در بحث آسیب شناسی رسانه ملی خیلی ها معتقدند یکی از ضعف های رسانه ملی عدم توجه به ذائقه مخاطبین است. این موضوع را تا چه حد قبول دارید؟
اول بايد مشخص شود كه ذائقه كدام مخاطبين ؟مخاطبيني كه حرفشان به انواع و اقسام رسانه هاي ماهواره اي و اينترنتي و مطبوعاتي مي رسد ؟يا آن دهها ميليون نفري كه در اين وضعيت قناس و ظالمانه رسانه اي حاكم بر ايران و جهان نيازها و خواسته هاي به حق و منطقيشان سانسور مي شود ؟در مرحله بعد بايد توجه كرد هنگامي كه درباره رسانه حرف ميزنيم، اين اشتباه است كه صرفاً از ذائقه مخاطب صحبت كنيم. مثل این است كه وقتي درباره غذا حرف ميزنيم، در نظر نگيريم كه يك غذا بايد چه خواصي داشته باشد، چقدر انرژي و ويتامين داشته باشد و ... صرفاً در باره طعم آن صحبت كنيم. بر این اساس کسانی كه در مورد رسانه صحبت ميكنند و صرفاً روي ذائقه مخاطب تكيه ميكنند(ضمن آنكه در مورد همان ذائقه هم رياكارانه و يك بام و دو هوا حرف مي زنند كه به آن هم خواهيم رسيد )، آدرس غلط ميدهند.
در این صورت ممکن است بگویند بدون جذابيت، مطلب در ذهن مخاطب اثر نمی گذارد.
هر غذائي هر قدر هم كه ایده آل نباشد،
ميشود با چاشنيهاي متنوع مطبوعش کرد و از سوی دیگر هم پرمحتواترين غذا
را ميشود با بيسليقگي هدر داد و بدطعم كرد.
ولي بعضي غذاها فينفسه خوش طعم هستند و بعضي غذاها نيستند.
بياييد مصداقي تر حرف بزنيم . نمونهاش خود تلويزيون ما. اگر كسي مي گفت
بحث در باره قناتهاي يزد يا كوير خشك ايران يك بحث جذاب رسانهاي است، به
او ميخنديديم و ميگفتيم نه اينها چيست ؟ صحبت در باره موهاي ديويد بكهام
و قرارداد علي دايي جذاب است! يك آدمی به نام دكتر كردواني با 80 سال سن
مي آيد و راجع به كوير صحبت ميكند، چقدر هم شيرين و بانمك و دلنشين حرف
ميزند، هم به اطلاعات مردم اضافه ميكند، هم در دل آنها مينشيند. بستگي
دارد كه چگونه ارائه شود، حتي به هزينه و بودجه هم بستگي ندارد. بنابراين
الان در فضاي تئوريك رسانهاي دچار مشهوراتي شدهايم كه اگر كمي دقيق نگاه
كنيم، خود اين مشهورات زير سئوال هستند. كساني كه مرعوب اين مشهورات
هستند، اصلاً نبايدهدايت رسانهها را به دست بگيرند ، آن هم رسانه جمهوري
اسلامي و انقلاب اسلامي كه قرار است اساس آن شكستن رعب و خروج از انفعال و
"نه شرقي نه غربي" باشد. نه شرقي، نه غربي، يعني انفعال نه! يعني مرعوب
نبايد شد، دچار مشهورات نبايد شد. يك زماني مشهوري در دنيا وجود داشت كه
ميگفتند يا بايد شرقي باشي يا غربي. امام فرمود: «نه شرقي، نه غربي».
اولش پذيرفتن اين حرف خيلي سخت بود، چرا؟ چون اين بحث را جا انداخته
بودند. يك مشهوري بود كه همه فكر ميكردند حرف درستي است و بعد امام با آن
شجاعت فكري و معنوي خاصي كه داشتند، نشان دادند كه ميشود از اين گذشت. ما
در بحث رسانه گاهي اوقات در مقدمات و در مفروضات اشتباه گير ميكنيم. با
اين مفروضات اشتباه، فضائي را ايجاد ميكنيم و بعد در اين فضا راجع به
مسائل جزئي بحث ميكنيم. بايد اين مفروضات را فرو ريخت و در باره رسانه در
جمهوري اسلامي فضاي جديدي ايجاد كرد.
از شبکه هفت سیما برنامهاي پخش مي شد به نام مشاعره. چهار نفر دور يك ميز
مينشينند و شروع ميكنند به شعر خواندن. حتي جايزهاش را هم تلويزيون
نميدهد و مؤسسه ديگري ميدهد ولی اين برنامه ازبسياري برنامه هاي پر خرج
تلويزيوني هم جذابتر و در عین حال بسيار كم هزينه تر است و جداي از اينكه
در حد خودش سرگرمكننده است، اطلاعات باارزشي هم به مخاطب ميدهد.
متاسفانه بسياري از گردانندگان رسانه ملي از ابتدائيات كار رسانه اي هم
غفلت مي كنند. رسانه مبتني است بر ارزشهاي خبري. ارزشهاي خبري چيست؟
درگيري، دربرگيري، استثنا، شهرت، شگفتي، مجاورت و... شما اگر هنر داشته
باشيد و كارشناسانه به رسانه نگاه كنيد، متحیر می مانید كه كساني دارنديك
سري مشهورات غيرعلمي و دروغين را در فضاي تئوريك بحثهاي رسانهاي به
پارادايم غالب تبديل ميكنند و این در حالی است كه بعضي بديهيات و
ابتدائيات رسانه را در مواضعشان و عملشان نفي مي كنند و بعد، چه در داخل
صدا و سيماي ما چه بيرون از آن در آكادمي هاي منفعل و غرب زده علم
ارتباطات ، ادعا ميكنند كه ما تئوريسينهاي رسانه در اين كشور هستيم!
