کد خبر: ۶۲۵۷
زمان انتشار: ۰۸:۵۲     ۰۸ آبان ۱۳۸۹
روزنامه كيهان ستون اخبار ويژه امروز شنبه خود را به موضوعات زير اختصاص داد:

*دفاع ويژه BBC از موسوي و اصلاح طلبان با حمله به اپوزيسيون منتقد

شبكه بي بي سي انگليس به شكل "سازمان يافته " جريان هاي اپوزيسيون منتقد "اصلاح طلبان و موسوي " را مورد هجمه و سركوب قرار مي دهد.

اين خبر را سايت ضدانقلابي خودنويس منتشر كرد و با اشاره به حملات موجود از جانب رسانه هايي نظير بي بي سي عليه نيروهاي اپوزيسيون منتقد اصلاح طلبان نوشت: مدتي است بدنه احساسي و متعصب جنبش سبز، برخي منتقدان نظير نيك آهنگ كوثر را سخت مورد حمله قرار مي دهند كه بي مايه و كودكانه است اما بي بي سي هم وارد صف آرايي شده تا اگر زورش مي رسد منتقدان اصلاح طلبان را وادار به سكوت كند، حملاتي كه اكنون با كمك رسانه هاي بزرگتر شكل سازمان يافته به خود مي گيرد و ديگر نمي توان گفت تصادفي است.

اين سايت ضدانقلابي راديكال افزوده است: در برنامه بي بي سي ادعا شده كه انتقاد از اصلاح طلبان باعث ريزش نيروهاي سبز مي شود. جنبشي كه با يك سؤال روشنگرانه از رهبرانش متلاشي شود، آيا آنقدر تعقل و تحمل دارد كه بتواند به مبارزه خود ادامه دهد و اگر بنا باشد ريزش نيروها را به انتقادها ربط داد، پس نقش آن كسان چه مي شود كه با شنيدن شعار "جمهوري ايراني "، آن را نشانه انحراف خواندند؟ آيا نسبت دادن ريزش نيروها به سؤالات انتقادي ناديده گرفتن اشتباهات رهبران جنبش نيست؟ دروغ "هم غزه هم لبنان " بيشتر موجب ريزش مي شود يا سؤالات انتقادي؟

خودنويس درباره اين توجيه كه "چون كروبي و موسوي، رسانه داخلي ندارند، پس براي برقراري توازن هم شده بايد از نقد آنها پرهيز كرد، " استدلال مي كند: سؤال از دوستان- ناشكيب- اين است كه آيا فقط رسانه در داخل كشور و آن هم رسانه ملي، رسانه محسوب مي شود- كه البته منكر تأثير بسيار آن نيستم- ولي داشتن تلويزيون "رسا " و پوشش خبري اخبار جنبش از سوي رسانه هاي صداي آمريكا و بي بي سي و راديو فردا و دهها سايت و رسانه اينترنتي رسانه محسوب نمي شود؟ نه؟ پس با همين منطق شما، بايد گفت مجاهدين خلق و حتي شخص رضا پهلوي و تك تك چهره هاي شاخص اپوزيسيون هم در داخل كشور تلويزيون ندارند و اگر هم آنان مرتكب اشتباهي شدند نبايد به آن پرداخت، چرا كه براي ايجاد "تعادل " نبايد از آنان انتقاد كرد و اگر ظريفي اين ميان پيدا شود و بگويد در صورتي كه آنان نيز در ايران رسانه داشته باشند چه بسا كسي ديگر به موسوي و كروبي گرايشي نداشته باشد، پاسخ چه خواهيد داد و اساساً آيا اين درخواست شما، به مبارزه مي ماند يا جرزني در بازي هاي كودكانه؟

نويسنده سپس به ادعاي "دوستان ما زير شكنجه هستند، ما نمي توانيم به عنوان خبرنگار بيطرف بمانيم " اشاره مي كند و مي نويسد: آيا اين نگرش موجب مي شود كار خبرنگار به جايي برسد كه قلب واقعيت كند و مخاطب را نسبت به اخبار بي اعتماد سازد آيا همين وابستگي به اصلاح طلبان موجب نشده كه به تدريج برخي به اخبار سايتهاي جنبش هم بي اعتنا شده اند و اخبار چنين سايت هايي را در جهت ايجاد جنگ رواني با حكومت ارزيابي كنند؟ آيا شايعه "نامه لاريجاني به رهبر " با منشأ اتاق فكر لندن، ناشي از وجود بسترهاي مناسب شايعه و همين وابستگي خبرنگار به جريان هاي حزبي نيست؟

"خودنويس " درباره اين بهانه كه "كساني كه با روزنامه هاي اصلاح طلب به شهرت رسيده اند نبايد انتقاد كنند " نوشت: گمان مي كنيد از برخي اتفاقات در دوران اصلاحات خبر نداريم، از بودجه هايي كه در شمال شهر تهران، ساختماني براي روزنامه خريده شد و پس از بسته شدن روزنامه، ساختمان با اجاره ماهيانه چند ده ميليوني به فلان اداره دولتي واگذار شد، گمان نكنم خبر داشته باشيد يا چيزي نصيبتان شده باشد اما دريغ كه پس از بستن روزنامه، ديگر صدايي از دوست اصلاح طلبمان شنيده نشد و داستان اصلاح طلبي هم به كنج فراموشي رفت. گويي باز كردن روزنامه براي خريد ساختماني در شمال شهر و تندروي در نگاشتن مقاله ها، فقط به منظور تعطيلي روزنامه و اجاره دادن ساختمان بود.

يادآور مي شود اخيراً يكي از سايت هاي سلطنت طلب هم با حمله به بي بي سي انگليس، تصريح كرده بود كه بي بي سي روابط ديرينه اش را با سلطنت طلبان به هم زده و سرويس هاي ويژه اي به اصلاح طلبان و همكاران خارج نشين آنها مي دهد.

*نيويورك تايمز: اسلامگرايان خاورميانه را با انتخابات قبضه كرده اند

"قدرت اسلامگرايان در كشورهاي خاورميانه، نسل هاي قبلي چپگرا و سكولار را تحت الشعاع خود قرار داده است. "

روزنامه آمريكايي نيويورك تايمز اين تحليل را با اشاره به سفر تاريخي رئيس جمهور اسلامي ايران به بيروت و قدرت نمايي حزب الله لبنان منتشر كرد و نوشت: سيدحسن نصرالله رهبر حزب الله در ميان ده ها هزار نفري كه براي خوشامدگويي به احمدي نژاد جمع شده بودند اعلام كرد جمهوري اسلامي از يك "نه " حمايت و پشتيباني مي كند، همان "نه " كه خيلي از عرب ها قبل از ترك خارطوم در زمان رئيس جمهور فقيد- جمال عبدالناصر- گفته بودند. ايران اين "نه " را همراه با ملتهاي عرب تكرار و تجديد مي كند.
اين "نه " اشاره دارد به گردهمايي تأثيرگذار اعراب در سال 1967در كشور سودان، بعد از اين كه اسرائيل، همسايه هايش را در جنگي تحقيرآميز شكست داد؛ كشورهاي عربي به صلح با اسرائيل "نه " گفتند، به مذاكرات با اسرائيل "نه " گفتند و "نه " گفتند براي به رسميت شناختن اين كشور. منطقه خاورميانه سابقاً بوسيله مجموعه ايدئولوژي هايي- از مائوئيست هاي همچنان تغيير نيافته تا سلفيست هاي هزار ساله- به تشنج كشيده شده است، اما هيچ كدامشان جز جنبش هاي اسلامي هميشگي نبوده اند؛ از انجمن برادري مسلمان مصر تا حماس در قلمرو فلسطين تا حزب الله كه شايد قوي ترين و ترسناك ترين آنها باشد.

قدرت اسلامگراها، چيز جديدي نيست؛ آنها يك نسل، پيشينيان سكولار و چپگرايشان- يعني افرادي را كه اغلب اينگونه عمل مي كنند (و يا گاهي حرف مي زنند)- را تحت الشعاع قرار داده اند.

نيويورك تايمز درباره جنبش هاي اسلامگرايي اضافه مي كند: اين جنبش ها اغلب داراي حجم وسيعي از پراگماتيسم هوشمند و دقيق هستند. اسلامگرايان در تركيه، مصر، لبنان و سرزمين فلسطين، همه موفقيت هاي انتخاباتي را به دست آورده اند. در سفر احمدي نژاد به بيروت پر بود از پوسترهايي چون "شهادت، زندگي است " و "جهاد تا پيروزي يا شهادت ". يك مغازه دار مي گويد بايد به خدا تكيه كنيد وقتي بعضي دولت هاي عرب از شما حمايت نمي كنند.

نيويورك تايمز مقاله مذكور را با عنوان "در خاورميانه، سياست تنها براي خداست " به چاپ رسانده است.
*كاهش مخاطبان صداي آمريكا با وجود افزايش بودجه

با وجود افزايش بودجه اختصاص يافته از سوي سنا، مخاطبان شبكه فارسي صداي آمريكا در سراسر دنيا كاهش يافته است.

فارين سرويس جورنال ماهنامه ويژه بخش برون مرزي راديو و تلويزيون آمريكا در گزارشي نوشت: براساس آخرين ارزيابي ها مخاطبان بخش فارسي صداي آمريكا از 5/2 ميليون نفر به 8/1 ميليون نفر كاهش يافته است.

"foreign service journal " مي نويسد: با توجه به خلأ حضور آمريكا در ايران و عدم روابط با اين كشور، رسانه هاي اجتماعي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنند. اخيراً كاخ سفيد تصميم گرفته تا با تمركز بر موضوع تحريم ها به نبرد با دولت ايران بپردازد. با توجه به اينكه اقدام نظامي بر عليه ايران نيز غير ممكن شده است، گزينه نبرد نرم در اهداف عاليه پخش برنامه هاي برون مرزي ويژه ايران قرار دارد.

براساس آخرين آمار ارائه شده، بخش فارسي صداي آمريكا بودجه اي معادل 10 ميليون دلار را براي راه اندازي شبكه پي ان ان (فارسي) به خود اختصاص داده است. اين شبكه داراي 63 كارمند تمام وقت مي باشد. راديو فردا نيز با بودجه اي معادل 3/6 ميليون دلار داراي 63 كارمند ثابت مي باشد.

در اين بين شبكه "پي ان ان " بنا بر ادعاي مسئولان آمريكايي تا اين اواخر سكوي سلطنت طلبان مخالف نظام ايران بوده است. در اين رابطه مدير راديو اروپاي آزاد، فردا مي گويد: هدف ويژه برنامه ها رسيدن به مخالفان نظام ايران مي باشند.
*سنگ اندازي آمريكا براي شكست مذاكرات 1+5 با ايران

رسانه هاي غربي، مواضع اخير آمريكا را نوعي سنگ اندازي مي دانند و پيش بيني مي كنند كه با چنين رويكردي مذاكرات 10 نوامبر (19آبان) گروه 1+5 با ايران شكست بخورد.

روزنامه نيويورك تايمز روز گذشته از قول مقامات آمريكايي اعلام كرد كه ايران بايد به جاي 1200 كيلوگرم اورانيوم 5/3 درصد غني شده كه در مذاكرات اكتبر سال گذشته براي مبادله با سوخت 20درصدي در نظر گرفته شده بود، بايد 2000كيلوگرم اورانيوم را واگذار كند. و ضمناً غني سازي 20 درصدي را متوقف سازد.

فيليپ كراولي سخنگوي وزارت خارجه آمريكا مي گويد اين پيشنهاد براي مذاكرات آتي، شرط هايي سنگين تر از شرط هاي سال گذشته است كه ايران مخالفت كرد. رابرت گيبس سخنگوي كاخ سفيد هم گفت مسئوليت ايران سنگين تر مي شود.

در حالي كه طي سال گذشته محافل غربي ادعا مي كردند روند غني سازي در ايران به خاطر نقص و عيب سانتريفيوژها كند شده، نيويورك تايمز مي نويسد: پيشنهاد جديد آمريكا حاكي از رشد سريع غني سازي اورانيوم از سوي ايران است. تحليل گران غربي معتقدند ايران با پيشنهاد سال گذشته موافق نبود و بعيد نيست كه پيشنهاد جديد با مخالفت ايران مواجه شود.

*درازگوش تروا، اسب درشكه را گاز گرفت!

مقالات متعدد اكبر گنجي-مستند به گفته هاي سران و فعالان جبهه اصلاحات- در نفي ادعاي تقلب در انتخابات و پيروزي موسوي، رسانه هاي ضد انقلاب را كلافه كرده است.

اين كلافگي كار را به جايي رساند كه هدايت كنندگان سايت هاي جرس و روزنت، "ا.ن " طنزنويس فراري نشريات زنجيره اي را مأمور تحقير و تمسخر گنجي كردند تا شايد از تبعات افشاگري وي بكاهند.

"ا.ن " در طنزي تمسخرآميز، گنجي را بر باد رفته توصيف كرد و نوشت: آقايان احمدي نژاد را ول كنيد، يكي اكبر گنجي را بگيرد كه هميشه در سال دير متوجه مي شود كه كجاست و بايد چه بگويد. او زماني گير سه پيچ داد به هاشمي تا هاشمي كنار كشيد ]گنجي به واسطه سفارش سران حزب مشاركت به ترور شخصيت هاشمي رفسنجاني پرداخت[ و نظام، نشريات اصلاح طلب را لت و پار كرد. تازه رسيد به زندان يادش افتاد كه بايد از جنبش اصلاحات دفاع كند. براي چي زدي نابودش كردي كه حالا از توي زندان مي خواهي دفاع كني. پنج سال و نيم زندان كشيد، تازه يادش افتاد كه بايد اعتصاب غذا كند. خوب، مرد حسابي! اگر مي خواستي اعتصاب غذا كني كه آزادت كنند، بايد اولش اعتصاب غذا مي كردي، نه بعد از پنج سال و نيم. آخرش به او مي گفتند بيا برو بيرون، هنوز دست از اعتصاب غذا نمي خواست بردارد. در زندان هم يك هفته آزادش كردند و از قضاي اتفاق همان هفته اي بود كه همه اصلاح طلبان به هم نزديك شده بودند و مي خواستند در انتخابات پيروز بشوند. زرتي آمد بيرون و انتخابات را تحريم كرد و رفت دوباره توي زندان. همان موقع كه براي يك هفته حساس از زندان بيرونش كرده بودند يادم هست يك مناظره كرد با مسعود بهنود در راديو بي بي سي، هي اين بهنود جزّ زد كه بابا تحريم انتخابات در اين موقعيت خطرناك است، اكبر آقاي ما سم زمين كوبيد كه نخير ما قله ها داريم كه فتح كنيم. ديگه مانده بود بهنود با همان ادبش گريه كند. گنجي شنيده بود كه در اين سالها تحريم انتخابات كار خوبي است، گفته بود ما هم بكنيم، باباجان، آن كار مال پارسال بود، نه امسال. بعد هم كه از ايران بيرون آمد، وسط لندن و پاريس و نيويورك مگر كسي از دست اكبر مي توانست غذا بخورد؟ فرمان اعتصاب غذاي جهاني صادر كرد. آن هم توي لندن. براي چي؟ براي اينكه اگر زنداني ها را آزاد نكنيد ما غذا نمي خوريم تا بميريم. حكومت هم اعلام كرد، خوب بميريد.

گفتني است اقدام احترام آميز طنزنويس اجاره اي روزنت و جرس در چهارپا و سم دار توصيف كردن گنجي در حالي است كه سايت بالاترين نيز به كمك تحقير گنجي آمده و همين مطلب تحقيرآميز را منتشر كرد. در ذيل طنز ياد شده در بالاترين هم كامنت هاي قابل تأملي جلب توجه مي كند: "بعضي ها دوزاريشون از همون اول كجه... اين اكبر گنجي ابله، عامل رژيمه... جناب ]ن[ شما برو به "اسب تروا " برس. ما هم مي دونيم كه فرصت خوبيه براي عوام فريبي و كوبيدن گنجي. از شما و مهاجراني بيشتر از اين نميشه انتظار داشت، به هر حال همين گنجي بود كه "اتاق كنترل "تون رو تعطيلش كرد و حالا مثلا وقت انتقامه. مشكل گنجي اينه كه مثل شما مخاطب رو خر حساب نميكنه كه از هر وسيله اي براي رسيدن به هدفش استفاده كنه... جالبه وقتي كه پاي موضوع دست آوردهاي دوران خاتمي پيش مي ياد، همه اصلاح طلبها بدون استثنا، ماجراي افشاي قتلهاي "زنجيره اي رو يكي از بزرگترين دست آوردهاي دولت مي دونند، ماجرايي كه قسمت عمده اي از افشاگريش پاي همين اكبر سم دار (به قول آقاي نبوي) بود. ولي كافيه كه كسي يك قدم بر خلاف ميل برداره، همه شروع مي كنند به حمله كه آي تو از روز اول الاغي بيش نبودي، كه هر كاري هم كردي مثل الاغ بوده، و اگر احمدي نژاد دور اول انتخاب شد تقصير تو بود كه گفتي تحريم كنيد... اين خارج رفته ها فكر مي كنن مردم نشسته اند ببينن اينها چي مي گن. برو بابا كشكتوبساب. همون شماها بودين كه يابوي تروا را مطرح كرديد... متأسفم كه آدم لوده و دلقك خودشو طنزپرداز مي دونه! تا اونجا كه ما تو كتابا خونديم و ديديم، اسبها سم داران، خصوصاً اسب هاي تروا... خب به سلامتي بعد از "عوضي "ها ]طنز ا.ن در پاسخ به كساني كه از پروژه اسب تروا به عنوان درازگوش تروا ياد كرده بودند[. نسخه گنجي را هم پيچيدن ".

يادآور مي شود ابراهيم نبوي مطرح كننده پروژه اسب تروا براي 22 بهمن سال 88 بود كه موجب افتضاح بزرگي براي فتنه گران شد. دعواي سم و اسب و درازگوش ميان تندروهاي ورشكسته در حالي است كه چند سال پيش حجاريان تصريح كرده بود: اصلاح طلبان مانند اسب هاي درشكه به سر بالايي رسيده اند و مجبورند همديگر را گاز بگيرند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها