کد خبر: ۶۳۱۱
زمان انتشار: ۱۳:۴۸     ۰۹ آبان ۱۳۸۹
بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح می‌دادند، زیرا از یک سو جذابیت خاتمی و وضعیت رأی‌آوری او را بیشتر از موسوی می‌دانستند و از سوی دیگر اندیشه و رویکرد موسوی را دارای ابهام و نقاط تاریک می‌دانستند.
به گزارش 598، به نقل از شبکه ایران: برای واکاوی حوادث و فتنه پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری 88، ملزم بر آنیم که ساختار، شاکله و اهداف مسببین این غائله که هزینه‌های گزاف مادی و معنوی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی در بر داشته‌اند را مورد بررسی قرار دهیم. از همین رو پس از بررسی " شکل‌گیری و برخی مؤلفه‌های ایدئولوژی تجدیدنظرطلبان " و "راهبردهای سیاسی تجدیدنظرطلبان و زمینه‌های تولید خشونت " و فرایند دست‌یابی به نامزد انتخاباتی در جبهه تجدیدنظرطلب "، به " تلقی موسوی از سیاست و حکومت " می‌پردازیم:

برخی اختلاف فکری موسوی با ایدئولوژی اصلاحات در سال‌های حاکمیت این جبهه را به جز در موارد بالا می‌توان در تلقی او از سیاست و حکومت نیز مشاهده کرد. وی با استقبال از اندیشه‌های امام خمینی درباره حکومت و سیاست چنین می‌گوید:
ایشان حکومت اسلامی را حکومت مستضعفان می‌دانست و به طور مداوم جنگ فقر و غنا را مطرح می‌ساخت و عدم سازش اسلام ناب محمدی(ص) را با زورمندان و ثروتمندان گوشزد می‌کرد. گمان نمی‌کنم اهمیت تأکید گسترده و همیشگی ایشان برای دفاع از کوخ‌نشینان در مقابل کاخ‌نشینان در جریان تاریخی احیاگری بر کسی پنهان باشد. بدون این تأکید، توده‌های مستضعف جهان اسلام این چنین روی‌آور به اسلام نمی‌شدند و یقیناً جوانان جهان اسلام یا در چنگ مارکسیست‌ها و ناسیونالیسم‌های رنگارنگ و یا اسیر دام جهان سرمایه‌داری بودند... در طول جنگ آنهایی که جنگیدند همین زاغه‌نشینان، طبقات ضعیف و مستضعف بودند. نه آن که از کسانی که سفره و جیب پر و امکانات فراوان داشتند کسی در جبهه شرکت نکرد، ولی آنها استثنا بودند.(1)

** بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح می‌دادند

با اوصاف یاد شده،‌ بسیاری از تجدیدنظرطلبان خاتمی را بر موسوی ترجیح می‌دادند، زیرا از یک سو جذابیت خاتمی و وضعیت رأی‌آوری او را بیشتر از موسوی می‌دانستند و از سوی دیگر اندیشه و رویکرد موسوی را دارای ابهام و نقاط تاریک می‌دانستند. موسوی پس از بیست سال باید به پرسش‌های فراوانی پاسخ می‌گفت که از نگاه آنان پذیرش آن دشوار بود. معروف‌ترین جمله درباره موسوی را محمدعلی ابطحی، مشاور خاتمی در دوران ریاست جمهوری گفت که وی را به "هندوانه‌ای سربسته " تشبیه کرد.
او چند روز پس از نخستین مصاحبه انتخاباتی موسوی، در سایت شخصی خود چنین نوشت: "اولین مصاحبه آقای مهندس موسوی، بعد از دو دهه سکوت که احتمالاً با هدف زمینه‌سازی برای فعال شدن در عرصه سیاسی کشور صورت گرفته است، انتشار یافت... واقعاً دارای نکات مهم و برجسته‌ای از تاریخ جنگ و مدیریت بحران است... اما در شرایط فعلی طبیعی است نقل تاریخ به تنهایی نمی‌تواند بین نسلی که مهندس موسوی را نمی‌شناسد و دیدگاه‌های فعلی وی ارتباطی برقرار کند. مهندس موسوی برای نسل فعلی هندوانه سربسته‌ای است که تعریفش را از پدران خود بارها شنیده‌اند، تقریباً همه هم از آن دوران و مدیریت آن دوران مهندس موسوی تمجید می‌کنند. این مصاحبه هم اطلاعات بیشتری به نسل فعلی نمی‌دهد. " او البته در ادامه به مشاوران موسوی توصیه می‌کند تا ادبیات او را به روزتر کنند و سخنان وی را به سمت موضوعاتی نظیر آزادی‌های فردی، نهادینه کردن دمکراسی، جامعه مدنی، اصلاح‌طلبی، نوع رفتار با نهادهای دیگر و نقد احمدی‌نژاد بکشانند.(2)

** طرح تئوری "یا خاتمی یا هیچ‌کس "
محسن میردامادی، دبیرکل جبهه مشارکت، که در آغاز پاییز 1387 با نظریه "یا خاتمی یا هیچ‌کس " موافقت نشان می‌داد، معتقد بود با نیامدن خاتمی اصلاح‌طلبان در انتخابات با مشکل مواجه می‌شوند. او که مدعی بود تردیدی در رأی‌آوری خاتمی وجود ندارد، معتقد بود اگر خاتمی اعلام کند که در انتخابات شرکت خواهد کرد، مکانیسم‌های جبهه اصلاحات به گونه‌ای خواهد بود که در نهایت یک کاندیدا را برای انتخابات معرفی کند و از این جهت دچار تکثر و اختلاف نشود. از این منظر همه امور به آمدن یا نیامدن خاتمی منتهی می‌شد؛ به باور آنها اگر خاتمی می‌آمد جبهه اصلاحات به پیروزی می‌رسید و اگر نمی‌آمد این جبهه با مشکل مواجه می‌شد.(3)
البته شاید بتوان رقابت موسوی و خاتمی را همانند رقابت انتخاباتی درون حزبی اوباما و هیلاری کلینتون نوعی مانور تبلیغاتی تلقی کرد که هدف آن جلب توجه افکار عمومی جامعه به سوی خود بود. به عبارت دیگر، در مسئله "آمدن یا نیامدن " و یا در مسئله "یا من یا موسوی " نوعی اهداف تبلیغی نیز نهفته بود. در واقع جبهه اصلاحات بر این باور بود که برای کسب پیروزی باید تب انتخاباتی را بالا ببرد و بر هیجانات آن بیفزاید. زیرا رئیس جمهور فعلی به دلیل جایگاه حقوقی و اقداماتی که در چهار سال گذشته انجام داده بود نیاز چندانی به تبلیغات نداشت و افزودن بر تب هیجانات و تبلیغات زودرس چیزی بر او نمی‌‌افزود.
پایگاه اینترنتی حزب مشارکت در تحلیلی از اوضاع انتخاباتی، در پاییز 87 چنین می‌نویسد: "زنگ آغاز رقابت‌های انتخاباتی دوره دهم ریاست جمهوری، خیلی زودتر از آن چه در ادوار قبل انتخابات دیده می‌شد، به صدا درآمده است... در این میان جبهه مشارکت ایران اسلامی پس از بررسی‌ها و تحلیل فضای سیاسی و ارزیابی مجموعه واقعیت‌های موجود در فضای کشور به همراه اکثریت قریب به اتفاق احزاب و جریان‌های اصلاح‌طلب، از آقای خاتمی برای حضور در صحنه انتخابات و کاندیداتوری دعوت کرده است. انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در بهار 88 در شرایطی فرا می‌رسد که با وجود گذشت بیش از 11 سال از دوم خرداد، جناح اصلاح‌طلب از انسجام بهتری نسبت به رقیب برخوردار است. به گونه‌ای که پیش‌بینی می‌شود در صورت نامزدی آقای خاتمی، اصلاح‌طلبان به شکل طبیعی به اجماع حداکثری برسند و در مقابل، جناح حاکم در بهترین حالت (که آن هم معلوم نیست) به شکل قهری و با فرمان از بالا، حاضر به حمایت از احمدی‌نژاد شود... انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در بهار 88 در شرایطی فرامی‌رسد که در صورت شکل گرفتن رقابت میان آقای خاتمی با احمدی‌نژاد، مردم برای اولین بار در تاریخ معاصر امکان انتخاب میان دو راه طی شده را که فاصله زمانی زیادی هم از تجربه هر دو آنها نمی‌گذارد، پیدا کنند. این تجربه حتی در انتخابات دوره قبل هم وجود نداشت و اکثریت مردم بالاجبار میان یک راه تجربه شده (هاشمی) با راه تازه (احمدی‌نژاد)، راه تازه و تجربه نشده را برگزیدند... "(4)

** بازی با افکار عمومی به نام "پویش دعوت از خاتمی "
از جمله اقداماتی که برای به میدان کشاندن خاتمی به عرصه رقابت و زودرس کردن تبلیغات انتخاباتی انجام شد "پویش دعوت از خاتمی " بود که در طی مراسم پر زرق و برقی در 16 آبان 78 برگزار شد. این همایش که خاتمی در آن حضور نداشت بیش از هر چیز در پی ایجاد شوک سیاسی انتخاباتی به جامعه بود. لذا افزون بر آن که چهره‌های سرشناس هنری و فرهنگی و فکری و سیاسی در آن حضور داشتند، از پوشش خبری مناسبی نیز برخوردار شد. در واقع بسیاری از شرکت‌کنندگان در این همایش بعدها از طرفداران تندرو رادیکالیسم سبز به شمار می‌آمدند.
افرادی نظیر بهزاد نبوی، محمدرضا جلایی‌پور، سهیل محمودی، عبدالجبار کاکایی، مصطفی ملکیان، محمدعلی ابطحی، علیرضا علوی‌تبار، محمد نعیمی‌پور، مصطفی تاج‌زاده و فخرالسادات محتشمی‌پور. در واقع همان طور که بهزاد نبوی گفته بود، برای ایجاد شوک سیاسی و دعوت از خاتمی باید هنرمندان و اصحاب فرهنگ را وارد میدان می‌کردند، زیرا وی معتقد بود سخنان سیاست‌ورزانی چون او تأثیر قابل توجهی در جامعه نخواهد داشت. بهزاد نبوی در همایش بررسی ابعاد شخصیتی شهید رجایی، احمد‌ی‌نژاد را رقیبی جدی توصیف کرد که اگر طرح تحول اقتصادی و حل مشکل با آمریکا را به نتیجه برساند، موقعیت بسیار بهتری نیز پیدا خواهد کرد. وی در تحلیلی از اوضاع تعدد کاندیداها و مطرح شدن نام‌هایی نظیر عارف، نجفی، کروبی و مهرعلیزاده گفت که هیچ‌کدام از این افراد نمی‌توانند در صورتی که خاتمی از احمدی‌نژاد شکست بخورد، رأی بیاورند. وی همچنین ارائه برخی تحلیل‌ها مبنی بر این که می‌توان با کاندیدای ناشناس و یا کمتر شناخته شده همانند دوم خرداد 76 به پیروزی رسید را نیز مردود دانست. در واقع پیشنهاد او این بود که تنها بخت پیروزی دعوت از خاتمی است. لذا ما نمی‌توانیم کاری بدون فکر و منطق و بدون تکیه بر تجربیات و تحلیل‌های موجود انجام دهیم و به صورت اتفاقی فردی را انتخاب کنیم و بگوییم ایشان کاندیدای ماست و امید داریم که او هم مثل خاتمی رأی بیاورد.(5)
به هر طریق در میان جبهه دوم خرداد جریان‌هایی نظیر جبهه مشارکت، برای کسب قدرت تنها به خاتمی می‌اندیشید و به هیچ گزینه دیگری باور نداشت. گرچه خاتمی در سال‌های دولتمردی خود به ترسو بودن، جا زدن و کندروی متهم می‌شد؛ اما این بار او را تنها پل دستیابی به دروازه‌های قدرت می‌دانستند که می‌توانستند در کنار او رویای گذشته را با برنامه‌ریزی بیشتر برای فتح سنگر به سنگر ارکان دیگر قدرت زنده کنند. خاتمی گرچه به دلیل احتمال شکست و یا بر فرض پیروزی به دلیل بازگشت به شرایط دهه گذشته انگیزه چندانی برای شرکت در انتخابات نداشت، اما فشارهای این جریان برای همراه‌سازی او بیشتر می‌شد.

** تکاپوی خاتمی برای پاسخ به فشارهای جبهه تجدیدنظرطلب
البته روشن بود که خاتمی برای دادن پاسخ روشن به فشارهای جبهه تجدیدنظرطلب، باید منتظر می‌ماند تا دو مسئله حل شود. نخست اینکه آیا طرح دولت وحدت ملی به نتیجه می‌رسد؛ و دیگر آن که آیا موسوی که زمزمه‌هایی برای حضور احتمالی او در انتخابات در محافل به گوش می‌رسید در نهایت تصمیم به شرکت می‌گیرد یا نه؟ لذا چنان که پیشتر دیدیم با منتفی شدن مسئله "دولت وحدت ملی " در اواخر آبان، او باید منتظر می‌ماند تا مسئله دوم،‌ یعنی تردید موسوی برای شرکت در انتخابات به نتیجه برسد. اما خاتمی پیش از آن که منتظر حل شدن این مسئله بماند پس از ماه‌ها فشار جبهه تجدیدنظرطلب برای شرکت وی در انتخابات، به این دعوت پاسخ مثبت داد و در روز 20 بهمن 1387 در حضور رسانه‌های داخلی و خارجی و نیز افرادی از مجمع روحانیون مبارز نامزدی خود در انتخابات دهم ریاست جمهوری را اعلام کرد. البته حتی این اعلام رسمی خاتمی نیز با توجه به شرایطی که در جبهه دوم خرداد وجود داشت و نیز شخصیتی که از خاتمی در اذهان نقش بسته بود قطعی به شمار نمی‌آمد و بسیاری از تحلیلگران آن را چندان جدی تلقی نکردند. در این باره محمدرضا عارف رئیس ستاد انتخاباتی خاتمی بارها مجبور شد که حضور خاتمی را قطعی اعلام کند و بگوید "خاتمی تا آخرین لحظه از انتخابات کنار نمی‌کشد. " عارف حتی چند روز پیش از نامه انصراف خاتمی از حضور در انتخابات، در گردهمایی سراسری ستاد ملی جوانان حامی خاتمی در 22 اسفند 87 گفت، خاتمی تا آخرین لحظه در عرصه انتخابات حضور خواهد داشت و اگر قرار بود به هر دلیلی کناره‌گیری کند هرگز وارد عرصه انتخابات نمی‌شد.(6)

** نامه گلایه‌آمیز موسوی خطاب به خاتمی
اما واقعیت آن بود که با اعلام حضور خاتمی در 20 بهمن 87 موسوی از این اقدام وی ناراحت شد و فردای آن روز، نامه گلایه‌آمیزی خطاب به خاتمی نوشت. وی از این نکته که خاتمی روز پیش گفته بود به این دلیل در انتخابات شرکت می‌کند که میرحسین موسوی در تردید به سر می‌برد و نمی‌داند در انتخابات شرکت کند یا نه، ناراضی بود. موسوی در این نامه نسبت به رفتار انتخاباتی خاتمی به شدت گلایه کرد و نوشت چرا با وجود این که به شما گفتم احساس تکلیف می‌کنم اما قصد ندارم به این زودی اعلام نامزدی کنم و تا اردیبهشت باید منتظر ماند، در مورد من این گونه صحبت کردید و سریعاً اعلام حضور کردید؟ البته نکته اینجا بود که موسوی و خاتمی دو روز پیش نیز دیداری با هم داشتند.(7)
البته روایت کیهان از این دیدار، رقابت موسوی و خاتمی را به گونه دیگری ترسیم می‌کند. کیهان می‌نویسد: شنبه 89.11.19 شب هنگام جلسه‌ای در دفتر خاتمی با حضور نمایندگانی از سوی موسوی تشکیل شده بود تا درباره نامزدی خاتمی یا موسوی بحث و تبادل‌نظر شود. در این جلسه خاتمی با همراهی محمدرضا خاتمی، علی خاتمی و موسوی لاری حضور داشت و از سوی موسوی، محمدرضا بهشتی، باقریان و بهزادیان شرکت داشتند. در ابتدای جلسه خاتمی می‌گوید اگر موسوی بیاید، من دیگر نیازی به آمدن نمی‌بینم و قطعاً وارد میدان شده و از او حمایت می‌کنم. نمایندگان موسوی اعلام می‌کنند که مهندس قصد دارد ابتدا مباحثی را در جامعه مطرح کند و سپس اگر مصلحت دید نامزد شود و تأکید می‌کنند موسوی هنوز نمی‌خواهد نظر نهایی خود را اعلام کند. در پاسخ به این سخنان، خاتمی می‌گوید درخواست مردم را نمی‌شود بی‌پاسخ گذاشت و کش دادن بیشتر به مصلحت نیست.
نمایندگان موسوی که می‌دانستند منظور خاتمی از "مردم " همان گروه فشار حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب است در پاسخ می‌گویند که موسوی معتقد است نامزد شدن هر دو نفرمان هم ممکن است و مانعةالجمع نیست، در نهایت اگر اوضاع مناسب نبود یکی به نفع دیگری کنار می‌رود. کیهان در تحلیل این دیدار و خبر اعلام حضور خاتمی در انتخابات در فردای آن روز می‌نویسد، اعلام حضور رسمی خاتمی تحت فشار شدید جریان افراطی بوده است که قصد داشتند با این اعلام حضور موسوی را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و او را از نامزدی منصرف کنند ولی این سیاست برخلاف انتظار آنان جواب نداد و نه تنها موسوی انصراف نداد، بلکه او و حلقه نزدیکانش از این اقدام خاتمی که برخلاف مباحث شب گذشته بود، عصبانی شده و آن را یک حرکت غیراخلاقی تلقی کردند. از سوی دیگر خاتمی نیز که به پیش‌بینی سازمان مجاهدین انقلاب و جبهه مشارکت درباره انصراف موسوی اعتماد کرده بود، از این موضوع نگران به نظر می‌رسد. زیرا او امیدوار بود موسوی ضمن انصراف از نامزدی وی حمایت کند.(8)
البته تفسیر دیگری که از دیدار یاد شده می‌توان داشت و اتفاقاً در اظهارات نزدیکان خاتمی نیز به چشم می‌خورد، این است که خاتمی چون احتمال شکست را بالا می‌دانست و این اتفاق برای شخصیت او و اینکه هشت سال رئیس‌جمهور بوده سنگین تمام می‌شده است، ابتدا ترجیح می‌داد موسوی این خطر را بکند. لذا وقتی احساس کرد که اعلام نظر قطعی تا زمان ثبت‌نام نامزدها در اردیبهشت بسیار دیر خواهد بود و فرصت تبلیغات را از جبهه اصلاحات می‌گیرد با این اقدام دو هدف را در نظر داشت: یا موسوی از آمدن به صحنه رقابت منصرف می‌شود که تکلیف روشن است و یا اینکه اعلام حضور خاتمی در انتخابات می‌توانست شوکی را بر او وارد سازد تا وی سریع‌تر تصمیم بگیرد.(9)
گرچه در دی ماه 87 و در گرماگرم آمدن یا نیامدن خاتمی و موسوی، خاتمی گفته بود "یا من می‌آیم یا میرحسین " و این گفته اتفاقاً طرفداران خاتمی را در جبهه مشارکت و سازمان انقلاب ناراضی کرده بود،(10) اما رفتار موسوی از لحظاتی پس از اعلام حضور خاتمی نشان داد که این جمله به آن سادگی که او می‌‌گفت محقق نخواهد شد، زیرا اعلام حضور خاتمی، موسوی را از نیامدن در انتخابات منصرف نساخت.

** اعلام حضور خاتمی و فریادهای طرفداران عبدالله نوری
اما اعلام حضور خاتمی طرفداران عبدالله نوری را که از نامزدی نوری حمایت می‌کردند نیز به واکنش واداشت. آنان که خود را "هواداران اصلاحات ساختاری " می‌نامیدند معتقد بودند با خاتمی نمی‌توان به فینال رسید. پایگاه اینترنتی خرداد وابسته به این گروه طی گزارشی در این باره نوشت: "کاندیداتوری خاتمی پس از آن اعلام شد که در هفته‌های اخیر "میرحسین موسوی " نیز به شدت فعالیت‌های سیاسی خود پس از بیست سال سکوت افزوده بود و هم‌اکنون روشن نیست که سرنوشت کنش‌های سیاسی اخیر موسوی که به دعوت خاتمی پا به عرصه گذاشته بود، چه خواهد شد. همچنین مهدی کروبی، دبیرکل حزب اعتماد ملی نیز بارها اعلام کرده که هرگز از سپهر انتخابات کنار نخواهد رفت و از رقابت با خاتمی استقبال می‌کند.
با چنین دورنمایی باید در انتظار یک مجادله سنگین در میان قشرهای مختلف اصلاح‌طلبان میانه‌رو و تفریطی بود. اما روشن نیست که سرنوشت این مجادله به کجا ختم شود. آیا جبهه کندروی اصلاح‌طلبان با دست کم دو نامزد و حداکثر با سه نامزد در انتخابات حاضر می‌شود و آیا با چنین سردرگمی آشکاری، احتمال تکرار شکست سال 84 نمی‌رود؟ در نتیجه این گزارش آمده‌ است، محمد خاتمی فردی مقبول از دیدگاه فکری و نقطه‌نظر گفتمانی است. ما با او هشت سال اصلاح‌طلبی را تمرین کردیم، اما خاتمی مرد بردن بازی سیاست و یکسره کردن کار نیست، با او تنها می‌شود تمرین کرد و تمرین کرد و هرگز به روز فینال نرسید.
در میان اصلاح‌طلبان ساختاری بسیاری هستند که خاتمی را از حضور در میدان بیم داده‌اند. ماه‌ها با او گفتگو کردند و صدها بار نوشتند که "چرا آمدن خاتمی نادرست است؟ " اما او ترجیح داد، تنها هیاهوی طیف‌های میانه‌رو و تفریطی اصلاح‌طلب را بشنود و به هیچ‌یک از ده‌ها پرسش طرح شده از سوی اصلاح‌طلبان ساختاری توجهی نکرد. با وجود این، آمدن خاتمی را فرصتی می‌دانیم برای روشن شدن مرز اصلاح‌طلبی و تعاریف متفاوت آن. تصمیم او را نیز البته ارج می‌نهیم و آرزوی موفقیت برای خاتمی و هوادارانش داریم. اما آقای خاتمی! اینک وقت پاسخ فرارسیده است! " (11)

** سه مفهوم "اصلاح‌طلبان تفریطی "، "اصلاح‌طلبان میانه‌رو " و "اصلاح‌طلبان ساختاری "
نکته قابل توجه در متن بالا این است که گروه فوق که تلاش داشت در رسانه‌ها به تندروی و رادیکالیسم متهم نشود از ابتدا با وضع سه مفهوم "اصلاح‌طلبان تفریطی "، "اصلاح‌طلبان میانه‌رو " و "اصلاح‌طلبان ساختاری " در پی آن بود که به نوعی اصلاح‌طلبی خاتمی و موسوی و کروبی را با پرسش‌های جدی مواجه سازد و تنها اصلاح‌طلبی کارآمد را به حلقه اطرافیان عبدالله نوری نسبت دهد. رفتار این گروه البته موجب واکنش‌های جریان‌های مختلف همسو با جبهه اصلاحات در داخل و خارج ایران شد. پایگاه خبری دُیچه وله از این رفتار با عنوان رویکرد "اصلاح‌طلبان در برابر اصلاح‌طلبان " نام برد. (12)
البته از آنجا که روشن بود عبدالله نوری به دلیل تندروی و داشتن پرونده قضایی، از حمایت گسترده جناح خود برخوردار نیست و بخت چندانی برای رقابت در انتخابات را ندارد، موسوی همچنان رقیب جدی درون جناحی خاتمی، تلقی می‌شد که رفتار سیاسی او نشان می‌داد به تدریج به مرحله تصمیم‌گیری نزدیک می‌شود. نوری گرچه در دیدار خود با خاتمی وی را به ایستادگی و مقاومت در برابر جناح مقابل دعوت کرده بود، (13) اما چند روز بعد اعلام کرد که از هیچ‌کدام از نامزدهای اصلاح‌طلبان در انتخابات حمایت نمی‌کند.(14) البته در این دوران مطرح شدن نام عبدالله نوری برای شرکت در انتخابات می‌توانست اذهان را تا مدتی از نامزد اصلی این جبهه نیز دور سازد. لذا عبدالله نوری می‌توانست به عنوان کاتالیزور تبلیغات انتخاباتی عمل کند و بازار مباحث مربوط به انتخابات را گرم نگاه دارد. اگر نه معلوم بود که وی صلاحیتی که بتواند نظر شورای نگهبان را جلب کند، ندارد.

** حضور میر حسین قطعی شد
در شرایطی که جبهه دوم خرداد در انتخاب موسوی یا خاتمی مردد بود و اختلاف‌نظرهایی در میان آنان برای برگزیدن هرکدام از آنها وجود داشت، در نهایت موسوی که در اواسط بهمن 87 با رهبر انقلاب دیدار کرده بود، در 15 بهمن 87 رئیس ستاد انتخاباتی خود را معرفی کرد. پیرو این تحولات و رفتارهای سیاسی پایگاه اینترنتی "قلم " نیز که وابسته به موسوی بود در 10 اسفند 1387 شروع به کار کرد. در این روزها که خبر قطعی شدن حضور موسوی به گوش می‌رسید، وی در نهایت در روز سه‌شنبه بیستم اسفند قصد خود را برای نامزدی در انتخابات دهم ریاست جمهوری اعلام کرد. این اعلام حضور تا چند روز این پرسش را که "بالاخره چه می‌شود؟ " در لایه‌های نه چندان درونی اردوگاه دوم خرداد به مسئله‌ای جدی تبدیل کرد. حضور همزمان خاتمی و موسوی در کنار کروبی که درباره نامزدی در انتخابات سماجت، داشت نه تنها شکست در انتخابات را رقم می‌زد بلکه اختلاف‌ها و شکاف‌های درونی این جبهه را نیز فعال‌تر می‌ساخت. در این میان گرچه برخی به حضور همزمان هر دو اعتقاد داشتند اما نیروهای واقع‌گراتر تنها طریق موفقیت در انتخابات را رسیدن به اجماع می‌دانستند.
در این میان حلقه اطراف خاتمی به کناره‌گیری موسوی تمایل داشتند و گاهی نیز برای او جایگاه معاون اولی را پیشنهاد می‌کردند تا در مسائل اقتصادی که خاتمی به گفته خودش از آن چیزی نمی‌دانست به او کمک کند. از سوی دیگر حلقة اطراف موسوی نیز تمایل به کناره‌گیری خاتمی داشتند. زیرا توان مدیریتی وی را بیش از خاتمی می‌شناختند و معتقد بودند حضور موسوی در انتخابات در میان نیروهای مذهبی نه تنها حساسیت‌زا نیست بلکه با توجه به سوابق موسوی می‌توان از میان آنها هم یارگیری کرد. در واقع برخی اصولگرایان "میرحسین " را یک "برادر مکتبی " می‌دانستند. در حالی که خاتمی از این مزایا برخوردار نبود.

** اظهارات تاج‌زاده از حضور سرزده موسوی در انتخابات
با وجود این، گروه‌های اصلی این جبهه یعنی حزب مشارکت و سازمان انقلاب تمایل بیشتری به سوی خاتمی داشتند. در میان این افراد مصطفی تاج‌زاده که از حضور موسوی خود را متعجب نشان می‌داد گفت: "ما در سال 1383 دو بار به دیدار مهندس موسوی رفتیم و دلایل زیادی ارائه دادیم و اصرار کردیم تا ایشان نامزد انتخابات ریاست جمهوری نهم شود تا گرفتار وضع موجود نشویم. با وجود این مهندس موسوی دلایلی آورد که طبق آن حاضر نبود در انتخابات شرکت کند. " تاج‌زاده در ادامه می‌افزاید که آن شرایط کماکان باقی است و حتی تشدید شده است اما مهندس موسوی تصمیم به حضور گرفته است. او در بیان دلایل رجحان خاتمی بر موسوی که گفتمانی دهه شصتی داشت می‌گوید: "به نظر من گفتمانی که می‌تواند ایران را نجات دهد، گفتمان خاتمی است و هر کس به این گفتمان نزدیک‌تر باشد، می‌تواند منشأ اثر بیشتری برای کشور و ملت باشد. "
اما در میان احزاب پرقدرت جبهه اصلاحات، مواضع حزب کارگزاران، اندکی با مواضع دو تشکل فوق تفاوت داشت. در این میان محمد عطریانفر از اعضای شورای سیاست‌گذاری حزب کارگزاران سازندگی طی یادداشتی در روزنامه اعتماد ملی می‌نویسد "ما باید از حضور مهندس موسوی استقبال کنیم اما مصرانه می‌خواهیم که برای حضور یکپارچه و نیرومند اندیشه اصلاح‌طلبی در ایران، در انتخابات پیش رو از میان این سه چهره صاحب‌نام (خاتمی، کروبی و موسوی) حول یکی از شخصیت‌ها اجماع صورت گیرد. " (15) به عبارت دیگر، برای حزب کارگزاران و رهبران آن، آن چه که اهمیت داشت اجماع بر سر یک کاندیدای قوی، کاستن از تعدد نامزدها و ایجاد یک فضای دو قطبی در انتخابات با مرز "طرفداران احمدی‌نژاد " و "مخالفان احمدی‌نژاد " بود. به نظر آنها این راهبرد می‌توانست بیش از راهبردهای انتخاباتی دیگر نتیجه‌بخش باشد. لذا آمدن به رقابت با کاندیداتوری خاتمی یا موسوی تفاوت چندانی نداشت، آن چه مهم بود دستیابی به شروط بالا بود. از این جهت، ذکر نام کروبی در میان دو نام دیگر بیشتر به تعارف‌‌های سیاسی شبیه بود، زیرا تمام کارشناسان مسائل انتخاباتی ایران می‌دانستند که کروبی عملاً شانسی برای دستیابی به قدرت ریاست جمهوری ندارد و تمام نظرسنجی‌ها نیز این موضوع را تأیید می‌کرد. (16)
با اعلام حضور قطعی موسوی در انتخابات، خاتمی که به دلیل احتمال شکست از پیش نیز مردد بود، فرصت را برای انصراف غنیمت شمرد و طی بیانیه‌ای در 26 اسفند 1387 کناره‌گیری خود از انتخابات به نفع موسوی را اعلام کرد. در بخش‌هایی از بیانیه خاتمی چنین آمده بود: "... هنگامی که گفتم "یا من یا مهندس موسوی " در عین احترام به همه عزیزانی که در عرصه انتخابات حضور داشته یا خواهند داشت، به این ظرایف نظر داشتم: اولاً به اهمیت انتخابات، ضرورت پیروزی در آن، لزوم تغییر وضع فعلی در جهت مصالح کشور و اصلاح در حد توان و امکان یکپارچگی نیروهای تغییرخواه و پرهیز از مخدوش شدن ضرورت‌های فوق با طرح گفتمان‌های متفاوت، (ولو یکسان در اصول) توجه داشتم و لذا با فرض آمدن جناب آقای موسوی نمی‌آمدم و حالا نیز نمی‌مانم... ثالثاً: بر این باورم که جناب آقای مهندس موسوی، برای ایجاد تغییر در شرایط کنونی شایستگی لازم را دارند، هر چند ممکن است تفاوت‌ها و تمایزهایی در نظر و عمل وجود داشته باشد... رابعاً: حضور در انتخابات برای پیروزی است، نه یک تفنن پرهزینه و بر این باورم که ایشان زمینه کسب آراء و انتخاب از سوی مردم را دارند، البته در صورتی که همه ما هوشیارانه و واقع‌بینانه عمل کنیم... من به حکم وظیفه اخلاقی و برای پرهیز از هرگونه پراکندگی در آراء و با ایمان کامل به توان و مرجعیت مردم که "میزان " رأی آنان است و باید آرائشان در حد امکان به نقطه واحدی سوق داده شود، از صحنه نامزدی انتخابات کنار می‌کشم تا به یاری خداوند تغییر و بهبود اوضاع بهتر و کم‌هزینه‌تر در دسترس قرار گیرد و با این کار می‌کوشم تا امکان بهره‌برداری سوء را از کسانی که پیروزی خود را در القاء اختلاف و نیز تشتت آراء در جبهه گسترده خواستاران تغییر می‌جویند بگیرم. " (17)

** نارضایتی طرفداران خاتمی از کناره‌گیری وی
پس از اعلام انصراف خاتمی بسیاری از طرفداران وی که هنوز موسوی را شخصیتی متعلق به دهه شصت می‌دانستند، از این اقدام وی ناراضی شدند و لب به انتقاد گشودند. اما در میان واکنش‌های صورت گرفته به بیانیه خاتمی نکته قابل توجه درباره کسانی بود که روغن ریخته شده را نذر امامزاده کردند و این مصلحت‌سنجی او را رفتاری "اخلاقی " معرفی کردند.(18)
نکته قابل توجه درباره استفاده شعاری از مفهوم "اخلاق " این است که این جبهه چون خود به استفاده شعاری از دین منتقد بود، نمی‌توانست از این رویکرد بهره ببرد. لذا برای آن که بتواند بر مقبولیت رفتار سیاسی خود بیفزاید به روش ابزاری از "اخلاق " و دادن شعارهای اخلاقی روی می‌آورد. البته خاتمی پیش از آن که شعار اخلاقی بدهد روز پیش از انتشار بیانیه دلایل واقع‌بینانه انصراف خود را از کناره‌گیری از انتخابات در حاشیه برنامه جماران چنین عنوان کرده بود: "ما سه نفر (خاتمی، کروبی و موسوی) نمی‌توانستیم پنجاه درصد آرا را داشته باشیم، اما حالا وضعیت با کناره‌گیری من بهتر می‌شود. اگر من می‌آمدم و به دور دوم می‌رفتم برای من شکست بزرگی بود، اما اگر میرحسین به دور دوم راه یابد، یک پیروزی برای ماست. درست است که میرحسین بخشی از آرای جوانان را که من دارم، ندارد اما در عوض بخشی از آرای اصول‌گرایان برای اوست. "(19)

** ترس از شکست و موقعیت موسوی در جامعه دلایل کناره‌گیری خاتمی
در این بیانات خاتمی دو نکته قابل توجه است، یکی ترس از شکست و دیگری برداشت از موقعیت موسوی در جامعه. چه اشکالی داشت که خاتمی در انتخابات شرکت می‌کرد و می‌توانست با شکست احمدی‌نژاد در دور دوم به ریاست جمهوری برگزیده شود؟ مشکل اینجا بود که خاتمی حتی از احتمال شکست هراسان بود. او نسبت به موسوی از نگاه واقع‌بینانه‌تری برخوردار بود. خاتمی که طی چند سفر استانی، سردی اکثریت جامعه با خود را احساس می‌کرد، "شکست " را کاملاً محتمل می‌دانست و ترجیح می‌داد موسوی، قربانی این شکست باشد نه او. حال که رفتار او جواب داده بود و توانسته بود کاری کند که موسوی سریع‌تر به تصمیم نهایی برسد، او وظیفه‌اش را برای جبهه دوم خرداد انجام داده بود و می‌توانست مسئولیت احتمالی شکست را از دوش خود بردارد. در واقع خاتمی که می‌دید موقعیت وی در میان طبقاتی از جوانان جامعه شهری بهتر از موقعیت موسوی است و با این وضعیت انتخاباتی در سراسر کشور موسوی توان آن را ندارد که در مرحله نخست پیروز انتخابات باشد، اینگونه می‌پسندید که موسوی بتواند بخشی از آرای احمدی‌نژاد در میان اصولگرایان را جلب کند و انتخابات را به مرحله دوم بکشاند. آرزوی خاتمی راه‌یابی موسوی به دور دوم بود که آن را در قالب تحلیل ارائه می‌داد.
به هر طریق جبهه دوم خرداد موفق شد تا پایان سال 1387 نماینده اصلی خود را برای رقابت با احمدی‌نژاد در انتخابات دهم ریاست جمهوری بشناسد و از این جهت کتاب سال 87 را با فکر و عزمی منسجم ببندد. با روشن شدن تکلیف جبهه دوم خرداد در انتخابات 88 اما کار موسوی آغاز شده بود و او باید به پرسش‌های فراوانی پاسخ می‌گفت و برنامه تبلیغاتی خود را به کمک طیف رنگارنگ جبهه دوم خرداد آماده می‌کرد. لذا در حالی که با آغاز نوروز 88 تعطیلات نوروزی ایرانیان آغاز می‌شد، این تعطیلات جبهه مقابل احمدی‌نژاد را به فعالیتی بیش از گذشته فرامی‌خواند.

** نتیجه
در انتخابات 88 خط قرمز جبهه دوم خرداد دستیابی دوباره احمدی‌نژاد به مقام ریاست جمهوری بود. برای دستیابی به این مقصود دو راه قابل تصور بود. نخست جلوگیری از حضور احمدی‌نژاد در رقابت انتخاباتی با پیش کشیدن مسئله "دولت وحدت ملی " بود و دیگر به میدان آوردن رقیبی جدی برای رقابت با او بود. پس از شکست برنامه "دولت وحدت ملی " که طرحی خام و نسنجیده و غیرواقع‌بینانه بود و با مخالفت اصول‌گرایان مواجه شد، راهکار دوم از اوایل دی 1387 به طور جدی پیگیری شد. احمدی‌نژاد در اواخر آذر 87 با دعوت از رقیب برای رقابت با خود نشان داد که عزم محکمی برای شرکت در انتخابات دارد و طرح مذکور عملاً شکست خورده است.
اما در میان تمام نام‌های متفاوتی که برای حضور در انتخابات مطرح می‌شدند مانند قالیباف، عبدالله نوری، محمد خاتمی، میرحسین موسوی، حسن روحانی، عارف و ... هیچ‌کدام به اندازه محمد خاتمی و میرحسین موسوی نظر تصمیم‌گیرندگان جبهه دوم خرداد را به سوی خود جلب نمی‌کرد. تحلیلگران سیاسی این جبهه در مجموع چهار شرط را برای برگزیدن نامزد انتخاباتی موردنظر لازم می‌دانستند:
1. فرد موردنظر باید مقبولیت عمومی و توانایی جذب رأی داشته باشد؛
2. به ضرورت باید از وابستگان جبهه دوم خرداد باشد؛
3. با گفتمان عدالت، که در حال حاضر مورد توجه جامعه است، بیگانه نباشد؛
4. بتواند در میان نیروهای مذهبی و به ویژه جمعیتی که منتقد احمدی‌نژاد هستند، نیز بخشی از آراء را به سوی خود جلب کند.
با وجود این چهار شرط، در میان نام‌های مختلف مطرح شده نظرها بیش از همه به سوی خاتمی و موسوی معطوف شد. اما خاتمی از آنجا که واجد شرایط سوم و چهارم نبود و از خطر شکست واهمه داشت، تلاش کرد تا موسوی را برای رقابت با احمدی‌نژاد وارد میدان کند. در نهایت پس از چند ماه کشمکش بر سر آمدن خاتمی یا موسوی، وقتی که موسوی در 20 اسفند 87 از عزم جدی خود برای شرکت در انتخابات سخن گفت، خاتمی در 26 اسفند 87 انصراف رسمی خود را از نامزدی انتخابات اعلام کرد، تا جبهه دوم خرداد به صورت مشخص و روشن به برنامه‌ریزی برای انتخابات سه ماه بعد بپردازد.

** پی نوشت:
1. پیشین؛ صص 74 و 86.
2. ابطحی؛ محمدعلی؛ "اولین گفتگوی مهندس موسوی و ابهاماتی که باید روشن شود "؛ سایت شخصی محمدعلی ابطحی؛ 5 بهمن 1387.
3. میردامادی، محسن، "گفت و گوی انتخاباتی روزنامه اعتماد با دکتر محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی با محوریت حضور خاتمی در انتخابات "؛ روزنامه اعتماد؛ 1387.7.28.
4. "انتخاب میان خاتمی یا احمدی‌نژاد؛ اولین فرصت در تاریخ معاصر برای انتخاب میان دو راه طی شده "؛ پایگاه اینترنتی حزب مشارکت؛ 1387.7.3.
5. خبرگزاری فارس؛ کدخبر 8708170686 و 8706120002.
6. "عارف: خاتمی تا آخرین لحظه از انتخابات کنار نمی‌کشد "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 23 اسفند 1387.
7. "نامه گلایه‌آمیز میرحسین موسوی به خاتمی؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 22 بهمن 1387.
8. "قرار و مدار شنبه و عهدشکنی یکشنبه "؛ روزنامه کیهان؛ چهارشنبه 23 بهمن 1387؛ ص 2.
9. "دلیل تأخیر اعلام کاندیداتوری خاتمی؛ تلاش برای راضی کردن میرحسین "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 20 بهمن 1387.10.
10. "یا من می‌آیم یا میرحسین "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 23 دی 1387.
11. "واکنش هواداران عبدالله نوری به نامزدی خاتمی: با این مرد نمی‌توان به فینال رسید "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 21 بهمن 1387.
12. کشمیری‌پور، بهزاد؛ "اصلاح‌طلبان در برابر اصلاح‌طلبان "؛ پایگاه اینترنتی دُیچه وله؛ 2009.2.10.
13. روزنامه اعتماد ملی؛ یکشنبه 22 دی 1387.
14. "نوری از هیچ‌ کاندیدایی حمایت نمی‌کند "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 23 دی 1387.
15. "میرحسین موسوی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری شد "؛ پایگاه خبری دُیچه وله؛ 2009.3.10.
16. به طور نمونه بنگرید به نظرسنجی پایگاه اینترنتی تریبون (از رسانه‌های خبری نزدیک به کروبی) که در آنجا نیز نام کروبی پس از نام خاتمی و موسوی قرار گرفته است: "خاتمی و میرحسین کاندیداهای منتخب اصلاح‌طلبان "؛ پایگاه اینترنتی تریبون؛ 19 دی 1387.
17. خاتمی، محمد؛ بیانیه انصراف از نامزدی در انتخابات؛ 26 اسفند 1387.
18. به طور نمونه بنگرید به: "بیانیه انصراف خاتمی؛ تصمیم اخلاقی فراتر از کسب قدرت "، پایگاه اینترنتی تریبون؛ 27 اسفند 1387.
19. "خاتمی گویا باز هم مرد ماندن نیست "؛ پایگاه اینترنتی رجانیوز؛ یکشنبه 25 اسفند 1387.
منبع: کتاب شورش اشرافیت بر جمهوریت
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها