*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله امروز خود با عنوان «بحران سوریه و شکاف های خارجی » به قلم « سعدالله زارعی » آورده است:
طی دو تا سه هفته گذشته، سوریه تحت فشار بیشتری قرار گرفته است. از یک سو مخالفان مسلح نظام سوریه که پیش از این عملیات های تخریبی و اقدامات خشونت آمیز خود را عمدتا متوجه سه استان حمص، حماه و ادلب می کردند اینک از یک سو دایره اقدامات نظامی خود را متوجه پایتخت کرده اند و از سوی دیگر استان های دیرالزور(در شرق) حلب(در شمال) و لاذقیه(در غرب) را هدف آماج عملیات تروریستی کرده اند. در محیط منطقه ای هم شاهد آرایش نظامی ارتش ترکیه در مرز با سوریه هستیم و در همین ایام نفوذ هواپیماهای جنگی ترکیه به آسمان سوریه هم اتفاق افتاد که با واکنش قاطع نظامیان سوریه مواجه گردید.
در سطح بین المللی نیز اظهارات تندتر مقامات غربی را شاهد بودیم و در این فضا کنفرانس ده جانبه ژنو برگزار شد که به گفته کوفی عنان «برای انتقال قدرت» شکل گرفته است. هم زمان با این مسائل موج رسانه ای مبتنی بر نزدیک بودن سقوط دولت سوریه هم تشدید شده است.
در خصوص تحولات جدید و تحلیل اقدامات خصمانه اخیر علیه سوریه، توجه به نکات زیر اهمیت دارد:
1- بدون تردید میان تشدید اقدامات تروریستی در سوریه و بخصوص آلوده کردن نقاطی- مثل دمشق، حلب، دیرالزور و لاذقیه- که طی ماه های اخیر آرام بوده است و اقدامات شک برانگیز نظامی ترکیه در مرزهای جنوبی خود و تجاوز چند هواپیمای جنگی به آسمان سوریه و اجلاس 10 جانبه ژنو ارتباط دقیقی وجود دارد و در یک اتاق طراحی گردیده است. دلایل و شواهد زیادی برای اثبات این نظریه قابل ارائه است. از جمله این که اقدامات جنایتکارانه نیمه شب علیه شبکه الاخباریه سوریه که به کشته شدن هر 7 نفر عضو شیفت شبانه آن با تیر مستقیم و از نزدیک منجر شد باید از سوی آمریکا و... محکوم می شد ولی همزمان با این اقدام شاهد تشدید فشار سیاسی و دیپلماتیک آمریکا علیه سوریه بودیم و اوباما در فردای جنایت علیه کارکنان الاخباریه، اسد را ملزم به کناره گیری از قدرت دانست. آرایش نظامی ترکیه در مرز سوریه که به بهانه ساقط شدن یک فروند هواپیمای F4 نیروی هوایی آنکارا صورت گرفت هم سند دیگری است که ارتباط این مسائل با یکدیگر را نشان می دهد. همه می دانند که واکنش نظامیان سوری به ورود هواپیمای جنگی کشوری که موضع خصمانه علیه سوریه دارد، کاملا طبیعی است. کنفرانس ژنو و اظهارات تند و غیرمترقبه کوفی عنان علیه مردم و نظام سوریه هم سندی جداگانه است. عنان پیش از این گفته بود ماموریت او تغییر نظام سیاسی و یا هر چیزی که به تغییر منجر شود نیست، ولی دو روز پیش از آغاز کنفرانس ژنو اعلام می کند که دستور کار ژنو انتقال قدرت در سوریه است. اما کاملا واضح بود که این اظهارات حداقل ربطی به سه عضو- چین، روسیه و کویت- ندارد کما اینکه بعد از سخنان عنان، لاوروف با صراحت اعلام کرد که ما با هر نوع دخالت و یا تصمیم گیری در بیرون مرزهای سوریه راجع به نظام سیاسی این کشور مخالفیم و اجازه نمی دهیم موضوع انتقال قدرت دستور کار ژنو باشد.
2- اگر خوب مسائل پیش آمده را بکاویم درمی یابیم که طی دو تا سه هفته اخیر، اتفاق جدیدی در سوریه نیفتاده است. اقدامات تروریستی علیه مردم و نظامیان سوری در آستانه اجلاس های اسفند تونس، اردیبهشت ترکیه و خرداد فرانسه هم تشدید شد و مشابه اجلاس ژنو هم تاکنون مکرر برگزار شده است. موضع خصمانه ترکیه علیه سوریه هم که حکایت جدیدی نیست بنابراین برخلاف تبلیغات گسترده ای که در فضای رسانه ای و الکترونیکی نظام سوریه را رو به فروپاشی معرفی می کند، اتفاق تازه ای در روی زمین نیفتاده است. ورود به سه منطقه حومه دمشق و ورود جنگنده ترکیه به آسمان سوریه و حضور چین و روسیه در اجلاس مربوط به سوریه مسائل تازه به حساب آمده اند در حالی که روند گذشته را تغییر نداده است.
3- اجلاس دیروز ژنو که ترکیبی از 5 عضو دائم شورای امنیت، ترکیه، قطر، کویت، رئیس روابط خارجی اتحادیه اروپا و دبیرکل سازمان ملل بود در واقع ترکیب 7+1+2 بود یعنی روسیه و چین مخالف اقدام و مداخله خارجی علیه نظام سوریه، کویت در میانه و متمایل به عدم دخالت و 7 عضو دیگر دنبال راهی برای مداخله خارجی علیه سوریه بودند. اگر بنا به رأی گیری بود، نتیجه از قبل معین بود ولی معلوم است که چنین جمعی هیچ جایگاه حقوقی نداشته و مجموعه معینی را نمایندگی نمی کنند تا با رأی آنان تصمیمی گرفته شود بنابراین مبنا رأی گیری نبوده و بر فرض که قرار بوده در ژنو کاری صورت بگیرد بدلیل عدم اجماع عملاً میسر نبوده است. با این وصف تصمیمات این کنفرانس حتی از کنفرانس های اسلامبول، تونس و پاریس هم بی خاصیت تر است چرا که در آن اجلاس ها اجماع وجود داشت و در ژنو اجماع هم وجود نداشت. در واقع کنفرانس ژنو برای آن بود که پرونده مأموریت عنان را بسته اعلام و وانمود کند که سوریه وارد مراحل و شرایط جدیدی شده است. بعد از آنکه به واسطه فعال شدن دوباره تروریست ها در مناطق پاکسازی شده، ارتش سوریه بر مبنای مسئولیت قانونی و پذیرفته شده، دوباره وارد عمل شد، کوفی عنان در گزارش خود به شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل اعلام کرد که سوریه به مرحله بازگشت ناپذیر رسیده! و دو روز پیش از کنفرانس دیروز ژنو هم اعلام کرد که دستور کار ژنو انتقال قدرت در سوریه است! و حال آنکه هیچ توافقی میان 10 عضو به وجود نیامده بود و اساساً این سؤال مطرح است که این 10 عضو چگونه انتخاب شده اند و نیز براساس کدام اصل قانونی، یک جمع کوچک به خود اجازه داده اند درباره انتقال قدرت در یک کشور عضو سازمان ملل که باید مرزها و حاکمیت آن به رسمیت شناخته شود، تصمیم گیری نمایند؟ کنفرانس ژنو محکوم به شکست کامل است چرا که از اقدامات شبه حقوقی قبلی هم سست تر است. در واقع در یک عبارت کوتاه می توانیم بگوئیم برگزاری چنین کنفرانسی تنها کاری بوده که آمریکایی ها می توانسته اند انجام دهند و حضور روسیه و چین هم برای آن بود که مخالفان مسلح بشار گمان کنند مانع بین المللی اقدام علیه سوریه در حال کنار رفتن است. کنفرانس ژنو چند عضو سازمان ملل را به 5 عضو دائم شورای امنیت ضمیمه کرد، این در واقع اعتراف به ناکارآمدی شورای امنیت در مواجهه با دولت بشاراسد است با این وصف می توان با قاطعیت گفت که تغییر نظام سوریه در بیرون مرزها کماکان نشدنی است.
4- عزیمت یگان هایی از ارتش ترکیه به مرزهای این کشور با سوریه- استانهای دیاربکر و هاتای- اگرچه اقدامی تحریک آمیز به حساب می آید در عین حال بیانگر آن است که ترکیه قصد اقدام نظامی ندارد چرا که اگر ارتش ترکیه قرار بود کاری انجام دهد باید اصول غافلگیری را رعایت می کرد نه اینکه به نمایش رسانه ای عزیمت چند جوخه نظامی و نه یک ارتش به همراه چند ضدهوایی موشک انداز روی آورد. کاملاً واضح است که هیچ اجماعی در داخل ترکیه برای حمله به سوریه وجود ندارد کما اینکه در این میان شاهد مخالفت سران ارتش هم بوده ایم از سوی دیگر سوریه با اسقاط هواپیمای F4 ترکیه در مدیترانه نشان داد که در واکنش قاطع به تهاجم نظامی تردید نداشته و کاملاً آماده است و لذا یک اقدام ناپخته آنکارا می تواند ترکیه را درگیر جنگی ویران گر کرده و همه دستاوردهای اقتصادی اردوغان را برباد دهد در عین حال درگیری با سوریه، جنگ را به مرزهای شرقی آن و در مجاورت با متحد استراتژیک سوریه هم گسترش می دهد.
5- هر نوع اقدام خارجی نظامی علیه سوریه برای دولت بشار یک فرصت مهم به حساب می آید چرا که درگیری خارجی، ملت سوریه را منسجم تر می کند بعنوان مثال اکنون جمعیت نزدیک به 15 درصدی کرد سوریه- که عمدتاً در استان شمال شرقی حسکه سکونت دارند- صرفا تماشاچی درگیری اسد و مخالفانش بوده اند به دلیل اینکه بیش از دولت سوریه با دولت ترکیه مشکل دارند این جمعیت تماشاچی قطعا در جنگ با ترکیه فعالانه وارد می شوند کما اینکه انتخاب «عبدالباسط صیدا»ی کرد به جای «برهان غلیون» عرب بعنوان سرکرده مخالفان دولت سوریه برای آن انجام شد که کردها را از موضع غیرفعال کنونی خارج کنند که البته موفقیت چندانی در برنداشته است.
6- مخالفان مردم و حکومت سوریه در میان خود اختلافات شدیدی دارند. در داخل مخالفان میان جناح سیاسی وجناح شبه نظامی اختلافات در حدی است که گروهی گروه دیگر را به مزدوری متهم می کنند. در محیط منطقه ای کماکان دولت های کویت، عمان،یمن، عراق، لبنان، اردن و همه کشورهای عرب آفریقا مخالف هر نوع اقدام علیه نظام سیاسی سوریه بوده و خواستار آرامش در این کشورند در محیط بین المللی هم کماکان دو دولت روسیه و چین در مقابل سه دولت آمریکا، انگلیس و فرانسه ایستاده اند. در این فضا هر طرح خارجی که بر مبنای مداخله بنا شده باشد، در گام های اولیه متوقف می شود. سه هفته پیش بحث «گروه تماس بین المللی» مطرح شد و چند روزی هم رسانه ها درباره آن جنجال کردند ولی وقتی مشخص شد که حضور کشورهای ایران، لبنان، عراق و اردن در این گروه تماس به عنوان کشورهای موثر و همسایه اجتناب ناپذیر است، سخن گفتن از این طرح به عنوان اهرم فشار علیه سوریه فراموش شد و کنفرانس ده جانبه ژنو بدون آنکه هیچ منطق حقوقی از آن پشتیبانی کند، جایگزین آن گردید.
7- در محیط داخلی البته مردم و دولت سوریه هزینه های سنگینی را می پردازند. سوریه کشوری است با اقتصاد کوچک و مردمی که اکثراً به کمک دولت احتیاج دارند، دولتی که در محاصره اقتصادی قرار گرفته است. دولت سوریه در مواجهه با تروریست های مسلح همان کاری را می کند که هر دولت دیگر در مواجهه با تروریسم انجام می دهد و کاملاً ذیحق شناخته می شود. در این میان دولت های آمریکا، فرانسه، انگلیس، عربستان، قطر، ترکیه و رژیم صهیونیستی از یک سو تامین کننده سلاح های مختلف تروریست ها هستند و در همان حال به نمایندگی از مردم سوریه که هر روز قربانی این تروریسم ائتلافی می شوند، از لزوم اسقاط نظام سیاسی که از کشور و مردم خود دفاع می کند، سخن می گویند! البته امروز دیگر حقایق برای همه معلوم شده است همین دیروز وزیر خارجه تونس که کشورش در اسفند ماه میزبان حامیان تروریسم ضدسوری بود، گفت هرگونه دخالت خارجی و تلاش برای تشدید اوضاع امنیتی به ضرر مردم سوریه و منطقه است. آمریکایی ها طی ماه های اخیر و بخصوص پس از بن بست اجلاس پاریس تلاش زیادی کردند تا اجماع جهانی را علیه سوریه به وجود آورند اما این اتفاق نیفتاد. پوتین در دیدار اخیری که در مکزیک با اوباما داشت با صراحت به او گفت حل بحران سوریه باید از درون آمریکا شروع شود چرا که سازماندهی تروریسم و آشوب از داخل آمریکا صورت گرفته و هدایت می شود.
*رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان «جوانان ما و اولین شهید نسل سوم اسلام » به قلم« صالح اسکندری » آورده است:
امروز یازدهم شعبان مصادف با سالروز ولادت شبیه ترین مردم به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت علی اکبر (علیه السلام) است که در کشور ما یازدهم شعبان به میمنت روز میلاد این بزرگوار، روز جوان نام گذاری شده است. حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) اولین شهید بنی هاشم در کربلا است. در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان درباره حضرت علی بن الحسین می خوانیم :"السلام علیک یا أول قتیل، من نسل خیر سلیل، من سلالة ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی أبیک اذ قال فیک:قتل الله قوما قتلوک، یا بنی ما أجرأهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمة الرسول"
"سلام بر تو ای اولین کشته از نسل بهترین فرزندان سلاله ابراهیم خلیل، درود خداوند بر تو و بر پدرت باد. آن گاه که درباره تو گفت:ای پسرم، خداوند بکشد قومی که تو را کشت، به خاطر آنچه ایشان را بر خداوند بخشنده جری کرد و به هتک حرمت رسول واداشت."
اولین ها همیشه برجسته تر از سایرین هستند. مقام اولین شهید
بنی هاشم در کربلا مایه فخر و مباهات زمین و زمان و آسمان است. علی بن الحسین (ع) نماد بهترین فرزندان سلاله پاک انبیاء و اولیای الهی است. وی اولین نسل سومی اسلام است که به مقام رفیع شهادت پای امام زمان خود نایل می شود. حضرت علی اکبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود. بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت جناب عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود. بنا به این قول اگر امامین حسنین(ع) را نسل دوم انقلاب نبوی(ص) بدانیم علی بن الحسین نسل سوم(ع) اسلام است. نسلی که در برابر هتک حرمت رسول سینه سپر کرد و دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاکت رسانید. اباعبدالله الحسین هنگامی که علی اکبر را به میدان
می فرستاد، به لشگر خطاب کرد و فرمود:" یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، که شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است ..."
اولین شهید نسل سوم اسلام از جهت صورت و سیرت، خلق و خوی و اخلاق و منطق شبیه ترین مردم به پرچمدار طریقت و شریعت پیغمبر اکرم(ص) بود. به گونه ای که هر کس دلش برای رسول اکرم(ص) تنگ می شد به صورت نورانی این جوان بنی هاشمی می نگریست...
1400 سال گذشته است و امروز انقلابی از دل نسل ها بیرون آمده که منادی بیداری است و پرچم قرآن و اهل بیت پیغمبر(ص) را مجددا بلند کرده است. انقلابی که در حال دست به دست شدن بین نسل اول و سوم خود است. انقلابی که نسل سوم آن به آرمانها و شعارهای انقلابیون سلف وفادارمانده اند و حتی از آنها نیز جلو زده اند. انقلابی که نسل سوم آن برای ماندنش شهید داده اند. احمدی روشن ها،
رضایی نژاد ها و ... شهدای نسل سوم انقلاب هستند.
شهید مهندس احمدی روشن متولد 17 شهریور 1358 و فارغ التحصیل 1381 رشته مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و معاون بازرگانی سایت نطنز بود و یا شهید دکتر داریوش رضایی نژاد که در 29 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد و در نهایت مظلومیت مرداد ماه امسال (1390) در یک اقدام مذبوحانه تروریستی توسط سرویس های جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی به همراه خانواده اش مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. آرمیتا دختر این دانشمند جوان کشور هنوز 5 سال سن دارد و پسر چهار ساله شهید مصطفی احمدی روشن، هنوز شهادت پدر را باور نکرده است.
احساسات جوانان امروز همان احساسات جوانان دوران انقلاب است اما عقلانیت شان بیشتر شده است و این مسئله بسیار با ارزش است. این برداشت رهبر معظم انقلاب از نسل سوم انقلاب اسلامی ایران است. ایشان در دیدار با دانشجویان خواستها و سخنان نسل امروز دانشجویی کشور را پخته تر - سنجیده تر و کارشناسانه تر از نسل اول انقلاب خواندند و افزودند: جوانان و دانشجویان امروز، مسئولان و تصمیم گیران آینده کشور هستند و باید با تداوم و تکامل این راه، آن را به نسلهای بعدی بسپارند و این واقعیت را اثبات کنند که اولین بار در تاریخ انقلابهای گوناگون جهان، انقلاب اسلامی همان حرفها و اصول و ارزشهای اولیه خود را با همه وجود و بدون انقطاع استمرار بخشیده و ان شاءالله به هدفهای نهایی خود خواهد رساند.
33 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می گذرد ولی نظام اسلامی هنوز تازه نفس است و گزافه نیست اگر بگوییم انقلاب در دهه چهارم عمر خود پرتوان تر، باهوش تر و خلاق تر از سه دهه گذشته است. این تکامل تدریجی و این برتری نسبت به گذشته معلول اعتماد انقلاب به نسل های سوم و چهارم خود است.
انقلاب اسلامی به عنوان یک موجود زنده و تکامل پذیر اگر چه ساختاری است که به طور مستمر کارگزاران و مردمی انقلابی پرورش دهد اما در عین حال حیات و زوال این ساختار بسته به جامعه و مسئولان انقلابی است. در حقیقت ساختار انقلاب اسلامی هم متغیری مستقل و هم متغیری وابسته نسبت به انقلابیون است که به طور چرخشی زمینه را برای حیات33 ساله و بازسازی گفتمانی و رفع نواقص خود در گذشته و گفتمان سازی برای دهه های آینده مهیا نموده است. رمز ماندگاری انقلاب اسلامی پایبندی و استقامت مردم و کارگزاران نظام بر آرمان ها، شعارها و گفتمان انقلاب است، در عین حال که در دامن گفتمان انقلاب نسل های انقلابی تازه نفسی پرورش می یابند.
البته تفاوت های آشکار و پنهانی بین نسل اول و دوم انقلاب با نسل سوم و چهارم انقلاب وجود دارد از این قبیل که نسل سوم و چهارم دوران پیروزی انقلاب، رهبری امام راحل (ره) و جنگ تحمیلی را ندیده و بلکه با شنیده ها و یافته های مطالعاتی به تصویری از آن دوران رسیده است و یا اینکه نسل سوم انقلاب به واسطه توسعه روزافزون فناوری اطلاعات در قالب اینترنت، ماهواره و... از منابع اطلاعاتی بیشتری برخوردار است اما این تفاوت ها به معنای بریدن این نسل از گفتمان انقلاب نیست. احساسات انقلابی جوانان را نمی توان منکر شد اما باید قبول کرد که جوان مسلمان در ایران و جهان امروز از عقلانیت بیشتری برخوردار است. انقلابی که می تواند پس از گذشت سه دهه از عمر خود 40 میلیون نفر را پای صندوق های رای بیاورد و یا حاکمیتی که قادر است در دفاع از بنیان های مرصوص خود
راهپیمایی های دهها میلیون نفری در سرتاسر کشور با فاصله محدود زمانی برپا کند که بالغ بر70 درصد راهپیمایان را جوانان و نسل سوم و چهارم انقلاب تشکیل می دهند، چگونه می توان مدعی شکاف و یا کشمکش بین نسلی در این جامعه انقلابی شد.
امروز آمادگی جوان نسل سوم انقلاب و شجاعت و غیرت او برای دفاع از هویت دینی و انقلابی خود، از جوان نسل اول انقلاب که در دفاع مقدس حضور داشت، کمتر نیست و شاید هم جلوتر از او باشد و به صراحت باید اذعان کرد که نسل سومی های جامعه ایرانی و در یک نگاه کلان تر، جوانان جهان اسلام به مراتب از اسلاف خود در دفاع از ارزش ها و
آرمان های اصیل اسلامی جلوتر هستند. امروز به خاطر بیداری اسلامی جوانان مسلمان در کشورهای مختلف منطقه، جبهه استکبار در موضع ضعف قرار گرفته است و هر کنشی برای جدایی جوانان مسلمان از اسلام سیاسی با واکنشی توفنده در سطح ایران، منطقه و نظام بین الملل روبرو می شود. اگر نسل سلف مصر به حکومت مبارک تن داده بودند جوانان امروز مصر یک اسلامگرا را به عنوان رئیس جمهور بر کرسی نشاندند. جوانان تونسی بن علی سکولار و دیکتاتور را اخراج کردند و نسل جوان بحرین رژیم
آل خلیفه را به ستوه درآورده اند...
نسل سوم و چهارم انقلاب در ایران امروز طالب اعتماد مضاعف برای ورود به حوزه های کلان سیاسی که در دولت های قبلی محدوده ممنوعه تلقی می شد، جسارت و شجاعت مسئولان در تصمیم گیری های کلان، پایبندی مستمر به گفتمان انقلاب اسلامی، کارآمدی دولت اسلامی، تامین مطالبات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جوانان در حوزه هایی مثل ازدواج، مسکن، اشتغال، تحصیلات و...، حرف های جدید در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد و... است.
اگر چه انقلاب اسلامی ماهیتا جوانگراست و با ذات خلاق و پرنشاط جوانی تجانس دارد اما در چند سال گذشته ذیل هدایت های هوشمندانه رهبر معظم انقلاب موضع جوانگرایی نظام اسلامی تقویت شده است. به کارگیری مدیران جوان در عرصه های کلان تصمیم گیری، شکستن حصارهای حلقه ممنوعه مدیرانی که از مادر مدیر متولد شده بودند، تکیه بر دانش و
خلاقیت های دانشمندان جوان ایرانی در عرصه های مختلف فناوری نظیر هسته ای، هوافضا، نانو، سلول های بنیادین و...، تاکید بر مطالبات واقعی جوانان مثل مسکن، ازدواج و اشتغال، اهتمام به وضعیت تحصیلات عالی جوانان با افزایش ظرفیت ها و اصلاح بوروکراسی برخی از دانشگاه ها، تنظیم سرعت و شتاب دولت با روحیات و اقتضائات یک جامعه جوان مثل ایران و ... بخشی از فرایندهاو تلاش هایی است که به منظور تقویت موضع جوانگرایی نظام اسلامی در چند سال اخیر صورت پذیرفته است.
البته در مسیر جوان گرایی نظام اسلامی آسیبها و نقاط ضعفی نیز وجود دارد. یکی از این آسیب ها فقدان یک دیالوگ مستمر بین جوانان و نسل های سوم و چهارم انقلاب با انقلابیون سلف است که مانع از فهم صحیح از مطالبات و انتظارات جوانان که قرار است فرمان مدیریت کشور را به دست بگیرند می شود. دغدغه انقلابی ماندن نسلهای سوم و چهارم همواره انقلابیون سلف را می آزارد اما آیا تا به حال به ضرورت نزدیک کردن دیدگاه ها و ایجاد اشتراک نظر بین نسلهای متاخر و متقدم اندیشیده شده است؟ مسیر ایجاد اشتراک نظر تحمیل عقاید و ارزشها نیست بلکه با تعاطی افکار و برقراری یک دیالوگ پویا و با نشاط می توان این عقلانیت تفاهمی را ایجاد کرد.آسیب دیگر اینکه امروزه خط تفکرات الحادی آن هم به صورت هدفمند و برنامه ریزی شده نسل جوان انقلاب را به خصوص در دانشگاه ها تهدید می کند. به تعبیر مقام معظم رهبری " یکى دیگر از قلمهای واضحِ اساسى، رقیق کردن اعتقادات اسلامى و احساسات اسلامی و رسوخ دادن تفکرات الحادى و شبهالحادى از طرق مختلف است؛ این جزء سیاستهای اینهاست. دستگاههاى گوناگونِ تبلیغاتى را با مبالغ کلان، با پیگیریهای همهجانبه و گسترده، در خدمت تغییر فکر جوانان ما به کار می گیرند." تلاش دشمن به منظور ایجاد یک پویش عمومی در بین دانشجویان به "عرفان های کاذب" و یا "معنویت بدون خدا " در سالهای اخیر وارد مرحله تازه ای شده است. ترجمه گسترده و بی سابقه برخی رمان ها در داخل کشور که بعضا توسط افرادی نوشته می شوند که حتی سابقه روان پریشی و بستری شدن در بیمارستان های روانی را دارند و مروج عرفان های بدون خدا هستند. در اغلب این عرفان ها به اسم معنویت وجود خداوند متعال انکار می شود. شایسته این است در حالی که خطر تفکرات الحادی و ضد دینی که پاسخ به موقع و درخوری به آنها داده نمی شود اذهان منطقی مومنین و به خصوص جوانان موحد را در اقصی نقاط جهان در معرض آسیب قرار داده راهبردی فرهنگی و علمی برای پاسخ به عطش معنویت و عرفان صحیح در بین جوانان و به خصوص در دانشگاه ها یافته شود. به هر حال نباید فراموش کرد علی رغم تمام توطئه های دشمن امروز جوان نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی در ایران و سایر کشورهای مسلمان در دفاع از آرمان ها و ارزشها پیشگام تر و منطقی تر از پدران و نسل گذشته خود است. این مسئله موجد سرمایه عظیم اجتماعی شده است که
می توان با تکیه بر آن تحولات عظیمی را در آینده رقم زد که بیداری اسلامی تنها مقدمه بر این تغییرات اساسی خواهد بود.
*شرق
روزنامه شرق در سرمقاله امروز خود با عنوان « مرسی در راه پرپیچوخم » به قلم «محمدعلی سبحانی » آورده است:
انتخابات مصر دریچهای جدید به روی این کشور و جهان عرب گشوده است، کسانی که با دقت و کارشناسانه روند برگزاری این انتخابات را دنبال کردند شاهد برگزاری انتخاباتی نسبتا آزاد و رقابتی بودند. دور اول انتخابات در مصر که با حضور کاندیداهای زیادتری برگزار شد نشان داد که جامعه مصر در ابعاد اجتماعی، سیاسی و مذهبی در جریان تحولات اخیر در این کشور به صورت فعال در رقابتهای انتخاباتی شرکت کرده و با انگیزه گامهای مهمی را برداشته است. در مرحله اول پنج کاندیدا از میان 12کاندیدای باقیمانده در فهرست به رقابت نفسگیر پرداختند و مناظرههای داغ انتخاباتی نشان داد که تحولات آینده در مصر و جهان عرب نهتنها بسیار پیچیده بلکه از فرازونشیب و تنوع بسیاری برخوردار خواهد بود.
دور دوم انتخابات روی دیگری از سکه را به نمایش گذاشت و نشان داد که مردم مصر در عین حالی که سیاسی بوده و برای آرمانهای آزادیخواهانه خود وارد عرصه شدند اما نگرانی و ترس عمیقی آنان را به اجبار ممکن است به سمت و سوی دیگری بکشاند: در میان این همه نیروهای سیاسی دو گروه مردم مصر را نمایندگی کردند:
1- اخوانالمسلمین مصر که به هر صورت بخش گستردهای از مردم مصر از روی کار آمدن آنان و تشکیل دولتی با ویژگیهای خاص انحصارطلبی و تندروی نگران شدهاند.
2- نظامیان که بهرغم خوشنامی در مصر و همراهی با مردم در جریان انقلاب مصر تمامی کسانی که برای آزادی و ایجاد نهادهای مدنی و دولت مدرن مبارزه کردهاند را میترسانند چراکه در صورت روی کار آمدن کاندیدای نظامیان، آن هم با رای مردم، احتمال انحصارطلبی و بازتولید دیکتاتوری به واسطه نظامیان بسیار بالاست. تقسیم آرای انتخاباتی دور دوم بین محمد مرسی و احمد شفیق با 52درصد و 48درصد گویای این واقعیت است که سطح نگرانی از اخوانالمسلمین بسیار بالاست هرچند که به هر صورت نیروهای جوان و انقلابی و آزادیخواه با حمایت از مرسی، این اسلامگرای اخوانی را به ریاستجمهوری رساندند. جوانان شش آوریل و بسیاری از نیروهای آزادیخواه پس از اعلام پیروزی مرسی توسط کمیته عالی انتخابات اعلام کردند که او مطلوب ما نبود اما به دلیل نجات انقلاب از حاکم شدن نظامیان به او رای دادهاند. فرضیات فوق نشان میدهد پیروزی مرسی و شکست احمد شفیق هر دو مرهون همین ترسها و نگرانیهاست. نکته دوم در موضوع انتخابات مصر راه پرپیچوخم کاندیدای اخوانالمسلمینی است که امروزه به عنوان رییسجمهور مصر وارد کاخ ریاستجمهوری شده است. مرسی با توجیه دوستان خود از اخوانالمسلمین کنارهگیری کرده است و امروزه با شعارهایی از جمله «من رییسجمهور همه مصریها هستم» و مصر به همه تعهدات بینالمللی پایبند خواهد ماند و تعیین یک مشاور مسیحی و یک مشاور از میان خانمها و ابراز علاقه او به تشکیل دولت وحدت ملی با حضور همه نیروهای سیاسی قصد دارد تا اعتماد اقشار مختلف مردم را نسبت به عملکرد و آینده مدیریت خویش جلب کند. او در نظر دارد به عنوان اولین گام نشان دهد که او انسانی واقعگراست و واقعیتهای جامعه مصر را درک میکند.
مرسی بعد از آنکه در میدان آزادی قاهره در مقابل مردم قسم یاد کرد تا نسبت به حقوق مردم کوتاهی نکند تاکید کرد که ملت منبع قدرت است و هرکس به غیر از ملت اتکا کند شکست خواهد خورد و در این راه او از هیچکس نمیترسد و حاضر نیست از اختیارات رییسجمهور منتخب مردم کوتاه بیاید و سهلانگاری کند تا قدرت نماینده مردم گرفته شود. سخنان محمد مرسی در جمع میلیونی میدان آزادی بسیار شورانگیز بود و احساسات حاضران را برانگیخت اما معلوم نیست همه آنچه را که وی بر آن اصرار کرد توان انجام آن را داشته باشد. محمد مرسی تاکنون رییسجمهور منتخبی است که برای در اختیار گرفتن قدرت نیز با چالشهایی مواجه است. او برای قسم خوردن در جلسهای خواهد رفت که دیگر از شور و احساسات مردمی خبری نیست و واقعیتهایی بر او تحمیل خواهد شد که نظامیان مصر که قدرت در دوران انتقالی در اختیار آنان بوده است حضور دارند و معلوم نیست تصور و برداشت آنان نیز مثل مرسی و حاضران در میدان آزادی از دوران انتقالی با او یکی باشد. نظامیان خود را حافظ نظم امنیت و حاضر در صحنه قدرت میدانند و مصوبات دوران انتقالی که انحلال مجلس و کاهش اختیارات رییسجمهور جزیی از آنهاست را لازمالاجرا میدانند.ارتش و مرسی هر دو نمایندگان و تشکل عمده و تاریخی در مصر هستند. هر دوی اینها در انقلاب مصر نقشی ثانوی داشتند هر چند فضیلت آنها در انقلاب برای ارتش عدم حمایت از مبارک و در نتیجه سقوط او بود و برای اخوانالمسلمین همراهی با جوانان و کمک به استمرار اعتراضات و انتقال قدرت بوده و هست و نیروی سوم مردم آزادیخواه مصر خصوصا جوانان و نیروهای خواهان رشد جامعه مدنی و دولت مدرن هستند؛ هر چند این نیروی سوم در تحولات انتخابات جایگاه جدی پیدا نکردهاند اما یقینا از فرصت رقابت میان ارتش و اخوانالمسلمین بهره خوبی خواهند گرفت. چشمانداز تحولات در مصر به عقیده نگارنده عقبنشینی کامل یک طرف به نفع دیگری نخواهد بود به این معنی که نه ارتش بهطور کامل و در مدتزمان کوتاهی قدرت را کاملا منتقل خواهد کرد و نه اخوانالمسلمین کمتجربه است که دستاوردهای انقلاب مصر، هر چند در محدوده واقعیتهای داخلی و منطقهای و بینالمللی را از دست بدهد. رییسجمهور و ارتش در آیندهای نهچندان دور به فرمولی دست پیدا خواهند کرد تا سریعتر دولت جدید شکل گرفته و تازه، به حل مشکلات بسیار گسترده کشور مصر، اقتصاد بحرانزده و سیاست خارجی پرمشکل این کشور بپردازد. گفته میشود نیمی از مردم مصر زیر خط فقر قرار دارند و درصد بیکاری طبق آمارهای غیررسمی و برآوردهای نویسندگان مصری بین 30 تا 40 درصد است و هرگونه تنش در روابط مصر و اسراییل میتواند نهتنها این مشکلات را افزایش دهد بلکه موقعیت بینالمللی این رییسجمهوری اسلامگرا را متزلزل کند. تحلیلگران معتقدند که اخوانیها و رییسجمهور بیش از هر مساله دیگری عجله دارند تا اوضاع سروسامان پیدا کند و ارتش نیز با اخوان و رییسجمهوری جدید همراهی خواهد کرد زیرا برای نظامیان همکاری یا رقابت با تشکل با تجربهای مثل اخوانالمسلمین بسیار مناسبتر است از همکاری و همراهی با نیروی سوم که با شعار آزادیخواهی و تنوع فراوان به دنبال نهادینه کردن دموکراسی در مصر هستند.
*جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان « برندگان و بازندگان اصلی در مصر » آورده است:
اولین رئیسجمهور غیرنظامی مصر، آنچنان که ادعا میشود با دست باز و قدرت کافی به کاخ ریاست جمهوری در قاهره وارد نشده است. علاوه بر این، تصویری که از خود دکتر محمد مرسی و عقبه فکری و حزبی او توسط رسانههای مثبتنگر ترسیم میشود چندان مقرون به صحت نیست. به همین دلایل، هنوز نمیتوان درباره آینده مصر جدید با دقت اظهارنظر کرد.
برای نزدیک شدن به آنچه ممکن است تصویر صحیحی از آینده مصر باشد باید چند واقعیت را در نظر گرفت، واقعیتهائی که مطلوب نیستند اما نمیتوان آنها را انکار کرد و نادیده گرفت.
اول آنکه قدرت در مصر با مهندسی دقیقی که توسط آمریکا صورت گرفت اکنون در اختیار نظامیان است. آنها از فرصت یکسال و نیمه بعد از سقوط حسنی مبارک تا انتخاب رئیسجمهور بعدی، کلیه تمهیدات لازم را برای آنکه قدرت بلامنازع مصر باشند انجام دادند و هنگامی به پذیرش رئیسجمهور غیرنظامی تن دادند که مطمئن بودند قدرت دردست خودشان است. تأخیر چند روزه در اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری نیز به این دلیل بود که در پشت صحنه توافقات لازم صورت بگیرد و به محمد مرسی تفهیم شود که او از اختیارات چندانی برخوردار نیست و فقط با پذیرفتن چنین وضعیتی است که میتواند بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند. آمریکا نیز بعد از مطمئن شدن از گرفتن چنین تضمینی بود که به شورای عالی نظامی مصر اجازه داد نام محمد مرسی را به عنوان رئیسجمهور منتخب اعلام نماید.
دوم آنکه اصل چینش افراد به عنوان نامزدهای ریاست جمهوری نیز یک برنامه مهندسی شده توسط آمریکا با اجرای شورای عالی نظامیان مصر بود. اصرار بر حضور عمرو موسی با 10 سال سابقه همکاری با حسنی مبارک به عنوان وزیرخارجه حکومت وی و حضور سرلشکر احمد شفیق با سوابق طولانی همکاری با حکومت حسنی مبارک در مناصب وزارت، فرماندهیهای نظامی و نخست وزیری، هدف مشخصی را دنبال میکرد. برنامه این بود که اگر یکی از این دو نفر پیروز شوند مطلوب حاصل است و اگر چنین نشود، زمینهای برای به رخ کشیدن میزان طرفداران آنها که نمایندگان رژیم سابق هستند وجود خواهد داشت و از این زمینه میتوان برای سهم خواهی و حفظ قدرت در دستان نظامیان بهرهبرداری کرد. آنچه در عمل رخ داد، فرض دوم بود که از نظر افکار عمومی نیز طبیعی جلوه میکند و راه برای حضور نظامیان وابسته به آمریکا و هم پیمان با رژیم صهیونیستی نیز کاملاً باز خواهد بود.
سوم آنکه در جریان انتخابات ریاست جمهوری - چه بطور طبیعی و چه ساختگی - مشخص شد که اولاً نیمی از مردم مصر نسبت به آنچه در کشورشان درحال وقوع است بیتفاوتند و حتی در مهمترین رویداد یعنی انتخابات ریاست جمهوری بعد از انقلاب شرکت نمیکنند و ثانیاً آنکس که نماینده جناح انقلاب است فقط از یک چهارم آراء مردم مصر برخوردار است و تفاوت او با نماینده جناح طرفداران رژیم دیکتاتوری فقط 3 درصد است. این واقعیت برای انقلابیون یک امتیاز منفی و برای ضدانقلابیون، وابستگان به آمریکا و ژنرالهای حاکم یک امتیاز مثبت بود که حداکثر بهرهبرداری را از آن برای باقیماندن در قدرت و کاستن از اختیارات رئیسجمهور غیرنظامی بعمل آوردند.
چهارم آنکه خود محمد مرسی به جناح لیبرال اخوان المسلمین تعلق دارد، در آمریکا تحصیل کرده، به سیاست خارجی نگاهی غیرانقلابی دارد و تمام ویژگیهای اسلامی او را میتوان فقط در پای بندی به ظواهر دینی خلاصه کرد. مرسی در اولین سخنرانی بعد از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری بر پای بندی خود به کلیه پیمانهای خارجی مصر که در دوران دیکتاتوری منعقد شد تأکید کرد، تأکیدی که توسط محافل سیاسی داخلی و خارجی به معنای پذیرش قرارداد کمپدیوید توسط مرسی تلقی شد و او یا گروه اخوان المسامین آن را تکذیب نکردند. مرسی، هر چند عصر جمعه نهم تیر ماه در اجتماع مردم قاهره در میدان التحریر در برابر مردم سوگند ریاست جمهوری یاد کرد اما این فقط یک اقدام نمایشی بود و سوگند رسمی را در برابر دادگاه عالی قانون اساسی یاد کرد و با این اقدام به انحلال مجلس شورای ملی مصر و متمم قانون اساسی که برای محدود کردن قدرت رئیسجمهور توسط شورای عالی نظامی اعلام شده تن داده است.
و پنجم آنکه این مواضع سازشکارانه محمد مرسی از هم اکنون نارضایتیهائی را در میان اقشار مختلف مردم پدید آورده که موجب تقویت جناح افراطی سلفی خواهد شد. سلفیها هر چند برای فرار از احمد شفیق حاضر شدند موقتاً از مرسی حمایت کنند ولی بارها اعلام کردهاند این یک تاکتیک است و در انتظار فرصت برای تحقق اهداف خود هستند. آنها از ضعفهای اخوان المسلمین و ضعف نشان دادنها و مواضع سازشکارانه محمد مرسی حداکثر بهرهبرداری را خواهند کرد و صحنه سیاسی مصر را به میدان تاخت و تازهای افراطی خود تبدیل خواهند نمود.
آنچه از این واقعیتها که اکنون در عرصه سیاسی مصر وجود دارند میتوان فهمید اینست که برخلاف تصویری که از ظاهر مصر به دست داده میشود، در عین حال که در میان مردم مصر نشانههائی از بیداری اسلامی آشکار است احزاب و جریانهای سیاسی نه انقلابی عمل میکنند و نه اسلامی. اگر اوضاع سیاسی مصر بر همین منوال به پیش برود قطعاً افراطیون سلفی برای مدت کوتاهی صحنه گردان خواهند شد و البته تندرویهای آنها به بهانهای برای بروز گرایشهای غربی و بازگشت به رژیم گذشته تبدیل خواهد گردید. بنابر این، دل خوش کردن به ظواهر امور در مصر، در واقع نوعی خودفریبی و گریز از واقعیت هاست. باید به آنچه در بطن مصر جریان دارد پی برد و به اقتضای آن عمل کرد. در غیر اینصورت، برنده اصلی در بازار سیاست مصر، آمریکا و صهیونیستها خواهند بود و در این میان نام مردم مصر به عنوان بازنده اصلی در تاریخ به ثبت خواهد رسید.
*مردم سالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله امروز خود با عنوان «حقایق انکار ناپذیر »به قلم « منصور فرزامی » آورده است:
در برههای از تاریخ، یا در دورهای از زمان، ملتها، دچار معضلاتی خواهند شد که راه برون رفت آن به تحلیلهای منطقی و علمی نیازمند است. باید پیش از عمل اندیشه کرد و علت و معلولها را دید و شناخت. باور کنیم که بدون هیچ تغافل و تجاهلی، آن روزهای سخت، پیش روی ماست، هم حال و هم آینده. اگر صبور نباشیم و نسنجیده بگوییم و عمل کنیم، شکستگی و عقب ماندگی، انکارناپذیر است : ما ایرانیها، قرنهاست که آقایی خود را به عنوان ابرقدرت از دست دادهایم. اما همان خصلت، همان اشراف زدگی و همان خوی اشراف زادگی با ماست. همان مصرفگرایی، همان اسراف، همان تبذیر و... اگر نه همه طبقات، و نه همه گروهها، مبتلا به ماست.
امروز به سبب موثر نبودن طرحها و راهکارهای ما در زمینههای مختلف، به جایی رسیده ایم که زندگی بر عامه مردم، به سختی میگذرد. در مدیریت اقتصادی، کارآمد و مشکلگشا نبودهایم. هنوز درنیافتهایم که اقتصاد دولتی و شبه دولتی جواب نمیدهد. گرانی با تاکید بر تولید و با زیرساختهای مناسب، امکان پذیر است. عرضه ما به دلایل بسیار با تقاضا همخوانی ندارد و دریغ که نمیدانیم مشکل اقتصاد با یافتههای علمی و نظریههای متقن حل میشود. با سروصدا و دستور و گناه را به گردن این و آن انداختن و اسمهای مفسدان را در آستین داشتن حل نمیشود.
باور داریم که مسئولان اقتصادی و اجتماعی نمیدانند که ما در ایجاد اشتغال و روابط اجتماعی و ناهنجاریهای فرهنگی و مهار تورم و گرانیهای سرسام آور، مشکل داریم. نگارنده میپندارد که برخی مسئولان، خیال میکنند که ناهنجاریها، تورم، بیکاری و تعطیلی کارخانهها و کارگاهها، خیالی است و ساخته و پرداخته ذهنهای بیمار و دشمنان ملک و ملت است ! به قول استاد مطهری، انسان تا عیب خود را نشناسد، در پی دفع آن برنمیآید.
باید بپذیریم که در آستانه تحریمهای تازهای هستیم. صاحب این قلم قبول دارد که دنیای استثمار و استعمار نو، به ما زور میگوید و حق با او نیست. اما با زور فراوان به ما زور میگوید و در این زورگویی، دولتهایی را علیه ما با خود، متحد کرده، میخواهد ریشه موجودیت ما را به گفته وزیر دفاع اسبق اش، خشک کند. بازار نفت اشباع شده و ذخایر استراتژیک آمریکا به بالاترین حد خود در 22 سال اخیر رسیده است. قیمت نفت، کاهش یافته و پیشبینیها درست درنیامده است. معلوم میشود که سیاست غرب و دسایس شرق و برده صفتی همکیشان همجوار خود را خوب نشناختهایم و به تناسب شان قبا ندوختهایم و هزار قصد و سهل انگاری و تعامل و غفلتها و...
اما ما ملت ریشه داریم که اسطورههای مذهبی و ملی ما، درس شهامت و دلاوری، در نام و ننگها، به ما آموخته اند. کم بخوریم، ساده بپوشیم، آنچه تولید میکنیم، مصرف کنیم، از تفاخر و اشرافی گری پرهیز کنیم. جز به ضرورت در این شرایط خاص، دست در کیسه نکنیم. بزرگان کشور، ساده زیستی کنند تا دیگران از آنان، درس و عمل بیاموزند. مراجع عالی قدر، استادان ممتاز، بزرگان فرهنگی و دینی، هر جا که هستند و هر کجا که سخن میگویند به جای سیاست زدگی و گروه گرایی و خود را به رخ رقیب کشیدن و افشای ناصواب سوابق، اخوت را وجهه همت خود کنند و ساده زیستی و « خفت مؤونه » ائمه هدی را مشی خود کنند. رسانهها، صاحبان قلم و منبر و محراب نشینان، همه و همه، از سادگی بگویند و عامل به گفته خویش باشند. متولیان بیتالمال، شمع خاموش علی(ع) را به خاطر آورند و از بیتالمال مسلمانان، به سود خود اراده نکنند. وفاق و همدلی همه نیروها، نزدیک شدن دلها به هم، پرهیز از انتقام جویی و کینه کشی و عفو و گذشت و... از جامعه ایران، بنیان مرصوصی خواهد ساخت که مثل تختههای پولاد، در برابر شرق و غرب خواهد ایستاد وگرنه، همه زیان میبریم.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله امروز خود با عنوان « صادرات خدمات فنی و مهندسی و پتانسیل هایی برای رشد » به قلم « علی رمضانی » آورده است:
اخیرا رئیس کل سازمان توسعه تجارت ایران میزان صادرات کشور در ده ماهه نخست سال 1390 را 62 میلیون تن کالا با احتساب میعانات گازی و خدمات فنی و مهندسی اعلام و ارزش آن را چهل میلیارد دلار بیان نمود .از این میزان، بیش از چهار میلیارد دلار، یعنی نزدیک 10 درصد صادرات خدمات فنی و مهندسی بوده است .
در این بین اگر به اهمیت صدور خدمات فنی مهندسی توجه داشته باشیم باید گفت در جهان امروز تنها فروش و صادرات کالاو محصولات تولیدی سهم و بخش اساسی را در بازارهای جهانی نمی زند بلکه این عرضه توان خدمات فنی و مهندسی و اجرای پروژه های گوناگون است که یکی از ستون های توسعه اقتصادی وابزار مهم تولید پایدار کشورها و افزایش قدرت ملی سیاسی
و اقتصادی است.
