کد خبر: ۶۲۵۳۵
زمان انتشار: ۱۹:۴۲     ۰۱ تير ۱۳۹۱

رويش نيوز: در ميزگرد قبلي با حضور سه تن از فعالين فرهنگي شهر اصفهان به  مسئله اي به نام "مديريت جامع فرهنگي" پرداختيم كه با نظرات مختلفي روبرو شد. در آن ميزگرد برخي از دوستان معتقد بودند كه فعلا امكان مديريت جامع فرهنگي وجود ندارد و برخي نيز از عبارتي با عنوان مديريت نسبي فرهنگ نام بردند. بر آن شديم تا بيشتر و عميق تر در اين رابطه وارد شويم به همين علت به سراغ مهندس علي ماهرالنقش دبير سابق و طراح ايده قرارگاه جنگ نرم اصفهان رفتيم.

مهندس ماهرالنقش فارغ التحصيل مهندسي مكانيك از دانشگاه صنعتي اصفهان است. مدتي جانشین مرکز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگي بوده است و از اواسط سال 88 هم پس از ارائه ايده تشكيل يك قرارگاه فرهنگي در استان به استاندار اصفهان، براي حدود يكسال و نيم مسئوليت اين مركز را بعهده داشته است. وي بعدا بنا به دلايلي كه دراين مصاحبه خواهد آمد از اين سمت استعفا كرده است و پس از آن نيز ، در جاي ديگري مسئوليت اجرايي قبول نكرده و صرفا به كارهاي پزوهشي و برخي موارد مشاوره اي پرداخته است.
 
در آغاز و قبل از برقراري ارتباط با ايشان گمان نمي برديم كه وي تا اين حد به صورت اختصاصي چه در حوزه تئوريك و چه در حوزه اجرا روي اين مقوله كار كرده باشد اما پس از آشنايي با وي و مطالعه برخي از نقطه نظراتش كه يكي از موارد آن نيز در رويش نيوز به عنوان يادداشت مهمان درج گرديد، متوجه شديم كه ايشان مي توانند در اين حوزه حرفهاي زيادي براي گفتن داشته باشند.
 
مهندس ماهرالنقش معتقد است كه ما راهي جز مديريت جامع فرهنگي نداريم و وضعيت فرهنگي جامعه در شرايطي نيست كه امكان انتخاب داشته باشيم و اين قضيه يك اجبار است. وي در ادامه به ايرادات سيستم فرهنگي كشور پرداخته و دلايل اين ضعف و ناكارآمدي مشهود در حوزه هاي فرهنگي را مورد اشاره قرار داده و پس از آن به بيان مدل پيشنهادي خودش براي اين موضوع مي پردازد.
در پايان نيز به سراغ ايده تشكيل قرارگاه جنگ نرم رفته و به دلايل استعفا و قطع شدن همكاريش با اين مجموعه پرداختيم.
 
اين مصاحبه در دو قسمت تهيه شده است كه قسمت اول آن در ذيل مي آيد:
 
_ الآن هر آدم دغدغه مندی که وارد فضای شهر می شود به خصوص حالا یک شهری مثل اصفهان با آن هویت مشخص و مذهبی و با آن اصالت هایی که دارد؛ فضای فرهنگی یک فضای فرهنگی دلچسب برای او نیست. من چندوقت پیش یک عکسی از پل خواجو دیدم که مربوط به سال 72 بود که اگر حالا این عکس را در کنار یک عکسی که امروز از پل خواجو بگیریم قرار دهیم و آن آدم هایی که اطراف پل هستند یا خانواده هایی که حالا آمده اند یک تفریحی کنند و مثلاً در کنار رودخانه قدم بزنند را ببینیم اصلاً این دو عکس قابل مقایسه با همدیگر نیست و این نشان می دهد که آن سیری هم  که دارد پیش می رود واقعاً یک سیر قابل دفاعی نیست. وقتی وارد فضای فرهنگ می شویم می بینیم که مؤلفه ها خیلی زیادند و هر کدام هم ساز خودشان را می زنند. این از این جهت است که ما خیلی جاها اصلاً دیدبان نداریم یا خیلی جاها رصد نمی کنیم و متوجه نیستیم که داریم کار اشتباه انجام می دهیم یا باید یک کاری انجام دهیم. به قولي این تداخل هنجارفرست ها و اثرگذارها هم در فضای فرهنگ، تازه مزید بر علت شده است. می خواستم شما در مورد اصلی ترین چالش فراروی فرهنگ صحبت کنید و  توضیحی بدهید که از نظر شما اصلی ترین بحث در فرهنگ همین مدیریت جامع است یا چیز دیگری مدنظر شما است و بعد هم برویم سراغ اینکه امکان اعمال این مدیریت جامع هست یا نه؟
 
در ميزگرد قبلي با حضور آقايان ملتجی، ملكيها،مقيمي؛ 2 نفر از دوستان گفتند که با شرایطي که فعلا هست اصلاً امکان این مدیریت جامع فرهنگی نیست. يكي از دوستان هم گفتند ما الآن باید یک مدیریت نسبی داشته باشیم و شاید خیلی امکان این نباشد که مدیریت جامع انجام داد.
 
 ماهرالنقش: خوب من سعی می کنم در این صحبت هایی که داریم از مباحث صرفاً نظری اجتناب کنم. چون مباحث نظری الی ماشاءالله در کشورمان بوده،هست و خواهد بود. چیزی که ما را برساند به اینکه بالاخره باید چکار کنیم یعنی یک آسیب شناسی انجام دهیم و به لطف خدا نتیجه بحثمان هم این بشود که ما باید چکار کنیم که این معضل حل شود. يعني بتوانيم بگوییم که مثلاً این معضل چهار راهکار دارد؛و بعد براساس آن بتوانیم پیشنهاد بدهیم و بعد آن را نشر بدهیم و مطالبه ایجاد کنیم. خوب اهمیت فرهنگ مشخص است و همه هم گفته اند. در همه جا ریشه و اساس همه چیز فرهنگ است. در هر سازمانی که شما می روید فرهنگ سازمانی حرف اول را می زند. اگر فرهنگ سازمانی مناسب نباشد طبیعتاً آن سازمان هم خروجی خوبی نخواهد داشت. سازمان هایی موفق هستند که فرهنگ سازمانی خوبی داشته باشند. در یک جامعه هم اگر فرهنگ جامعه فرهنگ متعالی باشد آن جامعه حرف اول را می زند. چه عاملی ما را در دفاع مقدس پیروز کرد؟ همان فرهنگمان عامل پیروزی ما بود؛ فرهنگ ایثار، جهاد و فرهنگ ولایت. یعنی ببینید این ها ریشه ها است. حالا چرا ما به این نقطه رسیدیم؟ برای اینکه دشمن دید که از کجا ضربه خورده است. همه دنیا چه در مرحله پیروزی انقلاب چه در مرحله تثبیت انقلاب و چه در دوران دفاع مقدس جلوی ما ایستادند تا این انقلاب را سرنگون کنند. چرا نشد؟ برای اینکه آن زمان یک تعداد جوان هم سن شماها بودند که جلوی دنیا- واقعاً دنیا- ایستادند و اجازه ندادند یک سانتی متر از خاک این مملکت تصرف شود و نظام را حفظ کردند. خوب دشمن دید که فرهنگ آن هم فرهنگ دینی حرف اول را می زند؛ پس آمد آن را مورد هجمه قرار داد. ما سه مؤلفه اصلی در پیروزی انقلاب و بعد تثبیت آن داشتیم: یکی رهبری، یکی امت و دیگری اسلام. حالا این ها آمدند و دارند این فرهنگ دینی را می زنند. اینکه شما می فرمایید این دو عکس از پل خواجو با هم متفاوت است این نشان می دهد که آن ها توفیقاتی هم داشتند و توفیقاتشان هم جدی است. ما این مطلب را هم از خودمان نمی گوییم. بزرگ ترین و امین ترین مسئول فرهنگی کشور که رهبر انقلاب هستند دارند هشدار می دهند. بنابراین ما باید بپذیریم که این فرهنگ مورد هجمه قرار گرفته است. راهی برای مقابله با این هجمه نیست الا یک حرکت هدفمند، یکپارچه و منسجم که ما آن را تحت عنوان "مدیریت جامع فرهنگ" اسم می گذاریم. یعنی ما باید همه داشته هایمان، همه توانایی هایمان و همه نقاط قوتمان را در یک نقطه جمع کنیم و در مقابل تهدیدی که دارد انجام می شود دفاع منسجم کنیم. بعد که توانستیم دفاعمان را تثبیت کنیم وارد مرحله آفند و حمله فرهنگی شویم. چرا ما باید همیشه منفعل باشیم. ما باید به لحاظ فرهنگی تهاجم فرهنگی انجام دهیم و این اتفاق نیفتاده است.
 
من در مصاحبه های قبلی هم دیدم که مثلاً دوستانی می گویند امکان این مدیریت جامع نیست. من اصلاً این ادبیات را قبول ندارم. امروز ما بر سر انتخاب یک پیشنهاد نیستیم و این یک ضرورت است و راهی به جز این نداریم.
 
لذا من در مصاحبه های قبلی هم دیدم که مثلاً دوستانی می گویند امکان این مدیریت جامع نیست. من اصلاً این ادبیات را قبول ندارم. امروز ما بر سر انتخاب یک پیشنهاد نیستیم و این یک ضرورت است و راهی به جز این نداریم. مثل این است که یک مصدوم که تصادف کرده و خونریزی داخلی هم کرده باشد را در اورژانس آورده باشند حالا می گویند آقا شما هیچ راهی نداری إلا اینکه او را عمل کنی و جلوی خونریزی را بگیری. اینجا شما دیگر انتخاب ندارید و مجبور هستید این کار را انجام دهید. ما در بحث فرهنگ مجبور هستیم. اگر بخواهیم نگذاریم که فرهنگمان منهدم شود مجبور هستیم که مدیریت جامع فرهنگی را شکل دهیم. همان بحثی که در حوزه اقتصاد هم در بحث هدفمندسازی یارانه ها داشتیم.هدفمندي یارانه ها انتخاب نبود اجبار بود. یعنی ما برای اینکه اقتصادمان دچار فروپاشی نشود مجبور بودیم که وارد بحث یارانه ها شویم و سختی های آن را هم تحمل کنیم. لذا اینکه بعضی از دوستان می فرمایند امکان این مدیریت جامع هست یا نیست من معتقدم اصلاً نباید در این فاز وارد شویم و این یک الزام است که باید انجام دهیم. حالا باید برویم سر این بحث که این مدیریت را چگونه انجام دهیم؟ من فکر می کنم یکی از بزرگ ترین چالش های ما در حوزه فرهنگ نداشتن یک مدیریت جامع است. حالا این مدیریت جامع به چه معنا است؟ اول اینکه  این چیزی که ما می خواهیم آن را مدیریت کنیم چه است؟ در مورد فرهنگ تعاریف بسیار زیادی شده است ولی همه نظری است. مثلاً بنده اگر بخواهم از زاویه یک مدیر فرهنگی در یک استان به این قضیه نگاه کنم، فرض کنید مثلاً فلان ریال پول دادند و می گویند برای فرهنگ برنامه ریزی کنید. خوب آقا این فرهنگ چه است که ما باید برایآن برنامه ریزی کنیم. این بحث اول است.اینکه الآن یک سندی روی میز باشد و بگویند آقا فرهنگ مجموعه ای از این اجزا و این زیر اجزا است و حالا این ها را چگونه اندازه می گیرند و شاخص های آن چیست. اما ما این را نداریم. پس اولین بحث اینکه ما چیزی را که نمی شناسیم چگونه می توانیم برای آن برنامه ریزی کنیم. هنوز که هنوز است در بین نخبگان فرهنگیمان بر سر این که فرهنگ چه است دعوا داریم. مثلاً سر اینکه یک مؤلفه ای جزء فرهنگ است یا نیست.
 
_ در میزگرد قبلی هم سر همین بحث تعریف فرهنگ ما به مشکل برخورد کردیم.
 
ماهرالنقش: دقیقاً همین طور است. ببینید تعاریف نظری از فرهنگ هست.مثلاً می گویند که فرهنگ مجموعه ای از ارزش ها، نگرش ها و رفتارها است که در مقابل محیط درونی و بیرونی بر یک جامعه حکومت می کند. از این تعریف ها تقریباً بیش از سیصد تعریف داریم که هر کسی از یک زاویه ای به تعریف فرهنگ پرداخته است. این هم سر جای خود است. منتها در مرحله عمل ما با این ها کاری نداریم. در مرحله عمل این است که آقا فرض کنید که مثلاً به اصفهان صد میلیارد تومان پول داده اند و می گویند این را در حوزه فرهنگ استان اصفهان هزینه کنید. حالا اینکه فرهنگ چه است مشخص نیست و مؤلفه ها و زیرمؤلفه ها و شاخص ها را هم نداریم. پس یکی از بحث ها این است. بحث دوم اینکه فرض کنید فرهنگ را شناختیم حالا می خواهیم برای آن برنامه ریزی کنیم. ما یک نظام منسجم برنامه ریزی در حوزه فرهنگ نداریم.
 
_ منظور شما یک مغز راهبر یا یک رهبر فرهنگی است؟
 
ماهرالنقش: آن یک مؤلفه دیگر است. یعنی متولی برنامه ریزی فرهنگی چه کسی است که آن را هم عرض می کنم. منتها ببینید منظور بنده این است که الآن حدود پنجاه الی شصت دستگاه فرهنگی در استان اصفهان داریم که لیست آن به طور مشخص هست. یک تعدادی از این ها روی فرهنگ مأموریت مستقیم دارند و یک تعدادی هم مأموریت غیرمستقیم دارند. مثلاً یکی از سازمان هایی که مأموریت مستقیم دارد سازمان تبلیغات اسلامی است که رسالت و کارکرد اصلی آن فرهنگ است. این می شود جایی که کارکرد اصلی آن فرهنگ است. بعضی سازمان ها هستند که کار دیگری دارند ولی کارکردهای فرهنگی قوی هم دارند مثل بسیج. مأموریت بسیج صرفاً فرهنگی نیست اما کارکرد اصلی فرهنگی دارد و این می شود نوع دوم. پس در مأموریت سازمان ها نوع یک و دو تعریف می شود.
 
مثلا وقتی می گوییم بحث عفاف و حجاب آیا باید سروقت رفتارها برویم یا سراغ نگرش ها یا به سمت ارزش ها برویم یا اینکه هر سه را مدنظر قرار دهیم. اگر باید سراغ هر سه برویم باید به چه نسبتی تقسیم نیرو کنیم یعنی باید برویم ریشه را بزنیم.
 
ما از این دو نوع سازمان ها را در اصفهان بررسی و استخراج کردیم و به حدود پنجاه الی شصت دستگاه فرهنگی رسیدیم. حالا این ها سر سال که می شود و می خواهند برنامه ریزی کنند هرکدام برای خودشان می روند برنامه ریزی می کنند.
 
