فارس، پایگاه خبری عربیپرس اخیرا به بازنشر مقالهای پرداخت که به بررسی ترکیب مذهبی حاکمان سوریه پرداخت و علت این تکرار را اهمیت آن دانست و اهمیت آن را در این اعلام کرد که دشمنان سوری افراد مختلف را بر اساس این استدلال به جنگ نظام سوریه اعزام کردهاند که نظام سوریه علویمذهب است حال آنکه این مسئله حقیقت ندارد.
این پایگاه خبری نوشت: حدود 10 سال پیش مرکز مطالعات مذاهب منطقه عربی «آریل» در اسرائیل پس از پژوهشهای متعدد کارشناسان فرانسوی و اسرائیلی اعلام کرد به این نتیجه رسیده است که بهترین راه برای آزاد کردن اسرائیل از خطر مقاومت عربی در جنوب لبنان و فلسطین، ایجاد اختلاف مذهبی میان اهل سنت و شیعیان در خاورمیانه یعنی از ایران و پاکستان گرفته تا سوریه، لبنان، عراق و خلیج فارس است.
این پژوهش که شیمون پرز [رئیس این رژیم] ایده کتاب خاورمیانه جدید را از آن سرقت کرد، معتقد است که درگیری میان اعراب و اسرائیل نباید به صلحی بینجامد که علتش حل مشکل مقاومت مسلحانه در برابر اشغال باشد. بلکه راهحل رایگان و بیهزینه کشمکش و اختلاف سنی-شیعی است. زیرا به محض اینکه این اختلاف شعلهور شود، دشمنی اعراب با اسرائیل به دشمنی اعراب با ایران که بزرگترین کشور و شاید تنها کشور شیعه در جهان باشد، تبدیل میشود.
عربیپرس افزود: این منطق توطئهآمیز فکری را شیمون پرز به کتاب و به سیاست عملی اسرائیل منتقل کرد و پژواک آن، دستورات اسرائیل به شاهان و رؤسای عرب بود که در سالهای گذشته شاهد شعارهایی از این افراد درباره «هلال شیعی» و خطر آن بودیم که اندک اندک ایده خیالی اسرائیل که اجرایش محال بود، به راهبردی آشکار عربی که در خدمت آمریکا و اسرائیل بود، تبدیل شد.
چند دهه پیش، یک پژوهشگر فرانسوی در شرایطی پیچیده کشته شد و ربایندگان میشل سورا اعلام کردند که وی دوستی مستعرب نیست بلکه جاسوس بوده است و همسرش چند سال بعد در گفتوگو با مطبوعات فرانسه خواستار جسد او به این اعتبار شد که او افسر اطلاعات نظامی و در ماموریتی در لبنان بوده است و برای همین وزارت دفاع فرانسه باید جسد او را بازگرداند.
میشل سورا در لبنان چه میکرد؟
همه پژوهشهای او در لبنان درباره تجمعات مذهبی در لبنان بود. پژوهش او درباره تاریخ شرق، اختلافات بین سنی و شیعه بود. هزاران پژوهشگر و استاد، ذخیره اطلاعاتی و معلوماتی خود را به در خدمت این ایده اسرائیلی قرار داند. دولت سنی آمریکایی در ترکیه به این اعبتار که اسلامی است، پاسخی به انقلاب اسلامی شیعی ایران بود که از مقاومت اهل سنت در فلسطین و شیعیان در لبنان حمایت میکند.
در کارهای غربی، هدف همیشه منافع اسرائیل است. برای همین برای حفظ منافع اسرائیل نه منافعی مانند آزادی یا دموکراسی که سوریه با شایستگی لیاقت آن را دارد، باید سوریه را از درون برندازی کرد.
اکنون چه چیزی در سوریه جریان دارد جز اجرای عملی پژوهشهای مرکز آریل و افکار شیمون پرز؟ از این همین جاست که یوسف القرضاوی دشمن دیروز غرب و دوست امروز آن، با سخنرانیهای مذهبی که خیری برای مسلمانان ندارد ظاهر شد؛ کسی که سخنرانیهایش در دوحه فقط در خدمت منابع یهودیهای صهیونیست است.
آیا نظام سوریه واقعا علویمذهب است؟
رسانههای افسانهسرای اعراب دائما اعلام میکند که نظام سوریه کاملا علوی است و میتوان با خارج کردن مردم سنیمذهب از دایره حامیان آن، بسرعت و بسادگی آن را ساقط کرد. این تبلیغات فقط در این قسمت خود سندیت دارد که حافظ الاسد پدر بشار اسد و طبیعتا شخص بشار الاسد علوی بود و هست.
این مسئله قطریها و وکیل مدافع آنان شیخ یوسف القرضاوی را بر آن داشت تا از این مسئله بهرهبرداری کنند. همچنانکه سعودیها نیز همین اقدام مشابه را در دستور کار قرار دادند و علویبودن نظام در سوریه را فقط به این استناد که بشار اسد از پدری علوی است، در دستور کار قرار دادند.
این علوی بودن نظام در سوریه حتی به نوشتههای برخی نویسندگانی که به خط مقاومت وابسته هستند، سرایت کرد و این اشتباه رایج برای سوریه بیش از 10 هزار شهید به بار آورده است زیرا اصل حرکت مردمی و قدرت تحریککنندگان در داخل سوریه، همه و همه بر اساس تحریک احساسات مذهبی صدها نفر از مذهبگرایان و وهابیهایی بود که صاحبان عقایدشان دست آنان را علیه سوریه باز گذاشتند و وارد همه مناطق سوریه شدند.
پس از شکست جریان اخوان المسملون (سوریه) در رویارویی با حافظ الاسد رئیس جمهور فقید سوریه، مذهب سنی شکست نخورد بلکه در سوریهی لائیک، قدرتمندتر شد. سوریهای که با فتنه اخوان المسلمون روبهرو شد و اهل سنت در مقابل از دولت لائیک سوریه امتیازهای دینی و تعلیم دینی در مساجد گرفتند و نفوذی به دست آوردند تا جایی که اگر بگوییم دولت سوریه سُنی است، نه دولتی لائیک، اشتباه نکردهایم و مطمئنا این حرف نیز درست است که علویمذهبها الان حاکم سوریه نیستند همانطور که در زمان حافظ الاسد هم نبودند.
این پایگاه خبری نوشت: اگر چنین ادعایی را قبول ندارید نگاهی به دلایل زیر میافکنیم:
در حکومت گذشته (در زمان حافظ الاسد):
مهمترین کسانی که در دولت حافظ الاسد صاحب قدرت بودند این افراد هستند:
عبدالحلیم خدام؛ نخستوزیر حافظ الاسد و مشاور بشار اسد سُنی است.
حکمت الشهابی؛ رئیس سابق ستاد مشترک ارتش سوریه سنی است.
مصطفی طلاس؛ وزیر دفاع دولت حافظ الاسد سنی است.
عبدالله الاحمر؛ معاون دبیر کل حزب بعث سوریه، سنی است.
در دوره کنونی و دوره ریاست جمهوری بشار اسد؛
بشار اسد و برادرش هر دو از خانوادههای اهل سنت زن گرفته و ازدواج کردهاند. عقدشان در دادگاه اهل سنت بوده است. همه علویهای سوریه در دادگاه اهل سنت عقد ازدواج میخوانند.
شرکای بشار اسد در قدرت کنونی سوریه؛
فاروق الشرع؛ معاون اول بشار اسد سُنی است.
محمد سعید بخیتان؛ عضو قدرتمند و با نفوذ سوری حزب بعث، سنی و از عشایر حمص است.
سرلشگر علی المملوک؛ مرد اول اطلاعات سوریه و امنیتیترین فرد نزدیک به بشار اسد، سنی و اهل دمشق و داخل سور، یعنی منطقه قدیمی دمشق و دقیقا اهل بازار ساروجه است. المملوک فردی معروف به درایت زیاد امنیتی خود است که دمشق را از تحرکات مخالفان در امان نگاه داشته است. اهل سنت دمشق او را همشهری خود میدانند و اهل شام او را میشناسند و با او به این اعتبار ارتباط دارند که یکی از شخصیتهای موجه پایتخت سوریه است نه به این اعتبار که او صرفا فردی امنیتی است.
سرلشگر دیب زیتون؛ مدیر امنیت سیاسی با نفوذ و شخصی که اقدامات امنیتی تأنیوار ششماه گذشته در حمص در قبضه اوست و امنیت سیاسی نظام را در دست دارد. او فردی سنی است. شیوخ حمص چه مخالف چه موافق نظام او را یکی از مردان اهل سنت میدانند زیرا به او خیلی اعتماد دارند و بسیاری از شیوخ مذهبهای مختلف به او اعتماد دارند حتی بیشتر از گروهکهای [مسلحی] که بر مناطق حمص تسلط پیدا کردند.
سرلشگر الاختیار؛ عالیترین مقام از حیث امنیتی در سوریه و مدیر امنیت ملی سوریه. او هم سنی است و از خانوادهای است که علمای سنی آن در طول تاریخ معروفند.
سرتیپ ترکمانی؛ معاون (معاون) رئیس جمهوری در امور ترکیه؛ او نیز سنی است و اصالت ترکمنی دارد.
تجار دمشق و حلب؛ نبض اقتصاد سوریه و گلوی مالی نظام سوریه در دست تاجران دمشق و حلب است. همه تاجران اهل سنت هستند و البته از مهمترین حامیان بشار اسد.
مساجد قاهره و ریاض در مجموع به تعداد نیمی از مساجدی که فقط در شهر دمشق است نمیرسد و همه این مساجد متعلق به اهل سنت است.
علمای اخوان المسلمون و وهابیها کمتر از هزار نفر است اما علمای وزارت اوقاف سوریه و حامیان نظام، هزاران نفرند.
در قاهره یک موسسه دینی الازهر و دانشگاه آن است اما در دمشق دهها و حتی در سوریه صدها عدد و شاید هزاران موسسه در سوریه است که با هزینه نظام، فقهاء از سراسر جهان اسلام برای آموزش دیدن به سوری میآیند بخصوص از آسیای میانه.
وهابیها در سوریه محترم هستند. تا ابتدای بحران سوریه هم از افراد مورد احترام کشور بودند و برای خاطر اینها بود که دولت سوریه بارها و بارها مانع حبشیها در خاک خود شد و حتی برخی را بازداشت کرد تا فتنهای در مساجد اهل سنت و وهابیها و سنیهای حبشی که تعدادشان در سوریه کم است، رخ ندهد با توجه اینکه جمعیت حبشیها در لبنان از متحدان اصلی نظام سوریه است.
مناطق سنینشین سوریه هم فقیرنشین دارد هم غنینشین. همینطور شهرستانهای سنینشین. اما مناطق علوینشین در اکثر نقاط جز عده معدودی فقیرنشین هستند و کسانی که خلاف این را میگویند ترشحات ذهنیشان است.
در پایان باید گفت که اگر اتباع یک مذهب باشند که از نظام سوریه سود میبرند و اگر امنیتیها بر کل ملت سوریه حاکم هستند و اگر اقتصاددانان و سیاستمداران و احزاب و کارمندانی باشند که از نعمتهای این کشور و نظام به دلیل مذهب خود بهرهمند هستند همه از اهل سنت هستند و باقی از آنچه از این اکثریت جدا میشود استفاده میکنند و این طبیعی است.
آیا در سوریه تبعییضی وجود دارد؟ آنچه گفته شد پاسخ این سوال را منفی میکند ولی بله. از دهه 80 اقدامات سرسختانهای و گاهی فوقالعاده سخت و ظالمانهای علیه کسانی اجرا شد که با اخوان الملسلمون ارتباط داشتند. از همین تبعییض علیه مخالفان مسلح نظام بود که افسانه نظام علوی در سوریه آغاز شد. زیرا شاید اخوان المسملون خجالت کشیدند که به یاران خود اعلام کنند که کسانی که آنان را قبلا سرکوب کرد، امروز ارتش اهل سنت و اهل سنت و جامعه اهل سنت است قبل از دیگر مردم سوریه. اهل سنتی که با دشمنان نظام مبارزه کرد؛ نظامی که اگر مورد سوئی در آن دید، اعقتاد به اصلاح آن داشت اما مخالفان [خارجنشین] بهترین چیزشان سرنگونی نظام است.