بعد از تساوي تيم ملي
فوتبال ايران در ديدار خانگي خود مقابل قطر، در كادر ديدارهاي مقدماتي جام جهاني
2014 موجي از انتقادات و نگراني ها درباره اين نتيجه ناخوشايند و همچنين وضعيت كلي
تيم ملي اينجا و آنجا، از سوي كارشناسان و علاقمندان به فوتبال مطرح شد. صرفنظر از
نيات دروني و انگيزه هاي پنهان، در نگاه اول اين انتقادات و نگراني ها به حق و براي
بهبود اوضاع و اصلاح روند، بايد هم صورت پذيرد. هر چند قليلي باز هم با انگيزه ها و
نيات متفاوت، اين انتقادات را برنمي تابند و سعي مي كنند همه چيز را طبيعي و حتي
مثبت جلوه دهند. كساني كه يا از روي ناآگاهي و ساده لوحي و بيگانه باوري، فكر مي
كنند چون تيم ملي از يك مربي خارجي بهره مند است، پس «ما» را و سطح سواد و فهم ما
را نرسد تا از اين مربي كه در سطح تيم هاي بزرگ اروپا مربيگري كرده- ولو با هر
كارنامه و نتيجه اي- و مهمتر از همه چون مدتي را دستيار آلكس فرگوسن مربي سرشناس
اسكاتلندي تيم منچستريونايتد بوده است، انتقاد كنيم!! گروهي هم هستند كه طبق معمول
منافعشان، مواضع شان را مشخص مي كند. كساني كه فعلا نان اين حمايت هاي چشم بسته و
بي دريغ را مي خورند، در كنار فوتبال و فدراسيون و تيم ملي هستند و رسما يا در نهان
حقوق مي گيرند و از مواهب آن برخوردار هستند، تا امكانات عمومي در اختيار مثل رسانه
هاي مكتوب و شنيداري و ديداري و وسايل ديگر را ابزار عوامفريبي و القاء نظريات
ناصحيح خود كنند و منتقدان را يكجا، مغرض و ناآگاه و... و اوضاع را روبراه و شهر را
در امن و امان مسئولان محترم فوتبال و مربيان تيم ملي را مبري از هر خطا و منزه از
هر نقص جلوه دهند... و اين در حالي است كه اخيرا حتي رئيس فدراسيون فوتبال هم
درباره وضعيت تيم ملي و سرنوشت نگران كننده آن در صورت ادامه اين وضعيت، اظهاراتي
را مطرح كرده است! در اين نوشته ما با اين گروه اخير كاري نداريم، حرف ما بر سر
كساني است كه اكثريت قريب به اتفاق اهالي فوتبال و كارشناسان آن را تشكيل مي دهند.
كساني كه همان طور كه گفتيم، بعد از تساوي 0-0 ايران مقابل قطر آن هم در ورزشگاه
آزاد و پيش چشم حدود يكصد هزار تماشاگر پرشور كه 90 دقيقه تمام نام كشور عزيزمان را
صدا مي زدند و و تيم ملي را حمايت مي كردند، زبان به اعتراض و انتقاد گشودند و
خواهان رسيدگي به وضعيت تيم ملي و اصلاح روند حاكم بر تيم ملي و نحوه بازي اين تيم
و بازيكنانش و آرايش و تاكتيك اعمال شده از سوي مربيانش... شدند، و اين واكنش- باز
هم تاكيد مي كنيم فارغ از انگيزه ها و نيات شخصي و دروني- طبيعي ترين واكنش به
نتيجه به دست آمده بود. واكنشي كه حرف اصلي و پيام و محتواي مهم آن اين است كه اين
فوتبال پرهزينه و پرستاره! كي و كجا قرار است پاسخگوي توقعات به حق علاقمندان باشد؟
چه وقتي مي خواهد در حد انتظارات ظاهر شود و عوض سوزاندن دل مردم، آنان را خشنود و
راضي از ورزشگاه ها بدرقه كند؟! در رده باشگاهي كه علي رغم ليگ پرهزينه و پرحاشيه
سال هاست نمايندگان ما نتوانسته اند عنوان قهرماني قاره آسيا را به دست بياورند و
تيم هاي مطرح آن هميشه از اولين گروه حذف شدگان بوده اند! در سطح تيم هاي ملي وضع
از اين هم بدتر است. آن از ناكامي هميشگي «اميدها» در راه صعود به مرحله نهايي بازي
هاي المپيك، -در شرايطي كه حتي اميدهاي امارات هم به اين موفقيت دست پيدا مي كنند!-
و اين هم از وضعيت تيم ملي كه سال هاست در كسب عنوان قهرماني جام ملت هاي آسيا عاجز
و ناتوان نشان داده و در راه صعود به جام جهاني اغلب اوقات ناكام و دو مورد هم با
چاشني بخت و اقبال بالا به مرحله نهايي صعود كرده است- كه آن هم چندان بي دردسر
نبوده است (نحوه صعود تيم ملي به جام جهاني 1998 را كه يادتان هست!) بعضي وقت ها هم
كه مثل اين دوره باز از لحاظ قرعه و گروه و ياري كردن بخت و اقبال از شرايط خوبي
برخوردار هستيم، (و واقعا هنر مي خواهد اين تيم به جام جهاني صعود نكند!) باز مي
بينيم كه در شكست دادن تيمي مثل قطر كه در فوتبال دنيا محلي از اعراب ندارد و در
فوتبال آسيا به زحمت مي توان آن را جزو تيم هاي درجه دو قلمداد كرد، در طول يكسال
اخير براي سومين بار ناكام مي شويم و براي دومين بار در خانه و جلوي چشم تماشاگر
خودي ناكام مي شويم...؟!
سؤال مهم اين است كه خروجي اين فوتبال پرهياهو، پرهزينه و پرحاشيه چيست؟ افتخارات و
شادكامي هاي آن در سطح قاره اي و جهاني كدام است...؟! هر سال در زمان فصل نقل و
انتقالات، مثل همين مقطعي كه اكنون در آن واقع شده ايم، اخباري درباره قراردادهاي
ميليوني و حالا چند سالي است ميلياردي در فوتبال به دستمان مي رسد و بازيكنان و نام
هاي مطرحي- كه مطرح بودن شان بيش از آنكه معلول هنرنمايي هايشان در ميادين داخلي و
در مصاف با حريفان خارجي و افتخارآفريني هاي آنان باشد، به دليل تبليغات رسانه اي
است و «تب فوتبالي» است كه به جان اين ورزش افتاده- با سروصدا و هياهوي فراوان راهي
اين و آن تيم مي شوند، اما در عمل نفعي عايد فوتبال ما نمي شود. و باز عملا مي
بينيم اين ستاره ها يا بزودي عليه تيم و مربي و تماشاگر و مديريت خودي، نقش معترض و
مبارز! را بازي مي كنند و بساط قهر و آشتي و حاشيه سازي را برپا مي كنند يا مصدوم
مي شوند و زمان زيادي از فصل را صرف مداوا و گذراندن دوران نقاهت مي كنند... حاكميت
اين وضعيت، همان طور كه اشاره شد نه تنها به بهبود وضعيت فوتبال كمك نمي كند، بلكه
به كليت ورزش ما از لحاظ فني و فرهنگي و اخلاقي آسيب مي زند، اين روزها كه در
آستانه اعزام كاروان ورزشي ايران به المپيك هستيم، صداي اعتراض ورزشكاران زبده در
رشته هاي مختلف كه در سطح جهان و «المپيك» مطرح هستند و نه فقط در سطح «ليگ برتر»!
از اين شرايط تبعيض آميز بلند است و از آن احساس «اهانت به خود» مي كنند...
متأسفانه فوتبال هم كه در مصاف تيمي چون قطر ناتوان از كسب پيروزي است و... مسئولان
ورزش هم به جاي درافتادن با اين وضعيت از هر نظر غيراصولي، آرزو مي كنند تيم ملي
فوتبال به جام جهاني برود؟!... و منتقدان را به سياه نمايي محكوم مي كنند! در حالي
كه واقعيت غير قابل كتمان اين است كه اين ورزش به ويژه فوتبال از هر نظر به تغييرات
ساختاري و اساسي نياز دارد...
کیهان