_ ممکن است این برنامه ریزی ها خیلی موازی صورت بگیرد.
 
ماهرالنقش: موازی، تکراری، یک سری محورها روی زمین می ماند و حتی بعضی جاها متضاد است. چرا؟ چون هیچ قوه عاقله بالادستی وجود ندارد که این ها را با هم هماهنگ کند. اینجا فضای بحث ما فضای جنگ نرم است اما اگر بخواهیم این را به یک جنگ سرد تشبیه کنیم مثل این است که عراق از غرب کشور به ما حمله کرده؛ حالا یکی از لشگرهای ما برود شرق کشور و آنجا پدافند کند. خوب این به چه دردی می خورد؟ دشمن این طرف است! ممکن است یکی برود پشت سر نیروی خودی بایستد و به نیروی خودی شلیک کند و تازه تلفات خودی هم بگیرد. این مثال را عرض می کنم برای اینکه بحث کمی ملموس شود. ما اولین بحثمان این است که تهدید ما چیست؟ وقتی می گوییم بحث عفاف و حجاب آیا باید سروقت رفتارها برویم یا سراغ نگرش ها یا به سمت ارزش ها برویم یا اینکه هر سه را مدنظر قرار دهیم. اگر باید سراغ هر سه برویم باید به چه نسبتی تقسیم نیرو کنیم یعنی باید برویم ریشه را بزنیم.
 
_ یا برخورد فیزیکی داشته باشیم؟
 
ماهرالنقش: برخورد فیزیکی در رفتارها می آید و در جای خودش و به عنوان آخرین گام لازم است که یک چنین اتفاقی بیفتد. منتها این خیلی مقدمه دارد. یکی از دوستان یک حرف قشنگی می زد می گفت: فرق مردم عادی با آتش نشان ها در این است که آتش نشان وقتی می خواهد برود آتش را خاموش کند آن لوله آب را به سمت ریشه آتش می گیرد. وقتی ریشه آتش را زد عوامل ایجاد آتش که سه مؤلفه سوخت، هوا و حرارت است را از بین می برد. وقتی این را از بین برد، خود به خود آتش خاموش می شود. ولی اگر مردم و افراد غیرمتخصص بخواهند آتش را خاموش کنند می روند روی خود آتش آب می پاشند و به ریشه آن بی توجه هستند. متخصصین فرهنگی هم باید این ریشه را بزنند ضمن اینکه من معتقدم که باید در هر سه لایه کار شود. منتها نسبت مدیریتی که ما می کنیم و هزینه ای که روی ارزش ها می کنیم باید بیش ترین باشد، بعد باورها و در مرحله آخر رفتارها باشد. رفتارها باید کم ترین میزان توجه ما را داشته باشد. چون اگر ما ریشه را درست کنیم خود به خود رفتارها هم درست می شود. بنابراین در نظام برنامه ریزی ما باید به این سمت بیاییم که بین این پنجاه شصت دستگاه یک تلفیقی ایجاد کنیم و تهدیداتی را هم مشخص کنیم. بعد بین این دستگاه ها تقسیم کار کنیم. بگوییم که ما احصا کردیم که مشکل ما در فرهنگ اين ده اولویت است و در سال 92 می خواهیم به این اولویت ها توجه کنیم. حالا اگر این اتفاق افتاد می گوییم سازمان تبلیغات وظیفه تو این است، دفتر تبلیغات وظیفه تو این است،حوزه علمیه، دانشگاه الی آخر. نکته بعدی همان جایگاه تلفیق و راهبري است که جنابعالی هم فرمودید. بالاخره چه کسی باید این کار را انجام دهد. یک جایگاهی می خواهد که این کار را انجام دهد. یک جایگاه فرادستگاهی که نگاه دستگاهی نداشته باشد و در این حوزه نگاه کلی داشته باشد. یک جایگاه رسمی باشد که بتواند همه این توانمندی ها را در خودش جمع کند. یک بحث مهم دیگری که در همین نظام برنامه ریزی وجود دارد این است که رابطه برنامه های ما با سند چشم انداز بیست ساله چیست؟ صراحتاً عرض می کنم الآن کسی به این موضوع توجه نمی کند. چون من در لایه های مختلف برنامه ریزی دستگاهی، استانی و کشوری این را دیدم. مقام معظم رهبری می فرمایند که بعد از قانون اساسی مهم ترین سند راهبردی کشور چشم انداز بیست ساله است. این را صریحاً می گویند. یعنی ما اگر می خواهیم برنامه سال 92 خود را در حوزه فرهنگ ببندیم باید به آن نگاه کنیم و به آن گفته ایشان هم توجه داشته باشیم که ما در سند چشم انداز باید به نقطه اول در منطقه برسیم یعنی مثلاً در گردشگریمان اول شویم یا در مؤلفه های مختلف فرهنگ اول شویم. حالا فرض کنیم ما فهمیدیم مؤلفه ها چیست و یک نظام برنامه ریزی هم برای آن درست کردیم حالا باید مشخص کنیم در این بیست گام که الآن شش گام آن رفته و در این چهارده گام که باقی مانده است باید چند گام برداریم و هر کدام هم باید چه گام هایی باشد. به عبارتی ما باید بیاییم گام های سالانه را با آن اهداف و چشم انداز بیست ساله تنظیم کنیم. الآن این کار هم در کشور انجام نمی شود. یعنی وقتی ما داریم در استان برنامه ریزی می کنیم نمی گوییم که خوب قرار است ما بیست سال دیگر کجا باشیم و الآن چه گامی را برداریم که آن موقع به آن مرحله برسیم. البته من دارم این بحث ها را خلاصه می گویم و سعی می کنم که اطاله کلام نشود.
 
در هیچ جای دنیا نمی توانیم امروز برنامه ریزی کنیم و برای یک سال دیگر انتظار بروز و ظهور فرهنگی داشته باشیم. بنابراین باید نگاهمان درازمدت باشد و باید فرهنگ را از نوسانات سیاسی دولت ها ایزوله کنیم.
 
محور بعدی بحث نظام رصدی است. ما اگر قائلیم به اینکه یک سیستم و نظام فرهنگی داریم و می خواهیم نظام سازی کنیم؛ باید در این نظام یک دیدبان و یک مانیتورینگ داشته باشیم که بیاید رصد کند و بگوید تهدیدات ما چه مسائلی است. بگوید ما الآن چه آسیب هایی داریم، چالش ها و نقاط قوت و ضعف ما چیست. دقیقاً بیاید حرکت های دشمن را شناسایی کند، توانمندی های خودی را شناسایی کند و بعد بیاید در یک اتاق فرهنگی بگذارد. یعنی ما باید یک بانک اطلاعات جامع و یک MISفرهنگی داشته باشیم. یک اتاق وضعیت داشته باشیم. این ها عبارات مختلفی است که در این مقوله می شود از آن ها نام برد. این دیدبان به ما بگوید که الآن وضعیت فرهنگ چگونه است و چه مسائلی ما ار تهدید می کند. مثلاً الآن شبکه من و تو چه تهدیدی دارد و یا چه شبهه ای را القا می کند؟ شبکه فارسی وان به چه صورت. یا وضعیت شبکه های خودی چگونه است. بعد همه این ها را در یک کاسه بگذارد و به عنوان بانک اطلاعات فرهنگی بیاورد روی میز بگذارد تا خبرگان فرهنگی بدانند چه خبر است و بعد براساس آن بتوانند برنامه ریزی کنند. لذا این هم یک نظام رصدی است که ما نداریم. به عبارتی ما باید MISفرهنگی داشته باشيم، اطلس فرهنگی داشته باشیم تا براساس آن بتوانیم یک آمایش فرهنگی شکل دهیم. آمایش فرهنگی یک بحث مفصلی است که ترکیب مؤلفه های فرهنگی ما در سطح استان و در سطح کشور باید چه چیزهایی باشد و بعد براساس آن بنشینیم برنامه ریزی کنیم. یکی از آسیب های دیگر این است که در کشور ما موضوع سیاست و فرهنگ مخلوط شده است. متأسفانه باید بگوییم که الآن مدیریت فرهنگ به دست سیاسیون است. یعنی چه؟ یعنی ما در استان ها که در ساختار استانداری ها نگاه می کنیم مدیر فرهنگی استان ذيل معاونت سیاسی است. نه فقط اصفهان در کل کشور اینگونه است. بحثی که ما الآن داریم خاص اصفهان نیست بحث ملی و آسیب شناسی کلان است. الآن این معاونین سیاسی هستند که مدیران فرهنگی ما هستند. یعنی رئیس کارگروه اجتماعی یا کارگروه گردشگری معاونت سیاسی است. یا رئیس کارگروه ورزش، خانواده و الی آخر هم معاونت سیاسی است. یعنی معاونت سیاسی به عنوان یک جایگاه سیاسی امنیتی متولی فرهنگ کشور است و این آفت جدی است. ما یک زمانی یک دولت اصولگرا داریم یک طور عمل می کند، یک زمانی دولت غیراصولگرا داریم به مدل دیگری عمل می کند. آیا ما باید فرهنگ را به دست یک چنین نوساناتی بدهیم. در صورتی که باید به فرهنگ نگاه درازمدت داشت. یعنی امروز برای پنج سال یا ده سال دیگر برنامه ریزی کنیم. در هیچ جای دنیا نمی توانیم امروز برنامه ریزی کنیم و برای یک سال دیگر انتظار بروز و ظهور فرهنگی داشته باشیم. بنابراین باید نگاهمان درازمدت باشد و باید این فرهنگ را از نوسانات سیاسی دولت ها ایزوله کنیم. معنی ایزوله کردن این است که باید مدیریت فرهنگ را از دست سیاسیون بگیریم. حدأقل یک معاونت فرهنگی داشته باشیم. مقام معظم رهبری هم در این قضیه تأکید داشتند و عین عبارتشان این است که می فرمایند «نمی شود با شیوه های سیاسی و شیوه های سیاست گرانه سیاستمداران در عالم فرهنگ حرکت کرد. این خلاف شأن فرهنگ است.» این هم تدبیر آقا. یعنی هم دلیل عقلی بحث آن است و بحث نقلی هم این است. بنابراین ما باید از تداخل مدیریت سیاسی و مدیریت فرهنگی در کشور اجتناب کنیم و این دو را از هم ایزوله کنیم.
 
_ من چند نکته داشتم. به نظرمن در این داستان فرهنگ بعضی ها هم از آن طرف به اصطلاح غش کرده اند. یعنی این قدر فرهنگ را ایزوله کردند و صرفاً فرهنگ را در حوزه علمیه و درس دینی خواندن خلاصه کردند. در صورتی که فرهنگ مسئله ای است که باید به شدت پویا باشد و به نظر ما زیربنایی. شاخ و برگ های فرهنگ باید در سیاست برود نه برعکس. الآن برعکس شده بعضی ها هم که می آیند آن را درست کنند کلاً این دو را از هم قطع می کنند. فرهنگ را در یک ساختمان خیلی کوچک خانه نشین می کنند و می گویند ما می خواهیم صرفاً به فرهنگ بپردازیم و کاری می کنند که از این فرهنگ هیچ کاری برنیاید یعنی فرهنگ هیچ اثر و ظهوری در جامعه نمی گذارد. این هم از آن طرف مشکل می شود.
 
ماهرالنقش:ببینید فرمایش شما درست است یعنی افراط و تفریط در هر کاری بد است. اسلام دین وسط است. ضمن اینکه فرهنگ را نمی شود ایزوله کرد. ممکن است دوستانی فکر کنند فرهنگ را در یک جایی ایزوله کردند ولی جامعه و فرهنگ جامعه که متوقف نمی شود. فرهنگ جامعه پویا و در حال حرکت است. در حال تغییر است حالا ممکن است این تغییر جهت مثبت یا منفی داشته باشد. به اینکه نخبگان فرهنگی ما در چه جهتی آن را هدایت کنند بستگی دارد. ولی فرمایش شما درست است یعنی ما نه باید افراط کنیم نه تفریط کنیم. اینکه من عرض می کنم مدیریت فرهنگی را از سیاسی جدا کنیم به این معنی نیست که فرهنگ را خانه نشین کنیم. نه؛ فرهنگ ما باید در سیاست ما نقش داشته باشد در اقتصاد ما هم باید نقش داشته باشد.
 
_ فرهنگ باید بسترساز همه موضوع های دیگر باید باشد.
 
ماهرالنقش: کاملاً درست است. فرهنگ ریشه است. به فرض اگر ما بخواهیم فرهنگ پیام کوتاه را در جامعه نشر دهیم باید اثرات فرهنگی آن را بسنجیم. اگر ما می خواهیم این سیتی سنتر را در کنار اصفهان ایجاد کنیم باید اثرات اجتماعی آن را بسنجیم. بینید این یک کار اقتصادی تجاری است که در اینجا ریشه آن فرهنگ است. این مبحثی است که مقام معظم رهبری تحت عنوان پیوست فرهنگی به آن اشاره می کنند. یعنی می گویند هر کار اصیل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی باید یک پیوست فرهنگی داشته باشد. ببینید الآن انواع بازی ها دارد وارد کشور ما می شود و این یک مقوله نرم افزاری است ولی روی بچه های ما اثر فرهنگی دارد. یک خودرو که وارد کشور می شود بر روحیات و خلقیات جامعه ما اثر فرهنگی دارد. لذا منظور این است که فرهنگ ما اصل باشد و تراوشات فرهنگی ما بتواند به بقیه نظامات وارد شود. یعنی نظام سیاسی ما منبعث از نظام فرهنگی ما باشد. این عرض من اینگونه برداشت نشود که ما می گوییم که فرهنگ باید ایزوله شود. نه این طور نیست. می گوییم مدیریت آن باید خالص و به دور از اعوجاجات سیاسی شود تا بتواند اثرات خودش را داشته باشد. به عنوان مثال ما در انتخابات می خواهیم در حوزه سیاسی تصمیم گیری کنیم. در انتخابات مجلس دیدید که هنوز اخلاق انتخاباتی در آن حد قابل قبولی که برای یک نظام اسلامی است وجود ندارد. چه چیزی باید این اخلاق انتخاباتی را درست کند؟ فرهنگ. و این اتفاق باید بیفتد. مبحث بعدی که عرض کنم این است که ما در این حوزه باید از مدل های تصمیم گیری گروهی و مدل های علمی استفاده کنیم. یعنی در حوزه های تصمیم گیری روش های علمی وجود دارد که ما باید بتوانیم از این ها استفاده کنیم و از دانش روز دنیا بهره ببریم. به نظر بنده می رسد که می شود این مباحث را جزو چالش های اصلی مدیریت جامع فرهنگ برشمرد.
 
_ اگر امکان دارد این بحث روش های علمی را یک مقدار باز کنید. از این نظر هم وارد شوید که خیلی ها در عرصه فرهنگ البته حالا به نظرم مؤدبانه نیست بگوییم اما خیلی ها کج فهمی دارند به واسطه اینکه آن مدل غربی است و بومی نیست جلويش را بگيرند و آنرا بلوكه كنند. حالا یک مقداری به این تعریف علمی که می گویید بپردازید.
 
ماهرالنقش: ببنید در دنیا و در مباحث علمی مبحثی تحت عنوان سیستم های پشتیبانی تصمیم  يا Decision Support System مطرح است که به اختصار به آن DSSمی گویند. سیستم پشتیبانی تصمیم یک ابزار است و کاری هم به محتوا ندارد که محتوای آن فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی باشد. مثلاً یک کارخانه می خواهد خودرو تولید کند به عنوان مثال ایران خودرو. سؤالش این است که من چند خودوی 405 یا 206 یا چند سمند تولید کنم تا بیش ترین سود و کم ترین هزینه را داشته باشم. یک سری معادلات علمی وجود دارد که به او می گوید این قدر از این مدل تولید کن و این قدر هم از آن تا بیش ترین سود را داشته باشی و کاری به محتوا ندارد. یا شما می خواهید یک خودرو تهیه کنید می گویید شاخص من زیبایی، قدرت، ایمنی یا مصرف سوخت است و یک سری شاخص دارید و یک سری گزینه تصمیم گیری هم دارید. مثلاً می گویید من می خواهم پراید یا سمند بخرم یا L90بخرم. مکانیسم های علمی وجود دارد که می گوید با توجه به این شاخص ها و ضرايبی که شما می گویید و آن گزینه هایی که وجود دارد بهترین گزینه برای شما كدام است. این ها روش های علمی است و کاری هم به محتوا ندارد. اگر ما بخواهیم در سطح استان بنشینیم و برنامه های سال 91 فرهنگیمان را ببندیم خوب برنامه خیلی زیاد است البته پولمان هم کم است و محدودیت منابع داریم پس باید بیاییم اولویت گذاری کنیم. یک مدل علمی برای اولویت گذاری این است که مثلاً می گوییم هزار برنامه داریم از این هزار تا می توانیم صد برنامه را را انجام دهیم حالا آن صد برنامه کدام است. پس ما باید روش های علمی را به کار بگیریم. یعنی این هزار برنامه را به عنوان هزار گزینه بگذاریم، شاخص های اولویت دار را هم قرار دهیم، نظر نخبگان را بگیریم و در آن ها اعمال کنیم. بعد این روش علمی به ما بگوید براساس نظر خبرگان و طبق مدل بومی صد گزینه اولویت دار شما این است.  یعنی کاملاً این بومی بودن در آن مستتر و نهادینه است چون شما دارید نظر نخبگان فرهنگی خودتان را می بینید. حالا این مدل های تصمیم گیری خبره مبحث مفصلی دارد.
 
_ در مورد بحث امکان که شما فرمودید الآن ما امکان انتخاب نداریم و باید به بحث مدیریت جامع بپردازیم، خیلی از دوستانی که در آن میزگرد بحث می کردند سر این قضیه مشکلی نداشتند ولی با توجه به ساختارهایی که الآن در کشور ما حاکم است و مثلاً آن روابطی که بین دستگاه های مختلف بعضاً دچار عیب است و یا آسیب هایی  كه در این حوزه وجود دارد نهایتاً به این نتیجه رسیدند که الآن با این ساختار فعلی ما نمی توانیم کاری انجام دهیم. حالا روی بحث امکان اعمال این مدیریت توضیح بفرمایید که با این شرایطی که الآن هست و با وضعیت فعلی شورای عالی انقلاب فرهنگی یا صدا و سیما، حوزه علمیه و دیگر مسائلی که وجود دارد آیا این امکان هست که مدیریت جامع داشت؟ اگر قرار است تغییری صورت بگیرد باید به چه شکلی باشد و این مدیریت باید به چه صورتی اعمال شود؟
 
ماهرالنقش: ببینید این حالت مثل زمان جنگ است؛ روز اولی که عراق به ایران حمله کرد ما گزینه ای به جز دفاع نداشتیم و کسی نمی توانست بگوید ما امکان دفاع نداریم. ابتدای جنگ رزمندگان ما نمی دانستند مقوله ای مثل خاکریز چیست و اول کار برای اینکه سنگربندی کنند و در مقابل حملات دشمن دفاع کنند خاک را می کندند و گودال درست می کردند اما بعد در عملیات گشتی شناسایی کم کم یاد گرفتند که عراقی ها می آیند خاکریز می زنند یعنی لودر و بولدوزهای آن ها می آیند خاک را بلند می کنند و می روند بین این ها که تیر و ترکش به این ها نخورد. یعنی بسیج و سپاه که دفاع اصلی را انجام دادند ابتدایی ترین اصول نظامی را بلد نبودند. حالا آیا این توجیهی می شد برای اینکه بگوییم که ما امکان دفاع نداریم. نه باید برویم یاد بگیریم. ما گزینه ای به جز دفاع نداشتیم و باید دفاع می کردیم پس رفتیم یاد گرفتیم و پیروز شدیم. حالا هم همین طور است. ما در دفاع فرهنگیمان گزینه ای به جز این نداریم و باید برویم یاد بگیریم. مدیریتمان هم نباید مدیریت تغییر باشد باید مدیریت تحول باشد یعنی تغییرات مبنایی را باید ببینیم. بله شورای عالی انقلاب فرهنگی مورد احتجاج حضرت آقا قرار گرفته است و بعید نیست که احتجاج بعدی هم در راه باشد. اما اینکه حالا شورای عالی انقلاب فرهنگی اینگونه عمل می کند دلیلی است برای اینکه ما بنشینیم و بگوییم امکان این مدیریت جامع نیست. باید تحول ایجاد کنیم. الآن کمیسیون فرهنگی مجلس تغییر ترکیب داده است بنابراین باید فعال شود. امید هست که کمیسیون فرهنگی مجلس با ترکیب خوبی که الآن پیدا کرده بیاید و به این موضوعات نظام سازی که مطالبه حضرت آقا هم است بپردازد. یعنی در بحث امکان من دوباره تأکید می کنم که اصلاً ما بحث گزینه روی میز را نداریم که امکانش هست یا نیست. مجبوریم دفاع کنیم و برای دفاع مجبوریم مدیریت جامع را شکل دهیم حالا باید ببینیم راه آن چیست. ما باید تحول ایجاد کنیم. شورای عالی انقلاب فرهنگی باید محکم به میدان بیاید، کمیسیون فرهنگی مجلس باید قاطع وارد عرصه شود، استان ها هم در این قضیه باید وارد شوند تا این اتفاق بیفتد.
 
_ حال اگر بر فرض مثال اگر شما بخواهید در کسوت یک فردی که کار فرهنگی انجام داده خدمت مقام معظم رهبری برسید و یک پیشنهاد جدیدی به ایشان بدهید. آیا مدلی در ذهن شما هست که مثلاً بگویید ساختارها به این نحو اصلاح شود یا استان ها به این نحو امکان حضور در فضا پیدا کنند؟
 
ماهرالنقش: دقیقاً همین طور است. إن شاءالله در مباحث بعدی روی مدل پیاده سازی کار بحث می کنیم. حالا ما در گام اول داریم نقد می کنیم و چالش ها را بیان می کنیم. خوب حالا ممکن است بگویند ما این چالش ها را قبول داریم و نظر ما هم همین است و حالا راهکار آن چیست. ما برای آن هم راهکار داریم. الآن در مورد راهکارها صحبت کنیم؟
 
_ بله. البته حالا دو بحث پیش می آید که در مورد موانع پیاده سازی مدل پیشنهادی هم صحبت کنیم. این ها سؤال های بعد از مدل پیشنهادی است. ولی فکر می کنم اگر حالا هم به آن بپردازیم خوب باشد چون یک قسمت هایی از آن در همین صحبت ها گفته شد.
 
ماهرالنقش: اجازه دهید برویم سروقت مدل یعنی شاید بحث مدل یکی از بحث های جدی ما باشد. خوب ببینید ما در حقیقت در بحثمان گفتیم که مشکل کار چیست، چالش ها را هم بیان کردیم حالا می خواهیم راهکار را بیان کنیم. من براساس این مباحثی که کار شده یک محوربندی انجام دادم که خدمتتان عرض می کنم. اول اینکه ما بیاییم جایگاه معاونت فرهنگی و اجتماعی را در وزارت کشور احیا کنیم. البته قبلاً وزارت کشور یک معاونت فرهنگی اجتماعی داشت که آن را به یک مرکز فرهنگی اجتماعی تقلیل دادند و آقای افشار را هم به عنوان رئیس آن انتخاب کردند. یعنی جایگاه آن را از یک معاون وزیر در حد یک مشاور یا یک رئیس مرکز تقلیل دادند. پس این یک راهکار است. این ها مجموعه و یک بسته و به قول امروزی ها یک پکیج است. اگر همه ابعاد این بسته با هم انجام شود امید هست که اصلاح شود. راهکار دوم اینکه جایگاه معاونت فرهنگی اجتماعی در استانداری ها احیا و ایجاد شود. ما گفتیم که کار نباید دست معاونت سیاسی باشد پس باید دست چه کسی باشد؟ استاندار باید یک معاونی داشته باشد که متولی امور فرهنگی و اجتماعی باشد و او بیاید کار مهندسی فرهنگ، رصد فرهنگ، برنامه ریزی فرهنگ، نظارت بر فرهنگ را انجام دهد. اگر این اتفاق افتاد آن وقت است که تا یک مقدار زیادی آن جداسازی مدیریت فرهنگی از مدیریت سیاسی اتفاق می افتد. بحث بعدی این است که سیاستگذار اصلی فرهنگ در کشور شورای عالی انقلاب فرهنگی است. آیا این شورا یک ارتباط سیستمی در سطح استان ها دارد؟ الآن یک شورایی را تحت عنوان شورای فرهنگ عمومی در استان ها ایجاد کرده اند و رئیس آن هم نماینده ولی فقیه و امام جمعه است. ولی آیا این شوراهای فرهنگ عمومی نقشی در مدیریت و برنامه ریزی فرهنگی دارند؟ من باید عرض کنم نه این طور نیست. یعنی پول دست آن چند دستگاه است. دست معاونت برنامه ریزی استانداری و دست معاونت سیاسی است. یعنی این شورا هر چه هم مصوبات خوب تصویب کند ضمانت اجرایی ندارد. ما باید بیاییم این ضمانت اجرایی را برقرار کنیم. راهش این است که شورای فرهنگ عمومی استان ها به شورای راهبردی فرهنگ استانی ارتقا پیدا کند. یعنی با ترکیبی که در درون آن شورا وجود دارد برنامه ریزی فرهنگی انجام شود. به عبارتی ما فرمان فرهنگ و تصمیم گیری ها و جهت گیری های فرهنگ را با ترکیب همه دستگاه های فرهنگی موجود در استان به نمایندگان ولی فقیه و حوزه بدهیم و این خیلی مهم است.
 
ما هنوز که هنوز است بعضی ها را می بینیم که قائل به جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی نیستند. این است که آقا فریاد می زنند جنگ نرم راست است و این یک واقعیت است و بعد با یک حالتی می فرمایند: چکار کند انسان اگر کسی نمی بیند. واقعاً دردناک است. هنوز که هنوز است بعضی ها در جایگاه های مدیریتی فرهنگ به این جنگ نرم معتقد نیستند.
 
پیشنهاد بعدی این است که دستگاه های فرهنگی موجود در استان ها باید بازمهندسی شوند. بازمهندسی به این معنی است که فعالیت ها، مأموریت ها و وظایف این دستگاه ها احصا شود، فعالیت های مشترکشان مشخص شود و از طرفی فعالیت هایی که طبق آن مؤلفه هایی که گفتیم در حوزه فرهنگ متولی ندارد هم احصا شود. الآن یک سری از دستگاه ها ممکن است بیش از شصت درصد فعالیت موازی داشته باشند خوب این ها باید ادغام شوند و یک سری موضوعاتی هم که ممکن است اصلاً متولی نداشته باشد باید به یک سازمان محول شود. لذا ما باید یک بازمهندسی در این دستگاه های فرهنگیمان انجام دهیم و به آن ها خط حد بدهیم و تقسیم وظایف و کار کنیم.
 
_ الآن این شورای فرهنگ عمومی که گفتید زیرمجموعه اداره کل ارشاد نیست. یعنی مثلاً مدیرکل ارشاد بالاتر است یا نماینده ولی فقیه؟
 
ماهرالنقش:  سؤال خوبی را پرسیدید. نه ببینید مدیرکل ارشاد دبیر آن شورا است. یکی از اشکالاتی هم که شورای فرهنگ عمومی دارد همین است. یعنی بقیه مدیرکل ها چون ارشاد را یک مدیرکل می دانند خودشان را هم یک مدیرکل می دانند خيلي به تصميمات شورا بها نمي دهند. در آن مدل شورای راهبردی باید معاونت فرهنگی استان دبیر شورا باشد یعنی این هم باید تغییر کند.
 
_ الآن در شورای فرهنگ عمومی معاون سیاسی استاندار چه نقشی دارد؟ یعنی آن دستگاه هایی که بودجه دستشان است حضور دارند؟
 
ماهرالنقش:  استاندار جانشین آن است.
 
_ یعنی اگر آن دستگاه هایی که بودجه دستشان است در آن شورای فرهنگ عمومی حاضر باشند بالاخره وقتی یک مصوبه ای بگذرد آن ها هم مجبورند به آن عمل کنند.
 
ماهرالنقش: نه مجبور نیستند. ما الآن داریم می بینیم که این اتفاق نمی افتد. ببینید ما باید یک نظام داشته باشیم یعنی مشخص باشد که بعد از فعالیت شماره یک فعالیت شماره دو باید انجام شود و در ادامه فعالیت سه و چهار باید انجام شود. الآن این اتفاق نمی افتد و سلیقه ای است. یکی دوست دارد عمل می کند و یکی دوست ندارد عمل نمی کند. یکی از چالش ها این است که ما ضمانت اجرایی برای آن نداریم. ما باید بین مصوبات شورای فرهنگ عمومی که به شورای راهبردی فرهنگ استان ارتقا پیدا می کند و برنامه های فرهنگی آن حدود شصت دستگاه استان گره بزنیم. این راهکار ما است که اگر این اتفاق افتاد یک سیستم و یک نظام می شود و می توانیم بگوییم الآن این نظام مشخص است. بعد از اینکه در شورای راهبردی فرهنگ اولویت ها تصویب شد همه آن دستگاه ها باید بروند و براساس این اولویت ها برنامه سال 92 خود را مشخص كنند. ولی آیا این اتفاق تابحال افتاده است؟ نه. این بحث جدی است که ما در این قضیه داریم. بحث بعدی این است که خود شورای عالی انقلاب فرهنگی به یک قرارگاه فرهنگ تبدیل شود که ما الآن هم این را نداریم. یعنی این یک بحث ملی است که متأسفانه باید بگوییم آن را نداریم.
 
_  به نظر شما مشخصات قرارگاه فرهنگ چیست؟ یعنی این شورای عالی انقلاب فرهنگی اگر بخواهد تبدیل به این قرارگاه تبدیل شود باید چه چیزهایی را از ساختار خود حذف کند یا به خودش اضافه کند؟ یعنی منظور شما این است که عملیاتی تر یا چند بعدی تر شود؟ منظور شما را درست متوجه نشدم.
 
_ فکر می کنم الآن دبیرخانه ای که دارند با شورای عالی انقلاب فرهنگی همراهی می کنند بلأخره خیلی از آن کارها را  دبيرخانه انجام نمی دهد؟
 
ماهرالنقش: ببینید علما می گویند نحن ابنا الدلیل. من ویژگی ها و شاخص های یک قرارگاه فرهنگی را بیان می کنم تا بعد ببینیم آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی این شاخص ها را دارد یا ندارد. اگر داشت می گوییم خوب قرارگاه فرهنگ است و اگر نداشت قراگاه فرهنگ نیست و باید به آن سمت برویم. قرارگاه فرهنگ باید با مدل فرماندهی انجام شود. چون این قرارگاه فرهنگ است و باید بتواند در مقابل تهدیدات خلق الساعه دشمن عکس العمل سریع نشان دهد. باید بتواند این حدود شصت دستگاه در استان و تعداد بیش تری از آن در کشور را مدیریت کند. مدیریت با مدل رهبری و فرماندهی یعنی بگوید این کار را انجام بده و آن کار را انجام نده. در سطح و با مدل فرماندهی و ما الآن این را نداریم. باید سیستم رصد داشته باشیم که ما این سیستم را نداریم. البته رصدهای جداگانه ای در سطح کشور توسط جاهای مختلف آن هم با اهداف مختلف صورت می گیرد اما آیا اینکه سیستم رصدی باشد و در اتاق وضعیت و MISبیاید را داریم؟ اگر کسی می گوید داریم بیاید بیان کند. ما سیستم مهندسی فرهنگی نداریم، اینکه اولویت های ما چه مسائلی است و مؤلفه های فرهنگی ما چیست و چگونه باید عمل کنند را نداریم. بحث مهم دیگر سیستم پشتیبانی و تخصیص منابع است. الآن فرض بفرمایید شورالی عالی انقلاب فرهنگی آن سه سیستم قبلی را هم داشت. سیستم رصد داشت، مهندسی هم داشت و با مدل فرماندهی هم در آن عمل می شد. اگر پول و اعتبارات فرهنگی کشور در دست او نباشد یعنی نتواند از برنامه هایی که مصوب کرده پشتیبانی کند آیا می شود به آن قرارگاه فرهنگی گفت؟ نه. اینکه یک سری حرف های حکیمانه و قشنگي زده شود و بعد هم یک عده می روند کارهای دیگری انجام می دهند. یعنی این دیگر سیستم نیست. بنابراین سیستم پشتیبانی و تخصیص منابع فرهنگ یک بحث مهمی است که در این قرارگاه ها باید وجود داشته باشد؛ در سطح ملی در شورای عالی انقلاب فرهنگی و در سطح استانی هم در آن شورای راهبردی فرهنگ که عرض کردیم. یکی دیگر اینکه سیستم کنترل و نظارت داشته باشد و بتواند کنترل کند. نه اینکه برنامه را مصوب کرد، پول را هم تخصیص داد حالا اگر کنترل و نظارت نداشت معلوم نیست به چه جهتی می رود و  ممکن است یکی برود کار دیگری انجام دهد. بعد سیستم ارزیابی و ارزشیابی داشته باشد. یعنی بیاید کارهای انجام شده را ارزیابی و ارزشیابی کند. بگوید آقا ما پول دادیم این کار هم انجام شد حالا چقدر بهره وری داشت و تا چه میزان ما را به هدف رساند. قدرت واکنش سریع داشته باشد. منابع انسانی شجاع، شهادت طلب، بصیر، پرکار، کم ادعا، بانشاط داشته باشد که دارای تفکر سیستمی و استراتژیک باشند. به ولایت فقیه و جنگ فرهنگی معتقد باشند. ما هنوز که هنوز است بعضی ها را می بینیم که قائل به جنگ فرهنگی و تهاجم فرهنگی نیستند. این است که آقا فریاد می زنند جنگ نرم راست است و این یک واقعیت است و بعد با یک حالتی می فرمایند: چکار کند انسان اگر کسی نمی بیند. واقعاً دردناک است. هنوز که هنوز است بعضی ها در جایگاه های مدیریتی فرهنگ به این جنگ نرم معتقد نیستند. در ایران و در جایگاه های مدیریتی فرهنگ هم هستند. حالا من اسم نمی آورم. نکته بعدی این است که قرارگاه صرفاً یک جایی برای سیاستگذاری نیست. یک قراگاه است که در آن دو بستر سیاستگذاری و اجرا با هم گره می خورد. بعضی ها فکر نکنند قرارگاه یک جایگاهی است که بیایند یک سری سیاست بگذارند و بعد بروند کنار بایستند. نه باید سیاستی مشخص شود که بعد طبق آن برنامه ریزی کنند، بعد سازماندهی و پشتیبانی کنند، تخصیص منابع بدهند و همه این ها می شود اجرا و در سطح کلان می رود. این ها ویژگی ها و شاخص های یک قرارگاه فرهنگ بود با آن تعریفی که گفته شد تا بتواند مدیریت جامع فرهنگ را هدایت کند.
 
_ حالا به نظر من دو مشکل وجود دارد. به نظرم بحث منابع انسانی کیفی و تفکر سیستمی و استراتژیک خصوصیتی است که باید در کلیه ارکان اداری کشور گنجانده شود. یا تخصیص منابع، مهندسی فرهنگ و رصد. ولي دو مسئله یک مقدار بيشتر واضح شود بهتر است. یکی فرماندهی است و دیگر اینکه هم سیاستگذاری و هم اجرا داشته باشد. این را یک مقداری باز کنید چون ممکن است از آن سوءبرداشت شود. من خودم خیلی به بحث فرماندهی قائل نیستم.
 
بله، از نظر علمی درست است که وقتی می خواهیم یک تصمیم سريع بگیریم باید مدیریتمان متمرکز باشد و مسئوليتش را داشته باشد. منتها در عرصه فرهنگ بعضی ها معتقد به این نیستند که می شود به فرض آن شصت دستگاهی که شما در استان فرمودید را یک مدیریت کنند که به فرض سپاه، دفتر تبلیغات، سازمان تبلیغات، صدا و سیما و ارشاد یا فلان قسمت فردا به دستور آن راهبر فلان کار را انجام دهند. در مورد نحوه فرماندهی که به یک بحث دستوری تبدیل نشود  و البته شاید بعضی ها زیر بار آن نروند یک مقدار صحبت کنید.
 
ماهرالنقش: من یک نکته را عرض کنم که یک وقت شبهه ایجاد نشود. ببینید ما قائل نیستم که فرهنگ باید دستوری اداره شود. اما دستگاه های فرهنگی که دارند از نظام ارتزاق می کنند و دارند از نظام پول می گیرند که فرهنگ سازی کنند این ها باید در قالب یک نظام واحدی به صورت همگرا و هم افزا عمل کنند. این یک پدیده عقلی است و این بحث ما هم عقلی است. فرهنگ دستوری نیست. نمی شود به کسی گفت آقا این طوری فکر کن و این خیلی مهم است. نمی شود بگوییم الزاماً این ارزش ها را قبول داشته باشد. آن باور است که باید درونی شود. فرهنگ یک پدیده مستمر اختیاری است. بنابراین اگر کسی به دستوری بودن فرهنگ قائل شود این غلط است. این را گفتم كه در ذهن کسی شبهه ایجاد نشود. اما آن دستگاه هایی که ما عرض کردیم پنجاه و چهار دستگاه که در استان هستند این ها دارند از نظام پول می گیرند. این هایی که از نظام پول می گیرند نظام اولاً حق دارد و دوماً الزام دارد که این ها را در جهت مشخصی همگرا کند. به عنوان مثال عرض می کنم نمی شود که در حوزه دوچرخه سواری بانوان یکی به شرق و یکی به غرب بکشد. در همین جمهوری اسلامی در همین استان نمی شود اینگونه بود. بالاخره باید یک عده بنشینند تصمیم بگیرند و بگویند دوچرخه سواری بانوان آری یا نه. اگر آری چگونه و اگر نه چرا و چگونه و این بحث روشن است. ما سال قبل در استان همین پدیده را داشتیم. یکی از مسئولین سیاسی استان می گفت آری و یکی می گفت نه. آیا این رویه درست است؟ اگر ما قائل به همگرایی و هم افزایی هستیم آیا صحیح است که تصمیمات یکی با دیگری 180 درجه تفاوت داشته باشد. نه؛ حرف ما این است. وقتی ما می گوییم مدل فرماندهی یعنی اینکه این هم افزایی ها و همگرایی ها با اختیاراتی فراتر از اختیارات مدیریتی انجام شود. در مورد سیاستگذاری و اجرا که فرمودید ببینید این یک بحث مهمی است. یک زمانی مثلاً مقام معظم رهبری یک فرمایشی داشتند و می گفتند فلان تهدید وجود دارد بعد شورای عالی انقلاب فرهنگی در اولین جلسه ای که تشکیل می داد می گفت بله شورا هم بر این امر تأکید کرد!! خوب فرمایش آقا که تأکید نمی خواهد، اجرا می خواهد. بعد در گام بعدی می آمد و قائل بر این بود که ما فقط باید سیاستگذاری های فرهنگی را انجام دهیم و این اختلافی بود که در سطح آنجا مطرح بود و بعضی ها قائل به این بودند که نقش شورا نقش سیاستگذاری است که فقط یک سیاست هایی را تعیین کند و وارد عرصه اجرا و مدیریت نشود. به عبارتی سؤال بر این بود که آیا رسالت شورای عالی انقلاب فرهنگی سیاستگذاری فرهنگی است یا مدیریت کلان فرهنگی. این یک بحث اساسی است.
 
ببینید من قائل نیستم که فرهنگ باید دستوری اداره شود. اما دستگاه های فرهنگی که دارند از نظام ارتزاق می کنند و دارند از نظام پول می گیرند که فرهنگسازی کنند، این ها باید در قالب یک نظام واحدی به صورت همگرا و هم افزا عمل کنند. این یک پدیده عقلی است و این بحث ما هم عقلی است.
 
و جمع بندی و در نهایت هم بعد از رفت و آمدهای فراوان و با توجه به فرمایشات حضرت آقا و مصادیقی که دقیقاً در مباحث مدیریتی، برنامه ریزی، پشتیبانی، نظارت، ارزیابی و ارزشیابی داشتند بنا بر این گذاشته شد که رسالت شورای عالی انقلاب فرهنگی مدیریت کلان فرهنگی است نه صرفاً سیاستگذاری. سیاستگذاری یکی از اجزای مدیریت فرهنگی است و این مبحث مهمی است. حالا بعضی ها یا نادانسته و یا عامدانه برای اینکه بحث را محدود کنند می آیند می گویند خوب اگر بنا شد قرارگاه باشد عالی است اما وظیفه قرارگاه فقط سیاستگذاری است و اینکه سیاست را تعیین کند. بنابراین باید به این موضوع دقت کرد و من برای همین روی آن تأکید کردم چون این یک مبحث ریشه داری است. در آنجا هم تأکید کردیم که رسالت این قرارگاه ها مدیریت جامع فرهنگ است نه صرفاً سیاستگذاری.
 
_ اینکه شما الآن یک مدلی را عرضه کردید، همین شورای عالی انقلاب فرهنگی و تغییر آن به قرارگاه فرهنگ و اینکه بازوهای قرارگاه فرهنگ در فضای استانی شورای راهبردی فرهنگ باشد که این شورای راهبردی همان شورای فرهنگ عمومی قبلی است منتها یک تغییر ساختاری در ریاست و نحوه منش تخصصیشان بدهند. یک اشکالی ممکن است پیش بیاید که شما هم اگر این را در مدلتان دیدید بیان کنید. ببینید اشکال از این دست است که در این مدل وزیر ارشاد ممکن است عضو آن قرارگاه فرهنگ باشد و به فرض معاون فرهنگی که الآن وزارت کشور ندارد و رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هم در آن مدل حضور داشته باشند.  می خواهم ببینم مدیرکل ارشاد اصفهان جنبه دستوری و سازمانی خود را باید از کجا بگیرد؟ از شورای فرهنگ استان یا وزارت ارشاد؟
 
ماهرالنقش: ببینید این یک نظام برنامه ریزی دارد.
 
_ چون ممكن است يك چنين تقاطع هايي به وجود بيايد
 
ماهرالنقش: ببینید این یک مدل مفصلی است که ما یک فلوچارتی برای آن طراحی کردیم. به عبارتی این فرمایش شما می آید در مقوله نظام برنامه ریزی که عرض کردم. ببینید ما در کشور چند جایگاه داریم که باید در نظام برنامه ریزی کشور ایفای نقش کنند. مدلی در برنامه ریزی فرهنگی موفق است که بتواند به همه این ها بپردازد و جایگاه آن ها را به دقت تعیین کند و الا موفق نیست. یکی از این جایگاه ها شورای عالی انقلاب فرهنگی است. دوم دستگاه های فرهنگی کشور هستند. وقتی می گویم کشور، دستگاه های فرهنگی یک سطح کشوری و یک سطح استانی دارند. مثلاً ما یک سازمان تبلیغات اسلامی در سطح کشور داریم که رئیس آن حاج آقای خاموشی هستند و مثلاً یک سازمان تبلیغات استانی در استان اصفهان داریم که رئیس آن حاج آقای بهشتی نژاد هستند. پس ببینید یک شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، یک دستگاه های فرهنگی کشوری و یک دستگاه فرهنگی استانی. یک شورای راهبردی فرهنگ در استان داریم و یک معاونت فرهنگی هم داریم. حالا هنوز کار تمام نشده است یک قوه مقننه هم داریم که این برنامه ها را مصوب می کند و یک مجمع تشخیص مصلحت نظام هم هست که سیاست های کلان نظام را تعیین می کند. اینکه رابطه بین این ها باید چگونه باشد خودش یک برنامه و یک نظام می شود که فکر می کنم این در مبحثمان نگنجد. حالا من پیشنهاد می دهم و آماده ام که بحث مستقلی روی آن داشته باشیم که نظام برنامه ریزی فرهنگ باید چگونه باشد. فکر می کنم خود این بحث یک ساعت یا بیش تر زمان می برد ولی اگر بخواهم خلاصه عرض کنم اینکه یک نظام برنامه ریزی مقبول است که جایگاه همه این مباحثی که عرض کردیم را در درون خودش ببیند. پس من عرض کردم که این مدل مدنظر ما این است که این اتفاقات در آن بیفتد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها