الف)تأثیرگذاری فرهنگ بر اقتصاد
مدیریت ژاپنی به گونه ای بارز، جلوه ای از فنون و اصول مدیریتی را به جهان عرضه کرده است که در بسیاری از موارد تحولات شگرفی در صنعت و خدمات ایجاد کرده است؛ مفاهیمی چون مدیریت جامع کیفیت (T.Q.M) یکی از نمونه های این نگرش هاست.
به نظر می رسد این مفاهیم اقتصادی و مدیریت برخاسته از نگرشی است که نشأت گرفته از مؤلفه های فرهنگی ژاپن و فلسفه شینتوئیسم است؛ مسؤل شمردن افراد در مقابل وظایف محوله اقتصادی، اقتصادی رفتار کردن و نهادینه کردن کیفیت به عنوان فرهنگ کار ژاپنی، امروزه در قالب تئوری های جدید مدیریت مطرح می شود.
تحقیقات نشان می دهد ارزش های اساسی اخلاقی در سیستم های کسب و کار ژاپنی، تحت تأثیر سنت های مذهبی و فلسفی اخلاق شینتو، اخلاق کنفوسیوسی و اخلاق بودایی است؛ البته، همه این مفاهیم را می توان در مفهوم «اخلاق ترقی روزافزون» شینتوئیسم خلاصه نمود.
از دیگر نمونه های مناسب تأثیرگذاری فرهنگ بر اقتصاد را می توان تغییر نگرش به اخلاق کار در زمان ظهور پروتستانیسم در اروپا دانست ؛ با پایان قرون وسطی و خاتمه تسلط کلیسای کاتولیک که همراه با نخوت و افول اقتصادی برای اروپا به مدت صد سال بود، فرهنگ کار پروتستانی مفهومی جدید از کار را در اروپا به نمایش گذاشت؛ تغییر در فرهنگ (برخاسته از تغییر در آموزه های دینی)، نیروی کار مادی گرا، تعالی گرا و متمرکز بر کار را خلق کرد که زمینه ساز ایجاد انقلاب صنعتی و تحولات اقتصادی پس از آن شد.
نهضت پروتستانیسم که از آن به عنوان «رفرماسیون» نام می برند دارای دو شاخه بود، «لوتریسم» و «کالوینیسم»؛ مباحث اقتصادی مرتبط با مفهوم کار بیشتر متاثر از شاخه دوم یعنی کالوینیسم است؛ برخلاف قرون وسطی، کالوین، منافع حاصله از داد و ستد مانند دستمزد، اجاره و بهره منصفانه را مجاز شمرده و ثروت و مال را ناشی از بذل و احسان الهی دانسته است.
به این ترتیب زیرساخت های فکری اجتماع و به طور خاص تغییر در فرهنگ، زمینه گسترش و توسعه نظام سرمایه داری را فراهم کرد.
ب) تأثیرگذاری اقتصاد بر فرهنگ
شاید بتوان مهمترین جلوه تأثیرگذاری اقتصاد بر فرهنگ را تأثیرات مثبت و منفی جهانی شدن اقتصاد بر فرهنگ های بومی برشمرد. ورود غول های چندملیتی به سرزمین های با فرهنگ غنی و بومی، تأثیرات غیرقابل انکاری را بر عناصر شکل دهنده فرهنگ جوامع می گذارد.
تأثیر رستوران های زنجیره ای مک دونالد بر فرهنگ های مصرفی و الگوی غذای خانواده ها، تأثیر حضور شرکت های چندملیتی پوشاک و تغییر الگوی پوشش و کمرنگ شدن علاقه به پوشش های بومی تحت تأثیر تبلیغات جذاب و رسانه های قدرتمند، اثرگذاری محصولات رسانه ای در قالب شبکه های مخصوص جوانان (بهترین مثال شبکه M.T.Vامریکاست) بر الگوهای رفتار و هنجارهای جوانان و حتی دیگر اقشار و گروه های سنتی، همگی از نمونه های بارز تأثیرات تحولات اقتصادی بر فرهنگ های بومی است.
رسانه به عنوان ابزار این تأثیرگذاری، نقش مهمی را ایفا می کند. تبلیغات پرهزینه و مسحورکننده، روش های خلاقانه جذب مخاطب، هدف قرار دادن جوانان، تحقیر فرهنگ های بومی در قالب برتری شهروندان جوامع پیشرفته بر شهروندان جوامع کمتر توسعه یافته (زیبایی ظاهری و هوش و ثروت بیشتر) با تولید محصولات سینمایی و غیره را می توان نمودهای تسلط اقتصادی فرهنگی جوامع توسعه یافته دانست.
تا زمانی که الگوی غذایی مردم شهری در فیلیپین تغییر نکند، شعبه مک دونالد در آن شهر از نظر اقتصادی سودده نیست. غول های پوشاک زمانی می توانند فعالیت های خود را بیش از پیش تغییر دهند که خود تعیین کننده نحوه پوشش جامعه هدف باشند.
ارائه مدهای جدید و تأکید بر مقبول افتادن این مدها را به عنوان هنجار در قالب تبلیغات رسانه ای، پوشش برحسب مد را جایگزین پوشش مبتنی بر الگوهای فرهنگی کرده اند. در این میان جادوی سازمان یافته تبلیغات مدرن که انتخاب ها را تحت الشعاع قرار می دهد، از اهمیت اساسی برخوردار است.
فرهنگی و هم بازتولید آن به صورت فعال وارد صحنه شویم تا به جای افتادن در ورطه انجماد فرهنگی، به سمت پویایی فرهنگی حرکت کنیم.