراهي برخي رسانه هاي
داخلي، از آبان و آذر 90 شروع شد. اين جنگ رواني- رسانه اي در دي ماه شدت گرفت تا
فشار 3 ماهه بر مردم، اثر مهم خود را در ايستگاه 22 بهمن كه دماسنج نشاط و سرزندگي
ملت ايران در اوج سرماي زمستاني است، نشان دهد. اما چند روز پيش از 22بهمن وقتي
مقتداي انقلاب به خطبه نمازجمعه ايستاد و موج خروشان جمعيت را در سرماي 3 درجه
زيرصفر به خيابان هاي مركزي پايتخت كشاند، رصد گران اطلاعاتي غرب اولين شوك را
دريافت كردند. دومينوي چيده شده از سوي اتاق فرماندهي عمليات دشمن، در همان گام اول
به هم ريخت. براساس چيدمان طراحان سياسي اطلاعاتي غرب قرار بود تحريم ها، مردم را
در روز 22 بهمن در خانه ها فريز كند، 3 روز بعد بر مبناي همين انجماد، جبهه
اپوزيسيون با فضاسازي رسانه هاي بيگانه نمايش خياباني در روز 25 بهمن ترتيب دهد- كه
فراخوان آن نيز صادر شد- و اگر يخ اين پروژه گرفت، انتخابات 20 روز بعد مجلس نهم
(12 اسفند) با آميزه اي از انجماد و اغتشاش قفل شود و... همين طور، كار به بازسازي
توأم با فرآوري فتنه سال 88 بينجامد. اما دشمن دومين تودهني را در 25 بهمن و سومين
و مهم ترين آن را در روز 12 اسفند از مشاركت ركوردشكنانه و 65 درصدي مردم خورد. با
اين وجود جبهه دشمن پس از 3 ماه مجددا بخت خود را در فراخوان تجمع 25 خرداد 91
(سالگرد اولين تجمعات ملتهب پس از انتخابات 22 خرداد 88) آزمود كه تست كامل براي
اطمينان از مرگ جريان فتنه و بي كفايتي مطلق سازمان آن بود.
2-مي گويند آنچه تو را نكشد، قوي تر و قدرتمند مي سازد. ميكروبي كه نكشد، بدن را
واكسينه مي كند. واكسن فلج و واكسن هاي مشابه غالبا به اعتبار تزريق ميكروب به بدن،
براي مدتي با درد و تب و التهاب همراه است. اما هيچ پدر و مادر دلسوزي كه سلامت و
قدرتمندي فرزند را در آينده مي خواهد، حاضر نمي شود به خاطر درد و تب و التهاب موقت
واكسيناسيون، از ايمن سازي و مزيت هاي فراوان آن در آينده چشم پوشي كند. البته
تبديل آزارها و تهديدهاي تحريم به فرصت رشد و پيشرفت، مستلزم تدبير و برنامه ريزي و
ترصد همه دستگاه هاي مسئول حاكميتي است و بي ترديد مسئولان امر وظايف سنگيني در اين
باره به دوش دارند اما در عين حال، حقيقت اين است كه جنگ اقتصادي دشمن- با تمام
توان و به عنوان آخرين تير تركش- اسباب بيمه ثبات و پيشرفت بيشتر كشور خواهد شد.
اين واقعيت را روزنامه انگليسي گاردين دوشنبه گذشته متذكر شد آنجا كه نوشت «غرب
اميدوار است مقامات ايران نهايتا در مقابل تحريم ها كوتاه بيايند اما مشكل اين
استراژي اين است كه غرب از ارزيابي ايران سر در نمي آورد. واكنش ايران در برابر
فشار غرب جسورانه تر بود. ايران به رغم فشارها تسليم نشده است. اين مسئله بايد
سياستگذاران غرب را به فكر وادارد كه از خود بپرسند اين كشور به چه نحو، بهاي تحريم
ها را ارزيابي مي كند و غرب را به چالش مي كشد؟ تحريم ها براي ايران يك سرمايه
گذاري با هزينه اي كوتاه مدت است كه سود بالايي را در بلندمدت به دنبال خواهد داشت.
ايران با نگاه به آينده، ريسك تحريم ها را پذيرفته است. ايران واقعا تحريم ها را به
عنوان يك مزيت به حساب مي آورد. آنها معتقدند صبورانه بايد منتظر يك سري تغييرات
پيوسته بود كه نهايتا پشتيبان ايران است. ايران شاهد بحران اقتصادي فزاينده اي است
كه غرب را فلج مي كند. آنها همچنين شاهد انقلاب هاي منطقه اي هستند و با مقاومت،
مشروعيت منطقه اي به دست مي آورند».
3- ارزيابي روزنامه گاردين همان بيان بلند رهبر فرزانه انقلاب است كه فرمودند
«پيروزي بدون مجاهدت و خطرپذيري به دست نمي آيد». غرب خيال مي كرد وقتي ريسك تحريم
ها را به جان بخرد- كه زيان هاي هنگفتي را نيز متوجه برخي كشورهاي اروپايي كرد-
ايران كم مي آورد و جا مي زند. اما واكنش غيرمترقبه ايران نشان داد كه جمهوري
اسلامي خطرپذيرتر است. درواقع اگر بخواهيم ماجراي اخير را روايت كنيم، واقعيت اين
است كه ايران با 9 ماه مقاومت، شوك بزرگ را از سر گذرانده و حالا اتفاقا نوبت غرب
است كه شوك غيرمترقبه را تجربه كند. غرب ضربه اول را زد اما ايران اين ضربه را
نپذيرفت. طبق قوانين طبيعي، نيروي وارده اگر با مقاومت جسم مورد اصابت روبرو شود،
به زننده ضربه بازمي گردد و اگر او انتظار اين رفلكس را نداشته باشد، با شوك و به
هم ريختگي بيشتري مواجه مي شود. درست مانند مشتي كه با شدت تمام و از سرناداني و
برآورد غلط به تيرآهن كوفته شود.
غرب مطلقا انتظار نداشت اما پس از 9 ماه به چشم ديد كه ايران جا نخورد و جا نزد.
اما قصه در همين جا ختم نمي شود كه به قول معروف آخر شاهنامه خوش است. اگر به دنبال
تعبير و تحليل ماجرا هستيد، گزارش 9 روز پيش روزنامه آلماني تاگس اشپيگل سايتونگ به
قلم دو تحليلگر ارشد آمريكايي كاملا گوياست. «آمريكا مايل به افزايش تحريم هاست. و
هدف تحريم چيست؟ به نوشته واشنگتن پست قرار است با اين تحريم ها اپوزيسيون جمهوري
اسلامي تقويت شود. اما ايالات متحده با اين راهبرد جديد ناكام خواهد ماند. اين
فشار، موضع آمريكا را در خاورميانه تقويت نمي كند بلكه برعكس تضعيف هم خواهد كرد.
حرف ايران روشن است؛ شفافيت بيشتر اين كشور در قبال پذيرش حق غني سازي اورانيوم. رد
اين پيشنهاد و ناكامي مذاكرات، زيرآب قدرت آمريكا را در منطقه و جهان خواهد زد».
تير تحريم براي ايران بيش از يك واكسيناسيون نبوده و حالا به سمت غرب كمانه مي كند.
هفته ها و ماه هاي آينده- به ويژه از آغاز پاييز- نوبت مشاهده آثار كمانه كردن تير
تحريم در فضاي سياسي، اقتصادي و عمومي غرب است، جايي كه بحران فاجعه بار اقتصادي 5
دولت اروپايي متحد آمريكا را ساقط كرده و البته مي تواند اين بار در بدهكارترين
دولت دنيا (آمريكا با 16 هزار ميليارد دلار بدهي) كارگر شود؛ جايي كه به تصريح صداي
آمريكا «شاخص هاي اقتصادي براي اوباما مأيوس كننده است».
4- تحريم ها در سطح سياستمداران نيز كاملا معكوس عمل كرد. نه تنها در سطح حاكميت،
اسباب انسجام و همدلي بيشتر شد بلكه حتي نگاه سياسي تمايزطلب و شبه روشنفكر را نيز
با خود و در برابر افكار عمومي دست به گريبان كرد. غرب با آخرين نمونه دشمني خود و
درحالي كه در مقابل منطق سازنده و مستدل ايران هيچ حرفي براي گفتن نداشت، خود را در
منظر افكار عمومي جهان و ايران برهنه كرد. امروز هيچ نگاه منصفي در ايران و جهان
نمي تواند بر سيماي خباثت آلود غرب كه آسايش و آرامش ملت ها را هدف مي گيرد،
تصاويري نظير «دوستي، مسالمت، تحمل، آزادانديشي و پذيرش حق حاكميت ديگران» را نقاشي
كند. غرب در درون خود هرچه هست كه انباشته از ظلم به شهروندان است، براي ملت هاي
ديگر قيافه اي جز عداوت و رذالت و خيانت و بي وفايي را نشان نداده است. يك سده نگاه
خوش باورانه جريان روشنفكري متجدد به غرب، با همين تحريم هاي معطوف به انحصارطلبي و
كشيدن ترمز پيشرفت ملت ايران، به چالش گرفته شده است. غرب در برابر نگاه اين جريان
متحير، مدام خم دعاوي خويش را مي گيرد و تمام آنچه در ذهن شبه روشنفكران ساخته شده
را بر زمين مي زند. غرب اصرار دارد بگويد آني نيست كه اين جماعت در انظار مردم خود
رنگ مي كنند و مي نمايانند.
خوش گماني به غرب و تلقي اين كه به واسطه مذاكره و مسالمت با آنان مي توان بازي
برد- برد داشت و پيشرفت كرد، بارها در ميان برخي سياستمداران ما رسوخ كرد و دولت
هايي را به انفعال و رخوت كشاند. اما منطق غرب همان است كه رابرت گيتس در سازمان
سيا گفته بود «ايراني معتدل وجود ندارد. ايراني خوب و معتدل، ايراني مرده است»!
حساب خيانت ها در القاي اين خوش گماني جداست اما مزيت كمي نيست كه به واسطه بدعهدي
و خباثت جديد دشمنان، از رئيس دولت سازندگي بشنويم «فشارهاي همه جانبه استكبار،
اجازه مذاكره برابر براساس بازي برد-برد را نمي دهد. غرب بايد بداند راه موفقيت
مذاكرات، تصريح آنها بر حقوق حقه مردم ايران و عدم استفاده از ابزار نخ نماي تهديد
و تحريم و فشار است» حال آن كه وي چند ماه قبل تر در مصاحبه اي گفته بود «قطع رابطه
و مذاكره با آمريكا قابل تداوم نيست». يا مهم است كه فردي با مختصات رئيس دولت
اصلاحات با همه بدفهمي و سوءرفتارها به اين واقعيت معترف شود كه «غربي ها نشان داده
اند نمي خواهند چيزي به ايران بدهند در عين حال كه مي خواهند خيلي چيزها را يكطرفه
از ما بگيرند. اين شدني نيست. غربي ها نشان داده اند حاضر نيستند آن حقوق به رسميت
شناخته شده را در عمل هم به رسميت بشناسند». اين اظهارات كسي است كه به اعتبار
عملكرد وي و گروه هاي حامي اش در دولت و مجلس موسوم به اصلاحات، رئيس جمهور وقت
آمريكا بارها به وجد آمد و گفت «ما از اصلاح طلبان در ايران پشتيباني مي كنيم... ما
در دوره اصلاح طلبان توانسته بوديم تمام فعاليت هاي هسته اي ايران را تعليق كنيم».
غرب با برآورد غلط، خسارت بزرگي را براي خود تدارك كرده است. رفتار ايذايي آمريكا و
متحدانش، رفتار پرتلاطم و بيش فعالي كسي است كه در باتلاق دست و پا مي زند. اگر
«متن» و زمينه اين دست و پا زدن را نبينيد، ظاهرا حجمي از فعاليت هاي پرشتاب به چشم
مي آيد اما بيش فعالي براي كسي كه در باتلاق افتاده، اصلا خوب نيست و زمان غرق شدن
او را شتاب مي بخشد. وقتي ايران از چالش خطير اخير سربلند و غيرقابل انتظار بيرون
بيايد- كه آمده- آن وقت اسطوره قدرت غرب در انظار افكار عمومي كنجكاو جهان بيشتر
شكسته خواهد شد. غرب، زيرآب قدرت خود را زده است.
کیهان/ محمد ايماني