مثلا با ارزش خبري درگيري ، شما ميتوانيد مخاطب را ببريد در فضاي زردي
مثل برنامه نود و راجع به مطالب بيربط و پوچ، جنجال و چالش و درگيري
ایجاد کنید و به دنبال آن جذابيت رسانهاي برايش درست كنيد، چون" درگيري"
جذاب است. فرض کنید همه دارند توي خيابان راه ميروند. دو تا بچه شروع
كنند به دعوا كردن، همه برميگردند نگاه ميكنند؛ پس بگوئيم همهاش
كتككاري نشان بدهيم تا جذابيت ايجاد شود؟ بله، درگيري، جذاب است وجلب
توجه مي كند ، ولي درگيري هزار نوع دارد، رقابت هزار نوع دارد، تنازع هزار
نوع دارد. مشاعره هم واجد ارزش خبري درگيري است. 6،5 نفر نشستهاند و هر
يك تلاش ميكند كه از ديگري ببرد. اين هم يك مسابقه است و" مسابقه"، جذاب
است، ولي الزاماً مسابقه فوتبال كه نبايد باشد. در امريكا به جاي فوتبال
بسكتبال اين جذابيت را دارد و در رسانههايشان به بسكتبال ضريب ميدهندو
جامعه چند صد ميليوني ايالات متحده گرايش چنداني به فوتبال ندارد. ما اگر
كار رسانه اي بلد باشيم و مرعوب مشهورات نشويم الان شايد در تمام دنيا هيچ
رسانهاي به اندازه صدا و سيماي ما ظرفيت رسانهاي نداشته باشد.
در كل جهان؟
بله، در كل جهان. چرا؟ چون جمهوري اسلامي الان كانون و قطب درگيريهاي
اساسي در تمام دنياست. جمهوري اسلامي ماهيتاً با تمام جهان استكبار درگير
است. این يعني يك پتانسيل ويژه رسانه اي .
شما ميخواهيد فلان رشته دانشگاهي را در اينجا راه بيندازيد، كشورهاي غربي
قلقلكشان ميآيد و با شما درگير ميشوند. شما ميخواهيد در يك رشته علمي
در اين كشور پيشرفت كنيد، هزارتا مانع سر راهتان مي تراشند. يعني اين
ظرفيت درگيري، دائمي است. لذا ميخواهم بگويم اگر بنده نه حزباللهي باشم،
نه ايدئولوژيك نگاه كنم و نه ارادتي به جمهوري اسلامي داشته باشم و فقط از
بعد يك آدم رسانهاي و يك ژورناليست بيطرف قضاوت کنم وقتي به اين جامعه
نگاه ميكنم و حجم درگيريهائي را كه در لايهها و سطوح مختلف با جهان
استكبار هست را ببینم باید بگویم می شود صدها و هزاران مستند از آن ساخت.
شما ميخواهيد در عرصه علوم مختلف مثل پزشكي، مهندسي، فيزيك، مكانيك و
هوافضا و... پيشرفت كنيد. در عمده اين رشتهها با يك چالش استكباري مواجه
هستيد و براي اينكه پيشرفت كنيد، مجبوريد با مستكبرين چالش كنيد، يعني حتي
فضاهائي كه در كشورهاي ديگر، از اين جهت هيچ ارزش خبري ندارند، در جمهوري
اسلامي ارزش خبري دارند. توليد فلان ماده يا انجام فلان پژوهش، ممكن است
در بسياري از كشورها ارزش خبري نداشته باشند، ولي در جمهوري اسلامي داراي
ارزش خبري هستند. چرا؟ چون كفه جمهوري اسلامي را در چالشي كه با غرب دارد،
سنگين ميکنند. اينها را چه كسي بايد ببيند و به مردم بنماياند؟ رسانه!
ولي رسانهاي كه گرفتار ابتذال و بيهمتي است نمی تواند این چنین باشد.
مصاديق اين ابتذال كدامند؟
خيلي از برنامههائي كه از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ميشنويد و
ميبينيد. سيمافيلم ميگويد كه در ظرف 6 سال 600 تا فيلم ساخته، يعني سالي
100 تا و هفتهاي دو تا فيلم تلويزيونی. بسيار خوب. بیایند و توضیح دهند
که از 600 تا فيلمي كه ساخته اند، نبايد حداقل 60 تا از آنها ديده ميشد؟
نميگويم 500 تا از 600 تا، ولي ده در صد را كه بايد نشان بدهيد. 9 تا
فيلم تجربه كنید، يك فيلم درست و حسابي بسازید. خودتان بگویید از اين 600
فيلمي كه در سال ميسازيد، چند تاي آنها ارزش چند بار ديده شدن را دارد؟ و
اصلا راجع به چه موضوعاتي ساخته اید؟ قرار است فيلمها را تا اين حد ضعيف
توليد كنيد و دائماً هم فقط دعواي زن و شوهر و مادرشوهر و عروس و قتل و
پليسبازي و اين ... را بسازيد؟ بيایید و در حوزههاي ديگر كار كنید. چرا
فيلمهاي سياسي نميسازيد؟ چرا بحثهاي بينالملل جمهوري اسلامي را
نميسازيد؟ ما 16000 شهيد ترور داريم!! شما 600 فيلم ساختيد، يكي از آنها
در باره يك شهيد ترور هست؟
دهها نماينده مجلس شما شهيد شدند، عده زيادي از وزراومعاونينشان ترور
شدند، رئسجمهور شما ترور شده، نخستوزير شما ترور شده. اسمش را هم
گذاشتهاند صدا و سيماي جمهوري اسلامي! صدا و سیمایي كه اين قدر
بياعتناست كه اگر رئيسجمهورش را بكشند عین خیالش نیست، رسانهاي كه تا
به حال 200 تا سريال ساخته و يكي از آنها راجع به اينها نيست، چه جوري
بايد بياعتنائي خود به تاريخ انقلاب را ، بيان كند؟ خانم ندا آقاسلطان
كشته ميشود، همه دنيا او را ميشناسد. خانم شهناز حاجيشاه را چرا كسي
نميشناسد؟ شهناز محمدي را چرا كسي نميشناسد؟ مريم فرهانيان را چرا كسي
نمي شناسد؟ اينها شهداي جنگ ما هستند، شهداي بمباران هم نيستند. اسلحه
دستشان بوده و با صدام ميجنگيدند. با چه كسي؟ با صدامي كه الان معادل
هيتلر هست. ما 290 شهيد در هواپيماي مسافربري داشتيم. چرا اسم يكي از اين
شهدا را اين ملت بلد نيستند؟ آن همه زن و مرد و كودك و پير و جوان شهيد
شدند. اينها هر كدامشان يك زندگي داشتند، يك ماجرا داشتند، يك رمان و يك
سريال هستند. از اين گذشته از بيش از 10 كشور دنيا در آن هواپيما مسافر
بوده است. شما ميتوانستيد با ساختن يك فيلم مؤثر از اين ماجرا در دنيا
احساس همدردي ايجاد كنيد. بيسابقه است كه يك ملتي در ظرف 30 سال اين همه
ماجرا داشته باشد؛ حيرتانگيز است. شما يك كشور در كل جهان به من نشان
بدهيد كه در عرض 30 سال اين همه ماجرا از سر گذرانده باشد، بهخصوص در دهه
اول انقلاب . اما رسانهاش اين همه منفعل باشد.
يك انقلابي با آن عظمت كه همه معادلات جهاني را به هم ميريزد و همه
نظريهپردازان درجه يك دنيا ميگويند كه اين انقلاب مبدائي و نقطه عطفي در
تاريخ است و حتي تحولاتي را در خود غرب ايجاد ميكند. انقلابي كه عميقاً
مردمي است. انقلاب ما كه كودتا نبود؛ انقلاب ما كه حاصل شلوغ شدن صرفاً دو
تا محله شمال تهران نبود، در تمام كشور بود. در 16 شهر حكومت نظامي برقرار
شد كه يكي از آنها جهرم، شهر كوچكي در استان فارس است، يعني از تهران تا
مشهد تا قم تا اصفهان تا كرمان و حتي شهرهاي كوچك. انقلاب اسلامي
ميليونها ماجرا دارد. چرا؟ چون يك انقلاب مردمي است، يعني هر كدام از
كساني كه در تظاهرات شركت ميكردند، يك خاطره جذاب دارند كه آن خاطره
ميشود يك داستان و آن داستان حداقل ميشود يك فيلم تلويزيوني، پس صدها
هزار و بلكه ميليونها ماجرا فقط در انقلاب داريم، از طرف دیگر هم هشت سال
جنگ كه ظاهراً طولانيترين جنگ تاريخ قرن بيستم است. هشت سال جنگ، آن هم
با چه عرض و طولي، با بيش از 200 هزار شهيد. هر يك از اين شهدا يك داستان
نيستند؟ از شهيد 13 ساله شما كه شهيد فهميده باشد تا پيرمرد 70 ساله اما
برای چند نفر از آنها یک سریال یا فیلم قوی ساخته اند؟
طی این 30 سال فقط چند تا كودتا عليه جمهوري اسلامي شده است؟ شما
ميتوانيد در انواع و اقسام ژانرهاي پليسي و اطلاعاتي و جنگي و... از
ماجراهائي كه در تاريخ انقلاب و جنگ ما روي داده، ده ها هزار داستان و
سريال و فيلم تهيه كنيد . در امريكا يك جان اف كندي را كشتهاند، تا حالا
چند تا فيلم و مستند از او ساختهاند؟ فقط يك جنگ را در نظر بگيريد. چقدر
جريانات جاسوسي در اين ماجرا وجود داشت؟ اين همه گراهائي كه ميدادند و
تهران و نقاط مرزي را ميزدند و....اين همه جاسوس بودند. يا در ژانر
اجتماعي، اتفاقي كه در اثر انقلاب در جامعه ايران افتاد، جا به جا شدن
طبقات، پديد آمدن يك فرهنگ جديد اجتماعي، فرهنگ پنجاه و هفتي، فرهنگ
ايثار، فرهنگ مواسات، فرهنگ همدلي. تا دلتان بخواهد انواع و اقسام اين
مباحث و بعد چالشهاي بعد از جنگ. يك" خانواده پواسونار " كه فرانسويها
راجع به فضاي بعد از جنگ خودشان ساختند، در باره دوره پس از جنگ ما ساخته
شده؟ ژانر عاشقانه همين طور. عشقهائي كه در دوره انقلاب و دوره جنگ بوده.
هر شهيدي خانوادهاي دارد، عشق مادر و فرزند، عشق پدر و فرزند، عشق زن و
شوهر. يك صدم اينها را توانستهايم بيان كنيم؟
حتی من موافق نيستم كه جنگ را صرفاً با سردارانش بشناسيم. جنگ نبايد در
همت وزين الدين و خرازي و... محدود شود. به نظر من يك بسيجي معمولي هم حرف
براي گفتن دارد و اتفاقاً هنر امثال همت اين بود كه بسيجي بودند. یعنی
همان موقع هم كه رأس بودند، خاكي بودند؛ يعني حتي وقتي كه در رأس قرار
ميگرفتند، مثل يك بچه بسيجي خيلي معمولي در جنگ حضور داشتند.
در زمینه ورزش چطور؟
يك كار خوبي در باره شهداي ورزشي در تلويزيون شده به نام «بر سكوي افتخار»
که در باره شهداي ورزشكار است كه متأسفانه زمان پخش بدي دارد.. هر كدام از
اينها ميتواند يك فيلم سينمائي جذاب باشد. از رشتههاي مختلف در آن
هستند، از تكواندو بگيريد تا فوتبال و بسكتبال و شنا و تيراندازي و كشتي.
ما فقط 1200 شهيد ورزشكار حرفهاي داريم كه مقام استاني يا كشوري
داشتهاند، جداي از اينكه مثلاً از يك تيم 11 نفره فوتبال 5 نفرشان شهيد
شدهاند و ...
لذا شما در هر حوزهاي كه نگاه كنيد، انقلاب اسلامي و جريانات قبل و بعد
از آن، درام و ماجرا دارند ولی متأسفانه اينها ديده نشدهاند.
به نظر شما راهکار ترمیم بی اعتمادی مخاطب به رسانه ملی چیست؟
به نظر من ظلم است كه بخواهيم صرفاً
سياسي به اين قضيه نگاه كنيم و بگوئيم اين عدم اعتماد فقط در موضوعات
سياسي نسبت به صدا و سيما وجود دارد. اگر يكي از بچه حزباللهيها اين
امكان را پيدا ميكرد كه برود و يك شبكه ماهوارهاي بزند كه به جاي
برنامههاي زرد صدا و سيماي فعلي يك برنامهاي در حد راز مي ساخت، آن وقت
فكر ميكنيد بچه حزباللهي ما مينشست برنامه صدا و سيماي آقاي ضرغامي را
نگاه كند؟ چون بعضيها ميگويند آقاي ضرغامي يك چيزهائي را سانسور كرده،
بنابراين ملت به تلويزيونهاي بيگانه رغبت پيدا كردهاند. من ميگويم آن
بخشي كه صدا و سيماي ما از حزباللهيها و معارف انقلاب سانسور كرده، اگر
ما قدرت اين را پيدا كنيم و يك شبكه بزنيم و همانها را پخش كنيم، صدا و
سيما دیگر هیچ جذابیتی ندارد! يعني اگر ما به ماهواره برسيم، آن موقع
معلوم خواهد شد كه صدا و سيما در مورد بچه حزبللهيها چقدر سانسور کرده
است.
يعني شما ميگوئيد اگر فضاي کاملا باز باشد و دو طرف بيايند و همه چيز را بگویند ...
اصلاً دو طرفي وجود ندارد! مشكل ما همين
است. اين نكته ظريفي است. سر مشهورات بحث نكنيم. هي ميگويند دو طرف.
انقلاب اسلامي يعني چي؟ از بعد از مشروطه تا انقلاب، آقايان روشنفكرها،
آقايان غربشيفتهها هر چه خواستهاند، گفتهاند و تا توانستهاند
مسلمانها را سركوب كردهاند. يك نمونهاش دوره رضاخان است. در دوره
رضاخان، روشنفكرها و رضاخان ائتلاف كردند و به زور سرنيزه، مسلمانها را
خفه كردند. حتي در ابتدائيات مسائل ديني و سنتي ما مشكل ايجاد كردند؛ از
حجاب گرفته تا روضه را ممنوع كردند و تمام روشنفكرها يا طرفداري كردند ويا
سكوت كردند . در دوره محمدرضاهم همين جور. من ميخواهم بگويم حرفهايشان
را زدهاند و انقلاب اسلامي يك نتيجهگيري است، يك رفراندوم است.
ممکن است بگویند اين مال 30 سال پيش بوده است و الان فضا تغییر کرده است.
انقلاب اسلامي آمده رفراندوم كرده و غرب
و غرب زده ها 30 سال است با اين رفراندوم در افتاده اند.صد ها هزار نفر
از بهترين فرزندان اين ملت را اربابان و حاميان آمريكايي و انگليسي و
اروپايي همين معانداني كه دم از آزادي بيان مي زنند قتل عام كردند .اين
همه جنايت را چه كسي در حق اين ملت كرد ؟ميراژ و سوپر اتاندارد و اگزوسه
را چه كسي به گرگي مثل صدام داد و او را به جان اين ملت انداخت ؟ همان
فرانسه اي كه روشنفكر ما افتخار مي كند نشان دولتي اش را به گردن بياويزد
و در مقابل دولتي كه بالاترين ميزان راي را ملت به او داده بايستد ! همين
ها را باز ميبينيد در فضاي رسانهاي ما كودتا كردهاند. فضاي رسانهاي ما
فضاي رسانهاي جمهوري اسلامي نيست و در بسياري از موارد اصلاً نسبتي با
جمهوري اسلامي ندارد. اينها در همين صدا و سيماي ما ببينيد با چه پررويي
حضور پيدا مي كنند. يك خواننده مردمي كه پرفروشترين كاستهاي موسيقي سنتي
را دارد، با رئيسجمهور منتخب 25 ميليون از ملت روبوسي ميكند. بعد ببينيد
چه كارش ميكنند. كساني كه ادعايشان آزادي بيان است، كساني كه ادعايشان
احترام به انسانهاست، احترام به هنرمند است و... كثيفترين شيوهها را به
شديدترين وجه از تلويزيون فارسي امريكا تا فلان وبلاگ به كار ميگيرند تا
نداي مخالف خودشان و همراه با اكثريت مردم را سركوب كنند. استكبار داخلي
مثل اربابان آمريكاييش دگرانديشي را حاضر نيستند تحمل كنند. بهخصوص در
سال گذشته رو شد كه چقدر ديكتاتور و مستبد و فاشيست هستند، يعني براي
اقليت فتنه گر هيچ تعبير بهتري از فاشيست نميتوانم به كار ببرم.
در آغوش انگليسي كه سابقه تاريكش در حمايت از كودتا و ديكتاتوري در ايران
روشن است و با امكانات رسمي ودولتي انگليس تمام تلاششان را كردند كه راي
ملت را وتو كنند و جمهوريت نظام را به نفع اقليت بسيار محدود زياده خواه
بر بياندازند و باز ادعا مي كنند ما بيطرف و دموكرات هستيم .
اينها رسماً فاشيست هستند، يك اقليتي كه ميخواهند اكثريت قاطع ملت را با زور سياسي و اقتصادي و تبليغاتي اربابان غربيشان خفه كنند.
اتفاقا به لحاظ نظری نیز حسین بشریه سال قبل در مصاحبه ای رسما
گفته بود که جنبش سبز باید رادیکال تر شود که البته سرنوشت آن همان فاشیسم
خواهد بود.
فاشيستهایی هستند كه ميخواهند هولوكاست روشنفکری راه بيندازند و ميگويند چرا جمهوري اسلامي اجازه راه انداختن هولوكاست را در ايران به ما نميدهد؟ ميگويند هر كسي غير از آن اقليت مطلقي كه پاي كار آنها ايستادند، بخواهد حرف بزند بايد خفه شود. يا اگر مي خواهد حرف بزند، به او اجازه ميدهيم، ولي جامعه بايد كاملاً طبقاتي اداره شود. او بايد بداند رده دوم و «جوات موات» است، بداند ما برتريم. بعد شما ميخواهي رسانه جمهوري اسلامي را اداره كني، بيائي بگوئي اينها هم باشند، مردم هم باشند؟ هر دو" طرف" باشند؟ كدام دو طرف؟ آنها با ملتي كه اين همه وقايع تاريخي را پشت سر گذاشته و صدها هزار شهيد داده، يكسان نيستند. جمعيتي كه كاملاً در چارچوب خواستها و مطامع اسرائيل و امريكا حركت مي كنند ، بايد بگويند ما يكي، كل ملت هم يكي؟!! تازه اين را هم نميگويند. ميگويند كل ملت صفر، ما صد. نخير آقا! شما تشريف ببريد توي «بي.بي.سي» و «وي.او.اي» حرفهايتان را بزنيد كه دارند هم ميزنند. اين هم يك مشهوري است كه بايد از شرّش خلاص شد.
يا مشهور ديگر اينكه هم چپ باشد، هم راست
باشد وبي خيال ملت. هم ناطق نوری در رسانه ملی باشد هم سيد محمد خاتمي و
ديگر رسانه درست ميشود! كي گفته؟ اول اين را اثبات كنید كه مثلا این دو
نفر نوعي و جناح هايشان نماد همه ملتند و با كل ملت برابري ميكنند، بعد
این حرف را تکرار کنند.
اگر دهها ميليون آدمي كه نسبتي با اين بازيهاي سياسي كارانه ندارند از رسانه ملي حذف شوند صدا از كسي در نمي آيد اما ...
از دید شما کارویژه رسانه ملی چه باید باشد؟
رسانه دو تا كار بايد بكند. يكي اينكه داشتههاي ملت را عرضه كند، يكي
دیگر اینکه بايد نداشتههاي جامعه را مطالبه كند. نبايد بگوئيم كه رسانه
صرفاً بايد نداشتهها را به رخ بكشد. اعتراضي كه ما الان بهخصوص به عنوان
رسانه ملي داريم اين است كه چرا داشتههاي ملت را رو نميكني؟ اين ملت اين
همه داشته های فرهنگي، علمي، اجتماعي، ادبي، هنري و...دارد. شما به هر
حوزهاي ورود كنيد، اين ملت داشته ها دارد و نه تنها در منطقه كه در جهان
ميتواند در بسياري از اين حوزهها حرف بزند.
مثلاً؟
كل ليگ برتر چند تا فوتباليست دارد؟ 20 تا تيم 20 نفره هم كه حساب كنيد، ميشود 400 نفر و آن وقت ببينيد براي 400 نفر بازيكن فوتبال، چقدر از وقت تلويزيون اشغال می شود؟ بعد برويد در دانشگاهها و ببينيد چند دانشجوي نخبه داريد و تلوزیون چقدر به این نخبه ها اهمیت می دهد؟
آقاي ضرغامي در همين يكي دو ماه در كل شبكههاي راديوئي تلويزيوني، بالاي چند ساعت در باره آقاي علي كريمي بحث گذاشته، بعد شما يك جمعيت دو ميليوني دانشجوئي داريد كه از ميان آنها 50 هزار نفرشان هم درسخوان و در پژوهشگاهها و آزمايشگاهها و كتابخانهها مشغول كار جدي علمي نيستند که ارزش وقت گذاشتن داشته باشند؟
احتمالا توجيه صدا و سيما اين است كه مثلاً علي كريمي درس نخوانده كه نخوانده باشد، ولي مشهور است، بالاخره فوتبالش خوب است و این در جذابيت خبري نقش دارد.
حتی با قبول این فرض، مثلا علي كريمي كه بازيكن خوبي است، نصف شهرتش را براي درگيريها و حاشيهها به دست آورده است. یعنی فضای رسانه ای در اختیارش بوده تا شهیر شود اما ایا صدا و سیما نمی تواند این درگيري را به اين صورت نشان دهد كه فلان نخبه علمي، در شبي كه همه پاي تلويزيون نشستهاند و جام جهاني نگاه ميكنند، در كتابخانه يا آزمايشگاه نشسته و دارد براي اين ملت كار ميكند و زحمت ميكشد و دستكم به اندازه يك دريبلي كه آقاي كريمي ميزند، ارزش دارد؟ اين زيبائي ها را بايد به رخ كشيد. هنرمند يعني اين كه زيبائي را نشان بدهد. بايد در كنج آزمايشگاهها و كتابخانهها اينها را كشف كند و به چشم بياورد. هنر رسانه اين است. ارزش خبري هم دارد. دهها هزار پژوهشگري كه دارند در ايران فعاليت ميكنند، يك صدم 400 تا بازيكن ليگ، رسانهها را به خود اختصاص نميدهند با اينكه دارند براي اين ملت زحمت مي كشند و مطمئنا ارزش زحماتشان براي ملت و براي پيشرفت كشور كمتر از زدن توپ به تير دروازه نيست. 800 ميليون آقاي علي دائي را ميكنند 650 ميليون، صدا و سيما ساعت ها برنامه در بارهاش پخش ميكند، يعني فقط برنامه نود نيست. همه شبكههاي راديوئي و تلويزيوني را كه سر هم كنيد، ساعت ها ميشود، بعد فلان محقق و پژوهشگر شما كه ماهي 700هزار تومن حقوق ميگيرد، ميخواهد يك پروژه علمي را به ثمر برساند كه اگر به نتيجه برسد، ميلياردها تومان صرفهجوئي ارزي براي مملكت دارد و او حتي نميتواند يك خبر در يك روزنامه بزند كه آقاي فلان مافياي فلان دستگاه سياسي و فلان جناح حزبي يا سيستم مديريتي، پدر ما را درآورده و جلوي پيشرفت ما را گرفته است. شما چند بار ديديد كه چنين مسائلي در تلويزيون مطرح شود؟ اين مسائل براي مردم جذاب نيستند؟ پيشنهاد ميكنم يك شب به جاي برنامه نود، آقاي جهانشاهي را بياورند، ببينم او جذابتر است يا علي دائي؟ جذابترين برنامه نود را بياوريد و در كنارش يك شب آقاي عليرضا جهانشاهي را دعوت كنيد، ببينیم كداميك جذابتر است؟
با این اوصاف یک سئوال مهم اين است كه بچه حزباللهيها چه كار كردهاند؟ خود شما که منتقد جدی عملکرد صدا و سیما هستید چکار کرده اید؟ آیا شده تاکنون تولیدات و مستندات خود را به صدا و سیما بفرستید و بخواهید آنها را پخش کنند؟
ما چهار مستند ايران سبز، دختر لر، خيابان شهادت و پايان فراموشي را به صدا و سیما فرستادیم اما دریغ از هیچ توجهی. حتی من می گویم این 4 مستند اهمیتی ندارد. همين مستندسازهائي كه آقاي طالبزاده در برنامه راز آورد. طرف ميگويد آقا! من بيست سال است كه دارم كار مستند ميكنم. در لبنان اين را ساختهام، در كشمير اين را و.....اينها كجا هستند؟ چرا در صدا و سيما ديده نميشوند؟ چرا ضريب نميگيرند؟ چرا صدا و سیما یکی از این مستندها را پخش نمی کند؟ همین الان شبكه مستند ديجيتال دارد پخش ميشود. اما حتي يكي از مستندهائي كه بچه حزباللهيها ساختهاند در آن نيست. يعني اگر به همان كساني كه آقاي طالبزاده در برنامهاش آورده بود بگويند شما مستندهايتان را بياوريد، هر كدامشان دستكم ده بيست تا فيلم مستند دارند كه بياورند. از آن ها ببينيد چند تا در تلويزيون پخش شده؟
نظرتان پیرامون حکم یک ساله رهبر انقلاب در سال گذشته برای تمدید مسئولیت آقای ضرغامی بر سازمان چیست؟
بسیار معنادار بود.اولا خود حكم با تاخير بيش از 5 ماهه صادر شد ثانيا اشاره به برنامه ريزي يكساله شد این برای اولین بار درباره رییس سازمان صدا و سیما اتفاق افتاد . این يعني آقای ضرغامی باید نسبت به عملکردش بیشتر پاسخگو باشد. باید مطالبه كرد واز رئيس صدا و سيما پرسيد در مورد دستوراتي كه رهبري به شما داده است چه كار كردي؟ تا مطالبه مردمي به وجود نيايد، اين حرفها هم در بوروكراسي حضرات گم ميشود.
گویا يك بار خود آقای ضرغامي گفته من ميخواهم تغییرات جدی در سازمان انجام دهم اما بدنه همراهی نمی کند. شما اين حرف را قبول داريد؟ حتی ایشان گفته قریب به 70% بدنه سازمان با ما نیستند.
خیر با آن 30% ديگر چه كردند؟ اورانيوم
كه غني نميكنند. آن 70% مثلاً خيلي كارهاي مهمي ميكنند؟ خيلي توان هاي
عجيب و غريبي دارند ؟! چرا صدا و سيما مثلاً از همين مستندسازهائي كه آقاي
طالبزاده آورده بود، استفاده نميكند؟ چرا مسئوليتها را به آنها
نميدهند؟ اتفاقاً اگر ميگوئيد كه در داخل سازمان كسي را نداريد كه اثر
خوبي بسازد، پس وقتي از بيرون كار باارزشي به تو ميدهند، بايد استقبال
کنید و آن را پخش کنید. يا لااقل بايد قدر همان سي درصد را بدانيد .
البته طی یک سال اخیر صدا و سيما تغييراتي داشت، مثل برنامه ديروز، امروز،
فردا، مستند شاخص و... اما همان طور كه پيشبيني مي شد، اينها مقطعي
بودند، با اين اوصاف چه نمرهاي به صدا و سيما طی یک سال اخیر ميدهيد؟
بعضي از اتفاقات مثبتي كه در صدا و سيما افتاد، حاصل حكم آقا نبود، چون
اگر قرار بود صدا و سيما نسبت به احكام رهبري واكنش كامل و درستي نشان
بدهد، در طي اين سالها آقا به بسياري از نكات مهم اشاره كردهاند. بهطور
مشخص فكر ميكنم در آبان يا آذر 83كه آقاي ضرغامي تازه منصوب شده بود، آقا
يك سخنراني داشتند كه در تلويزيون هم پخش شد و آن زمان آن را كامل در
نشریه سوره هم چاپ كرديم. آقا آنجا خيلي نكات مهمي گفتند.
مثلاً چه نكاتي؟
يكي در بحث عدالتخواهي و تجملگرائي بود. ايشان فرمودند: «تجملگرائي را
تخريب كنيد.» نگفتند تجملگرائي نكنيد، گفتند تخريب كنيد، يعني صدا و سيما
بايد تجملگرائي را تخريب كند. چه كسي ميتواند تجملگرائي را تخريب كند؟
كسي كه تجملگرائي را ترويج نكند و آن را مستحق تخريب بداند؛ ولي اين صدا
و سيمائي كه ما مي بينيم، نه تنها تخريب نميكند، نه تنها موضعش در برابر
تجملگرائي، بيطرف هم نيست، بلكه انواع و اقسام تجملگرائي را ترويج
ميكند. یا بحث جنگ نرم را آقا در همان سال در سخنراني مشهورشان فرمودند.
جنگ نرم يعني مبارزه با زرسالاران اقتدارطلب جهاني. زرسالاران اقتدارطلب
در دنيا چه كساني هستند كه دارند تلاش ميكنند جنگ رسانهاي عليه جمهوري
اسلامي راه بيندازند؟ شما مگر ميتوانيد با زرسالاران اقتدارطلب داخلي كه
ادامه همان سرمايهداري جهاني در ايران هستند، در نيفتيد و بعد بخواهيد با
اربابان آنها در بيفتيد؟ اينها يك كليت به هم پيوسته هستند. يا مثلاً بحث
عمده ديگري كه آقا مطرح كردند، راجع به روشنبيني ديني و پرهيز از نظريه
جذب بود كه ميگويد دين را با يك سري افزودنيهاي غيرمجاز به مردم معرفي
كنيد و براي مردم جا بيندازد. جالب است كه نويسنده سريال فاصلهها در
مصاحبهاي رسماً اين را بيان ميكند كه ما در سريال نرگس هم ميخواستيم
روابط پسر و دختر را عادي كنيم، ولي در آنجا به ما اجازه ندادند و موفق
نشديم، ولي در اينجا ديگر موفق شديم! يعني از مذهب به عنوان يك چيز
حاشيهاي استفاده كرديم تا اهداف ديگري را پيش ببريم نگاه صدا و سيما از
لحاظ اجتماعي و فرهنگي، به نگاه فتنه مغزپسته اي نزديك است. نگاهش نگاه
تحقير مستضعفين است، نگاهش نگاه حذف مستضعفين و بي اعتنايي به ظرفيت هاي
عظيم رسانه اي آنهاست. حالا صدا و سيما دستش ميرسد مستضعفين را از فضاي
رسانه پاك ميكند، آنها ميخواستند اگر زورشان برسد، از فضاي سياست حذفشان
كنند. آنها ميخواستند هر كسي را كه مطالبات زيادهخواهانه آنها را قبول
نداشت و قبلاً صدا و سيما آنها را از صفحه رسانهاي كشور حذفشان كرده بود،
حتي از صفحه انتخاب در جمهوريت حذفشان كنند.