در واقع اکنون رشد صادرات خدمات فنی ومهندسی سهم بزرگی را در صادرات کشور ها دارد. چنانچه آمار سازمان تجارت جهانی بیانگر رشد هفتاد درصدی صادرات خدمات فنی و مهندسی در نه سال نخست هزاره سوم در جهان دارد. این در حالی است که کشورهای در حال رشد همچون برزیل، ترکیه، مالزی و ... توجه مهمی به این بخش داشته اند.
کشور ما نیز با توجه به وجود پتانسل های بالای علمی و توان وظرفیت بالای نیروهای تحصیل کرده و جدا شدن از اقتصاد تک محصولی وافزایش صادرات غیر نفتی به صادرات خدمات فنی و مهندسی به این امر توجه کرده است .در این راستا باید گفت اگر به میزان صادرات کنونی و توان موجود و رشد 46 درصدی صادرات فنی مهندسی در سال 90 نسبت به سال قبل در صادرات خدمات فنی و مهندسی کشور نگاهی داشته باشیم آنچه مشخص است و پتانسیل ها و ظرفیت های چند بعدی کشور و توان چند برابری ایران در صادرات خدمات فنی و مهندسی است.
آنچه مشخص است از یک سو دولت می تواند با بکارگیری سیاست خارجی فعال ومناسب در سیاست خارجی ،آماده کردن بیشتر راه صادرات خدمات فنی و مهندسی، توجه بیشتر به امضای معاهدات و پیمان نامه های اقتصادی منطقه ای و بین المللی، افزایش همکاری های دوسویه و چند سویه اقتصادی، ایجاد مراکز بیشتر تجاری فعال در کشور های گوناگون، ارائه خدمات بانکی مناسب و بنیان نهادن نمایندگی های بانک های ایرانی در کشورهای خارجی ، حمایت بیشتر از بخش خصوصی کشور در خارج و..این امر را مورد نظر قرار دهد.
از سوی دیگر نیز در داخل کشور با در نظر قرار دادن سیستم بیمه ای مناسب و زیر پوشش قرار دادن ریسک های صادراتی، رفع مشکلات آیین نامه ها و بخشنامه های داخلی و تنظیم بیشتر آنها در مسیر توسعه صادرات، رفع سخت گیری های فراوان برای صادارت ، نگاه بلندمدت به صدور خدمات فنی و مهندسی در این بخش و ده ها سیاست دیگر صادرات خدمات فنی ومهندسی ایران را به بیش از ده ها میلیارد دلار رساند. امری که با توجه به در حال توسعه بودن کشورهای همسایه و منطقه، وجود بازارهای هدف مناسب و توان علمی موجود بخش خصوصی و شرکتهای مهندسی کشور می تواند پتانسیل بسیار قوی برای صدور خدمات فنی و مهندسی کشورمان باشد.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله امروز خود با عنوان «بازخوانی وظایف بانک مرکزی در شرایط رکود، تورم و تحریم » به قلم « احمد میرمطهری » آورده است:
در شرایط تورمی نیز بانک مرکزی با افزایش نرخ تسهیلات و سود سپردهها تلاش میکند نقدینگی را کاهش دهد. اما در شرایط کنونی که حاکی از رکود تورمی است، افزایش سود تسهیلات میتواند به رکود دامن بزند و کاهش آن نیز اثرات تورمی دارد. سیاستهای پولی که این روزها بانک مرکزی در پیش گرفته و مرتبا اعلام میکند، ظاهرا مبارزه با تورم و کاهش نقدینگی است و آنچه بخشهای تولیدی مطرح کرده و از نامساعد بودن وضع خود گزارش میدهند، کمبود منابع مالی و نیاز به نقدینگی است. در این میان مجلس مرتبا از آثار سوء بیکاری در کشور میگوید یا به عبارتی نگران تشدید رکود است و از سوی دیگر بانک مرکزی با مهار نقدینگی به دنبال مبارزه با تورم است. به نظر میرسد دو سیاست غیر همسو در مبارزه با مشکلات فعلی اقتصادی توسط قوه مجریه و قوه مقننه مطرح است و هر کدام از منظر مسوولیتهای خود به دنبال حل مشکل هستند، ولی هنوز یک وفاق ملی در اینکه به کدام سمت و سو باید رفت اعلام نشده و نبود آمار به روز یا در برخی مواقع تردید در آمارها به این بلاتکلیفی سیاستی دامن زده است. پارهای تصمیمات دولت نظیر قصد به اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها یا برخی سیاستهای مالی و بودجهای در جهت افزایش نقدینگی است و اینجا است که کار مشکل شده و بانک مرکزی سردرگم میشود؛ چرا که این بانک از یک طرف میخواهد با مبارزه با تورم ارزش پول ملی را حفظ کند و سیاست کاهش نقدینگی را دنبال میکند و از سوی دیگر تسلیم نظرات دولت در رشد نقدینگی است و نقدینگی هم با رشدی پیوسته حال آهسته یا شتابان در حال افزایش است.
در شرایط حاضر سیاستهای بانک مرکزی ضمن آنکه باید ناظر بر تمامی احوال اقتصاد ملی باشد در عین حال باید به روند ساختار اقتصاد هم کمک کند، مشروط بر آنکه دولت هم از مسیر اصلاح سیاستها و کمک به تامین مالی از طریق امکانات خود یک جهتگیری همسو با بانک مرکزی داشته باشد، نه آنکه دولت به دنبال اجرای سیاستهای مالی خود به طور تمام و کمال باشد و بانک مرکزی هم درگیر مبارزه با تورم یا رکود.
بانک مرکزی ضرورتا باید بداند به تنهایی قادر به حل مشکلات اقتصادی کشور نیست به خصوص امروز با جدی شدن تحریمها، این بانک باید با ارائه نظرات کارشناسی چه در شورای پول و اعتبار و چه در دولت یک تفاهم جمعی در شیوه اجرای سیاستهای خود ایجاد کند. حتی مساله کاهش ارزش ریال در برابر دلار که این روزها رخ داده است، فارغ از آنکه دلیل آن آثار روانی تحریمها هست یا هر علت دیگر، نباید بانک مرکزی را در حالت عکسالعملی قرار داده و هر روز سیاست جدیدی در مورد ارز اتخاذ کند.
فراموش نشود مسوولیت اصلاح روند سیاستهای پولی و مالی مخصوصا در شرایط سخت شدن تحریمهای اقتصادی با مجموعه مدیران اقتصادی کشور است نه آنکه هر جا مشکلی دیده شد، بانک مرکزی در نقش صندوق پولی دولت ظاهر شود و فورا به عضویت کارگروه حل آن مشکل منصوب شود. به نظر میرسد مدیران بانک مرکزی چندین دفعه وظایف خود را در شرایط فعلی که دشوارتر از شرایط متعارف است باید بازخوانی کنند.