لذا تناقضي در رفتار صدا و سيما پيش آمد، چون نمي توانست از لحاظ سياسي با
فتنه مغز پسته اي همراهي كند، بدون اينكه توجه كند بالاخره آن فرهنگ مصرف
گراي غرب زده زياده خواه در سياست و حكومت هم نمي تواند ازآن فضا جدا باشد
و دل بكند و يك ارتباط سيستماتيك با هم دارندبنابر اين پارسال مجبور شد به
يك سري عناصر حزباللهي كه داخلش بودند،اهميت بدهد؛ يعني ضرائب عوض شد و
باز حزباللهيها عزيز شدند و طيفي از بچههائي كه در معاونت سياسي بودند،
دستشان باز شد كه يك سري حرفهائي را كه تا امروز نميتوانستند بزنند،
بگويند، يعني صدا و سيما با تدبير اين كار را نكرد، بلكه در اثر فشارها و
محدوديتها دست به اين كار زد. ما بايد از اين فرصت استفاده ميكرديم، ولي
بعضيها متأسفانه از اين طرف هيجاني شدند و جو آنها را گرفت. ما كه اين
صدا و سيما را ميشناسيم. اگر اين صدا و سيما رسانه جنگ نرم بود، اگر صدا
و سيماي حزباللهي و انقلابي بود، بايد آثاري را در اين پنج شش سال از او
ميديديم كه اگر رسانه ما درست عمل ميكرد، اصلاً فتنه مغز پسته اي پيش
نميآمد. چهار پنج تا برنامه ديديم و فكر كرديم تمام شد. در همان
برنامهاي كه يك جلسه هم از ما دعوت شد و رفتيم، من واكنشهاي مختلفي را
از بچهها گرفتم.
در مناظره با آقای مطهری؟
بله، بعضي ها از بحثهاي آخر من نا راحت بودند كه تو چرا دوپينگي پيش
نرفتي و تا آخرش نكوبيدي و مثلاً با آقاي مطهري درگير نشدي و چرا گفتي كه
در ايران آزادي بيان بهطور كامل و ايده آل وجود ندارد و اين حرف، حرف ضد
انقلاب است. حتي شايد مجري آن برنامه هم از من ناراحت شد، ولي من
نميتوانستم فقط به نوك دماغم نگاه كنم و فقط وقتي طرف كم آورده، ما را
بياورد و دوپينگ كند و فردا هم بگويند اين هم نتيجهاش. من مي ديدم تا
عدالت رسانه اي برقرار نشود مدعيان دروغين آزادي بيان حتي آزادي راي مردم
را هم با كمك امپرياليسم رسانه ا ي بر نخواهند تافت . كما اينكه در
انتخابات پارسال كردند.. صداوسيماييها هم تا خيالشان راحت شد، بلافاصله آن
برنامه را حذف كردند. برنامه ديروز، امروز، فردا را ميخواهيم چه كار؟
بگذاريمش كنار. يعني نگاه استراتژيك رسانه ملي، برنامه زرد نود است و به
برنامه ديروز، امروز، فردا مثل تاكتيك نگاه ميكند و ماها نبايد به يك
چنين مديريت سياسيكاري اجازه بدهيم كه از ظرفيتهاي حزباللهي به شكل
دوپينگي براي حفظ مصالح و ابقاي مديريت خودش استفاده كند، وگرنه اگر مصالح
انقلاب و مصالح مردم برايش مهم بود، وقتي كه فضا آرام ميشد كه بايد
ظرفيتهاي جديدي پديد ميآمد و خيلي از حرفها را در فضاي آرامتر
ميتوانستيد بزنيد.
مستندهائي مثل شاخص هم همين طوري هستند، مقطعي و با عجله و...
آنها كه اصلاً يك تيم هستند، يعني محورش يكي از نيروهاي حزب اللهي معاونت
سياسي است.. اين البته نقطه قوت او ، اما نقطهضعف صدا و سيماست. بله، يك
بچه بسيجي رزمنده جنوبي زمان جنگ ميآيد و پاي كار ميايستد و همين نشان
ميدهد تو يك بچه حزباللهي را كه نخواستي يا نتوانستي حذف كني، يك روزي
اين جوري به كارت ميآيد.
نظر شما به طور خاص در مورد برنامه دیروز، امروز، فردا که مدتی است تعطیل شده چیست؟
مجموعا برنامه موفقی بود اما به نظر من مشكل اساسياش اين بود كه بعد از
اينكه حرارت فتنه كم شد، نتوانست بحثهاي عميقي را مطرح كند و به بحث های
روزمره دچار شد. مثلاً فلان سريال خارجی و مشایی و ...
بحثهاي عميقتري وجود داشت و بايد ريشه فتنه را ميزد. من در حدي كه به
عقلم ميرسيد، بحث عدالت رسانهاي را مطرح كردم كه به نظرم خيلي جاي كار
داشت. ما به اين گونه مباحث احتياج داريم و در لايههاي عميقتر اجتماعي
حرف براي گفتن داريم. نبايد خودمان را در سوژهها محصور كنيم بلکه بايد
رويكرد ها را عوض كنيم .
از برنامههاي ديروز، امروز، فردا كداميك براي شما قابل قبولتر بود؟
من همهشان را نديدم، ولي برنامه آقاي قاسمي خوب بود. که رمز موفقیت آن
برنامه هم این بود که حاج سعید قاسمی از خودش حرفی نزد. بلکه آمد و آیینگی
امام و انقلاب را برعهده گرفت. یعنی حرفهای امام را از رو خواند اما
حرفهایی که تاحالا سانسور شده بود و برای مخاطب جذاب بود.
ايشان در آن برنامه چه كار كرد؟ آمد كتاب را برداشت و حرفهاي امام را از
رو خواند و مردم لحن او و سوزي را كه در صداي او بود، باور كردند، چون
خيليهاي ديگر هم ممكن است بخوانند، ولي مردم باور نكنند، يعني صداقت و
عدالت. چيزي كه ملت ميخواهند، عدالت است، آن هم عدالتي كه با يك بيان
صادقانه به آنها منتقل شود، چون اگر عدالت را قالتاقها بيايند مطرح كنند،
بعد از مدتي ملالآور و لوث ميشود.
سخن آخر؟